از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین ):(آنهایی که از مال خود در حال وسعت و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از بدی مردم در می گذرند(چنین کسانی نیکو کارند)و خدادوستدار نیکوکاران است )(سراء)یعنی آنچه انسان راخوشحال می کند و (ضراء)یعنی آنچه به انسان ضرر می زند و باعث بدحالی اومی شود و متقین در هر حال انفاق می کنند و تنگدستی مانع از انفاق آنها نمی شودو وسعت و گشایش هم باعث بخل آنها نمی گردد، بلکه آنها از روی درک صحیح که انفاق را امری واجب بر خود می دانند،انفاق می کنند و از قید حرص و آزرهیده اند و(کظم )به معنای بستن سر مشک بعد از پرکردن آن بوده و (غیظ) هیجان طبع برای انتقام در اثر مشاهده ناملایمات می باشد و (کظم غیظ) یعنی ابرازنکردن خشم و غیظ، چنین کسانی ، هنگامی که از مردم اعمالی را مشاهده می کنندکه مرضی نظرشان نیست از آنها در می گذرند و با مردم نیکی می کنند و خداچنین کسانی را که اعمالشان را برای خدا خالص کرده اند واز جهت ثبات درایمان و استقامت در راه خدای سبحان اعمال خود را به بهترین وجه انجام می دهند دوست می دارد.(و در کتاب الدر المنثور از علی بن الحسین (ع ) روایت آمده است که راوی گفت :کنیزی از آن جناب برای وضو آب به دست آن حضرت می ریخت ، ناگهان ابریق از دست وی افتاد و صورت آن حضرت را زخمی نمود،آن حضرت سربلند کردند و به کنیز نگریستند، کنیزک گفت :(والکاظمین الغیظ)حضرت فرمود:خشم خود را فرو بردم ،کنیزک گفت :(و العافین عن الناس )حضرت فرمود:ازتو گذشتم ، خدا از تو بگذرد،کنیزک گفت :(والله یحب المحسنین )حضرت فرمود:برو تو را در راه خدا آزاد کردم )(20). [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) برجی : گویا اشتباهی در بیان روایت هست مربوط به ریختن آب برای وضو که چنانچه اصلاح شود به حقیقت نزدیک تر است باتشکر
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حسين ميرزائي - تفسیرنور
کسانی که تقوا دارند انفاق هم می کننداما لازمه انفاق فقط ثروت نیست بلکه داشتن روحیه بخشش وسخاوت است د رهمه حال چه رفاه وچه سختی باید به فکر محرومان باشیم یکی از راههای محبوب شدن نزد خداوند احسان ونیکوکاری است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - نسیم حیات
یعنی آن ها چه در توانگری و چه در تنگدستی انفاق می کنند.
غالب مفسران ، این آیه را با دیدگاه تربیت اخلاقی و تقویت روح انفاق تفسیر کرده اند و گفته اند: در صورتی می توان گفت روح انفاق در انسان نفوذ کرده است که نه تنها در حال وسعت مالی، بلکه در تنگدستی و فقر هم انفاق نماید.ولی این سؤال مطرح است که چگونه می توان انتظار داشت که شخص در حال فقر وتنگدستی انفاق کند؟ انفاق برای رفع تنگدستی دیکران است .حال تنگدستان که خود مستقیماً هدف تأسیس و تشریع حکم انفاقند، چگونه مأمور به انفاق می شوند؟! آیا آنان باید قرض کنند وآن را انفاق نمایند؟
پاسخ این سؤال دو صورت دارد : اول این که تنگدستان دو گونه اند؛ یک گروه تنگدستانی هستند که همیشه در فقر به سر می برند و تنگدستی همراه وقرین آن هاست و اگر لحظه ای انفاق های مردمی آن ها قطع شود، زندگیشان به مخاطره می افتد پر واضح است که حکم انفاق از اینان ساقط است، بلکه اینان گیرندگان انفاقند نه دهندگان آن . گروه دیگر تنگدستانی که تنگدستی آن ها عارضی وموقتی است، مانند توانگری که در حال حاضر به اموال خود دسترسی ندارد ویا باغداری که هنوز به موعد برداشت محصول نرسیده است . آیه انفاق به چنین کسی خطاب می کند که شایسته است در این حالت نیز انفاق کند ، هر چند به صورت قرض وپیش فروش کالا.
صورت دوم پاسخ که اصولا حکم به انفاق در آیه فوق ربطی به موضوعات اخلاقی ندارد . این آیه به طوری که در آیه 130 گفته شد ، در اثنای یاد آوری ماجرای جنگ احد که به شکست مسلمانان انجامید ، آمده است و درباره تقویت جبهه وجهاد و تأمین هزینه های جنگ و اداره امور خانواده های جنگجویان است و می فرماید: مسلمانان باید بدانند که حیات اسلام و بقای موجودیت آن ها به تأمین تجهیزات وامکانات میدان های جنگ وجهاد بستگی دارد و در این راستا باید دست سخاوت مردان وزنان توانگر برای انفاق به کار افتد. حتی در این جا شرایط حکم انفاق عوض شده به سراغ تنگدستان هم می رود . این انفاق، انفاق در بحران و شرایط جنگی است که دارا ونادار نمی شناسد و همه باید برای تأمین امکانات دفاعی و حفظ حریم دین انفاق کنند ، هر چند به این قیمت که مثلاً از دو وعده غذا یک وعده را به جبهه جهاد تقدیم کنند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر نور
این آیه، بدنبال محکوم کردن ربا در آیات قبل، از انفاق و عفو و گذشت و تعاون تمجید مى‏کند. یک واقعه‏ى تاریخى آورده‏اند: روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «والکاظمین الغیظ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «والعافین عن الناس»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «واللّه یحبّ المحسنین» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. <149> امام صادق‏علیه السلام فرمود: هیچ بنده‏اى نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «و الکاظمین الغیظ... و اللّه یحبّ المحسنین» این پاداش فروبردن آن خشم است. <150> 1- تقوا، از انفاق جدا نیست. «اُعدّت للمتّقین الّذین ینفقون...» 2- انفاق، سخاوت مى‏خواهد نه ثروت. «فى السرّاء والضرّاء» 3- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشیم، و نه در تنگدستى بگوییم که ما خود گرفتاریم. «فى السرّاء والضرّاء» 4- متّقین محکوم غرایز نیستند، آنان حاکم ومالک خویشتن‏اند. «الکاظمین‏الغیظ» 5 - تقوا، از سعه‏ى صدر جدا نیست. «والعافین عن الناس» 6- متّقى، منزوى نیست، بلکه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مى‏کند. «ینفقون، کاظمین، عافین» 7- در عفو خطاکار، ایمان او شرط نیست. «والعافین عن الناس» 8 - کسى که مى‏خواهد محبوب خدا شود باید از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. «واللّه یحبّ المحسنین» 9- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیکوکارى است. «ینفقون، کاظمین، عافین، محسنین»
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه

سیماى پرهیزگاران
در این آیه پرهیزگاران را معرفى مى کند و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :
1 - ((آنها در همه حال انفاق مى کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند)).(الذین ینفقون فى السراء و الضراء)
آنها با این عمل ثابت مى کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به اینکار مى کنند، روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست ، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى کنند نشان مى دهند که این صفت در آنها ریشه دار است .
ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستى چگونه مى تواند انفاق کند؟ پاسخ این سؤ ال روشن است : زیرا اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از ((بخل )) سرچشمه مى گیرد بر کنار بمانند.
آنها که انفاقهاى کوچک را در راه خدا ناچیز مى شمارند براى این است که هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار مى دهند، وگرنه اگر همین کمکهاى جزئى را در کنار هم قرار دهیم و مثلا اهل یک مملکت اعم از فقیر و غنى هر کدام مبلغ ناچیزى براى کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براى پیشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمایند کارهاى بزرگى به وسیله آن مى توانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زیادى آن ندارد و در هر حال عاید انفاق کننده مى شود.
جالب توجه اینکه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران ((انفاق )) ذکر شده ، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتى را که درباره رباخواران و استثمارگران درآیات قبل ذکر شد، بیان مى کند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم در حال خوشى و تنگدستى روشنترین نشانه مقام تقوا است .
2 - ((آنها بر خشم خود مسلطند))(و الکاظمین الغیظ).
((کظم )) در لغت به معنى بستن سر مشکى است که از آب پر شده باشد، و بطور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى شوند و از اعمال آن خوددارى مى نمایند بکار مى رود.
((غیظ)) به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است ، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد.
حالت خشم و غضب از خطرناک ترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى کند، و بسیارى از جنایات و تصمیمهاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزگاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .
پیغمبر اکرم فرمود: ((من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملا ه الله امنا و ایمانا؛ آن کس که خشم خود را فرو ببرد با اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى کند)).
این حدیث مى رساند که فرو بردن خشم اثر فوق العاده اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3 - ((آنها از خطاى مردم مى گذرند)) (و العافین عن الناس ).
فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید ((کظم غیظ)) تواءم با ((عفو و بخشش )) گردد، لذا به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم ، مساءله عفو و گذشت را بیان نموده ، البتهمنظور گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى که گذشت و عفو باعث جراءت و جسارت بیشتر آنها مى شود.
4 - ((آنها نیکوکارند)) (و الله یحب المحسنین ).
در اینجا اشاره به مرحله اى عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است ) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند بطورى که در آینده چنان صحنه اى تکرار نشود، بطور خلاصه نخست دستور به خویشتن دارى در برابر خشم ، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى دهد.
در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى خوانیم که یکى از کنیزان امام على بن الحسین (علیه السلام ) به هنگامى که آب روى دست امام مى ریخت ، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت ، امام (علیه السلام ) از روى خشم سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى فرماید: ((و الکاظمین الغیظ)) امام علیه السلام فرمود: خشم خود را فرو بردم ، عرض کرد: ((و العافین عن الناس )) فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت : ((و الله یحب المحسنین )) امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم .
این حدیث شاهد زنده اى است بر اینکه سه مرحله مزبور هر کدام مرحله اى عالیتر از مرحله قبل است
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : در مورد داستان وضو و آب ریختن کنیز ،از دوستان وبزرگوارن فقط یه سوال دارم اونم اینکه آیا برای وضو گرفتن آیا جایز است شخص دیگری رو دستانمان آب بریزد یا خیر ؟ممنون میشم کسی جواب منو بدهد
2) : به نظر منم هیچوقت بزرگان دینی اجازه نم دهنددرانجام امورات شخصی دیگران به زحمت بیفتند به قول مولانا الحذر از منت غیر الحذز
3) : سلام
فعل وضو را باید فرد خودش انجام دهد
و هیچ اشکالی ندارد کسی آب برایش بگیرد
اما شستن صورت و دستها و مسح باید توسط خود شخص انجام شود
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - پرتوی از قرآن
اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی اَلسَّرّٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ

اَلَّذِینَ وصف متقین است، ظرف « فِی اَلسَّرّٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ » براى بیان تعمیم انفاق است معناى سراء، خوشى و آسایش همگانى و ضراء، سختى و ناخوشى است نه آسانى و سختى یا تنگدستى، و با (یسر و عسر) تفاوت دارد

هم چنان که مال اندوزان و رباخواران در هر پیشامد و در رفاه و سختى و صلح و جنگ و هر فرصتى به صورتى به بردن و مکیدن اموال مردم مى پردازند، این نمودار تقوا وصف خاص متقین است که در هر شرایط از سرمایه هاى مادى و معنوى خود انفاق مى کنند چون تقوا صفتى و سرمایه اى معنوى و محرک و مولد است، و با آن تعمیم در همۀ حالتها نشان مى دهد که انفاق نه تنها براى از میان بردن نیازها و رفع آنست، انفاق هر گونه دارایى مالى و معنوى راهیابى به دیگران و وسیلۀ انتقال محبت و پیوند جمعى است، تا بد اندیشى و کینه ها، تبدیل به محبت و رحمت عمومى شود از سوى دیگر هر نوع انفاقى، گسستن و کنده شدن از علاقه ها و وابستگى هاى خود خواهانه و خود بینانه است که انسان را بسته و راکد و واژگون مى دارد استمرار انفاق، با بیان ینفقون به صورت فعل مضارع، گویاى آنست که ریشه هاى عمیق بستگیها باید به تدریج کنده و شخص یک سره آزاد شود و تغییر جهت دهد انفاق همگانى و با همۀ امکانات براى همه و همیشه باید باشد تا نگهبان وحدت و رحمت متبادل جمعى و نخستین سکوى حرکت و باز شدن فضاى حیات و سرعت یافتن به سوى مغفرت ربوبى « وَ سٰارِعُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ » شود، چه در هر انفاقى، نوعى انبساط و تعالى مشهود است، نه انفاقى که وسیلۀ غرور و برترى جویى و امتیاز گروهى، و گداپرورى و بینوایى دیگران گردد این گونه انفاق مؤکد قرآنى، برترى شخص بر خود و متعلقات و مالکیت حقیقى خود است و وسیله ساختن آنها، و جز آن محکومیت و مملوکیت هر چه و هر که متقین که با انفاق رسته و وارسته شده اند، حاکم بر خود و بر انگیزه هاى انحرافى خود مى گردند و در برابر تعرض به خودشان نه حق عمومى کینه و خشم ندارند و چشم مى پوشند: وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ اینها صفات و اعمال نمایان متقیان است، گر چه حقیقت تقوا روحى و نفسانى است در حالت غیظ ، که شدت غضب است، عقل و اراده سلب مى شود و چه بسا بیش از استحقاق به خشم آورنده به او ستم مى کند و یا دست به جنایت و زبان به سخنان ناروا مى گشاید کظم غیظ ، پس از آنست که انسانى ناملایم و تجاوز به حق و حریم خود درک کند و متأثر شود و به خشم آید، و در همه حال با نیروى عقل و تقوا خود را مهار کند، و این با خونسردى که بسا بى اعتنایى و تخدیر درک و احساس است جداست، آن از خصلت و قدرت تقوا است، و این چه بسا از رذائل مى باشد کظم غیظ نمودار دیگرى از تقواست که اراده و مهار نفس در هر شرایطى، به دست عقل ایمانى است که هم به سوى انفاق و تعاون پیش مى برد و هم از سرکشى و تجاوز باز مى دارد و چشم پوشى از همگان به دنبال مى آورد: وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ الناس تعمیم دارد به همگان از افراد مؤمن و غیر مؤمن

گذشت و نادیده گرفتن ناملایماتى است که از مردم مى رسد و همچنین چشم پوشى از چشم دوختن به خلال اخلاقى و رفتار خصوصى مردم و عیب جویى است این عفو که مرتبۀ برتر و مقام بالاتر از کظم غیظ است (کظم غیظ به تنهایى چه بسا کینۀ درونى و عقدۀ دشمنى شود، عفو پاک کردن درون از هر کینه و دشمنى و چشم پوشى از دیگران است ) تا آنجا پیش مى رود که به حقوق خلق و خالق تجاوز نشود، در این مورد جاى امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و جهاد است

وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ احسان، نیکى کردن و کار را نیک انجام دادن است اثر محبت خدا جاذبه ایست که از یک سو به سوى تعالى و به سوى خدا و از سوى دیگر از ضمیر خلق ظاهر مى شود و به سوى محبوبشان مى کشاند انفاق و کظم غیظ و عفو از مظاهر تقوا و تقوا براى بیرون بردن از ستم و تجاوز و رساندن به مقام احسان است که برترین مقام انسانى به شمار مى رود و پایه و اصول آن همان انفاق و کظم غیظ و عفو است و هم گسترش مى یابد و انواع و مراتب نیکى و خیر را شامل مى شود

در روایت است که کنیزکى بالاى سر امام على بن الحسین علیهما السلام ایستاده بود و براى وضو آب بر دست آن حضرت مى ریخت ناگهان آفتابه از دستش رها شد و گونه اش را شکافت آن حضرت خشمگین سر برداشت و به او نگریست

کنیز گفت خداوند مى گوید: وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ ! فرمود خشم خود را فرو بردم

کنیز گفت: وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ فرمود: خداوند از تو درگذرد گفت: وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ فرمود برو که تو آزادى این روایت مبیّن مراتب و مدارج این صفات و اخلاق انسانى و قرآنى است و نیز نمونه اى است از وضع بردگان که چگونه در پرتو اسلام و در خاندان اهل بیت تربیت و رشد و کمال دینى مى یافتند و داراى آزادى روحى و معنوى مى شدند و شایستگى آزادى کامل را پیدا مى کردند و با پیشامد مناسب و یا با طرق گوناگون بوسیلۀ احکامى که اسلام وضع کرده است، آزادى واقعى مى یافتند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن
اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی اَلسَّرّٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ یعنى پرهیزکاران کسانى هستند که انفاق مى کنند در حالت آسانى و حالت سختى و این اول صفت آنها است

دوم از صفات متقین «وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ » یعنى آنها کسانى مى باشند که کظم غیظ مى کنند

گفته اند کظم در لغت بمعنى بستن سر مشک است پس از پر شدن آن و بطور استعاره در انسانى که سرشار از حزن و غضب شود و از اظهار آن خوددارى مى کند استعمال مى گردد غیظ عبارت از یک هیجان روحى است که بانسان بعد ازآنکه با ناملائمات فراوانى روبرو شد دست مى دهد بخلاف غضب که غضب وقتى بانسان دست مى دهد که بخواهد انتقام و مجازات کند اینست که نسبت بخدا غضب اللّه مى گویند لکن اغتاظ اللّه نمى گویند

وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ آیه اشاره است به اینکه این اوصاف حسنه اى که از انفاق در همه حال و کظم غیظ و گذشت و عفو از کسى که به وى ستم نموده که در آیه یادآور شده اینها اوصاف و فضائل اخلاقى است که مؤمنین که قلب و روحشان درگرفته بنور توحید گردیده از سجیّه پاک آنها نمایان مى گردد این است که مورد حب حق تعالى و رحمت او مى گردند

و معلوم است که نیکوکارى وقتى با ایمان و تقوى توأم گردید مورد نظر رحمت و حب الهى مى گردد لکن کافر اگر کار نیک کند چنین فضیلتى براى او نخواهد بود همین قدر نظر به اینکه فرموده «هَلْ جَزٰاءُ اَلْإِحْسٰانِ إِلاَّ اَلْإِحْسٰانُ » پاداش نیکى کارى وى را در همین دنیا که محط نظر او بوده به وى عطاء مى نماید و در آخرت نصیبى براى او نخواهد بود

در این آیه و آیه بعد بعضى از اوصاف متقین را بیان فرموده که دانسته شود و اشخاص باتقوا از غیر آن شناخته گردد و یکى از اوصاف آنها این است که در همه حال انفاق مى کنند هم در حال توانگرى و هم در حال درویشى

و این صفت ارجمندى است که کسى که داراى آن باشد او را سخى مى نامند و از جمله فضائلى است که در تعریف عدالت مأخوذ است که فاقد آن در تعداد عادلین داخل نمى باشد این است که در اینجا اول صفات متقین و اهل بهشت را سخاوت بشمار آورده

از ابو هریره روایت شده که رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود آدم سخى بخدا نزدیک است و به بهشت نزدیک است و از جهنم دور است و بخیل از خدا دور است و به آتش نزدیک است و نادان سخى دوست تر است بسوى خدا از عالم بخیل

و نیز بروایتى فرموده سخى نزدیک است بخدا و نزدیک است به بهشت و به مردمان و دور است از دوزخ و بخیل دور است از خدا و از مردمان و به دوزخ نزدیک است

و انس از رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که گفته سخاوت درختى است در بهشت شاخه هاى آن در دنیا است هرکس دست به شاخه هاى آن بزند او را به بهشت برد و بخل درختى است در دوزخ شاخه هاى در زمین است هرکه دست به شاخه اى از شاخه هاى آن زند او را به دوزخ برد [منهج الصادقین] [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کاشف
اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی اَلسَّرّٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ ثروت، آنها را به طغیان وانمى دارد و بر طمع و حرص آنان نمى افزاید تا به مال بخل ورزند فقر و تهیدستى نیز آنان را دلگیر و رنجور نمى کند و ناامیدشان نمى سازد و در این حالت خود را به گرفتن مال از دیگران و نه بخشیدن آن، سزاوارتر نمى دانند، بلکه برایشان هر دو حالت توانگرى و تنگدستى یکسان است و تا هر مقدار که بتوانند انفاق مى کنند در حدیث است:

«صدقه دهید؛ هرچند به مقدار نصف دانۀ خرما باشد»

2 وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ براى اثبات قوى بودن ایمان و رشد عقل، دلیلى روشن تر از کنترل نفس و فروخوردن خشم نیست فروبردن خشم، تلخ و دشوار است، ولى انسان را از مصیبت هاى بسیار و حوادث ناگوار محفوظ مى دارد امام على علیه السّلام به فرزندش امام حسن علیه السّلام سفارش مى کند: «جرعۀ خشم را بچش که من جرعه اى ندیدم، که عاقبتش شیرین تر و پایانش لذیذتر از جرعۀ خشم باشد»

3 وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ بخشیدن کسى که به انسان بدى کرده، به مراتب بهتر از فروخوردن خشم است؛ زیرا انسان بسیارى از اوقات خشم خود را آشکار نمى کند و خود را کنترل مى کند، تا منافعش را حفظ و از گرفتار شدن در مشکلات دورى کند، امّا بخشودن خطاهاى دیگران، احسان محض است امام على علیه السّلام فرمود: «هرگاه بر دشمنت قدرت پیدا کردى، به سبب شکر این نعمت، او را ببخشاى»

4 وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ احسان با هر چیزى که در آن نفع مادّى یا معنوى باشد، تحقق پیدا مى کند، خواه کم باشد و یا بسیار، حتّى اگر به وسیلۀ سخنى باشد؛ نظیر اینکه به کسى بگوید: «راه از این سوست» شیخ مراغى در تفسیر این آیه گفته است: «بیهقى روایت کرده که کنیز امام على بن الحسین علیهما السّلام روى دست آن حضرت آب مى ریخت تا براى نماز آماده شود ناگهان آفتابه از دستش افتاد و امام علیه السّلام جراحت برداشت، لذا حضرت سرش را بلند کرد کنیز گفت: خداوند مى گوید: «اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ » امام فرمود: «من هم خشم خود را فروخوردم» کنیز گفت:

«وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ » امام فرمود: «خداوند تو را ببخشد» کنیز گفت: «وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ » امام فرمود: «برو! تو را در راه خدا آزاد کردم» [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
مراد آنانند که انفاق کنند در هر حال خواه در حال وسعت و فراخ دستى و خوشى خواه در حال عسرت و تنگدستى و ناخوشى هرچه را مقدور باشد از کم و زیاد و آنان که نفس خود را حفظ مى کنند و نگاه مى دارند از فوران غیظ و غضب و نمى گذارند آثار خشم ظاهر شود و برطبق آن عمل نمى کنند اگرچه قادر بر عمل باشند و در کافى از حضرت صادق (ع) روایت نموده که کسى که خشم خود را فروبرد با آن که اگر بخواهد به مقتضاى آن عمل نماید بتواند خداوند پر مى کند قلب او را در روز قیامت از خوشنودى و در روایت دیگر است که خداوند قلب او را مملو مى فرماید از امان و ایمان و آنان که عفو مى نمایند از مردم در حال غضب که از آن حضرت روایت شده است که پیغمبر فرمود بر شما است عفو نمودن چون عفو عزت مرد را زیاد مى کند پس عفو کنید عزت مى دهد شما را خداوند و نیز روایت شده است که چون روز قیامت رسد منادى ندا کند کجایند آنان که اجر آنها با خدا است کسى برنخیزد مگر آنان که عفو نموده باشند از کسانى که به آنها ستم نموده اند تا این جا صفات متقین بود که در آیه سابق وعدۀ بهشت به آنها داده شده بود ولى مقام محسنین بالاتر است زیراکه آنها محبوب خدا هستند و در مجمع روایت نموده است که کنیز حضرت سید سجاد آفتابۀ آب کرده بود براى وضوى آن حضرت از دستش افتاد و بدن حضرت مجروح شد سر مبارک را بلند فرمود کنیز عرض کرد الکاظمین الغیظ حضرت فرمود غیظ خود را فروبردم کنیز عرض کرد و العافین عن الناس حضرت فرمود خدا از تو عفو کند کنیز عرض کرد و اللّه یحب المحسنین حضرت فرمود برو تو در راه خدا آزادى و از این جا معلوم مى شود که صرف احسان مراد نیست بلکه مراد احسان است بعد از عفو و اغماض نسبت به کسى که مستحق عقوبت شده باشد که افضل مراتب احسان است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.