وَ فِرعَونَ ذِی الأَوتادِ (10)
وَ فِرعَونَ: و آیا ندانستی و به تو خبر نیامد که چه کرد پروردگار تو به فرعون! ذِی الأَوتادِ: که صاحب جنود بسیار و اموال بیشمار بود که استحکام و ربط ملک او به آن بود، همچنان که ربط و اتصال چوب به یکدیگر به وتد (میخ) است. یا به هر جا که فرود میآمد خیمه در خیمه میزدند، چون استحکام خیمه بر طناب و آن به میخ است. یا به جهت آنکه مردمان را به چهار میخ میکشید و همینطور میگذاشت تا بمیرند. از آن جمله حزبیل، مؤمن آل فرعون و زوجه او که ماشطه فرعون بود. روزی سر دختر را شانه میزد، شانه از دستش بیفتاد. گفت کور باد آن کس که به خدا کافر شد. دختر گفت: پدر مرا میگوئی! گفت: نه خدای دیگر است که پدر تو را آفریده. خدای آسمان و جمیع مخلوقات و بدون زن و فرزند است. دختر پدر را خبر داد. فرعون او را طلبید و به او گفت آنچه با دخترش گفته بود. فرعون گفت: پشیمان شو و الّا به بدترین عذابی تو را هلاک گردانم. گفت هر چه توانی بکن. فرعون امر کرد تا چهار میخ بزدند و مار و عقرب بر او مسلط ساختند. دو پسر داشت، هر دو را حاضر و گفت از اینکه اعتقاد بر گرد و الّا پسرانت را بکشم. زن گفت جان من و فرزندان فدای راه خدا باد. پس بزرگتر را کشتند و کوچکتر را که چهار ماهه بود، بر سینه او نشاندند. او را تهدید کردند که اینکه را هم میکشیم. به قدرت کامله الهی طفل به آواز آمد که: ای مادر بر نگردی، دنیا اعتباری ندارد و صلاح آن است که زودتر به بهشت باقی رسانیم. و اینکه طفل از جمله آن شش طفل است که پیش از وقت، سخن گفتند. پس پسر را روی سینه مادر کشتند و بعد مادر را به او رسانیدند.
تتمه- مؤمن آل فرعون حزبیل فرار نمود. در بعضی کوهها متحصّن شد.
فرعون کسانی به تجسس او فرستاد دو نفر به او رسیدند. او را دیدند که در نماز ایستاده و سباع اطراف او پاسبانی میکردند و خبر به فرعون دادند. حزبیل دعا نمود خدایا صد سال است عبادت تو میکنم و از خلق پنهان میدارم، هر کدام از اینکه دو، سرّ مرا نگهدارد، موفق به ایمان نما و آنکه افشا کند، او را هلاک کن. پس یکی از آن دو با خود گفت اینکه سباع محافظت او کنند، دلالت بر حقیقت او میکند. باز گشت و ایمان آورد و دیگری فرعون را اطلاع داد. فرعون از او گواه خواست. گفت رفیق من. او را حاضر ساخت. گفت من چیزی ندیدم. فرعون او را چهار میخ کشید و دیگری را خلعت داد.
اما آسیه بنت مزاحم، زوجه فرعون، مؤمنه بود. چون شنید ماشطه را چهار میخ کشیدند، فرعون را ملامت نمود که زنهار بیگناهی را که سالها خدمت ما کرده، هلاک کردی، فرعون گفت: ای آسیه تو نیز دیوانه شدی. گفت من عاقلم و خدای تو و من و عالم یکی است و تو را اینکه قوّت داده که بر عالمیان حکومت کنی و شکر نعمت او نمیگزاری. فرعون غضبناک شد و او را براند. پدر و مادرش را بخواند و گفت: دیوانگی ماشطه را پیدا نموده، والدین، آسیه را ملامت نمودند که تو را چه رسیده! گفت: دل من از ظلم فرعون پر شده. روی به خالق آسمان و زمین آوردم و به یگانگی او معترف شدم. گفتند: خدای آسمان و زمین فرعون است. گفت: او را بگوئید اگر راست گوید برای من تاجی بسازد، آفتاب در پیش او و ماه در پس او و ستارگان اطراف او. گفتند: چگونه تواند کرد.
گفت: خدای آن باشد که هر چه خواهد تواند کرد. فرعون اینکه را بشنید. امر کرد تا او را چهار میخ کشیدند. در آن حال گفت: «ربّ إبن لی عندک بیتا فی الجنّة»«1»، درهای آسمان گشوده شد. بهشت را به او نمودند، جای خود را دید، از دنیا رفت.
[ نظرات / امتیازها ]
1 - خداوند، فرعون را به سختى کیفر داد.
ألم تر کیف فعل ربّک ... و فرعون
2 - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار فرعون
ألم تر کیف ... و فرعون
3 - فرجام فرعون، درس عبرت براى همگان
و فرعون ذى الأوتاد
4 - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت، به گرفتار ساختن آنان در عقوبتى نظیر فرجام قوم فرعون
ألم تر ... و فرعون ذى الأوتاد
5 - فرعون، داراى قدرت و ثبات در عرصه هاى سیاست و حکومت
و فرعون ذى الأوتاد
«أوتاد» (جمع «وتد») به معناى میخ ها است. توصیف فرعون به این عبارت (داراى میخ هاى فراوان)، کنایه از استحکام قدرت او است; همان گونه که میخ هاى اطراف خیمه مایه استحکام آن است. این تعبیر ممکن است کنایه از فراوانى سپاه او باشد که براى نصب خیمه هایشان، زمین وسیعى میخ کارى مى شد.
6 - میخکوب کردن به زمین هنگام مجازات، شیوه فرعون در سرکوب مخالفان
و فرعون ذى الأوتاد
ممکن است فرعون از آن جهت به «ذى الأوتاد» توصیف شده باشد که مخالفان خود را، به چهار میخ مى کشید و شکنجه مى داد.
7 - وجود اهرام مصر در عصر فرعون *
و فرعون ذى الأوتاد
گفته شده است: «اوتاد فرعون»، همان اهرام ثلاثه مصر است.
8 - قدرت شگفت فرعون، بى اثر در برابر عذاب الهى
ألم تر ... و فرعون ذى الأوتاد
9 - «عن أبان الأحمر قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ «و فرعون ذى الأوتاد» لأىّ شىء سمّى ذاالأوتاد؟ قال: لأنّه کان إذا عذّب رجلاً بسطه على الأرض على وجهه و مدّ یدیه و رجلیه فأوتدها بأربعة أوتاد فى الأرض و ربّما بسطه على خشب منبسط فوتّد رجلیه و یدیه بأربعة أوتاد ثمّ ترکه على حاله حتّى یموت فسمّاه اللّه عزّوجلّ «فرعون ذى الأوتاد» لذلک;(1)
از ابان احمر روایت شده که گفت: از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند عزّوجلّ «و فرعون ذى الأوتاد» پرسیدم: براى چه چیز ذى الاوتاد نامیده شد؟ فرمود: براى این که وقتى مردى را شکنجه مى داد، او را بر صورت بر زمین مى خواباند و دست ها و پاهایش را مى کشید و با چهار میخ در زمین مى کوبید و چه بسا او را روى چوب پهنى مى خواباند و چهار دست و پاى او را با چهار میخ مى کوبید آن گاه او را به همان حال رها مى کرد تا بمیرد. پس خداوند عزّوجلّ از این جهت او را فرعون ذى الاوتاد نامید».
[ نظرات / امتیازها ]
(10)-
وَ فِرعَونَ و آیا ندانستی و بتو خبر نیامد که چه کرد پروردگار تو بفرعون ذِی الأَوتادِ که خداوند جنود بسیار و اموال و حشم بیشمار بود که استحکام و ربط ملک وی بآن بود هم چنان که ربط و اتصال قطع خشب بیکدیگر به وتد است، یا خداوند مضارب بیشمار، که در وقت نزول میزدند چه او را لشکری فراوان بود بهر جا که فرود میآمد خیمه در خیمه میکشیدند و چون استحکام خیمه بوتد است از اینجهت بذی الاوتاد موصوف گشت، و یا ذی الاوتاد باین اعتبار است که نزد او باوتاد بازی میکردند و بلهو و لعب مشغول میگشتند، و یا آن را بجهت آن ذی الاوتاد گفتند که بچهار میخ تعذیب مردمان مینمود و ایشان را آن چنان میگذاشت تا هلاک می- شدند. و از آن جمله حزبیل را با زن وی که ماشطه دختر فرعون بود و آسیه بنت مزاحم را به اینکه طریق هلاک گردانید. چنانچه در اخبار آمده که فرعون را خازنی بود که حزبیل نام داشت و او با زن خود ایمان آورده بود و از اینجهت او را مؤمن آل فرعون میگفتند و خدای تعالی از آن خبر داده که (قال رجل من آل فرعون) و زنش ماشطه دختر فرعون بود روزی دختر را سرش شانه میکرد شانه از دستش بیفتاد گفت کور باد آن کس که بخدا کافر شد، دختر گفت پدر مرا میگویی گفت نه خدای دیگراست که پدر تو را آفریده و خدای آسمان و زمین و جمیع مخلوقات است و بیزن و انباز است دختر پدر را از اینواقف ساخت فرعون آن زن را طلبید و گفت بهمان طریق که با دخترش گفته بود باو باز گفت فرعون باو گفت که از اینکه گفته پشیمان شو و الا ترا ببدترین عذابی هلاک گردانم او گفت هر چه توانی بکن فرعون فرمود تا چهار میخ بزدند و حیات و عقارب بر او گماشتند و دو پسر داشت هر دو را حاضر گردانیدند و گفتند از اینکه اعتقاد باز گرد و اگر نه پسرانت را بکشیم زن گفت جان من و فرزندان من فدای راه خدا باد پس پسر مهین را بگشتند و کهین را که چهار ماهه بود بر سینه او نشاندند و او را تهدید دادند که اینکه را هم میکشیم طفل بآواز آمد که ای مادر بر نگردی که دنیا اعتبار ندارد صلاح آنست که خود را زودتر ببهشت باقی رسانی و اینکه طفل از جمله آن شش طفل است که پیش از وقت سخن گفتند پس پسر را بر سینه مادر بکشتند و بعد از آن مادر را باو رسانیدند، خزبیل بگریخت و در بعضی کوهها متحصن شد، فرعون کسان خود را بتجسس او فرستاد دو کس از ایشان باو رسیدند او را دیدند که در نماز ایستاده و سباع گرد او پاسبانی میکردند اینکه دو کس باز گشتند و خبر بفرعون رسانیدند حزبیل مناجات کرد که خدایا صد سالست که عبادت تو میکنم و از خلق پنهان میدارم هر کدام از اینکه دو کس سرّ مرا نگهدارد ایمان روزی او گردان و آنکه افشای سرّ من کند او را هلاک کن و بعذاب دوزخ گرفتار ساز پس یکی از آن دو کس با خود گفت اینکه سباع گرداگرد او در آمدهاند و محافظت او میکنند دلالت بر حقیت او میکند بازگشت و باو ایمان آورد و دیگری فرعون را بآن آنها کرد فرعون از او گواه طلبید وی گفت رفیق من گواهست وی را حاضر ساختند او گفت من چیزی ندیدم فرعون او را چهار میخ فرمود و دیگری را خلعت داد، آسیه بنت مزاحم که مؤمنه و زن فرعون بود شنید که فرعون ماشطه او را بر چهار میخ بست و هلاک کرد او را ملامت نمود و گفت زنی بیگناه که مدتها خدمت ما کرده هلاک کردی فرعون گفت ای آسیه تو نیز دیوانه گشتهای گفت من عاقلم و خدای تو و من و همه عالم یکیست و ترا اینکه قوت داده که بر عالمیان حکومت میکنی و شکر نعمت او را نمیگذاری فرعون بر وی خشم گرفت و از پیش خودش براند مادر و پدرش را بخواند و گفت همان دیوانگی که ماشطه را گرفته بود وی را گرفته، مادر و پدر وی را ملامت کردند و گفتند ترا چه رسیده گفت دل من از ظلم فرعون پر شده دل از او برداشتم و روی خود را بخالق آسمان و
زمین آوردم و بوحدانیت او معترف شدم ایشان گفتند خدای آسمان و زمین فرعونست گفت اگر راست میگوید او را بگوئید تا از برای من تاجی بسازد و آفتاب در پیش او نهد و ماه در پس آن و ستارهها گرداگرد آن گفتند اینکه چگونه تواند کرد گفت خدای آن باشد که هر چه خواهد تواند کرد فرعون اینکه بشنید فرمودتا او را چهار میخ بزنند در آن حال گفت (رب إبن لی عندک بیتا فی الجنة) خدای درهای آسمان گشوده و جای او را در بهشت بر او نمود و از فرعون و قومش خلاصی داد و پیش از آنکه او را عذاب نمایند قبض روح او نموده به بهشتش رسانید، و چون قبیله عاد و ثمود و فرعون در نهایت کفر و عناد بودند و متصف بطغیان و فساد از اینجهت بعد از اینکه میفرماید که:
[ نظرات / امتیازها ]
و فرعون ذی الاوتاد
بیان پارهای از ستمگریهای فرعون است که با موسی کلیم علیه السّلام به مبارزه برخاسته از جمله جنایتهای او آن بود که مجرمان را با میخهای آهنین بر دست و پای آنان بدار آویخته با اینکه وضع رقتبار سر انجام بقتل میرسانید.در کتاب علل بسندی از ابان احمر روایت نموده گفت سؤال نمودم از امام صادق علیه السّلام از مفاد آیه و (فِرعَونَ ذِی الأَوتادِ) بچه جهت فرعون ذی الاوتاد نامیده شده است.
امام فرمود از نظر اینکه فرعون مجرمی را میخواست عبودیت نماید او را بر روی تختهای میخوابانید و میخها بر پاها و دستهای او میکوبید و او را وامیگذاشت تا هنگام که بمیرد بدین جهت پروردگار او را ذی الاوتاد خوانده است.
[ نظرات / امتیازها ]