از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(فسبحان الذی بیده ملکوت کل شـی ء و الیه ترجعون ): (پس منزه است آنکه سلطنت و ملکوت همه چیز بدست اوست و به سوی او بازمی گردید)آیه شریفه با لحن استفهام انکاری می فرماید: چگونه ممکن است که این خدایی که آسمانها و زمین را با همه وسعتی که دارند خلق کرده و آن نظام عام و عجیب را درسراسر عالم امکان برقرار کرده به طوریکه جزئیات آن غیرقابل شمارش است ، نتواندمثل (49) همین انسانها را دوباره خلق کند؟ نه هرگز چنین نیست ، بلکه ، او قادر است ،چون آفریننده ای بسیار داناست . و نفس انسانی با موت بدن از بین نمی رود، بلکه محفوظ می ماند تا در نهایت بسوی خدای سبحان بازگردد درحالیکه بدنی که در اعاده ایجاد می شود عینا همان بدن نیست ، بلکه نظیر و مثل آن است اما روح و کالبد همان است که بود و چون تشخص به روح است و ماده ایجاد بدن اعاده شده ، نیز همان بدن اولی است لذا می گوئیم همان فرد مجددا زنده می شود.در ادامه ایجاد الهی را تعریف می کند و می فرماید خدا در ایجاد هر چیزی که آن را اراده کند، بغیر از ذات متعالی خود به هیچ سبب دیگری نیازمند نیست و شان او درایجاد، چنان است که به محض آنکه اراده کند و بگوید >باش < آن چیز موجود می شودو معلوم است که دراینجا لفظ و مخاطبی درکار نیست وگرنه به تسلسل منجر می گردد،بلکه این کلام تمثیلی است از اینکه خدای تعالی برای افاضه وجود به چیزی غیر ازذات متعالی خود به سبب دیگری احتیاج ندارد و آنچه از ناحیه خداوند افاضه می شود، قابل درنگ و مهلت نیست وتخلف و تبدل و تدریج هم نمی پذیرد.همچنانکه فرمود (وماامرنا الا واحده کلمح بالبصر(50) امر مانیست مگر واحد و آن هم چون یک چشم بهم زدن است .)و نیز فرمود (وکان امرالله قدرا مقدورا(51) و امر خداوند همواره حساب شده وتقدیرشده است ) یعنی به محض اینکه خداوند اراده ایجاد چیزی را بنماید آن چیزبدون درنگ لباس هستی می پوشد. و از امیرالمؤمنین علی ع نقل شده که : خداوند به اشیاء می گوید باش بدون هیچ لفظ و نطقی که به زبان باشد.(52) پس کلمه (کن ) همان فیض هستی و افاضه وجود است و کلام خدای سبحان عین فعل اوست .و درآخر می فرماید منزه است خدایی که ملکوت همه چیز بدست اوست و بسوی او بازمی گردید. (ملکوت ) یعنی وجهه و جهتی از هرچیز که روبخداست و اینکه ملکوت هرچیز بدست خداست ، یعنی خدای تعالی مسلط بر هر چیز است و غیر ازخدا کسی دراین تسلط بهره و نصیبی ندارد، آنگاه خطاب به همه مردم اعم از مؤمن ومشرک می فرماید: همه شما در نهایت بعد از زنده شدن از گور برانگیخته شده به سوی او باز می گردید و هرکس که معاد بسوی اوست لامحاله حساب و جزا نیز بدست ‌اوست‌. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرتضي عزتيان - برگزیده تفسیر نمونه
این آیه که آخرین آیه سوره «یس» است به صورت یک نتیجه‏گیرى کلى در مسأله مبدأ و معاد این بحث را به طرز زیبایى پایان مى‏دهد.
مى‏گوید: «پس منزه است خداوندى که ملکوت همه چیز در دست قدرت اوست و همه شما به سوى او باز مى‏گردید» (فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
نکته‏ها:
در اینجا نظر خوانندگان عزیز را به مباحث ششگانه زیر که بحث فشرده‏اى پیرامون مسائل معاد است، جلب مى‏کنیم:
1- اعتقاد به معاد یک امر فطرى است‏
اگر انسان براى فنا آفریده شده بود باید عاشق «فنا» باشد، و از مرگ- هر چند مرگ به موقع- و در پایان عمر لذت برد، در حالى که مى‏بینیم قیافه مرگ به معنى نیستى براى انسان در هیچ زمانى خوشایند نبوده، سهل است، با تمام وجودش از آن مى‏گریزد! کوشش براى باقى نگهداشتن جسم مردگان از طریق مومیایى کردن و ساختن مقابر جاویدانى همچون اهرام مصر، و دویدن دنبال آب حیات، و اکسیر جوانى، و آنچه مایه طول عمر است، دلیل روشنى از عشق سوزان انسان به مسأله بقا است.
اگر ما براى فنا آفریده شدیم این علاقه به بقا چه مفهومى مى‏تواند داشته باشد؟ جز یک علاقه مزاحم و حد اقل بیهوده و بى‏مصرف! برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 115
فراموش نکنید ما بحث معاد را بعد از پذیرش وجود خداوند حکیم و دانا دنبال مى‏کنیم، ما معتقدیم هر چه او در وجود ما آفریده روى حساب است، بنابر این عشق به بقا نیز باید حسابى داشته باشد، و آن هماهنگى با آفرینش و جهان بعد از این عالم است.
به تعبیر دیگر اگر دستگاه آفرینش در وجود ما عطش را آفرید، دلیل بر این است که آبى در خارج وجود دارد، همچنین اگر غریزه جنسى و علاقه به جنس مخالف در انسان وجود دارد نشانه این است که جنس مخالفى در خارج هست، و گر نه جاذبه و کشش بدون چیزى که به آن مجذوب گردد با حکمت آفرینش سازگار نیست.
از سوى دیگر هنگامى که تاریخ بشر را از زمانهاى دوردست و قدیمیترین ایام بررسى مى‏کنیم نشانه‏هاى فراوانى بر اعتقاد راسخ انسان به زندگى پس از مرگ مى‏یابیم.
آثارى که امروز از انسانهاى پیشین- حتى انسانهاى قبل از تاریخ- در دست ما است، مخصوصا طرز دفن مردگان، کیفیت ساختن قبور، و حتى دفن اشیائى همراه مردگان، گواه بر این است که در درون وجدان ناآگاه آنها اعتقاد به زندگى بعد از مرگ نهفته بوده است.
یکى از روانشناسان معروف مى‏گوید: «تحقیقات دقیق نشان مى‏دهد که طوائف نخستین بشر داراى نوعى مذهب بوده‏اند، زیرا مردگان خود را به طرز مخصوص به خاک مى‏سپردند و ابزار کارشان را در کنارشان مى‏نهادند، و به این طریق عقیده خود را به وجود دنیاى دیگر به ثبوت مى‏رساندند.
اینها نشان مى‏دهد که این اقوام زندگى پس از مرگ را پذیرفته بودند، هر چند در تفسیر آن راه خطا مى‏پیمودند، و چنین مى‏پنداشتند که آن زندگى درست شبیه همین زندگى است.
به هر حال این اعتقاد قدیمى ریشه‏دار را نمى‏توان ساده پنداشت و یا صرفا نتیجه یک تلقین و عادت دانست. برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 116
از سوى سوم وجود محکمه درونى به نام «وجدان» گواه دیگرى بر فطرى بودن معاد است.
هر انسانى در برابر انجام کار نیک در درون وجدانش احساس آرامش مى‏کند، آرامشى که گاه با هیچ بیان و قلمى قابل توصیف نیست.
و به عکس در برابر گناهان، مخصوصا جنایات بزرگ، احساس ناراحتى مى‏کند، تا آنجا که بسیار دیده شده دست به خودکشى مى‏زند و یا خود را تسلیم مجازات و چوبه دار مى‏کند، و دلیل آن را رهائى از شکنجه وجدان مى‏داند.
با این حال انسان از خود مى‏پرسد: چگونه ممکن است عالم کوچکى همچون وجود من داراى چنین دادگاه و محکمه‏اى باشد، اما عالم بزرگ از چنین وجدان و دادگاهى تهى باشد؟
و به این ترتیب فطرى بودن مسأله معاد و زندگى پس از مرگ از طرق مختلف بر ما روشن مى‏شود.
از راه عشق عمومى انسانها به بقاء.
از طریق وجود این ایمان در طول تاریخ بشر.
و از راه وجود نمونه کوچک آن در درون جان انسان.
2- بازتاب معاد در زندگى انسانها
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقاى آثار اعمال آدمى، و جاودانگى کارهاى او اعم از خیر و شر، اثر بسیار نیرومندى بر فکر و اعصاب و عضلات انسانها مى‏گذارد و به عنوان یک عامل مؤثرى در تشویق به نیکیها و مبارزه با زشتیها مى‏تواند مؤثر شود.
اثراتى که ایمان به زندگى پس از مرگ مى‏تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و ایثارگر بگذارد به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاى معمولى است چرا که مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاههاى معمولى بسیار متفاوت است، در آن دادگاه نه تجدید نظر وجود دارد، و نه زر و زور برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 117
روى فکر ناظرانش اثر مى‏گذارد، نه ارائه مدارک دروغین در آن فایده‏اى دارد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول زمان است.
قرآن مجید مى‏گوید: «از روزى بپرهیزید که هیچ کس بجاى دیگرى جزا داده نمى‏شود و نه شفاعتى از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسى به یارى او مى‏آید». (بقره/ 48) و نیز مى‏گوید: «هر کس از آنها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامى روى زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را براى نجات خویش مى‏دهد، و هنگامى که عذاب الهى را مى‏بینند پشیمانى خود را مکتوم مى‏دارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به عدالت داورى مى‏شود و ستمى بر آنها نخواهد رفت». (یونس/ 54) و نیز مى‏خوانیم: «هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است». (ابراهیم/ 51) به قدرى حساب او سریع و قاطع است که طبق بعضى از روایات: «خداوند در یک چشم به هم زدن حساب همه را مى‏رسد!» به همین دلیل در قرآن مجید سر چشمه بسیارى از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده، آنجا که مى‏فرماید: «بچشید آتش دوزخ را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید». (الم سجده/ 14) حتى از پاره‏اى از تعبیرات استفاده مى‏شود که انسان اگر گمانى در باره قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیارى از اعمال خلاف خوددارى مى‏کند.
چنانکه در باره کم فروشان مى‏فرماید: «آیا آنها گمان نمى‏کنند که براى روز بزرگى مبعوث مى‏شوند». (مطففین/ 4) حماسه‏هاى جاویدانى که مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در میدانهاى جهاد مى‏آفرینند، و گذشت و ایثار و فداکارى عظیمى که بسیارى از مردم در زمینه دفاع از کشورهاى اسلامى و حمایت از محرومان و مستضعفان نشان مى‏دهند، همه بازتاب اعتقاد به زندگى جاویدان سراى دیگر است، مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که این گونه پدیده‏ها در مقیاس وسیع و گسترده جز از برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 118
طریق عقیده‏اى که زندگى پس از مرگ در آن جاى ویژه‏اى دارد امکان پذیر نیست.
سربازى که منطقش این است: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ» بگو:
شما دشمنان در باره ما چه مى‏اندیشید؟ جز رسیدن به یکى از دو خیر و سعادت و افتخار» (یا پیروزى بر شما و یا رسیدن به افتخار شهادت) (توبه/ 52) قطعا سربازى است شکست ناپذیر.
چهره مرگ که براى بسیارى از مردم جهان وحشت انگیز است، و حتى از نام آن و هر چیز که آن را تداعى کند مى‏گریزند، براى عقیده‏مندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچه‏اى به جهانى بزرگ، شکستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشوده شدن درهاى زندان تن، و رسیدن به آزادى مطلق است.
اصولا مسأله معاد بعد از مبدأ، خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادیین است، چرا که دو دیدگاه مختلف در اینجا وجود دارد:
دیدگاهى که مرگ را فنا و نابودى مطلق مى‏بیند، و با تمام وجودش از آن مى‏گریزد، چرا که همه چیز با آن پایان مى‏گیرد.
و دیدگاهى که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمى وسیع و پهناور و روشن، و پر گشودن در آسمان بیکران مى‏شمرد.
طبیعى است که طرفداران این مکتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمى‏دهند، بلکه با الهام گرفتن از مکتب امیر مؤمنان على علیه السّلام که مى‏فرماید: «به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقه‏اش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر» از مرگ در راه هدف استقبال مى‏کنند.
و به همین دلیل هنگامى که ضربه شمشیر جنایتکار روزگار «عبد الرحمن بن ملجم» بر مغز مبارکش فرو نشست فرمود: «فزت و ربّ الکعبة به خداى کعبه، پیروز و رستگار و راحت شدم!» کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد از انسان ترسو و بى‏هدف، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مى‏آفریند که زندگیش مملو از حماسه‏ها و ایثارها و پاکى و تقواست.
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 119
3- دلائل عقلى معاد
گذشته از دلائل نقلى فراوانى که براى معاد در قرآن مجید آمده است و شامل صدها آیه در این زمینه مى‏شود دلائل عقلى روشنى نیز بر این امر وجود دارد که بطور فشرده در اینجا قسمتى از آن یادآورى مى‏شود:
الف- برهان حکمت:
اگر زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم پوچ و بى‏معنى خواهد بود، درست به این مى‏ماند که زندگى دوران جنینى را بدون زندگى این دنیا فرض کنیم.
اگر قانون خلقت این بود که تمام جنینها در لحظه تولد خفه مى‏شدند و مى‏مردند چقدر دوران جنینى بى‏مفهوم جلوه مى‏کرد؟ همچنین اگر زندگى این جهان بریده از جهان دیگر تصور شود این سر در گمى وجود خواهد داشت.
زیرا چه لزومى دارد که ما هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا در میان مشکلات دست و پا زنیم؟ مدتى خام و بى‏تجربه باشیم «و تا پخته شود خامى، عمر تمام است!» مدتى به دنبال تحصیل علم و دانش باشیم هنگامى که از نظر معلومات به جایى رسیدیم برف پیرى بر سر ما نشسته! تازه براى چه زندگى مى‏کنیم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشیدن چند دست لباس و خوابیدن و بیدار شدنهاى مکرر و ادامه دادن این برنامه خسته کننده تکرارى را دهها سال؟! آیا به راستى این آسمان گسترده، این زمین پهناور و این همه مقدمات و مؤخرات و این همه استادان و مربیان و این همه کتابخانه‏هاى بزرگ و این ریزه کاریهایى که در آفرینش ما و سایر موجودات به کار رفته، همه براى همان خوردن و نوشیدن و پوشیدن و زندگى مادى است؟
اینجاست که آنها که معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچى این زندگى مى‏کنند و گروهى از آنها اقدام به خودکشى و نجات از این زندگى پوچ و بى‏معنى را مجاز و یا مایه افتخار مى‏شمرند! برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 120
چگونه ممکن است کسى به خداوند و حکمت بى‏پایان او ایمان داشته باشد و زندگى این جهان را بى‏آنکه مقدمه‏اى براى زندگى جاویدان جهان دیگر باشد قابل توجه بشمرد؟
قرآن مجید مى‏گوید: «آیا گمان کردید بیهوده آفریده شده‏اید و به سوى ما باز نمى‏گردید؟» (مؤمنون/ 115) یعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى این جهان عبث و بیهوده بود.
آرى در صورتى زندگى این دنیا مفهوم و معنى پیدا مى‏کند و با حکمت خداوندى سازگار مى‏شود که این جهان را مزرعه‏اى براى جهان دیگر و گذرگاهى براى آن عالم وسیع و کلاس تهیه و دانشگاهى براى جهان دیگر و تجارتخانه‏اى براى آن سرا بدانیم، همانگونه که امیر مؤمنان على علیه السّلام در کلمات پرمحتوایش در نهج البلاغه فرمود: «این دنیا جایگاه صدق و راستى است براى آن کس که با آن به راستى رفتار کند و خانه تندرستى است براى آن کس که از آن چیزى بفهمد، و سراى بى‏نیازى است براى آن کس که از آن توشه برگیرد، و محل اندرز است، براى آنکه از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خداست، نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولیاء حق است».
کوتاه سخن اینکه مطالعه و بررسى وضع این جهان به خوبى گواهى مى‏دهد بر اینکه عالم دیگرى پشت سر آن است: «شما نشئه اولى و آفرینش خود را در این دنیا دیدید چرا متذکر نمى‏شوید که از پى آن جهان دیگرى است؟» (واقعه/ 62)
ب- برهان عدالت:
دقت در نظام هستى و قوانین آفرینش نشان مى‏دهد که همه چیز آن حساب شده است.
در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانه‏اى حکمفرماست که هرگاه کمترین تغییر و ناموزونى رخ مى‏دهد سبب بیمارى یا مرگ مى‏شود، حرکات قلب ما، گردش خون ما، پرده‏هاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن ما مشمول همان نظام دقیق است که در کل عالم حکومت مى‏کند. آیا انسان مى‏تواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد؟ برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 121
درست است که خداوند به انسان آزادى اراده و اختیار داده تا او را بیازماید و در سایه آن مسیر تکامل را طى کند، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده کرد، چه مى‏شود؟ اگر ظالمان و ستمگران، گمراهان و گمراه کنندگان با سوء استفاده از این موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مى‏کند؟
درست است که گروهى از بدکاران در این دنیا مجازات مى‏شوند و به کیفر اعمال خود- یا لااقل قسمتى از آن- مى‏رسند، اما مسلما چنان نیست که همه مجرمان، همه کیفر خود را ببینند، و همه پاکان و نیکان به پاداش اعمال خود در این جهان برسند، آیا ممکن است این دو گروه در کفّه عدالت پروردگار یکسان باشند؟
به گفته قرآن مجید: «آیا کسانى را که در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسلیمند همچون مجرمان قرار دهیم، چگونه حکم مى‏کنید؟» (قلم/ 35 و 36) و در جاى دیگر مى‏فرماید: «آیا ممکن است پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم؟» (ص/ 28) به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى تردید نیست همان گونه که عدم کفایت دادگاه «مکافات این جهان» و «محکمه وجدان» و «عکس العملهاى گناهان» براى برقرارى عدالت نیز به تنهایى کافى به نظر نمى‏رسد، بنابر این باید قبول کرد که براى اجراى عدالت الهى لازم است محکمه و دادگاه عدل عامى باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا حساب شود و گر نه اصل عدالت تأمین نخواهد شد.
بنابر این باید پذیرفت که قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد و رستاخیز، قرآن مجید مى‏گوید: «ما ترازوهاى عدالت را در روز قیامت بر پا مى‏کنیم». (انبیاء/ 47) و نیز مى‏فرماید: «در روز قیامت در میان آنها به عدالت حکم مى‏شود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد». (یونس/ 54)
ج- برهان هدف:
بر خلاف پندار مادیین، در جهان بینى الهى، براى آفرینش انسان هدفى بوده است که در تعبیرات فلسفى از آن به «تکامل» و در لسان قرآن و حدیث گاهى از آن به قرب به خدا و یا عبادت و بندگى تعبیر شده است: «من جنّ برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 122
و انس را نیافریدم مگر به این منظور که مرا پرستش کنند» و در سایه عبادت و بندگى کامل شوند و به حریم قرب من راه یابند. (ذاریات/ 56) آیا اگر مرگ پایان همه چیز باشد این هدف بزرگ تأمین مى‏گردد؟
بدون شک پاسخ این سؤال منفى است.
باید جهانى بعد از این جهان باشد و خط تکامل انسان در آن ادامه یابد، و محصول این مزرعه را در آنجا درو کند، و حتى در جهان دیگر نیز این سیر ادامه یابد تا هدف نهایى تأمین شده باشد.
خلاصه اینکه تأمین هدف آفرینش بدون پذیرش معاد ممکن نیست و اگر ارتباط این زندگى را از جهان پس از مرگ قطع کنیم همه چیز شکل معما به خود مى‏گیرد و پاسخى براى چراها نخواهیم داشت.
د- برهان نفى اختلاف:
بى‏شک همه ما از اختلافاتى که در میان مکتبها و مذهبها در این جهان وجود دارد رنج مى‏بریم، و همه آرزو مى‏کنیم روزى این اختلافات برچیده شود در حالى که همه قرائن نشان مى‏دهد که این اختلافات در طبیعت زندگى این دنیا حلول کرده، و حتى از دلائلى استفاده مى‏شود که بعد از قیام حضرت مهدى- عج- آن بر پا کننده حکومت واحد جهانى هر چند بسیارى از اختلافات حل خواهد شد ولى باز اختلاف مکتبها به کلى برچیده نمى‏شود، و به گفته قرآن مجید: «یهود و نصارا تا دامنه قیامت به اختلافاتشان باقى خواهند ماند.» (مائده/ 14) ولى خداوندى که همه چیز را به سوى وحدت مى‏برد سر انجام به اختلافات پایان خواهد داد، و چون با وجود پرده‏هاى ضخیم عالم ماده این امر بطور کامل در این دنیا امکان پذیر نیست، مى‏دانیم در جهان دیگرى که عالم بروز و ظهور است سر انجام این مسأله عملى خواهد شد، و حقایق آنچنان آفتابى مى‏گردد که اختلاف مکتب و عقیده به کلى برچیده مى‏شود.
جالب اینکه در آیات متعددى از قرآن مجید روى این مسأله تکیه شده است، در یک جا مى‏فرماید: «خداوند در روز قیامت در میان آنها داورى مى‏کند در آنچه با برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 123
هم اختلاف داشتند». (بقره/ 113) و در جاى دیگر مى‏فرماید: «آنها سوگند مؤکد یاد کردند که خداوند کسانى را که مى‏میرند هرگز زنده نمى‏کند، ولى چنین نیست. این وعده قطعى خداست (که همه آنها را زنده کند) ولى اکثر مردم نمى‏دانند هدف این است که آنچه را در آن اختلاف داشتند براى آنها روشن سازد تا کسانى که منکر شدند بدانند دروغ مى‏گفتند». (نحل/ 38 و 39)
4- قرآن و مسأله معاد
بعد از مسأله توحید که اساسى‏ترین مسأله در تعلیمات انبیاء است مسأله معاد با ویژگیها و آثار تربیتى و فرهنگیش در درجه اوّل قرار دارد، لذا در بحثهاى قرآنى بیشترین آیات را بعد از توحید و خداشناسى به خود اختصاص داده است.
مباحث قرآنى معاد گاه به صورت استدلالهاى منطقى است و گاه به صورت بحثهاى خطابى و تلقینات مؤثر و کوبنده که گاه از شنیدن آن مو بر بدن انسان راست مى‏شود، و لحن صادقانه کلام چنان است که همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان نفوذ مى‏کند.
در بخش اوّل، یعنى استدلالات منطقى، قرآن بیشتر روى موضوع امکان معاد تکیه مى‏کند، چرا که منکران غالبا آن را محال مى‏پنداشتند، و معتقد بودند معاد آن هم به صورت «معاد جسمانى» که مستلزم بازگشت اجسام پوسیده و خاک شده به حیات و زندگى نوین است، امکان پذیر نیست.
در این بخش، قرآن از طرق کاملا گوناگون و متنوع وارد مى‏شود، و طرقى که همه به یک جا ختم مى‏گردد و آن مسأله «امکان عقلى معاد» است.
گاه زندگى نخستین را در نظر انسان مجسم مى‏کند، و در یک عبارت کوتاه و گویا و روشن مى‏گوید:
«همان گونه که شما را از آغاز آفرید باز مى‏گردید». (اعراف/ 29) گاه زندگى و مرگ گیاهان، و رستاخیز آنها را که همه سال با چشم مى‏بینیم برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 124
مجسم کرده و در پایان آن مى‏گوید: رستاخیز شما نیز همین گونه است.
«ما از آسمان آب پر برکتى فرستادیم و به وسیله آن باغهاى سرسبز رویاندیم و دانه‏هاى درو شده ... و به وسیله آن سرزمین مرده‏اى را زنده کردیم، رستاخیز (شما) نیز همین گونه است؟» (ق/ 9 تا 11) در جاى دیگر مى‏گوید: «خداوند همان کسى است که بادها را فرستاد تا ابرها را به حرکت درآورند و آن را به سوى سرزمین مرده راندیم و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیدیم، رستاخیز نیز چنین است!» (فاطر/ 9) گاه مسأله قدرت خداوند را در آفرینش آسمانها و زمین مطرح کرده، مى‏گوید:
«آیا نمى‏دانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفرید و از آفرینش آنها خسته نشد قادر است که مردگان را زنده کند؟ آرى او بر هر چیز تواناست». (احقاف/ 33) و گاه رستاخیز انرژیها و بیرون پریدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونه‏اى از قدرت او، و قرار گرفتن آتش در دل آب، مطرح کرده، مى‏گوید:
«آن خدایى مردگان را لباس حیات مى‏پوشاند که از درخت سبز براى شما آتش آفرید!» (یس/ 80) گاه زندگى جنینى را در نظر انسان مجسم مى‏سازد و مى‏گوید: «اى مردم! اگر در رستاخیز شک دارید فراموش نکنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از علقه (خون بسته شده) سپس از مضغه (پاره گوشتى همچون گوشت جویده شده) که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بى‏شکل. هدف این است که ما براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم) و جنینهایى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران نگاه مى‏داریم، سپس شما را به صورت طفلى به عالم دنیا مى‏فرستیم». (حجّ/ 5) و بالاخره گاه شبح رستاخیز را در خوابهاى طولانى- خوابهایى که برادر مرگ است بلکه از جهاتى خود مرگ باشد- مانند خواب سیصد و نه ساله اصحاب کهف نشان مى‏دهد، و بعد از شرح جالب و زیبایى پیرامون خواب و بیدارى آنها مى‏فرماید: «این چنین مردم را متوجه حال آنها کردیم تا بدانند وعده رستاخیز برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 125
خداوند حق است و در قیام قیامت تردیدى نیست». (کهف/ 21) این شش راه مختلف است که در لا به لاى آیات قرآن براى بیان امکان معاد مطرح شده است.
علاوه بر این داستان مرغان چهار گانه ابراهیم (بقره/ 260) و سرگذشت عزیر (بقره/ 259) و داستان کشته‏اى از بنى اسرائیل (بقره/ 73) که هر کدام یک نمونه تاریخى براى این مسأله است شواهد و دلائل دیگرى است که قرآن در این زمینه ذکر مى‏کند.
کوتاه سخن اینکه ترسیمى که قرآن مجید از معاد و چهره‏هاى آن و مقدمات و نتایج آن دارد، و دلائل گویایى که در این زمینه مطرح کرده است به قدرى زنده و قانع کننده است که هر کس کمترین بهره‏اى از وجدان بیدار داشته باشد تحت تأثیر عمیق آن قرار مى‏گیرد.
5- معاد جسمانى‏
منظور از معاد جسمانى این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت مى‏کند، بلکه هدف این است که روح و جسم تواما مبعوث مى‏شود، و به تعبیر دیگر بازگشت روح مسلم است، گفتگو از بازگشت جسم است.
جمعى از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانى معتقد بودند، و جسم را مرکبى مى‏دانستند که تنها در این جهان با انسان است، و بعد از مرگ از آن بى‏نیاز مى‏شود، آن را رها مى‏سازد و به عالم ارواح مى‏شتابد.
ولى عقیده علماى بزرگ اسلام این است که معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورت مى‏گیرد. در اینجا بعضى مقید به خصوص جسم سابق نیستند، و مى‏گویند: خداوند جسمى را در اختیار روح مى‏گذارد، و چون شخصیت انسان به روح اوست این جسم جسم او محسوب مى‏شود! در حالى که محققین معتقدند همان جسمى که خاک و متلاشى گشته، به فرمان خدا جمع‏آورى مى‏شود، و لباس حیات نوینى بر آن مى‏پوشاند، و این برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 126
عقیده‏اى است که از متون آیات قرآن مجید گرفته شده است.
شواهد معاد جسمانى در قرآن مجید آن قدر زیاد است که بطور یقین مى‏توان گفت: آنها که معاد را منحصر در روحانى مى‏دانند کمترین مطالعه‏اى در آیات فراوان معاد نکرده‏اند و گر نه جسمانى بودن معاد در آیات قرآن به قدرى روشن است که جاى هیچ گونه تردید نیست.
همین آیاتى که در آخر سوره یس خواندیم به وضوح بیانگر این حقیقت است چرا که مرد عرب بیابانى تعجبش از این بود که این استخوان پوسیده را که در دست دارد چه کسى مى‏تواند زنده کند؟
و قرآن با صراحت در پاسخ او مى‏گوید: «بگو: همین استخوان پوسیده را خدایى که روز نخست آن را ابداع و ایجاد کرد زنده مى‏کند».
تمام تعجب مشرکان و مخالفت آنها در مسأله معاد بر سر همین مطلب بود که: «چگونه وقتى ما خاک شدیم و خاکهاى ما در زمین گم شد، دوباره لباس حیات در تن مى‏کنیم؟» (الم سجده/ 10) آنها مى‏گفتند: «چگونه این مرد به شما وعده مى‏دهد وقتى که مردید و خاک شدید بار دیگر به زندگى بازمى‏گردید». (مؤمنون/ 35) آنها به قدرى از این مسأله تعجب مى‏کردند که اظهار آن را نشانه جنون و یا دروغ بر خدا مى‏پنداشتند.
کافران گفتند: «مردى را به شما نشان دهیم که به شما خبر مى‏دهد هنگامى که کاملا خاک و پراکنده شدید دیگر بار آفرینش جدیدى مى‏یابید». (سبأ/ 7 و 8) به همین دلیل عموما استدلالات قرآن در باره امکان معاد بر محور همین معاد جسمانى دور مى‏زند، و بیانات ششگانه‏اى که در فصل قبل گذشت همه شاهد و گواه این مدعاست.
بعلاوه قرآن کرارا خاطر نشان مى‏کند که شما در قیامت از قبرها خارج مى‏شوید (یس/ 51- قمر/ 7) قبرها مربوط به معاد جسمانى است.
داستان مرغهاى چهار گانه ابراهیم، و همچنین داستان عزیر و زنده شدن او برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 127
بعد از مرگ، و ماجراى مقتول بنى اسرائیل، همه با صراحت از معاد جسمانى سخن مى‏گوید.
توصیفهاى زیادى که قرآن مجید از مواهب مادى و معنوى بهشت کرده، همه نشان مى‏دهد که معاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق مى‏پذیرد، و گر نه حور و قصور و انواع غذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در کنار مواهب معنوى معنى ندارد.
به هر حال ممکن نیست کسى کمترین آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانى را انکار کند، و به تعبیر دیگر انکار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انکار اصل معاد! علاوه بر این دلائل نقلى، شواهد عقلى نیز در این زمینه وجود دارد که اگر بخواهیم وارد آن شویم سخن به درازا مى‏کشد.
6- بهشت و دوزخ‏
بسیارى چنین مى‏پندارند که عالم پس از مرگ کاملا شبیه این جهان است، منتهى در شکلى کاملتر و جالبتر.
ولى قرائن زیادى در دست داریم که نشان مى‏دهد فاصله زیادى از نظر کیفیت و کمیت میان این جهان و آن جهان است، حتى اینکه اگر این فاصله را به تفاوت میان عالم کوچک جنین با این دنیاى وسیع تشبیه مى‏کنیم باز مقایسه کاملى به نظر نمى‏رسد.
طبق صریح بعضى از روایات در آنجا چیزهایى است که چشمى ندیده و گوشى نشنیده، و حتى از فکر انسانى خطور نکرده است.
قرآن مجید مى‏گوید: «هیچ انسانى نمى‏داند چه چیزهایى که مایه روشنى چشم است براى او پنهان نگهداشته شده». (سجده/ 17) نظامات حاکم بر آن جهان نیز با آنچه در این عالم حاکم است کاملا تفاوت دارد. در اینجا افراد به عنوان شهود در دادگاه حاضر مى‏شوند ولى در آنجا دست برگزیده تفسیر نمونه، ج‏4، ص: 128
و پا و حتى پوست تن شهادت مى‏دهد. (یس/ 65- فصّلت/ 21) به هر حال آنچه در باره جهان دیگر گفته شود تنها شبحى از دور در نظر ما مجسم مى‏کند، و اصولا الفباى ما و فرهنگ فکرى ما در این جهان قادر به توصیف حقیقى آن نیست و از اینجا به بسیارى از سؤالات در زمینه بهشت و دوزخ و چگونگى نعمتها و عذابهایش پاسخ داده خواهد شد.
همین قدر مى‏دانیم بهشت کانون انواع مواهب الهى اعم از مادى و معنوى است، و دوزخ کانونى است از شدیدترین عذابها در هر دو جهت.
اما در مورد جزئیات این دو، قرآن اشاراتى دارد که ما به آن مؤمن هستیم اما تفصیل آن را تا کسى نبیند نمى‏داند! [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : باسلام واحترام خداراشکردرزمانی بدنیا آمدیم که صنای بشری برای شناخت معاد کمک شایانی نموده دوربین های مخفی اثر انگشت الکترکی رایانه بازشدن قفل با نورچشم جراحی های پزشکی از راه دور وصدها نمونه دیگر که همه دلیل بر قیامت است کار مبلغان راحت شده وهمه ما باید نان حلال مصرف کنیم واین کار مشکل است وهمه ببازی کردن سر گرم هستیم .
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (83)

فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ‌: پس پاک و منزه از نفى قدرت بر اعاده آن ذاتى که به دست قدرت او است، مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ: پادشاهى همه اشیاء، چه هر کس قادر باشد بر خلق اشیاء، قدرت خواهد داشت بر اعاده و زنده گردانیدن استخوانهاى پوسیده متفرقه، وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌: و بسوى مجازات الهى باز گردیده خواهید شد، یعنى همه شما در محضر عدل الهى حاضر و جزا داده شوید از خیر و شر و کفر و ایمان و ثواب و عقاب. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » اطیب البیان
فَسُبحان‌َ الَّذِی‌ بِیَدِه‌ِ مَلَکُوت‌ُ کُل‌ِّ شَی‌ءٍ وَ إِلَیه‌ِ تُرجَعُون‌َ (83)

‌پس‌ منزه‌ ‌است‌ و مبری‌ ‌از‌ کلیه عیوب‌ و نواقص‌ و احتیاج‌ ذات‌ مقدس‌ ‌آن‌ پروردگاری‌ ‌که‌ ‌به‌ ید قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ ملکوت‌ تمام‌ ممکنات‌ و بسوی‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ شماها.

فَسُبحان‌َ الَّذِی‌ تسبیح‌ و تقدیس‌ و تنزیه‌ قریب‌ المعنی‌ ‌است‌ و شامل‌ جمیع‌ صفات‌ سلبیه‌ میشود ‌که‌ می‌گویی‌

نه‌ مرکب‌ ‌بود‌ و جسم‌ نه‌ مرئی‌ نه‌ محل‌ [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.