از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ولم یکن له کفوا احد):(و هیچکس همتای او نیست )ولادت نوعی تجزء و قسمت پذیری است و بدون ترکیب تصور نمی شود، و هرمرکبی به اجزاء خود نیاز دارد و حال آنکه خدای متعال صمد است و حاجت همه محتاجان به او منتهی می شود، و چنین کسی احتیاج در او متصور نیست ، پس فرزندنداشتن خداوند فرع و نتیجه صمدیت اوست ، همچنین خدای متعال مجانس و همسری ندارد تا بواسطه او فرزندی پدید بیاید. از طرف دیگر خداوند هرگز از کسی زاده نشده و این امر هم فرع صمدیت اوست ،چون تولد چیزی از چیز دیگر مستلزم احتیاج مولود به والد است و خدای متعال صمداست ، بنابراین احتیاج در او تصور نمی رود و نیز هر مولودی حادث و جسمانی است لکن این امر در مورد خداوند محال است .این آیه نفی قول نصاری است که مسیح را پسر خدا می دانند و نیز نفی قول مشرکین است که آلهه خود وملائکه را فرزندان خداوند می دانستند.و اما کفو نداشتن خداوند، هیچ موجودی در ذات ، صفات یا افعال همتای خدای متعال نیست ، و هیچ مماثل و نظیر و کفوی ندارد و این صفت او هم متفرع بر صمدیت اوست ، چون هر کفوی که برای خداوند فرض شود مستلزم آنست که آن کفو مستقل درذات خود و بی نیاز از خدای متعال باشد و حال آنکه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اویند.لذا حاصل مفاد این سوره ، این مطلب است که ، خدای تعالی را به صفت احدیت وواحدیت توصیف می کند و در تفسیر الدر المنثور از رسولخدا ص نقل شده که سوره توحید معادل ثلث قرآن است‌ . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - تفسیرنمونه
و در آخرین آیه این سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله کمال رسانده ، مى فرماید: و براى او هرگز احدى شبیه و مانند نبوده است (و لم یکن له کفوا احد).
((کفو)) در اصل به معنى همطراز در مقام و منزلت و قدر است ، و سپس به هر گونه شبیه و مانند اطلاق مى شده است .
مطابق این آیه تمام عوارض مخلوقین ، و صفات موجودات ، و هر گونه نقص و محدودیت ، از ذات پاک او منتفى است ، این همان توحید ذاتى و صفاتى است ، در مقابل توحید عددى و نوعى که در آغاز تفسیر این سوره به آن اشاره شد.
بنابراین او نه شبیهى در ذات دارد، نه مانندى در صفات ، و نه مثلى در افعال ، و از هر نظر بى نظیر و بى مانند است .
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرماید: ((لم یلد)) فیکون مولودا، ((ولم یولد)) فیصیر محدودا… و لا ((کف ء)) له فیکافئه ، و لا نظیر له فیساویه ((او کسى را نزاد که خود نیز مولود باشد، و از کسى زاده نشد تا محدود گردد،…
مانندى ندارد تا با او همتا گردد، و شبیهى براى او تصور نمى شود تا با او مساوى باشد)).
و این تفسیر جالبى است که عالى ترین دقایق توحید را بازگو مى کند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر مجمع البیان
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ

و هیچ کسى همتاى او نیست.

از امام صادق آورده اند که گروهى از فلسطین بر پدرم وارد شدند و پس از پرسش در موضوعات متنوعى، از تفسیر «صمد» پرسیدند. پدرم در پاسخ آنان ضمن تفسیر این واژه فرمود: این واژه از پنج حرف ساخته شده که هر کدام از این حروف به نکته اى اشاره دارد:

1 - حرف «الف» به جاودانگى و پایندگى حقیقت ذات او اشاره دارد و به این نکته که فراتر از آن است که به وسیله ابزارهاى ظاهرى شناخت، درک گردد.

شهد اللّه انّه لااله الّاهو...

2 - حرف «لام» بر «الوهیت» حق اشاره دارد، و این نکته که دو حرف «الف و لام» در این واژه ادغام مى گردند و در گفتار و شنیدن نهانند، امّا در نوشتن آشکار، نشانگر آنند که ذات بى همتاى او نه با ابزارهاى ظاهرى شناخت درک مى گردد و نه با زبان وصف کننده و گوش هیچ شنونده اى آن گونه که در خور وصف اوست وصف نمى گردد؛ چرا که «اللّه» به معنى معبودى است که خلق در او حیرانند و ذات پاک او از درک چشم ها، نهان و از اندیشه هاى آنان فراتر است و اوست که پدیدآورنده حواس و ابداع گر افکار است و این «الف و لام» در نوشتن ظاهر مى گردد تا نشانگر آن باشد که خداى فرزانه تدبیرگرى و پروردگارى اش را در پدیدآوردن آفریده ها و ترکیب ارواح لطیف با جسم هاى مادى و سنگین آشکار ساخت؛ به گونه اى که انسان وقتى به خود مى نگرد آن روح ظریف و لطیف را در دنیاى پراسرار وجود خود نمى بیند؛ درست همان گونه که «لام» در واژه «صمد» با برخى از حواس ظاهرى درک نمى گردد، امّا هنگامى که به نوشته آن واژه بنگرد، آن چه نهان است آشکار مى گردد؛ در مورد خدا نیز همین گونه است، هنگامى که در ذات و ماهیت خدا بیندیشد، به بهت و حیرت گرفتار مى گردد و اندیشه اش به جایى نمى رسد، چرا که او فراتر از حواس و اندیشه ها، بلکه آفریدگار چهره ها و اندیشه هاست، امّا هنگامى که به آفریده ها و نشانه هاى قدرت و عظمت و حکمت او نظاره کند، به یقین مى رسد که او خالق اجساد و ارواح و ترکیب دهنده آن هاست.

3 - حرف «صاد» در واژه «صمد» نشانگر آن است که خدا در سخن و پیام و وعده هایش صادق است و بندگانش را به راستى و درستى دعوت مى کند و از آنان جز راستى و درستکارى نمى خواهد و نمى پسندد.

4 - حرف «م» در این واژه به فرمانروایى حق و قدرت بى کران و پاینده و جاودانه او اشاره دارد.

5 - و حرف «دال» نشانگر پایندگى و زوال ناپذیرى ملک اوست، چرا که ذات بى همتاى اوست که پدیدآورنده پدیده هاست، و بود و نبود هم به خواست اوست.

هنگامى که سخن آن حضرت به اینجا رسید فرمود: لو وجدت لعلمى الذّى اتانى اللّه حَمَلَةً لنشرت التوحید و الاسلام و الدّین و الشرایع من الصمد...

اگر براى دانشى که خداى فرزانه به من ارزانى داشته است دل ها و اندیشه هاى آماده مى یافتم، بى گمان توحیدگرایى و دیندارى و دین باورى و مقررات خدا را از همین واژه «صمد» و در تفسیر آن به صورت بارانى جانبخش مى باراندم، امّا چگونه در حالى که نیاى گرانقدرم امیرمؤمنان دل ها و جان هاى زیبنده و آماده نیافت، تا این که ناله اى از ژرفاى دل پردرد مى کشید و بر فراز منبر مى فرمود: هان اى مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید هر آن چه مى خواهید بپرسید که سینه ام سرشار از دانش است و علم فراوانى در آن انباشته ام، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند، امّا دریغ که نمى یابم.

آن گاه افزود: هان اى مردم! شما از سوى خدا دلیل رسایى دارید، پس مردمى که خدا بر آنان خشم رانده است، به دوستى مگیرید. آنان به راستى از سراى آخرت و پاداش آن سلب امید کرده اند، درست همان گونه که کفر گرایان اهل گور قطع امید نموده اند.(364)

از امیرمؤمنان آورده اند که در پاسخ مردى که از تفسیر این سوره مى پرسید، فرمود: منظور این است که: ذات بى همتاى خدا، یگانه است، بى آنکه براى او نظیر و همتایى تصور گردد، و مقصود و مقصد همگان است و جاودانه و زوال ناپذیر است و تغییر و تحول و پراکندگى در ذات او راه ندارد. او کسى را نزاده است تا از او ارث برند، و زاده نشده است تا شریک و نظیرى براى او پندارند و از آفریده هاى او همتا و نظیر ندارد.

«ابن عباس» مى گوید: منظور این است که کسى را نزاده است تا پدر کسى باشد و زاده نشده است تا فرزند کسى باشد.

به باور پاره اى، کسى را نزاده است تا فرمانروایى او را به ارث برد، و زاده نشده است تا فرمانروایى بى کران خود را از دیگرى به ارث برده باشد.

برخى بر آنند که: کسى را نزاده است تانشانگر نیاز او باشد، چرا که فرزند خواستن نشانگر نیاز انسان است و نیز زاده نشده است تا نشانگر پدیده بودن او باشد، چرا که حدوث نیز بسان نیاز از صفات اجسام است و ذات پاک و بى همتاى او از همه این پندارها برتر و والاتر است.

آیه شریفه نشانگر پوچى پندار شرک آلود کسانى است که «عزیز» و «مسیح» را پسران خدا شمرده و بر این باور خرافى بودند که فرشتگان دختران خدا هستند. و نیز نشانگر پوچى باور خرافى آن کسانى که براى خدا نظیر و مانندى در ذات و یا صفات مى پندارند، چرا که او همتا و نظیرى در ذات و صفات ندارد.

به باور پاره اى منظور این است که: او همتا و همسرى ندارد تا از او صاحب فرزند گردد.

پاره اى بر آنند که خداى فرزانه در این سوره کوتاه یکتایى و عدالت و پاک و منزه بودن ذات بى همتاى خود را از هر عیب و نقص و نیازى به زیباترین سبک بیان فرمود و روشنگرى کرد که ذات پاک او نه جسم است و نه جوهر و عرض و نه نیاز به مکان دارد.

به باور پاره اى از دانشمندان، بلاى شرک بر هشت نوع است که عبارتند از:

محدود و ناقص پنداشتن خدا،

دستخوش دگرگونى و تغییر انگاشتن او،

یگانه نشمردن ذات پاک او و دستخوش دوگانه یا چندگانه پرستى شدن،

فراتر از یکتا شمردن او یا شرک عددى،

علت مادى پنداشتن خدا،

معلول شمردن او،

شکل و صورت پنداشتن براى او.

و قرآن در این سوره کوتاه همه اقسام و انواع شرک را نفى مى کند، چرا که با جمله «قل هو اللّه احد» کثرت و عدد را نفى مى نماید و با «اللّه الصمد» دگرگونى و نقص را؛ با «لم یلد» علت مادى بودن او را، و با «ولم یولد» معلول و پدیده بودن او را، و با آخرین جمله این سوره اشکال و اضداد را؛ و بدین سان یکتایى و بى همتایى او را به روشنى به تابلو مى برد.

عمران آورده است که پیامبر گروهى از مجاهدان راه آزادى را به فرماندهى على(ع) براى مبارزه با تجاوزکاران گسیل داشت. هنگامى که باز گشتند، پیامبر از آنان در مورد فرمانده شان پرسید که آیا از عملکرد او خشنودند؟

گفتند: آرى اى پیامبر خدا بسیار خشنودیم، چرا که او از هر جهت عالى بود، تنها یک پرسش براى ما هست و آن این است که او در نمازهاى خود هماره سوره «قل هو اللّه ...» را مى خواند.

پیامبر از امیرمؤمنان دلیل کارش را پرسید که چرا؟ از دیگر سوره ها نمى خواند؟ فقال: لم فعلت یا على ؟

او گفت: من این سوره را بسیار دوست دارم. لحبى قل هو اللّه احد

پیامبر فرمود: على جان خدا هم تو را دوست مى دارد. ما احببتها حتى احبّک اللّه.

و «فضیل» آورده است که امام باقر به من دستور تلاوت سوره «اخلاص» را داد و فرمود: پس از این که آن را تلاوت کردى سه بار بگو: کذلک اللّه ربى(365 [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف
وقوله ( ولم یکن له کفوا أحد ) تقریر لذلک وبت للحکم به : فإن قلت : الکلام العربی الفصیح أن یؤخر الظرف الذی هو لغو غیر مستقر ولا یقدم ، وقد نص سیبویه علی ذلک فی کتابه ، فما باله مقدما فی أفصح کلام وأعربه ؟ قلت هذا الکلام إنما سیق لنفی المکافأة عن ذات الباری سبحانه ، وهذا المعنی مصبه ومرکزه هو هذا الظرف ، فکان لذلک أهم شی ء وأعناه ، وأحقه بالتقدم وأحراه . وقرئ : کفؤا ، بضم الکاف والفاء . وبضم الکاف وکسرها مع سکون الفاء : فإن قلت . لم کانت هذه السورة عدل القرآن کله علی قصر متنها وتقارب طرفیها ؟ قلت : لأمر ما یسود من یسود ، وما ذاک إلا لاحتوائها علی صفات الله تعالی وعدله وتوحیده ، وکفی دلیلا من اعترف بفضلها وصدق بقول رسول الله صلی الله علیه وسلم فیها : إن علم التوحید من الله تعالی بمکان ، وکیف لا یکون کذلک والعلم تابع للمعلوم : یشرف بشرفه ، ویتضع بضعه ، ومعلوم هذا العلم هو الله تعالی وصفاته ، وما یجوز علیه وما لا یجوز ، فما ظنک بشرف منزلته وجلالة محله ، وإنافته علی کل علم ، واستیلائه علی قصب السبق دونه ، ومن ازدراه فلضعف علمه بمعلومه ، وقلة تعظیمه له ، وخلوه من خشیته ، وبعده من النظر لعاقبته . اللهم احشرنا فی زمرة العالمین بک العاملین لک ، القائلین بعدلک وتوحیدک ، الخائفین من وعیدک . وتسمی سورة الأساس لاشتمالها علی أصول الدین . وروی أبی وأنس عن النبی صلی الله علیه وسلم : " أسست السموات السبع والأرضون السبع علی قل هو الله أحد " یعنی ما خلقت إلا لتکون دلائل علی توحید الله ومعرفة صفاته التی نطقت بها هذه السورة . عن رسول الله صلی الله علیه وسلم أنه سمع رجلا یقرأ قل هو الله أحد فقال : " وجبت " . قیل : یا رسول الله وما وجبت ؟ قال : " وجبت له الجنة [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد مصطفي فاطمي کيا - حکمتیار امیر ، حزب اسلامی افغانستان
خدا کفو و همتایى ندارد ، احدى را "ند" و همتاى خدا نپذیرید، هرکى به ماسوى الله صفتى را نسبت داد که فقط سزاوار خداست، در واقع او را ند و همتاى خدا گرفته است، در حالیکه خدا هیچ همتایى ندارد. هرکى فعلى از افعال مختص براى خدا را به مخلوقى نسبت داد، در حقیقت او را شریک خدا و همتاى وى شمرده، درحالیکه خدا شریکى ندارد. قرآن با بیان این مطلب که "خدا همتایى ندارد" ریشه شرک و دوگانه پرستى را قطع کرده، و ضرب محکمى بر فرق این بت کوبیده است، شرک از این تصور خاطىء مایه مىگیرد که کسى در ستایش ماسوى الله چنان غلو کند که او را تا سطح خدایى بالا برد، و صفاتى به او نسبت دهد که جز خدا سزاوار احدى نبوده و در احدى جز خدا سراغ نمىشود، غلو در ستایش ها به شرک مى انجامد، همانگونه که قرآن مىفرماید:
وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ *
العنکبوت: 25
جز این نیست که ماسواى خدا، "بت هایى" را به پرستش گرفته اید، بنابر دوستى میان تان در زندگانى دنیا، بعد در روز قیامت برخىمنکر برخى دیگرى شوید، و همدیگر تانرا نفرین کنید، جایگاه تان آتش بوده، هیچ یاورى نداشته باشید.
محبت، شما را به بت پرستىکشاند، در ستایش شخصیت هاى بزرگ قوم تان تا آنجا غلو کردید که آنانرا همتاى خدا گرفتید، نخست مرقد شانرا قبله و مطاف خود ساختید، سپس مجسمه هاى شانرا "اوثان" خود گرفتید، اعتکاف در پاى آنها را وسیله تقرب به خدا شمردید و در پایان در الوهیت و ربوبیت شریک خدا وهمتاى وى پنداشتید. اداره امور هستى، رسیدگى به نیاز ها، و اجابت دعا ها و شنیدن فریاد ها را میان خدا و "اوثان" تقسیم کردید، بتدریج خداى پنهان از دیده هاىکوتاه بین تانرا فراموش کردید، و خداى زاده ذهن و مصنوع دست تانرا بجاى وى نشاندید، در حالیکه قرآن مىفرماید: خدا کفو و همتایى ندارد.
هرکى گفت: خدا و اولیاءش غمگسار ما اند، کارساز ما اند، مشکل کشاى ما اند با ما اند، در کنف عنایت خدا و اولیاى او باشیم و الفاظى از این قبیل، او در واقع اولیاء را کفو و همتاى خدا گرفته، هرکى به آستانه ماسوىالله پناه برد و از آن استمداد جست در واقع براى خدا همتایى تراشیده و مرتکب شرک شده است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » دکتر محمود ویسی - سایت نوگرا
ولم یکن له کفوا" احد : نتیجه ی نهایی این می شود که هیچ چیزی هیچ کسی مانند او نیست . هیچ احدی پیدا نمی شود به صرف احد بودنش مانند خداوند باشد . لذا خداوند در احدیت خودش تک و منحصر به فرد است با درک معنای توحید از دیدگاه سوره ی اخلاص می توانیم از پوچ بودن و هیچ بودن برهیم و به خداوند متل شویم .هر چه رابطه ی خودمان را با خداوند قوی تر کنیم ، به همان اندازه شخصیت و کرامت و ارزش بیشتر پیدا می کنیم و هر مقدار از خدا فاصله بگیریم ، هر چند برخوردار از مال ، عقلانیت ، اندیشه ، منصب ، شهرت و ... باشیم باز هم صفرند و ما فقط مشغول ضرب و تقسیم و جمع و تفریق این صفرها هستیم و باقی مانده اش هم صفر است . کل من علیها فان * و یبقی و جه ربک ذوالجلال و الا کرام * (55/ 27 _ 26) .کل شی هالک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون ( 28/88 ) .

از خداوند می خواهیم که دل های ما را به نور توحید روشن بگرداند و ما را از صفر و صفر بودن برهاند و به خودش متصل بگرداند .

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - تفسیرهدایت
[4] چون‌ ‌به‌ ‌آن‌ جا رسیدیم‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ پر و بدون‌ جزء و تطور و ولادت‌ بدانیم‌، بزرگترین‌ حجابی‌ ‌که‌ میان‌ ‌ما و ‌خدا‌ ‌است‌، ‌یعنی‌ حجاب‌ تشبیه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ انسان‌ ‌که‌ ‌از‌ نادانی‌ و کم‌ خردی‌ آدمی‌ نتیجه‌ می‌شود ‌از‌ میان‌ می‌رود.

چون‌ انسان‌ جز خودش‌ و آفریده‌های‌ دیگر ‌را‌ نمی‌بیند، گاه‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌خود‌ مقایسه‌ می‌کند و گاه‌ ‌با‌ دیگر آفریده‌ها، و ‌از‌ ‌آن‌ غافل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ قیاس‌ و تشبیه‌ اصلا ‌با‌ اعتقاد ‌به‌ خالق‌ منافات‌ دارد.

اما ‌اگر‌ آدمی‌ متذکر ‌اینکه‌ حقیقت‌ ‌باشد‌، شبهه‌ها ‌از‌ ضمیر ‌او‌ دور و ضمیر ‌از‌ ‌آنها‌ پاک‌ می‌شود، و قلب‌ ‌او‌ آمادگی‌ پذیرفتن‌ نور معرفت‌ پیدا می‌کند، و ظاهرا کلمات‌ ذکر اساسی‌ ‌ما ‌را‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ حقیقت‌ یادآور می‌شود، مگر تکبیر بزرگتر دانستن‌ ‌خدا‌ ‌از‌ توصیف‌ نیست‌! «‌خدا‌ بزرگتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ توصیف‌ شود»، و تسبیح‌ پاکیزه‌ دانستن‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌هر‌ چیز ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ خاطر آدمی‌ بگذرد، ‌از‌ ناتوانی‌ و کاستی‌، و همتا و نظیر، و نیز چنین‌ ‌است‌ تهلیل‌ ‌که‌ ‌به‌ معنی‌ نفی‌ شریک‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌است‌، و ‌به‌ همین‌ سبب‌ ‌است‌ ‌که‌ پروردگار ‌ما ‌در‌ پایان‌ سوره اخلاص‌ می‌گوید:

«وَ لَم‌ یَکُن‌ لَه‌ُ کُفُواً أَحَدٌ‌-‌ و هیچ‌ کس‌ همتای‌ ‌او‌ نبوده‌ ‌است‌ و نخواهد ‌بود‌.»

‌پس‌ ‌اگر‌ خواستار شناخت‌ اویی‌، ‌از‌ ‌خود‌ حجاب‌ مقایسه‌ کردن‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌با‌ آفریده‌هایش‌ دور کن‌، و ‌از‌ دایره مخلوق‌ برتر رو و ‌به‌ افق‌ خالق‌ برس‌، و ‌از‌ محیط شهادت‌ و حضور ‌به‌ افق‌ غیب‌، و ‌از‌ جستجوی‌ ‌از‌ ذات‌ ‌به‌ دریافت‌ نور اسماء بالا رود.

نفی‌ شبیه‌ و همتا نفی‌ ‌هر‌ صفت‌ ناتوانی‌ و محدودیت‌ و نقص‌ ‌در‌ خالق‌ ‌است‌، چنان‌ ‌که‌ امام‌ امیر المؤمنین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌در‌ پاسخ‌ کسی‌ ‌که‌ درباره سورهاخلاص‌ ‌از‌ ‌او‌ پرسش‌ کرده‌ ‌بود‌، چنین‌ ‌گفت‌: «قُل‌ هُوَ اللّه‌ُ أَحَدٌ بدون‌ تأویل‌ عدد، الصّمد بدون‌ تبعیض‌ بدد (توانایی‌)، ‌لم‌ یلد ‌که‌ وارثی‌ هلاک‌ شونده‌ ‌باشد‌، و ‌لم‌ یولد ‌تا‌ شریکی‌ ‌برای‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌، و هیچ‌ یک‌ ‌از‌ آفریدگانش‌ همتای‌ ‌او‌ نیست‌».«12»

هنگامی‌ ‌که‌ ‌او‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌در‌ توصیف‌ پروردگار خویش‌ سخن‌ می‌گفت‌، یکی‌ ‌از‌ شنوندگان‌ پرسید ‌که‌: معبود کجا ‌است‌، و ‌او‌ ‌در‌ جوابش‌ ‌گفت‌:

«‌به‌ ‌او‌ گفته‌ نمی‌شود ‌که‌: کجا ‌است‌! بدان‌ سبب‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌به‌ کجا کجایی‌ بخشید، و گفته‌ نمی‌شود: چگونه‌! زیرا ‌که‌ ‌او‌ ‌به‌ چگونه‌ چگونگی‌ داد، و گفته‌ نمی‌شود ‌که‌ ‌ما ‌هو‌ (‌او‌ چیست‌!) چرا ‌که‌ ماهیت‌ ‌را‌ ‌او‌ آفرید، منزه‌ ‌است‌ خدای‌ بزرگ‌ ‌که‌ زیرکان‌ ‌در‌ گردش‌ امواج‌ عظمت‌ ‌او‌ گم‌ شده‌اند، و عاقلان‌ ‌از‌ یادآوری‌ ازلیّت‌ ‌او‌ ناتوان‌ مانده‌اند، و خردها ‌در‌ افلاک‌ ملکوت‌ ‌او‌ دچار حیرت‌ شده‌اند».

و نیز ‌او‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ ‌گفت‌: «‌از‌ ‌آن‌ بپرهیزید ‌که‌ کسی‌ ‌را‌ ‌به‌ پروردگار تشبیه‌ کنید ‌که‌ همانندی‌ ندارد، ‌ یا ‌ ‌به‌ وهم‌ درباره ‌او‌ سخن‌ گویید، ‌ یا ‌ فکر ‌را‌ ‌برای‌ شناخت‌ ‌او‌ ‌به‌ کار اندازید، و ‌برای‌ ‌او‌ مثل‌ بزنید، ‌ یا ‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ صفات‌ آفریدگانش‌ توصیف‌ کنید، ‌که‌ ‌هر‌ کس‌ چنین‌ کند سزایش‌ آتش‌ ‌است‌».«13» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » مجمع البیان
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ

و هیچ کسى همتاى او نیست.

از امام صادق آورده اند که گروهى از فلسطین بر پدرم وارد شدند و پس از پرسش در موضوعات متنوعى، از تفسیر «صمد» پرسیدند. پدرم در پاسخ آنان ضمن تفسیر این واژه فرمود: این واژه از پنج حرف ساخته شده که هر کدام از این حروف به نکته اى اشاره دارد:

1 - حرف «الف» به جاودانگى و پایندگى حقیقت ذات او اشاره دارد و به این نکته که فراتر از آن است که به وسیله ابزارهاى ظاهرى شناخت، درک گردد.

شهد اللّه انّه لااله الّاهو...

2 - حرف «لام» بر «الوهیت» حق اشاره دارد، و این نکته که دو حرف «الف و لام» در این واژه ادغام مى گردند و در گفتار و شنیدن نهانند، امّا در نوشتن آشکار، نشانگر آنند که ذات بى همتاى او نه با ابزارهاى ظاهرى شناخت درک مى گردد و نه با زبان وصف کننده و گوش هیچ شنونده اى آن گونه که در خور وصف اوست وصف نمى گردد؛ چرا که «اللّه» به معنى معبودى است که خلق در او حیرانند و ذات پاک او از درک چشم ها، نهان و از اندیشه هاى آنان فراتر است و اوست که پدیدآورنده حواس و ابداع گر افکار است و این «الف و لام» در نوشتن ظاهر مى گردد تا نشانگر آن باشد که خداى فرزانه تدبیرگرى و پروردگارى اش را در پدیدآوردن آفریده ها و ترکیب ارواح لطیف با جسم هاى مادى و سنگین آشکار ساخت؛ به گونه اى که انسان وقتى به خود مى نگرد آن روح ظریف و لطیف را در دنیاى پراسرار وجود خود نمى بیند؛ درست همان گونه که «لام» در واژه «صمد» با برخى از حواس ظاهرى درک نمى گردد، امّا هنگامى که به نوشته آن واژه بنگرد، آن چه نهان است آشکار مى گردد؛ در مورد خدا نیز همین گونه است، هنگامى که در ذات و ماهیت خدا بیندیشد، به بهت و حیرت گرفتار مى گردد و اندیشه اش به جایى نمى رسد، چرا که او فراتر از حواس و اندیشه ها، بلکه آفریدگار چهره ها و اندیشه هاست، امّا هنگامى که به آفریده ها و نشانه هاى قدرت و عظمت و حکمت او نظاره کند، به یقین مى رسد که او خالق اجساد و ارواح و ترکیب دهنده آن هاست.

3 - حرف «صاد» در واژه «صمد» نشانگر آن است که خدا در سخن و پیام و وعده هایش صادق است و بندگانش را به راستى و درستى دعوت مى کند و از آنان جز راستى و درستکارى نمى خواهد و نمى پسندد.

4 - حرف «م» در این واژه به فرمانروایى حق و قدرت بى کران و پاینده و جاودانه او اشاره دارد.

5 - و حرف «دال» نشانگر پایندگى و زوال ناپذیرى ملک اوست، چرا که ذات بى همتاى اوست که پدیدآورنده پدیده هاست، و بود و نبود هم به خواست اوست.

هنگامى که سخن آن حضرت به اینجا رسید فرمود: لو وجدت لعلمى الذّى اتانى اللّه حَمَلَةً لنشرت التوحید و الاسلام و الدّین و الشرایع من الصمد...

اگر براى دانشى که خداى فرزانه به من ارزانى داشته است دل ها و اندیشه هاى آماده مى یافتم، بى گمان توحیدگرایى و دیندارى و دین باورى و مقررات خدا را از همین واژه «صمد» و در تفسیر آن به صورت بارانى جانبخش مى باراندم، امّا چگونه در حالى که نیاى گرانقدرم امیرمؤمنان دل ها و جان هاى زیبنده و آماده نیافت، تا این که ناله اى از ژرفاى دل پردرد مى کشید و بر فراز منبر مى فرمود: هان اى مردم! پیش از آن که مرا از دست بدهید هر آن چه مى خواهید بپرسید که سینه ام سرشار از دانش است و علم فراوانى در آن انباشته ام، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند، امّا دریغ که نمى یابم.

آن گاه افزود: هان اى مردم! شما از سوى خدا دلیل رسایى دارید، پس مردمى که خدا بر آنان خشم رانده است، به دوستى مگیرید. آنان به راستى از سراى آخرت و پاداش آن سلب امید کرده اند، درست همان گونه که کفر گرایان اهل گور قطع امید نموده اند.(364)

از امیرمؤمنان آورده اند که در پاسخ مردى که از تفسیر این سوره مى پرسید، فرمود: منظور این است که: ذات بى همتاى خدا، یگانه است، بى آنکه براى او نظیر و همتایى تصور گردد، و مقصود و مقصد همگان است و جاودانه و زوال ناپذیر است و تغییر و تحول و پراکندگى در ذات او راه ندارد. او کسى را نزاده است تا از او ارث برند، و زاده نشده است تا شریک و نظیرى براى او پندارند و از آفریده هاى او همتا و نظیر ندارد.

«ابن عباس» مى گوید: منظور این است که کسى را نزاده است تا پدر کسى باشد و زاده نشده است تا فرزند کسى باشد.

به باور پاره اى، کسى را نزاده است تا فرمانروایى او را به ارث برد، و زاده نشده است تا فرمانروایى بى کران خود را از دیگرى به ارث برده باشد.

برخى بر آنند که: کسى را نزاده است تانشانگر نیاز او باشد، چرا که فرزند خواستن نشانگر نیاز انسان است و نیز زاده نشده است تا نشانگر پدیده بودن او باشد، چرا که حدوث نیز بسان نیاز از صفات اجسام است و ذات پاک و بى همتاى او از همه این پندارها برتر و والاتر است.

آیه شریفه نشانگر پوچى پندار شرک آلود کسانى است که «عزیز» و «مسیح» را پسران خدا شمرده و بر این باور خرافى بودند که فرشتگان دختران خدا هستند. و نیز نشانگر پوچى باور خرافى آن کسانى که براى خدا نظیر و مانندى در ذات و یا صفات مى پندارند، چرا که او همتا و نظیرى در ذات و صفات ندارد.

به باور پاره اى منظور این است که: او همتا و همسرى ندارد تا از او صاحب فرزند گردد.

پاره اى بر آنند که خداى فرزانه در این سوره کوتاه یکتایى و عدالت و پاک و منزه بودن ذات بى همتاى خود را از هر عیب و نقص و نیازى به زیباترین سبک بیان فرمود و روشنگرى کرد که ذات پاک او نه جسم است و نه جوهر و عرض و نه نیاز به مکان دارد.

به باور پاره اى از دانشمندان، بلاى شرک بر هشت نوع است که عبارتند از:

محدود و ناقص پنداشتن خدا،

دستخوش دگرگونى و تغییر انگاشتن او،

یگانه نشمردن ذات پاک او و دستخوش دوگانه یا چندگانه پرستى شدن،

فراتر از یکتا شمردن او یا شرک عددى،

علت مادى پنداشتن خدا،

معلول شمردن او،

شکل و صورت پنداشتن براى او.

و قرآن در این سوره کوتاه همه اقسام و انواع شرک را نفى مى کند، چرا که با جمله «قل هو اللّه احد» کثرت و عدد را نفى مى نماید و با «اللّه الصمد» دگرگونى و نقص را؛ با «لم یلد» علت مادى بودن او را، و با «ولم یولد» معلول و پدیده بودن او را، و با آخرین جمله این سوره اشکال و اضداد را؛ و بدین سان یکتایى و بى همتایى او را به روشنى به تابلو مى برد.

عمران آورده است که پیامبر گروهى از مجاهدان راه آزادى را به فرماندهى على(ع) براى مبارزه با تجاوزکاران گسیل داشت. هنگامى که باز گشتند، پیامبر از آنان در مورد فرمانده شان پرسید که آیا از عملکرد او خشنودند؟

گفتند: آرى اى پیامبر خدا بسیار خشنودیم، چرا که او از هر جهت عالى بود، تنها یک پرسش براى ما هست و آن این است که او در نمازهاى خود هماره سوره «قل هو اللّه ...» را مى خواند.

پیامبر از امیرمؤمنان دلیل کارش را پرسید که چرا؟ از دیگر سوره ها نمى خواند؟ فقال: لم فعلت یا على ؟

او گفت: من این سوره را بسیار دوست دارم. لحبى قل هو اللّه احد

پیامبر فرمود: على جان خدا هم تو را دوست مى دارد. ما احببتها حتى احبّک اللّه.

و «فضیل» آورده است که امام باقر به من دستور تلاوت سوره «اخلاص» را داد و فرمود: پس از این که آن را تلاوت کردى سه بار بگو: کذلک اللّه ربى(365) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » یوسفعلی
6300. This sums up the whole argument and warns us specially against Anthropomorphism, the tendency to conceive of Allah after our own pattern, an insidious tendency that creeps in at all times and among all peoples. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صفدر فولادي
و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است .
او نه در وجود همانند دارد، نه در کمال و نه در افعال .
او احد است و احدى کفو او نیست . او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد! او همانندى ندارد تا همکار و شریک او باشد.
چگونه انسان جرئت مى کند مخلوق او را شریک او بداند و این ظلم بزرگ را در حقّ او مرتکب شود: (اِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظیمٌ)(244)
اى نمازگزار! نه در نعمت هایى که از جانب خدا به تو مى رسد دیگران را دخیل و شریک بدان و نه در کارهایى که انجام مى دهى ، احدى بجز خدا را منظور بدار. چرا در فکرِ جلب نظر کسانى هستى که مثل تو هستند، ضعیف و محتاج ، بدنبال جلب نظر خدائى باش که نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتیاجى .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را نیز ذکر فرمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.