وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (143)
بعد از آن فضل امت حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بر سایر امم بیان فرماید:
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ: (اشاره است به مفهوم آیه قبل) یعنى چنانچه قرار دادیم شما را، أُمَّةً وَسَطاً: گروهى برگزیده، یا جمعى با عدالت که تزکیه شدهاید به علم و عمل. یا شما امت پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را از جهت تکالیف امت وسط قرار دادیم نسبت به تکالیف امم سابق و گذشته.
تحقیق: وسطیت شریعت حضرت احمدیه و امت محمدیه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به دو مقدمه محقق میشود:
مقدمه اول: اثبات آنکه بهترین کارها حد وسط است- مراد از وسط، مقام عدل و حدّ استوار باشد در هر چیزى، یعنى عارى از افراط به زیادتى بر مطلوب، و عارى از تفریط به نقصیه بر مقصود بوده باشد، مثلا در ملکات، مقام وسط همان ملکه عدالت است مثل شجاعت نسبت به طرفین تهوّر؛ و جبن و عفت نسبت به طرفین شره و خمول. و در میزان- تساوى کفین. و در مطعومات- پخته نسبت به خام و سوخته. و در ملبوسات معتدل لباس نسبت به کوتاه و بلند. و همچنین در سایر موضوعات وضوح این مطلب بر عاقل مخفى نیست.
مقدمه دوم: ثبوت وسطیت در اسلام- جعل قانون و تشریع
محقق شد که براى سعادت و تکمیل نفوس انسانیت است. و چون انسان مرکب از روح و بدن و هر یک را صحت و مرضى باشد رعایت هر دو لازم آید، لذا اگر شریعتى، روحانى محض باشد افراط، و اگر جسمانى فقط باشد تفریط خواهد بود. پس وسط، ادیان و قوانین شریعت عادله است که جمع بین حقین و مصلحت جنبتین و رعایت نشأتین را ملحوظ دارد و نسبت به هر یک حدى تعیین فرماید.
بعد از لحاظ مقدمتین، وضوح این مرحله از مقایسه و موازنه شریعت اسلامیه با کلیه شرایع عالم بنظر عمقى و فکر دقى حاصل آید که جاعل این قانون مراعات جمیع مصالح نوعى و شخصى، روحى و جسدى، دنیائى و آخرتى تمام افراد بشر را از عالى و دانى، غنى و فقیر وضیع و شریف تا انقراض عالم رعایت فرموده، و هر یک را حدى به اعمال قواى باطنه مقرر که در نتیجه آن نظام معاش و معاد کلیه جامعه بشر محقق یابد. و امتى که تابع این شریعت مطهره باشد، البته امت وسط خواهند بود.
لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ: براى اینکه باشید گواهان براى انبیاء بر مردمانى که منکر به نبوتند. این بیان علت جعل است، یعنى شما را امت عدل و وسط قرار داد تا شاهد باشید بر مردمان. وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً: مىباشد رسول شاهد بر شما، یعنى حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به راستى و درستى شما شاهدى عادل و گواهى صادق است. در روایت وارد شده که این شهادت روز قیامت خواهد بود که امم سابقه انکار کنند تبلیغ پیغمبران را، پس امت حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را حاضر کنند و شهادت دهند به تبلیغ انبیاء. آنگاه امم سابقه گویند: از کجا دانستید تبلیغ انبیاء را؟ جواب دهند: ما به اخبار حق تعالى دانستیم در کتاب ناطق به پیغمبر صادق، پس حضرت رسالت را حاضر و از حال امت سؤال نمایند، حضرت به عدالت آنها گواهى دهد.
تنبیه: باطن آیه شریفه مخصوص است به ائمه معصومین، و احادیث خاصه و عامه وارد
- در منهج- یزید بن معاویه عجلى از حضرت سجاد و باقر علیهما السلام روایت نموده فرمودند: مائیم امت وسط، و رسول خدا شاهد است بر ما، و ما شاهدان خدائیم بر خلقش و حجج او هستیم در زمین. «1» تفسیر برهان- از حضرت صادق علیه السّلام در این آیه شریفه: قال نحن الشّهداء على الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و بما ضیّعوا منه. «2» فرمود: مائیم گواهان بر مردم به آنچه نزد آنهاست از حلال و حرام و به آنچه ضایع ساختند از آن احکام.
و اما عامه- ابو القاسم حاکم حسکانى در شواهد التنزیل از سلیمان بن قیس هلالى از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام قال ایّانا غنى بقوله «لتکونوا شهداء على النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیدا»، فرسول اللّه شاهد علینا و نحن شهداء اللّه على خلقه و حجّته فى ارضه و نحن الّذین قال اللّه تعالى: و کذلک جعلناکم امّة وسطا لتکونوا شهداء على النّاس. «3» فرمود: بتحقیق خداى تعالى ما را خواسته در کریمه «لتکونوا شهداء على النّاس» پس رسول خدا شاهد بر ما، و ما شاهدیم بر خلق او و حجت او در زمین، و مائیم کسانى که فرموده در شأن آنها: و کذلک جعلناکم امّة وسطا.
تتمه: بعض از مفسرین آیه را مخصوص گردانیده به ائمه معصومین به دو وجه:
1- آنکه حق تعالى وصف امت فرمود به عدالت و البته غیر معصوم نباشد، زیرا ذات علیم دانا باشد به تزکیه ظاهر و باطن آنکه حکم به عدالت او فرمود.
2- آنکه ایشان را در شهادت نظیر پیغمبر گردانیده، و آن حضرت معصوم است، پس ایشان نیز معصوم باشند.
وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها: و قرار ندادیم قبله عبادت را به جهتى که پیش از این بودى بر آن که کعبه معظمه باشد، چه حضرت در مکه نماز را به جانب کعبه مىگذارد، بعد از هجرت به مدینه مأمور شد به طرف بیت المقدس جهت تألیف یهود، بعد مأمور شد ثانیا به کعبه. یا مراد به قبله صخره بیت المقدس باشد، چنانچه ابن عباس نقل نموده که قبله پیغمبر در مکه بیت المقدس بود الا آنکه کعبه را میان خود و بیت المقدس قرار مىداد. و روایتى از حضرت صادق علیه السّلام نیز وارد شده «1» (مخبر به بنابر اول جعلى است که ناسخ است و بنابر دوم منسوخ) حاصل آنکه اصل امر در این باب استقبال به کعبه باشد و ما نگردانیم قبله تو را بیت المقدس، إِلَّا لِنَعْلَمَ: مگر آنکه بدانیم یعنى امتحان نمائیم به این وجه که معامله آزمایش کنندگان کنیم، مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ: آن کس را که پیروى کند پیغمبر را بعد از تحویل آن در گذاردن نماز به طرف کعبه، مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ: از آن کس که باز گردند بر پاشنههاى خود یعنى برگردند از کعبه.
تبصره: تحویل قبله از کعبه به بیت المقدس، امتحانى بود براى دو دسته: اول: یهود نظر به آنکه بیت المقدس قبله آنان بود، چون پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از بیت المقدس به امر الهى روى به طرف کعبه نمود، از پیروى حضرت خارج شدند. دوم: مشرکین به جهت تألّف آنان به کعبه، چون حضرت به بیت المقدس متوجه شد جمعى برگشتند، پس به آزمایش، متابعان و مخالفان هر فرقه محقق گردید.
وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً: و اگرچه تولیه یا تحویل قبله هر آینه بزرگ و شاق و گران است بر مردمان، إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ: مگر بر کسانى که هدایت فرموده خداى تعالى ایشان را و آنها هم قبول نموده راسخ و ثابت گشتند در ایمان و امتثال اوامر الهى، یعنى کسانى که نزد ظهور آیات داله بر هدایت که محض لطف و توفیق سبحانى است، در طریق اهتدا سلوک
نموده و منقاد احکام دین او شده استقامت ورزیدند؛ دیگران به سوء اختیار خود از قبول هدایت و ثبات در ایمان امتناع نمودند.
تبصره: فرط رسوخ ایمان و ثبات و استقامت در فرمان حضرت سبحان نسبت به حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام، از اینجا محقق و معلوم گردد که در اثناى نماز ظهر چون حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم متحول شد به جانب کعبه، فورا آن حضرت با جمعى از مؤمنین به کعبه توجه نمودند، باقى به جهت ضعف و سستى ایمان و نفاق بر حال خود ماندند؛ و لذا در وصف آن حضرت واقع شده: المصلىّ الى القبلتین: نماز گذارنده به دو قبله، اتفاق اهل اسلام است و انکارى در آن نیست.
تکمله: شعبى نقل نموده که در بصره، مجلس حجاج بن یوسف ثقفى لعنه اللّه بودیم. امراء و اولاد مهاجر و انصار همه حاضر، حسن بصرى وارد شد، حجاج او را اکرام نمود. در اثناى کلام، حدیث حضرت امیر المؤمنین در میان آمد، حجاج جسارت کرد. ما نیز از ترس تابع شدیم.
حجاج گفت: یا ابا سعید در حق على علیه السّلام چه گوئى؟ گفت:
حق تعالى فرماید: إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ، حضرت على علیه السّلام از کسانى بود که خدا ثبوت در ایمان به او ارزانى فرمود، و او اول کسى بود که در تحویل قبله اقتدا به پیغمبر نمود، و او پسر عم رسول و داماد او و دوستترین مردمان است به او و او را نزد خدا سابقهاى هست که نه تو و نه هیچکس از مردمان دفع آن نتواند کرد، ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ؛* حجاج چون این را شنید ساکت شد.
شأن نزول: یهود، شبهه میان مردم انداختند که اگر قبله جهت کعبه است، پس آنانکه به بیت المقدس نماز گزاردند و مردند به گمراهى باشند؛ آیه شریفه نازل شد: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ: و نباشد خداى تعالى که ضایع گرداند ایمان شما را، یعنى نمازى را که به اعتقاد صحیح به طرف بیت المقدس گذاردید صحیح و مثاب خواهید بود. تسمیه نماز به ایمان به سبب آنست که نماز رکن اعظم ایمان و ستون اسلام است.
اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ: بدرستى که خدا مهربان است به مردمان که ضایع نفرماید اجر آنها را، بخشاینده به آنان که صلاح ایشان را وانگذارد.
تنبیه: رأفت عبارت است از رقت حاصله در قلب که مایل شود به طرف مقابل لطف نماید، لکن این قسمت موجب تغیر و حدوث، و آن بر ذات سبحانى محال است. پس لازمه رأفت که احسان و عطیه باشد در باره بندگان منظور فرماید.
[ نظرات / امتیازها ]
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (143)
ترجمه
و همچنین قرار دادیم شما را امت میانه تا باشید گواهان بر مردم و بوده باشد پیغمبر بر شما گواه و قرار ندادیم آن قبله را که بودى بر آن مگر براى
آنکه معلوم کنیم آنرا که پیروى میکند پیغمبر را از آنکه برمیگردد بر دو پاشنهاش و اگرچه باشد هر آینه گران مگر بر آنانکه هدایت کرد خدا و نیست خدا که ضایع نماید ایمان شما را همانا خداوند بمردمان هر آینه با رأفت و مهربان است.
تفسیر
قمى فرموده مراد از امت ائمه است و وسط عدل است که واسطه بین پیغمبر و مردم است فیض ره فرموده پس خطاب مخصوص به معصومین است و موقع گواهى روز قیامت است و در کافى و عیاشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده است که مائیم امت وسط و مائیم گواهان خدا بر خلق و حجج خداوند در زمین و آسمان و در حدیث شب قدر از آنحضرت روایت شده است که قسم بخدا مقدر شده است که اختلاف بین اهل ایمان نباشد و به این جهت خداوند آنها را گواهان بر مردم قرار داده تا شهادت دهد محمد (ص) بر ما و ما شهادت دهیم بر شیعیان خودمان و شیعیان ما شهادت دهند بر مردم فیض ره فرموده مراد از شیعه خواصى هستند که با ائمه اطهار محشورند چنانچه فرمودهاند شیعیان ما با ما هستند و در درجه ما هستند تا منافات پیدا نکند این خبر با خبر قبل از این و اخباریکه بعدا ذکر خواهد شد و در شواهد التنزیل از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است که فرمودند ما را اراده فرموده خداوند که بوده باشیم گواهان بر مردم پس پیغمبر (ص) گواه است بر ما و ما گواهانیم از براى خدا بر خلق و حجت اوئیم در زمین و مائیم مصداق این آیه مبارکه و عیاشى از حضرت باقر (ع) روایت نموده که مائیم امت حجاز پرسیدند امت حجاز کدام است فرمود میانه امتها که مراد خداوند است در این آیه شریفه بسوى ما رجوع مىکند کسیکه از حد اعتدال تجاوز نموده و بما ملحق میشود کسیکه بآنحد نرسیده است و در مناقب از آنحضرت نقل نموده که خداوند ائمه نازل فرمود و شهدا بر مردم باید ائمه باشند و پیغمبران و جز آنها نشاید گواه باشند زیرا در میان مردم کسانى هستند که شهادت آنها در دنیا قبول نمیشود چه رسد بآخرت فیض ره فرموده شاید مراد آن باشد که امت در معنى ائمه نازل شده و در دعاء حضرت ابراهیم گذشت که امت بمعنى مقصود و مقتداى خلق است و نیز عیاشى از حضرت صادق (ع) حدیثى نقل نموده که مؤید حدیث سابق او و مؤکد روایت مناقب است و فیض ره در ذیل آن فرموده که چون انبیاء و اوصیاء معصومند و مورد وثوق و اطمینان سزاوار آنستکه آنها گواه خدا باشند بر خلق و غیر ایشان لیاقت این مقام را ندارند و باین جهت قرار داد است خداوند در هر امتى گواهى را براى خود که گواهى
دهد بآنکه خداوند پیغمبر فرستاده و اتمام حجت نموده است بر خلق و کسانیکه اطاعت نمودند معرفى نماید و کسانیکه معصیت کردهاند ارائه دهد تا منکر نشوند پس هر پیغمبرى شهادت میدهد که خداوند او را به نبوت فرستاده و ائمه اطاعت او را کردند و ائمه شهادت میدهند که خداوند پیغمبر فرستاده و احکام را بآنها ابلاغ فرموده و ایشان هم به مردم رساندهاند و بعضى اطاعت کردند و بعضى معصیت و پیغمبر ما شهادت میدهد براى سایر انبیا که ایشان ابلاغ نمودند احکام الهى را بامم خودشان و تتمه کلام در سوره نساء خواهد ذکر شد انشاء اللّه تعالى حقیر عرض مىکنم پس واى بحال ما اگر از اهل معصیت معرفى شویم تمام انبیا و اولیاء گواهان خدا هستند بر ضرر ما چقدر رو سیاهى دارد که در همچو موقفى حاضر باشیم و در چنین مقامى رسوا شویم لابد اگر عاصیان این امت زیاد باشند ما موجب انفعال پیغمبر (ص) و ائمه اطهار نزد خداوند و سایر انبیاء عظام هم میشویم با آنکه آنها در ابلاغ کوتاهى نکردند ما در اطاعت قصور و تقصیر نمودیم پس چگونه ما ادعاى دوستى با آنها مینمائیم که اسباب مباهات و سر افرازى ایشان را فراهم نمیکنیم خداوند خودش عنایتى فرماید که ما باین خجلت گرفتار نشویم (آتش بگرمى عرق انفعال نیست) و آنچه در وجه جمع بین روایات با حفظ ظاهر آیه شریفه بنظر میرسد و ممکن است مراد فیض ره هم از خواص شیعه آن باشد آنستکه مراد از امت پیشوایان حقیقى و مراد از وسط عدل واقعى باشد و این معنى البته مصداق اجلى و مظهر اتم آن ائمه اطهارند ولى نه بطوریکه امت در معنى جماعت استعمال نشده باشد تا خلاف ظاهر باشد بلکه چون مقید بعدل شده است معلوم است که مراد از آن پیشوایانند یعنى جماعتیکه لیاقت و شایستگى دارند که مقتدا و مرجع خلق باشند و آنها عدول واقعى هستند که معصیت از آنها سر نمیزند ظاهرا و واقعا اگرچه معصوم هم نباشند بنابر آنکه معصوم کسى باشد که ممکن نباشد معصیت از او سر زند چنانچه ظاهر ادله است ولى باید ملتزم شد که اختیارا معصیت نمىکند نه آنکه نمیتواند معصیت کند بلى چون داراى روح عصمت است ممکن نیست معصیت نماید در هر حال این مرتبه از عدالت ملازم مقام عصمت است یا تالى آن و با ظاهر آیه و ما حصل از روایات وفق دارد و چون علم بباطن اشخاص ممکن نیست قدر متیقن از ظاهر آیه شریفه همان ائمه اطهارند و باین ملاحظه
در بعضى از روایات اختصاص بخودشان دادهاند و خداوند قرار داد بیت المقدس را قبله براى آنکه بداند تابع پیغمبر را بوجود عینى بعد از آنکه دانست او را بوجود علمى که بعد موجود میشود و متابعت میکند تا ممتاز شود از کسى که برمیگردد از دین خود براى الفت بقبله پدران خود و این امتحان براى آنشد که میل اهل مکه باین بود که کعبه قبله آنها باشد و میل اهل مدینه به بیت المقدس بود خداوند اولا اهل مکه را امتحان نمود که تابع پیغمبر خود میشوند و دست از هواى نفس خود برمیدارند یا نه پس از آن اهل مدینه را در معرض امتحان قرار داد و هر کس تابع و مطیع پیغمبر (ص) بود از مهر وطن و تعصب پدر و هواى نفس دست برداشت و تصدیق آنحضرت را نمود و موافقت کرد اگرچه نماز خواندن بجانب بیت المقدس در آنوقت گران بود بر طبع اهل مکه مگر کسیکه معرفت داشت باوامر امتحانیه خداوند و میدانست که خدا میخواهد مطیع را از عاصى ممتاز فرماید و هوا پرست را از خداپرست جدا کند و خداوند ضایع و باطل نمیکند نماز مردم را چون رءوف و مهربان است حقیر عرض میکنم برگشتن بر دو پاشنه پا کنایه از عود بدین پدر و مادر است و اینکه گران بودن نماز نسبت بطبع اهل اهل مکه داده شد با آنکه از کلام امام (ع) استفاده شد که میل هر یک از اهل مکه و مدینه بجهتى بود و خداوند هر دو را امتحان فرمود شاید براى آن باشد که اهل مدینه اگرچه بالطبع مایل بتوجه به بیت المقدس بودند ولى بعد از آنکه مبتلا بملامت یهود شدند تغییر قبله بجانب کعبه بر آنها گران نبود و عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده که پرسیدند از آنحضرت که آیا ایمان قول و عمل است یا قول تنها فرمود ایمان عمل تنها است و قول هم بعضى از عمل است که خداوند واجب فرموده در کتاب خود و اقامه حجت نموده است بر آن وقتى که پیغمبر (ص) از بیت المقدس منصرف شد و رو بخانه کعبه فرمود مسلمانان از آنحضرت پرسیدند حال ما و نمازهائیکه خودمان و پدرانمان رو به بیت المقدس خواندهایم چیست خداوند این آیه را نازل فرمود که دلالت دارد بر آنکه اعمال آنها صحیح بوده و از نماز بایمان تعبیر فرموده است پس هر کس خداوند را ملاقات نماید در صورتى که صرف نموده باشد تمام جوارح و اعضاء خود را در آنچه خداوند براى آن خلق فرموده و واجب نموده با ایمان کامل از دنیا رفته است و هر کس خیانت بامانت خدا نماید و جوارح خود را در غیر محل صرف کند ناقص الایمان با خدا ملاقات خواهد نمود.
[ نظرات / امتیازها ]