محمد سجاد ابراهیمی
[ همه پیام ها ] پیام های محمد سجاد ابراهيمي (71 مورد)
  سوره نحل آیه 28 - ملکه ظلم
عبارت ظالمی انفسهم دلالت بر تداوم ظلم دارد.
ظلم در این آیه ظلم بر نفس آمده است و این می تواند به صورت تلویحی بر این نکته دلالت داشته باشد که:
1- ظالمان به علت کثرت ظلم دیگر ظلم مذکور را ظلم نمی بینند.
2- ظالمان به علت ملکه شدن ظلم، دیگر ظلم را عمل ناپسندی نمی شمارند.
3- هر نوع ظلمی در اصل ظلم بر نفس است.
  سوره طه آیه 130 - تسبیح و تهمید
در این آیه خداوند انسان را به تداوم و ثبات بر آن در اتصال به خودش در تمامی لحظات امر می کند.
این اتصال را از طریق تسبیح و تحمید باید برقرار کرد.
تسبیح یعنی دور کردن تمامی افکار و توصیفات ذهنی از خداوند به این معنا که خداوند آنچه من می پندارم نیست؛ شعار «الله اکبر» نیز بر این امر توجه دارد.
تحمید نیز به معنای ستایش خداوند می باشد. لازمه این ستایش، توصیف خداوند می باشد. توصیف او نیز سبب می شود تا انسان خداوند را در ذهن بیابد و به ناچار حدّ های ذهنی بر او بزند و او را از اطلاق و تعالی دور کند.
از همین رو است که خداوند در این آیه تسبیح و تحمید را توامان آورده است تا انسان به خدای ذهنی و صفات ذهنی خود درباره خداوند محدود نشود و تعالی خداوند را بازیابد. هر تسبیح به نوعی باطل کردن پندارهای ذهنی است و همزمان تحمید بعد از تسبیح سبب می شود تا انسان، خداوند را در تعالی و مرتبه جدید تری نسبت به قبل از تسبیح بیابد؛ ولی چون این تحمید جدید نیز امری ذهنی بوده باید سریعا با تسبیح همراه شود تا انسان دوباره تعالی یابد و خداوند را در تعالی جدیدی بیابد.
محدود کردن خداوند در پندار ها، بت پرستی و شرک نوین می باشد. حتی اگر پندارها نیز معقول باشند. باید حتی از پندارهای معقول نیز تعالی جست و دانست که خداوند در ذهن و عقل آدمی نمی گنجد و ...
این سخن تفصیلی مفصّل دارد که در اینجا امکان آن نیست.
  سوره نازعات آیه 24 - تکبر فرعون
در این آیه فرعون خود را ربّ و پروردگار خطاب می کند و نه اله؛ زیرا تمام مشرکین اعتقاد دارند که خالق الله است و کسی را در خالقیت شریک خداوند نمی دانند اما در ربوبیت برای خداوند شریک قائل می شوند. از اینرو فرعون نیز گفت که من ربّ شما هستم و به این اکتفا نکرد و گفت که از بین ربّ هایی که شماها دارید من از همه برتر و عالی مقام تر هستم. (این مطلب اوج تکبر و غرور و عناد را می رساند)
[ همه نکته ها ] نکته های محمد سجاد ابراهيمي (37 مورد)
  سوره حجر آیه 49 - تقدم رحمت الهی بر غضبش
این آیه و آیه بعد با همدیگر می باشند. در این آیه خداوند ابتدا با تاکیدهای بسیاری از رحمت خود بر همه بندگان و انسان ها صحبت می کند و در آیه بعد از عذابش با تاکید کمتری صحبت می کند و این نشانه تقدم رحمت و مغفرت الهی بر غضب او می باشد.
  سوره انبیاء آیه 47 - میزان در قرآن و روایات
میزان ابزار سنجش است و هر چیزی را با میزان متناسب با آن چیز می‏سنجند. بنابراین، برای عقاید، اخلاق و اعمال انسان نیز میزانی مناسب آنها وجود دارد؛ چنان‏که از آیات فراوانی از قرآن استفاده می‏شود؛ مانند:
1 ـ (ونضع الموازینَ القسط لیوم القیامة فلا تُظلم نفسٌ شیئاً وإن کانَ مثقالَ حبّةٍ مِن خردلٍ أتینا بها وکفی بنا حاسبین)؛ و ترازوهای عدل را برای روز قیامت خواهیم نهاد و ستمی به هیچ کس نخواهد شد و اگر عملی به اندازه دانه خردلی (اسپندی) باشد در حساب آوریم و تنها علم ما از همه حسابگران کفایت خواهد کرد و ما نیز خود حساب‏رس کافی و کامل هستیم.
امام صادق (علیه‏السلام) در تفسیر این آیه می‏فرماید: ترازوهای قسط و عدالت در روز قیامت عبارتند از پیامبران و اوصیاء (علیهم‏السلام): «هم الأنبیاء و الأوصیاء». بنابراین، عقاید و اخلاق و اعمال انسان‏ها را با عقاید و اخلاق و اعمال پیامبران و اوصیای آنان ارزیابی کرده و می‏سنجند.
2 ـ (فَمَن ثقُلت موازینُه فأولئک هم المفلحون و مَن خفّت موازینُه فأولئک الّذین خسروا أنفسَهم فی جهنّم خالدون)؛؛ کسانی که ترازوهای اعمالشان سنگین باشد آنان رستگارانند و کسانی که ترازوهای کردارشان سبک باشد به خود زیان وارد کرده و سرمایه خود را باختند و در جهنّم جاوید خواهند بود.
امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: هیچ‏کس در روز قیامت جلو نخواهد بود، مگر به اعمال و دلیل این مطلب سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: ای مردم! عرب بودن به پدر و جدّ نیست، عربیّت زبان گفتار است. هر کس با آن سخن گفت او عرب است. بدانید که همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک است و گرامی‏ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست و دلیل آن، سخن خداست که می‏فرماید: هنگامی که در صور دمیده شود نسبت‏ها از بین رفته، مورد سؤال قرار نمی‏گیرند. بنابراین، کسانی که ترازوهایشان را با کردار نیک سنگین سازند آنان رستگارانند و کسانی که ترازوهای کردارشان سبک باشد به جان خود زیان وارد کرده، در دوزخ جاودان خواهند بود.
امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) درباره پیشوایان کفر و پرچمداران گمراهی می‏فرماید: برایشان توزین و سنجش اعمال نیست و مورد اعتنا قرار نمی‏گیرند؛ زیرا اینان به امر و نهی خدا و پیامبر اعتنا نکردند. از این‏رو در دوزخ جاوید خواهند بود.
3 ـ (فأمّا مَن ثقُلت موازینُه فهو فی عیشةٍ راضیة و أمّا مَن خفّت موازینُه فأُمّه هاویة)؛؛ کسانی که میزان کردارشان سنگین باشد در زندگی خوشی به سر می‏برند، اما کسانی که میزانشان سبک باشد جایگاهشان دوزخ است.
کسی از امام صادق (علیه‏السلام) پرسید آیا اعمال وزن می‏شود. فرمود: نه؛ زیرا اعمال جسم نیست بلکه عرض و صفت است، وانگهی کسی به وزن کردن نیاز دارد که تعداد اشیا و سنگینی و سبکی آنها را نداند و قطعاً بر خداوند چیزی پوشیده و پنهان نیست. پرسید: پس معنای میزان چیست؟ فرمود: عدالت است. پرسید: پس معنای آیه (فَمن ثقلت موازینُه) چیست. فرمود: ترجیح عمل و کردار شایسته است.
4 ـ (و الوزنُ یومَئذٍ الحقُّ فمن ثقُلت موازینُه فأولئکَ هم المفلحون و مَن خفّتْ موازینُه فأولئکَ الّذین خسروا أنفُسهم بما کانوا بآیاتنا یَظلمون)؛ قطعاً روز قیامت روز سنجش اعمال است؛ آنان‏که میزانشان سنگین باشد البته رستگار خواهند بود و آنان‏که سنجش آنها سبک باشد کسانی هستند که به آیات و پیامبران خدا ستم کرده‏اند و در حقیقت به خود زیان وارد ساخته‏اند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید پنج چیز میزان را سنگین می‏کند: «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» و «لا إله الاّ اللّه» و «اللّه اکبر» و فرزند شایسته و صالحی که از انسان مسلمان وفات کند و انسان در مرگ او شکیبا و بردبار باشد.
تذکّر: اینگونه از موارد از قبیل ذکر مصادیق مهمّ است وگرنه طبق شواهد دیگر مصادیق فراوانی برای نقل میزان مطرح است.
5 ـ (أُولئکَ الّذینَ کفرُوا بآیاتِ ربّهم ولِقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لَهم یومَ القیامة وزناً)؛ آنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او کفر ورزیده‏اند. بنابر این، اعمالشان باطل و نابود گشته، و ما در روز قیامت برایشان ترازو نصب و میزان اقامه نمی‏کنیم؛ زیرا کالایی برای توزین ندارند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تفهیم این که ارزش انسان تنها به عمل صالح است نه به زور و بازوی ستبر و هیکل درشت، می‏فرماید: همانا در روز قیامت انسان فربهی می‏آید که به اندازه بال مگسی ارزش و وزن ندارد: «إنّه لیأتى الرّجل السّمین یوم القیامة لا یزن جناح بعوضة» قرآن درباره منافقان می‏فرماید: (و إذا رأیتهم تعجبک أجسامهم و إن یقولوا تسمع لقولهم کأنّهم خشبٌ مسنّدةٌ)؛ جسمشان آراسته و زیباست امّا از درون، گویی چوب خشک هستند.
اشاره: در برخی از آیات چنین آمده است: (وإن کان مثقال حبّةٍ من خردل أتینا بها وکفی بنا حاسبین)؛ اگر عمل هم وزن پَرِ اِسْپَندْ اندک و سبک باشد ما آن را برای ارزیابی می‏آوریم و در بعضی آیات دیگر چنین آمده است: (فلا نقیم لهم یوم القیامة وزناً)؛ برای آنان ما اصلاً ترازو نصب نمی‏کنیم. آیه دوم ناظر به کافران است که هیچ عمل صالحی برای سنجیدن ندارند. البته معیار درکات آنها جداگانه معلوم می‏شود و آیه اول ناظر به موحّدان است که عمل صالح و طلاح را امتثال و ارتکاب کردند. لذا در هر دو قسم از پَرِ اسپند صرف نظر نمی‏شود، برخلاف کافران که جز عمل طالح چیزی ندارند.
از روایاتی که درباره میزان وارد شده نکات برجسته‏ای در زمینه‏های عقیده، اخلاق و اعمال و سبکی و سنگینی اشیایی استفاده می‏شود؛ مانند:
1 ـ سنگین‏ترین چیز در دنیا و آخرت «اللّه» تبارک وتعالی است و هیچ ارزشی به پایه سنگینی خداوند نیست. امام باقر (علیه‏السلام) می‏فرماید: خداوند بر اهل دنیا سنگین است، مانند سنگینی او در روز قیامت در میزان‏هایشان، و همانا خداوند شرّ را بر اهل دنیا سبک شمرد، مانند سبک بودن آن در قیامت در میزان‏هایشان: «إنّ الله ثَقُل علی أهلِ الدّنیا کثقله فى مَوازینهم یومَ القیامة، و إنّ الله عزّ وجلّ خفّف الشرّ علی أهلِ الدّنیا کخفّته فى مَوازینهِم یومَ القیامة».
تذکّر: سنگینی «الله» یعنی عظمت توحید، به لحاظ وجود عینی و بزرگی اعتقاد آن به لحاظ علمی.
2 ـ نماز و درودی که به نیّت محمّد و آل او (صلوات الله علیهم أجمعین) به جا آورده شود سبب سنگینی میزان اعمال انسان در روز قیامت است. محمّد بن مسلم از امام باقر یا صادق (علیهماالسلام) نقل می‏کند: در میزان قیامت چیزی سنگین‏تر از نماز و صلوات به نیّت محمّد وآل محمّد (علیهم‏السلام) نیست. همانا اعمال انسان در قیامت وقتی در میزان گذاشته می‏شود به سمت سبکی میل می‏کند. ناگهان صلوات فرا می‏رسد و چون در میزان نهاده شود سبب ترجیح کفه کردار نیک او می‏گردد: «ما فى المیزان شی‏ء أثقل من الصّلاة علی محمّد و آل محمّد، و إنّ الرّجل لتوضع أعمالُه فى المیزان فیمیل به فیخرج الصّلاة فیضعها فى میزانه فیرجّح».
3 ـ امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در دو فراز از گفتار عارفانه خویش شهادتین را سبب بالا رفتن عمل و باعث سنگینی میزان دانسته، می‏فرماید: «و أشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسولُه شهادتان ترفعان القول و تضاعفان العمل، خف میزان ترفعان منه و ثقل میزان توضعان فیه»؛ اگر شهادتین از میزان انسان کنار رود آن ترازو سبک گشته و اگر در آن نهاده شود سنگین می‏گردد. همچنین فرمود: «و نشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله شهادتین تصعدان القول و ترفعان العمل، لایخف میزان توضعان فیه ولا یثقل میزان ترفعان منه».
4 ـ خیر و خیرخواهی در دنیا سبب رستگاری انسان می‏گردد و در آخرت نیز سبب سنگینی میزان اعمال اوست؛ چنان‏که شرّ، هم در دنیا سبب خفّت و سبکی است و هم در آخرت مایه سبکی میزان کردار شرور می‏گردد. امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: «إنّ الخیر ثقل علی أهل الدّنیا علی قدر ثقله فى موازینهم یومَ القیامة وإنّ الشرّ خفّ علی أهل الدّنیا علی قدر خفّته فى موازینهم یوم القیامة».
5 ـ دانشمندان اخلاق، در میان اذکار برای ذکر شریف «لا إله إلاّ الله» مقام برجسته‏ای قائلند؛ زیرا حروف آن هیچ یک از لب ادا نمی‏شود (شفوی نیست) بنابراین، می‏تواند از هرگونه ریا و تظاهر دور باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی چند ویژگی برای ذکر «لا إله إلّا الله» بر می‏شمارد: یکی این که کردار انسان بدون «لا إله إلاّ الله» پذیرفته نمی‏شود؛ اگر وحدانیّت خدا از عمل انسان گرفته شود آن عمل پوچ می‏شود. دیگر این که کلمه تقواست. سوم این که سبب سنگینی اعمال انسان در روز قیامت است: عن الحسن بن علىّ بن أبى طالب (علیهماالسلام) عن النّبىّ (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث طویل فى تفسیر «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و الله أکبر» وفیه قال النّبىّ (صلی الله علیه و آله و سلم): «و قوله لا إله إلاّ الله یعنى بوحدانیّته لا یقبل الله الأعمال إلاّ بها، و هى کلمة التقوی یثقّل الله بها الموازین یوم القیامة».
6 ـ ظاهر سازی و ریا کاری، در قیامت مایه سبک وزنی اعمال انسان است. امام باقر (علیه‏السلام) می‏فرماید: «من کان ظاهره أرجح من باطنه خفّ میزانه».
7 ـ کردار انسان با کردار ائمّه طاهرین و امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) سنجیده می‏شود. امام صادق (علیه‏السلام) درباره (و أنّ هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه) فرمود: «هو و الله علىّ، هو و الله الصّراط و المیزان». و در حدیث دیگر فرمود: «نحن الموازین القسط». از این رو بلندای مرتبه انسان و پذیرفته شدن طاعاتش همانا به قدر محبّت او نسبت به پیامبران و اوصیا و به اندازه پیروی در گفتار، کردار، آثار و سنّت آنان است، و تا چه اندازه انسان به پیامبران و امامان عقیده داشته و آنان را مبعوث و برگزیده بر حق بداند. بنابر این، اعمالی پذیرفته می‏شود که با اعمال آنان موافق باشد و اخلاق و گفتاری پسندیده است که با اخلاق و گفتار آنان همخوان باشد و عقیده و باوری بر حق است که از آنان گرفته شود و عقیده‏ای مردود است که از آنان اقتباس نشود. هر چه انسان به آنان نزدیک شود به حق نزدیک شده و هر چه از ایشان دور شود از حق دور گشته است.
بنابر این، میزان هر قومی، پیامبر و وصیّ آن قوم است و به اندازه پیروی از راه آنان سعادت و ملاقات خدا و بهشت را می‏توان دریافت.
8 ـ نوشته عالمان دین بر خون شهیدان راه خدا ترجیح دارد؛ زیرا همانند شدن به پیامبران و اوصیای آنان در آموختن علم و حکمت و آموزاندن آنها بیشتر است تا به مقام عالی شهادت رسیدن؛ زیرا انگیزه بعثت پیامبران (صلوات الله علیهم أجمعین) همانا آموزش علم و حکمت و پاک ساختن جان‏هاست. آنان برای تهذیب اخلاق و نفوس و خوی پاک و پاکیزه مبعوث شده‏اند، وامّا دفع و دفاع از حریم دین به وسیله جهاد هدف دوم است. از این رو امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: «إذا کان یوم القیامة جمع الله النّاس فى صعیدٍ واحدٍ و وُضعت الموازین فیُوزن دماءُ الشهداء مع مدادِ العُلماء فیرجّح مداد العلماءِ علی دماءِ الشّهداءِ».
9 ـ سنگینی میزان و سبکی آن در قیامت معیار کرامت و لئامت انسان در معاد است؛ یعنی اگر میزان عمل کسی در قیامت وزین بود او در آن روز به عنوان انسان کریم شناخته می‏شود وگرنه به عنوان فرد لئیم به حساب می‏آید. امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: سلمان (رحمه‏الله) در جواب مردی گفت: «...فإذا کان یوم القیامة ونُصِبَت الموازینُ فمن ثَقُلَتْ موازینه فهو الکریم ومَنْ خَفَّت موازینه فهو اللّئیم».
  سوره حمد آیه 6 - صراط در قرآن و روایات
صراط در لغت به معنای راه است و به وسیله «مضاف إلیه» معیّن می‏شود و جهت می‏گیرد؛ مانند «صراط مستقیم»، راه راست، راه کج، راه شیطان، راه رحمان، راه سعادت، راه دین و.... البته برخی بین «صراط» و «سبیل فرق» گذاشتند و صراط را به معنای راه مستقیم دانستند و وصف آن را به استقامت وصف توضیحی اعلام داشتند، بر خلافِ سبیل، که به معنای مطلق راه است و مستقیم و منحرف هر دو را شامل می‏شود. به نظر می‏رسد این تفکیک با برخی از شواهد صدق همراه باشد. و تحقیق آن در تفسیر «تسنیم» آمده است.
در روایات، این راه چنین وصف شده است که از روی دهانه جهنّم می‏گذرد و به عنوان «پل صراط» نام گرفته است. امّا در قرآن آیه‏ای که به روشنی از آن نام ببرد وجود ندارد و تنها در چند مورد به آن اشاره شده، جز این که روایات متعدّدی ذیل هر آیه محتوای آن را بازگو می‏کند. آیاتی که در این باره سخن می‏گوید عبارت است از:
1 ـ (وإن منکم إلاّ واردها کان علی ربّک حتماً مقضیّاً ثمّ ننجّی الّذین اتّقوا ونذر الظّالمین فیها جثیّا)؛ همانا همه شما بدون استثنا وارد دوزخ می‏شوید این امری است حتمی و قطعی از ناحیه پروردگار. سپس تقوا پیشگان را از آن نجات می‏بخشیم، و ستمگران را در حالی که به زانو درآمده و بیچاره شده‏اند در آن رها می‏کنیم.
بنابر این، همه انسان‏ها باید از این گذرگاه بگذرند، نهایت آن‏که، دسته‏ای چون برق از آن خواهند گذشت و گروهی هم با وضع دیگری می‏گذرند و دسته‏ای نیز سقوط کرده داخل دوزخ می‏گردند.
امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: «النّاس یمرّون علی الصّراط طبقات و الصّراط أدقّ من الشّعر و من حدّ السّیف. فمنهم من یمرّ مثل البرق و منهم من یمرّ مثل عدو الفرس و منهم من یمرّ حبواً و منهم من یمرّ مشیاً و منهم من یمرّ متعلّقاً قد تأخذ النّار منه شیئاً و تترک شیئاً»؛ مردمی که بر صراط می‏گذرند چند دسته‏اند و صراط از مو باریکتر و از شمشیر برنده‏تر است؛ برخی مانند برق از آن می‏گذرند و بعضی مانند اسب تیز پا، پاره‏ای چهار دست و پا، گروهی چون پیادگان و دسته‏ای به آن آویخته‏اند و عبور می‏کنند و این در حالی است که آتش دوزخ چیزی از آنان را می‏گیرد و چیزی را وا می‏گذارد.
2 ـ (إنّ ربّک لبالمرصاد)؛ تحقیقاً پروردگارت در کمینگاه است. خداوند در راه بندگان قرار دارد. هیچ یک از گفتار و کردارشان از او پنهان نمی‏ماند و از دست نمی‏رود.
امام صادق (علیه‏السلام) درباره «مرصاد» می‏فرماید: مرصاد پلی است بر صراط. هر کس حق مظلومی را از بین برده باشد از آن نمی‏گذرد: «المرصاد قنطرة علی الصّراط لا یجوزها عبد بمظلمة».
ابن عبّاس درباره این آیه می‏گوید: بر جهنّم هفت جایگاه بازرسی است؛ در نخستین آنها از شهادت «لا إله إلاّ الله» پرسیده می‏شود. اگر انسان از عهده این کلمه طیّبه خارج شد به جایگاه دوم می‏رسد. در این محل از «نماز» پرسیده می‏شود. اگر از عهده آن برآمد به سومین جایگاه می‏رسد که از «زکات» می‏پرسند. اگر از عهده آن کاملاً برآمد به چهارمین جایگاه که از «روزه» می‏پرسند می‏رسد. اگر از عهده پاسخ کامل آن برآمد به ایستگاه پنجم می‏رسد که درباره «حج» سؤال می‏شود و در صورت از عهده برآمدن آن به جایگاه ششم می‏رسد که از «عمره» سؤال می‏گردد. اگر توانست پاسخ کامل بدهد به زندان گونه هفتم می‏رسد. در این جا به «مظالم و حقوق بندگان» می‏رسد. اگر توانست از عهده آنها برآید که خوشا به حالش و اگر نتوانست گویند: او را نگهدارید. چنانچه کارهای نیکی انجام داده اعمالش را با آنها کامل می‏سازند و آن‏گاه که از همه فارغ گشت به سوی بهشت روان خواهد شد.
3 ـ (یوم لا یُخزی الله النّبیّ و الّذین آمنوا معه نورهم یسعی بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربّنا أتمِمْ لنا نورنا و اغفر لنا إنّک علی کلّ شی‏ءٍ قدیر)؛ در آن روزی که خداوند پیامبر خود و گرویدگان به او را رسوا و خوار نسازد. در آن روز نور ایمان و بندگی آنان در پیش رو و سمت راست ایشان می‏رود و راه بهشت را می‏نماید. در آن حال با شوق و نشاط گویند پروردگارا تو نور ما را به حد کمال رسان و ما را به لطف و کرم خود ببخشای که تنها تو بر هر چیز توانایی.
ابن عبّاس در تفسیر آیه گفته است: (یوم لا یخزی الله النّبی) یعنی حق تعالی حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را عذاب نمی‏کند. (والّذین آمنوا) یعنی علیّ بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهم‏السلام) را عذاب نمی‏کند. (نورهم یسعی) بدان معناست که نور آنان که صراط را نورانی می‏کند، هفتاد بار بیش از نورهای دنیوی است. (بین أیدیهم و بِأیمانهم) بدان معناست که کسانی که پیرو آنان هستند در پرتو آن نور گام بر می‏دارند. از این رو اهل بیت محمّد و آل محمّد همگی چون برق از صراط می‏گذرند. سپس گروهی به سرعت باد عبور می‏کنند. آن‏گاه دسته‏ای چون اسب تندرو. سپس گروهی مانند پیادگان می‏گذرند. سپس قومی با چهار دست و پا و روی شکم از صراط می‏گذرند و سرانجام گروهی افتان و خیزان چون واماندگان که گاه بر نشیمن‏گاه راه می‏روند با زحمت فراوان از صراط عبور می‏کنند. حق تعالی این راه را بر مؤمنان عریض می‏کند و بر گنه‏کاران باریک. می‏گویند پروردگارا نور کامل به ما عنایت کن تا بتوانیم با آن از صراط عبور کنیم.
امام باقر (علیه‏السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می‏فرماید: «قال رسول الله: یا علىّ إذا کان یوم القیامة أقعد أنا و أنت و جبرئیل علی الصّراط فلم یَجُز أحدٌ إلاّ من کان معه کتاب فیه براتٌ بولایتک»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای علی در روز قیامت من و تو و جبرئیل بر صراط می‏نشینیم و کسی از صراط نمی‏گذرد مگر این که نامه‏ای دارا باشد که در آن اعتقاد وی به ولایت شما نگاشته شده باشد.
4 ـ (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ اینان را بازداشت کنید همانا باید مورد سؤال قرار گیرند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید: «إذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی جهنّم لم یَجُز علیه إلاّ من معه جواز فیه ولایة علىّ بن أبى طالب و ذلک قوله: (و قفوهم إنّهم مسئولون)، یعنى عن ولایة على بن أبى طالب (علیه‏السلام)»؛ روز قیامت هنگامی که صراط روی دوزخ قرار داده شود تنها کسانی از آن عبور می‏کنند که برگه عبور ولایت اهل بیت عصمت (علیهم‏السلام) را داشته باشند. این است معنای (و قفوهم إنّهم مسئولون)؛ یعنی درباره ولایت علیّ بن ابی طالب از آنان سؤال می‏شود.
اساساً در اسلام ناب همه معارف و ارزش‏های والا به هم پیوسته است؛ مثلاً ولایت علیّ بن ابی طالب از نماز، روزه و حج جدا نیست و هیچ‏کدام آنها از شناخت خدا و معاد و رسالت و امامت جدا نیست. از این رو امام صادق (علیه‏السلام) درباره صراط می‏فرماید: «هو الطّریق إلی معرفة الله عزّ وجلّ و هما صراطان: صراط فى الدّنیا و صراط فى الآخرة؛ فأمّا الصّراط الّذى فى الدّنیا فهو الإمام المفروض الطاعة، من عرفه فى الدّنیا و اقتدی بهداه مرّ علی الصّراط الّذى هو جسر جهنّم فى الآخرة، و من لم یعرفه فى الدّنیا زلّت قدمه عن الصّراط فى الآخرة فتردّی فى نار جهنّم»؛ صراط همان راه و روش شناخت خداست. صراط دوگونه است: صراط دنیا و صراط آخرت. راهی که در دنیاست همان «امام واجب الاطاعه» است. کسی که در دنیا او را شناخت و به راهنمایی‏های او اقتدا کرد از صراط آخرت که پل دوزخ است گذشته است و هر کس امام را در دنیا نشناخت گامش بر صراط آخرت می‏لرزد و در آتش دوزخ سقوط می‏کند.
بنابر این، در دنیا باید از صراط گذشت تا در آخرت بتوان از آن گذر کرد؛ یعنی انسان همواره روی پل صراط در حال گذر است و لحظه به لحظه در مرصاد و کمین‏گاه حق تعالی قرار دارد و عقاید و اخلاق و اعمال او در دیدگاه خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بنابراین، کسی که روی مرز اسلام گام بر می‏دارد مانند کسی است که بر چیزی راه می‏رود که از مو نازکتر و ااز شمشیر برّان‏تر است.
مرحوم فیض کاشانی ذیل حدیثِ «إنّ الصراط جسر علی متن جهنّم یمرّ علیه الخلائق» به نقل از مفاتیح الغیب، ص 646 می‏نویسد: صراط در دنیا عبارت است از صورت هدایتی از اعمال قلبی که در جانت ایجاد کرده‏ای، لیکن پس از مردن پرده‏ها بالا می‏رود و پل محسوسی بر متن جهنّم نمودار می‏گردد که تا دَرِ بهشت امتداد دارد. کسی که آن را ببیند می‏فهمد که عصاره ساخت و ساز دنیوی اوست.
بنابر این، صراط و پوینده آن یکی است، و نفس آدمی و مسافرِ به سوی خداست که در ذات خویش مسافرت و طی منازل و مقامات می‏کند و همه اینها را در ذات خویش و در نفس خود می‏یابد (یعنی از سنخ اتّحاد سالک و مسلک است).
اشاره 1 ـ راه زمینی یا هوایی و دریایی گرچه غیر از رونده است، لیکن راه اعتقادی و اخلاقی بیرون از منطقه هویّت رونده نیست؛ یعنی وجود لفظی و کتبی صراط گرچه خارج از هستی انسان سالک است، ولی وجود عینی آن، یعنی وجود خارجی دین غیر از عقیده صائب و عمل صالح که در محدوده هویت انسان معتقد و متعبد است نخواهد بود.
2 ـ دین به دو بخش علمی و عملی تقسیم می‏شود: قسم علمی آن به جزم مُبَرْهَن و قسم عملی آن به عزم راسخ متکی است و تشخیص معارفِ ناب آن دشوارتر از دیدن موهای باریک است و استقامت عملی آن سخت‏تر از حرکت بر لبه تیز شمشیر است و این می‏تواند معنای «أدَقّ مِنَ الشَعر و أحَدّ من السیف» باشد.
[ همه سوال ها ] سوال های محمد سجاد ابراهيمي (22 مورد)
  سوره غاشیة آیه 3 - رابطه عمل و سعی
چرا در این آیه از عمل کافر تعبیر به عمل کرده و از عمل مومن تعبیر به سعی کرده است؟
  سوره نساء آیه 17 - آمدن اسم الله خداوند در موقف توبه
چرا در آیه برای بیان و وصف مقام توبه و شرایط آن از اسم الله خداوند استفاده کرده است؟ چرا از ربّ استفاده نکرد چون ربّ دلالت بر ربوبیت خداوند دارد و با آگاهی خداوند به توبه کار و قبول توبه او مناسبت بیشتری داشت؟
  سوره نساء آیه 16 - توبه خداوند به بنده
سیاق آیاتقرآنی این طور است که معمولا در جایی که صحبتاز توبه و استغفار می شود صفات غفور و رحیم خداوند می آید. در آیه مورد نظر صفت غفران الهی نیامده و به جای آن صفت تواب بودن خداوند آمده است. علتش چیست؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های محمد سجاد ابراهيمي (65 مورد)
  سوره یوسف آیه 6 - ترجمه المیزان، ج‏11، ص: 112
همانطور که در خواب دیدى خداوند تو را براى خودش خالص گردانیده، از شرک پاک مى‏کند تا غیر خدا کسى در تو نصیب نداشته باشد، و تاویل احادیث مى‏آموزد تا از دیدن حوادث چه در خواب و چه در بیدارى به مال و سرانجام آن پى ببرى، و نعمت خود را که همان ولایت الهى است بر تو تمام مى‏کند و تو را در مصر جاى داده اهل و دودمان تو را به نزدت مى‏رساند و ملک و عزت را بر تو و پدر و مادر و برادرانت تمام مى‏کند، همه اینها را بدین جهت مى‏کند که او علیم به بندگان و با خبر به حال آنان است، حکیم است و هر کسى را به هر مقدار که استحقاق دارد پیش مى‏برد، او به حال تو آگاه است و مى‏داند که ستمکاران بر تو تا چه حد مستحق عذابند.
  سوره یوسف آیه 5 - ترجمه المیزان، ج‏11، ص: 106
یعقوب به یوسف فرمود: پسرک عزیزم! داستان رؤیاى خود را براى برادرانت شرح مده، زیرا به تو حسادت مى‏ورزند، و از کار تو در خشم شده نقشه‏اى براى نابودیت مى‏کشند، شیطان هم از همین معنا استفاده کرده فریب خود را به کار مى‏بندد، یعنى به دلهاى آنان راه یافته نمى‏گذارد از کید بر تو صرفنظر کنند، چه شیطان براى آدمیان دشمنى آشکار است.
  سوره یوسف آیه 3 - ترجمه المیزان، ج‏11، ص: 102
ما با وحى این قرآن بهترین قصه‏ها را برایت مى‏سرائیم، و تو قبل از سرائیدن ما نسبت به آن از غافلین بودى.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های محمد سجاد ابراهيمي (12 مورد)
  سوره هود آیه 1 - تفسیر نمونه
این سوره همانند آغاز سوره گذشته و بسیارى از سوره‏هاى دیگر قرآن با بیان اهمیت این کتاب بزرگ آسمانى شروع مى‏شود، تا مردم به محتویات آن بیشتر توجه کنند، و با دیده دقیقترى به آن بنگرند.
ذکر حروف مقطعه" الر" خود دلیلى است بر اهمیت این کتاب بزرگ آسمانى که با تمام اعجاز و عظمتش از حروف مقطعه ساده‏اى که در اختیار همگان است همچون" الف، لام، راء" تشکیل شده است (الر). «1»
و به دنبال این حروف مقطعه یکى از ویژگیهاى قرآن مجید را با دو جمله بیان مى‏کند، نخست اینکه" کتابى است که تمام آیاتش متقن و مستحکم است" (کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ).
و" سپس شرح و تفصیل و بیان تمام نیازمندیهاى انسان در زمینه زندگى فردى و اجتماعى مادى و معنوى، در آن بیان شده است" (ثُمَّ فُصِّلَتْ).
این کتاب بزرگ با این ویژگى از سوى چه کسى نازل شده است؟" از نزد خدایى که هم حکیم است و هم آگاه" (مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ).
به مقتضاى حکیم بودنش آیات قرآن را محکم، و به مقتضاى خبیر و آگاه بودنش آیات قرآن را در بخشهاى گوناگون، طبق نیازهاى انسان بیان داشته است، چرا که تا کسى از تمام جزئیات نیازهاى روحى و جسمى انسان با خبر نباشد نمى‏تواند دستورات شایسته تکامل آفرینى صادر کند.
در واقع هر یک از صفات قرآن که در این آیه آمده، از یکى از صفات خداوند سرچشمه مى‏گیرد، استحکام قرآن از حکمتش، و شرح و تفصیل آن از
__________________________________________________
(1) شرح این معنى و سایر تفسیرهایى که براى حروف مقطعه قرآن شده است در آغاز سوره" بقره" و" آل عمران" و" اعراف" ذکر کرده‏ایم.
تفسیر نمونه، ج‏9، ص: 9
خبیر بودنش.
در اینکه فرق میان" احکمت" و" فصلت" چیست؟ مفسران بحثهاى فراوان کرده‏اند و احتمالات زیادى داده‏اند، اما آنچه نزدیکتر از همه، به مفهوم آیه فوق به نظر مى‏رسد این است، که در جمله اول این واقعیت بیان شده است که قرآن مجموعه واحد به هم پیوسته‏اى است، که همچون یک بناى محکم و استوار بر جا است و نشان مى‏دهد که از سوى خداوند واحد یکتا نازل شده، و به همین دلیل هیچگونه تضاد و اختلاف در میان آیاتش دیده نمى‏شود.
اما جمله دوم اشاره به این حقیقت است که این کتاب در عین وحدت، آن چنان شاخه‏ها و شعب فراوان دارد که تمام نیازهاى روحى و جسمى انسانها را در زیر پوشش خود قرار مى‏دهد، بنا بر این در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت، واحد.
  سوره بقرة آیه 286 - تفسیر نمونه
همانگونه که در تفسیر آیه قبل گذشت این دو آیه ناظر به کسانى است که از شنیدن این جمله که اگر چیزى را در دل پنهان دارید و آشکار سازید خداوند آن را محاسبه کرده و مطابق آن جزا مى‏دهد، نگران شدند و گفتند: هیچ یک از ما از وسوسه‏ها و خطورات قلبى خالى نیست.

این آیه مى‏گوید:" خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند" (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها).
" وسع" از نظر لغت به معنى گشایش و قدرت است، بنا بر این آیه، این حقیقت عقلى را تایید مى‏کند، که وظایف و تکالیف الهى هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانایى افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‏گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى‏یابد، بدیهى است یک قانون‏گذار حکیم و دادگر نمى‏تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمنا جمله فوق، بار دیگر این حقیقت را تایید مى‏کند که هیچگاه احکام شرعى از احکام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى‏گردد، و این دو در همه مراحل دوش به دوش یکدیگر پیش مى‏روند.

سپس مى‏افزاید:" هر کار (نیکى) انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار (بدى) کند به زیان خود کرده است" (لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ).

آرى هر کسى محصول عمل نیک و بد خود را مى‏چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد.

آیه فوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه مى‏سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگرى از این قبیل که افرادى براى تبرئه خویش دست و پا کرده‏اند خط بطلان مى‏کشد.

قابل توجه اینکه: در آیه شریفه در مورد اعمال نیک" کسبت" گفته شده و در مورد اعمال بد" اکتسبت" شاید تفاوت در تعبیر به خاطر این باشد که" کسب" در باره امورى گفته مى‏شود که انسان با تمایل درونى و بدون تکلف آن را انجام مى‏دهد و موافق فطرت او است، در حالى که (اکتسب) نقطه مقابل آن است یعنى کارهایى که بر خلاف فطرت و نهاد آدمى مى‏باشد و این خود مى‏رساند که اعمال نیک مطابق فطرت و نهاد آدمى است و اعمال شر ذاتا بر خلاف فطرت است.

" راغب" در" مفردات" در تفاوت این دو تعبیر مطلب دیگرى گفته است که آن هم قابل دقت مى‏باشد. و آن این که" کسب" مخصوص کارهایى است که فایده آن‏ منحصر به خود انسان نیست بلکه دیگران را هم در بر مى‏گیرد. (مانند اعمال خیر که نتیجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمى‏شود، بلکه ممکن است بستگان و نزدیکان و دوستان او هم در آن سهیم باشند در حالى که" اکتساب" در مواردى گفته مى‏شود که اثر کار تنها دامنگیر خود انسان مى‏گردد و این در مورد گناه است. (البته باید توجه داشت که این تفاوتها در صورتى است که" کسب" و" اکتساب" در مقابل هم قرار گیرند).

و به دنبال این دو اصل اساسى (تکلیف به مقدار قدرت است- و هر کسى مسئول اعمال خویش است) از زبان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان مى‏کند که در واقع آموزشى است براى همگان که چه بگویند و چه بخواهند.

نخست مى‏گوید:" پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مؤاخذه مکن" (رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا).

آنها چون مى‏دانند مسئول اعمال خویش‏اند لذا با تضرعى مخصوص، خدا را به عنوان رب و کسى که لطف ویژه‏اى در پرورششان داشته و دارد، مى‏خوانند و مى‏گویند زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نیست، ما مى‏کوشیم به سراغ گناه عمدى نرویم، اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش.

بحثى که در اینجا مطرح مى‏گردد این است که: مگر امکان دارد که پروردگار کسى را در برابر لغزشى که از فراموشى یا عدم توجه سرچشمه گرفته مجازات نماید؟ تا زمینه‏اى براى این درخواست بماند؟

در پاسخ این سؤال باید گفت: گاهى فراموشى نتیجه سهل‏انگارى خود انسان است مسلم است که اینگونه فراموشیها از انسان سلب مسئولیت نمى‏کند مانند این که: در قرآن آمده است" فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا"، (بچشید عذاب خدا را در برابر آن که این روز را فراموش کردید). «1»

بنا بر این فراموشکاریهایى که زاییده سهل‏انگارى است قابل مجازات است.

موضوع دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که" نسیان" و" خطا" با یکدیگر فرق روشنى دارد.

" خطا" معمولا به کارهایى گفته مى‏شود که از روى غفلت و عدم توجه از انسان سر مى‏زند مثل این که کسى به هنگام شکار تیرى را مى‏زند و به انسانى، بدون قصد اصابت مى‏کند و او را مجروح مى‏نماید. ولى" نسیان" در جایى گفته مى‏شود که انسان با توجه دنبال کار مى‏رود ولى مشخصات حادثه را فراموش کرده، مثل اینکه کس بى گناهى را مجازات کند به گمان اینکه گناهکار است زیرا مشخصات گناهکار واقعى را فراموش نموده است.

سپس به بیان دومین درخواست آنان پرداخته، مى‏گوید:" پروردگارا! بار سنگینى بر دوش ما قرار مده آن چنان که بر کسانى که پیش از ما بودند (به کیفر گناهان و طغیانشان) قرار دادى" (رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا).

" اصر" در اصل به معنى نگهدارى و محبوس ساختن است، و به هر کار سنگین که انسان را از فعالیت باز مى‏دارد، گفته مى‏شود و نیز به عهد و پیمانها که آدمى را محدود مى‏سازد، اطلاق مى‏گردد. به همین دلیل مجازات و کیفر را نیز گاهى" اصر" مى‏گویند، در این جمله مؤمنان از خداوند تقاضا دارند، از تکالیف سنگین، که گاهى موجب تخلف افراد از اطاعت پروردگار مى‏گردد، آنها را معاف دارد. و این همان چیزى است که در باره دستورات اسلام از زبان پیغمبر (ص) نقل شده." بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة " «2»:" به آیینى مبعوث شده‏ام که عمل به آن براى همه‏ سهل و آسان است".

در اینجا ممکن است سؤال شود: اگر آسان بودن شریعت و آیین خوب است پس چرا در اقوام پیشین نبوده؟ در پاسخ باید گفت: همانطور که از آیات قرآن استفاده مى‏شود تکالیف شاق براى امم پیشین، در اصل شریعت نبوده، بلکه پس از نافرمانیها به عنوان عقوبت و کیفر قرار داده شده است. همانطور که بنى اسرائیل به خاطر نافرمانیها پى در پى از خوردن پاره‏اى از گوشتهاى حلال محروم شدند (سوره انعام آیه 146 و سوره نساء آیه 160).

در سومین در خواست مى‏گویند:" پروردگارا! مجازاتهایى که طاقت تحمل آن را نداریم براى ما مقرر مدار" (رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ).

این جمله ممکن است اشاره به آزمایشهاى طاقت‏فرسا یا مجازاتهاى سنگین دنیا و آخرت و یا هر دو باشد و شاید تعبیر به" لا تحمل" در جمله قبل و" لا تحمل" (با تشدید) در این جمله، به خاطر همین است، زیرا تعبیر اول اشاره به مسائل مشکل و تعبیر دوم اشاره به مسائل طاقت‏فرسا است.

و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا مى‏گویند:" ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده" (وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا).

" عفو" در لغت به معنى محو کردن آثار چیزى است، و غالبا به معنى محو آثار گناه مى‏آید که هم شامل آثار طبیعى آن مى‏شود، و هم شامل مجازات آن.

در حالى که مغفرت تنها به معنى پوشاندن گناه است.

بنا بر این مؤمنان هم از خدا مى‏خواهند گناهانشان را بپوشاند و هم آثار وضعى و تکوینى آن را از روح و روانشان بزداید و هم کیفر آن را از آنان بردارد، و سپس از او مى‏خواهند رحمت واسعه‏اش که همه چیز را در بر مى‏گیرد شامل حال آنان شود.

و بالاخره در هفتمین و آخرین درخواست مى‏گویند:" تو مولى و سرپرست‏ مایى، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان" (أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ).

و به این ترتیب تقاضاهاى آنان شامل دنیا و آخرت و پیروزیهاى فردى و اجتماعى و عفو و بخشش و رحمت الهى مى‏گردد، و این تقاضایى است بسیار جامع.


نکته‏ها
1- از آنجا که در این دو آیه خلاصه‏اى از تمام سوره بقره آمده است، و روح تسلیم در برابر آفریدگار جهان را به ما مى‏آموزد، این نکته خاطرنشان شده که اگر مؤمنان از خدا مى‏خواهند که از لغزشهاى آنان درگذرد و در برابر دشمنان گوناگون پیروزشان گرداند باید برنامه" سمعنا و اطعنا" را انجام دهند و بگویند:" ما نداى منادیان را از جان و دل پذیرفتیم و در صدد پیروى از آن بر آمدیم" و در این راه از هر گونه تلاش و کوشش باز نایستند و سپس از خداوند خواستار پیروزى بر موانع و دشمنان گردند.

تکرار نام خدا به عنوان" ربنا" و کسى که لطف خاصى در پرورش آنان دارد این حقیقت را تکمیل مى‏کند.

لذا رهبران اسلام در ضمن احادیث متعددى، مسلمین را به خواندن این دو آیه ترغیب کرده و ثوابهاى گوناگونى براى آن بیان داشته‏اند که اگر زبان و دل در تلاوت این آیات هماهنگ گردند و تنها سخن نباشد بلکه برنامه زندگى گردد، خواندن همین دو آیه مى‏تواند کانون دل را با آفریدگار جهان پیوند دهد و روح و روان را صفا بخشد و عامل تحرک و فعالیت گردد.

2- از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که" تکلیف ما لا یطاق" وجود ندارد،
نه در اسلام و نه در ادیان دیگر و اصل آزادى اراده است، زیرا مى‏گوید: هر کس در گرو اعمال نیک و بد خویش است هر کار نیکى انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار بدى انجام دهد به زیان خود کرده است، تقاضاى عفو و بخشش و مغفرت نیز شاهد این مدعا است.

و این امر هماهنگ با منطق عقل و مسئله حسن و قبح است، چرا که خداوند حکیم هرگز چنین کارى را نمى‏کند و این خود دلیلى است بر نفى مساله جبر، چگونه ممکن است خداوند بندگان را مجبور بر گناه سازد و در عین حال نهى از گناه کند؟

ولى تکالیف شاق و مشکل، امر محالى نیست همانند تکالیف شاقى که در مورد بنى اسرائیل وجود داشته و آن هم مولود اعمال خودشان و کیفر خیره‏سرى‏هاى آنها بوده است.






  سوره بقرة آیه 285 - تفسیر نمونه
سوره بقره با بیان بخشى از معارف اسلامى و اعتقادات حق آغاز شد و با همین معنى نیز که در آیه فوق و آیه بعد از آن است پایان مى‏یابد، و به این ترتیب آغاز و پایان آن هماهنگ است.

بعضى از مفسران نیز شان نزولى براى این آیه ذکر کرده‏اند و آن اینکه هنگامى که آیه سابق نازل شد که اگر چیزى در دل پنهان دارید یا آشکار کنید خداوند حساب آن را مى‏رسد، گروهى از اصحاب ترسان شدند (و مى‏گفتند هیچ کس از ما خالى از وسوسه‏هاى باطنى و خطورات قلبى نیست و همین معنى را خدمت رسول خدا (ص) عرض کردند) آیه فوق نازل شد و راه و رسم ایمان و تضرع به درگاه خداوند و اطاعت و تسلیم را به آنان آموخت نخست مى‏فرماید:" پیامبر (ص) به آنچه از طرف پروردگارش نازل شده است ایمان آورده" (آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ).

و این از امتیازات انبیاى الهى است که عموما به مرام و مکتب خویش ایمان قاطع داشته و هیچگونه تزلزلى در اعتقاد خود نداشته‏اند، قبل از همه خودشان مؤمن بودند، و بیش از همه استقامت و پایمردى داشتند.

در آیه 158 سوره اعراف این موضوع را یکى از صفات ویژه پیامبر اسلام (ص) شمرده مى‏گوید: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ:

" ایمان بیاورید به خدا و پیامبر و رسولش، همان پیامبر درس نخوانده‏اى که ایمان به خدا و کلمات او دارد".

سپس مى‏افزاید:" مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگان وى همگى ایمان آورده‏اند و (مى‏گویند) ما در میان پیامبران او هیچگونه فرقى نمى‏گذاریم" و به همگى ایمان داریم (وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ). «1»

آرى مؤمنان بر خلاف" کسانى که مى‏خواهند بین خدا و پیامبرانش جدایى بیفکنند و به بعضى ایمان بیاورند و بعضى را انکار کنند" (وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ «2» هیچگونه تفاوتى میان رسولان الهى نمى‏گذارند، و همه را از سوى خدا مى‏دانند، و همگى را محترم مى‏شمرند.

روشن است که این موضوع، منافاتى با نسخ ادیان پیشین به وسیله ادیان بعد ندارد، زیرا همانگونه که سابقا اشاره شد، تعلیمات انبیاء همچون تعلیمات مراحل مختلف تحصیلى از ابتدایى و راهنمایى و دبیرستانى و دانشگاهى است، گر چه‏ اصول آن یکى است ولى در سطوح مختلفى پیاده مى‏شود و به هنگام ارتقاء به مرحله بالاتر برنامه‏هاى پیشین کنار مى‏رود، در عین اینکه احترام همه آنها محفوظ است.

سپس مى‏افزاید: مؤمنان علاوه بر این ایمان راسخ و جامع، در مقام عمل نیز" گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (همه ما) به سوى تو است" (وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ).

" سمعنا" در بعضى از موارد به معنى فهمیدیم و تصدیق کردیم آمده است که یک نمونه‏اش همین آیه است، یعنى دعوت پیامبرانت را با تمام وجود خود پذیرفتیم و در مقام اطاعت و پیروى در آمدیم.

ولى خداوندا! بالاخره ما انسانیم و گاه غرائز و هوسها بر ما چیره مى‏شود و دچار لغزش مى‏شویم، از تو انتظار آمرزش داریم و مى‏دانیم که سرانجام کار ما به سوى تو است «1».

و به این ترتیب ایمان به مبدأ و معاد و رسولان الهى با التزام عملى به تمام دستورات الهى همراه و هماهنگ مى‏گردد.




[ همه لغت ها ] لغت های محمد سجاد ابراهيمي (10 مورد)
  سوره مطففین آیه 12 - تدبر شخصی
اثیم : گناه پیشه
 توضيح : این کلمه از ریشه (اثم) به معنای گناه است و در وزن صفت مشبهه است و صفت مشبهه در بعضی موارد معنای اسم فاعل را دارد. در نتیجه معنای اثیم این می شود که فرد بر گناه عادت دارد و گناه جزء عادات او است.
  سوره آل عمران آیه 49 - مفردات راغب
ابرص :
 توضيح : راغب: کلمه" ابرص" به معناى کسى است که دچار برص شده و" پیسى" (که یک بیمارى پوستى است) گرفته.
  سوره آل عمران آیه 37 - مفردات راغب
محراب :
 توضيح : راغب در مفردات مى‏گوید:" محراب مسجد" را بقول بعضى از این جهت محراب خوانده‏اند که آنجا جاى حرب و ستیز نمودن با دشمن و با هواى نفس است و بعض دیگر گفته‏اند: بدین جهت محراب خوانده شده که انسان جا دارد که در آنجا حریب یعنى بریده از کارهاى دنیا و پراکندگى خاطر باشد.
بعضى دیگر گفته‏اند: اصل در این کلمه، محراب خانه بوده که به معناى صدر مجلس و بالاى خانه است و سپس در مسجد استعمالش کرده صدر مسجد را هم محراب مسجد خواندند.
بعضى دیگر گفته‏اند: در اصل لغت، کلمه" محراب" نامگذارى شده براى محل عبادت در مسجد، و این نام مخصوص صدر مجلس در مسجد است، چیزى که هست در صدر سایر مجالس هم استعمال شده، جایى را هم که شبیه به محراب مسجد است محراب خوانده‏اند.
بنظر مى‏رسد این احتمال از سایر احتمالات صحیح‏تر باشد، براى اینکه قرآن هم آن را در محراب معبدها استعمال کرده، و فرمود:" یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ" (سبا/13)