لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ: براى خداست خاصه مالکیت و سلطنت آنچه در آسمانهاست از کواکب و ملائکه و غیر آن از عجائبات و آنچه در زمین است از ارکان و موالید. یا مر ذات یگانه الهى راست عوالم روحانیه که استار غیوب و بواطن صفاتند و عوالم جسمانیه که ظواهر اسماء و مظاهر فعالند، یعنى زمام اختیار خلق و ملک آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست و تدبیرات عالم وجود در تحت اقتدار و قبضه اختیار او است، زیرا ذات احدیت سبحانى مبدع و منشى همه مکونات و ممکنات است پس ملک و ملک همه به ید قدرت او است به هر قسمى که اراده فرماید. وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ:
و اگر آشکار کنید آنچه در نفوس شماست از نیات و قصدها، أَوْ تُخْفُوهُ: یا پنهان سازید آن را، یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ: محاسبه فرماید شما را به آن خداى تعالى، پس شما را به آن مجازات خواهد داد.
و از حضرت باقر علیه السّلام مروى است در تفسیر این آیه فرمود: آنچه آشکار کنید از افعال ظاهره که مردم آن را مشاهده کنند، و آنچه مخفى نمائید از آنها، حق تعالى بر این هر دو جزا خواهد داد. «1» تنبیه: آیه شریفه شامل است اعتقادات صحیحه و فاسده را، یعنى عقد قلبى و آنچه در تحت تکلیف داخل نیست مانند وساوس و هواجس نفسانى و آنچه تحفظ از آن ممکن نباشد مانند خواطر قلبیه از این حکم خارج است به دلالت عقل و فرمایش نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: انّ اللّه تجاوز لهذه الامّة عن نسیانها و ما حدّثت به انفسها ما لم یتکلّم به او یعمل به: «2» بدرستى که خداى تعالى از امت من عفو فرموده نسیان آنان را و آنچه نفس ایشان به آن حدیث کند مادامى که تکلم ننموده یا عمل نکرده باشد.
فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ: پس مىآمرزد به فضل خود هر که را که آمرزش او را خواهد. وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ: و عذاب نماید به عدل هر که را که تعذیب او را خواهد. وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: و خداى تعالى بر همه چیز از آمرزش و عذاب قادر و توانا است.
تحقیق: علامه مجلسى رضوان الله علیه در مرآت العقول شرح مفصلى در این موضوع بیان فرموده وضوح این مطلب منوط به احوال قلب است:
1- حدیث نفس- آنچه در قلب خطور یابد مثل صورت زنى که پشت سر او باشد در راه که اگر توجه کند او را مىبیند.
2- میل طبع و هیجان رغبت- که عبارت است از شهوتى که در طبع و میل انسانى باشد.
3- حکم قلب و اعتقاد به اینکه سزاوار است نظاره شود مادامى که رادعى و مانعى حاصل نباشد مانند حیاء و خوف.
4- تصمیم عزم و جزم بر فعل که مقدمه تحریک عضلات است.
اما اول و دوم مخاطره و حدیث نفس و مؤاخذه ندارد و مشمول حدیث شریف نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: عفى عن امّتى ما حدّثت به نفوسها «1» فرمود: عفو شده از امت من آنچه حدیث کند به آن نفوس آنان.
و اما سومى، یعنى اعتقاد و حکم قلب مردّد است بین حال اختیار و اضطرار، پس اختیارى آن مورد مؤاخذه، و اضطرارى آن مؤاخذه ندارد.
اما چهارمى که تصمیم عزم و قصد به فعل مورد مؤاخذه خواهد بود، پس اگر خوف الهى او را بازدارد و پشیمان شود، نوشته شود براى او حسنه، زیرا قصد او اولا معصیت بود، لکن امتناع او از آن مجاهده نفس و حسنه محسوب مىباشد، و لذا فرمود پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: یقول اللّه للحفظة:
اذا همّ عبدى بسیّئة فلا تکتبوها علیه فان عملها فاکتبوها سیئة و ان همّ بحسنة و لم یعملها فاکتبوها حسنة فان عملها فاکتبوها عشرا: «2» خداى تعالى فرماید به ملکین حافظین اعمال: هر گاه قصد کند بنده من به گناهى، پس ننویسید آن را بر او، اگر بجا آورد آن را، بنویسید یک گناه. و اگر قصد حسنه نمود و بجا نیاورد، بنویسید بر او حسنه، پس اگر آن را بجاى آورد، بنویسید براى او ده ثواب. و این دلیل عفو است بر عمل قلب و تفضل از جانب مقلب القلوب.
تتمه: چون آیه نازل شد جماعتى از صحابه خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عرض کردند: ما تکلیف ما لا یطاق شدیم به جهت آنکه هیچیک از ما خالى از حدیث نفس نیستیم و زمام اندیشه ما در اختیار ما نیست، گاهى خیال معاصى در قلب ما خطور کند و ما آن را کراهت داریم، اگر خدا ما را به آن محاسبه فرماید کار بر ما دشوار گردد؟ حضرت فرمود: شما همان را گوئید که بنى اسرائیل گفتند: سمعنا و عصینا، لا جرم چندین بلیه بر گفتار آنان متفرع شد گفتند: سمعنا و اطعنا. اصحاب به فرمایش حضرت اطمینان یافته از صمیم قلب گفتند: سمعنا و اطعنا؛ آیه شریفه نازل شد که: لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها؛ بنا بقولى آیه شریفه بعد نازل شد
[ نظرات / امتیازها ]
لِلّٰهِ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا مٰا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحٰاسِبْکُمْ بِهِ اَللّٰهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ تقدم للّٰه، اختصاص را میرساند
ما، اشارۀ ابهام انگیز به پدیده ها و قوا و استعدادهاییست که در درون آسمانها و زمین تکوین مى یابد، و تکرار آن ما فى السماوات، ما فى الارض، ما فى انفسکم تکامل و جدایى آن را مینمایاند: همان چه در آسمانهاست، بصورت کامل در زمین و کاملتر آن در نفوس شما است لِلّٰهِ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ ،چون علت و مقدمه اى براى عطف وَ إِنْ تُبْدُوا مٰا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ ،است: همین که آنچه در آسمانها و زمین است، فقط از آن خدا میباشد، اگر آشکارا کنید آنچه در نفوس شماست یا آن را پنهان دارید خداوند بسبب آن حساب شما را میرسد ما فى انفسکم، باید ملکات و خویهایى باشد که محصول اعمال است و در نفوس ثبات یافته و منشأ اراده و اختیار میگردد و بصورت اعمال و گفتار، آشکارا میشود و یا مانع و مضاد درونى و یا بیرونى آنها را نهان میدارد اینها است که مورد تکلیف و محاسبه و مؤاخذه واقع میشود نه اندیشه و وسوسه ها و خاطرات گذرایى که بدون اراده و اختیار است پس آنچه در نفوس ثبات یافته و محصول اندیشه و اعمال اختیارى و منشأ آن و قابل تغییر است، چه ابداء شود یا اخفاء بحساب در مى آید مانند خویهاى حسد و کبر و امساک و دیگر عقده ها و عادات نیک و بدى که میتوان آنها را دگرگون کرد و یا از بروزشان بازداشت اینها بهر صورت و چگونگى و تأثیر و ابداء و یا اخفاء که باشند، حساب جمع و تفریق و فعل و انفعالهاى آن را همان خدا میداند و بررسى میکند و بر طبق مشیت حکیمانه اش آنچه شرخیز و عذاب آور است مى آمرزد و یا بآن عذاب مینماید: فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشٰاءُ چون او بر هر چیزى توانا است: وَ اَللّٰهُ عَلىٰ کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ این آیه مبیّن مالکیت و تصرف بحق خدائیست که این احکام را بمشیت حکیمانه اش تشریع نموده و تعلیل نهى «و لا تکتموا الشهاده و فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ »و تفصیل: « وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ »است
[ نظرات / امتیازها ]
حقّ جلّ و علا چون بیان احکام شرعى کرد بازنمود که آنچه من فرمودم ترانه براى آن فرمودم که مرا به آن حاجتى بود بلکه از بهر تو و نفع و صلاح تو فرمودم چه همۀ ملک آسمان و زمین مراست و در آسمان و زمین امر و فرمان مراست اگر ظاهر گردانید آنچه در دلهاى شماست یا بازپوشید آن را
شعبى و مجاهد و عکرمه گفتند که:مراد باین ابداء و اخفاء شهادتست بعضى دیگر گفتند که:موالات کافران است بیانش در سورۀ آل عمران «قُلْ إِنْ تُخْفُوا مٰا فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اَللّٰهُ » و این قول مقاتل و واقدى است بعضى دیگر از علما گفتند:عامّ است لیکن حکم آن منسوخ است به آیت «لاٰ یُکَلِّفُ اَللّٰهُ نَفْساً إِلاّٰ وُسْعَهٰا» رسول صلى اللّه علیه و آله گفت: انّ اللّه تجاوز لامّتى ما حدّثت به أنفسها ما لم تکلّموا به او تعلموا به،خداى تعالى از امّت من در گذراند آنچه نفس ایشان به آن حدیث کند ما دام تا نگویند یا نکنند و این قول عبد اللّه عباس و عبد الله مسعود و ابو هریره است و این قول ضعیف است از آنکه دلیل دلالت کرده است بر نفى تکلیف ما لا یطاق و آن از حکیم جایز نبود و اگرچه یک ساعت بود پس آیت متناول باشد اعتقادات و ارادات را،آنگه گفت:بیامرزد آن را که خواهد از مستحقّان عقاب و عذاب کند آن را که خواهد از ایشان و این آیت دلیل است بر آنکه خداى را هست که عفو کند از گناه گناه کاران که اگر واجب بودى عذاب کردن ایشان چنانکه اهل وعید گویند تعلیق آن کردن به مشیّت نیکو نبودى و خداى تعالى بر همه چیزى قادر است جماعتى گفتند که:خداى تعالى بنده را به همه فعل از افعال محاسبه کند جز آنکه هرچه از آن بقول و عمل کرده باشد آن را به قیامت عقوبت کند اگر توبه نکرده باشد و آنچه بدان همّت کرده باشد بدل یا عزم کرده باشد برآن از معصیت آن را جزا به بیمارى و مصائب و آفات و احزان کند و درین خبرى روایت کرده اند از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله که بدانچه بدو رسد از تبى و نکبتى و به چیزى که ازو ضایع شود و چیزى که در گریبان طلب کند و آن در آستین او باشد تا بدانستن آن غمى بدل او رسد این همه کفّارت او بود تا که پیش خداى رسد از گناه پاکیزه شده باشد چنانکه زر سرخ از کورۀ زرگر بیرون آید و گفت صلى اللّه علیه و آله:لا یصیب المؤمن نصب و لا وصب و لا مخمصة حتّى الهمّ یهمّه و لا أذى الّا کفّره اللّه به من خطایاه،مؤمن را هیچ رنجى و دردى و گرسنگى نرسد تا آن چیز که او را غمگین کند الّا که خداى تعالى آن را به کفّارت گناهش کند و جعفر صادق علیه السّلام گفت که: اگر اظهار کنید آنچه در دل دارید از ایمان یا پنهان کنید و محمّد بن علىّ الباقر علیه السّلام گفت:آنچه آشکارا کنید از افعال ظاهر و مردم آن را ببینند و بدانند و آنچه پنهان کنید از مردمان و ایشان ندانند خداى بر این هر دو جزا دهد
در خبرست که روز قیامت بندۀ را در قیامت آرند و صحیفۀ اعمال او در دست او نهند او نامه باز کند در اوّل حجّى مبرور بیند ساعتى در آن مى نگرد و اندیشه مى کند و مرد حجّ نکرده باشد خطاب آید که برخوان صحیفۀ عملت،او گوید:خدایا سهو و غلط بر تو روا نیست من در دار دنیا حجّ نکرده ام و اینجا حجّى مقبول نوشته اند،حقّ گوید:تو حجّ نکردى و لیکن فلان روز یاد دارى که قافلۀ حاجّ مى گذشت تو آب در چشم بگردانیدى و مى گفتى:کاشکى تا من استطاعت داشتمى تا با اینان برفتمى من از تو صدق دانستم در دیوان تو بنوشتم حجّى مقبول و مبرور
قتاده روایت کند از صفوان گفت که:با عبد اللّه عمر بودم در طوافگاه مردى آمد و ازو پرسید:که اى پسر عمر از رسول صلى اللّه علیه و آله چه شنودى در نجوى ؟ گفت:شنیدم که رسول گفت:روز قیامت بنده را بعرش خود نزدیک کند و گناهان او تنها با او تقریر مى کند و مى گوید:اى بنده یاد دارى فلان روز فلان گناه کردى ؟ او گوید:بار خدایا همچنین است که مى فرمائى من کردم،حق تعالى گوید:بندۀ من از تو بپوشیدم آن همه را و فرشتگان را برآن اطّلاع ندادم اکنون بیامرزیدم و ترا عفو کردم با مؤمنان چنین خطاب کند و با کافران و منافقان بر ملاء خلق على رءوس الاشهاد ندا کند هٰؤُلاٰءِ اَلَّذِینَ کَذَبُوا عَلىٰ رَبِّهِمْ الا لعنت اللّه على الکاذبین
[ نظرات / امتیازها ]