83) این آیه که آخرین آیه سوره «یس» است به صورت یک نتیجهگیرى کلى در مسأله مبدأ و معاد این بحث را به طرز زیبایى پایان مىدهد.
مىگوید: «پس منزه است خداوندى که ملکوت همه چیز در دست قدرت اوست و همه شما به سوى او باز مىگردید» (فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
نکتهها:
در اینجا نظر خوانندگان عزیز را به مباحث ششگانه زیر که بحث فشردهاى پیرامون مسائل معاد است، جلب مىکنیم:
1- اعتقاد به معاد یک امر فطرى است
اگر انسان براى فنا آفریده شده بود باید عاشق «فنا» باشد، و از مرگ- هر چند مرگ به موقع- و در پایان عمر لذت برد، در حالى که مىبینیم قیافه مرگ به معنى نیستى براى انسان در هیچ زمانى خوشایند نبوده، سهل است، با تمام وجودش از آن مىگریزد! کوشش براى باقى نگهداشتن جسم مردگان از طریق مومیایى کردن و ساختن مقابر جاویدانى همچون اهرام مصر، و دویدن دنبال آب حیات، و اکسیر جوانى، و آنچه مایه طول عمر است، دلیل روشنى از عشق سوزان انسان به مسأله بقا است.
اگر ما براى فنا آفریده شدیم این علاقه به بقا چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟ جز یک علاقه مزاحم و حد اقل بیهوده و بىمصرف! برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 115
فراموش نکنید ما بحث معاد را بعد از پذیرش وجود خداوند حکیم و دانا دنبال مىکنیم، ما معتقدیم هر چه او در وجود ما آفریده روى حساب است، بنابر این عشق به بقا نیز باید حسابى داشته باشد، و آن هماهنگى با آفرینش و جهان بعد از این عالم است.
به تعبیر دیگر اگر دستگاه آفرینش در وجود ما عطش را آفرید، دلیل بر این است که آبى در خارج وجود دارد، همچنین اگر غریزه جنسى و علاقه به جنس مخالف در انسان وجود دارد نشانه این است که جنس مخالفى در خارج هست، و گر نه جاذبه و کشش بدون چیزى که به آن مجذوب گردد با حکمت آفرینش سازگار نیست.
از سوى دیگر هنگامى که تاریخ بشر را از زمانهاى دوردست و قدیمیترین ایام بررسى مىکنیم نشانههاى فراوانى بر اعتقاد راسخ انسان به زندگى پس از مرگ مىیابیم.
آثارى که امروز از انسانهاى پیشین- حتى انسانهاى قبل از تاریخ- در دست ما است، مخصوصا طرز دفن مردگان، کیفیت ساختن قبور، و حتى دفن اشیائى همراه مردگان، گواه بر این است که در درون وجدان ناآگاه آنها اعتقاد به زندگى بعد از مرگ نهفته بوده است.
یکى از روانشناسان معروف مىگوید: «تحقیقات دقیق نشان مىدهد که طوائف نخستین بشر داراى نوعى مذهب بودهاند، زیرا مردگان خود را به طرز مخصوص به خاک مىسپردند و ابزار کارشان را در کنارشان مىنهادند، و به این طریق عقیده خود را به وجود دنیاى دیگر به ثبوت مىرساندند.
اینها نشان مىدهد که این اقوام زندگى پس از مرگ را پذیرفته بودند، هر چند در تفسیر آن راه خطا مىپیمودند، و چنین مىپنداشتند که آن زندگى درست شبیه همین زندگى است.
به هر حال این اعتقاد قدیمى ریشهدار را نمىتوان ساده پنداشت و یا صرفا نتیجه یک تلقین و عادت دانست. برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 116
از سوى سوم وجود محکمه درونى به نام «وجدان» گواه دیگرى بر فطرى بودن معاد است.
هر انسانى در برابر انجام کار نیک در درون وجدانش احساس آرامش مىکند، آرامشى که گاه با هیچ بیان و قلمى قابل توصیف نیست.
و به عکس در برابر گناهان، مخصوصا جنایات بزرگ، احساس ناراحتى مىکند، تا آنجا که بسیار دیده شده دست به خودکشى مىزند و یا خود را تسلیم مجازات و چوبه دار مىکند، و دلیل آن را رهائى از شکنجه وجدان مىداند.
با این حال انسان از خود مىپرسد: چگونه ممکن است عالم کوچکى همچون وجود من داراى چنین دادگاه و محکمهاى باشد، اما عالم بزرگ از چنین وجدان و دادگاهى تهى باشد؟
و به این ترتیب فطرى بودن مسأله معاد و زندگى پس از مرگ از طرق مختلف بر ما روشن مىشود.
از راه عشق عمومى انسانها به بقاء.
از طریق وجود این ایمان در طول تاریخ بشر.
و از راه وجود نمونه کوچک آن در درون جان انسان.
2- بازتاب معاد در زندگى انسانها
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقاى آثار اعمال آدمى، و جاودانگى کارهاى او اعم از خیر و شر، اثر بسیار نیرومندى بر فکر و اعصاب و عضلات انسانها مىگذارد و به عنوان یک عامل مؤثرى در تشویق به نیکیها و مبارزه با زشتیها مىتواند مؤثر شود.
اثراتى که ایمان به زندگى پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و ایثارگر بگذارد به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاى معمولى است چرا که مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاههاى معمولى بسیار متفاوت است، در آن دادگاه نه تجدید نظر وجود دارد، و نه زر و زور برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 117
روى فکر ناظرانش اثر مىگذارد، نه ارائه مدارک دروغین در آن فایدهاى دارد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول زمان است.
قرآن مجید مىگوید: «از روزى بپرهیزید که هیچ کس بجاى دیگرى جزا داده نمىشود و نه شفاعتى از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسى به یارى او مىآید». (بقره/ 48) و نیز مىگوید: «هر کس از آنها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامى روى زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را براى نجات خویش مىدهد، و هنگامى که عذاب الهى را مىبینند پشیمانى خود را مکتوم مىدارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به عدالت داورى مىشود و ستمى بر آنها نخواهد رفت». (یونس/ 54) و نیز مىخوانیم: «هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است». (ابراهیم/ 51) به قدرى حساب او سریع و قاطع است که طبق بعضى از روایات: «خداوند در یک چشم به هم زدن حساب همه را مىرسد!» به همین دلیل در قرآن مجید سر چشمه بسیارى از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده، آنجا که مىفرماید: «بچشید آتش دوزخ را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید». (الم سجده/ 14) حتى از پارهاى از تعبیرات استفاده مىشود که انسان اگر گمانى در باره قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیارى از اعمال خلاف خوددارى مىکند.
چنانکه در باره کم فروشان مىفرماید: «آیا آنها گمان نمىکنند که براى روز بزرگى مبعوث مىشوند». (مطففین/ 4) حماسههاى جاویدانى که مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در میدانهاى جهاد مىآفرینند، و گذشت و ایثار و فداکارى عظیمى که بسیارى از مردم در زمینه دفاع از کشورهاى اسلامى و حمایت از محرومان و مستضعفان نشان مىدهند، همه بازتاب اعتقاد به زندگى جاویدان سراى دیگر است، مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که این گونه پدیدهها در مقیاس وسیع و گسترده جز از برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 118
طریق عقیدهاى که زندگى پس از مرگ در آن جاى ویژهاى دارد امکان پذیر نیست.
سربازى که منطقش این است: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ» بگو:
شما دشمنان در باره ما چه مىاندیشید؟ جز رسیدن به یکى از دو خیر و سعادت و افتخار» (یا پیروزى بر شما و یا رسیدن به افتخار شهادت) (توبه/ 52) قطعا سربازى است شکست ناپذیر.
چهره مرگ که براى بسیارى از مردم جهان وحشت انگیز است، و حتى از نام آن و هر چیز که آن را تداعى کند مىگریزند، براى عقیدهمندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچهاى به جهانى بزرگ، شکستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشوده شدن درهاى زندان تن، و رسیدن به آزادى مطلق است.
اصولا مسأله معاد بعد از مبدأ، خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادیین است، چرا که دو دیدگاه مختلف در اینجا وجود دارد:
دیدگاهى که مرگ را فنا و نابودى مطلق مىبیند، و با تمام وجودش از آن مىگریزد، چرا که همه چیز با آن پایان مىگیرد.
و دیدگاهى که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمى وسیع و پهناور و روشن، و پر گشودن در آسمان بیکران مىشمرد.
طبیعى است که طرفداران این مکتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمىدهند، بلکه با الهام گرفتن از مکتب امیر مؤمنان على علیه السّلام که مىفرماید: «به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر» از مرگ در راه هدف استقبال مىکنند.
و به همین دلیل هنگامى که ضربه شمشیر جنایتکار روزگار «عبد الرحمن بن ملجم» بر مغز مبارکش فرو نشست فرمود: «فزت و ربّ الکعبة به خداى کعبه، پیروز و رستگار و راحت شدم!» کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد از انسان ترسو و بىهدف، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مىآفریند که زندگیش مملو از حماسهها و ایثارها و پاکى و تقواست.
برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 119
3- دلائل عقلى معاد
گذشته از دلائل نقلى فراوانى که براى معاد در قرآن مجید آمده است و شامل صدها آیه در این زمینه مىشود دلائل عقلى روشنى نیز بر این امر وجود دارد که بطور فشرده در اینجا قسمتى از آن یادآورى مىشود:
الف- برهان حکمت:
اگر زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم پوچ و بىمعنى خواهد بود، درست به این مىماند که زندگى دوران جنینى را بدون زندگى این دنیا فرض کنیم.
اگر قانون خلقت این بود که تمام جنینها در لحظه تولد خفه مىشدند و مىمردند چقدر دوران جنینى بىمفهوم جلوه مىکرد؟ همچنین اگر زندگى این جهان بریده از جهان دیگر تصور شود این سر در گمى وجود خواهد داشت.
زیرا چه لزومى دارد که ما هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا در میان مشکلات دست و پا زنیم؟ مدتى خام و بىتجربه باشیم «و تا پخته شود خامى، عمر تمام است!» مدتى به دنبال تحصیل علم و دانش باشیم هنگامى که از نظر معلومات به جایى رسیدیم برف پیرى بر سر ما نشسته! تازه براى چه زندگى مىکنیم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشیدن چند دست لباس و خوابیدن و بیدار شدنهاى مکرر و ادامه دادن این برنامه خسته کننده تکرارى را دهها سال؟! آیا به راستى این آسمان گسترده، این زمین پهناور و این همه مقدمات و مؤخرات و این همه استادان و مربیان و این همه کتابخانههاى بزرگ و این ریزه کاریهایى که در آفرینش ما و سایر موجودات به کار رفته، همه براى همان خوردن و نوشیدن و پوشیدن و زندگى مادى است؟
اینجاست که آنها که معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى این زندگى مىکنند و گروهى از آنها اقدام به خودکشى و نجات از این زندگى پوچ و بىمعنى را مجاز و یا مایه افتخار مىشمرند! برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 120
چگونه ممکن است کسى به خداوند و حکمت بىپایان او ایمان داشته باشد و زندگى این جهان را بىآنکه مقدمهاى براى زندگى جاویدان جهان دیگر باشد قابل توجه بشمرد؟
قرآن مجید مىگوید: «آیا گمان کردید بیهوده آفریده شدهاید و به سوى ما باز نمىگردید؟» (مؤمنون/ 115) یعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى این جهان عبث و بیهوده بود.
آرى در صورتى زندگى این دنیا مفهوم و معنى پیدا مىکند و با حکمت خداوندى سازگار مىشود که این جهان را مزرعهاى براى جهان دیگر و گذرگاهى براى آن عالم وسیع و کلاس تهیه و دانشگاهى براى جهان دیگر و تجارتخانهاى براى آن سرا بدانیم، همانگونه که امیر مؤمنان على علیه السّلام در کلمات پرمحتوایش در نهج البلاغه فرمود: «این دنیا جایگاه صدق و راستى است براى آن کس که با آن به راستى رفتار کند و خانه تندرستى است براى آن کس که از آن چیزى بفهمد، و سراى بىنیازى است براى آن کس که از آن توشه برگیرد، و محل اندرز است، براى آنکه از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خداست، نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولیاء حق است».
کوتاه سخن اینکه مطالعه و بررسى وضع این جهان به خوبى گواهى مىدهد بر اینکه عالم دیگرى پشت سر آن است: «شما نشئه اولى و آفرینش خود را در این دنیا دیدید چرا متذکر نمىشوید که از پى آن جهان دیگرى است؟» (واقعه/ 62)
ب- برهان عدالت:
دقت در نظام هستى و قوانین آفرینش نشان مىدهد که همه چیز آن حساب شده است.
در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاى حکمفرماست که هرگاه کمترین تغییر و ناموزونى رخ مىدهد سبب بیمارى یا مرگ مىشود، حرکات قلب ما، گردش خون ما، پردههاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن ما مشمول همان نظام دقیق است که در کل عالم حکومت مىکند. آیا انسان مىتواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد؟ برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 121
درست است که خداوند به انسان آزادى اراده و اختیار داده تا او را بیازماید و در سایه آن مسیر تکامل را طى کند، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده کرد، چه مىشود؟ اگر ظالمان و ستمگران، گمراهان و گمراه کنندگان با سوء استفاده از این موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مىکند؟
درست است که گروهى از بدکاران در این دنیا مجازات مىشوند و به کیفر اعمال خود- یا لااقل قسمتى از آن- مىرسند، اما مسلما چنان نیست که همه مجرمان، همه کیفر خود را ببینند، و همه پاکان و نیکان به پاداش اعمال خود در این جهان برسند، آیا ممکن است این دو گروه در کفّه عدالت پروردگار یکسان باشند؟
به گفته قرآن مجید: «آیا کسانى را که در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسلیمند همچون مجرمان قرار دهیم، چگونه حکم مىکنید؟» (قلم/ 35 و 36) و در جاى دیگر مىفرماید: «آیا ممکن است پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم؟» (ص/ 28) به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى تردید نیست همان گونه که عدم کفایت دادگاه «مکافات این جهان» و «محکمه وجدان» و «عکس العملهاى گناهان» براى برقرارى عدالت نیز به تنهایى کافى به نظر نمىرسد، بنابر این باید قبول کرد که براى اجراى عدالت الهى لازم است محکمه و دادگاه عدل عامى باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا حساب شود و گر نه اصل عدالت تأمین نخواهد شد.
بنابر این باید پذیرفت که قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد و رستاخیز، قرآن مجید مىگوید: «ما ترازوهاى عدالت را در روز قیامت بر پا مىکنیم». (انبیاء/ 47) و نیز مىفرماید: «در روز قیامت در میان آنها به عدالت حکم مىشود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد». (یونس/ 54)
ج- برهان هدف:
بر خلاف پندار مادیین، در جهان بینى الهى، براى آفرینش انسان هدفى بوده است که در تعبیرات فلسفى از آن به «تکامل» و در لسان قرآن و حدیث گاهى از آن به قرب به خدا و یا عبادت و بندگى تعبیر شده است: «من جنّ برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 122
و انس را نیافریدم مگر به این منظور که مرا پرستش کنند» و در سایه عبادت و بندگى کامل شوند و به حریم قرب من راه یابند. (ذاریات/ 56) آیا اگر مرگ پایان همه چیز باشد این هدف بزرگ تأمین مىگردد؟
بدون شک پاسخ این سؤال منفى است.
باید جهانى بعد از این جهان باشد و خط تکامل انسان در آن ادامه یابد، و محصول این مزرعه را در آنجا درو کند، و حتى در جهان دیگر نیز این سیر ادامه یابد تا هدف نهایى تأمین شده باشد.
خلاصه اینکه تأمین هدف آفرینش بدون پذیرش معاد ممکن نیست و اگر ارتباط این زندگى را از جهان پس از مرگ قطع کنیم همه چیز شکل معما به خود مىگیرد و پاسخى براى چراها نخواهیم داشت.
د- برهان نفى اختلاف:
بىشک همه ما از اختلافاتى که در میان مکتبها و مذهبها در این جهان وجود دارد رنج مىبریم، و همه آرزو مىکنیم روزى این اختلافات برچیده شود در حالى که همه قرائن نشان مىدهد که این اختلافات در طبیعت زندگى این دنیا حلول کرده، و حتى از دلائلى استفاده مىشود که بعد از قیام حضرت مهدى- عج- آن بر پا کننده حکومت واحد جهانى هر چند بسیارى از اختلافات حل خواهد شد ولى باز اختلاف مکتبها به کلى برچیده نمىشود، و به گفته قرآن مجید: «یهود و نصارا تا دامنه قیامت به اختلافاتشان باقى خواهند ماند.» (مائده/ 14) ولى خداوندى که همه چیز را به سوى وحدت مىبرد سر انجام به اختلافات پایان خواهد داد، و چون با وجود پردههاى ضخیم عالم ماده این امر بطور کامل در این دنیا امکان پذیر نیست، مىدانیم در جهان دیگرى که عالم بروز و ظهور است سر انجام این مسأله عملى خواهد شد، و حقایق آنچنان آفتابى مىگردد که اختلاف مکتب و عقیده به کلى برچیده مىشود.
جالب اینکه در آیات متعددى از قرآن مجید روى این مسأله تکیه شده است، در یک جا مىفرماید: «خداوند در روز قیامت در میان آنها داورى مىکند در آنچه با برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 123
هم اختلاف داشتند». (بقره/ 113) و در جاى دیگر مىفرماید: «آنها سوگند مؤکد یاد کردند که خداوند کسانى را که مىمیرند هرگز زنده نمىکند، ولى چنین نیست. این وعده قطعى خداست (که همه آنها را زنده کند) ولى اکثر مردم نمىدانند هدف این است که آنچه را در آن اختلاف داشتند براى آنها روشن سازد تا کسانى که منکر شدند بدانند دروغ مىگفتند». (نحل/ 38 و 39)
4- قرآن و مسأله معاد
بعد از مسأله توحید که اساسىترین مسأله در تعلیمات انبیاء است مسأله معاد با ویژگیها و آثار تربیتى و فرهنگیش در درجه اوّل قرار دارد، لذا در بحثهاى قرآنى بیشترین آیات را بعد از توحید و خداشناسى به خود اختصاص داده است.
مباحث قرآنى معاد گاه به صورت استدلالهاى منطقى است و گاه به صورت بحثهاى خطابى و تلقینات مؤثر و کوبنده که گاه از شنیدن آن مو بر بدن انسان راست مىشود، و لحن صادقانه کلام چنان است که همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان نفوذ مىکند.
در بخش اوّل، یعنى استدلالات منطقى، قرآن بیشتر روى موضوع امکان معاد تکیه مىکند، چرا که منکران غالبا آن را محال مىپنداشتند، و معتقد بودند معاد آن هم به صورت «معاد جسمانى» که مستلزم بازگشت اجسام پوسیده و خاک شده به حیات و زندگى نوین است، امکان پذیر نیست.
در این بخش، قرآن از طرق کاملا گوناگون و متنوع وارد مىشود، و طرقى که همه به یک جا ختم مىگردد و آن مسأله «امکان عقلى معاد» است.
گاه زندگى نخستین را در نظر انسان مجسم مىکند، و در یک عبارت کوتاه و گویا و روشن مىگوید:
«همان گونه که شما را از آغاز آفرید باز مىگردید». (اعراف/ 29) گاه زندگى و مرگ گیاهان، و رستاخیز آنها را که همه سال با چشم مىبینیم برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 124
مجسم کرده و در پایان آن مىگوید: رستاخیز شما نیز همین گونه است.
«ما از آسمان آب پر برکتى فرستادیم و به وسیله آن باغهاى سرسبز رویاندیم و دانههاى درو شده ... و به وسیله آن سرزمین مردهاى را زنده کردیم، رستاخیز (شما) نیز همین گونه است؟» (ق/ 9 تا 11) در جاى دیگر مىگوید: «خداوند همان کسى است که بادها را فرستاد تا ابرها را به حرکت درآورند و آن را به سوى سرزمین مرده راندیم و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیدیم، رستاخیز نیز چنین است!» (فاطر/ 9) گاه مسأله قدرت خداوند را در آفرینش آسمانها و زمین مطرح کرده، مىگوید:
«آیا نمىدانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفرید و از آفرینش آنها خسته نشد قادر است که مردگان را زنده کند؟ آرى او بر هر چیز تواناست». (احقاف/ 33) و گاه رستاخیز انرژیها و بیرون پریدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونهاى از قدرت او، و قرار گرفتن آتش در دل آب، مطرح کرده، مىگوید:
«آن خدایى مردگان را لباس حیات مىپوشاند که از درخت سبز براى شما آتش آفرید!» (یس/ 80) گاه زندگى جنینى را در نظر انسان مجسم مىسازد و مىگوید: «اى مردم! اگر در رستاخیز شک دارید فراموش نکنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از علقه (خون بسته شده) سپس از مضغه (پاره گوشتى همچون گوشت جویده شده) که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بىشکل. هدف این است که ما براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم) و جنینهایى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران نگاه مىداریم، سپس شما را به صورت طفلى به عالم دنیا مىفرستیم». (حجّ/ 5) و بالاخره گاه شبح رستاخیز را در خوابهاى طولانى- خوابهایى که برادر مرگ است بلکه از جهاتى خود مرگ باشد- مانند خواب سیصد و نه ساله اصحاب کهف نشان مىدهد، و بعد از شرح جالب و زیبایى پیرامون خواب و بیدارى آنها مىفرماید: «این چنین مردم را متوجه حال آنها کردیم تا بدانند وعده رستاخیز برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 125
خداوند حق است و در قیام قیامت تردیدى نیست». (کهف/ 21) این شش راه مختلف است که در لا به لاى آیات قرآن براى بیان امکان معاد مطرح شده است.
علاوه بر این داستان مرغان چهار گانه ابراهیم (بقره/ 260) و سرگذشت عزیر (بقره/ 259) و داستان کشتهاى از بنى اسرائیل (بقره/ 73) که هر کدام یک نمونه تاریخى براى این مسأله است شواهد و دلائل دیگرى است که قرآن در این زمینه ذکر مىکند.
کوتاه سخن اینکه ترسیمى که قرآن مجید از معاد و چهرههاى آن و مقدمات و نتایج آن دارد، و دلائل گویایى که در این زمینه مطرح کرده است به قدرى زنده و قانع کننده است که هر کس کمترین بهرهاى از وجدان بیدار داشته باشد تحت تأثیر عمیق آن قرار مىگیرد.
5- معاد جسمانى
منظور از معاد جسمانى این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت مىکند، بلکه هدف این است که روح و جسم تواما مبعوث مىشود، و به تعبیر دیگر بازگشت روح مسلم است، گفتگو از بازگشت جسم است.
جمعى از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانى معتقد بودند، و جسم را مرکبى مىدانستند که تنها در این جهان با انسان است، و بعد از مرگ از آن بىنیاز مىشود، آن را رها مىسازد و به عالم ارواح مىشتابد.
ولى عقیده علماى بزرگ اسلام این است که معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورت مىگیرد. در اینجا بعضى مقید به خصوص جسم سابق نیستند، و مىگویند: خداوند جسمى را در اختیار روح مىگذارد، و چون شخصیت انسان به روح اوست این جسم جسم او محسوب مىشود! در حالى که محققین معتقدند همان جسمى که خاک و متلاشى گشته، به فرمان خدا جمعآورى مىشود، و لباس حیات نوینى بر آن مىپوشاند، و این برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 126
عقیدهاى است که از متون آیات قرآن مجید گرفته شده است.
شواهد معاد جسمانى در قرآن مجید آن قدر زیاد است که بطور یقین مىتوان گفت: آنها که معاد را منحصر در روحانى مىدانند کمترین مطالعهاى در آیات فراوان معاد نکردهاند و گر نه جسمانى بودن معاد در آیات قرآن به قدرى روشن است که جاى هیچ گونه تردید نیست.
همین آیاتى که در آخر سوره یس خواندیم به وضوح بیانگر این حقیقت است چرا که مرد عرب بیابانى تعجبش از این بود که این استخوان پوسیده را که در دست دارد چه کسى مىتواند زنده کند؟
و قرآن با صراحت در پاسخ او مىگوید: «بگو: همین استخوان پوسیده را خدایى که روز نخست آن را ابداع و ایجاد کرد زنده مىکند».
تمام تعجب مشرکان و مخالفت آنها در مسأله معاد بر سر همین مطلب بود که: «چگونه وقتى ما خاک شدیم و خاکهاى ما در زمین گم شد، دوباره لباس حیات در تن مىکنیم؟» (الم سجده/ 10) آنها مىگفتند: «چگونه این مرد به شما وعده مىدهد وقتى که مردید و خاک شدید بار دیگر به زندگى بازمىگردید». (مؤمنون/ 35) آنها به قدرى از این مسأله تعجب مىکردند که اظهار آن را نشانه جنون و یا دروغ بر خدا مىپنداشتند.
کافران گفتند: «مردى را به شما نشان دهیم که به شما خبر مىدهد هنگامى که کاملا خاک و پراکنده شدید دیگر بار آفرینش جدیدى مىیابید». (سبأ/ 7 و 8) به همین دلیل عموما استدلالات قرآن در باره امکان معاد بر محور همین معاد جسمانى دور مىزند، و بیانات ششگانهاى که در فصل قبل گذشت همه شاهد و گواه این مدعاست.
بعلاوه قرآن کرارا خاطر نشان مىکند که شما در قیامت از قبرها خارج مىشوید (یس/ 51- قمر/ 7) قبرها مربوط به معاد جسمانى است.
داستان مرغهاى چهار گانه ابراهیم، و همچنین داستان عزیر و زنده شدن او برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 127
بعد از مرگ، و ماجراى مقتول بنى اسرائیل، همه با صراحت از معاد جسمانى سخن مىگوید.
توصیفهاى زیادى که قرآن مجید از مواهب مادى و معنوى بهشت کرده، همه نشان مىدهد که معاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق مىپذیرد، و گر نه حور و قصور و انواع غذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در کنار مواهب معنوى معنى ندارد.
به هر حال ممکن نیست کسى کمترین آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانى را انکار کند، و به تعبیر دیگر انکار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انکار اصل معاد! علاوه بر این دلائل نقلى، شواهد عقلى نیز در این زمینه وجود دارد که اگر بخواهیم وارد آن شویم سخن به درازا مىکشد.
6- بهشت و دوزخ
بسیارى چنین مىپندارند که عالم پس از مرگ کاملا شبیه این جهان است، منتهى در شکلى کاملتر و جالبتر.
ولى قرائن زیادى در دست داریم که نشان مىدهد فاصله زیادى از نظر کیفیت و کمیت میان این جهان و آن جهان است، حتى اینکه اگر این فاصله را به تفاوت میان عالم کوچک جنین با این دنیاى وسیع تشبیه مىکنیم باز مقایسه کاملى به نظر نمىرسد.
طبق صریح بعضى از روایات در آنجا چیزهایى است که چشمى ندیده و گوشى نشنیده، و حتى از فکر انسانى خطور نکرده است.
قرآن مجید مىگوید: «هیچ انسانى نمىداند چه چیزهایى که مایه روشنى چشم است براى او پنهان نگهداشته شده». (سجده/ 17) نظامات حاکم بر آن جهان نیز با آنچه در این عالم حاکم است کاملا تفاوت دارد. در اینجا افراد به عنوان شهود در دادگاه حاضر مىشوند ولى در آنجا دست برگزیده تفسیر نمونه، ج4، ص: 128
و پا و حتى پوست تن شهادت مىدهد. (یس/ 65- فصّلت/ 21) به هر حال آنچه در باره جهان دیگر گفته شود تنها شبحى از دور در نظر ما مجسم مىکند، و اصولا الفباى ما و فرهنگ فکرى ما در این جهان قادر به توصیف حقیقى آن نیست و از اینجا به بسیارى از سؤالات در زمینه بهشت و دوزخ و چگونگى نعمتها و عذابهایش پاسخ داده خواهد شد.
همین قدر مىدانیم بهشت کانون انواع مواهب الهى اعم از مادى و معنوى است، و دوزخ کانونى است از شدیدترین عذابها در هر دو جهت.
اما در مورد جزئیات این دو، قرآن اشاراتى دارد که ما به آن مؤمن هستیم اما تفصیل آن را تا کسى نبیند نمىداند!
[ نظرات / امتیازها ]