1 - قوم صالح، رسالت او را تکذیب کرده، فرمان رعایت ناقه و شرب آن را دروغ انگاشتند.
فکذّبوه
2 - قوم ثمود، ناقه صالح را پى کرده، آن را به هلاکت رساندند.
فعقروها
زمانى که با شمشیر بر پاهاى شتر یا اسب، ضربه وارد کنند، گفته مى شود: «عَقَرْتُ» (صحاح اللغة). گاهى فعل «عقر» در موردى به کار مى رود که آن را «نحر» کرده باشند. (مصباح)
3 - حرکت یک فرد جامعه، در صورت رضایت و تشویق دیگران، حرکتى مستند به تمام افراد آن جامعه است.
انبعث أشقیها ... فعقروها
در آیات پیشین، از حرکت شقى ترین فرد قوم ثمود، سخن به میان آمد و این آیه پى کردن را به تمام ثمودیان نسبت داده است. از آن جا که فعل «انبعث»، بیانگر نقش تشویقى دیگران است، باید گفت: استناد «عقروها» به تمام ثمودیان، به جهت رضایت و تحریک آنان بوده است.
4 - قوم ثمود، براى دستیابى به آب اختصاصىِ ناقه صالح، آن را هلاک کردند.
و سقیـها ... فعقروها
بیان هشدار به ثمودیان، در مورد آب شربِ ناقه و آن گاه سخن گفتن از تکذیب و عقر، نشانگر آن است که انگیزه قوم ثمود از پى کردن ناقه، چشم داشت آنان به آب مورد نیاز آن بوده است.
5 - باور نداشتن رسالت صالح(ع) و بى اعتمادى به هشدارهاى او در مورد ناقه و آب شرب آن، مایه اقدام بى پرواى قوم ثمود به از میان بردن ناقه شد.
فکذّبوه فعقروها
6 - پیدایش ناقه صالح، معجزه و باقى ماندن آن، براساس علل و عوامل طبیعى بود.
ناقة اللّه و سقیـها ... فعقروها
7 - کشتن ناقه صالح، جلوه طغیان گرى قوم ثمود
کذّبت ثمود بطغویها ... فکذّبوه فعقروها
8 - خداوند، بر قوم ثمود به جهت کشتن ناقه، عذابى فراگیر نازل کرده، اعضاى بدن آنان را از هم متلاشى ساخت.
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
اطلاق «دمدمة» ـ که بر پوشاندن و فراگیرى دلالت دارد ـ بر هلاکت ثمودیان، به جهت آن بود که خداوند، آنان را با عذاب و هلاکت پوشاند (مقاییس). جمله «دمدمت الشىء» ـ که گاهى با حرف «على» و گاهى بدون آن استعمال مى شود (قاموس) ـ زمانى کار برد دارد که چیزى را به زمین کوبیده و آن را شکسته و قطعه هاى آن را پراکنده سازند. (صحاح اللغة)
9 - کشتن ناقه صالح، گناهى بزرگ و دامنگیر تمام ثمودیان
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
بزرگى گناه قوم ثمود، از کیفر سنگین آنان به دست مى آید.
10 - گناه، هرچه بزرگ تر باشد، کیفر آن سنگین تر خواهد بود.
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
حرف «باء» در «بذنبهم» بیانگر علت عقوبت سنگین ثمودیان و نشانگر آن است که اگر کیفر آنان شدید بود، به جهت گناهى بود که از آنان سرزد. بنابراین ویژگى هاى کیفر، براساس خصوصیات گناه تعیین مى شود.
11 - تکذیب کنندگان رسولان الهى و معجزات آنان، در معرض گرفتارى به عذاب استیصال
فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم
تعبیر «بذنبهم» ـ ضمن بیان علت هلاکت ثمودیان ـ تهدید تمام کسانى است که، به گناه آلوده اند.
12 - رضایت و تشویق دیگران به گناه، معصیت و زمینه ساز عذاب است.
إذ انبعث أشقیها ... بذنبهم
13 - عذاب جامعه هاى گنه کار، به تدبیر خداوند و جلوه ربوبیت او بر آنان است.
ربّهم
14 - خداوند، عذاب ثمودیان را براى همه آنان یکسان قرار داد.
فسوّیها
ضمیر مفعولى در «فسوّاها» به «دمدمة» ـ که از «فدمدم علیهم» انتزاع مى شود ـ برمى گردد. «تسویه هلاکت»; یعنى، نجات نیافتن هیچ کس از ثمودیان و تفاوت نداشتن عذاب آنان با یکدیگر. احتمال رجوع ضمیر به «ثمود» نیز منتفى نیست و در مفاد آیه، تغییرى ایجاد نمى کند; زیرا برابرى ثمودیان با یکدیگر، در عذاب، همان برابرى عذاب آنان با هم است.
15 - خداوند، سرزمین ثمودیان را با خاک یکسان کرد.
فسوّیها
ضمیر «فسوّاها» ممکن است به «زمین» برگردانده شود که از سیاق آیه به دست مى آید. «تسویه سرزمین»; یعنى، ویران کردن بناها و هموار ساختن پستى و بلندى هاى آن. در احتمالى دیگر ضمیر به «ثمود» برمى گردد; ولى مفاد آیه، برابرى ثمودیان در عذاب نبوده; بلکه یعنى، «سوّاهم بالأرض» (آنها را با زمین مساوى ساخت).
16 - بدن هاى قوم ثمود در اثر عذاب فراگیر الهى، متلاشى گشت و جنازه هاى آنان، مدفون و با خاک یکسان شد.
فدمدم علیهم ... فسوّیها
حرف «فاء» در «فسوّاها»، ممکن است جمله بعد را مفسّر جمله قبل قرار داده باشد. هم چنین مى تواند بر ترتیب دلالت کند. در صورت دوم ـ که برداشت یاد شده ناظر به آن است ـ قوم ثمود نخست با عذاب «دمدمة» قطعه قطعه شدند; آن گاه مدفون و با خاک یکسان شدند. جمله «فسوّاها» در این برداشت، به معناى «فسوّاهم بالأرض» گرفته شده است.
17 - «عن ابن نُباتة قال: سمعت أمیرالمؤمنین(ع) على منبر الکوفة یقول: ...أیّها الناس إنّما عَقَر ناقةَ صالح واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آیة ذلک قوله عزّوجلّ «...فعقروها فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّیها...»;(1)
اَصْبَغ بن نُباتَة گوید: شنیدم از امیرالمؤمنین(ع) که بر منبر کوفه مى فرمود: «...اى مردم! همانا ناقه صالح را یک نفر [از قوم ثمود ]پى کرد; ولى خداوند همه آن قوم را به عذاب خود دچار کرد; چون به کار آن شخص راضى بودند و دلیل این مطلب سخن خداوند ـ عزّوجلّ ـ است «...فعقروها فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّاها...»».
[ نظرات / امتیازها ]
در ادامه سخن در این مورد مىافزاید:
فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها
اما ثمودیان پیامبرشان را دروغگو شمردند و به هشدار او در مورد یورش به «ناقه» و اعلام خطر او از فرود عذاب خدا توجه نکردند و دست به جنایت زدند و ناقه را پى کردند.
فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها
از این رو پروردگارشان به کیفر گناهشان، همه آنان را در هم کوبید و نابود ساخت و آنان را با خاک یکسان کرد.
به باور برخى از جمله «مقاتل» منظور این است که: پس پروردگارشان خانههاى آنان را بر سرشان ویران ساخت.
اما به باور برخى دیگر، پس پروردگارشان به کیفر بیدادشان عذاب را بر آنان فرستاد و نابودشان ساخت.
در آیه، تنها از نابودى وسوسهگران و عامل جنایت سخن نرفته، بلکه از نابودى همه آنان سخن رفته است؛ چرا که آنان مردمى بودند که خود، آن نشان درستى دعوت «صالح» و آن معجزه را از او خواستند، اما به جاى ایمان و حق پذیرى، یا وسوسهگران را یارى کردند و یا به جنایت رضایت دادند! و بدین سان در خور کیفرى سخت شدند که نتیجه شوم سرکشى و تجاوزکارى آنان بود! و مرگ و نابودى همه را در بر گرفت و کوچک و بزرگ، پیر و جوان، سردمدار و فرمانبردار را نابود ساخت و کسى نتوانست نجات یابد.(179)
در مورد «فسویها» دیدگاهها یکسان نیست:
به باور پارهاى منظور این است که: و نابودى و مرگ را بر همه آنان فروفرستاد و کسى را رها نساخت.
اما به باور «فرّاء» همه را به صورت یکسان و همانند زیر تازیانه عذاب گرفت و نابود ساخت.
از دیدگاه پارهاى همه را به صورت یکنواخت بر زمین چسبانید و در هم نوردید.
و از دیدگاه پارهاى دیگر همه آنان را با زمین لرزهاى سخت و کوبنده در دل زمین مدفون ساخت و نابود کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
[14] ولی آنان رسول خدا را تکذیب و ناقه را پی کردند و از فرمان و بیم دادن خدا سرپیچی کردند، پس گرفتار عذاب شدند و از روستاهای ایشان چیزی بر جای نماند.
«فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم- پس (صالح) را تکذیب و ناقه را پی کردند و پروردگارشان عذاب بر ایشان نازل کرد.»
گفتهاند: دمدم علی الشیء یعنی چیزی بر آن قرار داد، و «دمدمت علی المیت التراب» یعنی بر مرده خاک ریختم تا قبر با زمین یکسان شد، و ظاهرا دمدمة به معنی عمل تدریجی و تکرار شده است.
«بِذَنبِهِم- به سبب گناهشان.»
پس برانداختن آن قوم ستم نبود، بلکه کیفر اعمالشان بود، و هر که گناه کند، باید خود را برای چنین دمدمهای آماده سازد.
«فَسَوّاها- پس آنان را با خاک یکسان کرد.»
بدان گونه که گور پس از طبقه طبقه خاک بر آن افشاندن همسطح با زمین میشود.
[ نظرات / امتیازها ]