از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(و بشرالذین امنوا وعملواالصالحات ):(و کسانی را که ایمان آورده وعمل صالح می کنند بشارت بده )، همانا دربشارت دادن عمل صالح آنها را باایمان قرین گردانیده است و می فرماید، ای رسول بشارت ده کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند،(ان لهم جنات تجری من تحتهاالانهار کلما رزقوامنها من ثمره رزقا قالواهذا الذی رزقنامن قبل ):(به اینکه برای آنهاست بهشتهایی که جویها درزیر آن روان است و هرزمان که روزی داده می شوندازمیوه ای ، گویند این همانست که در قبل روزی ما کرده بودند)(24) ،پس عطای الهی و رزق آنها دربهشت نامحدود است (واتوا به متشابها):(و می آورند برای آن نعمتها شبیه و نظیر)،یعنی همه نعم بهشتی ازجهت حلاوت و طعم باهم مشابهت دارند و غیر ازنعمتهای دنیایی است که می شناختند(ولهم فیهاازواج مطهره ):(وبرای آنان جفتهایی است که پاکیزه هستند)،یعنی ازهرگونه پلیدی و مکروه مبری می باشند ،چه آلودگیهای خلقی و ظاهری و چه آلودگیهای باطنی و خلقی (و هم فیها خالدون ):(پس آنها در بهشت جاودانه اند)، و نعمتها نیز برای آنهادائمی و غیر منقطع است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) حسنی پازکی : از تفسیر نمونه:
مفسران براى جمله کلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ مختلفى ذکر کرده‏اند:
بعضى گفته‏اند: منظور این است که این نعمتها به خاطر اعمالى است که ما قبلا در دنیا انجام دادیم و زمینه آن از قبل فراهم شده است.
بعضى دیگر گفته‏اند: هنگامى که میوه‏هاى بهشتى را براى دومین بار براى آنها مى‏آورند مى‏گویند این همان میوه‏اى است که قبلا خوردیم، ولى هنگامى که آن را مى‏خورند مى‏بینند، طعم جدید و لذت تازه‏اى دارد! و به تعبیر دیگر فى المثل سیب و انگورى را که در این دنیا مى‏خوریم در هر مرتبه همان طعم قبل را احساس مى‏کنیم، ولى میوه‏هاى بهشتى هر چند ظاهرا یک نوع بوده باشند هر بار طعم جدیدى دارند، و این از امتیازات آن جهان است که گویى تکرار در آن نیست!.
بعضى دیگر گفته‏اند: منظور این است که آنها هنگامى که میوه‏هاى بهشتى را مى‏بینند آن را شبیه میوه‏هاى دنیا مى‏یابند، تا خاطره نامانوسى نداشته باشد، اما به هنگامى که مى‏خورند طعم کاملا تازه و عالى در آن احساس مى‏کنند.
هیچ مانعى ندارد که جمله بالا اشاره به همه این مفاهیم و تفاسیر باشد چرا که الفاظ قرآن گاه داراى چندین معنى اس
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه فيض اصفهاني - تفسیر اثنی عشری
از امام صادق (ع) سؤال شد : ایمان قول و عمل است یا قول بدون عمل ؟ فرمود : ایمان عمل است بطور کل و قول قسمتی از عمل است . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
شاید مراد از «متشابهاً» این باشد که بهشتیان در نگاه اوّل، میوه‏ها را مانند میوه‏هاى دنیوى مى‏بینند ومى‏گویند: شبیه همان است که در دنیا خورده بودیم، لکن بعد از خوردن مى‏فهمند که طعم ولذّت تازه‏اى دارد. وشاید مراد این باشد که میوه‏هایى به آنان داده مى‏شود که همه از نظر خوبى وزیبایى وخوش عطرى یکسانند و مانند میوه‏هاى دنیا درجه یک، دو وسه ندارد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
After mentioning the torment that Allah has prepared for His miserable enemies who disbelieve in Him and in His Messengers, He mentions the condition of His happy, loyal friends who believe in Him and in His Messengers, adhere to the faith and perform the good deeds. This is the reason why the Qur'an was called Mathani, based on the correct opinion of the scholars. We will elaborate upon this subject later. Mathani means to mention faith and then disbelief, or vice versa. Or, Allah mentions the miserable and then the happy, or vice versa. As for mentioning similar things, it is called Tashabbuh, as we will come to know, Allah willing. Allah said,
And give glad tidings to those who believe and do righteous good deeds, that for them will be Gardens under which rivers flow (Paradise)). Consequently, Allah stated that Paradise has rivers that run beneath it, meaning, underneath its trees and rooms. From Hadiths it is learned that the rivers of Paradise do not run in valleys, and that the banks of Al-Kawthar (the Prophet's lake in Paradise) are made of domes of hollow pearls, the sand of Paradise is made of scented musk while its stones are made from pearls and jewels. We ask Allah to grant Paradise to us, for verily, He is the Most Beneficent, Most Gracious.
Ibn Abi Hatim reported that Abu Hurayrah said that the Messenger of Allah said,
Allah said next,
Every time they will be provided with a fruit therefrom, they will say: "This is what we were provided with before'').


Ibn Abi Hatim reported that Yahya bin Abi Kathir said, "The grass of Paradise is made of saffron, its hills from musk and the boys of everlasting youth will serve the believers with fruits which they will eat. They will then be brought similar fruits, and the people of Paradise will comment, `This is the same as what you have just brought us.' The boys will say to them, `Eat, for the color is the same, but the taste is different. Hence Allah's statement,
and they will be given things in resemblance). Abu Ja`far Ar-Razi narrated that Ar-Rabi` bin Anas said that Abu Al-`Aliyah said that,
(and they will be given things in resemblance) means, "They look like each other, but the taste is different.'' Also, `Ikrimah said,
(and they will be given things in resemblance) "They are similar to the fruits of this life, but the fruits of Paradise taste better. '' Sufyan Ath-Thawri reported from Al-A`mash, from Abu Thubyan, that Ibn `Abbas said, "Nothing in Paradise resembles anything in the life of this world, except in name.'' In another narration, Ibn `Abbas said, "Only the names are similar between what is in this life and what is in Paradise.''
(and they shall have therein Azwajun Mutahharatun). Ibn Abi Talhah reported that Ibn `Abbas said, "Purified from filth and impurity.'' Also, Mujahid said, "From menstruation, relieving the call of nature, urine, spit, semen and pregnancies.'' Also, Qatadah said, "Purified from impurity and sin.'' In another narration, he said, "From menstruation and pregnancies.'' Further, `Ata', Al-Hasan, Ad-Dahhak, Abu Salih, `Atiyah and As-Suddi were reported to have said similarly.
Allah's statement,
and they will abide therein forever) meaning ultimate happiness, for the believers will enjoy everlasting delight, safe from death and disruption of their bliss, for it never ends or ceases. We ask Allah to make us among these believers, for He is the Most Generous, Most Kind and Most merciful. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : این میوه ها همان حکمت هایست که در کلام نورانی اهل بیت است که باطن آنها برای ما آشکار میشود و به بواطن عمیق آنها پی میبرند
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر راهنما

1 - بشارت اهل ایمان به بهشت با توصیف و بیان نعمتهاى آن از وظایف تبلیغى پیامبر (ص)

و بشر الذین ءامنوا ... و هم فیها خلدون

«أنّ لهم ...» به تقدیر حرف «باء»، متعلق به «بشّر» است; یعنى: «بشّر الذین آمنوا بأنّ لهم ...»

2 - تهدید و ترغیب از روشهاى قرآن، براى هدایت انسانها

فاتقوا النار ... و بشر الذین ءامنوا

3 - بهشت و نعمتهاى آن، پاداش کسانى است که به قرآن و پیامبر(ص) ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند.

و بشر الذین ءامنوا ... أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق «آمنوا» به دلیل آیات قبل، قرآن و پیامبر(ص) است.

4 - ایمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ایمان، آدمى را به بهشت رهنمون نخواهد شد.

و بشر الذین ءامنوا و عملوا الصلحت أن لهم جنت

عطف «عملوا ...» بر «آمنوا» - بدون تکرار «الذین» - ظهور در این دارد که: دستیابى به بهشت در گرو جمع شدن هر دو وصف (ایمان و عمل) است.

5 - بهشت داراى بوستانهاى فراوان است.

أن لهم جنّت

برداشت فوق با توجّه به جمع بودن کلمه «جنات»، استفاده شده است.

6 - بهشت داراى نهرهاى متعدد و همواره جارى

تجرى من تحتها الأنهر

تعدد نهرها از جمع بودن کلمه «الأنهار» استفاده مى شود و فعل مضارع (تجرى) حکایت از جریان مداوم و مستمر نهرها دارد. گفتنى است که ضمیر در «تحتها» به «جنات» بر مى گردد و مراد از آن مى تواند، درختان و ساختمانهاى بهشت باشد.

7 - بهشت داراى درختانى انبوه و میوه دار

أن لهم جنّت ... کلما رزقوا منها من ثمرة

«ثمرة» به میوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گویند که پوشیده از درختان انبوه است.

8 - میوه درختان بهشت از روزیهاى بهشتیان

کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً

«رزقاً» به معناى روزى است و مفعول دوم براى «رزقوا» مى باشد. ضمیر در «منها» به «جنات» بر مى گردد و «من ثمرة» به منزله بیان براى «منها» است.

9 - روزى اهل بهشت، نتیجه و تجسم عقاید صحیح و اعمال صالحشان است.

کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الذى رزقنا من قبل

برداشت فوق بر این اساس است که: مراد از «من قبل» دنیا باشد. بر این مبنا، جمله «هذا الذى ...» دلالت مى کند که روزیهاى بهشت همان است که در دنیا به اهل ایمان داده شده بود. در توجیه این معنا (عینیت روزى بهشت با روزى دنیا) مى توان گفت، مقصود آن است که: نعمتهاى بهشت تجسم همان اعمال و عقاید اهل ایمان در دنیاست. روشن است که بر این مبنا، مراد از «الذى رزقنا» ایمان و عمل صالح است.

10 - میوه ها و روزیهاى بهشت به نوعى، همسان و مشابه یکدیگرند.

کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً ... وأتوا به متشبها

ضمیر در «به» به «رزقاً» بر مى گردد و «متشابهاً» به معناى همسان است و حال براى این ضمیر مى باشد; یعنى، و روزیهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى که همسان یکدیگرند. گفتنى است که برداشت فوق مبتنى بر این است که جمله «أتوا به ...» مستأنفه بیانیه باشد.

11 - هرگاه میوه اى از درختان بهشت چیده شود، میوه اى همانند آن بر آن درختان نمایان مى شود.

کلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا ... وأتوا به متشبها

برداشت فوق مبتنى بر این است که: جمله «أتوا به ...» عطف بر «قالوا ...» باشد که در نتیجه «أتوا به ....» جواب شرط (کلما رزقوا ...) خواهد بود.

12 - بهشتیان در بهره گیرى از میوه ها و روزى هاى بهشت، کمترین رنج و محنت را نخواهند برد.

کلما رزقوا منها ... وأتوا به متشبها

مجهول آوردن کلمه «رزقوا» و «أتوا» اشاره به این دارد که: خدمتکارانى در بهشت روزیها و میوه ها را در اختیار بهشتیان قرار مى دهند.

13 - بهشتیان در بهشت، همسرانى پاک و مطهر خواهند داشت.

و لهم فیها ازوج مطهرة

14 - بهشت جایگاهى است زوال ناپذیر و بهشتیان در آن جاودان خواهند بود.

و هم فیها خلدون

15 - بهشت داراى بعد مکانى و زمانى*

أن لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر کلما رزقوا منها

«کلما» به معناى هرگاه، بر وجود بعد زمانى دلالت دارد و کلمه «تحتها» از بعد مکانى حکایت مى کند.

16 - سلیم گوید: «قلت [لعلىّ بن ابى طالب (ع) ]: ... فمن لقى اللّه عارفاً بامامه مطیعاً له من اهل الجنة هو؟ قال: نعم إذا لقى اللّه و هو مؤمن من الذین قال اللّه عز و جل: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» ...;(1)

به على (ع) عرض کردم آیا کسى که خدا را ملاقات بکند در حالى که امام خود را شناخته و او را اطاعت کرده باشد، اهل بهشت است؟ فرمود: آرى، هر کس خدا را ملاقات کند در حالى که مؤمن باشد جزو کسانى است که خداوند فرموده: «ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند ...».

17 - «سئل الصادق (ع) عن قول اللّه عز و جل «لهم فیها أزواج مطهرة» قال: الأزواج المطهرة اللاتى لایحضن و لایحدثن;(2)

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى عز و جل که مى فرماید: «براى مؤمنان در بهشت همسران پاکیزه هست» سؤال شد فرمود: یعنى همسران بهشتى آلوده به حیض و حدث نمى شوند». [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مجمع البیان
خداى جهان آفرین پس از هشدارى که در آیه قبل به انسان داد، اینک به او نوید مى دهد؛ تا در شرایطى معتدل و میانه از بیم و امید، راه زندگى را بپیماید. از این رو، به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته را پیشه خود ساخته اند، نوید بهشت و نعمتهاى وصف ناپذیر آن را مى دهد و بدینوسیله به آنها امید مى بخشد.

در این آیه، به پیامبر(ص) فرمان مى رسد: به کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته انجام مى دهند، نوید ده که باغهایى در بهشت خواهند داشت که از زیر درختان آنها نهرها جارى است و قصرهایى زیبا و جالب در میان آن باغها براى آنان آماده شده است: «و بشّر الّذین آمنوا و عملواالصّالحات انّ لهم جنّات...».

هرگاه میوه اى از میوه هاى آن باغها را مى خورند، مى گویند اینها بسان همان نعمتهایى است که پیشتر نیز روزى ما شده بود: «کلّما رزقوا منها من ثمرةٍ رزقاً...».

«رزق»، نعمتى است که هم بتوان از آن بهره مند شد و هم کسى را یاراى جلوگیرى از بهره ورى آن نیست: «قالوا هذاالّذى رزقنا من قبل...».

درمورد این جمله از آیه شریفه، وجوهى بیان شده است؛ ازجمله:

1. برخى مى گویند: هر بار که بهشتیان میوه هاى بهشتى را از درخت مى چینند، خداوند میوه دیگرى را جایگزین آن مى سازد و آنها خود را با چیدن و خوردن میوه اى دیگر روبرو مى بینند؛ ازاین رو، با شگفتى و شادمانى بسیار مى گویند: این همان است که پیشتر روزى ما شد!

2. و بعضى ازجمله ابن عبّاس معتقدند: منظور این است که این میوه ها در دنیا نیز به لطف خدا روزى ما شده است.

3. و عدّه اى همچون حسن بصرى مى گویند: معناى آیه این است که این میوه ها نظیر همان میوه هایى است که پیشتر در بهشت پرطراوت و زیبا از آنها بهره مند شده ایم. به عبارت دیگر، درمى یابند که آن میوه ها، میوه هاى دیگرى است امّا به سبب وجود شباهت در بو، طعم، رنگ و طراوت آنها به یکدیگر، شگفت زده مى شوند و به اشتباه مى افتند.

به نظر شیخ ابوجعفر، ازمیان سه دیدگاه ارائه شده، نظر ابن عبّاس بهتر است؛ چرا که تعبیر آیه شریفه، عام است و بدون دلیل نمى توان از دلالت آن چشم پوشید.

«وَ اُتُوا به» به معناى «آورده مى شوند»، و یا «به آنان ارزانى مى شود» است.

«متشابهاً»: این واژه را نیز به صورتهاى گوناگون تفسیر کرده اند:

1. بعضى مى گویند: میوه هاى بهشت ازنظر رنگ و طراوت به یکدیگر شبیه اند، امّا ازجهت طعم و مزهّ متفاوتند.

2. و برخى دیگر برآنند که: تمامى میوه هاى بهشت، ازنظر شایستگى و مرغوب بودن عالى هستند و همانند؛ و میوه نامرغوبى در آنجا وجود ندارد.

3. عکرمه مى گوید: رنگ و ظاهر بعضى از میوه هاى بهشت، به میوه هاى دنیا شباهت دارد؛ امّا میوه هاى آنجا بهتر و عطرآگین تر است.

4. ابومسلم مى گوید: علّت بکارگیرى این واژه، شباهت میوه هاى بهشت به یکدیگر است.

5. و آخرین نظر در این مورد این است که: به دلیل سنخیّت و شباهت همه میوه هاى بهشت به یکدیگر، در این آیه از آنها به «متشابهاً» تعبیر شده است.

«لهم فیها ازواج مطهّرة»

اهل بهشت، جفتهایى پاک و پاکیزه دارند

بعضى گفته اند این جفتها از حوریان بهشت خواهند بود؛ و برخى نیز براین باورند که منظور زنان پاکدامن و شایسته کردار و آگاه دنیا هستند که با سیماهاى پر فروغ و زیبا و متناسب با بهشت پدیدار مى شوند. آنان به لطف خدا، هم از آلودگیهاى ظاهرى دنیا پاک مى شوند و هم ازجهت اخلاق و ارزشهاى انسانى و معنوى، زیبا جلوه مى کنند.

«و هم فیها خالدون»

واژه «خلود» به معناى «دوام» و «ماندگارى» است؛ امّا در مواردى بکار مى رود که آغازى براى آن هست؛ به همین جهت درمورد خدا که هم ابدى است و هم ازلى، بکار نمى رود. به هرحال، منظور آیه این است که اهل بهشت پیوسته در بهشت پرطراوت و زیباى خدا خواهند بود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف

من عادته عز و جل فی کتابه أن یذکر الترغیب مع الترهیب ، و یشفع البشارة بالانذار إرادة التنشیط، لاکتساب ما یزلف ، و التثبیط عن اقتراف ما یتلف . فلما ذکر الکفار و أعمالهم و أوعدهم بالعقاب ، قفاه ببشارة عباده الذین جمعوا بین التصدیق و الاعمال الصالحة من فعل الطاعات و ترک المعاصی ، و حموها من الاحباط بالکفر و الکبائر بالثواب . فإن قلت : من المأمور بقوله تعالی : (و بشر)؟ قلت : یجوز أن یکون رسول الله صلی الله علیه و سلم ، و أن یکون کل أحد. کما قال علیه الصلاة و السلام "بشر المشائین إلی المساجد فی الظلم بالنور التام یوم القیامة" لم یأمر بذلک واحدا بعینه . و إنما کل أحد مأمور به ، و هذا الوجه أحسن و أجزل ، لانه یؤذن بأن الامر لعظمه و فخامة شأنه محقوق بأن یبشر به کل من قدر علی البشارة به . فإن قلت : علام عطف هذا الامر و لم یسبق أمر ولا نهی یصح عطفه علیه ؟ قلت : لیس الذی اعتمد بالعطف هو الامر حتی یطلب له مشاکل من أمر أو نهی یعطف علیه ، إنما المعتمد بالعطف هو جملة وصف ثواب المؤمنین ، فهی معطوفة علی جمة وصف عقاب الکافرین ، کما تقول : زید یعاقب بالقید و الارهاق ، و بشر عمرا بالعفو و الاطلاق . و لک أن تقول : هو معطوف علی قوله (فاتقوا) کما تقول : یا بنی تمیم احذروا عقوبة ما جنیتم ، و بشر یا فلان بنی أسد بإحسانی إلیهم . و فی قراءة زید بن علی رضی الله عنه : (و بشر) علی لفظ المبنی للمفعول عطفا علی (أعدت ). و البشارة: الاخبار مما یظهر سرور الخبر به . و من ثم قال العلماء: إذا قال لعبیده : أیکم بشرنی بقدوم فلان فهو حر، فبشروه فرادی ، عتق أولهم ، لانه هو الذی أظهر سروره بخبره دون الباقین . ولو قال مکان "بشرنی " "أخبرنی " عتقوا جمیعا، لانهم جمیعا أخبروه . و منه : البشرة لظاهر الجلد. و تباشیر الصبح : ما ظهر من أوائل ضوئه . و أما (فبشرهم بعذاب ألیم ) فمن العکس فی الکلام الذی یقصد به الاستهزاء الزائد فی غیظ المستهزأ به و تألمه و اغتمامه ، کما یقول الرجل لعدوه : أبشر بقتل ذریتک و نهب مالک . و منه قوله : * فأعتبوا بالصیلم * و الصالحة نحو الحسنة فی جریها مجری الاسم . قال الحطیئة: کیف الهجاء و ما تنفک صالحة من آل لام بظهر الغیب تأتینی و الصالحات : کل ما استقام من الاعمال بدلیل العقل و الکتاب و السنة، و اللام للجنس . فإن قلت : أی فرق بین لام الجنس داخلة علی المفرد، و بینها داخلة علی المجموع ؟ قلت : إذا دخلت علی المفرد کان صالحا لان یراد به الجنس إلی أن یحاط به ، و أن یراد به بعضه إلی الواحد منه . و إذا دخلت علی المجموع ، صلح أن یراد به جمیع الجنس ، و أن یراد به بعضه لا إلی الواحد منه ، لان وزانه فی تناول الجمعیة فی الجنس و زان المفرد فی تناول الجنسیة، و الجمعیة فی جمل الجنس لا فی وحدانه . فإن قلت : فما المراد بهذا المجموع مع اللام ؟ قلت : الجملة من الاعمال الصحیحة المستقیمة فی الدین علی حسب حال المؤمن فی مواجب التکلیف . و الجنة: البستان من النخل و الشجر المتکاثف المظلل بالتفاف أغصانه . قال زهیر، * تسقی جنة سحقا * أی نخلا طوالا. و الترکیب دائر علی معنی الستر، و کأنها لتکاثفها و تظلیلها سمیت بالجنة التی هی المرة، من مصدر جنه إذا ستره ، کأنها سترة واحدة لفرط التفافها. و سمیت دار الثواب "جنة" لما فیها من الجنان . فإن قلت : الجنة مخلوقة أم لا؟ قلت : قد اختلف فی ذلک . و الذی یقول إنها مخلوقة یستدل بسکنی آدم و حواء الجنة و بمجیئها فی القرآن علی نهج الاسماء الغالبة اللاحقة بالاعلام ، کالنبی و الرسول و الکتاب و نحوها. فان قلت : ما معنی جمع الجنة و تنکیرها؟ قلت : الجنة اسم لدار الثواب کلها، و هی مشتملة علی جنان کثیرة مرتبة مراتب علی حسب استحقاقات العاملین ، لکل طبقة منهم جنات من تلک الجنان . فان قلت : أما یشترط فی استحقاق الثواب بالایمان و العمل الصالح أن لا یحبطهما المکلف بالکفر و الاقدام علی الکبائر، و أن لا یندم علی ما أوجده من فعل الطاعة و ترک المعصیة؟ فهلا شرط ذلک ؟ قلت : لما جعل الثواب مستحقا بالایمان و العمل الصالح ، و البشارة مختصة بمن یتولاهما، و رکز فی العقول أن الاحسان إنما یستحق فاعله علیه المثوبة و الثناء، إذا لم یتعقبه بما یفسده و یذهب بحسنه ، و أنه لا یبقی مع وجود مفسده إحسانا، و أعلم بقوله تعالی لنبیه صلی الله علیه و سلم و هو أکرم الناس علیه و أعزهم : (لئن أشرکت لیحبطن عملک )، و قال تعالی المؤمنین : (و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمالکم ) کان اشتراط حفظهما من الاحباط و الندم کالداخل تحت الذکر. فان قلت : کیف صورة جری الانهار من تحتها؟ قلت : کما تری الاشجار النابتة علی شواطی الانهار الجاریة. و عن مسروق : أن أنهار الجنة تجری فی غیر أخدود. و أنزه البساتین و أکرمها منظرا ما کانت أشجاره مظللة، و الانهار فی خلالها مطردة. ولولا أن الماء الجاری من النعمة العظمی و اللذة الکبری ، و أن الجنان و الریاض و إن کانت آنق شی ء و أحسنه لاتروق النواظر و لا تبهج الانفس و لا تجلب الاریحیة و النشاط حتی یجری فیها الماء. و إلا کان الانس الاعظم فائتا، و السرور الاوفر مفقودا، و کانت کتماثیل لا أرواح فیها، و صور لاحیاة لها، لما جاء الله تعالی بذکر الجنات مشفوعا بذکر الانهار الجاریة من تحتها مسوقین علی قرن واحد کالشیئین لابد لاحدهما من صاحبه ، و لما قدمه علی سائر نعوتها. و النهر: المجری الواسع فوق الجدول و دون البحر. یقال لبردی : نهر دمشق ، وللنیل : نهر مصر. واللغة العالیة "النهر" بفتح الهاء. و مدار الترکیب علی السعة، و إسناد الجری إلی الانهار من الاسناد المجازی کقولهم : بنو فلان یطؤهم الطریق ، و صید علیه یومان . فإن قلت : لم نکرت الجنات و عرفت الانهار. قلت : أما تنکیر الجنات فقد ذکر. و أما تعریف الانهار فأن یراد الجنس ، کما تقول : لفلان بستان فیه الماء الجاری و التین و العنب و ألوان الفوا که ، تشیر إلی الاجناس التی فی علم المخاطب . أویراد أنهارها، فعوض التعریف باللام من تعریف الاضافة کقوله : (واشتعل الرأس شیبا). أو یشار باللام إلی الانهار المذکورة فی قوله : (فیها أنهار من ماء غیر آسن ، و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه الایة). و قوله (کلما رزقوا) لایخلو من أن یکون صفة ثانیة لجنات ، أو خبر مبتدأ محذوف ، أو جملة مستأنفة، لانه لما قیل إن لهم جنات لم یخل خلد السامع أن یقع فیه أثمار تلک الجنات أشباه ثمار جنات الدنیا، أم أجناس أخر لا تشابه هذه الاجناس ؟ فقیل إن ثمارها أشباه ثمار جنات الدنیا، أی أجناسها أجناسها و إن تفاوتت إلی غایة لا یعلمها إلا الله . فان قلت : ما موقع (من ثمرة)؟ قلت : هو کقولک : کلما أکلت من بستانک من الرمان شیئا حمدتک . فموقع (من ثمرة) موقع قولک من الرمان ، کأنه قیل : کلما رزقوا من الجنات من أی ثمرة کانت من تفاحها أو رمانها أو عنبها أو غیر ذلک رزقا قالوا ذلک . فمن الاولی و الثانیة کلتاهما لابتداء الغایة لان الرزق قد ابتدئ من الجنات ، و الرزق من الجنات قد ابتدئ من ثمرة. و تنزیله تنزیل أن تقول : رزقنی فلان ، فیقال لک : من أین ؟ فتقول : من بستانه ، فیقال : من أی ثمرة رزقک من بستانه ؟ فتقول : من رمان . و تحریره أن "رزقوا" جعل مطلقا مبتدأ من ضمیر الجنات ، ثم جعل مقیدا بالابتداء من ضمیر الجنات ، مبتدأ من ثمرة، و لیس المراد بالثمرة التفاحة الواحدة أو الرمانة الفذة علی هذا التفسیر، و إنما المراد النوع من أنواع الثمار. و وجه آخر: و هو أن یکون (من ثمرة) بیانا علی منهاج قولک : رأیت منک أسدا. ترید أنت أسد. و علی هذا یصح أن یراد بالثمرة النوع من الثمار، و الجنات الواحدة. فإن قلت : کیف قیل (هذا الذی رزقنا من قبل ) و کیف تکون ذات الحاضر عندهم فی الجنة هی ذات الذی رزقوه فی الدنیا؟ قلت : معناه هذا مثل الذی رزقناه من قبل و شبهه بدلیل قوله و أتوا به متشابها، و هذا کقولک : أبو یوسف أبو حنیفة، ترید أنه لاستحکام الشبه کأن ذاته ذاته . فإن قلت : إلام یرجع الضمیر فی قوله : (و أتوا به )؟ قلت : إلی المرزوق فی الدنیا و الاخرة جمیعا، لان قوله : (هذا الذی رزقنا من قبل ) انطوی تحته ذکر ما رزقوه فی الدارین . و نظیره قوله تعالی : (إن یکن غنیا أو فقیرا فالله أولی بهما) أی بجنسی الغنی و الفقیر لدلالة قوله : غنیا أو فقیرا علی الجنسین . ولو رجع الضمیر إلی المتکلم به لقیل أولی به علی التوحید. فإن قلت : لای غرض یتشابه ثمر الدنیا و ثمر الجنة، و ما بال ثمر الجنة لم یکن أجناسا أخر؟ قلت : لان الانسان بالمألوف آنس ، و إلی المعهود أمیل ، و إذا رأی مالم یألفه نفر عنه طبعه و عافته نفسه ، و لانه إذا ظفر بشی ء من جنس ما سلف له به عهد و تقدم له معه ألف ، و رأی فیه مزیة ظاهرة، و فضیلة بینة، و تفاوتا بینه و بین ما عهد بلیغا، أفرط ابتهاجه و اغتباطه ، و طال استعجابه و استغرابه ، و تبین کنه النعمة فیه ، و تحقق مقدار الغبطة به . ولو کان جنسا لم یعهده و إن کان فائقا، حسب أن ذلک الجنس لایکون إلا کذلک ، فلا یتبین موقع النعمة حق التبین . فحین أبصروا الرمانة من رمان الدنیا و مبلغها فی الحجم ، و أن الکبری لاتفضل عن حد البطیخة الصغیرة، ثم یبصرون رمانة الجنة تشبع السکن . و النبقة من نبق الدنیا فی حجم الفلکة، ثم یرون نبق الجنة کقلال هجر، کما رأوا ظل الشجرة من شجر الدنیا و قدر امتداده ، ثم یرون الشجرة فی الجنة یسیر الراکب فی ظلها مائة عام لایقطعه ، کان ذلک أبین للفضل ، و أظهر للمزیة، و أجلب للسرور، و أزید فی التعجب من أن یفاجئوا ذلک الرمان و ذلک النبق من غیر عهد سابق بجنسهما. و تردیدهم هذا القول و نطقهم به عند کل ثمرة یرزقونها، دلیل علی تناهی الامر و تمادی الحال فی ظهور المزیة و تمام الفضیلة، و علی أن ذلک التفاوت العظیم هو الذی یستملی تعجبهم ، و یستدعی تبجحهم فی کل أوان . عن مسروق : "نخل الجنة نضید من أصلها إلی فرعها، و ثمرها أمثال القلال ، کلما نزعت ثمرة عادت مکانها أخری ، و أنهارها تجری فی غیر أخدود، و العنقود اثنتا عشرة ذراعا". و یجوز أن یرجع الضمیر فی (أتوا به ) إلی الرزق ، کما أن هذا إشارة إلیه . و یکون المعنی : أن مایرزقونه من ثمرات الجنة یأتیهم متجانسا فی نفسه . کما یحکی عن الحسن : یؤتی أحدهم بالصحفة فیأکل منها. ثم یؤتی بالاخری فیقول : هذا الذی أتینا به من قبل ، فیقول الملک : کل ، فاللون واحد و الطعم مختلف . و عنه صلی الله علیه و سلم : "و الذی نفس محمد بیده ، إن الرجل من أهل الجنة لیتناول الثمرة لیأکلها فما هی بواصلة إلی فیه حتی یبدل الله مکانها مثلها" فإذا أبصروها و الهیئة هیئة الاولی قالوا ذلک . والتفسیر الاول هو هو. فإن قلت : کیف موقع قوله : (و أتوا به متشابها) من نظم الکلام ؟ قلت : هو کقولک : فلان أحسن بفلان و نعم مافعل . و رأی من الرأی کذا و کان صوابا. و منه قوله تعالی : (و جعلوا أعزة أهلها أذلة و کذلک یفعلون ) و ما أشبه ذلک من الجمل التی تساق فی الکلام معترضة للتقریر. و المراد بتطهیر الازواج : أن طهرن مما یختص بالنساء من الحیض و الاستحاضة، و ما لایختص بهن من الاقذار و الادناس . و یجوز لمجیئه مطلقا: أن یدخل تحته الطهر من دنس الطباع و طبع الاخلاق الذی علیه نساء الدنیا، مما یکتسبن بأنفسهن . و مما یأخذنه من أعراق السوء و المناصب الردیئة و المناشئ المفسدة، و من سائر عیوبهن و مثالبهن و خبثهن و کیدهن . فان قلت : فهلا جاءت الصفة مجموعة کما فی الموصوف ؟ قلت : هما لغتان فصیحتان . یقال : النساء فعلن ، و هن فاعلات و فواعل ، و النساء فعلت ، و هی فاعلة. و منه بیت الحماسة: و إذا العذاری بالدخان تقنعت و استعجلت نصب القدور فملت و المعنی و جماعة أزواج مطهرة. و قرأ زید بن علی (مطهرات ) و قرأ عبید بن عمیر: مطهرة، بمعنی متطهرة. و فی کلام بعض العرب : ما أحوجنی إلی بیت الله . فأطهر به أطهرة. أی فأتطهر به تطهرة. فإن قلت : هلا قیل طاهرة؟ قلت : فی "مطهرة" فخامة لصفتهن لیست فی طاهرة، و هی الاشعار بأن مطهرا طهرهن . و لیس ذلک إلا الله عز و جل المرید بعباده الصالحین أن یخولهم کل مزیة فیما أعدلهم . و الخلد: الثبات الدائم و البقاء اللازم الذی لاینقطع . قال الله تعالی : (و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد، أفإن مت فهم الخالدون ). و قال امرؤ القیس : ألا انعم صباحا أیها الطلل البالی و هل ینعمن من کان فی العصر الخالی و هل ینعمن إلا سعید مخلد قلیل الهموم ما یبیت بأوجال [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
44. What can be more delightful than a Garden where you observe from a picturesque height a beautiful landscape round you — rivers flowing with crystal water, and fruit trees of which the choicest fruit is before you. The fruit of goodness is goodness, similar, but choicer in every degree of ascent. You think it is the same, but it is because of your past experiences and associations of memory. (R). (Cj. 4:57 ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : آیااحتمال نمی رودکه مراداز(من قبل)عالم برزخ باشدبه دلیل روایتی که می گوید :قبر یا باغی ازباغ های بهشت است یا حفره ای ازجهنم یاروایا تی که دلالت دارندبراینکه مومن درعالم برزخ ازبعضی ازنعمت های بهشت برخوردار میشودفتامل
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ «25»
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا: و بشارت و مژده بده کسانى را که ایمان آورده‌اند به یگانگى خداى تعالى و نبوت انبیاء سبحانى و جمیع ضروریات دینى، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌: و به جا آوردند کارهاى شایسته و پسندیده، مانند نماز و روزه و حج و زکات و سایر عبادات و خیرات و مبرات شرعیه را.
تنبیه: آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه ایمان فقط کافى نیست، بلکه اعمال صالحه جزو ایمان است؛ زیرا هر جا در قرآن ذکر ثواب و درجات اخروى را فرموده نسبت به اهل ایمان، به جا آوردن اعمال صالحه را منضم به آن نموده که: الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌. و نیز حدیث شریف مؤید است: در کافى ذیل حدیثى راوى از حضرت صادق علیه السلام سؤال نماید که خبر ده مرا که ایمان قول و عمل است یا قول بدون عمل؟ حضرت فرماید: ایمان، عمل است کلّا، و قول بعض از آن عمل است به فرض از جانب خدا که بیان فرموده در کتاب خود، واضح است نور را و ثابت است حجّت آن و شهادت دهد مر آن را آن کتاب و دعوت نماید به سوى آن‌ «1».
بنابراین گفتار بدون کردار فایده ندارد، بلکه عمل باید، تا منتج ثواب باشد.
أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ‌: به درستى که براى ایشان است بوستانهاى متعدده که از غایت بسیارى درختان روى آن پوشیده شده با میوجات لذیذ، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: جارى است از زیر درختها یا در جلو غرفها جویهاى وسیع.
به قدرت کامله الهیه چهار نهر آب و خمر و شیر و عسل در جنب هم بدون حائل روى زمین بهشت جارى باشند، بدون اختلاط و امتزاجى. حضرت صادق علیه السلام این مضمون را ادا مى‌فرمود، یکى از ملاحده حاضر بود، گفت: هیچ عقلى این معنى را باور نکند که چهار مایع پهلوى هم باشند و آمیخته نشوند. حضرت فرمود: اى سفیه، نمى‌بینى که خداى تعالى در یک‌
پوست تخم دو مایع را جمع فرموده که به رنگ و طبع و طعم مختلف و به هم اصلا مختلط نشوند؟ آن مرد چون این کلام شنید، ملزم شده اعتراف نمود.
اهل بهشت بر غرفها برآمده، نظاره درختان و میوجات و انهار را نمایند و از میوه‌جات تناول کنند. کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً: هر زمانى که روزى داده شوند از آن بوستانها به بعضى از میوجات درختانى که مهیا و روزى ساخته شده است براى ایشان، قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ‌:
گویند با یکدیگر این میوه‌ها همان میوه‌هائى است که روزى داده شده‌ایم پیش از این، یعنى در دنیا. و تصویر میوجات بهشتى به میوه‌هاى دنیا به جهت آنست که تا نفس به آن میل نماید؛ زیرا طباع مایل هستند به آنچه الفت یافته، پس چون در بهشت مثل آن بینند، به رغبت تمام تناول کنند، یا به جهت ظهور امتیاز نعم بهشتى است که در صورت مانند میوه دنیا لکن در طعم و لذّت مانند آن نباشد، یا آنکه هرگاه مؤمنان از درختى میوه‌اى بچینند، حق تعالى به جاى آن مثلش را آفریند. این حال را مشاهده کنند، از روى تعجب گویند این همان است که پیش از این روزى داده شدیم، یا این میوجاتى است که در دنیا به مرز وقیت آن وعده داده شدیم.
طبرسى فرماید: قول ابن عباس، که اول باشد، صحیح‌تر باشد؛ به جهت تردّد بیان در هر وقت که روزى یابند، و داعى آنها به این کلام زیادتى استعجاب آنان است به آنچه یابند از تفاوت عظیم در لذت و تشابه بلیغ در صورت.
بعد جهت تقریر و تأکید کلام فرماید که: وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً: و بیاورند نزد مؤمنان آنچه روزى یابند از میوجات، در حالتى که مثل میوه‌هاى دنیا باشد به رنگ و صورت، اما طعم آن مختلف است. زیرا تمام میوجات دنیا بر طعم یک میوه بهشت باشد و همین قدر تشابه در هیئت و صورت کافى است در اطلاق، پس مناط تشابه اسم است نه مقدار و طعم و لذت. وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ: و براى ایشان است در آن بهشتها زنانى جفت ایشان از
حورى و انسى که پاکیزه‌اند از عیبهاى زنان دنیا حیض و نفاس و قاذورات و سایر ادناس و مکروهات از سوء اخلاق و قبح صور و افعال، چه تطهّر مستعمل است در اجسام و افعال و اخلاق.


در منهج- سعید بن عامر از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که اگر زنى از زنان اهل بهشت یک بار به دنیا نگاه کند، همه روى زمین پر از بوى مشک گردد و نور آفتاب و ماه را ببرد.

و نیز ابن عباس از آن حضرت روایت نموده که اگر یکى از حور العین آب دهن خود را در هفت دریاى تلخ و شور اندازد، جمیع آنها مانند شهد شیرین شود.

وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ‌: و ایشان در آن بهشتها جاوید و همیشگى باشند، و این کرامت و نعمت از ایشان منقطع نشود؛ چنانچه عذاب و نکال از کفار و منافقین انقطاع نیابد.

تبصره: آنچه اهل بهشت متنعّمند، لذت حقیقى باشد؛ یعنى خوردن و آشامیدن و نکاح و غیره صرف لذت فقط باشد، بخلاف نعم دنیا که گذشته از مشوب بودن به آلام و اسقام، لذت نباشد، بلکه دفع مرض باشد؛ مثلا غذا هر چه لذیذ باشد، تناول آن رفع مرض گرسنگى است که اگر به او نرسد، او را تلف نماید. و همچنین تشنگى مرضى است مهلک که سیراب شدن دفع آن را نماید و همچنین تمام لذتها. لکن در بهشت آنچه بهره‌ور شوند، عین لذت و حقیقت لذت مى‌باشد. و نیز نعم بهشتى تناهى ندارد و هر آنى الذّ نعمت قبل را عطا شوند. زیرا اگر به یک طریقه از نعمت مستلذ شوند، هر آینه کاشف باشد از تناهى قدرت، و چون ثابت و محقق است قدرت مطلقه سبحانى، بنابراین آنا فآنا در تجدید باشد. همچنین عذاب اهل جهنم دائما در شدت و زیادتى باشد و فتور و سستى نیابد.

موعظه: عاقل منصف متدیّن پس از تأمل دریابد که شایسته و روا نباشد آدمى براى چند روزه دنیا- که دنیا و نعمتش هر دو فانى شوند- نعمتهاى باقیه اخروى را که خداى تعالى در آیات توصیف فرموده از دست بدهد، وبراى جیفه دنیا گوهر دیانت را- که سرمایه سعادت است- بذل نماید و عاقبت حسرت و ندامت یابد.
«کجا عقل یا شرع فتوى دهد

که مرد خرد دین به دنیا دهد».

تفکر در احوال گذشتگان و نظاره در مساکن آنان، آخرت را یادآورى نماید. زهى سعادت انسانى که این تفکر را غنیمت و در تعقیب آن به صدد تدارک و عمل برآید.
ابن مسعود نقل نموده که چون حق تعالى حال منافقان را بعنوان تمثیل فرمود، گفتند: ذات خداوندى بزرگوارتر و عالیتر است که این نوع امثال را فرماید [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ «25»

ترجمه‌

و بشارت ده آنانرا که ایمان آوردند و کردند کارهاى شایسته را که مر ایشانرا است بوستانهائى که میگذرد در آنها نهرها هر زمان روزى داده شوند از آن بوستانها از میوه‌ئى روزى‌ئى گویند این است آنچه روزى داده شدیم از پیش و آورده شد آن شبیه بیکدیگر و از براى ایشان زنانى است پاکیزه و ایشان در آن بوستان‌ها جاویدانند..

تفسیر

روایت شده است که در باره على (ع) و حمزه و جعفر و عبیدة بن الحارث بن عبد المطلب نازل شده است و چون شأن نزول است منافى با عموم کلام نیست نهرها در پاى درختان و عمارات جارى است و هر وقت از آن باغ‌ها میوه میخورند میگویند این است نتیجه آن اعمال که در دنیا نمودیم که آنها را هم بتوفیق الهى ما بجا آوردیم بلکه اینها همان اعمال است که باین صورت درآمده است یا آنکه میگویند این میوه‌ها همان میوه‌هاى دنیا است یعنى همان سیب و گلابى و انار است که در دنیا خورده بودیم ولى خصوصیت میوه‌هاى بهشتى آنستکه تمام اوصاف خوب میوه‌هاى دنیا را از رنگ و بو و طعم و لطافت و طراوت و غیرها دارا است و هیچیک از اوصاف بد میوه‌هاى دنیا در آنها نیست و استحاله نمیشوند بهیچ یک از اخلاط و فضولات مگر بعرق که جارى میشود بر اجساد اهل بهشت مانند گلاب و خوشبوتر است از مشک و شباهت آنها بیکدیگر از جهت خوبى و لطافت و صفا است که هر یک از آنها در نهایت کمال است که فوق آن تصور نمیشود و مانند
میوه‌هاى دنیا نیستند که بعضى از آنها نارس و برخى زیاد رسیده و پاره ترش و تلخ شده باشد اگر چه یک نقطه از آنها باشد بلکه هیچ عیبى در آنها موجود نیست و نیز شبیهند بیکدیگر در نوع اگرچه ممتازند از یکدیگر بصفات مثلا سیب‌هاى بهشتى اگرچه همه شبیهند بیکدیگر در سیب بودن ولى هر یک رنگ و بو و طعم مخصوصى دارد که در دیگرى نیست و ذائقه از زیاد خوردنش ملول نمیشود و زنان بهشت پاکند از حیض و نفاس و سایر کثافات و نجاسات و فواحش نه براى مرد خرج تراشى میکنند و نه تکبّر و زبان درازى مینمایند و نه لاف میزنند و نه تدلیس و اخّاذى میکنند و نه مکر و حیله دارند و نه با شوهر خود اظهار بغض و کینه و تعصب و غیرت مینمایند و نه بر روى شوهر صیحه میکشند و نه عیبى از عیوب شوهر خود را بکسى اظهار میدارند و نه بر او العیاذ باللّه دست درازى مى‌کنند، خلاصه آنکه از تمام عیوب زنهاى دنیا منزّه و مبرّى هستند، و در فقیه از حضرت صادق (ع) روایت نموده که حیض نمى‌بینند و حدث از آنها سر نمیزند، حال ملاحظه کن اى برادر عزیز چه قدر مغبونى اگر معاوضه کنى این قبیل زنان حوریّه را با زنان کثیف انسیّه که اگر العیاذ باللّه شوهردار باشد خیانت با برادر دینى خود نموده‌ئى لابد اگر آدم باشى تا عمر دارى در باطن از او خجل و شرمسارى و در ظاهر هم مضطرب و پریشان حالى که مبادا قضیه کشف شود و خطرات دنیوى برایت روى دهد و اگر روزى پشیمان شوى چگونه از زیر بار حقى باین بزرگى بیرون آئى و اگر شوهر نداشته باشد علاوه بر زحمات و تضییع وقت و تشویش حواس و صرف مال بالاخره دچار امراض مسریه مزمنه شوى که شریک عمرت باشد و در اعقابت یادگار بماند که دعا گویت باشند و در آخرت هم در آتش جهنم که شمه از اوصافش گوشزد شد بسوزى و از وصل حوران بهشتى که داراى اوصاف مذکوره‌اند محروم شوى پس از ابتدا اختیار چشمت را از دست مده تا دچار چنین بدبختى نشوى که اگر اختیار نظر را از دست دادى بعید است مبتلى نشوى که دل دنبال دیده میرود و تو دنبال دل تا قعر جهنم‌

مده از کف زمام دیده و دل‌

که گر دادى شود کار تو مشگل [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.