● معنای لغوی «فطر»
راغب در مفردات خود گفته است: معناى اصلى کلمه «فطر» چاک زدن چیزى است از طرف درازاى آن، مثلا گفته مىشود «فطر فلان کذا- فلانى فلان چیز را چاک زد» این معناى اصلى فطر است، البته مشتقات آن، معانى دیگرى را مىدهند، مثلا «افطر فلان فطورا- فلانى فطور خورد»، و «فطور» آن چیزى است که روزهدار با خوردن آن روزه خود را بشکند یا افطار کند. و یکى دیگر از مشتقات این کلمه لفظ «فطرت» است، و معنایش این است که: «خداوند چیزى را طورى بیافریند که خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و یا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد» و به همین معنا در آیه «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»(الروم/30) به کار رفته.
زیرا در این آیه اشاره کرده است به اینکه خداوند مردم را طورى آفریده که طبعا و به ارتکاز خود، خدا را بشناسند. و « فِطْرَتَ اللَّهِ»(الروم/30) عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانى که با آب و گل آدمى سرشته شده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : راغب در مفردات خود گفته است: معناى اصلى کلمه «فطر» چاک زدن چیزى است از طرف درازاى آن، مثلا گفته مىشود «فطر فلان کذا- فلانى فلان چیز را چاک زد» این معناى اصلى فطر است، البته مشتقات آن، معانى دیگرى را مىدهند، مثلا «افطر فلان فطورا- فلانى فطور خورد»، و «فطور» آن چیزى است که روزهدار با خوردن آن روزه خود را بشکند یا افطار کند. و نیز «انفطر انفطارا- درخت شکفت، و یا زمین روئیدن آغاز کرد»، و در جمله «هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ»(الملک/3) به معناى اختلال است، و البته اختلال و از هم پاشیدگى دو قسم است:
یکى آن اختلالى که داراى مفسده است، و یکى آنکه از روى مصلحت انجام مىشود، در آیه شریفه «السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا»(المزمل/18)- روزى که آسمان شکافته و از هم پاشیده مىشود، و وعدههاى او عملى و تخلف ناپذیر است" به معناى قسم دوم آمده است. و در «فطرت الشاة» به معناى دوشیدن گوسفند است با دو انگشت، و در «فطرت العجین» به معناى نان فطیر پختن و خمیر را قبل از ورآمدن نان کردن است.
و یکى دیگر از مشتقات این کلمه لفظ «فطرت» است، و معنایش این است که:
«خداوند چیزى را طورى بیافریند که خواه ناخواه فعلى از افعال را انجام داده و یا اثر مخصوصى را از خود ترشح دهد» و به همین معنا در آیه «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»(الروم/30) به کار رفته.
زیرا در این آیه اشاره کرده است به اینکه خداوند مردم را طورى آفریده که طبعا و به ارتکاز خود، خدا را بشناسند. و « فِطْرَتَ اللَّهِ»(الروم/30) عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانى که با آب و گل آدمى سرشته شده است، چنان که آیه شریفه« وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»(لقمان/25) به آن اشاره مىکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 267 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «حنیف»
(راغب) در باره معناى «حنیف» گفته است: «حنف» به معناى اعراض از گمراهى و میل به استقامت است، هم چنان که «جنف» به معناى اعراض از استقامت و میل به گمراهى است. و اگر مىبینید حاجیان و هر کسى را که ختنه شده است حنیف مىنامند براى اشاره به این است که این اشخاص متدین به دین ابراهیم(علیهالسلام) هستند. و «أحنف» کسى را گویند که در پایش کژى باشد، و این از باب تفاؤل است. بعضیها هم گفتهاند که: از این باب نیست، بلکه استعاره است براى مجرد کجى.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 267 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گرایش ابراهیم(علیهالسلام) به سوى توحید تام بعد از تبری جستن از شرک قومش
پس از آنکه ابراهیم(علیهالسلام) از شرک قومش و از شرکاى آنان با گفتن «یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ ...»(الأنعام/78) تبرى جست و حال آنکه تدریجا به آن رسید زیرا نخست با جمله «لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ»(الأنعام/76) اظهار کرد که دل من علقه و دلبستگى به این شرکا ندارد، آن گاه با جمله «لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»(الأنعام/77) گوشزدشان کرد که پرستش شرکا گمراهى است، و در مرحله آخر با جمله «یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ»(الأنعام/78) صریحا بیزارى خود را اعلام نمود، اینک با جملات آیه مورد بحث به سوى توحید تام گراییده، ربوبیت و معبودیت را منحصرا براى کسى اثبات مىکند که آسمانها و زمین را از نیستى به هستى درآورده، و بتپرستى و شرک را از خود نفى کرده و مىفرماید:«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 267 و 268 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ» همان عبادت است
معناى اینکه گفت: «روى خود را متوجه آن کسى مىکنم ...» کنایه از این است که من با عبادت خود تنها به سوى خداوند روى مىآورم، چون لازمه عبودیت و مربوبیت این است که مربوب در نیروى خود و ارادهاش وابسته به رب خود باشد، و او را بخواند، و در جمیع کارهایش به او رجوع کند، و معلوم است که دعا و رجوع، جز با توجیه وجه و روى آوردن، محقق نمىشود.
بنابراین، توجیه وجه، کنایه است از همان عبادت که آن نیز عبارت است از دعا و رجوع. {إنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ }
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 268 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اثبات معبودیت براى خداوند و هم نفى شریک از او در کلام ابراهیم(علیهالسلام)
ابراهیم(علیهالسلام) در این کلام خود صریحا از پروردگار خویش اسم نبرده بلکه وصفى از اوصاف او را ذکر کرده است که احدى حتى مشرکین هم در آن وصف نزاع و خلافى ندارند. و آن وصف عبارت بود از «خالق بودنش براى زمین و آسمان»، و این معنا را هم به طور عادى بیان نکرد و نگفت: «پس روى خود را متوجه خالق زمین و آسمانها مىکنم» بلکه به عبارت «موصول» و «صله»: «کسى که آسمانها و زمین را خلق کرده» تعبیر نمود، تا دلالت بر عهد نموده و امر بر احدى از آنان مشتبه نگردد، و لذا گفت: «لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» یعنى من با عبادت خود روى به درگاه کسى مىآورم که ایجاد هر چیزى منتهى به او است و خود شما هم او را ما فوق خدایان خود مىشناسید. آنگاه با کلمه «حنیفا» شرکایى را که مشرکین اثبات مىکردند نفى نموده و فهمانید که «من از آن شرکا اعراض کرده و بدرگاه خداوند میل نموده و رو به سوى او مىآورم»، سپس همین معنا را با جمله «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» تاکید نمود.
پس در مجموع، این آیه، هم اثبات معبودیت براى خداوند هست و هم نفى شریک از او، قریب به آنچه که کلمه طیبه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» (الصافات/35) آن را بیان مىنماید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 268 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان علت اینکه ابراهیم(علیهالسلام) به صفت فاطر بودن خداوند اشاره کرد
در اینکه از میان همه صفات خاصه پروردگار و در میان الفاظى که دلالت بر خلقت دارند مانند «بارئ»، «خالق» و «بدیع» فقط «فاطر» را برگزید اشاره است به اینکه آن دینى که ابراهیم(علیهالسلام) از میان ادیان انتخابش کرده دین فطرت است. و لذا در قرآن کریم هم مکررا دین توحید را به دین ابراهیم و دین حنیف و دین فطرت وصف کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان: ج7، ص: 268 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان نوع «لام» در «لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»
«لام»ى که در «للذى» است لام غایت و به معناى «الى» است، و در خیلى از موارد همانطورى که «الى» در غایت استعمال مىشود «لام» هم به کار مىرود، از آن جمله است جمله «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ»(بقره/112) و جمله «وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ»(لقمان/22) که در اولى «لام» و در دومى« الى» به کار رفته است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج7، ص: 268 و 269 |
قالب : قواعد عربی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● توجه قلبی و جسمی -
مجيد رعيتي
در این آیه حضرت ابراهیم خلیل (سلام ا...علیه) میفرماید که من روی و نطر و توجه ام را خالصانه ، به پاکی و صداقت ، به سوی خداییکه .....نموده ام.
این رفتار پیامبر اولوالعزم به ما می آموزد که: اولاً در هنگام انجام امور ، به ویژه امور عبادی و مناسک حضور قلب ، پاکی و خلوص ....لازمه کار است . ثانیاً : این روی کرد ، به دل و قلب ختم نمی شود بلکه جسم نیز بایستی روی به سوی حضرت حق یا هر سویی که او تعیین مینماید باشد
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : قرآن کریم |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : مجید رعیتی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبور از افول و ناپایدارى و رسیدن به ثبات، جلوهاى از دید ملکوتى است که خداوند به حضرت ابراهیم داده است. -
ابراهيم چراغي
عبور از افول و ناپایدارى و رسیدن به ثبات، جلوهاى از دید ملکوتى است که خداوند به حضرت ابراهیم داده است.
«حَنیف» از «حنف»، به معناى خالص وبىانحراف، وگرایش به راه حقّ ومستقیم است.
«فَطر» که به معناى آفریدن است، در اصل، مفهوم شکافتن را دارد. شاید اشاره به علم روز داشته باشد که مىگوید: جهان در آغاز، تودهى واحدى بوده، سپس از هم شکافته و کرات آسمانى یکى پس از دیگرى پدید آمده است. [405]
--------------------------------------------------------------------------------
405) تفسیر نمونه.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : داستان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ابراهیم علیه السلام مظهر توحید خالص و حق گرایى ومراحل و منازل سیر و سلوک تا ترنم خلیلى -
عبدالله عبداللهي
1 ابراهیم علیه السلام مظهر توحید خالص و حق گرایى است او با تمام وجود رو به سوى خدا آورد و توحید را فریاد زد و از شرک و بت پرستى بیزارى جست، تا الگو و آموزه اى براى همه ى جهانیان باشد
2 «فَطَرَ» به معناى شکافتن از طول است و به خلق و آفرینش هم «فطر» گفته مى شود؛ زیرا جهان به صورت توده ى واحدى بود که شکافته شد و خلق گردید؛ شاید این تعبیر اشاره به انفجار بزرگ در پیدایش جهان باشد
3 واژه ى «وَجه» به معناى ذات و صورت مى آید و ازآنجاکه در هنگام توجه به کسى یا چیزى، انسان صورت خود را به آن طرف مى گرداند، این تعبیر نشان دهندۀ توجه و عنایت به یک مطلب است؛ آرى، ابراهیم با تمام وجود رو به سوى خدا داشت
4 مراحل و منازل سیر و سلوک تا ترنم خلیلى:
امام عارفان در این مورد مى نویسند:
انسان سالک پس ازآن که، متسنّن به سنن الهیّه و متلبّس به لباس شریعت شد و اشتغال به تهذیب باطن و تصقیل سرّ و تطهیر روح و تنزیه قلب پیدا کرد، کم کم از انوار غیبیۀ الهیه در مرآت (آئینه) قلبش تجلّیاتى حاصل شود و با جذبه هاى باطنیّه و عشق فطرى جبلّى، مجذوب عالم غیب گردد
و پس از طى این مراحل، سلوک الى اللّٰه با دست گیرى باطنى غیبى شروع شود و قلب، حق طلب و حق جو شود و وجهه ى قلب از طبیعت منسلخ و به حقیقت منسلک گردد و با جذوۀ نار محبت و نور هدایت که یکى رفرف عشق و یکى براق سیر است، به سوى کوى محبوب و جمال جمیل ازل رهسپار شود و دست و رو از آلودگىِ توجه به غیر، شست وشو دهد و با قلب پاک از آلودگى به رجز ( پلیدى) شیطان که حقیقت سوائیت ( جدایى) و اصل اصول شجره ى منحوسۀ خبیثه ى غیریّت و کثرت است، متوجه مقصد و مقصود گردد و مترنّم به «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ » گردد و خلیل آسا، تنفر از آفلین ( غروب کنندگان) که مقار نقص و رجز است، پیدا کند و توجه به کمال مطلق، نقشه ى قلب او گردد
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر قرآن مهر ج 6 ، ص 137 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : حضرت ابراهیم (علیهالسلام) |
گوینده : عبدالله عبداللهی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.