● قرائت آیه اول
مرحوم طبرسى در کتاب جوامع الجامع (ص163) خود مىگوید: ابن مسعود و على بن الحسین زین- العابدین و امام باقر و امام صادق (علیه السّلام) آیه مورد بحث را «یسئلونک الانفال» قرائت کردهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: این روایت را دیگران هم از ابن مسعود و همچنین از امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السّلام) روایت کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 14 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای انفال
در کافى (ج 1 ص 541) به سند خود از عبد صالح (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: انفال عبارت است از هر زمین خرابى که اهلش منقرض شده باشند، و هر سرزمین که بدون جنگ و بدون بکار بردن اسب و شتر تسلیم شده است و با پرداختن جزیه صلح کرده باشند، سپس فرمود: و براى او است (یعنى براى والى و زمامدار) رءوس جبال و درههاى سیلگیر و نیزارها و هر زمین افتادهاى که مربى نداشته باشد، و همچنین براى او است خالصهجات سلاطین، البته آن خالصهجاتى که به زور و غصب بدست نیاورده باشند، چون اگر به غصب تحصیل کرده باشند، هر مال غصبى مردود است، و باید به صاحبش برگردد، و او است وارث هر کسى که بىوارث مرده باشد و متکفل هزینه زندگى کسانى است که نمىتوانند هزینه خود را به دست بیاورند.
و نیز کافى (ج 1 ص 546) به سند خود از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که در ذیل آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ» فرموده: هر کس بمیرد و وارثى نداشته باشد مالش جزو انفال است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: و در معناى این دو روایت روایات بسیارى از طرق ائمه اهل بیت (علیهم السّلام) وارد شده است، و اگر در این روایات انفال به معناى غنائم جنگى را ذکر نکرده ضرر به جایى نمىزند، زیرا خود آیه بطورى که از سیاق آن برمىآید به مورد خود بر غنائم جنگى دلالت دارد.
و در الدر المنثور (ج 3 ص 158) است که: طیالسى و بخارى در کتاب ادب المفرد و مسلم و نحاس در کتاب ناسخش و ابن مردویه و بیهقى در کتاب شعب همگى از سعد بن ابى وقاص روایت کردهاند که گفت: از آیات قرآن چهار آیه در شان من نازل شده: اول اینکه مادرم قسم خورده بود که اعتصاب غذا نموده و لب به آب و غذا نگشاید تا من از محمد (صلّی الله علیه و آله) دست بردارم خداوند این آیه را نازل کرد: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» (لقمان/15).
دوم اینکه در جنگ شمشیرى بدست من افتاد که خیلى از آن خوشم آمد، به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) عرض کردم: این شمشیر را به من بده، آیه نازل شد: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ».
سوم اینکه وقتى من مریض شدم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به عیادتم آمد، عرض کردم: یا رسول اللَّه! من مىخواهم مال خودم را تقسیم کنم، آیا مىتوانم به نصف وصیت کنم؟ فرمود: نه، عرض کردم: به ثلث چطور؟ حضرت ساکت شد، و همین باعث شد که وصیت به ثلث جایز گردید.
چهارم اینکه من با عدهاى از انصار شراب خوردم، و یکى از ایشان با استخوان فک شتر به بینى من زد، من خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) آمدم، خداوند حکم حرمت شراب را نازل کرد.
علامه طباطبایی: این روایت خالى از اشکال نیست، اولا براى اینکه جمله «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ... » در ذیل آیه «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ» (لقمان/14) قرار دارد که سیاقش با اینکه در باره شخص معینى و جهت خاصى نازل شده باشد منافات دارد، علاوه بر اینکه در ذیل آیه «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ... » (انعام/151) گفتیم که دستور احسان به پدر و مادر از احکام عامه است که اختصاص به این شریعت و آن شریعت ندارد.
و ثانیا براى اینکه گرفتن شمشیر و آن را از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درخواست کردن با قرائت «یسئلونک الانفال- از تو انفال مىخواهند» مناسبت دارد، نه با قرائت «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ- از تو از انفال سؤال مىکنند» و توضیحش در سابق گذشت.
و ثالثا براى اینکه استقرار سنت بر وصیت به ثلث به آیه قرآن نبوده بلکه به سنت نبوى بوده است، (و با این حال چطور سعد گفته است: از آیات قرآن چهار آیه در شان من نازل شده؟).
و رابعا گو اینکه داستان شرابخوردنش با جماعتى از اصحاب و پاره شدن بینیش بوسیله استخوان فک شتر حق است، و لیکن چرا نگفت که رفقایش مختلط از مهاجر و انصار هر دو طایفه بودند، و چرا نگفت که بینیش را عمر بن خطاب پاره کرد؟ علاوه، در این قضیه آیه سوره مائده نازل شد، که نزولش براى تحریم نبوده، بلکه به منظور تشدید و تاکید تحریم بود، و بیان این معنا در ذیل آیه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» (مائده/90) گذشت.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 14- 16 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شان نزول آیه
براء نقل کردهاند که در آخر گفت یعنى: بطور مساوى تقسیم کرد.
و نیز الدر المنثور (ج 3 ص 159) مىگوید: سعید بن منصور، احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن حبان، ابو الشیخ و حاکم- وى روایت را صحیح دانسته- و بیهقى و ابن مردویه همگى از عبادة بن صامت روایت کردهاند که گفت: ما با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بیرون شدیم و من با او حاضر در جنگ بدر گشتم، تا اینکه دو صف برابر هم قرار گرفته و مشغول جنگ شدند، و خداوند دشمن را فرارى داد، یک دسته از مسلمین دشمن را تعقیب کرده و به هر که دست مىیافتند مىکشتند، دستهاى دیگر به جمعآورى غنیمت سرگرم شده و دسته سوم اطراف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حلقه زدند تا او را از شر دشمنان نگهبانى کنند، این بود تا شب، وقتى شب شد همه لشکریان به لشکرگاه برگشته و دور هم گرد آمدند، در نتیجه آن عدهاى که به جمعآورى غنیمت پرداخته بودند گفتند: کسى غیر ما حقى از آن ندارد، که ما خودمان جمع کردهایم، آن عده که دشمن را تعقیب کرده بودند در جواب مىگفتند: شما از ما سزاوارتر نیستید، براى اینکه ما دشمن را از اموالشان جدا کرده و فرارى دادیم، آن عده هم که دور پیغمبر را گرفته بودند گفتند: شما از ما سزاوارتر نیستید و ما کارى که مستلزم بىبهرگى ما شود نکردیم، زیرا اگر با شما نبودیم براى این بود که مىترسیدیم از ناحیه دشمن آسیبى به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) برسد، لذا به حراست او پرداختیم، آیه شریفه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ» نازل شد و رسول خدا آن را در میان مسلمین تقسیم کرد ... .
و نیز الدر المنثور (ج 3 ص 159) مىگوید: ابن ابى شیبه، ابو داود، نسایى، ابن جریر، ابن منذر، ابن حبان، ابو الشیخ، ابن مردویه و حاکم- وى سند را صحیح دانسته- و بیهقى در کتاب دلائل، همگى از ابن عباس روایت کردهاند که گفت: در روز بدر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هر کس که دشمنى را بکشد فلان مقدار از غنیمت مىبرد و هر کس شخصى را اسیر بگیرد فلان مبلغ.
پیر مردان در زیر پرچمها استقامت کرده، و جوانان بسوى قتال و گرفتن غنیمت شتافتند، لذا پیر مردان به جوانان گفتند: ما را باید با خود شریک کنید، چون ما براى شما پایگاهى بودیم اگر به خطرى برمىخوردید بما پناهنده مىشدید، جوانها زیر بار نمىرفتند، لذا مخاصمه را نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) برده و در جوابشان این آیه نازل شد: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) غنائم را در میان همه لشکریان بطور مساوى تقسیم کرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: در این معانى روایات دیگرى نیز هست، البته در اینجا روایاتى است راجع به تفصیل داستان انفال که در روشن شدن معناى آیات خیلى تاثیر دارند و ما آنها را در ذیل آیات بعدى ایراد خواهیم کرد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 16 و 17 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تقسیم غنائم بین سپاهیان
در بعضى از روایات دارد که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) ایشان را وعده داد که «سلب» (سلب چیزى است که از مقتول سلب مىشود نظیر لباس، سلاح و ...) و «غنیمت» را به ایشان بدهد و لیکن خداوند با جمله «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» آن را نسخ کرد، و به این معنا اشاره دارد آنچه که در این روایت است، و لذا بعضىها بهمین روایت استناد کرده و گفتهاند «زمامدار مىتواند به وعدهاى که به لشکریان خود داده وفا نکند» لیکن این روایت با اختلافى که در روز بدر در باره غنیمت کردند جور درنمىآید، براى اینکه اگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به ایشان چنین وعدهاى داده بود دیگر با وعده صریح آن جناب اختلاف نمىکردند.
و نیز در الدر المنثور (ج 3 ص 160) است که ابن جریر از مجاهد روایت کرده که گفت: اصحاب از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مساله خمس را پرسیدند که وقتى چهار پنجم غنیمت بین لشکریان تقسیم شود یک پنجم آن چه مىشود؟ آیه نازل شد: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : علامه طباطبایی: این روایت هم با مضمون آیه به آن بیانى که ما از سیاق آیه درآوردیم مطابقت نمىکند، و در بعضى از روایاتى که از مفسرین صدر اول از قبیل سعید بن جبیر و مجاهد و عکرمه و همچنین از ابن عباس رسیده دارد که آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ... » با آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ ... » نسخ شده، و لیکن در سابق که آیه را شرح مىدادیم وجوهى گذشت که احتمال نسخ را نفى مىکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 17 و 18 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان قوم پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصادیق انفال
در الدر المنثور (ج 3 ص 161) است که مالک، ابن ابى شیبه، ابو عبید، عبد بن حمید، ابن جریر، نحاس، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابو الشیخ و ابن مردویه همگى از قاسم بن محمد روایت کردهاند که گفت: شنیدم که مردى از ابن عباس از انفال مىپرسید، ابن عباس در جوابش گفت: اسب و اسلحهاى که از دشمن گرفته شود از نفل است، آن مرد دوباره سؤال خود را تکرار کرد، ابن عباس هم همان جواب را داد.
سپس آن مرد پرسید: انفالى که خداى تعالى در کتابش فرموده چیست؟ و این سؤال را آن قدر تکرار کرد که نزدیک بود ابن عباس به تنگ بیاید، ناگزیر در جوابش گفت، این مرد مثل صبیغ است که عمر او را کتک کارى کرد- و در نقل دیگرى- چنین گفت: چقدر احتیاج به کتک دارى، تو عمر را مىخواهى که مانند صبیغ عراقى کتککاریت کند، و عمر صبیغ را آن قدر زد که خون از پاشنه پایش سرازیر شد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 18 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مدنی بودن سوره انفال
از سیاق آیات این سوره بدست مىآید که این سوره در مدینه و بعد از واقعه جنگ بدر نازل شده، به شهادت اینکه پارهاى از اخبار این جنگ را نقل مىکند و مسائل متفرقهاى در باره جهاد و غنیمت جنگى و انفال و در آخر امورى را مربوط به هجرت ذکر مىنماید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 4 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «انفال»
کلمه «انفال» جمع «نفل»- به فتح فاء- است، که به معناى زیادى هر چیزى است. و لذا نمازهاى مستحبى را هم «نافله» مىگویند چون زیاده بر فریضه است، و این کلمه بر زیادیهایى که «فىء» هم شمرده شود اطلاق مىگردد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 4 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «فیء»
مقصود از «فىء» اموالى است که مالکى براى آن شناخته نشده باشد، از قبیل قله کوهها و بستر رودخانهها و خرابههاى متروک، و آبادیهایى که اهالىاش هلاک گردیدهاند، و اموال کسى که وارث ندارد، و غیر آن، و از این جهت آن را انفال مىگویند که گویا اموال مذکور زیادى بر آن مقدار اموالى است که مردم مالک شدهاند، بطورى که دیگر کسى نبوده که آنها را مالک شود، و چنین اموالى از آن خدا و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است.
غنائم جنگى را نیز انفال مىگویند، اینهم باز بخاطر این است که زیادى بر آن چیزى است که غالبا در جنگها مورد نظر است، چون در جنگها تنها مقصود ظفر یافتن بر دشمن و تار و مار کردن او است، و وقتى غلبه دست داد و بر دشمن ظفر پیدا شد مقصود حاصل شده، حال اگر اموالى هم به دست مردان جنگى افتاده باشد و یا اسیرى گرفته باشند موقعیتى است زیاده بر آنچه مقصود بوده، (پس همه جا، در معناى این کلمه، زیادتى نهفته است).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 4 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «ذات»
کلمه «ذات» در اصل مؤنث «ذا» به معناى صاحب و از الفاظى است که همیشه باید اضافه شود، چیزى که هست بسیار استعمال شده است در «نفس هر چیز» یعنى در آن چیزى که حقیقت هر شىء با آن محفوظ است، مثلا وقتى مىگویند: «ذات انسان» معنایش آن چیزى است که انسان به وسیله آن انسان است، و «ذات زید» به معناى نفس انسانیت خاصهاى است که به اسم «زید» مسمى شده. و بعید نیست که اصل در این لغت «نفس ذات اعمال کذا: نفس صاحب فلان اعمال» بوده باشد، و سپس به منظور اختصار گفته باشند «ذات اعمال: صاحب کارها» و یا تعبیر دیگرى که این معنا را برساند، و به تدریج اعمال را هم انداخته و تنها گفتهاند: «ذات».
و همچنین در عبارت «ذات بین» که به معناى آن حالت و رابطه بدى است که در میان دو فرقه پدید مىآید، چون دشمنى و خصومت همیشه بین دو طرف واقع مىشود، پس این دشمنى «صاحب بین «است که عبارت دیگر آن «ذات بین «مىشود، پس منظور از جمله «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ» این است که آن حالت بد و آن فسادى که در بینتان رخ نموده و آن تیرگى رابطه را اصلاح کنید.
راغب در مفردات (ماده ذو) مىگوید: «ذو» بر دو وجه است یکى آن است که به توسط آن چیزى را که بخواهیم به اسم جنس و اسم نوع وصف مىکنیم. و در این صورت تنها به اسم ظاهر اضافه مىگردد، و به صیغه تثنیه و جمع نیز در مىآید، مثلا در تثنیه گفته مىشود: «ذواتا» و در جمع: «ذوات» و به هیچ وجه در هیچ صورت جز به اضافه استعمال نمىشود.
سپس اضافه کرده است: علماى معانى این کلمه را استعاره گرفته و عبارت دانستهاند از عین هر چیز، چه اینکه جوهر باشد و یا عرض، (و بر خلاف آنچه که گفتیم) آن را مفرد و مضاف به ضمیر و با الف و لام استعمال نموده و عینا معامله لفظ نفس و خاصه را با آن کرده و گفتهاند: «ذاته، نفسه و خاصته» لیکن باید دانست که این نحوه استعمال از کلام عرب نیست.
وجه دوم از لفظ «ذوم لغت قبیله «طى» است که آن را عینا بجاى «الذى» بکار برده و در حالت رفع و نصب و جر و همچنین در حالت جمع و تانیث به یک لفظ استعمال مىکنند هم چنان که شاعر گوید: «و بئرى ذو حفرت و ذو طویت» یعنى «و چاه من آن چاهى که حفر کردم، و آن چاهى که سنگ چین کردم».
و اینکه گفت در این صورت تنها به اسم ظاهر اضافه مىشود از «فراء» نقل شده است و لازمهاش این است که اگر دیدیم مضاف به ضمیر استعمال شده بگوییم: «این نحوه استعمال از کلام مولدین است» و انصاف بر این است که این نحوه استعمال کم است نه اینکه به کلى متروک شده باشد، به شهادت اینکه در کلمات امیر المؤمنین (علیه السّلام) در بعضى از خطبههاى نهج البلاغه دیده مىشود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 4 و 5 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شمولیت انفال
ارتباط آیات در این سوره و تصریح به داستان بدر کشف مىکند از اینکه این سوره تمامیش مربوط به جنگ بدر و کمى پس از آن نازل شده، حتى ابن عباس هم بطورى که از وى نقل شده این سوره را «سوره بدر» نامیده، و آیاتى هم از این سوره که متعرض مساله غنیمت است پنج آیه است که در سه جاى سوره قرار گرفته و بر حسب ترتیب عبارت است از آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ... » و آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ... » و آیات زیر: «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ، لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ، فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ». و از سیاق آیه دوم به دست مىآید که بعد از آیه اول و همچنین آیات بعدى نازل شده، براى اینکه فرموده: «اگر به خدا و به آنچه که بر بندهمان در روز فرقان و روز تلاقى دو گروه نازل کردیم ایمان آوردید» پس معلوم مىشود این کلام بعد از واقعه بدر نازل شده.
از آیات اخیر هم استفاده مىشود که پرسش کنندگان از آن جناب در باره امر اسیران پرسش نمودهاند، و درخواست کردهاند تا اجازه دهد اسیران کشته نشوند، بلکه با دادن فدیه آزاد گردند، و در جواب ایشان را مورد عتاب قرار داده است، و از اینکه فرمود: «فکلوا ... » و تجویز کرد خوردن از غنیمت را، به دست مىآید که اصحاب بطور ابهام چنین فهمیده بودند که مالک غنیمت و انفال مىشوند، جز اینکه نمىدانستند آیا تمامى اشخاصى که حاضر در میدان جنگ بودهاند مالک مىشوند؟ و یا تنها کسانى که قتال کردهاند؟ و آنها که تقاعد ورزیدهاند از آن بى نصیبند، و آیا مباشرین که از آن سهم مىبرند بطور مساوى بینشان تقسیم مىشود و یا باختلاف؟ مثلا سهم سوارهها بیشتر از پیادهها و یا امثال آن است؟.
چون جمله «فکلوا» مبهم بود باعث شد که مسلمین در میان خود مشاجره کنند، و سرانجام به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مراجعه نموده و توضیح بپرسند، لذا آیه نازل شد: «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ ... » و ایشان را در استفادهاى که از جمله «فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ» کرده و پنداشته بودند که مالک انفال هم هستند تخطئه نموده و ملک انفال را مختص به خدا و رسول کرده، و ایشان را از تخاصم و کشمکش نهى نموده و وقتى بدین وسیله مشاجرهشان خاتمه یافت آن گاه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) آن را به ایشان ارجاع داده و در میانشان بطور مساوى تقسیم کرد، و به همان اندازه سهمى براى آن عده از اصحاب که حاضر در میدان جنگ نبودند کنار گذاشت، و میان کسانى که قتال کرده و آنهایى که قتال نکردند و همچنین میان سوارگان و پیادگان تفاوتى نگذاشته است.
آن گاه آیه دوم: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ ... » به فاصله کمى نازل گردیده و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) (بخاطر امتثال آن) از آنچه که به افراد داده بود پنج یک را دوباره پس گرفت، این است آن معنا و ترتیبى که از ضمیمه کردن آیات مربوط به انفال به یکدیگر استفاده مىشود.
پس اینکه فرمود: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ» به ضمیمه قرائنى که در سیاق کلام است این معنا را به دست مىدهد که سؤال کنندگان، این سؤال را وقتى کردند که پیش خود خیال کرده بودند مالک غنیمت هستند و اختلافشان در این بود که مالک آن کدام طایفه است، و یا در این بود که به چه نحو مالک مىشوند، و به چه ترتیبى در میانشان تقسیم مىشود، و یا در هر دو جهت اختلاف داشتهاند.
و جمله «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» جواب پرسش ایشان است، که مىفرماید: انفال ملک کسى از ایشان نیست، بلکه ملک خدا و رسول او است که به هر مصرفى بخواهند مىرسانند، و این بیان ریشه اختلافى که در میان آنان رخنه کرده بود برکند و بکلى از بین برد.
و از همین بیان به خوبى برمىآید که آیه شریفه ناسخ آیه «فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ ... »
نیست، بلکه مبین معناى آن و تفسیر آن است، و جمله «فکلوا» کنایه از مالکیت قانونى ایشان به غنیمت نیست، بلکه مراد از آن اذن در تصرف ایشان در غنیمت و تمتعشان از آن است، مگر اینکه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) آن را در میان ایشان تقسیم کند، که در اینصورت البته مالک مىشوند.
و نیز روشن مىگردد که آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى ... » ناسخ براى آیه «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» نیست، بلکه تاثیرى که نسبت به جهادکنندگان دارد این است که ایشان را از خوردن و تصرف در تمامى غنیمت منع مىکند، چون بعد از نزول «الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ»- و با اینکه قبلا دانسته بودند که انفال ملک خدا و رسول است- و از آیه «أَنَّما غَنِمْتُمْ» غیر این را نمىفهمیدند، و آیه «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» هم غیر این را نمىرساند که اصل ملک انفال از خدا و رسول است، بدون این که کوچکترین تعرضى نسبت به کیفیت تصرف در آن و جواز خوردن و تمتع از آن را داشته باشد، خوب، وقتى متعرض این جهات نبود، پس با آیه «أَنَّما غَنِمْتُمْ ... » هیچ منافاتى ندارد تا کسى بگوید آیه «أَنَّما غَنِمْتُمْ ... » ناسخ آن است.
پس از مجموع این سه آیه این معنا استفاده مىشود که اصل ملکیت در غنیمت از آن خدا و رسول است، و خدا و رسول چهار پنجم آن را در اختیار جهادکنندگان گذاردهاند تا با آن ارتزاق نموده، و آن را تملک نمایند، و یک پنجم آن را به خدا و رسول و خویشاوندان رسول و غیر ایشان اختصاص داده تا در آن تصرف نمایند.
دقت در این بیان این معنا را هم روشن مىکند که تعبیر از «غنائم» به «انفال» که جمع نفل و به معناى زیادى است، اشاره است به علت حکم از طریق بیان موضوع اعم آن، گویا: فرموده است: از تو مساله غنائم را مىپرسند که عبارت است از زیادتى که در میان مردم کسى مالک آن نیست، و چون چنین است در جوابشان حکم مطلق زیادات و انفال را بیان کن و بگو: همه انفال (نه تنها غنائم) از آن خدا و رسول او است و لازمه قهریش این است که غنیمت هم از آن خدا و رسول باشد.
و چه بسا به همین بیان این معنا تایید شود که «الف و لام» در لفظ «الانفال» اولى، الف و لام عهد و در «الانفال» دومى براى جنس و یا براى استغراق بوده باشد، و روشن شود سر اینکه چرا فرمود: «قُلِ الْأَنْفالُ» و نفرمود: «قل هى للَّه و الرسول- بگو آن براى خدا و رسول است».
و نیز به این بیان روشن مىشود که جمله «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» یک حکم عمومى را متضمن است که به عموم خود، هم غنیمت را شامل مىشود، و هم سایر اموال زیادى در جامعه را، از قبیل سرزمینهاى تخلیه شده و دهات متروکه و قله کوهها و بستر رودخانهها و خالصهجات پادشاهان و اموال اشخاص بى وارث، و از همه این انواع تنها غنیمت جنگى متعلق به جهاد کنندگان به دستور پیغمبر است، و ما بقى در تحت ملکیت خدا و رسول او باقى است.
این آن معنایى است که دقت در آیات کریمه فوق آن را افاده مىکند، و لیکن مفسرین در باره آنها حرفهاى دیگرى زدهاند که نقل آنها و اشکال و نقض در آنها فائدهاى ندارد، و خواننده خود مىتواند براى اطلاع از آن اقوال به تفاسیر مطول مراجعه نماید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مفسرین در اینکه آیه شریفه در میان آیات قبل و بعدش چه موقعیتى دارد، و معنایش چیست؟ از چند جهت شدیدا اختلاف کردهاند و این اختلاف در معناى آیه بخاطر قرائتهاى مختلفى است که در جمله «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ» رسیده، برخى آن را به اهل بیت پیغمبر (علیهم السّلام) نسبت دادهاند و بعضى دیگر مانند عبد اللَّه بن مسعود، سعد بن ابى وقاص و طلحة بن مصرف آن را چنین قرائت کردهاند: «یسئلونک الانفال» و آن گاه بنا بر این قرائت گفتهاند کلمه «عن» در قرائت مشهور زائد است.
بعضى دیگر گفتهاند: در قرائت غیر مشهور این کلمه مقدر است، عدهاى گفتهاند: منظور از انفال غنائم جنگى است، و عدهاى دیگر گفتهاند: فقط غنائم جنگ بدر است، و «الف و لام» در «الانفال» براى عهد است، (و معنایش انفال معهود است).
بعضى دیگر گفتهاند: منظور از آن «فیء» است که مختص به خدا و رسول و امام است، عدهاى دیگر گفتهاند: اصلا این آیه با آیه خمس نسخ شده، و بعضى گفتهاند: بلکه نسخ نشده و از محکمات است، و بطورى که از مراجعه به تفاسیر مفصل از قبیل تفسیر رازى (ج 15 ص 115 ط تهران) و تفسیر آلوسى (تفسیر روح المعانى ج 9 ص 160 ط بیروت) و غیره مشهود مىشود این نزاع و مشاجره از جهاتى که ذکر شد در میان مفسرین خیلى کش پیدا کرده.
و لیکن آن چیزى که در اینجا با استمداد از سیاق کلام مىتوان گفت این است که آیه به سیاق خود دلالت دارد بر اینکه در میان اشخاص مشار الیه به «یسئلونک» نزاع و تخاصمى بوده، و هر کدام حرفى داشتهاند که طرف مقابلشان آن را قبول نداشته، و تفریعى که در جمله «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ» است به خوبى دلالت دارد بر اینکه این نزاع و تخاصم در امر انفال بوده، و لازمه این تفریع این است که سؤال در صدر آیه بخاطر اصلاح و رفع نزاع از ایشان واقع شده، گویا این اشخاص در میان خود راجع به انفال اختلاف کردهاند، و سپس به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مراجعه نمودهاند تا حکم آن را از آن جناب بپرسند، و جوابى که مىشنوند نزاعشان را خاتمه دهد.
و این سیاق- بطورى که ملاحظه مىکنید- تایید مىکند اولا اینکه قرائت مشهور یعنى «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ» راجحتر است، زیرا وقتى سؤال با لفظ «عن» متعدى شود معناى استعلام حکم و استخبار خبر را مىدهد، بخلاف آنجایى که بدون «عن» متعدى شود که به معناى درخواست عطیه است، و با مقام ما سازگار نیست.
و ثانیا اینکه انفال هر چند بحسب مفهوم عام است، هم غنیمت را شامل مىشود و هم فىء را- لیکن مورد آیه تنها غنائم جنگى است، آنهم نه فقط غنائم جنگ بدر، چون وجهى براى این تخصیص نیست، و اگر نزاع کنندگان در باره غنیمت جنگ بدر هم نزاع داشتهاند قطعا براى این نبوده که خصوص جنگ بدر دخالتى داشته، بلکه براى این بوده که بطور کلى حکم اموالى را که مسلمین در جهادهاى خود از دشمنان دین به دست مىآورند بپرسند، و این بسیار روشن است.
و اگر مورد آیه اختصاص به غنیمت جنگى دارد موجب نمىشود که حکم وارد در آن را هم مختص به موردش کنیم، چون (همه مىدانیم) که مورد مخصص نیست، پس اطلاق آیه نسبت به هر درآمدى که آن را انفال بگویند محفوظ است، نه تنها اختصاص به جنگ بدر ندارد بلکه اختصاص به غنائم جنگى نیز نداشته و همه درآمدهاى موسوم به نفل را شامل مىشود، براى اینکه مىفرماید انفال همهاش مال خدا و رسول او است و احدى از مؤمنین در آن سهم ندارد چه غنیمت جنگى باشد و چه فیء.
و اما جمله «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» از ظاهر این جمله و همچنین از ظاهر موعظهاى که بعد از این جمله کرده و ایشان را به ایمان به خدا واداشته استفاده مىشود که خداى تعالى اختلاف ایشان را تنها با همین که ملکیت انفال را مخصوص خود و رسولش کرده و از دست ایشان گرفته برطرف ساخته است، و لازمه این ظهور این است که نزاع این دو طایفه در این بوده که آن طایفه انفال و یا مقدارى از آن را مخصوص خود مىدانستند، و این طایفه منکر آن بودهاند، و خداوند سبحان با سلب ملکیت از هر دو طایفه و اختصاص دادن آن به خود و پیغمبر گرامى خود نزاع ایشان را حل و فصل نموده، و علاوه، موعظه مىکند به اینکه از این مشاجره و نزاع دست بردارند.
و اما اینکه بعضى گفتهاند «به دلیل اجماع سربازان جنگى هر غنیمتى را که در جنگ به دست بیاورند خودشان مالک مىشوند» مطلبى است که باید در فقه بررسى شود، و مربوط به فن تفسیر نیست.
و کوتاه سخن، نزاعشان در انفال کاشف از این است که قبلا سابقه این را که غنیمت از خود ایشان باشد و یا سابقه دیگرى نظیر این را داشتهاند، چیزى که هست این سابقه، حکم مجملى داشته که باعث اختلاف ایشان شده، و هر طایفهاى آن را به نفع خود تفسیر مىکرده، و آیات کریمه قرآن این برداشت ما را تایید مىکند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج9، ص: 5- 10 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : انفال |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● غنایم جنگی -
رضا رضائي
در قرآن حدود 130 بار واژهى سؤال و مشتقّات آن، از جمله 15 بار عبارت «یسئلونک» آمده است. «انفال» جمع «نَفل»، به معناى زیاده و عطیّه است. چنانکه به زیادتر از نمازهاى واجب، نافله گفته مىشود و عطاى فرزند به حضرت ابراهیم «نافله» به حساب آمده است. «و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة» <412> در روایات و کتب فقهى، منابع طبیعى و ثروتهاى عمومى، غنائم جنگى، اموال بىصاحب مثل زمینى که صاحبش آن را رها کرده و اموال مردگان بىوارث، جنگلها، درّهها، نیزارها، زمینهاى موات، معادن و... همه از انفال محسوب شدهاند. <413> چون قبل از اسلام، نحوهى توزیع غنائم بر اساس تبعیضات بود، پس از جنگ بدر که اوّلین جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسیار بود، در اینکه غنائم را چه باید کرد و به چه کسانى مىرسد و چه کسانى اولویّت دارند، نظرهاى مختلفى وجود داشت. سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، آن حضرت شخصاً به تقسیم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و یکسان میان مردم تقسیم کرد تا تبعیضات موهوم دورهى جاهلى را از میان برداشته و از مستضعفان حمایت کند، هر چند برخى، از این برابرى رنجیدند. <414> گرچه آیات این سوره دربارهى جنگ بدر است و این آیه نیز بیشتر نظر به غنائم جنگى دارد، ولى اختصاص به آن ندارد. <415> امام صادق علیه السلام فرمود: سهم خداوند از انفال، زیر نظر رسول خدا صلى الله علیه وآله مصرف مىشود. <416> در روایات، پاداش اصلاح و آشتى میان مردم، از یک سال نماز و روزهى مستحبّى هم بیشتر ذکر شده است. <417> امام صادق علیه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: اگر میان دو نفر از طرفداران ما نزاعى پیش آمد، از مال من خرج کن و میان آنان آشتى بده. <418> در اسلام، تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدرى اهمیّت دارد که در بعضى مراحل نه تنها اصلاح ذات البین واجب است، بلکه از بیتالمال نیز مىتوان براى آن استفاده کرد. <419> 1- سؤال مردم دربارهى انفال و پاسخ پیامبر صلى الله علیه وآله به آنان، نشاندهندهى دخالت اسلام در شئون اقتصادى جامعه است. «یسئلونک...» 2- مرجع و محلّ بیان احکام و مسائل اقتصادى، رهبر الهى است. «یسئلونک عن الانفال قل» 3- هدف از جهاد در اسلام، پیروزى حقّ بر باطل است. غنائم، مسألهى فرعى و اضافى است. («انفال»، به معناى «زیاده» است.) 4- مالکیّت اموال عمومى از خداست، پس باید در دست مقدّسترین و محبوبترین مردم قرار گیرد. «قل الانفال للّه والرسول» 5 - حکومت اسلامى پشتوانهى اقتصادى مىخواهد و انفال، پشتوانهى نظام اسلامى است. «الانفال للّه والرسول» 6- اسلام براى منابع طبیعى و ثروتهاى عمومى نیز قانون دارد. «الانفال للّه و الرسول» 7- تمام مصارف رسولاللّه، در شعاع اهداف الهى است. «للّه والرسول» 8 - حفظ اموال عمومى، پاکى و پروا لازم دارد. «فاتّقوا اللّه» (زیرا بیتالمال و اموال عمومى، مىتواند بسترى براى سوءاستفاده باشد.) 9- کسى که قصد اصلاح در جامعه دارد، باید خودش اهل تقوا باشد. «فاتّقوا اللّه و أصلحوا» 10- حفظ وحدت واصلاح میان مردم، بر همگان لازم است. «أصلحوا ذات بینکم» 11- مؤمن باید در میدانهاى اخلاق، جامعه و سیاست، به دستورات الهى عمل کند تا مشروعیّت داشته وبه موفقیّت برسد. «فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم و أطیعوا اللّه و رسوله» 12- ایمان تنها در قلب نیست، جلوهى خارجى و اطاعت عملى هم مىخواهد. «أطیعوا... ان کنتم مؤمنین» 13- ممکن است کسانى در آزمایش جانفشانى و حضور در جبهه قبول شوند، ولى در آزمایش مالى و تقسیم غنائم و انفال مردود گردند. «ان کنتم مؤمنین» 14- جبهه رفتن به تنهایى نشانهى ایمان کامل نیست، طمع نداشتن به غنائم، حفظ اخوّت و تسلیم در برابر رهبرى هم لازم است. (کلّ آیه)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : جنگ- غزوه |
گوینده : رضا رضائی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره انفال -
حسن حميدي سولا
جاى تعجب نیست که در پاره اى از روایات که در فضیلت تلاوت این سوره وارد شده ، مانند روایتى که از امام صادق (علیه السلام ) به ما رسیده مى خوانیم که فرمود:
من قرء الانفال و برائة فى کل شهر لم یدخله نفاق ابدا و کان من شیعة امیر المؤ منین (علیه السلام ) حقا و یاکل یوم القیامة من موائد الجنة معهم حتى یفرغ الناس من الحساب .
کسى که سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پیروان حقیقى امیر مؤ منان على (علیه السلام ) خواهد بود و در روز رستاخیز از مائده هاى بهشتى با آنها بهره مى گیرد، تا مردم از حساب خویش فارغ شوند.
زیرا همانطور که سابقا هم اشاره شد فضائل سوره هاى قرآن و پاداشهاى بزرگى که به تلاوت کنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمى آید بلکه خواندن مقدمه اى است براى اندیشه ، و اندیشه وسیله اى است براى فهم ، و فهم مقدمه اى است براى عمل ، و از آنجا که در سوره انفال و برائت صفات منافقان و همچنین مؤ منان راستین تشریح شده آنها که آن را بخوانند و در زندگى خود پیاده کنند هیچگاه گرفتار روح نفاق نخواهند شد و همچنین از آنجا که در این دو سوره به صفات مجاهدان راستین و گوشه اى از فداکاریهاى سرور مجاهدان على (علیه السلام ) اشاره شده آنها که محتویات این دو سوره را درک و اجرا نمایند از شیعیان راستین امیر مؤ منان (علیه السلام ) خواهند بود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 78 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : حسن حمیدی سولا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● آشنایی با سوره -
سيد مصطفي فاطمي کيا
این سوره هشتمین سوره قرآن کریم است ٬ که در سال دوم هجرت در مدینه نازل شده است .
این سوره به نام « بدر » هم گفته شده زیرا پس از هجرت به مدینه و وقوع جنگ بدر درماه رمضان
نازل شده است و به دلیل آنکه در نخستین آیه این سوره ٬ حکم ثروت های عمومی و اینکه از آن
کیست و چگونه و در چه راهی مصرف می شود ٬ بیان شده است ٬این سوره انفال نامیده شده
است . این سوره نود و سومین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده است .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : وبلاگ کهف |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محتوای سوره -
سيد مصطفي فاطمي کيا
به طور کلی می توان بحث های این سوره را این گونه بیان کرد :
۱. نخست اشاره به بحث مهمی از مسائل مالی اسلام از جمله « انفال» و « غنائم»و « خمس»
که پشتوانه محکمی برای « بیت المال » محسوب می گردد ٬ شده است .
۲. سپس مباحث دیگری مانند :صفات و امتیازات مؤمنان واقعی ٬و داستان جنگ بدر ٬یعنی اولین
برخورد مسلحانه مسلمانان با دشمنان .
۳. قسمت قابل ملاحظه ای از احکام جهاد و وظائف مسلمانان در برابر حملات پیگیر دشمن و لزوم
آمادگی دائمی برای جهاد ٬ و حکم اسیران و طرز رفتار با آنها .
۴. جریان هجرت پیامبر (ص) و داستان آن شب تاریخی ( لیلة المبیت ) .
۵. وضع مشرکان و خرافات آنها قبل از اسلام .
۶. چگونگی ضعف مسلمانان در آغاز کار و سپس تقویت آنها در پرتو اسلام .
۷. مبارزه و درگیری با منافقان و راه شناخت آنها و بالاخره یک سلسله مسائل اخلاقی و اجتماعی
سازنده دیگر بیان شده است .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : وبلاگ کهف |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت قرائت سوره انفال -
سيد مصطفي فاطمي کيا
حضرت امام صادق (ع)فرمود:«هر کس که سوره انفال و توبه را در هر ماه بخواند٬هرگز
روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پیروان واقعی امیر مؤمنان علی (ع) خواهد
بود و در روز رستاخیز از مائده های بهشتی بهره می گیرد ٬ تا مردم از حساب خویش
فارغ شوند . » (برگزیده تفسیر نمونه ج۲ ص۱۲۷)
رسول اکرم (ص) فرمودند:«هر کس سوره انفال و برائت را بخواند روز قیامت من شفیع
و گواه او خواهم بود و به عدد هر منافقی در دنیا ده حسنه به او داده می شود و ده
گناه از او برداشته می شود و ده درجه بر درجاتش افزوده می شود و عرش و حاملان
آن در ایام زندگی برایش طلب رحمت می کنند »
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : وبلاگ کهف |
قالب : شأن نزول |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : سید مصطفی فاطمی کیا |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● غنائم جنگی -
عصمت زارع بيدکي
شأن نزول:
از «ابن عباس» چنین نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در روز جنگ «بدر» براى تشویق جنگجویان اسلام جوایزى براى آنها تعیین کرد، هنگامى که جنگ «بدر» پایان پذیرفت، جوانان براى گرفتن پاداش افتخارآمیز خود به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شتافتند. در این موقع میان دو نفر از انصار مشاجره لفظى پیدا شد و راجع به غنائم جنگ با یکدیگر گفتگو کردند، آیه نازل شد و صریحا غنائم را متعلق به پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله معرفى کرد که هرگونه بخواهد با آن رفتار کند.آیه پیرامون غنائم جنگى صحبت مىکند و به صورت قانون کلى، یک حکم وسیع اسلامى را بیان مىدارد، خطاب به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىگوید: «از تو در باره انفال سؤال مىکنند» (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ).
«بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) است» (قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ).
بنابراین «تقوا را پیشه کنید و در میان خود اصلاح کنید و برادرانى را که با هم ستیزه کردهاند آشتى دهید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ).
«و اطاعت خدا و پیامبرش کنید، اگر ایمان دارید» (وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
یعنى، تنها ایمان با سخن نیست، بلکه جلوهگاه ایمان، اطاعت بىقید و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.
انفال چیست؟ مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلکه همه اموالى را که مالک خصوصى ندارد- مثل بیشهزارها، جنگلها، درّهها و سرزمینهاى موات- شامل مىشود و تمام این اموال متعلق به خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و قائم مقام اوست، و به تعبیر دیگر متعلق به حکومت اسلامى است و در مسیر منافع عموم مسلمین مصرف مىگردد. نکته دیگر این که در شأن نزول خواندیم در میان بعضى از مسلمانان مشاجرهاى در مورد غنائم جنگى واقع شد و براى قطع این مشاجره نخست ریشه آن که مسأله غنیمت بود زده شد و بطور دربست در اختیار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قرار گرفت، سپس دستور اصلاح میان مسلمانان و افرادى که با هم مشاجره کردند، به دیگران داد.
اصولا «اصلاح ذات البین» و ایجاد تفاهم و زدودن کدورتها و دشمنیها و تبدیل آن به صمیمیت و دوستى، یکى از مهمترین برنامههاى اسلامى است.
و در تعلیمات اسلامى به اندازهاى به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان یکى از برترین عبادات معرفى گردیده است.
امیر مؤمنان على علیه السّلام در آخرین وصایایش به هنگامى که در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: «من از جدّ شما پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مىفرمود: اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص: 129 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : جنگ- غزوه |
گوینده : عصمت زارع بیدکی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای «أنفال» -
آرش طوفاني
«أنفال» در لغت به معنای: «اموال مجهول المالک و یا اموال بدون مالکیّت خصوصی» می باشد.
اصل 45 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «أنفال» را به این صورت تعریف می نماید: «انفال و ثروت های عمومی از قبیل زمین های موات یا رها شده،معادن، دریاها،دریاچه ها، رودخانه و سایر آبهای عمومی، کوهها، دره ها، جنگلها، نیزارها، بیشه های طبیعی،مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می شود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را قانون معین می کند.»
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به: «قانون اساسی در نظم حقوقی کنونی»، امیرساعد وکیل و پوریا عسکری، انتشارات مجد، چاپ اوّل 1383، صص 124 و 125
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبّر شخصی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فضیلت تلاوت سوره انفال و خلاصه مطالب -
داريوش بيضايي
سوره انفال در مدینه منوره نازل شده و جز آیه سی تا سی و شش که مکی است که دارای هفتاد و پنج آیه و شامل یکهزار و دویست و سی یک کلمه پنجهزار و دویست نود و چهار حرف است.
در فضیلت قرائت سوره انفال ابن بابویه از حضرت صادق(ع) روایت کرده فرمود هر کس سوره انفال را هر ماه تلاوت نماید هرگز داخل منافقین نشود و از شیعیان امیرالمومنین(ع) محسوب شده و روز قیامت با شیعیان از مائده بهشتی تناول گند تا مردم از حساب محشر فارغ شوند و این حدیث را عیاشی نقل نموده است و همچنین شیخ طوسی از حضرت صادق(ع) روایت کرده فرمود: سوره انفال بینی ها را قطع و جدا مینماید (مراد آنست احکام مندرجه در این سوره سخت است و یا آنکه آیاتی دارد که بینی های مخالفین را بخاک میمالد و جدا میکند).
و در کتاب خواص القرآن از پیغمبر اکرم(ص) روایت کرده و فرمود: کسی که سوره انفال را قرائتکند من او را در قیامت شفاعت کنم و این سوره گواهی دهد که قرائت کننده آن از منافقین بیزار است و به تعداد منافقین برای خواننده آن حساب نوشته میشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : خلاصه مطالب سوره مزبور عبارت است از بیان صفات المومنین و غزوه بدر و گمراهی کفار و وعده عذاب و اوصاف خبیثه آنها و قسمت غنایم و احکام خمس و ترغیب المومنین به جهاد با کفار.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : سوره انفال |
گوینده : بیضایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.