مقام مادر درآیات قرآن
نوع دستورهایی که اسلام به زن و مرد میدهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمیدارد، وقتی احترام به پدر و مادر را بازگو میکند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح میکند. قرآن کریم میفرماید:
(اِمّا یَبلُغَنّ عِندک الکِبَر احَدُهُما او کِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ کریماٌ)
"اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف» مگو و به آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی." و در جایی دیگر میفرماید:
ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ)
و انسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم. (وقَضی ربُّک الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان کنید. و در جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد میکند:
آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان میکند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان میکند فقط برای بیان وظیفه است،
(انِ اشکُر لی و لِوالدیکَ) شکرگزار من و پدر و مادرت باش.
اما با همه این تجلیلهای مشترک، وقتی میخواهد از زحمات پدر و مادر یاد کند، از زحمت مادر سخن میگوید، نه از زحمت پدر، آنجا که میفرماید:
(و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه کرهاٌ و وضَعته کرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)
زحمات سی ماهه مادر را میشمارد، که: دوران بارداری، زایمان، و دوران شیرخوارگی برای مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر میکند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشارهای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر و مادر را بیان میکند و قسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان میکند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:
(وعلی المولودِ له رزقُهُنَّ و کِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف)
خوراک و پوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر میکند.
[ نظرات / امتیازها ]
وَوَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا (الاحقاف/۱۵)
ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم
اى انسان ! به مادر و پدر نیکى کن
این آیات و آیات آینده در حقیقت توضیحى است درباره دو گروه ((ظالم )) و ((محسن )) که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است .
نخست به وضع ((نیکوکاران )) پرداخته ، و از مساءله نیکى به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه اى است براى شکر پروردگار شروع مى کند، مى فرماید: ((ما انسان را توصیه کردیم که درباره پدر و مادرش نیکى کند)) (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا).
((وصیت )) و ((توصیه )) به معنى مطلق سفارش است ، و مفهوم آن منحصر به سفارشهاى مربوط به ما بعد از مرگ نیست ، لذا جمعى در اینجا آن را به معنى امر و دستور و فرمان تفسیر کرده اند.
سپس به دلیل لزوم حقشناسى در برابر مادر پرداخته مى گوید: ((مادر))، او را با اکراه و ناراحتى حمل مى کند، و با ناراحتى بر زمین مى گذارد، و دوران
حمل و از شیر باز گرفتنش سى ماه است )) (حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا).
((مادر)) در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مى دهد.
از نخستین روزهاى انعقاد نطفه حالت مادر دگرگون مى شود، و ناراحتیها پشت سر یکدیگر مى آید، حالتى که به حالت ((ویار)) نامیده مى شود و یکى از سختترین حالات مادر است روى مى دهد و پزشکان مى گویند: بر اثر کمبودهائى است که در جسم مادر به خاطر ایثار به فرزند رخ مى دهد.
هر قدر جنین رشد و نمو بیشتر مى کند مواد بیشترى از شیره جان مادر مى گیرد، و حتى روى استخوانهاى او و اعصابش اثر مى گذارد، گاه خواب و خوراک و استراحت و آرامش را از او مى گیرد، و در آخر دوران حمل راه رفتن و حتى نشست و برخاست براى او مشکل مى شود اما با صبر و حوصله تمام و به عشق فرزندى که به زودى چشم به دنیا مى گشاید و بر روى مادر لبخند مى زند تمام این ناملائمات را تحمل مى کند.
دوران وضع حمل که یکى از سختترین لحظات زندگى مادر است فرا مى رسد تا آنجا که گاه مادر جان خود را بر سر فرزند مى نهد.
به هر حال بار سنگینش را بر زمین گذارده دوران سخت دیگرى شروع مى شود، دوران مراقبت دائم و شبانه روزى از فرزند، دورانى که باید به تمام نیازهاى کودکى پاسخ گوید که هیچگونه قدرت بر بیان نیازهاى خود ندارد، اگر دردى دارد نمى تواند محل درد را تعیین کند، و اگر ناراحتى از گرسنگى و تشنگى و گرما و سرما دارد قادر به بیان آن نیست ، جز اینکه ناله سر دهد و اشک ریزد، و مادر باید با کنجکاوى و صبر و حوصله تمام یک یک این نیازها را تشخیص دهد و برآورده کند.
نظافت فرزند در این دوران مشکلى است طاقتفرسا، و تاءمین غذاى او که از شیره جان مادر گرفته مى شود ایثارى است بزرگ .
بیماریهاى مختلفى که در این دوران دامان نوزاد را مى گیرد و مادر باید با شکیبائى فوق العاده به مقابله با آنها برخیزد مشکل دیگرى است .
اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهاى مادر سخن به میان آورده و سخنى از پدر در میان نیست نه بخاطر عدم اهمیت آن است ، چرا که پدر نیز در بسیارى از این مشکلات شریک مادر است ، ولى چون مادر سهم بیشترى دارد بیشتر روى او تکیه شده است .
در اینجا این سؤ ال مطرح مى شود که در آیه 233 سوره بقره دوران شیرخوارگى دو سال کامل (24 ماه ) ذکر شده ، و الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة : ((مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر مى دهند، آنها که بخواهند دوران شیر دادن را تکمیل کنند)).
در حالى که مجموع ((دوران حمل و شیرخوارگى )) در آیه مورد بحث فقط سى ماه ذکر شده ، مگر ممکن است دوران حمل شش ماه باشد؟
فقهاء و مفسران با الهام از روایات اسلامى در پاسخ گفته اند: آرى حداقل دوران حمل 6 ماه و حداکثر دوران مفید رضاع 24 ماه است ، حتى از جمعى از پزشکان پیشین همچون جالینوس و ابن سینا نقل شده که گفته اند: خود با چشم شاهد چنین امرى بوده اند که فرزندى بعد از شش ماه به دنیا آمده است .
ضمنا از این تعبیر قرآنى مى توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیرخوارى افزود، به گونه اى که مجموعا 30 ماه تمام را شامل گردد، از ابن عباس نیز نقل شده که هرگاه دوران باردارى زن 9 ماه باشد باید 21 ماه فرزند را شیر دهد، و اگر حمل 6 ماه باشد باید 24 ماه شیر دهد.
قانون طبیعى نیز همین را ایجاب مى کند، چرا که کمبودهاى دوران حمل در دوران شیرخوارگى باید جبران گردد.
سپس مى افزاید: ((حیات انسان همچنان ادامه مى یابد تا زمانى که به کمال قدرت و نیروى جسمانى رسد، و به مرز چهل سالگى وارد مى گردد)) (حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة ).
بعضى از مفسران ((بلوغ اشد)) (رسیدن به مرحله توانائى ) را با رسیدن به چهل سالگى هماهنگ ، و براى تاءکید مى دانند، ولى ظاهر این است که بلوغ اشد اشاره به بلوغ جسمانى و رسیدن به اربعین سنة (چهل سالگى ) اشاره به ((بلوغ فکرى و عقلانى )) است ، چرا که معروف است ، انسان غالبا در چهل سالگى به مرحله کمال عقل مى رسد و گفته اند که غالب انبیا در چهل سالگى مبعوث به نبوت شدند.
ضمنا در اینکه سن بلوغ قدرت جسمانى چه سنى است ؟ در آن نیز گفتگو است ، بعضى همان سن معروف بلوغ را مى دانند که در آیه 34 اسراء در مورد یتیمان نیز به آن اشاره شده ، در حالى که در بعضى از روایات تصریح شده که سن هیجده سالگى است .
البته مانعى ندارد که این تعبیر در موارد مختلف معانى متفاوتى دهد که با قرائن روشن مى شود.
در حدیثى آمده است : ان الشیطان یجر یده على وجه من زاد على الاربعین
و لم یتب ، و یقول بابى وجه لا یفلح !: ((شیطان دستش را به صورت کسانى که به چهل سالگى برسند و از گناه توبه نکنند مى کشد و مى گوید پدرم فداى چهرهاى باد که هرگز رستگار نمى شود! (و در جبین این انسان نور رستگارى نیست !).
از ابن عباس نیز نقل شده : من اتى علیه الاربعون سنة فلم یغلب خیره شره فلیتجهز الى النار!: ((هر کس چهل سال بر او بگذرد و نیکى او بر بدیش غالب نشود آماده آتش جهنم گردد))!
به هر حال قرآن در دنباله این سخن مى افزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامى که به چهل سالگى رسید سه چیز را از خدا تقاضا مى کند: نخست مى گوید: ((پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى بجا آورم )) (قال رب اوزعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على و على والدى ).
این تعبیر نشان مى دهد که انسان با ایمان در چنین سن و سالى هم از عمق و وسعت نعمتهاى خدا بر او آگاه مى گردد، و هم از خدماتى که پدر و مادر به او کرده است تا به این حد رسیده ، چرا که در این سن و سال معمولا خودش پدر یا مادر مى شود، و زحمات طاقت فرسا و ایثارگرانه آن دو را با چشم خود مى بیند، و بى اختیار به یاد آنها مى افتد و بجاى آنها در پیشگاه خدا شکرگزارى مى کند.
در دومین تقاضا عرضه مى دارد: ((خداوندا! به من توفیق ده تا عمل صالح بجا آورم ، عملى که تو از آن خشنود باشى )) (و ان اعمل صالحا ترضاه ).
و بالاخره در سومین تقاضایش عرض مى کند: ((خداوندا! صلاح و درستکارى
را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش )) (و اصلح لى فى ذریتى ).
تعبیر به ((لى )) (براى من ) ضمنا اشاره به این است که صلاح و نیکى فرزندان من چنان باشد که نتائجش عائد من نیز بشود.
و تعبیر ((فى ذریتى )) (در فرزندان من ) به طور مطلق ، اشاره به تداوم صلاح و نیکوکارى در تمام دودمان او است .
جالب اینکه در دعاى اول پدر و مادر را شریک مى کند، و در دعاى سوم فرزندان را، ولى در دعاى دوم براى خود دعا مى کند، و اینگونه است انسان صالح که اگر با یک چشم به خویشتن مى نگرد با چشم دیگر به افرادى که بر او حق دارند نگاه مى کند.
و در پایان آیه دو مطلب را اعلام مى دارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملى مؤ ثر است ، مى گوید: ((پروردگارا! من در این سن و سال به سوى تو بازمى گردم و توبه مى کنم )) (انى تبت الیک ).
به مرحله اى رسیده ام که باید خطوط زندگى من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد، آرى من به مرز چهل سالگى رسیده ام و براى بنده اى چون من چقدر زشت ونازیباست که به سوى تو نیایم و خودم را از گناهان با آب توبه نشویم .
دیگر اینکه مى گوید: ((من از مسلمین هستم )) (و انى من المسلمین ).
در حقیقت این دو جمله پشتوانه اى است براى آن دعاهاى سه گانه و مفهومش این است : چون من توبه کرده ام ، و تسلیم مطلق در برابر فرمان توام ، تو نیز بزرگوارى کن و مرا مشمول آن نعمتها بفرما.
آیه بعد بیان گویائى است از اجر و پاداش این گروه از مؤ منان شکرگزار صالح العمل و توبه کار که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مساءله نیکى به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه اى است براى شکر پروردگار شروع مى کند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]