● حاجيه تقي زاده فانيد -
تفسیر انگلیسی- ابن کثیر
Muhammad bin Ishaq narrated that Ibn `Abbas said, "Allah said to His Prophet ,
﴿قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاٌّخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنْتُمْ صَـدِقِینَ ﴾
(Say to (them): "If the home of the Hereafter with Allah is indeed for you especially and not for others, of mankind, then long for death if you are truthful.'') meaning, `Invoke Allah to bring death to the lying camp among the two (Muslims and Jews).' The Jews declined this offer by the Messenger of Allah .''
﴿فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ﴾
(Then long for death), means, "Invoke (Allah) for death.'' Also, `Abdur-Razzaq narrated that `Ikrimah said that Ibn `Abbas commented,
﴿فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ﴾
(Then long for death if you are truthful), "Had the Jews invoked Allah for death, they would have perished.'' Also, Ibn Abi Hatim recorded Sa`id bin Jubayr saying that Ibn `Abbas said, "Had the Jews asked for death, one of them would have choked on his own saliva.'' These statements have authentic chains of narration up to Ibn `Abbas. Further, Ibn Jarir said in his Tafsir, "We were told that the Prophet said,
«لَوْ أَنَّ الْیَهُودَ تَمَنَّوُا الْمَوْتَ لَمَاتُوا وَلَرَأَوْا مَقَاعِدَهُمْ مِنَ النَّارِ، وَلَوْ خَرَجَ الَّذِینَ یُبَاهِلُونَ رَسُولَ اللهِصلى الله علیه وسلّم لَرَجَعُوا لَا یَجِدُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا»
(Had the Jews wished for death, they would have died and seen their seats in the Fire. And, those who invoked such curse against Allah's Messenger would have found no families or property had they returned to their homes).''
Similar to this Ayah is Allah's statement in Surat Al-Jumu`ah,
﴿قُلْ یأَیُّهَا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَـدِقِینَ - وَلاَ یَتَمَنَّونَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّـلِمِینَ - قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَـقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَـدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴾
((Say (O Muhammad ): "O you Jews! If you pretend that you are friends of Allah, to the exclusion of (all) other mankind, then long for death if you are truthful. ''But they will never long for it (death), because of what (deeds) their hands have sent before them! And Allah knows well the Zalimin. Say (to them): "Verily, the death from which you flee will surely meet you, then you will be sent back to (Allah) the Knower of the unseen and the seen, and He will tell you what you used to do.'') (62:6-8).
So they claimed that they are Allah's sons and loved ones and said, "Only those who are Christian or Jews shall enter Paradise.'' Therefore, they were called to invoke Allah to destroy the lying group, be it them or the Muslims. When the Jews declined, every one was sure of their wrong, for had they been sure of their claims, then they would have accepted the proposal. Their lies were thus exposed after they declined the offer to invoke the curse.
Similarly, the Messenger of Allah called a delegation of Najran's Christians to curse after he refuted them in a debate in which they demonstrated stubbornness and defiance. Allah said,
﴿فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتُ اللَّهِ عَلَى الْکَـذِبِینَ ﴾
(Then whoever disputes with you concerning him (`Isa) after (all this) knowledge that has come to you (i.e. `Isa) being a servant of Allah, and having no share in divinity), say (O Muhammad ): "Come, let us call our sons and your sons, our women and your women, ourselves and yourselves ـ then we pray and invoke (sincerely) the curse of Allah upon those who lie.'') (3:61).
When the Christians heard this challenge, some of them said to each other, "By Allah! If you do such with this Prophet, none of you will have an eye that blinks.'' This is when they resorted to peace and gave the Jizyah (tax) in disgrace. The Prophet accepted the Jizyah from them and sent Abu `Ubaydah bin Al-Jarrah with them as a trustee. Similar to this meaning is Allah's command to His Prophet to proclaim to the polytheists:
﴿قُلْ مَن کَانَ فِى الضَّلَـلَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَـنُ مَدّاً﴾
(Say (O Muhammad ) whoever is in error, the Most Gracious (Allah) will prolong him (in it).) (19:75) meaning, "Whoever among us has deviated, may Allah increase and prolong his deviation.'' We will mention this subject later, Allah willing.
The Mubahalah (invocation to Allah to destroy the liars) was called a `wish' here, because every just person wishes that Allah destroy the unjust opponent who is debating with him, especially when the just person has a clear, apparent proof for the truth he is calling to. Also, the Mubahalah involves invoking Allah for death of the unjust group, because to disbelievers, life is the biggest prize, especially when they know the evil destination they will meet after death.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر راهنما
1 - یهود، سراى آخرت و نعمتهاى آن را ویژه خویش مى پندارند.
قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة
تقدیم «لکم» بر «الدار الأخرة» مفید حصر و اختصاص است و «خالصة» - که حال براى «الدار» مى باشد - بر این انحصار و اختصاص تأکید مى کند; زیرا خالص بودن به معناى اختصاص داشتن است.
2 - یهودیان، دیگر مردمان را از نعمتهاى آخرت بى نصیب مى پندارند.
إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس
3 - قوم یهود، مردمى نژادگرا و خودبرتربین
إن کانت لکم الدار الأخرة ... خالصة من دون الناس
4 - یهودیان، اختصاص یافتن بهشت را به قوم یهود، حکم و تقدیرى الهى مى شمرند.
إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه
«عند اللّه» متعلق به «کانت» است و مفادش این است که ثبوت آخرت براى یهود در نزد خداست; یعنى، او این معنا را پذیرفته، تحقق بخشیده و مقرر ساخته است.
5 - یهود، همه ادیان جز دین یهود را بى اعتبار و دیگر ملتها را در پیشگاه خدا فاقد قدر و منزلت مى شمرند.
إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس
6 - یهودیان، مدعى اعتقاد به خدا، قیامت و نعمتهاى اخروى هستند.
إن کانت لکم الدار الأخرة عند اللّه خالصة من دون الناس فتمنوا الموت
7 - ادعاى یهودیان (یقین به بهشتى بودن) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است که تمناى مرگ کرده و از آن استقبال کنند.
قل إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت
8 - مرگ، مرحله و گذرى است براى حضور در سراى آخرت و بهره مند شدن از نعمتهاى آن.
إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت
از آن جا که خداوند در پاسخ ادعاى یهود - مبنى بر اختصاص داشتن سراى آخرت به ایشان - فرمود: «پس تمناى مرگ کنید» معلوم مى شود: انسان با مردن قدم به سراى آخرت مى گذارد; یعنى، آدمى پس از مردن تا برپایى قیامت نیز از نعمتهاى آخرت بهره مند و یا به عذابهاى آن گرفتار خواهد شد.
9 - آنان که به بهشتى بودن خویش اطمینان دارند، از مرگ استقبال کرده و در تمناى آن هستند.
إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت
10 - سراى دنیا و نعمتهاى آن در قیاس با آخرت، ناچیز و بى مقدار است.
إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت
چنانچه نعمتهاى دنیا در برابر سراى آخرت ارزشى داشت، تمناى مرگ براى نیل به آن وجهى نداشت.
11 - سراى آخرت و نعمتهاى آن بسى ارجمند و گرانقدر است.
إن کانت لکم الدار الأخرة ... فتمنوا الموت
12 - یهود، بر خلاف ادعایشان، به بهشتى بودن خویش اطمینان نداشتند.
فتمنوا الموت إن کنتم صدقین
جمله «إن کنتم صادقین» اشاره به دروغ گویى یهود دارد; یعنى، آنان خود مى دانند که ادعایشان واقعیت ندارد.
13 - اهل بهشت دانستن فرد یا طایفه اى خاص بدون داشتن برهان، باورى است باطل.
فتمنوا الموت إن کنتم صدقین
14 - ادعاى بدون دلیل، شایسته پذیرش نیست.
فتمنوا الموت إن کنتم صدقین
خداوند، در پى ادعاى یهودیان با جمله «فتمنوا الموت» از آنان مطالبه دلیل مى کند و این درسى است به انسانها که ادعاهاى بدون دلیل مناسب را نپذیرند.
15 - کردار آدمیان و خواسته هاى آنان، بیانگر اعتقاد و اندیشه آنان است.
فتمنوا الموت إن کنتم صدقین
16 - خداوند، آموزگار پیامبر(ص) در چگونه استدلال کردن و پاسخگویى به مخالفان
قل فلم تقتلون ... و لقد جاءکم موسى ... قل بئسما ... قل إن کانت
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر مجمع البیان
روى سخن در این آیات شریفه نیز همچنان با یهود بهانه جو و تجاوزکار است؛ امّا خطاب به آخرین پیامبر، مى فرماید: اى محمّد! به آنان بگو: اگر براستى بر این اندیشه اید که سراى بازپسین و بهشت پرطراوت و زیباى خدا یکسره ویژه شماست، و دیگر مردم یا آخرین پیامبر و پیروان شایسته کردارش از آن بى بهره اند، پس آرزوى مرگ کنید.
در اینجا یهودیان از آن روى مخاطب قرار مى گیرند که گاه ادّعا مى کردند جز آنان که یهودى یا مسیحى اند، هیچگاه فرد دیگرى وارد بهشت نخواهد شد: «... لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلّا مَنْ کانَ هُودَاً اَوْ نَصارى ...»(195) و یا مى گفتند: «... نَحْنُ اَبْناءُاللَّهِ وَ اَحِبّائُهُ...»(196) (ما فرزندان خدا و دوستان ویژه او هستیم). و گاه مى گفتند: بهشت یکسره از آنِ ماست و نه دیگر امّتها. به همین جهت، قرآن در این آیه شریفه مى فرماید: اگر راست مى گویید، پس آرزوى مرگ کنید. چرا که اگر کسى براستى بر این عقیده باشد، مى داند که مرگ براى او از زندگى در این جهان، با این همه مشکلات و گرفتاریها و غم و اندوه گوناگون بهتر است؛ و یقین دارد که در سراى جاودانه، یکسره در نعمتها غرق مى شود و به حیات ابدى بال مى گشاید؛ از این رو، مرگ را بر زندگى برمى گزیند.
دوّمین امام نور (ع) پدرش امیر مؤمنان (ع) را در کارزار صفّین دید درحالیکه با لباس عادى و بدون داشتن زره، میان دو سپاه قدم مى زد. به او نزدیک شد و گفت: پدرجان! لباسى که بر اندام مبارک شماست، لباس رزم نیست؛ آیا نگران جان خویش نیستید؟
امیر مؤمنان (ع) فرمود:
«یا بنى ان اباک لایبالى وقع على الموت او وقع الموت علیه.»
پسرم! پدرت از این باک ندارد که بر مرگ چیره و برآن وارد شود یا برعکس.
عمّار یاسر نیز با ایمان به سراى آخرت و نعمتهاى خدا، در بحرانى ترین شرایط جنگ صفّین گفت:
«... الآن الاقى الْأحبّة محمّداً و حزبه.»
از مرگ در راه خدا چه باک؟! که اینک دوستان خویش، محمّد(ص) - آن پیام آور برگزیده - و یارانش را دیدار خواهم کرد.
چرا؟
اگر براستى آرزوى مرگ بهتر از دوست داشتن زندگى دنیاست و مردم پرواپیشه باید آن را از خدا بخواهند، پس چرا پیامبر گرامى(ص) که برترین انسانها و نزدیکترین بنده به آفریدگار خویش است، فرمود: هیچگاه کسى از شما بخاطر مشکلات زندگى یا زیانى که به او مى رسد، آرزوى مرگ نکند؛ بلکه دست نیایش به بارگاه خدا بردارد و بگوید: «اللّهم احینى مادامت الحیاة خیراً لى...» (بار خدایا! تا لحظه اى مرا زنده بدار که زندگى براى من شایسته تر است؛ و آنگاه که مرگ پرافتخار برایم بهتر و زیبنده تر است، مرا از این جهان فانى به دیار باقى انتقال ده).
پاسخ
روشن است که از دیدگاه پیامبر(ص) هنگامى که آرزوى مرگ به انگیزه بیتابى و بى اعتمادى به خویش و ضعف دربرابر مشکلات زندگى باشد، ناپسند است و مرگى است فاقد افتخار و آسایش؛ چرا که خدا و پیامبرش ما را به پایدارى و شکیبایى و واگذارى کارها به خدا و تلاش و کوشش شایسته فرمان مى دهند. امّا اگر یقین داشته باشیم که با ادامه زندگى ناهنجار و در غرقاب گرفتاریها، امید و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانى خدا شروع مى شود، در اینجا مرگ بهتر از زندگى در خفّت و اسارت در دام هواى نفس و شیطانهاست؛ و انسان پرواپیشه و باایمان، مرگ را بهتر از زندگى ذلّت بار و گناه آلود مى داند و آرزوى مرگ مى کند.
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر نمونه
گروه از خود راضى
از تاریخ زندگى یهود علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید چنین برمى آید
که آنها خود را یک نژاد برتر مى دانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده !، و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند!
این خودخواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود منعکس است .
در آیه 18 سوره مائده مى خوانیم : نحن ابناء الله و احبائه : ((ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم )).
و در آیه 111 سوره بقره مى خوانیم : وقالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصارى : ((آنها گفتند کسى در بهشت داخل نمى شود مگر اینکه یهودى یا نصرانى باشد)).
و در آیه 80 سوره بقره مى خوانیم و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودة : ((آتش دوزخ جز چند روزى به ما اصابت نخواهد کرد)).
این پندارهاى موهوم از یکسو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مى کرد، و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خود برتر بینى .
قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنى مى دهد مى گوید: ((اگر (آنچنان که شما مدعى هستید) سراى آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مى گوئید)) (قل ان کانت لکم الدار الاخرة عندالله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین ).
آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمتهاى بى پایان بهشت در اختیار شما باشد آیا دوست ، آرزوى دیدن محبوب خود را ندارد؟!
یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است یا ما چند روزى بیش در آتش نمى سوزیم ، مى خواستند مسلمانان را نسبت به آئینشان دلسرد کنند.
ولى قرآن پرده از روى دروغ و تزویر آنان بر مى دارد، زیرا آنها به هیچوجه حاضر به ترک زندگى دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب آنها است ، راستى اگر انسان چنان ایمانى به سراى آخرت داشته باشد چرا اینقدر به زندگى این جهان دل ببندد؟ و براى وصول به آن مرتکب هزار گونه جنایت شود؟
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
» تفسیر کشاف
(خالصة) نصب علی الحال من الدار الاخرة. و المراد الجنة، أی سالمة لکم ، خاصة بکم ، لیس لاحد سواکم فیها حق . یعنی إن صح قولکم لن یدخل الجنة إلا من کان هودا. و (الناس ) للجنس و قیل للعهد و هم المسلمون (فتمنوا الموت ) لان من أیقن أنه من أهل الجنة اشتاق إلیها و تمنی سرعة الوصول إلی النعیم و التخلص من الدار ذات الشوائب ، کما روی عن المبشرین بالجنة ما روی . کان علی رضی الله عنه یطوف بین الصفین فی غلالة، فقال له ابنه الحسن : ما هذا بزی المحاربین : فقال : یا بنی لا یبالی أبوک علی الموت سقط، أم علیه سقط الموت . و عن حذیفة رضی الله عنه أنه کان یتمنی الموت ، فلما احتضر قال : حبیب جاء علی فاقة، لا أفلح من ندم . یعنی علی التمنی . و قال عمار بصفین : "الان ألاقی الاحبة محمدا و حزبه ". و کان کل واحد من العشرة یحب الموت و یحن إلیه . و عن النبی صلی الله علیه و سلم : "لو تمنوا الموت لغص کل إنسان بریقه فمات مکانه و مابقی علی وجه الارض یهودی
[ نظرات / امتیازها ]
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.