ادامه سخن در تنظیم اسناد تجارى
این آیه در حقیقت با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مساله تنظیم اسناد تجارى مکمل آیه قبل است ، و آنها عبارت اند از:
1 - ((هر گاه در سفر بودید و نویسنده اى نیافتید (تا اسناد معامله را براى شما تنظیم کند و قرار داد را بنویسد) گروگان بگیرید)) (و ان کنتم على سفر و لم تجدوا کاتبا فرهان مقبوضة ).
گر چه از ظاهر آیه در بدو نظر چنین استفاده مى شود که تشریع ((قانون رهن )) مخصوص سفر است ، ولى با توجه به جمله ((و لم تجدوا کاتبا)) (نویسنده اى پیدا نکنید) به خوبى استفاده مى شود که منظور مواردى است که تنظیم کننده سند پیدا نشود، بنابراین هر گاه در وطن هم دسترسى به تنظیم کننده سند، کار مشکلى باشد
اکتفا کردن به گروگان مانعى ندارد، هدف این است که معاملات بر پایه و اساس محکمى باشد خواه اطمینان از نظر تنظیم سند و گرفتن شاهد حاصل شود یا از طریق رهن و گروگان .
در تفاسیر اهل بیت (علیهمالسلام ) نیز به این حقیقت اشاره شده از جمله در منابع معروف حدیث شیعه و همچنین اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) زره خود را در مدینه به عنوان گروگان نزد شخص غیر مسلمانى گذاشت و مبلغى به عنوان وام از او گرفت .
ضمنا از این استفاده مى شود سواد خواندن و نوشتن در آن محیط به قدرى کم بود که بسیار مى شد در سفرها در تمام قافله یک با سواد وجود نداشت .
2 - گروگان حتما باید قبض شود و در اختیار طلبکار قرار گیرد تا اثر اطمینان بخشى را داشته باشد، لذا مى فرماید: ((گروگانى گرفته شده )) (فرهان مقبوضة ).
در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: ((لارهن الا مقبوض ))، ((رهنى وجود ندارد مگر آنکه طلبکار او را تحویل بگیرد)).
3 - سپس به عنوان یک استثنا در احکام فوق مى فرماید: ((اگر بعضى از شما نسبت به بعضى دیگر اطمینان داشته باشد (مى تواند بدون نوشتن سند و رهن با او معامله کند و امانت خویش را به او بسپارد) در این صورت کسى که امین شمرده شده است باید امانت (و بدهى خود را به موقع ) بپردازد و از خدایى که پروردگار او است به پرهیزد)) (فان امن بعضکم بعضا فلیود الذى او تمن امانته و لیتق الله ربه ).
آرى همانگونه که طلبکار به او اعتماد کرده او هم باید اعتماد و اطمینان او را محترم بشمرد و حق را بدون تاخیر ادا کند و تقوا را فراموش ننماید.
قابل توجه اینکه در اینجا طلب طلبکار به عنوان یک امانت ، ذکر شده که
خیانت در آن ، گناه بزرگى است .
4 - سپس همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان مى کند و مى فرماید: ((شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند قلبش گناهکار است )) (و لا تکتموا الشهادة و من یکتمها فانه آثم قلبه ).
بنابراین کسانى که از حقوق دیگران آگاهند موظف اند به هنگام دعوت براى اداى شهادت آن را کتمان نکنند، بلکه بسیارى معتقدند در مورد حقوق مردم بدون دعوت نیز باید اداى شهادت کرد.
روشن است که اداى شهادت واجب کفائى است ، یعنى اگر بعضى اقدام بر آن کنند به گونهاى که حق با آن ثابت شود از گردن دیگران ساقط خواهد شد.
و از آنجا که کتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن ، به وسیله دل و روح انجام مى شود، آن را به عنوان یک گناه قلبى معرفى کرده و مى گوید: ((کسى که چنین کند قلب او گناهکار است )).
و باز در پایان آیه براى تاکید و توجه بیشتر نسبت به حفظ امانت و اداى حقوق یکدیگر و عدم کتمان شهادت هشدار داده ، مى فرماید: ((خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهید دانا است )) (و الله بما تعملون علیم ).
ممکن است مردم ندانند چه کسى قادر بر اداى شهادت است و چه کسى نیست ، و نیز ممکن است مردم ندانند در آنجا که اسناد و گروگانى وجود ندارد، چه کسى طلبکار و چه کسى بدهکار است ، خداوند همه اینها را مى داند و هر کس را طبق اعمالش جزا مى دهد.
[ نظرات / امتیازها ]