حفظ همه حدود و احکام الهی واجب است، چنانکه خداوند مؤمنان را با وصفِ حافظان حدود الهی ستوده است: ﴿ءامِرونَ بِالمَعروفِ والنّاهونَ عَنِ المُنکَرِ والحفِظونَ لِحُدودِ الله) 2 ولی خدای سبحان درباره مراقبت از نماز دستوری جداگانه داده است: ﴿حفِظوا عَلَی الصَّلَوتِ والصَّلوةِ الوُسطی﴾. براساس این امر، محافظت بر نمازها واجب است.
فرمان پاسداری از نماز، گاهی درباره اصل و حقیقت نماز است: ﴿والَّذینَ هُم عَلی صَلاتِهِم یُحافِظون) 3 و گاه کمیّت و شمار آن؛ مانند آیه مورد بحث و آیه ﴿والَّذینَ هُم عَلی صَلَوتِهِم یُحافِظون) 4 با این تفاوت که در بخش کیفیت، لفظ مفرد آمده و در زمینه حفظ کمّیت و تعداد نماز، از لفظ جمع استفاده شده است. البته همانطور که تعداد رکعات نماز و سایر شرایط آن از همتای قرآن، یعنی عترت طاهرین(علیهمالسلام) استفاده میشود، اعداد و شمارگان آن نیز از همین منبع غنی و قوی استنباط میشود.
اتیان نماز با همه آداب و شرایط فقهی آن و حضور قلب بنده با ایمان، از اسباب حفظ نماز در مرحله ثبوت است؛ ولی فرمان پاسداری از نماز گستردهتر از حفظ در مرحله حدوث و بقاست، بنابراین بنده مؤمن باید نماز با اخلاصش را با کارهای بعدی تباه نکند تا نماز وی نزد خداوند رود و پیش او نگهداری شود: ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه) 2 زیرا تنها آنچه نزد خدا باشد، از هرگونه فساد در امان است: ﴿ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَ اللهِ باق) 3
امام صادق(علیهالسلام) هنگام شمارش سپاهیان عقل و جهل از حفظ نماز در شمار سپاه عقل، و از تباه ساختن آن در شمار سپاه جهل نام میبرد: الصّلاة وضدّها الإضاعة 4. «عقل» در برابر «جهل» است نه علم، ازاینرو در نوع جوامع روایی، عنوان «کتاب عقل و جهل» آمده است نه کتاب علم و جهل، پس انسانها دو گروهاند: عاقل و جاهل. گروه دوم نیز دو قسماند: جاهلان عالم و جاهلانی که تحصیل نکردهاند و خواندن و نوشتن نمیدانند و بهدیگرسخن، انسان یا «با عقل» است یا «بیعقل»؛ و چون با «عقل» خدای سبحان پرستیده میشود و بهشت به دست میآید: ما العقل؟ قال: ما عبد به الرّحمن واکتسب به الجنان 1 ، انسانها یا اهل بهشتاند یا اهل جهنّم؛ دوزخیان یا درس خواندهاند یا نه.
ضایع کردن نماز، نشان جهالت است و سبب میشود که انسان به دام شهوتها افتاده و هدف آفرینش خود را گم کند: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ واتَّبَعُوا الشَّهَوتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا) 2 در قیامت ضایعکننده نماز به سبب حیرت و سرگردانی که عذابی دوچندان است، راه جهنّم را هم نمییابد و به فرمان الهی به سوی دوزخ کشانده میشود: ﴿فَاهدوهُم اِلی صِرطِ الجَحیم) 3
نمازگزار نماز را پاس میدارد و نماز نیز وظیفه حفظ نمازگزار را برعهده دارد، زیرا کاربرد باب «مفاعله» برای فرمان به حفظ نماز: ﴿حفِظُوا﴾ به جای فعل ثلاثی مجرّد، گذشته از افاده استمرار، نشانِ حفظ متقابل است، پس نماز انسان را از بدیها برحذر میدارد: ﴿اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَر) 4 حفظ متقابل نماز و نمازگزار، در مفردات 5 راغب و نیز در تفسیر کبیر فخر رازی آمده است، با این تفاوت که امام رازی شواهد محافظت متقابل را با آیاتی از قبیل ﴿اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَر﴾، ﴿واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوة)
و﴿اِنّی مَعَکُم لَئِن اَقَمتُمُ الصَّلوةَ وءاتَیتُمُ الزَّکوة) 1 و روایات شفاعت نماز از نمازگزار اثبات کرده است، چنانکه محافظت نمازگزار در برابر محافظت پروردگار خواهد بود؛ نظیر ﴿فَاذکُرونی اَذکُرکُم) 2 ﴿احفظ الله یحفظک) 3 و﴿واَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ وما تُقَدِّموا لاَنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ الله) 4
مراقبت و استمرار حفظ ، سبب پیدایش ملکهای نفسانی در جان نمازگزار است و ملکات نفسانی ارزشمند نیز مراقب صاحب خود هستند. اِسناد محافظت به نماز، از این روست که نماز، مظهر حفظ خدای حفیظ است، وگرنه غیر از خداوند هیچ چیزی «حفیظ» بالذات نیست.
درباره مطلب اخیر، توضیح این نکته ضروری است که خداوند بسیاری از اسمای خود را به غیر خود نسبت میدهد؛ ولی خود را برتر از آنان میشمارد: ﴿واِنَّ اللهَ لَهُوَ خَیرُ الرّزِقین) 5 ﴿وهُوَ خَیرُ الحکِمین) 6 ﴿فَاللهُ خَیرٌ حفِظًا وهُوَ اَرحَمُ الرّاحِمین) 7 این اسناد به غیر خدا در آغاز راه است و انسان پس از آشنایی با روح توحیدی قرآن به این معرفت برتر میرسد که تنها رازق و حاکم و حافظ هستی، خداوند است و همه آفریدهها با فرمان او حرکت و طبق مظهریت او کار میکنند؛ مثلاً خدای سبحان رازق حقیقی است؛ نه اینکه دیگران حقیقتاً رازقاند و رازقیت خدا قویتر است: ﴿اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتین) 1 ضمیر فصل ﴿هُو﴾ همراه با خبر معرفه، نشان حصر رازقیّت و قدرت متین برای خداوند است، پس درحقیقت، محافظت میان نمازگزار و خداوند است و اسناد آن به نماز، به جهت مجرای فیض الهی بودن نماز است، هرچند با تأمل بیشتر روشن میشود که محافظت فقط یکطرفه و از سوی خداوند است، زیرا توفیق الهی سبب میشود که انسان بتواند از نعمت الهی حقشناسی کند و به نماز بایستد: ﴿وما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ الله) 2 و خداوند در برابر این حقشناسی، مراقب نمازگزار است.
تذکّر: اسناد کار خوب و عمل نافع، مانند حفظ، رزق، حکم به عدل، فصل خصومت، برطرف کردن دشمن اسلام و...، در محاوره قرآنی فقط به این سبک نیست که گاهی به خداوند و زمانی به مخلوقهای او اسناد داده شود تا گفته شود پس هر دو اسناد صحیح است، بلکه مطالب مزبور در چهار مرحله اسنادهای یاد شده طرح میشوند: مرحله اول و دوم همان است که بیان شد یعنی گاهی به خداوند و گاهی به غیر او منسوب میشود و در مرحله سوم اصل کار خیر و عمل نافع یاد شده منحصراً به خداوند اسناد داده میشود که ظاهر این حصر، نفی آن کمال وجودی از غیر خداست؛ مانند آیات یاد شده؛ و در مرحله چهارم صریحاً آن کمال از غیر خداوند نفی میشود و به خداوند اسناد داده میشود؛ مانند ﴿فَلَم تَقتُلوهُم ولکِنَّ اللهَ قَتَلَهُم) 3
جمع بین چهار گروه مزبور از آیات قرآنی بر عهده مبحث توحید افعالی است که بیان میکند مخلوقهای الهی، آیت و مظهرند و با تبیین صحیح معنای آیت و ظهور، دستههای چهارگانه آیات قرآن حکیم روشن یا روشنتر خواهند شد.
مراد از قیام در ﴿وقوموا لِلّهِ قنِتین﴾ و نیز در ﴿اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنی وفُردی) 1 ایستادگی است که نقطه مقابل آن ناتوانی است. درباره اصحاب کهف که برای خداوند ایستادند، تعبیر قیام به کار رفته است: ﴿اِذ قاموا فَقالوا رَبُّنا رَبُّ السَّموتِ والاَرض) 2
کاربرد تعبیر «ایستادن» برای این است که ایستادن بهترین حالت برای دفاع و هرگونه حرکت و فعالیتی است، وگرنه باطلستیزان در هر حالی (قعود، اضطجاء و...) که باشند، ایستادهاند و حق گریزان در هرحال که باشند نشسته بلکه زمینگیرند.
از نظر قرآن کریم ایستادگی و مقاومت باید برای خداوند باشد تا ارزش پیدا کند، وگرنه افراد بیدین هم برای حفظ آب و خاک خود در برابر متجاوزان میایستند و تسلیم نمیشوند؛ ولی به حکومت غیرالهی تن میدهند. اینان ممکن است مقابل مهاجمان آب و خاک خود ایستاده باشند؛ اما در برابر موحّدان عدلمدار زمینگیرند.
تذکّر: شاید منظور از «قیام» در ﴿وقوموا لِلّهِ قنِتین﴾ «ایستادن» باشد که در برابر «رکوع» است، بنابراین عبارت یاد شده به معنای «ایستادن» برای خدا در حالت خضوع و دوام بر دعا و طاعت است.
نکته: روایتی را که طبرسی در مجمع البیان از حضرت امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) در معنای قنوت نقل کرده 1 ، مصنّف آلاء الرحمنِ نقد کرده و گفته است: روایتی به این مضمون و در این راستا از آن امامان هُمام در تفسیر نیافتم 2. غرض آنکه محقّق متتبّع محمد جواد بلاغی(قدسسرّه) در مواردی از تفسیر خود چنین نقدی حدیثی بر بحثهای روایی مجمعالبیان و گاهی التبیان دارد که آیه مورد بحث نیز یکی از آنهاست.
[ نظرات / امتیازها ]
درباره مراد از نماز وسطى، چند نظریه است، ولى با توجّه به شأن نزول آیه که گروهى بخاطر گرمى هوا در نماز ظهر شرکت نمىکردند و با توجّه به روایات و تفاسیر، مراد همان نماز ظهر است.
توجّه به نماز در لابلاى آیات مربوط به مسائل خانوادگى، اشاره به آن است که غرائز و کششهاى مالى و حقوقى همسر، شما را از نماز غافل نکند.
حفظ هر چیزى باید مناسب با خودش باشد؛ حفظ مال از دست برد دزد است، حفظ بدن از میکرب است، حفظ روح از آفات اخلاقى نظیر حرص، حسد وتکبّر است، وحفظ فرزند از دوست بد مىباشد. امّا حفظ نماز به چیست؟ حفظ نماز، آشنایى با اسرار آن، انجام به موقع آن، صحیح بجا آوردن، فراگرفتن احکام و آداب آن و حفظ مراکز عبادت و تمرکز فکر به هنگام آن است.
در حدیثى مىخوانیم: نماز به گروهى مىگوید: مرا ضایع کردى خدا تو را ضایع کند و به گروهى مىگوید: مرا حفظ کردى خداوند تو را حفظ کند
[ نظرات / امتیازها ]