از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و اذ یریکموهم اذالتقیتم فی اعینکم قلیلاو یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا و الی الله ترجع الامور):(و هنگامی که در زمان رویارویی با آنها،ایشان را در نظر شما اندک نمود و شما را نیز در چشم ایشان اندک نمایاندتا خداوند امری را که شدنی بود براند و همه امور به سوی خدا باز می گردند)،خدای سبحان در ابتدای برخورد،مؤمنان را در نظرکفار حقیر جلوه داد تا آنهامغرور شده و ایشان را غیر قابل اعتنا بپندارند و همین امر باعث شجاع شدن وپیاده شدن و جنگیدن آنها گردد،لکن چون دست به کار جنگ شدند ،خداوندمؤمنان را در نظر آنها دو برابر جلوه داد و همین امر باعث شد که عزمشان سست شده و شکست بخورند و این معنا از آیه 13 سوره آل عمران استفاده می شود. از طرف دیگر خداوند کفار را در نظر مؤمنان اندک جلوه داد تا ایشان کفار راحقیر بشمارند و قوت قلب یافته و با شجاعت بر جنگ و کارزار مشغول شوند وخداوند همه این امور را برای آن انجام داد تا امر غلبه مؤمنان بر مشرکان حتمی شود و خداوند خالق همه اسباب و مدبر امور همه عالم است ،لذا بازگشت همه امور بسوی خدای سبحان است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
وقتی برخورد کردید ذات اقدس الهی دو تا کار کرد این یک مقدار بیراهه رفتن است که برخی از اهل تفسیر گفتند حالا شاید هوا ابری بوده شاید بعضیها پشت کوه بودند بعضی‌ها غبار‌آلود شدند ندیدند خداوند فرمود این جنگهای آن وقت هم جنگهای تن به تن بود فاصله نزدیک بود نظیر جنگهای حالا نبود که بر پشت خاکریز با هم بجنگند که این جنگهای تن به تن نزدیک بودند و یکدیگر را می‌دیدند شرایط یکی بود همان روز که مسلمین مشرکین را کم دیدند همان روز مشرکین مسلمین را هم کم دیدند اگر هوا شفاف بود برای همه شفاف بود اگر غبار‌آلود بود برای همه غبار‌آلود بود اگر بخش دامنه کوه بودند بخشی سینه کوه بودند برای هر دو گروه این چنین بود این طور نبود که یکجا ابری باشد یکجا شفاف باشد یکجا پشت کوه باشد یکجا سینه کوه باشد این طور نبود در شرایط مشترک برای دیدن هم مسلمانها مشرکین را کم دیدند هم مشرکین مسلمانها را کم دیدند درباره مسلمانها فرمود: ﴿وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ﴾ نه فی مناماتکم این می‌شود رؤیت این دیگر رویا نیست با همین چشم مشرکین را کم دیدید ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ﴾ دیگر نفرمود یریکموکم قلیلاً فرمود: ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ﴾ کاملاً اسلوب را عوض کرد شما را کم نشان نداد شما خودتان کم بودید این تقلیل که باب تفعیل است مبالغه در قلت است شما کم بودید از این کمتر نشان داد اینجا ارائه تعبیر نکرد تقلیل تعبیر کرد خب پس فضا یکی است شرایط رؤیت یکی شما هم آنها را کم دیدید آنها هم شما را کم دیدند شما آنها را کم دیدید برای اینکه باطن آنها واقعاً کم بود و ذات اقدس الهی جلوی دید شما را هم گرفت مگر دید شما جزء سربازان او نیست مگر جوارحکهم جنوده نیست مگر ذات اقدس الهی نمی‌تواند جلوی گوش را بگیرد جلوی شنیدن را بگیرد جلوی دیدن را بگیرد جلوی فهمیدن را بگیرد ﴿وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً﴾ ﴿وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا﴾ اگر ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ﴾ گاهی جلوی قلب را بگیرد گاهی جلوی چشم را بگیرد گاهی جلوی گوش را می‌گیرد نمی‌گذارد بفهمند منتها این نداشتن و جلوگیری کردن متنش حکمت است فرمود ما نگذاشتیم همه آنها را شما ببینید آنها را در چشم شما کم نشان دادیم معلوم می‌شود انسان که می‌بیند دیگری نشان آدم می‌دهد هیچ کس نمی‌تواند بگوید من خودم می‌بینم نه گاهی هم نمی‌گذارند آدم ببیند به دلیل اینکه در آن بخشهای قبلی هم اشاره شد که فرمود شما که مالک چشم و گوش نیستید که به دلیل اینکه گاهی اجازه نمی‌دهند اصلاً چشم را ببندیم و بمیریم که اگر کسی نباشد این چشم را ببندد در حال گرمی آن میت یک منظره هولناکی دارد فرمود: ﴿أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ﴾ مگر شما مالک سمعید مالک گوشید خب چشمید خب اگر مالک سمع و گوش دیگری است و ما امین‌ایم خب او جلوی مجاری دید ما را می‌گیرد دیگر منتها این عین حکمت است این کار نظیر سحر ساحران نیست که کید باشد و باطل این متن حکمت است لازم نیست ما بگوییم که هوا اگر غبار‌آلود بود برای هر دو غبار‌آلود بود فرمود ما نگذاشتیم شما آنها را هر چه که آنها هستند ببینید این یک، و الطف از این آن است که همان رویای صادقه‌ای که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در عالم خواب نصیبش شد مشابه آن در حالت بیداری نصیب شما می‌شود این هم یکی از گوشه‌های تجربه دینی منتها به برکت پیغمبر اگر انسان اهل جهاد فی سبیل الله باشد آنچه را که پیغمبر دیده است به امامت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره او هم خواهد شد وگرنه این شهود باطنی است باطن افراد را دیدن این به برکت رویای صادقه آن حضرت است یعنی رؤیت مسلمین می‌شود مأموم رویای صادقه پیغمبر می‌شود امام به امامت آن رویا چنین رؤیتی نصیب مومنین شده است اینها هم باطنشان را کم دیدند حالا می‌ماند چطور مشرکین مسلمین را کم دیدند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عصمت زارع بيدکي - برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 157
در این آیه مرحله دیگرى از مراحل جنگ بدر را یادآور مى‏شود که با مرحله قبل تفاوت بسیار دارد، در این مرحله مسلمانان در پرتو بیانات گرم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و توجه به وعده‏هاى الهى، و مشاهده حوادثى از قبیل باران به موقع، براى رفع تشنگى، و سفت شدن شنهاى روان در میدان نبرد، روحیه تازه‏اى پیدا کردند آن چنان که انبوه لشکر دشمن در نظر آنها کم جلوه کرد، لذا مى‏گوید: «و در آن هنگام خداوند آنها را به هنگام آغاز نبرد در نظر شما کم جلوه داد» (وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلًا)
ولى دشمن چون از روحیه و این موقعیت مسلمانان آگاه نبود به همین دلیل به ظاهر جمعیت نگاه مى‏کرد و ناچیز در نظرش جلوه مى‏نمود، حتى کمتر از آنچه بودند لذا مى‏گوید: «و شما را در نظر آنها کم جلوه مى‏داد» (وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ).
و این دو موضوع اثر عمیقى در پیروزى مسلمانان داشت، لذا قرآن به دنبال جمله‏هاى فوق مى‏گوید: «همه اینها به خاطر آن بود که خداوند موضوعى را که در هر حال مى‏بایست تحقق یابد انجام دهد» (لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا).
نه تنها این جنگ طبق آنچه خداوند مى‏خواست پایان گرفت، «همه کارها و همه چیز در این عالم به فرمان و خواست او بر مى‏گردد» و اراده او در همه چیز نفوذ دارد (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ اِلْتَقَیْتُمْ :و نیز یاد بیاورید زمانى را که نمود خداى تعالى دشمنان را به شما وقتى که ملاقات کردید، فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً :در چشمهاى شما کم و اندک، تا دل شما قوى شد بر حرب آنها، و رؤیاى پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وقوع پذیرفت ابن مسعود نقل نماید در وقت التقاى صفین شد، چنان کفار، قلیل به نظر آمدند که من گفتم هفتاد نفرند دیگرى گفت: قریب صد نفر، و حال آنکه نهصد و پنجاه نفر بودند، وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ :و اندک گردانید شما را نیز در چشم دشمنان، قبل از التحام قتال، تا دلیر شدند در جنگ و محاربه به قدرت کاملۀ سبحانى، مؤمنین در نظر کفار چنان تقلیل شدند که أبو جهل گفت: لازم سلاح نیست، بلکه آنها را دستگیر و به ریسمان ببندید خلاصه اقدام بر حرب، و شکست فاحش بر آنها وارد، و صنادید قریش قلع و قمع شدند

عبرت: این قسمت از واقعۀ بدر از غرائب آیات و عزایم بینات است، زیرا قوۀ باصره اگرچه به سبب، قلیل را کثیر، و کثیر را قلیل بیند، لکن بر این حد نتواند بود که قریب صدهزار نفر را صد نفر و کمتر بیند، و قریب سیصد نفر را هزار و نهصد نفر بیند، هرآینه قدرت کاملۀ ربانى جلّت عظمته، بازداشت ابصار بعضى را از بعضى على ما هو علیه با وجود تساوى در شروط رؤیت، و این نیست مگر اعجاز حضرت سبحان گرچه بعضى توجیهاتى نموده از جمله: 1 از دیدن حقیقى نباشد و ایشان در دیدن و حرز استقصا نکرده باشند 2 مانعى از رؤیت بوده مانند گرد و غبار و استتار بعضى به بعضى 3 حق تعالى قطع شعاع نمود میان رائى و مرئى بر سبیل اعجاز، لکن محتاج به این توجیهات نیست، بلکه با عدم مانع میان رائى و مرئى، قدرت مطلقۀ الهیه، این غرائب را در این واقعه ارائه داد و خارق عادت و اعجازى بود که ظاهر شد، چنانچه نزول ملائکه به نصرت مؤمنین و محاربه با کافرین نیز خارق عادت بود که واقع شد

لِیَقْضِیَ اَللّٰهُ أَمْراً کٰانَ مَفْعُولاً :تا حکم فرماید خداى تعالى امرى را که واقع شونده است در علم سبحانى وَ إِلَى اَللّٰهِ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ :و بسوى جزاى خدا بازگردانیده شود کارها

تنبیه: آیۀ شریفه تکرارش به جهت اختلاف معلّل به است یا مراد به امر در اول اکتفا باشد بر وجه محکى، و اینجا اعزاز اسلام و اهل آن و اذلال شرک و حزب آن یا اول وعدۀ نصرت است در بدر، و دوم استمرار نصرت باشد تا قیامت و وقتى ذکر کلام جهات متعدده پیدا کرد، تکرار آن نیکو، و خارج از فصاحت نخواهد بود و ثانیا تأکید در مطلبى مجوز تکرار آن باشد به یک لفظ یا به چند لفظ بقدر شدت تأکید، خواه مکررات وصل بهم باشد، یا فصل داشته باشد و مراد به تکرار، تکرار یک جمله و یک مطلب است، نه تکرار الفاظ مفرده یا جمل ندائیه [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عاملی
«إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ اِلْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ » 45 طبرى: عبد اللّه مسعود گفت: به آن اندازه کافران در چشم ما کم نمودار شدند که من از مرد پهلوى خود پرسیدم: آیا اینها در چشم تو هفتاد نفر هستند؟ او گفت: به چشم من صد نفر مى شود، چون یکى از آنها را اسیر کردیم پرسیدیم: شما چند نفر هستید؟ گفت: هزار نفر

«وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ » 45 ابو الفتوح نوشته است: و شما را در چشم ایشان اندک کرد تا آلت و ساز نکنند و جدّوجهد و مبالغه نکنند سدّى گفت: چنان اندک آمدند مسلمانان در چشم کافران که یکى از ایشان گفت: بیاى تا برگردیم که کاروان به سلامت برفت ابو جهل گفت: نرویم تا اینان را مستأصل نکنیم آنگه گفت: هیچ کس سلاح برمگیرى، ایشان را به دستگیر بگیرى و دستها ببندى تا با خود ببریم، که براى ایشان سلاح بر گرفتن کرا نکند

مجمع البیان: ممکن است به بعضى وسائل مانع از دیدن همه ى افراد، آنها در چشم دشمن کم نمودار شده اند اگرچه برابر و جلو چشم یکدگر باشند مانند اینکه غبار باشد و همه ى عدّه دیده نشود

تفسیر کشاف: ممکن است به وسیله ى عیبى در چشم نتوانستند آنها را به درستى تشخیص دهند مانند مردم دوبین و چنان که به مردى احول و دوبین که خروسى در جلوش بود، گفتند: اشخاص احول هر چیزى را دو مى بینند، او گفت: پس چرا این دو خروس در چشم من چهار خروس نیست «لِیَقْضِیَ اَللّٰهُ أَمْراً» 45 مجمع: جهت تکرار این جمله در فاصله ى کم اینست که در اول مقصود فراهم شدن دو عده است بى سابقه که اگر مى دانستید فراهم نمى شدید، پس براى انجام قضاى الهى بدون اطلاع از وضع دشمن با او برابرشدید، و در آیت بعد تکرار شده است براى این که بفهماند این پرده پوشى و کم نمودار شدن هریک در چشم دشمن خود، براى انجام سرنوشت و حکم خدا بود که عدۀ زیاد کافر مغلوب عدۀ کم مسلمان بشوند سخن ما: همان ترجمه و گفته ى مفسرین است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر عرفانی اشراق
إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ اِلْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً، وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ ، لِیَقْضِیَ اَللّٰهُ أَمْراً کٰانَ مَفْعُولاً، وَ إِلَى اَللّٰهِ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ

بیاد آر زمانى که خداوند دشمنان شما را در برابر دیدگان شما کم وانمود کرد، و شما را نیز در برابر چشم دشمنان کم نمودار کرد، تا خداوند آنچه تقدیر کرده است را به ظهور رساند، بازگشت همه امور بسوى او خواهد بود

انسان سالک باید از ظلمت شبهاى سیاه نفس عبور کرده، تا بوادى نور حقیقت برسد اگر تسلیم امر حق گردد، حضرت حق او را بر دیو سیاه شب نفس غالب گرداند، و اگر در برابر امر حق سر تعظیم فرود نیاورد باید خود را آمادۀ خطرات گوناگون کند

اژدها گشته ست آن مار سیاه آنکه کِرمى بود افتاده به راه اژدها و مار اندر دست تو شد عصا، اى جانِ موسى مستِ تو حکمِ «خذها لا تخف »دادت خدا تا به دستت اژدها گردد عصا هین «ید بیضا »نما اى پادشاه صبح نو بگشا ز شبهاى سیاه دوزخى افروخت، در وى دم فسون اى دم تو از دم دریا فزون بحرِ مکّار است بنموده کَفى دوزخ است از مکر بنموده تَفى ز آن نماید مختصر در چشم تو تا زبون بینیش، جُنْبد خشم تو همچنان که لشکر انبوه بود مر پیمبر را به چشم اندک نمود تا بر ایشان زد پیمبر بى خطر ور فزون دیدى از آن کردى حذر آن عنایت بود و اهل آن بُدى احمدا ورنه تو بد دل مى شدى کم نمود او را و اصحاب ورا آن جهاد ظاهر و باطن، خدا تا میسّر کرد یُسرىٰ را بر او تا ز عُسرىٰ او بگردانید رو کَم نمودن مر ورا پیروز بود که حقش یار و طریق آموز بود آن که حق پشتش نباشد از ظفر واى اگر گربه ش نماید شیر نر واى اگر صد را، یکى بیند ز دور تا به چالش اندر آید از غرور ز آن نماید ذوالفقارى حربه اى ز آن نماید شیر نر، چون گربه اى تا دلیر اندر فتد احمق به جنگ وآندر آردشان بدین حیلت به چنگ تا به پاى خویش باشند آمده آن فَلیوان جانب آتشکده کاه برگى مى نماید تا تو زود پف کنى کاو را برانى از وجود هین که آن کَه کوهها برکنده است زو جهان گریان و او در خنده است مى نماید تا به کعب این آب جو صد چو عاج ابن عَنَق شد غرق او مى نماید موج خونش تَلِّ مُشک مى نماید قعرِ دریا خاکِ خشک خشک دید آن بحر را فرعونِ کور تا در او رانْد از سر مردى و زور چون درآید، در تگِ دریا بود دیدۀ فرعون کى بینا بود دیده بینا، از لقاى حق شود حق کجا هم راز هر احمق شود قند بیند، خود شود زهر قَتُول راه بیند خود بود آن بانگ غول اى فلک در فتنۀ آخر زمان تیز مى گردى، بده آخر زمان خنجر تیزى تو، اندر قصد ما نیش زهرآلوده اى در فصدِ ما اى فلک از رحمِ حقّ آموز رحم بر دل موران مَزَن چون مارْ، زخم حقِّ آن که چرخۀ چرخ ترا کرد گردان بر فراز این سرا که دگرگون گردى و رحمت کنى پیش از آنکه بیخ ما را برکنى حقّ آن که دایگى کردى نخست تا نهال ما ز آب و خاک رُست حقّ آن شه که ترا صاف آفرید کرد چندان مشعله در تو پدید آن چنان معمور و باقى داشتت تا که دَهْرى، از اَزَل پنداشتت شکر، دانستیم آغازِ ترا انبیا گفتند آن راز ترا آدمى داند که: خانه حادث است عنکبوتى نه که در وى عابث است پشّه کى داند که این باغ از کى است ؟ کاو بهاران زاد و مرگش در دى است کرم کاندر چوب زاید سست حال کى بداند چوب را وقت نهال ؟ ور بداند کرم از ماهیّتش عقل باشد، کرم باشد صورتش عقل خود را مى نماید رنگها چون پرى دور است از آن، فرسنگها از مَلَک بالاست، چه جاى پرى ؟ تو مگس پرّى، به پستى مى پرى گرچه عقلت سوى بالا مى پرد مرغ تقلیدت به پستى مى چرد علم تقلیدى وَبال جان ماست عاریه ست و ما نشسته کآنِ ماست زین خرد جاهل همى باید شدن دست در دیوانگى باید زدن هر چه بینى سودِ خود، ز آن مى گریز زهر نوش و آب حیوان را بریز
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر گازر
و یاد کن اى محمّد چون خداى تعالى ایشان را به تو نمود در خواب اندک و این چنان بود که رسول صلّى اللّه علیه و آله در خواب دید که:قریش با او کارزار مى کردند و بعدد اندک بودند چون رسول صلّى اللّه علیه و آله اصحاب خود را ازین خبر داد ایشان قوى دل شدند و خوش دل گشتند

وجهى دیگر آنست که خداى تعالى ایشان را در چشم تو اندک قدر و محقّر و مقلّل گردانید که اگر ایشان را در چشم تو بسیار نمودى شما همه را بددلى حاصل شدى و در میان شما در آن کار منازعت و خصومت افتادى و هریکى را اندیشۀ دیگر و سخنى دیگر بودى و لیکن خداى تعالى شما را سلامت داد و از آفت بددلى و خصومت و منازعت رهانید و این بر خداى تعالى پوشیده نبود از آنکه او داناست بدانچه در سینه هاى شماست از سرائر و ضمائر و نیز یاد کنید چون بشما نمود ایشان را یعنى قریشیان را اندک در چشمهاى شما و شما را نیز در چشمهاى ایشان اندک نمود،ایشان را در چشمهاى مؤمنان اندک نمود تا قوى دل باشند و تصدیق خواب پیغمبر بود ابن مسعود گفت:ایشان را در چشمهاى ما چنان اندک نمود که من یکى را که در پهلوى من ایستاده بود گفتم:ایشان هفتاد مرد باشند او گفت:من چنین مى پندارم که ایشان صد مرد باشند تا که مردى را از ایشان بگرفتیم پرسیدیم که:شما چند باشید؟ گفت:هزار مرد باشیم و مسلمانان در چشم کافران چنان اندک آمدند که یکى از ایشان گفت:بیائید تا برویم که کاروان به سلامت رفت ابو جهل گفت:نرویم تا آنگه که ایشان را مستأصل گردانیم آنگه گفت:هیچ سلاح برمگیرید که اینان را بدست بگیریم که با اینان بسلاح جنگ کردن کرا نکند و این از بهر آن کرد تا از آن دو لشکر هریکى بر صاحب خود دلیر شوند تا خداى تعالى حکمى که خواست کردن بکند و تمام گرداند و بازگشت جملۀ کارها با خداست چون صدور ازو بود بازگشت هم با او بود و ملک همۀ ملاّک زائل شود و حکم همۀ حکّام باطل گردد و حکم همۀ خاصّ او را باشد در قیامت در جملۀ کارها، و اندک نمودن ایشان در چشم ایشان روا بود که از مانعى بوده باشد چون گرد و ضباب و و نزم و استتار بعضى ببعضى،و نیز روا بود که قطع شعاع بوده باشد میان رائى و مرائى بر سبیل معجز [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ اِلْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً خداوند آنان را در نظر شما اى مسلمانان! اندک جلوه داد تا ارادۀ شما را استوار و محکم سازد و با دشمنان خود با کمال شجاعت و پایدارى بجنگید وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ و شما را هم در نظر آنها اندک نمایانید تا آنان براى جنگیدن با شما بیش از حد، خود را آماده نکنند و این چنین هم بود؛ زیرا ابو جهل گفت: «اصحاب محمّد صلّى اللّه علیه و آله یک لقمۀ جویده شده است»

سرانجام این تحقیر و خودخواهى، بیچارگى و خوارى بود و اتفاقات و رویدادها ثابت کرده که بزرگ ترین سلاح در دست دشمن آن است که وى را بى اهمیت بدانى و آمادگى لازم براى رویارویى با او را کسب نکنى

لِیَقْضِیَ اَللّٰهُ أَمْراً کٰانَ مَفْعُولاً مفسران گفته اند: سبب تکرار این جمله آن است که در آیۀ نخست براى بیان علّت جمع میان مسلمانان و مشرکان در جنگ بدون وعدۀ قبلى بود؛ امّا در این آیه براى بیان علّت اندک جلوه دادن هر گروه در نظر دیگرى است

ما قبلا بیان کردیم که تکرار در قرآن یک شیوه از شیوه هاى تبلیغ موفق است وَ إِلَى اَللّٰهِ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ اوامر از خدا صادر مى شود و به او پایان مى پذیرد و او آنها را با عدالت و حکمت خود تدبیر مى کند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
خداوند براى تصدیق رؤیاى پیغمبر (ص) ارائه داد لشکر کفار را در نظر مسلمانان اندک با آنکه بسیار بودند چنانچه در جوامع از ابن مسعود نقل نموده که من به مردى که پهلویم بود گفتم اینها هفتاد نفرند او گفت بنظرم صد نفر باشند بعد از یک نفر از آنها پرسیدیم گفت هزار نفرند و این مقدار تفاوت نمى شود از خطاء باصره باشد و معلوم مى شود که خداوند براى تشجیع مسلمانان ارائه فرموده است چنانچه ارائه داد مسلمانان را بکفار در بدو امر کم براى آنکه جرئت به جنگ نمایند به طورى که أبو جهل گفت اگر ما غلامانمان را بفرستیم اینها را با دست مى گیرند ولى بعد از اقدام به جنگ به نظرشان زیاد آمدند به طورى که مرعوب و مشوّش شدند و نظام امرشان مختل گردید و تمام این عنایات و الطاف الهیّه نسبت به مسلمانان براى آن بود که واقع شود در خارج امرى که در علم الهى گذشته بود که واقع شود و تمام امور بازگشت به اراده الهى مى نماید و هیچ قدرتى نمى تواند مانع از نفوذ اراده او شود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.