● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر اثنا عشری
وَ لَسَوفَ یَرضی (21)
وَ لَسَوفَ یَرضی: و زود باشد که خشنود شود به آنچه خدای تعالی به او مرحمت فرماید از مثوبات عظمی برای جزای اعطای مال به قصد اخلاص و تقرّب نزد حضرت ذو الجلال. در خبر آمده هر گاه پیغمبر به نخلستان ابو دحداح بگذشتی، فرمودی: ابو دحداح را در بهشت بهتر از اینکه خواهد بود[اینکهما «1».
تبصره- گوهر گرانبهای تمام اعمال خیر از انفاق و غیر آن اخلاص و رضای الهی است، که اگر شخص عامل قصد خود را خالص گرداند برای رضای خدا، در آخرت ثواب جزیل و در دنیا آثار برکت آن در اعقاب او تا روز قیامت ظاهر گردد. چنانچه نقل شده چون حضرت آدم علیه السّلام هبوط به زمین نمود، وحوش بیابان به زیارت و تهنیت او آمدند. حضرت به فراخور هر کدام دعا نمود.
جماعتی از آهوان آمدند، حضرت دعا و مسح نمود پشت آنان را، پس ظاهر شد از آنان نافه مشک. آهوان دیگر پرسیدند: از کجا یافتید، گفتند: زیارت صفی اللّه آدم علیه السّلام نمودیم دعا و مسح نمود پشت ما را. بقیّه آمدند حضرت دست کشید، چیزی ظاهر نشد. جهت را سؤال کردند گفت: عمل شما برای رسیدن به مقصد امثال شما بود و لکن آنان عملشان برای رضای خدا بود. پس ظاهر شد آثار عمل در اعقاب آنها تا روز قیامت.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - انفاق گران باتقوا و مخلص، آینده اى سرشار از رضایت خاطر خواهند داشت.
و لسوف یرضى
2 - انفاق همراه باتقوا و اخلاص، مایه رسیدن به تمام خواسته ها و آرزوها در قیامت است.
و لسوف یرضى
رسیدن به مرحله رضایت، به معناى دست یافتن به تمام امورى است که شخص به آن رغبت دارد.
3 - خداوند، تضمین کننده پاداش انفاق گرانِ باتقوا و برآورنده آرزوى آنان در رسیدن به مقام قرب الهى است.
إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى
4 - خداوند، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضایت بخش، سوگند یاد کرده است. *
و لسوف یرضى
«لام» در «لسوف»، لام قسم و یا لام ابتدا است; برداشت یاد شده، براساس احتمال اول است.
5 - برخوردارى از توجّهات و عنایت هاى خداوند، مایه خشنودى انسان و دست یافتن او به فرجامى پسندیده و رضایت بخش
ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى
6 - رضایت خداوند از انسان، در گرو تقوا و اخلاص در انفاق است.
الأتقى . الذى یؤتى ماله ... ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى
چنانچه فاعل «یرضى» خداوند باشد، آیات پیشین در مقام بیان زمینه هاى رضایت او خواهد بود.
7 - «وجه اللّه»، رضایت او است.
ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى
در صورتى که فاعل «یرضى» خداوند باشد، وعده «رضایت او» به کسانى که طالب «وجه اللّه» هستند، بیانگر اتحاد آن دو خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
و در آخرین آیه مورد بحث که پایان بخش این سوره است مى فرماید:
وَ لَسَوْفَ یَرْضى
و بى تردید چنین کسى است که با دریافت پاداش خویش خشنود خواهد گشت.
آرى، ذات به همتاى خدا در سراى آخرت به پرواپیشه ترین انسان ها هر آنچه را آرزو کنند و آنچه بر اندیشه آنان نگذرد به گونه اى پاداش خواهد داد که خشنود و شادمان گردند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر منهج الصادقین
(21)- وَ لَسَوفَ یَرضی و زود باشد که خشنود شود بآنچه خدای باو دهد از مثوبات عظمی برای مجازات اعطای مال بقصد اخلاص و تقرّب نزد حضرت ذو الجلال، و در خبر آمده که هر گاه که رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بخرماستان ابو دحداح بگذشتی گفتی ابو دحداح را در بهشت عوض بهتر از اینکه خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
و سرانجام در آخرین آیه این سوره به ذکر پاداش عظیم و بى نظیر این گروه پرداخته و در یک جمله کوتاه ، مى گوید: و چنین شخصى به زودى راضى و خشنود مى شود (و لسوف یرضى ).
آرى همانگونه که او براى رضاى خدا کار مى کرد خدا نیز او را راضى مى سازد، رضایتى مطلق و بى قید و شرط، رضایتى گسترده و نامحدود، رضایتى پر معنى که تمام نعمتها در آن جمع است رضایتى که حتى تصورش امروز براى ما غیرممکن است و چه نعمتى از این برتر و بالاتر تصور مى شود.
آرى پروردگار اعلى ، پاداش و جزاى او نیز اعلى است ، و چیزى برتر از رضایت و خشنودى مطلق بندگان تصور نمى شود.
بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که ضمیر در ((یرضى )) به خداوند باز مى گردد، یعنى به زودى خداوند از این گروه راضى مى شود که آن نیز موهبتى است عظیم و بى نظیر که خداوند بزرگ و پروردگار اعلى از چنین بندهاى راضى و خشنود شود، آن هم رضایتى مطلق و بى قید و شرط، و مسلما به دنبال این رضاى الهى ، رضا و خشنودى آن بنده با ایمان با تقوا است که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، همانگونه که در آیه 8 بینه مى خوانیم رضى الله
عنهم و رضوا عنه و یا در آیه 28 فجر آمده است راضیة مرضیة ولى تفسیر اول مناسب تر است .
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرآسان
- وَ لَسَوفَ یَرضی- یعنی چندان طولی نمیکشد که یک چنین شخص با تقوائی در دنیا و آخرت خشنود خواهد شد
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیرهدایت
[21] چون خواستار خرسندی خدا بوده، خدا او را به فضل خویش خرسند خواهد ساخت.
«وَ لَسَوفَ یَرضی- و به زودی خرسند و راضی خواهد شد.»
آیا هدفی برتر از رضا وجود دارد! مگر آدمی پیوسته خواهنده و پرطمع نیست! پس چگونه ممکن است راضی شود! هر اندازه امیال و خواستهای آدمی بزرگ باشد، بهشت از آن بزرگتر و فضل خدا از آن بیشتر است.
اینکه سوره به اجمال، و بالخاصه قسمت پایانی آن، حس مسئولیت را در آدمی پیریزی میکند، چیزی که هست بعضی از قدریان خواستهاند آن را به گونهای تفسیر کنند که با نظریه جبر ایشان که احساس مسئولیت را از قلب بیرون میکنند، سازگار باشد، پس اگر همه چیز با قلم نوشته شده باشد، و حتی عمل آدمی نیز چنین باشد، دیگر مسئولیت چه معنی دارد! و چرا خدا ما را، که هیچ چیز از خود نداریم، به بخشیدن مال فرمان داده است، و چرا ما را از آتش بیم داده است در حالی که قرار در آمدن به آتش یا دوری جستن از آن به دست ما نیست! در صحیح مسلم از ابو الأسود دؤلی چنین آمده است که گفت: عمران بن حصین به من گفت: آیا میدانی که آنچه مردم امروز میکنند و در آن به خود رنج میدهند، در کجا برای ایشان از پیش معین و مقدر شده است، یا در آنچه به استقبال آن میروند و پیامبرشان برایشان آورده است و آن را حجت بر ایشان قرار داده است! پس گفتم: اینکه همه چیزی است که قضا بر ایشان نوشته و از پیش معین شده است،گفت: پس گفت: آیا اینکه ظلم نیست! و من از اینکه سخن سخت بیمناک شدم و گفتم: هر چیز را خدا آفریده و ملک دست او است، کسی از او نمیپرسد که چه میکند و همگان مورد پرسش قرار خواهند گرفت. پس به من گفت: خدا تو را بیامرزد. من در آنچه از تو پرسیدم قصدی جز آزمایش عقل تو نداشتم.
دو مرد از مزینة به نزد رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- آمدند و گفتند: یا رسول اللّه؟ در آنچه مردم امروز میکنند و برای آن رنج میبرند چه میگویی! آیا از قدری است که از پیش معین شده، یا درباره آنچه اکنون با آن رو به رو میشوند و پیامبرشان برایشان آورده و حجت بر ایشان تمام شده است! پس گفت: «نه، بلکه چیزی است که قضا بر آن جاری شده و در ایشان به جریان افتاده، و تصدیق اینکه مطلب در کتاب خدا با اینکه آیه است: وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها.«9»
به نظر من در اینکه جا خلطی هولناک برای بعضی در میان ایمان داشتن به قضا و قدر و میان نظریه یهودیانی که در آن گمان کردهاند، صورت گرفته است به اینکه که: دست خدا بسته است، و خدا نمیتواند آنچه را که خود مقدر کرده است تغییر دهد، و اینکه که بندگان آنچه میکنند مجبور به انجام دادن آنند، و اینکه که خدا آنان را بدون آن که دخالتی در افعال خود یا مشیت او داشته باشند مجازات میکند.
منشأ اینکه خلط، افراط بعضی از مؤمنان در ضدیت با نظریه تفویض است که گمان میکنند بنا بر اینکه نظریه خدا بندگانش را به حال خودشان رها کرده است بی آن که امر و نهیی کند یا چیزی را مقدر سازد.
نظریه میانه و معتدل آن است که از نظر اکثر مفسران دور مانده، و آیات خدا به آن صراحت دارد، و لبّ شریعت و خلاصه شریعتهای الاهی است و بدین صورت بیان میشود: خدا فرمان رانده و مقدر کرده است، و از جمله فرمان رفتهها و قضاها آزادی انسان در حدود مشیت او و مسئولیت انسانها در مقابل افعالشان است، و اینکه که خدا توانایی خواست و مشیت را به آدمی عطا کرده، به همان گونه که[152]
دیگر قدرتها را برای آزمودن مردمان به ایشان داده است، و برای ایشان خیر و شر را آشکار ساخته و فجور و تقوی را به ایشان الهام کرده است.
و رسول- صلی اللّه علیه و آله- اینکه را بیان کرده است، ولی مردمان سخن رسول را به خطا تفسیر کردهاند، به همان گونه که با قرآن نیز چنین کردهاند. پس روایت گذشته- مثلا- مدلول قرآن را تخطئه نمیکند، چه پیامبر بیان میکند که خدا آنچه را از فجور و تقوی به ایشان الهام کرده بر آن فرمان رانده است، پس اگر فاجر شوند به اذن او است (نه به امر او و نه به فعل او) و اگر پرهیزگار شوند به اذن و فرمان او است (و نه به فعل او).
به همین گونه نصی که پس از اینکه میآید، دلیل بر آن است که خداوند سبحانه و تعالی بندگان خود را بیهوده رها نکرده است، و در نص به ضرورت داشتن سعی و تلاش تصریح شده، پس اگر همه چیز از پیش تمام شده است، دیگر تلاش و کوشش چه معنی میتواند داشته باشد!
در دو صحیح و در ترمذی از علی- علیه السلام- آمده است که گفت:
«در بقیع با جنازهای بودیم، و پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- آمد و نشست و ما با او نشستیم، و به دست او چوبی بود که نوک آن را روی زمین به اینکه سو و آن سو میکشید. پس سر به آسمان برداشت و گفت: هیچ نفسی به دنیا نمیآید مگر اینکه که جای در آمدن آن نوشته شده است» پس گفتند: یا رسول اللّه؟ آیا به کتابمان اعتماد نکنیم، پس هر که اهل خوشبختی باشد برای سعادت کار میکند، و هر که اهل بدبختی باشد برای بدبختی کار میکند! گفت: «عمل کنید پس همه چیز میسر است. اما آن که از اهل خوشبختی باشد، عمل کردن برای خوشبختی و سعادت برای او میسّر میشود، و آن که اهل بدبختی و شقاء باشد، عمل شقاء برای او آسان و میسر میشود». سپس اینکه آیات را خواند: فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری وَ أَمّا مَن بَخِلَ وَ استَغنی وَ کَذَّبَ بِالحُسنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلعُسری».«10»از اینکه حدیث چه میفهمیم! آیا جبر است یا مسئولیت! تلاوت آیات به توسط رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله- ما را به بخشندگی و انفاق تشویق میکند، ولی پایان کار را به فرمان خدا وابسته کرده است. آری، اینکه ما نیستیم که سعادت و شقاوت را مقرر میداریم، بلکه خداوند سبحانه و تعالی است، ولی با اعمال ما و با آنچه خود برمیگزینیم، آیا خود او نگفته است: کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت رَهِینَةٌ،«11» و إِنَّ سَعیَکُم لَشَتّی که در آن سعی را به انسان نسبت داده است، و رسول اندیشه جبر را رد کرد، و اتکال بر کتاب را که، به گمان ایشان، در اینکه باره سودی از آن به دست نمیآید.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» محمد حسینی همدانی
وَ لَسَوفَ یَرضی:
مبنی بر وعده باهل ایمان پرهیزکار است که در باره اداء وظیفه مالی و تأمین مصالح عمومی و همچنین کمک بزیردستان و تأمین وسایل زندگی بینوایان بوظیفه خود بقدر وسع قیام مینماید سیرت ایمان و فضیلت نوعدوستی و تأمین مصالح عمومی آنستکه در عالم قیامت متنعم بنعمتهای ابدی زیاده بر تصور و نیز مورد موهبت اراده بطور اطلاق خواهند بود که هر چه را اراده نمایند و بخواهند بیدرنگ برای آنان حاضر و آماده گردد از نظر اینکه اراده و خواسته آنان ظهوری از اراده قاهره کبریائی خواهد بود و رضایت اهل ایمان از پاداش و نعمت از شئون رضایت آنان از ساحت کبریائی بوده و لازم آن نیز رضایت مقام کبریائی از اعمال صالح اهل ایمان پرهیزکار خواهد بود.
در تفسیر قمی بسندی از امام ابی الحسن الرضا علیه السّلام روایت نموده که راوی ابی نصر گفت شنیدهام که امام در مورد آیه (وَ اللَّیلِ إِذا یَغشی) میفرمود در زمان و عصر رسول صلّی اللّه علیه و آله شخصی در صحن دیوار منزل او درخت خرمائی بود که بوی ضررمیرسانید و بحضور رسول صلّی اللّه علیه و آله شکایت نمود آن شخص را احضار نمود گفت درخت خرمای خود را بمن واگذار در برابر یک درخت خرما در بهشت خواهی داشت صاحب درخت خرما امتناع نمود شخصی از انصار جریان مرافعه را شنید که نام او ابو دحداح انصاری بود بنزد صاحب درخت خرما آمد گفت درخت خرمای خود را بمن بفروش در عوض دیوار منزل من قبول نمود ابو دحداح بحضور رسول صلّی اللّه علیه و آله آمده عرض نمود درخت خرمای فلانی را بدیوار منزل خود خریداری نمودم رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمود بعوض آن یک درخت در بهشت خواهی داشت سپس آیه (وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الأُنثی إِنَّ سَعیَکُم لَشَتّی فَأَمّا مَن أَعطی وَ اتَّقی) یعنی درخت خرما خریده شده را تقدیم نمود و نیز تصدیق نمود آنچه را که رسول صلّی اللّه علیه و آله بوی وعده فرمود (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری) و نیز در تفسیر قمی در باره آیه (وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتقَی) فرمود ابو دحداح انصاری است.
(و الحمد للّه زنة عرشه).
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.