● مسعود ورزيده -
تفسیرنمونه
و ابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا النکاح در اینجا دستور دیگرى در باره یتیمان و سرنوشت اموال آنها داده و مىفرماید : یتیمان را بیازمائید تا هنگامى که به حد بلوغ برسند و اگر در این موقع در آنها رشد کافى براى اداره اموال خود یافتید ، ثروت آنها را به آنها بازگردانید - در این آیه چند نکته است که باید به آن توجه داشت:
1 -از تعبیر به حتى استفاده میشود که باید آزمایش یتیمان ، پیش از رسیدن به حد بلوغ و به صورت مکرر و مستمر انجام شود ، تا هنگامى که در آستانه بلوغ قرار گرفتند وضع آنها کاملا از نظر رشد عقلى براى اداره امور مالى خود روشن گردد - ضمنا چنین استفاده میشود که منظور از آزمایش ، پرورش تدریجى یتیمان است ، یعنى نگذارید آنها به حد بلوغ برسند و سپس اقدام به - سپردن اموالشان به آنها بکنید بلکه آنها را قبل از بلوغ با برنامههاى عملى ، براى زندگى مستقل آماده کنید .
و اما اینکه چگونه باید یتیمان آزمایش شوند راه آن این است که مقدارى مال در اختیار آنها گذارده شود ، و به خرید و فروشو تجارت بپردازند ، اما اعمال آنها با نظارت ولى بطورى که استقلال عمل را از آنها سلب نکند انجام شود هنگامى که معلوم شد از عهده این کار برمىآیند و در معامله گول نمىخورند ، باید اموالشان را بدستشان سپرد و گرنه با تربیت و پرورشهاى مستمر باید آنها را چنان آماده کرد که بتوانند در آینده زمام زندگى خود را بدست گیرند.
2 -تعبیر به اذا بلغوا النکاح اشاره به این است که آنها به سر حدى برسندکه قدرت بر ازدواج داشته باشند و روشن است کسى که قدرت بر ازدواج دارد قدرت بر تشکیل خانواده خواهد داشت ، و چنان کسى بدون سرمایه نمىتواند به اهداف خود برسد ، بنا بر این آغاز زندگى زناشوئى با آغاز زندگى اقتصادى مستقل همراه است ، و به عبارت دیگر ثروت آنها موقعى بدستشان داده مىشود که هم به بلوغ جسمى برسند و نیاز آنها به مال شدید شود ، و هم بلوغ فکرى پیدا کنند و توانائى براى حفظ مال داشته باشند .
3 -تعبیر به آنستم منهم رشدا اشاره به این است که رشد آنها کاملا مسلم شود زیرا آنستم از ماده ایناس به معنى مشاهده و رؤیت مىباشد ، و این ماده از ماده انسان که یکى از معانى آن مردمک چشم است گرفته شده ( در حقیقت هنگام رؤیت و مشاهده از انسان یعنى مردمک چشم مدد گرفته مىشود و به همین جهت از مشاهده کردن تعبیر به ایناس شده است ) .
و لا تاکلوها اسرافا و بدارا ان یکبروا - سپس بار دیگر به سرپرستان تاکید مىکند که به هیچ عنوانى اموال یتیمان را حیف و میل نکنند ، و پیش از آنکه بزرگ شوند سرمایه آنها را از بین نبرند.
و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف : یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مىتوانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مىشوند با رعایت عدالت و انصاف ، حق الزحمة خود را از اموال آنها بردارند .
در این زمینه روایاتى نیز وارد شده و مضمون آیه را چنان که گفته شد توضیح داده است ، از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام) مىخوانیم : فذلک رجل یحبس نفسه عن المعیشة فلا باس ان یاکل بالمعروف اذا کان یصلح لهم فان کان المال قلیلا فلا یاکل منه شیئا : منظور کسى است که سرپرستى مال یتیم ، او را ازرسیدگى به زندگى خویش باز داشته ، در این صورت مىتواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند ، و این در صورتى است که به صلاح یتیم باشد ، اما اگر ثروت یتیم کم باشد ( و طبعا سرپرستى آن ، نیز وقت زیادى را اشغال نمىکند ) در این صورت چیزى از مال یتیم برندارد .
فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم : این آخرین حکمى است که در باره اولیاء ایتام در این آیه بیان شده و آن اینکه هنگامى که مىخواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید گواه بگیرید تا جاى اتهام و نزاع و گفتگو باقى نماند.
و کفى بالله حسیبا : اما بدانید که حساب کننده واقعى خدا است و مهمتر از هر چیز این است که حساب شما نزد او روشن باشد ، او است که اگر خیانتى از شما سرزند و بر گواهان مخفى ماند به حساب آن رسیدگى خواهد کرد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبدالله عبداللهي -
پرتوی از قرآن
وَ اِبْتَلُوا اَلْیَتٰامىٰ حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً وَ بِدٰاراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کٰانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کٰانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذٰا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ ، منظور آمادگى براى نکاح و مشعر به این است که این آزمایش از پیش از بلوغ که همان اوان تمیز است باید آغاز شود تا اوان بلوغ که بیدارى غریزۀ جنسى است که در آن عقل اکتسابى نیز بیدار مى شود این آزمایش به قرینۀ مقام، راجع به امور مالى است، مانند وادار کردن او به معاملات و خرید و فروش آزمایشى، و شناخت ثمن و مثمن و نرخ اجناس
«فَإِنْ آنَسْتُمْ » ، تفریع بر «وَ اِبْتَلُوا » و بیان شرط دفع اموال و جواز تصرف است
پس رسیدن به بلوغ اولین شرط است و همان رفع مانع که نابالغى و یا وجود مقتضى است که با شرط رشد تکمیل مى شود «آنَسْتُمْ » إشعار به مباشرت از نزدیک و خوى گرفتن به رفتار و تجربه دارد رشد همان قدرت تشخیص در به کار بردن اموال و صرف آنست، در مقابل سفاهت که در آیۀ قبل ذکر شده است «بلوغ نکاح»، همان اوان تکلیف و مسئولیتها دربارۀ شناخت اصول، عبادات، مسئولیت واجبات و محرّمات است که از لوازم عقل فطرى است و این کافى براى ورود در زندگى و تصرفات مالى نیست پس شرط دیگر مى باید که همان رشد است چون رشد آنان محرز شد باید اموال آنان را به سویشان راند و از خود دور کرد «فَادْفَعُوا» ، همین راندن و دور داشتن و رساندن به آن را مى رساند و همچنین اضافۀ «أَمْوٰالَهُمْ » پس از «اموالکم»
وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً وَ بِدٰاراً أَنْ یَکْبَرُوا ، «أَنْ یَکْبَرُوا» ، متعلق است به «بدارا»: اموال یتیم ها را به اسراف نخورید و همچنین به پیشگیرى از اینکه بزرگ نشوند، و دستتان در اموال آنان باز نباشد مى شود که متعلق به «لاٰ تَأْکُلُوهٰا» ، باشد: نخورید آن را به اسراف و پیشگیرى، تا بزرگ شوند و خود در تصرف اموالشان آزاد گردند وَ مَنْ کٰانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کٰانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ تأکید در خوددارى و اجازه ایست به اولیاء ایتام، که اگر خود نادار باشند مى توانند در برابر کفالت و نگهدارى ایتام و اموالشان در حد معروف بردارند
فَإِذٰا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً اشهاد در دفع اموال و رسیدگى حساب و مقدار آن، تا اختلاف و کشمکشى پیش نیاید و درسى براى یتیمهایى باشد که وارد زندگى شده اند و موجب خوش بینى و استحکام در داد و ستد و معاملات آنها گردد در زندگى اجتماع توحیدى، باید صفات خدا متجلّى باشد که حسیب یکى از آنها است و در بررسى حساب یتیمان مهجورى که بر کنار از نظارت و کفالت خود مى باشند و اشهاد براى آنان باید خداوند و صفات او را ناظر اندیشه ها و اعمال خود بدانند تا پایۀ زندگى و مسئولیتها باشد: وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً
چرا این نواهى و اوامر و اصول و فروعى که از آنها استنباط و استنتاج مى شود، در فقه اسلامى مورد نظر نگردیده و یا متروک مانده است ؟ چون اینها راجع به مسئولیتهاى اجتماعى اسلام است که باید در ظرف چنین اجتماع رشد یافته اى، مورد بحث و بررسى شود، و چنین اجتماعى مسلمانان نداشته اند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عاملی
«وَ اِبْتَلُوا اَلْیَتٰامىٰ » 6 طبرى: یعنى آزمایش کنید یتیمان را در فهم و دین و تصرّفات در اموال
تفسیر قاضى: وارسى کنید وضع یتیمان را در تصرف اموال به این که معاملاتى به آنها محول شود ابو حنیفه گفته است: آزمایش به آن است که سرمایه اى باختیار شان بگذارند
ابو الفتوح نوشته است: در کیفیت ابتلاء، علما اختلاف کردند بعضى گفتند: حال طفل از دو بیرون نبود یا پسر باشد یا دختر اگر پسر باشد ابتلاء ولى او را آن بود که یک ماهه نفقه یا کمتر برگیرد و بدست او دهد او را و بگوید که چگونه صرف کن و او را رها کند و آنگه بنگرد که تا چگونه کرده است، اگر خرج و ترتیب آن بوجه خود کرده باشد چنانکه پسندیده آید او رشید است مال به او دهد و اگر بخلاف این باشد مال به او ندهد که او رشید نباشد هنوز و اگر دختر بود پاره اى پنبه بدو دهند و او را کارى که در خانه زنان را باشد تعلیم دهند که چگونه کن آن را بنگرد اگر بوجه خود برآرد و آن پنبه ریسمان کند و بکسها دهد به مزد معلوم تا ریسمان کنند چنان که در آن غبطه باشد، او رشید باشد مال به او دهد و اگر نه نگاه دارد تا رشدش پیدا شود
تفسیر ابو السّعود: هرکسى را مناسب حال خودش باید آزمایش کنند اگر اهل بازار و تجارت است اموال به اختیارش بگذارند که معامله کند، اگر اهل ملک و زراعت است باید در خرج ملک و اجرت کارگر و عمل زراعت آزادش بگذارند تا معلوم شود چه طور کار مى کند
«إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ » 6 ابو الفتوح نوشته است: بلوغ نکاح به یکى از پنج نشانه معیّن مى شود: 1 احتلام و نزول منى از او خواه در خواب یا بیدارى چون آنگاه که پیغمبر معاذ را مأمور یمن کرد دستور داد که هرکس بحلم رسیده است یک دینار بستاند و آنها را بحکم مردان حساب فرمود و در آیه قرآن است: «وَ إِذٰا بَلَغَ اَلْأَطْفٰالُ مِنْکُمُ اَلْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا» یعنى چون کودکان را حلم گرفت سرزده بر زنان وارد نشوند و اجازه بگیرند که آنها مرد هستند
2 سنّ و عمر موجب بلوغ است و در آن اختلاف است مذهب اهل بیت پانزده سال است و ابو یوسف و شافعى نیز این را معتقدند و ابو حنیفه بلوغ دختر را در هفده و پسر را به نوزده سالگى دانسته است، و دلیل بر آنکه پانزده سال حدّ بلوغ است، حدیث عبد اللّه عمر است که او گفت براى جنگ احد مرا به پیغمبر عرضه کردند قبول نفرمود و فرمود: کودک است و من ده ساله بودم و باز در جنگى من را به آن حضرت عرضه کردند اجازه فرمود و نام من نوشتند و من پانزده ساله بودم 3 سوّم روئیدن موى ظهار است و ابو حنیفه آن را علامت نمى داند و دلیل ما بر این مطلب حدیث عطیّه ى قرظى از سعد معاذ است که پیغمبر او را حاکم و مأمور انجام قرار داد با بنى قریظه کرد او حکم داد مردان را بکشند و زن و کودک را اسیر کنند و هرکس مشکوک بود با موى ظهار معیّن مى شد اگر داشت جزء مردان کشته مى شد و گرنه به شمار کودکان بود پیغمبر عمل او را تصویب فرمود و عطیه گفت من خود از آنها بودم که بواسطه ى نداشتن موى ظهار بحساب کودکان ماندم
4 سن نه سالگى براى زنان در مذهب اهل بیت
5 قاعدگى براى زنان به نزدیک ما و شافعى
مجمع: یعنى چون بر حد اعمال غریزه ى جنسى رسیدند و مراد احتلام تنها نیست چون ممکن است بعضى اشخاص تا مدّتى بحدّ احتلام نرسند یا اصلا محتلم نشوند چنانکه بیشتر مفسّرین گفته اند و بعضى گفته اند: چون عقلش کامل شد و آثار رشد از او دیده شد بالغ است
«فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» 6 ابو الفتوح: در مصحف عبد اللّه مسعود «احستم» با یک سین بوده است بمعنى: «احسستم» یعنى احساس کردید و دریافتید
عیسى بن عمر «رشدا» با فتح را و شین قرائت کرده است و در معنى تفاوت نیست و نتیجه در همه ى قرائتها متحد است
تفسیر قاضى: این جمله دلیل است بر اینکه آثار رشد از صغیرها مشاهده نشود اموال آنها را نمى توان به تصرفشان داد ابو حنیفه گفته است اگر پس از بلوغ هفت سال گذشت مالش را به خودش باید بدهند اگرچه آثار رشد در او نباشد
ابو الفتوح: سعید بن جبیر گفت: ممکن است کسى ریشش بلند باشد که به دستش بیاید ولى رشد نداشته باشد و نتوان مالش را به تصرّفش داد و فقها در معنى رشد اختلاف کرده اند: شافعى گفته است: رشد آن است که شخص به اندازه اى پرهیزگار باشد که شهادتش نزد قاضى مسموع باشد و دیگر آنکه مال خود را بتواند حفظ کند و نابود نکند ابو حنیفه و دیگران گفته اند: رشد فقط صلاح اداره ى کار زندگى و حفظ مال است
مجمع: بهتر آنست که بگوئیم: رشد یعنى عقل و خرد و توانائى نگهدارى سرمایه بطور شایسته چنانکه همین معنى از امام باقر روایت شده است
تفسیر المیزان طباطبائى که تاکنون مجلّد چهارم آن به ما رسیده است در این جمله مى نویسد: دین اسلام تفکیک کرده است میان وظائف در غیر کارهاى مالى و تصرّفات مالى، در غیر مالى فقطّ بلوغ را شرط تکلیف کرده است که در برابر تمام وظائف از عبادات و حدود و دیات شخص بالغ موظّف و مسئول است ولى در تصرّفات مالى بلوغ و رشد هر دو را شرط معیّن کرده است تا نظام زندگى اقتصادى مردم محفوظ بماند
«وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً» 6 طبرى: یعنى از مال یتیم نخورید جز آنچه خدا براى شما مباح کرده است
مجمع: یعنى بیش از اندازه ى احتیاجتان از مال یتیم نخورید چون اگر اختیاردار یتیم محتاج بود به اندازۀ اجرت و قوت لازم خود مى تواند بخورد چنانکه محمّد بن مسلم از امام باقر یا صادق پرسیده است که اگر کسى گاو و گوسفند یتیم در تصرّفش باشد مى تواند با مال خودش مخلوط کند در تصرف و استفاده ؟ فرمود: اگر به کار آنها رسیدگى مى کند و آب آنها را مهیّا مى کند و اگر فرار کنند یا گم شوند پى آنها برود و آنها را بیاورد، در این صورت مى تواند از شیر آنها بخورد به آن اندازه زیان به بچۀ آن نرسد و بى باک در صرف شیر آنها نباشد
«وَ بِدٰاراً» 6 همه ى مفسّرین این کلمه را چنین معنى کرده اند: مال یتیمان را نخورید جلوتر از رشد و بزرگى آنها از ترس آنکه بزرگ شوند و ناچار شوید به آنها واگذارید و از استفاده محروم شوید
«فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ » 6 مجمع: در حدّ معروف و مقصود از این جمله اختلاف است: سعید بن جبیر و مجاهد گفته اند متصدّى اموال یتیم در صورت احتیاج مى تواند از آن بقرض بردارد که بعد بپردازد و از امام باقر (ع) هم این را نقل کرده اند عطاء بن ابى رباح و عدّه اى گفته اند: مقصود استفاده ى به اندازۀ سیرى شکم و پوشیدن عورت است و بس شعبى گفته است: معنى جمله این است: سرپرست یتیم اگر فقیر بود به اندازه اى که شخص مضطر میل به مردار مى کند، مى تواند از مال یتیم بخورد ضحّاک و عدّه اى گفتند: سوارى شتر و خوردن میوه از مال یتیم براى سرپرست جایز است، و در نظر شیعه معنى جمله این است که به اندازۀ مزد زحمت و کارى که براى یتیم انجام مى دهند حقّ استفاده دارند
«فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ » 4 ابو الفتوح: بعضى این جمله را چنین معنى کرده اند آنچه شما سرپرستان یتیمان از مال آنها بقرض تصرّف کردید موقع تسلیم به آنها شاهد بگیرید بر رد قرض خود ولى معنى مشهور این است: چون اموال یتیمان را به خودشان سپردید، شاهد بگیرید که متهم بخوردن مال صغیر نباشید
تفسیر ابو السّعود: براى سرپرست یتیم شاهد گرفتن واجب نیست چون او امین است و آنچه ادّعا کند که بصغیر داده است اگر سوگند بر ادعاى خود یاد کند پذیرفته مى شود لیکن مالک و شافعى گفته اند: ادّعاى وصى و سرپرست قبول نیست
«وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً» 4 روح البیان: پیغمبر فرمود: اگر کسى ستمى به برادر خود کند و یا مالى از او تلف کند پیش از آنکه بیچاره شود، عذرخواهى و تقاضاى گذشت نماید و گرنه در قیامت و هنگام بیچارگى اگر عمل خوب داشته باشد به اندازۀ گناه و ستمش از خوبیهاى او کم مى کنند و اگر نداشت به اندازۀ ستمى که کرده از گناهان آنکه بر او ستم کرده است بر گناهان این ستمگر مى افزایند این است معنى حساب خداوند سعدى گفته است: نماند ستمکار بد روزگار بماند بر او لعنت پایدار چنان زى که ذکرت بتحسین کنند چو مردى نه بر گورت نفرین کنند سخن ما: از جمله ى: (لاٰ تُؤْتُوا اَلسُّفَهٰاءَ تا آخر) ممکن است مقصود تعدیل احساسات باشد که حسّ نوعدوستى نسبت بسفیه و بى خرد شما را تحریک نکند که فورا مقدارى از اموال و سرمایه که وسیله ى زندگى شما است در اختیار آنها بگذارید بلکه عاطفه و محبّت نسبت باین مردم بایستى از راه دیگر به کار برده شود که براى آنها نتیجه داشته باشد و بشما زیان نرسد و مهربانى به آنها فقط به غذا و لباس دادن است که پوشیده و سیر باشند
2 در جمله ى: (لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً تا آخر) اگر دلیلى از اجماع و حدیث قابل عمل نداشته باشیم و فقط بظاهر آیه بخواهیم عمل کنیم از جمله هاى نهى تصرّف شخص غنى در مال یتیم و اجازه ى تصرف فقیر و امر باستضعاف و امر بگرفتن شاهد مجموع اینها به ما مى فهماند: چون رسیدگى به کار یتیم و حفظ اموال او از کارهاى عمومى و اجتماعى است، مانند حفظ جان و ناموس و نجات گرفتاران و نظائر آن که از واجبات کفائى است پس باید مسلمین بدون هیچ حق و اجرت به کار یتیم و حفظ مال او رسیدگى کنند و فقط با کمال اضطرار به اندازۀ رفع حاجت از مال او تصرف کنند و اگر توانستند آن را جبران کنند و بیتیم پس بدهند و با احتمال اتّهام و اختلاف میان یتیم و سرپرست او طبق جمله ى: «فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ » لازم است در هنگام تحویل دادن اموال یتیم از او رسید بگیرند، لیکن فقها حکم کرده اند که: جایز است بر سرپرست یتیم استفاده ى از آن و نسبت باشخاص و اندازه ى آن اختلاف کرده اند و چند قول دارند که در کتب فقه مفصّل نوشته است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر عرفانی اشراق
وَ اِبْتَلُوا اَلْیَتٰامىٰ حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ ، فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً وَ بِدٰاراً أَنْ یَکْبَرُوا، وَ مَنْ کٰانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ ، وَ مَنْ کٰانَ فَقِیراً، فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ
یتیمان را آزمایش کنید تا زمانى که بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند، پس اگر آنان را فهمیده و رشد یافته دیدید، اموالشان را به آنان دهید و به اسراف، مال آنان را حیف و میل نکنید، به این اندیشه که مبادا آنان کبیر شوند، اگر کسى توانگر است از تصرّف در مال یتیم خوددارى کند، امّا اگر کسى فقیر است، در مقابل نگهبانى او از مال یتیم، بقدر متعارف مصرف کند
بهرورى از دنیا باید به اندازه ضرورت باشد، و گر نه دنیا از انسان بهرور مى گردد از دنیا به اندازه نیاز باید برداشت، تا اسیر این دنیا نشویم، زیرا کسى که اسیر دنیا شد از حق جدا گردید دنیا همچون مال یتیم است که بصورت امانت در اختیار ما قرار داده شده است، پس به اندازه نیاز و ضرورت باید از آن بهرمند شد مثنوى را چابک و دلخواه کن ماجرا را موجَز و کوتاه کن بعد از آن گفتش که گندم آنِ کیست گفت امانت از یتیمِ بى وصى است مالِ اَیتام است امانت پیشِ من زآن که پندارند ما را مُؤْتمن گفت من مضطرّم و مجروح حال هست مُردار این زمان بر من حلال هین به دستورى از این گندم خورم اى امین و پارسا و محترم گفت مُفتىِّ ضرورت هم توى بى ضرورت گر خورى، مُجْرم شوى ور ضرورت هست هم پرهیز به ور خورى بارى ضمانِ آن بده مرغ بس در خود فرو رفت آن زمان توسنش سر بستد از جذب عنان پس بخورد آن گندم و در فخ بماند چند او یاسین وَ اْلأَنْعام خواند بعد درماندن چه افسوس و چه آه پیش از آن بایست این دود سیاه آن زمان که حرص جُنبید و هوس دمبدم مى گو که، اى فریاد رس پیش از آن کاین دانه بر تو فخ شود گرمى حرص تو همچون یخ شود آه و دود و ناله آندم کاربند حرص را آواره کن اى هوشمند آن زمان که دیو مى شد راهزن آن زمان بایست یاسین خواندن پیش از آن که اشکسته گردد کاروان آن زمان چوبک بزن اى پاسبان
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
وَ اِبْتَلُوا اَلْیَتٰامىٰ حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً ظاهرا مقصود از ابتلاء در آیه امتحان است،و ایناس بمعنى مشاهده ایست که همراه با الفت و محبّت باشد زیراکه کلمه ایناس از انس گرفته شده و انس با الفت و محبت همراهست،و رشد مقابل غىّ بمعنى کج روى و بیراهه رفتن بسوى فساد است پس رشد راه یافتن بسوى هدفهاى زندگى است
فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ یعنى وقتى که یتیم به حد رشد رسید مالش را به او بدهید و حدّ رشد یتیم را تعیین کرده بموقع نکاح و آن موقعى است که پسر یا دختر طلب ازدواج مى کنند خلاصه آیه پس از نهى که مال خود را بدست سفهاء ندهید در این آیه باولیاء ایتام امر فرموده که آنها را امتحان کنید تا وقتى که در آنها رشد و صلاحیت نگاهدارى مال خود را یافتید و غالبا رشد و صلاحیت وقتى ظاهر مى گردد که بوقت بلوغ رسیده باشد پس مالشان را بدهید،و علامت در پسر چنانچه در کتب فقهیه تحدید شده یکى از چند چیز است یا احتلام با روئیدن موى خشن در عانه یا پانزده سالگى،و در دختر یا حیض است یا نه سالگى
ظاهرا آیه اشاره به این است که مناط رشد صلاحیت داشتن آنها است براى حفظ مالشان آن وقت بایستى اولیاء مال یتیم را به وى رد کنند
در مجمع البیان در توجیه (حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ ) گفته یعنى حتى برسند به حدّى که قدرت بر مواقعه و انزال منى داشته باشند و مقصود از بلوغ احتلام نیست زیراکه بعضى از مردم محتلم نمى شوند یا احتلامشان عقب مى افتد و این قول اکثر مفسرین است،و بعض مفسرین کسى است که گفته(اذا کمل عقله) یعنى وقتى که یتیم عقلش کامل گردید و در او رشد یافتید مالش را تسلیمش کنید و این قول اولى است،و بعضى دیگر گفته اند که مالش را تسلیمش نکنید مگر وقتى که سنّ او به پانزده سالگى برسد و لو اینکه عاقل باشد،و اصحاب ما(یعنى جماعت امامیه)گفته اند حد بلوغ یا کامل شدن پانزده سالگى است یا روئیدن موى خشن است بر عانه [پایان] چون مسئله فقهى است جاى بحث آن کتب فقهیه است
وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً وَ بِدٰاراً أَنْ یَکْبَرُوا الخ آیه ترجمه شده و واضح است محتاج بتوضیح نیست و خلاصه اینکه خداى جلیل باولیاء ایتام حکم الزامى مى نماید که باید خیلى مواظب مال ایتام باشید و از خوردن و اسراف کردن مال یتیم خوددارى نمائید اگر غنى است که هیچ حقّى بر خود نگیرد و اگر فقیر است بقدر متعارف اجرت بگیرد،شاید مقصود این باشد که بقدر اقل اجرت المثل از مال یتیم بگیرد و پس ازآنکه یتیم به حد رشد رسید مالش را تحویل او بدهد و شاهد و گواه بگیرد و خدا براى گواه بودن کافى است،و جمله اخیر تهدید و اشاره به اهمیت مال یتیم است که خدا گواهست که شما نسبت بمال یتیم چگونه عمل مى کنید
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» روان جاوید
آزمایش ایتمام به مراقبت حال آنها است در دین دارى و مال نگهدارى و تمکن از مقاربت با زنان بظهور امارات آن و چون باین حد رسیدند باید اولیاء اموال آنها را مسترد دارند بشرط رشد که مقابل سفه است که سابقا بیان شد خلاصه آنکه باید آزمایش نمود آنها را اگر بالغ شده باشند و عاقل باشند که صلاح و فساد خودشان را تشخیص بدهند باید بدون مماطله اموال آنها را مسترد داشت در فقیه از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که آزمایش رشد بحفظ مال است و نیز از آن حضرت روایت شده است در این آیه که فرمودند وقتى دیدید دوست آل محمدند بر احترام و درجه آنها بیفزائید و در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که رشد عقل و اصلاح مال است و قمى ره از آن حضرت نقل نموده در این آیه که فرمود کسى که در دست او مال ایتام باشد جائز نیست که به او مسترد نماید تا آنکه بالغ شود و محتلم گردد و چون محتلم شود مکلف است باید بوظائف الهیه خود قیام نماید و تضییع مال ننماید و شراب نیاشامد و زنا نکند و چون به حد رشد رسید باید مال او را مسترد دارد و شاهد بگیرد و اگر ندانند که بالغ شده است امتحانش به موى زیر بغل و موى ظهار است که روئیده باشد و چون چنین باشد بالغ شده است باید مال او را مسترد داشت در صورتى که رشید باشد و جائز نیست که مال او را نگهدارد و تعلل نماید که هنوز کبیره نشده است و نباید در صرف مال یتیم اسراف نمود و مبادرت در خرج آن کرد به ملاحظه آنکه شاید کبیر شود و اموالش را بزودى بستاند و اسراف و بدار گفته اند حال است از فاعل که اولیاء باشند یعنى نخورید درحالى که مسرفین و مبادرین باشید و بنظر حقیر هر دو مفعول مطلق نوعى است و مصدر است یعنى نخورید بطریق اسراف و تعجیل از ترس کبر ایتام و بین اسراف و تعجیل در صرف فرق است زیراکه ممکن است مخارجى لازم باشد و اسراف نباشد ولى تعجیل در آن لازم نباشد که در این صورت نباید ولىّ به امید آنکه از آن بهره ببرد بعنوان حق العمل یا غیره مبادرت به آن خرج نماید و کسى که غنى است و ولى یتیم است باید عفت نفس و بزرگوارى خود را از دست ندهد و تقربا الى اللّه و صلة للرحم بدون نظر به اجر و مزد امور یتیمى را که در کفالت اوست مرتب نماید و چیزى از آن براى خود ملحوظ ندارد و کسى که فقیر است مى تواند بقدر حاجت و اجرت سعى و عمل خود از مال ایتام صرف نماید و در کافى و عیاشى از حضرت صادق (ع) در تفسیر این آیه نقل نموده است که کسى که متولى امر ایتام است و محتاج به اعاشه است و تمکن ندارد و باید امرش از این کار بگذرد و مشغول باصلاح امور آنها است تااندازه اى که اسراف نباشد مى تواند از اموال آنها خرج کند ولى اگر اصلاح امور آنها منافى با کار و کسب او نیست نباید از اموال ایتام چیزى برداشت نماید و در کافى از آن حضرت نقل نموده که معروف قوت است که مى تواند وصى و قیم که مشغول اصلاح امور ایتام است استفاده نماید و نیز از آن حضرت روایت شده است که کسى که خود را براى اصلاح امور ایتام از کار بازداشته مى تواند بقدر شایسته از اموال آنها براى خود منظور دارد ولى اگر مال کم باشد نمى تواند و عیاشى از آن حضرت در تفسیر این آیه نقل نموده است که این راجع به کسى است که خود را از کار بازداشته باشد و براى یتیم مشغول به زراعت و حفاظت مواشى شده باشد که باید بمقدار شایسته صرف خود نماید ولى اگر مال یتیم که نزد او است پول طلا و نقره باشد حق صرف ندارد و در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت شده است که کسى که فقیر است مى تواند از مال یتیم بقدر حاجت و کفایت خود بعنوان قرض برداشت نموده صرف نماید و بعد از تمکن به او مسترد دارد و در بعضى از روایات که در مجمع و عیاشى هم نقل نموده است براى نگاهدارى شتران ایتام استفاده از شیر آنها را تا مقدارى که خارج از انصاف نباشد اباحه فرموده اند و در یک روایت نسبت نسخ به آیه داده شده است بنظر حقیر آیه و روایات در مقام بیان حکم تکلیفى اعم از واجب و مستحب و دستور اخلاقى است نسبت باولیاء و ایتام و ناظر بحکم وضعى نیست باین معنى که نمى خواهند بفرمایند حق شما نسبت بتصرفات و اصلاحاتى که در اموال صغار مى نمائید چیست چون برطبق قواعد کلیه که حرمت فعل مسلم و نفى ضرر و حرج در دین است اگر کفیل مجانا تقبّل نموده باشد کفالت و اصلاح امور اطفال را حقى براى او نیست و الا بقدر اجرت عادى عملش حق دارد خواه غنى باشد خواه فقیر و زائد برآن حق ندارد خواه حاجت داشته باشد خواه نداشته باشد بلکه مى خواهند بفرمایند تکلیف شما شرعا و اخلاقا آنست که اگر بى نیاز باشید مراعات عفت که یکى از اصول اخلاق حسنه است بنمائید و دامن استغناء خود را از نیل بمال یتیم چرکین ننمائید و اگر فقیرید مى توانید بمقدار شایسته صرف نمائید و مقدار شایسته آنست که اگر با مداخله در امور صغیر مى توانید براى خودتان هم کسب نمائید و از مال صغیر چشم بپوشانید چیست بهتر از این و اگر نمى توانید خوب است بمقدار حاجت اکتفا نمائید و زیادتر از آن اگرچه اجرت عادى زحمات شما باشد صرف ننمائید و اگر مال یتیم کم باشد یا وجه نقد باشد که شما در آن تصرفاتى که اخذ اجرت برآن معتاد باشد ننموده اید باز نباید سهمى براى خودتان منظور دارید و بهتر از همه آنکه اگر چیزى هم صرف نمودید براى احتیاج اعم از آنکه ذى حق بودید یا نبودید بعنوان قرض بردارید و بعد از تمکن ادا نمائید چون لازمه عفت نفس این است و صله رحم و اعانت و کفالت و حفاظت جان و مال آنها بلکه عموم اهل ایمان از فرائض دینى و اخلاقى است و همچنین وظیفه دینى و اخلاقى آنها هم آنست که اگر اولیاء و اوصیاء به واسطه فقر و حاجت زیاده از قدر استحقاق صرف نموده باشند بعنوان قرض یا از باب اضطرار یا سایر جهات دیگر که مرخص بوده از آنها مطالبه ننمایند در صورتى که متمکن از اداء آن نباشند بلکه با تمکن هم بهتر آنست که صله رحم و احسان نمایند و عفو و اغماض کنند و از خداوند عوض بخواهند و شاید مراد از نسخ هم این باشد که حکم وضعى مراد نیست و بظاهر بدوى آن نباید عمل نمود چنانچه معمولا ائمه اطهار براى اقناع مخالفین در ترک عمل بظواهر این تعبیرات را مى نمایند و این بیان وجه جمع است بین اخبار باب و ظاهر آیه شریفه و اللّه اعلم بحقائق الامور و چون اموال آنها را مسترد دارند خوب است شاهد بگیرند بر استرداد تا باین وسیله مأمون از تهمت شوند و خصومتى ایجاد نشود ما بین مؤمنین اگرچه محاسب حقیقى خدا است اگر واقعا خیانت نکرده باشند ضامن نیستند اگرچه شاهد هم نه گیرند و اگر خیانت کرده باشند مسئولند اگرچه به وسائلى شاهد هم گرفته باشند
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» متن و ترجمه فارسی تفسیر شریف بیان السعادة فی مقامات العبادة
تفسیر: وَ و امّا اموال یتیمان،پس اِبْتَلُوا اَلْیَتٰامىٰ آنها را آزمایش کنید، یعنى احوال آنها را از اوّل تمیز و زمان خردسالى شان امتحان کنید
حَتّٰى إِذٰا بَلَغُوا اَلنِّکٰاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً یعنى اگر در آنها، رشد دیدید و فهمیدید که مال را ضایع نمى کنند، فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ پس اموالشان را به آنان ردّ کنید از امام صادق علیه السّلام است در حالى که اشاره به وجهى از وجوه تأویل آیه مى کند،فرمود:اگر دیدید که آنها آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله را دوست دارند،به آنها درجه بدهید،یعنى اى مربّیان یتیمان آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله،آنها را آزمایش کنید،و در تربیت آنها مراقبت به عمل آورید،تا جائى که به سبب شواهد الهى و واردات غیبى به مقام و مرتبۀ ازدواج ربّانى برسند پس اگر از آنها رشد و ثبات در محبّت،و فاش نساختن اسرار،به وسیلۀ هواى نفس احساس کردید؛آنها را از مقام پائین ترى که دارند به مرتبه اى بالاتر درجه بدهید چنانکه شأن ائمّه و مشایخ(ع)،در تربیت اطفال طریق و یتیمان سلوک همین است(آنها که در طریق به منزلۀ طفل،و در سلوک به منزلۀ یتیم هستند)
وَ لاٰ تَأْکُلُوهٰا إِسْرٰافاً یعنى از حدّ متعارف تجاوز نکنید
وَ بِدٰاراً یعنى در خوردن اموال آنان سرعت و عجله نکنید از ترس اینکه أَنْ یَکْبَرُوا بزرگ شوند
وَ مَنْ کٰانَ غَنِیًّا و کسى که از اموال یتیمان مستغنى باشد به اینکه، براى معیشت و امرار معاش،احتیاج،به کار کردن با اموال آنها را نداشته باشد،یا اینکه به جهت بى نیازى در نفس احتیاج به آن نداشته باشد
فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کٰانَ فَقِیراً باید که عفّت ورزد و هر کس که از این جهت فقیر باشد و با مال یتیم کار مى کند و بواسطۀ اصلاح اموال آنها، امرار معاش مى کند،یا اینکه در واقع فقیر باشد، فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ به مقدار اجرت کار کردن با آن مال مى تواند بخورد،زیرا خوردن مقدار متعارف نزد شرع و عقل؛مقدار اجرت کارى است که در مورد اصلاح معیشتش انجام داده است،نه اینکه از اموال آنها،اصلاح معیشت خود نماید،هر چند که گذران زندگى او چند برابر مزد عملش باشد
جمع بین اخبار مختلف که در این مقام وارد شده است با آنچه که ما تفسیر کردیم معلوم مى دارد که بیشتر این سورۀ مبارکه،در آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن است و از جملۀ دوراندیشى و احتیاط در معاشرت این است که دور از دشمنى و پرهیز از مواضع تهمت باشى،و ناموست را از افواه مردم حفظ کنى و از چیزى که موجب ملامت و سرزنش است دورى گزینى،بدین نحو که معامله ات با غیر،از شبهه و ادّعاى باطل سالم باشد،و سلامت معامله ممکن نیست مگر اینکه شخص سوّمى بین تو و بین کسى که با او معامله مى کنى وجود داشته باشد تا اینکه مانع ادّعاى باطل او شده،و از معامله مطّلع باشد؛تا هرگاه شبهه اى واقع شد آن را برطرف سازد روى همین جهت خداى تعالى این موضوع را به بندگانش آموخت،پس فرمود: فَإِذٰا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوٰالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وقتى که اموالشان را به آنها ردّ کردید بر آن شاهد بگیرید و در چیزى که شاهد و غیر او بر آن اطّلاع پیدا نکرده است،خیانت نکنید که خداوند بر شما گواه است و اعمال کوچک و بزرگ شما را مورد محاسبه قرار مى دهد
وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِیباً و کافى است که خداوند حسابگر باشد این معنى بر حسب تنزیل بود و امّا بر حسب تأویل،پس چنین گفته مى شود: وقتى که یتیمان آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله را به درجه اى که استحقاق آن را داشتند ترفیع دادید پس خدا و ملائکه اش را بر آنان شاهد بگیرید تا اینکه آنان به رؤیت خدا و ملائکه برسند و درجه دادن شما نیز با اجازۀ خدا بلکه با دید خدا و با دست خدا باشد و نفسهاى شما واسطۀ بین آنها و خدا نباشد و حساب کننده تنها خداى تعالى باشد،که کافى است
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.