از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  دامنه مصادیق آیات
اینکه قرآن کریم از حیث انطباق معارف و آیاتش بر مصادیق و بیان حال مصادیقش دامنه اى وسیع دارد، پس هیچ آیه اى از قرآن اختصاص به مورد نزولش ندارد، بلکه با هر موردى که با مورد نزولش متحد باشد، و همان ملاک را داشته باشد جریان مى‏یابد، عینا مانند مثل هایى است که اختصاص به اولین موردش ندارد، بلکه از آن تجاوز کرده شامل همه موارد مناسب با آن مورد نیز می شود و این معنا همان اصطلاح معروف (جرى) است که در اوایل این کتاب درباره اش سخن رفت. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 103 قالب : تفسیری موضوع اصلی : شیوه ی برداشت از قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای آیات متشابه
شخصى از امام صادق (علیه السلام) از محکم و متشابه پرسید، حضرتش فرمودند: «محکم، آیاتى است که مورد عمل قرار می گیرد، و متشابه آن آیاتى است که مفهومش براى کسى که معنایش را نمی فهمد مشتبه است».

علامه طباطبایی: در این حدیث اشاره اى است به این که متشابه آن نیست که به هیچ وجه نتوان‏ معنایش را فهمید بلکه فهمیدن معناى آن نیز ممکن است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 103 و 104 قالب : روایی موضوع اصلی : متشابه گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  بیان نحوه رفع ابهام از آیات متشابه
مام صادق (علیه السلام) فرمودند: قرآن مشتمل بر آیات محکم و متشابه است. اما محکم علاوه بر اینکه باید به آن ایمان داشت، عمل به آن نیز ممکن است، و باید آن را مدرک احکام دین قرار داد، و اما متشابه تنها باید به آن ایمان داشت و نباید به آن عمل کرد. منظور از جمله «فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ، وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ، یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» همین است و راسخون در علم، آل محمد (علیه السلام) اند.

علامه طباطبایی: به زودى گفتارى در معناى این جمله که فرمود: «راسخون در علم، آل محمد (علیه السلام) اند» خواهد آمد ان شاء اللَّه. این روایت گفتار قبلى ما را تایید می کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 104 و 105 قالب : روایی موضوع اصلی : متشابه گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  معنای آیه متشابه
مسعدة بن صدقة گفت: «از امام صادق (علیه السلام) از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه پرسیدم». حضرت فرمودند: «ناسخ آیه اى است که حکمى ثابت آورده، که همیشه باید به آن عمل شود، و منسوخ آن آیه اى است که حکمى آورده باشد که مدتى به آن عمل می شده ولى بعدا به وسیله آیه اى دیگر نسخ شده است، و متشابه آن آیه اى است که معنایش براى کسى که آن را نمی فهمد مشتبه است».

علامه طباطبایی: این روایت گفتار قبلى ما را تایید می کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می شود. اما اینکه منسوخات هم از متشابهات باشد، وجه آن نیز همین است، چون تشابه آیه منسوخ، همانطور که گذشت از این جهت است که از ظاهرش بر می آید که حکمى را که بیان می کند همیشگى است، ولى آیه ناسخ آن را تفسیر نموده و می فهماند که حکم مزبور همیشگى نبوده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 104 و 105 قالب : روایی موضوع اصلی : متشابه گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عمل به آیات محکم
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ناسخ ثابت، و منسوخ آن است که گذشته باشد، و محکم آن است که بتوان به آن عمل نمود، و متشابه آن آیاتى است که با یکدیگر تشابه داشته باشند.

علامه طباطبایی: این روایت گفتار قبلى ما را تایید می کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می شود. اما اینکه منسوخات هم از متشابهات باشد، وجه آن نیز همین است، چون تشابه آیه منسوخ، همانطور که گذشت از این جهت است که از ظاهرش بر می آید که حکمى را که بیان می کند همیشگى است، ولى آیه ناسخ آن را تفسیر نموده و می فهماند که حکم مزبور همیشگى نبوده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 104 و 105 قالب : روایی موضوع اصلی : محکم- محکمات گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  متشابه بودن آیات منسوخ
امام باقر (علیه السلام) در ضمن حدیثى فرمودند: به همین جهت آیات منسوخه از متشابهات است.

علامه طباطبایی: این روایت گفتار قبلى ما را تایید می کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می شود. اما اینکه منسوخات هم از متشابهات باشد، وجه آن نیز همین است، چون تشابه آیه منسوخ، همانطور که گذشت از این جهت است که از ظاهرش بر می آید که حکمى را که بیان می کند همیشگى است، ولى آیه ناسخ آن را تفسیر نموده و می فهماند که حکم مزبور همیشگى نبوده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 104 و 105 قالب : روایی موضوع اصلی : متشابه گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تفسیر آیات متشابه بوسیله آیات محکم
حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: «کسى که متشابه را به محکم قرآن برگرداند، به سوی صراط مستقیم هدایت شده» آن گاه فرمودند: «در اخبار ما نیز مانند قرآن، محکم و متشابه هست، باید که شما متشابهات آن را به محکماتش برگردانید، و زنهار متشابهات را پیروى مکنید که گمراه می شوید».

علامه طباطبایی: این روایت گفتار قبلى ما را تایید می کند، که گفتیم تشابه، قبل از رفع ابهام است، و چنان نیست که به هیچ وجه نشود آن را برطرف کرد، بلکه با ارجاع متشابه به محکم و با تفسیر محکم از آن، تشابهش برطرف می شود. اینکه فرمود: «اخبار ما نیز مانند قرآن محکم و متشابه دارد» مطلبى است که روایات بسیار زیادى از ائمه اهل بیت (علیه السلام) آن را می رساند، اعتبار عقلى هم مساعد آن است، براى اینکه اخبار، چیزى جز آنچه در قرآن کریم است ندارد، و جز آنچه را که قرآن متعرض آن است بیان نمی کند. در سابق هم گفتیم که تشابه از اوصاف معناى لفظ است، و آن عبارت از این است که لفظ معنایى داشته باشد، که هم با مقصود گوینده منطبق باشد، و هم با غیر آن، و تشابه از اوصاف خود لفظ نیست، و نظیر غرابت و اجمال نیست که مربوط به ابهام در لفظ باشد و نیز مربوط به ابهام در مجموع لفظ و معنا نیست. به عبارت دیگر اگر بعضى از آیات قرآن متشابه است، به این جهت متشابه است که بیاناتش به منزله مثل هایى نسبت به معارف حقه الهیه است، و این معنا عینا در اخبار هم هست، یعنى در اخبار نیز روایاتى متشابه و روایاتى دیگر محکم است و از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم نقل شده که فرمودند: «ما گروه انبیا با مردم به قدر عقولشان سخن می گوئیم» (اصول کافى ج 1 ص 23 ح 15).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 104 و 105 قالب : روایی موضوع اصلی : متشابه گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ویژگی های راسخون در علم
امام جعفر بن محمد (علیه السلام) از پدرش امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمودند: مردى از امیر المؤمنین (علیه السلام) خواهش کرد که آیا ممکن است پروردگار ما را، برایمان توصیف کنى تا هم محبتمان به او زیاد شود و هم معرفتمان؟ امیر المؤمنین با حالتى خشمگین به خطبه ایستاد، و در ضمن ایراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص کرد، و فرمود: «اى بنده خدا بر تو باد به آنچه که قرآن تو را به صفات خدا دلالت می کند، و آنچه که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (که در این باب مقدم بر تو است) از معرفت خدا به تو پیشنهاد می کند، و آنچه را که در این وادى از نور هدایت او روشن شده پیروى کن که هدایت او نعمت و حکمتى است که در اختیار تو قرار گرفته، پس همین مقدار را بگیر، و شکرش را به جاى آر، و در آنچه شیطان به تو تکلیف می کند که خود قرآن علم آن را بر تو واجب نکرده، و در سنت رسول و ائمه هدى (علیه السلام) هم درباره آن چیزى وارد نشده، فریب شیطان را مخور، و علم آن را به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (که از قیاس و وهم و عقل بشر بیرون است) با مقیاس فهم خود مسنج و بدان اى بنده خدا که راسخین در علم آن هایى هستند که خداى تعالى از اینکه متعرض امور ماوراى پرده غیب شوند بى ‏نیازشان کرده و به تمامى معارفى که از حیطه علمشان بیرون است، و تفسیرش را نمی دانند اقرار دارند، و می گویند: «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» خداى تعالى آنان را با این فضیلت ستوده که به جز خود از رسیدن به تفسیرى که در حیطه علمشان نیست اعتراف دارند، و در آن گونه معارف تعمق و غور نمی کنند، و خداى تعالى این ترک تعمق را از آنان ستوده، و نامش را رسوخ در علم نهاده است، پس تو نیز به همین مقدار اکتفا کن، و در این مقام نباش که اقیانوس عظمت خدا را با عقل خود اندازه‏ گیرى کنى و از هالکین شوى».

علامه طباطبایی: جمله (اى بنده خدا راسخین در علم چنین و چنانند) ظهور در این دارد که آن جناب حرف (واو) در جمله (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ) را (واو استینافى) گرفته، نه عاطفه، همچنانکه ما نیز از آیه همین معنا را استفاده کردیم، و مقتضاى استینافى بودن (واو) این است که راسخین در علم، به تاویل متشابهات، عالم نیستند، گرچه چنین امکانى برایشان هست، و آیه شریفه این امکان را نفى نمی کند. در نتیجه اگر دلیل و بیان دیگرى پیدا شود، و دلالت کند بر اینکه راسخین در علم داناى به تاویل متشابهاتند، با آیه مورد بحث منافاتى نخواهد داشت، همچنانکه ظاهر روایات ائمه اهل بیت (علیه السلام) (که به زودى خواهد آمد) همین است. جمله (آن هایى هستند که خداى تعالى از اینکه متعرض امور ماوراى پرده غیب شوند بى نیازشان کرده) خبر براى جمله (راسخین در علم) می باشد و خلاصه می خواهد بفرماید که راسخین در علم چنین کسانى هستند. این کلام ظاهر در این است که می خواهد شنونده را تشویق و ترغیب کند به اینکه او نیز چنین باشد، و طریقه راسخین در علم را پیش بگیرد، و نسبت به آنچه نمی داند اعتراف (به جهل خود) کند، تا او نیز از راسخین در علم شود، و این خود دلیل بر این است که آن جناب راسخین در علم را به کسى تفسیر کرده که نسبت به آنچه می داند پای بند است و نسبت به آنچه نمی داند اعتراف می کند، و متعرض آنچه که از حیطه علم او خارج است نمی شود. مراد از امور ماوراى پرده غیب، معانى پوشیده از فهم عامه است، که خدا از آیات متشابهات اراده کرده، و به همین جهت امیر المؤمنین (علیه السلام) جمله نامبرده را با عبارت دیگرى تکرار کرده و فرمود: «به عجز خود از رسیدن به تفسیرى که در حیطه علمشان نیست اعتراف دارند» و نفرمود که از رسیدن به تاویلى که ...- دقت بفرمایید.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 105 تا 107 قالب : روایی موضوع اصلی : راسخون در علم گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ائمه اطهار، مصادیق راسخین در علم
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ماییم راسخین در علم و ما تاویل قرآن را می دانیم».

علامه طباطبایی: این روایت اشعار دارد که جمله (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) عطف بر مستثنا است، ولى این مفهوم ابتدایى با در نظر گرفتن بیانى که کردیم، و روایتى که گذشت از بین می رود، و خیلى هم بعید نیست که مراد از تاویل در این حدیث همان معنایى باشد که از متشابه، منظور نظر خداى تعالى است، چون این معنا از تاویل تعبیر دیگرى از تفسیر متشابه است، و در صدر اسلام معنایى متداول، در بین مردم بوده است. اما اینکه فرمود: «مائیم راسخین در علم ...» در روایت عیاشى (ج 1 ص 162 و 163 ح 4) از امام صادق (علیه السلام) هم آمده بود که راسخین در علم همانا آل محمدند و از نظر خوانندگان گذشت، و روایات دیگرى هم که در این باب آمده همه از باب تطبیق کلى بر مصداق است، همچنانکه روایات قبلى و روایاتى که می آید نیز شاهد بر این معنا هستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 107 قالب : روایی موضوع اصلی : اهل بیت (علیهم السلام) گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ویژگی های راسخین در علم
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: ... اى هشام خداى تعالى از قومى صالح حکایت کرده که گفتند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا، وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً، إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» و این قوم فهمیده بودند که گاه می شود دل ها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست بدهند، و کور و هلاک گردند. اى هشام به درستى که از خدا نمی ترسد مگر کسى که دلش از ناحیه خدا عقال و مهار شده باشد، و کسى که عقلش خدایى (و فهمش از ناحیه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هیچ معرفتى منعقد نشده، و ثابت نمی گردد، و آن چیزى که معرفت به آن یافته حقیقتش را دریافت نکرده، و نمی بیند، و احدى نیست که چنین قلب و معرفتى داشته باشد، مگر کسى که قولش مصدق فعلش، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اینکه خداى عز و جل عقل خفى و باطن را جز به وسیله ظاهر آدمى بر ملا نمی کند، این ظاهر آدمى است که بر مقدار عقل او دلالت می کند، و از آن خبر می دهد.

علامه طباطبایی: اینکه فرمود: «به درستى که از خدا نمی ترسد، مگر کسى که دلش از ناحیه خدا عقال و مهار شده باشد» در معناى این آیه شریفه است که می فرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28). اینکه فرمود: «و کسى که عقلش خدایى نباشد» بهترین بیان است براى معناى رسوخ در علم، براى اینکه هر مطلبى مادام که بطور حقیقت و آن طور که باید، تعقل نشود درک آن خالى از احتمالات مخالف نیست، وقتى جلو احتمالات به کلى مسدود می شود که آن طور که باید تعقل شود، و گرنه قلب آدمى در اعتراف به آن همواره مضطرب است، ولى اگر تعقل آن تمام و کامل باشد، و در نتیجه احتمال خلاف در کار نیاید، در مرحله عمل هم دیگر خلاف آن را پیروى نمی کند، در نتیجه آنچه در قلب دارد همان خواهد بود که به صورت عمل ظاهرى او جلوه می کند، و آنچه می گوید همان است که در قلب دارد. اینکه فرمود: «احدى این چنین نیست ...» خواسته است علامت رسوخ در علم را بیان کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 107 و 108 قالب : روایی موضوع اصلی : راسخون در علم گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ویژگی های راسخین در علم
شخصى از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از راسخین در علم سؤال کرد، حضرت فرمودند: کسانى هستند که به سوگند خود پاى بندند، و زبانى راستگو و قلبى مستقیم و استوار دارند، و نیز کسانى هستند که عفت شکم و شهوت دارند، اینگونه افراد از راسخین در علمند.

علامه طباطبایی: ممکن است این حدیث را به نحوى توجیه کرد که برگشتش به همان معناى حدیث سابق شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 108 و 109 قالب : روایی موضوع اصلی : راسخون در علم گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ویژگی علم راسخین در علم
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: راسخین در علم کسانى هستند که علمشان دچار اختلاف نمی شود.

علامه طباطبایی: این حدیث درست منطبق با آیه است، براى اینکه در آیه، رسوخ در علم در مقابل کسانى قرار گرفته که در دل هایشان زیغ و انحراف هست، و قهرا رسوخ در علم عبارت از همین می شود که علم دستخوش اختلاف و تردید نگردد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 109 قالب : روایی موضوع اصلی : راسخون در علم گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  امکان انحراف قلب انسان
امّ سلمه گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعاهایش بسیار می گفت: «اللهم مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک». روزى به ایشان عرض کردم: یا رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مگر دل ها زیر و رو می شوند؟ حضرت فرمودند: «بله، خداى تعالى هیچ فردى از بنى آدم را نیافریده، مگر آنکه دلش بین دو انگشت از انگشتان خدا قرار دارد، اگر او بخواهد دل استوار می شود، و گرنه دچار زیغ و انحراف می گردد (تا آخر حدیث)».

علامه طباطبایی: این معنا به چند طریق از عده اى از صحابه آن حضرت از قبیل جابر، و نواس بن شمعان، و عبد اللَّه بن عمر، و ابى هریره نقل شده، و مشهور در این باب مطلبى است که در حدیث نواس آمده، که فرمود: «قلب آدمیزاد بین دو انگشت از انگشتان رحمان قرار دارد» (بطورى که یادم می آید) شریف رضى حدیث را به این عبارت در کتاب (مجازات النبویه) نقل کرده است (الدر المنثور ج 2 ص 9- 8).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 109 قالب : روایی موضوع اصلی : قلب- صدر گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  علم امام علی (علیه السلام) به قرآن
از امام على (علیه السلام) سؤال کردند: «آیا از وحى چیزى نزد شما هست؟» حضرت فرمودند: «نه، به آن خدا که دانه را می شکافد و خلایق می آفریند سوگند، بعد از وحى، موهبتى که هست این است که خداى تعالى به هر کس از بندگانش که بخواهد فهم در قرآنش را می دهد».

علامه طباطبایی: این حدیث از احادیث برجسته است، و کم ترین چیزى را که می رساند این است که معارف صادره از مقام علمى آن جناب که عقول را مدهوش و متحیر کرده همه اش از قرآن گرفته شده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 110 قالب : روایی موضوع اصلی : امیر المومنین علی (علیه‌السلام) گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  هادی بودن قرآن
امام صادق (علیه السلام) از پدرش و از اجداد گرامیش (علیه السلام) از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت کرده که فرمودند: «ایها الناس شما در خانه اى هدنه قرار دارید و در مسیر مسافرتى هستید، مسافرتى بس سریع، و چگونه چنین نباشد، با اینکه شب و روز و خورشید و ماه را می بینید که هر تازه اى را کهنه می کنند، و هر دورى را نزدیک می سازند، و هر آنچه را قبلا وعده اش داده شده محقق می سازند. پس براى این سفر دور توشه فراهم کنید» راوى می گوید: در این هنگام مقداد بن أسود برخاست و عرضه داشت: «یا رسول اللَّه خانه هدنه چه معنا دارد؟» حضرت فرمودند: «خانه اى که به محض رسیدن به آن باید از آن کوچ کرد. پس هر گاه در زندگى دچار فتنه هایى شدید، که چون شب تاریک پیش پاى زندگیتان را ظلمانى کرد، بر شما باد تمسک به قرآن، که به درگاه خدا شفیعى است که شفاعتش پذیرفته می شود، گفتار بهت ‏آورى است منطقى، کتابى است که هر کس آن را پیش رو قرار دهد، و بر طبق راهنمایى‏ هاى او قدم بردارد، این قرآن وى را به سوی بهشت راه می نماید، و کسى که آن را پشت سر بیندازد، باز همین قرآن از پشت سر او را به طرف دوزخ می راند، و قرآن دلیلى است که به بهترین راه دلالت می کند، کتابى است که در آن حق از باطل جدا شده، و از معارف حقه آنچه قبلا در عقل با نقل بدون بیان بوده بیان گشته، و آنچه نبوده آورده شده، قرآن فاصل و جدا ساز حق از باطل است، نه شوخى، کتابى است داراى ظاهرى و باطنى، ظاهرش حکم، و باطنش علم است، ظاهرش بسیار زیبا و باطنش عمیق است، حدودى دارد، و حدودش نیز داراى حدودى است، عجایب آن شمردنى و غرائبش کهنه شدنى نیست. در قرآن چراغ هایى از هدایت و منارى از حکمت است، براى هر نکته ‏سنج عارف، راهنماى معرفت است، پس هر صاحب بصیرت را سزد که براى درک معارف آن چشم بصیرت‏ خود باز کند، و نکته ‏سنجى را به نهایت رساند. نجات دهنده هر کسى است که عملى نکوهیده داشته باشد و رهایى بخش هر کسى است که هیچ راه نجاتى ندارد. آرى تفکر، حیات قلب هر شخص آگاه و اندیشمندى است مانند نورى که در تاریکى راه‏ گشاى انسان است پس بر شما باد به اخلاص داشتن و کم کردن توقع و انتظار».

علامه طباطبایی: این روایت را عیاشى هم در تفسیر خود آورده، البته نه تا آخر، بلکه تا جمله (پس هر صاحب بصیرت را سزد که براى درک ...) (تفسیر عیاشى ج 1 ص 2 ح 1).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 110 و 111 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
1) علمدار .ب : بسیار اموزنده بود ممنون و اجرتان با خدا
2) علمدار .ب : بسیار اموزنده بود ممنون و اجرتان با خدا
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  هادی بودن قرآن
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده اند که فرمودند: قرآن، هدایتى است از تاریکى و ضلالت و روشنگر وادى جهالت و جبران کننده لغزش ها و از بین برنده تاریکى‏ ها و سدى است در برابر هلاکت‏ ها و آگاهى دهنده اى از کجروى‏ ها و بیان کننده فتنه ها و رساننده انسان ها از دنیا (در مسیرى مستقیم) به سوى آخرت. در قرآن کمال دین شما است، و احدى نیست که از قرآن رو برگرداند، مگر اینکه به سوى آتش برگردانیده شود.

علامه طباطبایی: روایات در این مضامین از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه اهل بیت آن جناب (علیه السلام) بسیار زیاد است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 111 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  قرآن ظاهر و باطن دارد
1-فضیل بن یسار گفت: من از حضرت ابى جعفر (علیه السلام) از معناى این روایت سؤال کردم، حضرت فرمودند: «هیچ آیه اى در قرآن نیست مگر آنکه ظاهرى و باطنى دارد، و هیچ حرفى نیست مگر آنکه حد و مرزى دارد، و براى هر حدى سرآغاز و مطلعى است». پرسیدم: «منظور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ظاهر و باطن قرآن چیست؟» حضرت فرمودند: «منظور از ظاهر قرآن الفاظ نازل شده آن است، و منظور از باطن قرآن معانى الفاظ است، که در مورد خبرهاى قرآن بعضى از آن معانى رخ داده، و بعضى بعدا رخ می دهد، و قرآن با گردش و جریان خورشید و ماه جریان دارد، در هر چرخى که آن ها می زنند، و حوادثى می آورند، پیشگفته اى از قرآن محقق می شود، همچنانکه خداى تعالى در این مورد فرموده: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» و آن مائیم که تاویل قرآن را می دانیم».

علامه طباطبایی: این روایتى که در ضمن حدیث بالا از تفسیر عیاشى از فضیل بن یسار نقل کردیم، همان مطلبى را افاده می کند که اهل سنت از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با عباراتى مختلف نقل کرده اند و دو تا از آن عبارات را تفسیر صافى (ج 1 ص 18) نقل کرده است. یکى اینکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «قرآن ظاهر و باطنى و حدى و مطلعى دارد» و در جمله دوم فرمودند: «قرآن ظاهر و باطنى دارد، باطنش هم باطنى دارد تا هفت باطن».

اینکه فرمود: «بعضى از آن معانى رخ داده و بعضى بعدا رخ می دهد» ظهور در این دارد که ضمیر در آن به قرآن برگردد، از این جهت که مشتمل بر تنزیل و تاویل است. بنابراین جمله (و قرآن با گردش خورشید و ماه جریان دارد) نیز شامل تنزیل و تاویل هر دو می شود، و در مورد تنزیل با مساله جرى (که در لسان اخبار اصطلاحى است براى تطبیق کلیات قرآن با مصادیقى که پیش می آید) منطبق می شود نظیر انطباقى که آیه شریفه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه/120) بر همه طوائف مؤمنین دارد، چه مؤمنین در عصر نزول آیه، و چه آن ها که در اعصار بعد می آیند، که این خود نوعى از انطباق است و نوع دیگرش که دقیق‏تر از آن است، انطباق آیات جهاد بر جهاد نفس، و انطباق آیات منافقین بر فاسقان از مؤمنین است.

نوع سوم آن، که باز از نوع دوم دقیق ‏تر است انطباق آیات منافقین و آیات مربوط به گنه‏ کاران، بر اهل مراقبت و اهل ذکر و حضور قلب است، که اگر احیانا در مراقبت و ذکر و حضورشان کوتاهى و یا سهل ‏انگارى کنند در حقیقت نوعى نفاق و گناه مرتکب شده اند.

نوع چهارم که از همه انواع انطباق دقیق ‏تر است، انطباق همان آیات منافقین و مذنبین است بر اهل مراقبت و ذکر و حضور، در قصور ذاتیشان از اداى حق ربوبیت.

در اینجا دو نکته روشن شد: 1-معانى قرآن کریم داراى مراتبى است که بر حسب اختلاف مراتب و مقامات صاحبان آن معانى ‏اش مختلف می شود، و لذا می بینیم دانشمندان اهل بحث، از مقامات اهل ایمان و ولایت و از معانى این عناوین مراتبى ذکر کرده اند که از آنچه ما ذکر کردیم نیز دقیق ‏تر است. 2-ظاهر و باطن دو امر نسبى است، به این معنا که هر ظاهرى نسبت به ظاهر خودش باطن، و نسبت به باطن خود ظاهر است، همچنانکه روایت زیر نیز این معنا را خاطر نشان می سازد.

2-جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که وى گفت: «از آن جناب از تفسیر آیاتى می پرسیدم، و آن جناب پاسخ می داد، و وقتى دوباره از تفسیر همان آیات می پرسیدم پاسخى دیگر می داد، عرضه داشتم: «فدایت شوم شما در روزهاى قبل از این سؤال من جوابى دیگر داده بودید و امروز طورى دیگر جواب دادید» حضرت فرمودند: «اى جابر براى قرآن بطنى است، و براى بطنش نیز بطنى دیگر است، همچنانکه براى آن ظاهرى است، و براى ظاهرش نیز ظاهرى دیگر. اى جابر، هیچ علمى از علم تفسیر قرآن، از عقول مردم دورتر نیست. چون یک آیه قرآن ممکن است اولش درباره چیزى و وسطش درباره چیز دیگر، و آخرش درباره چیز سومى باشد، با اینکه یک کلام است، و اول و وسط و آخرش متصل به هم است، در عین حال بر چند وجه گردانده می شود».»

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 111 تا 113 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شمولت قرآن درباره مردم تمام اعصار
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: اگر بنا بود آیه اى که درباره مردمى نازل شده با مردان آن مردم از بین برود، چیزى از قرآن باقى نمی ماند، و لیکن قرآن طورى است که اولش (یعنى عصر نزولش) و آخرش (یعنى اعصار بعدش) تا زمانى که آسمان و زمین برجاست را یک جور شامل می شود، و براى هر قومى آیه اى است که تلاوتش می کنند، حال یا آیه از خیر آنان خبر می دهد و یا از شرشان.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 113 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ظاهر و باطن قرآن
حمران بن اعین گفت: من از امام باقر (علیه السلام) از ظهر و بطن قرآن پرسیدم، حضرت فرمودند: «منظور از ظاهر قرآن کسانى هستند که قرآن درباره آنان نازل شده، و منظور از بطن آن آیندگانى هستند که عمل همان کسان را انجام می دهند و قرآن شامل آنان می شود».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 113 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مراتب معانی قرآن
امام على (علیه السلام) فرمودند: هیچ آیه اى نیست مگر آنکه چهار معنا دارد: یکى ظاهر، دوم باطن، سوم حد، چهارم مطلع. ظاهر قرآن همان الفاظى است که تلاوت می شود، و باطنش فهم، و حدش احکام حلال و حرام، و مطلعش آن چیزى است که خداى تعالى به وسیله آیه از بنده اش خواسته است.

علامه طباطبایی: منظور از الفاظى که تلاوت می شود معناى ظاهرى الفاظ است، براى اینکه امام (علیه السلام) در مقام شمردن چهار معنا است، و تلفظ که کار زبان است جز معانى نیست در نتیجه منظور از فهم هم که امام باطن را به آن معنا کرده معناى باطنى آن ظاهر است، و منظور از احکام حلال و حرام که کلمه حد را به آن معنا کرده ظاهر معارف دینى است، که همه کس آن را می فهمد، البته این ظاهر در یک مرتبه نیست، بلکه براى عامه مردم مرتبه اى دارد، و براى خواص مراتبى عالى ‏تر، و در مقابل مطلع که مرتبه عالیه از معارف است، ممکن هم هست بگوییم حد و مطلع که در کلام امام معناى سوم و چهارم قرار دارند، و دو امر نسبى هستند، همچنانکه دو معناى اول یعنى ظاهر و باطن هم گفتیم دو امر نسبى ‏اند، پس هر مرتبه بالاتر، نسبت به پائین‏ تر مطلع است، و همچنین هر مرتبه پائین ‏تر نسبت به بالاتر حد است.

کلمه مطلع با ضمه میم و تشدید طا و فتحه لام اسم مکان از اطلاع است (و معناى محل اطلاع را می دهد) ممکن هم هست آن را با فتحه میم و سکون طا و فتحه لام تلفظ کنیم، که در این صورت اسم مکان از طلوع می شود، (و معناى محل طلوع را می دهد) که به فرموده امام (علیه السلام) منظور خداى تعالى از بنده اش همین است.

درباره این امور چهارگانه در حدیث نبوى معروف، چنین آمده است: «به درستى که قرآن بر هفت لهجه نازل شده و براى هر آیه اش ظاهرى و باطنى و حدى مطلع (و در روایتى دیگر) و حدى و مطلعى است».

اگر روایت اول را که فرمود: «و حدى مطلع است» در نظر بگیریم، معنایش این می شود که هر یک از ظاهر و باطن آن (که خود حدى هستند) مطلعى هست که خواننده مشرف به آن می شود. البته این معناى ظاهر آن حدیث است، و ممکن است حدیث دیگر را هم که فرمود: «و حدى و مطلعى است» به همین معنا برگشت داد و گفت معنایش این است که براى هر یک از ظاهر و باطن قرآن حدى است که خود آن ظاهر و باطن است، و مطلعى است که منتها الیه حد و مشرف به تاویل است، ولى این معنا ظاهرا با آن روایتى که از على (علیه السلام) نقل کردیم نمی سازد چون در آن آمده بود: «هیچ آیه اى نیست مگر آنکه چهار معنا دارد ...» مگر اینکه بگوئیم مراد آن جناب این است که چهار اعتبار دارد، هر چند که بعضى از آن اعتبارات از نظر معنا به بعضى دیگر برگشت کند. بنابراین از معانى این امور چهارگانه این به دست آمد، که ظهر قرآن عبارت است از معناى ظاهرى آن، که در ابتدا به نظر می رسد، و بطن قرآن آن معنایى است که در زیر پوشش معناى ظاهرى نهان است، حال چه اینکه یک معنا باشد، و یا معانى بسیار باشد، چه اینکه با معناى ظاهرى نزدیک باشد، و چه اینکه دور باشد، و بین آن ظاهر و این معناى دور معانى دیگرى واسطه باشد، و حد قرآن عبارت است از خود معنا به معناى ظاهرى و باطنى، و مطلع قرآن عبارت است از معنایى که حد از آن طلوع می کند، و آن باطن متصل به حد است (دقت فرمائید).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 113 تا 115 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مراتب قرآن
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است.

علامه طباطبایی: این حدیث هر چند با مختصر اختلافى در الفاظش نقل شده، و لیکن معناى آن در احادیث بسیارى آمده، که معانى همه آن ها نزدیک به یکدیگرند، و راویان شیعه و سنى آن ها را نقل کرده اند، و مفسرین در معناى آن ها به شدت اختلاف کرده اند، بطورى که شاید عدد اقوال در آن ها به چهل قول برسد، چیزى که مشکل را آسان می سازد این است که در خود این احادیث تفسیرى براى هفت حرف آمده، که اعتماد ما هم به همان تفسیر است؛ از آن جمله در بعضى از آن اخبار آمده که قرآن مشتمل بر هفت حرف نازل شده، اول امر، دوم نهى، سوم ترغیب، چهارم تهدید، پنجم جدل، ششم داستان، و هفتم مثل (تفسیر صافى ج 1 ص 39). در بعضى دیگر اینطور آمده 1- نهى، 2- امر، 3- حلال، 4- حرام، 5- محکم، 6- متشابه، 7- امثال (تفسیر صافى ج 1 ص 39). از على (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «قرآن بر هفت قسم نازل شده و هر قسم آن کافى و شفا دهنده است، و آن هفت قسم عبارت است از امر، نهى، ترغیب، تهدید، جدل، مثل و داستان ها» (تفسیر صافى ج 1 ص 39). پس به حکم این روایات باید هفت حرف را تنها حمل کنیم بر هفت نوع خطاب و بیان و بگوییم که با اینکه همه آیات قرآن یک هدف را دنبال می کند و آن، دعوت سوى خدا و صراط مستقیم او است، این هدف واحد را با هفت قسم بیان دنبال می کند. ممکن هم هست از این روایت استفاده کنیم که اصول معارف الهیه منحصر در امثال است، چون بقیه یعنى امر، نهى، ترغیب، ترهیب، جدل، و قصص، معارف الهیه نیستند، بلکه معارف الهیه راجع به مبدأ و معاد را براى بشر ممثل می سازند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 115 و 116 قالب : روایی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  تفسیر به رأی
1- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: هر کس قرآن را به رأى خودش تفسیر کند خدا مجلسى از آتش برایش فراهم کند.

علامه طباطبایی: این معنا را هم شیعه نقل کرده و هم سنى، و در معناى این حدیث احادیثى دیگر نیز از آن جناب و از ائمه اهل بیت (علیه السلام) نقل شده است.

2- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: هر کس درباره قرآن بدون علم چیزى بگوید خدا جایگاه او را آتش قرار دهد.

علامه طباطبابی: این روایت را ابو داود (ترمذى ج 5 ص 119 ح 2950) هم در سنن خود نقل کرده است.

3- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: کسى که درباره قرآن بدون علم، چیزى بگوید روز قیامت با افسار و دهنه اى از آتش، لگام شده می آید.

4- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: کسى که درباره قرآن به رأى خود سخن گوید، و درست هم گفته باشد، باز به خطا رفته است.

علامه طباطبایی: این روایت را ابو داوود (سنن ابى داوود ج 3 ص 320 ح 3652) و ترمذى (ح 5 ص 200 ح 2952) و نسایى هم آورده اند.

5- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: از مهم ترین خطرى که من می ترسم متوجه امتم شود، و بعد از من ایشان را گمراه کند، این است که قرآن را بر غیر مواضعش تطبیق دهند.

6- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسى که قرآن را به رأى خود تفسیر کند، اگر هم تصادفا تفسیرش درست از آب در آید اجر نمی برد، و اگر به خطا رود از آسمان دورتر خواهد شد (یعنى دوریش از خدا بیش از دوریش از آسمان خواهد بود).

7- حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: رأى دادن درباره کتاب خدا کفر است.

علامه طباطبایی: در این معنا روایاتى دیگر نیز در کتاب هاى کمال الدین و توحید و تفسیر عیاشى و غیر آن ها وارد شده است.

اینکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «هر کس قرآن را با رأى خود تفسیر کند ...»، منظور از رأى اعتقادى است که در اثر اجتهاد به دست می آید، گاهى هم کلمه رأى بر سخنى اطلاق می شود که ناشى از هواى نفس و استحسان باشد، و به هر حال از آنجا که کلمه نامبرده در حدیث اضافه بر ضمیر (ها) شده، فهمیده می شود که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نخواسته است مسلمانان را در تفسیر قرآن از مطلق اجتهاد نهى کند، تا لازمه اش این باشد که مردم را در تفسیر قرآن مامور به پیروى روایات وارده از خود و از ائمه اهل بیتش (علیه السلام) کرده باشد، آن طور که اهل حدیث خیال کرده اند علاوه بر اینکه اگر منظور آن جناب چنین چیزى بوده باشد روایت نامبرده با آیات بسیارى که قرآن را عربى مبین می خواند، و یا به تدبر در آن امر می کند، و همچنین با روایات بسیارى که دستور می دهد هر روایتى را باید عرضه به قرآن کرد، منافات خواهد داشت بلکه خواسته است از خودسرى در تفسیر نهى کند، چون گفتیم کلمه رأى را بر ضمیر (ها) اضافه کرده، و این اضافه اختصاص و انفراد و استقلال را می رساند. پس خواسته است بفرماید مفسر نباید در تفسیر آیات قرآنى به اسبابى که براى فهم کلام عربى در دست دارد اکتفا نموده و کلام خدا را با کلام مردم مقایسه کند، براى اینکه کلام خدا با کلام بشرى فرق دارد.

ما وقتى یک جمله کلام بشرى را می شنویم از هر گوینده اى که باشد بدون درنگ قواعد معمولى ادبیات را درباره آن اعمال نموده کشف می کنیم که منظور گوینده چه بوده، و همان معنا را به گردن آن کلام و گوینده اش می گذاریم، و حکم می کنیم که فلانى چنین و چنان گفته، همچنانکه این روش را در محاکم قضایى و اقرارها و شهادت ها و سایر جریانات آنجا معمول می داریم، باید هم معمول بداریم، براى اینکه کلام آدمى بر اساس همین قواعد عربى بیان می شود، هر گوینده اى به اتکاى آن قواعد سخن می گوید، و می داند که شنونده اش نیز آن قواعد را اعمال می کند، و تک تک کلمات و جملات را بر مصادیق حقیقى و مجازى که علم لغت در اختیارش گذاشته تطبیق می دهد. اما بیان قرآنى به بیانى که در بحث‏ هاى قبلى گذشت بر این مجرا جریان ندارد، بلکه کلامى است که الفاظش در عین اینکه از یکدیگر جدایند به یکدیگر متصل هم هستند، به این معنا که هر یک بیانگر دیگرى، و به فرموده على (علیه السلام) شاهد بر مراد دیگرى است. پس نباید به مدلول یک آیه و آنچه از به کار بردن قواعد عربیت می فهمیم اکتفا نموده، بدون اینکه سایر آیات مناسب با آن را مورد دقت و اجتهاد قرار دهیم به معنایى که از آن یک آیه به دست می آید تمسک کنیم، همچنانکه آیه شریفه «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» (نسا/82) به همین معنا اشاره نموده و می فرماید تمامى آیات قرآن به هم پیوستگى دارند، که بیانش در بحثى که پیرامون اعجاز قرآن داشتیم و نیز در خلال بحث‏ هاى دیگر گذشت. بنا بر آنچه گفته شد تفسیر به رأى که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آن نهى فرموده عبارت است از طریقه اى که بخواهند با آن طریقه رموز قرآن را کشف کنند، و خلاصه نهى از طریقه کشف است، نه از مکشوف. به عبارتى دیگر از این نهى فرمود که بخواهند کلام او را مانند کلام غیر او بفهمند، هر چند که این قسم فهمیدن گاهى هم درست از آب درآید، شاهد بر اینکه مراد آن جناب این است، روایت دیگرى است که در آن فرمود: «کسى که در قرآن به رأى خود سخن گوید، و درست هم بگوید باز خطا کرده» معلوم است که حکم به خطا کردن حتى در مورد صحیح بودن رأى جز به این جهت نیست که طریقه، طریقه درستى نیست، و منظور از خطا کردن خطاى در طریقه است، نه در خود آن مطلب، و همچنین حدیث عیاشى که در آن‏ فرمود: «اگر هم سخن درست بگوید اجر نمی برد».

مؤید این معنا وضع موجود در عصر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، چون در آن ایام قرآن کریم هنوز تالیف و جمع ‏آورى نشده بود، آیات و سوره هاى آن در دست مردم متفرق بود، و به همین جهت نمی توانستند تک تک آیات را تفسیر کنند، چون خطر وقوع در خلاف منظور، در کار بود. حاصل سخن این شد که آنچه از آن نهى شده این است که، کسى خود را در تفسیر قرآن مستقل بداند، و به فهم خود اعتماد کند، و به غیر خود مراجعه نکند. لازمه این روایات این است که مفسر همواره از غیر خودش استمداد جسته و به دیگران نیز مراجعه کند، و آن دیگران لابد یا عبارت است از سایر آیات قرآن و یا عبارت است از احادیث وارده در سنت. شق دوم نمی تواند باشد، براى این که مراجعه به سنت با دستور قرآن و حتى با دستور خود سنت که فرموده همواره به کتاب خدا رجوع کنید، و اخبار را بر آن عرضه کنید، منافات دارد، پس باقى نمی ماند مگر شق اول، یعنى خود قرآن کریم که در تفسیر یک یک آیات باید به خود قرآن مراجعه نمود. با این بیان، حال سخنانى که درباره حدیث بالا یعنى حدیث تفسیر به رأى زده اند روشن می شود، چون در معناى این حدیث، اقوال مختلف شده است، و در این جا براى آگاهى خواننده ده قول را نقل می کنیم.

1-منظور از تفسیر به رأى تفسیر کسى است که اطلاعى از علوم مقدماتى ندارد. چون وقتى می توان آیات قرآنى را تفسیر کرد که علوم دیگرى که به قول سیوطى در اتقان پانزده علم است، فرا گرفته باشیم، وى گفته آن پانزده علم عبارتند از: 1- نحو، 2- صرف، 3- اشتقاق، 4- معانى، 5- بیان، 6- بدیع، 7- قرائت، 8- اصول دین، 9- اصول فقه، 10- اسباب نزول، 11- قصص، 12- ناسخ و منسوخ، 13- فقه، 14- آگاهى و احاطه به خصوص احادیثى که مجملات و مبهمات قرآن را بیان می کند، 15- علم موهبت. منظور سیوطى از علم موهبت آن علمى است که حدیث نبوى زیر به آن اشاره نموده و می فرماید: «من عمل بما علم، ورثه اللَّه علم ما لم یعلم» (ج 2 ص 180).

2-گفته اند که مراد این حدیث پرداختن به تفسیر آیات متشابه است، چون تفسیر آن آیات را کسى به جز خدا نمی داند.

3-گفته اند که منظور از آن، تفسیرى است که یک مطلب فاسد زیر بناى آن باشد، به اینکه مذهبى فاسد را اصل و تفسیر قرآن را تابع آن قرار داده، به هر طریقى که باشد هر چند نادرست و ضعیف، آیات را بر آن مذهب حمل کند، (خلاصه اینکه نخواهد بفهمد قرآن چه می گوید، بلکه بخواهد بگوید قرآن هم سخن مرا می گوید- مترجم).

4-بطور قطع بگوید مراد خداى تعالى از فلان آیه این است، بدون اینکه دلیلى در دست داشته باشد.

5-منظور از تفسیر به رأى تفسیر به هر معناى دل‏ خواهى است که سلیقه و هواى نفس خود مفسر آن را بپسندد.

این پنج وجه را سیوطى در کتاب اتقان (ج 2 ص 183) از ابن النقیب نقل کرده، و ما به دنبال آن وجوهى دیگر را می آوریم و آن این است:

6-گفته اند که منظور از تفسیر به رأى این است که درباره آیات مشکل قرآن چیزى بگوئیم و معنایى بکنیم که در مذاهب صحابه و تابعین سابقه نداشته باشد. چنین عملى متعرض خشم خدا شدن است.

7-گفته اند که منظور از تفسیر به رأى این است که درباره معناى آیه اى از قرآن چیزى بگوییم که بدانیم حق بر خلاف آن است (این دو وجه را ابن الأنبارى نقل کرده است).

8-مراد از تفسیر به رأى، بدون علم درباره قرآن سخن گفتن است، و خلاصه تفسیر به رأى این است که درباره آیه اى از آیات قرآن از پیش خود معنایى کنیم، بدون اینکه یقین و اطمینان داشته باشیم به اینکه این معنا حق است، یا خلاف آن.

9-تفسیر به رأى، تمسک به ظاهر قرآن است. صاحبان این قول کسانى هستند که معتقدند آیات قرآن ظهور ندارد، بلکه در مورد هر آیه باید روایاتى را پیروى کرد که از معصوم رسیده، و در مدلول خود صریح باشد، بنابراین در حقیقت از قول قرآن کریم پیروى نشده، بلکه از احادیث پیروى شده، و در حقیقت تنها معصومین (علیه السلام) هستند که حق تفسیر کردن قرآن را دارند.

10-تفسیر به رأى عبارت است از تمسک به ظاهر قرآن. صاحبان این مسلک معتقدند به اینکه آیات قرآن ظهور دارد، و لیکن ظهور آن را ما نمی فهمیم، بلکه تنها معصوم‏ (علیه السلام) می فهمد.

این بود وجوه ده ‏گانه اى که در معناى تفسیر به رأى ذکر کرده اند و چه بسا بتوان بعضى از آن ها را به بعضى دیگر ارجاع داد، و به هر حال هیچیک از این وجوه دلیلى به همراه ندارند. بدیهى است که بطلان بعضى از آن ها خود به خود روشن است، و بعضى دیگر با در نظر گرفتن مباحث قبلى، بطلانش روشن می گردد، و ما با تکرار آن مباحث سخن را طول نمی دهیم.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 116 تا 121 قالب : روایی موضوع اصلی : تفسیر به رأی گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نهى مربوط به طریقه تفسیر است، نه اصل تفسیر
آنچه از آیات و روایات به دست می آید مثل آیه «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» (نسا/82) و آیه «الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ» (حجر/91) و آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقى‏ فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ» (سجده/40) و آیه «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» (نسا/46) و آیه «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسرا/36) و آیاتى دیگر هم که آن را تایید می کند، این است که نهى در روایات، مربوط به طریقه تفسیر است، نه اصل تفسیر، می خواهد بفرماید کلام خدا را به طریقى که کلام خلق تفسیر می شود تفسیر نباید کرد.

وجه تایید آیاتى که نقل شد این است که از آیه 82 سوره نسا بر می آید که بین کلام خدا و کلام مخلوقات فرق است، و به همین جهت در آیه 91 سوره حجر کسانى را که قرآن را پاره پاره می کنند، و در سوره حم سجده آیه 40 کسانى را که در آیات خدا الحاد می ورزند، و در آیه 46 سوره نسا کسانى را که آیات خدا را تحریف می کنند، و در آیه 36 سوره اسرا اشخاصى را که پیروى بدون علم می کنند، مذمت فرموده است. معلوم می شود کلام خدا با سایر کلام ‏ها فرق دارد، این نیز معلوم است که فرق بین آن دو در نحوه استعمال الفاظ، و چیدن جملات، و به کار بردن فنون ادبى، و صناعات لفظى، نیست، براى اینکه قرآن هم، کلامى است عربى که همه آنچه در سایر کلمات عربى رعایت می شود در آن نیز رعایت شده، و در خود قرآن آمده که «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ، لِیُبَیِّنَ لَهُمْ» (ابراهیم/4) و «وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ» (نحل/103) و «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (زخرف/3). بلکه اختلاف بین آن دو از جهت مراد و مصداق است، مصداقى که مفهوم کلى کلام بر آن منطبق است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 121 تا 125 قالب : تفسیری موضوع اصلی : تفسیر به رأی گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  اثر تفسیر به رأی در معارف قرآن
تفسیر به رأى باعث می شود ترتیب آیات خدا از بین رفته و در هم و بر هم شود و هر یک منظور و مقصود آن دیگرى را نفى کند، و در نهایت مقصود هر دو از بین برود، چون به حکم خود قرآن در قرآن هیچ اختلافى نیست، و اگر اختلافى در بین آیات پیدا شود تنها و تنها به خاطر اختلال نظم آن ها، و در نتیجه اختلاف مقاصد آن ها است. این همان است که در بعضى از روایات از آن به عبارت ضرب بعضى قرآن به بعض دیگر تعبیر شده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 125 قالب : تفسیری موضوع اصلی : تفسیر به رأی گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مراد از «زدن بعض از قرآن به بعض دیگر» در روایاتى که از آن نهى شده است‏
1-امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش (علیه السلام) روایت‏ کرده است که فرمودند: هیچ کس بعضى از قرآن را به بعضى دیگرش نمی زند مگر آنکه کافر می شود.

2-امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هیچکس نیست که بعض از قرآن را به بعض دیگر زند جز آنکه کافر شود.

صدوق (علیه الرحمه) می گوید: «من از ابن الولید از معناى این حدیث پرسیدم» او گفت: «زدن بعضى از قرآن به بعضى دیگر این است که وقتى از تو تفسیر آیه اى را می پرسند به تفسیرى که مربوط به آیه اى دیگر است پاسخش گویى».

علامه طباطبایی: پاسخ ابن الولید به مرحوم صدوق کمى ابهام دارد، و دو پهلو است، چون ممکن است مقصودش آن روشى بوده باشد که در بین اهل علم معمول است، که در مناظرات خود یک آیه را به جنگ با آیه اى دیگر می اندازند، و با تمسک به یکى، آن دیگرى را تاویل می کنند، و هم ممکن است مقصودش این بوده باشد که، کسى بخواهد معناى یک آیه را از آیات دیگر استفاده کند، و خلاصه آیات دیگر را شاهد بر آیه مورد نظرش قرار دهد. اگر منظور ابن الولید معناى اول باشد درست است، و ضرب بعض قرآن به بعض دیگر است و اگر معناى دوم مقصود باشد، سخن باطلى گفته و دو روایت نامبرده آن را دفع می کنند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏3، ص: 125 و 126 قالب : روایی موضوع اصلی : تفسیر به رأی گوینده : علامه طباطبایی
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و ی