سیماى پرهیزگاران
در این آیه پرهیزگاران را معرفى مى کند و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است :
1 - ((آنها در همه حال انفاق مى کنند چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند)).(الذین ینفقون فى السراء و الضراء)
آنها با این عمل ثابت مى کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به اینکار مى کنند، روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست ، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى کنند نشان مى دهند که این صفت در آنها ریشه دار است .
ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستى چگونه مى تواند انفاق کند؟ پاسخ این سؤ ال روشن است : زیرا اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى توانند در راه کمک به دیگران انفاق کنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از ((بخل )) سرچشمه مى گیرد بر کنار بمانند.
آنها که انفاقهاى کوچک را در راه خدا ناچیز مى شمارند براى این است که هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار مى دهند، وگرنه اگر همین کمکهاى جزئى را در کنار هم قرار دهیم و مثلا اهل یک مملکت اعم از فقیر و غنى هر کدام مبلغ ناچیزى براى کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براى پیشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمایند کارهاى بزرگى به وسیله آن مى توانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زیادى آن ندارد و در هر حال عاید انفاق کننده مى شود.
جالب توجه اینکه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران ((انفاق )) ذکر شده ، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتى را که درباره رباخواران و استثمارگران درآیات قبل ذکر شد، بیان مى کند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم در حال خوشى و تنگدستى روشنترین نشانه مقام تقوا است .
2 - ((آنها بر خشم خود مسلطند))(و الکاظمین الغیظ).
((کظم )) در لغت به معنى بستن سر مشکى است که از آب پر شده باشد، و بطور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى شوند و از اعمال آن خوددارى مى نمایند بکار مى رود.
((غیظ)) به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است ، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد.
حالت خشم و غضب از خطرناک ترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خودنمائى مى کند، و بسیارى از جنایات و تصمیمهاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزگاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است .
پیغمبر اکرم فرمود: ((من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملا ه الله امنا و ایمانا؛ آن کس که خشم خود را فرو ببرد با اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى کند)).
این حدیث مى رساند که فرو بردن خشم اثر فوق العاده اى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
3 - ((آنها از خطاى مردم مى گذرند)) (و العافین عن الناس ).
فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید ((کظم غیظ)) تواءم با ((عفو و بخشش )) گردد، لذا به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم ، مساءله عفو و گذشت را بیان نموده ، البتهمنظور گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى که گذشت و عفو باعث جراءت و جسارت بیشتر آنها مى شود.
4 - ((آنها نیکوکارند)) (و الله یحب المحسنین ).
در اینجا اشاره به مرحله اى عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفته اند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است ) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند بطورى که در آینده چنان صحنه اى تکرار نشود، بطور خلاصه نخست دستور به خویشتن دارى در برابر خشم ، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى دهد.
در حدیثى که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى خوانیم که یکى از کنیزان امام على بن الحسین (علیه السلام ) به هنگامى که آب روى دست امام مى ریخت ، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت ، امام (علیه السلام ) از روى خشم سر بلند کرد کنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى فرماید: ((و الکاظمین الغیظ)) امام علیه السلام فرمود: خشم خود را فرو بردم ، عرض کرد: ((و العافین عن الناس )) فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت : ((و الله یحب المحسنین )) امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم .
این حدیث شاهد زنده اى است بر اینکه سه مرحله مزبور هر کدام مرحله اى عالیتر از مرحله قبل است
[ نظرات / امتیازها ]