8) به دنبال توصیفى که در آیات گذشته از حال مجرمان و بدکاران در جهان دیگر و عذابهاى دوزخى آمده، در این آیات (8-16) به شرح حال مؤمنان نیکوکار، و توصیف نعمتهاى بىنظیر بهشتى مىپردازد تا قهر را با مهر بیامیزد و انذار را با بشارت همراه سازد. مىفرماید: چهرههایى در آن روز شاداب و با طراوت و غرق در سرور است (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ) به عکس چهره بدکاران که در آیات قبل به آن اشاره شده بود که غرق ذلت و اندوه است.
این چهرهها چنان مىنماید که از سعى و تلاش خود راضى و خشنود است (لِسَعْیِها راضِیَةٌ) به عکس دوزخیان که از تلاش و کوشش خود جز خستگى و رنج بهرهاى نبردند و (عامِلَةٌ ناصِبَةٌ) بودند؛ بهشتیان نتائج تلاش و کوشش خود را به احسن وجه مىبینند و کاملا راضى و خشنودند؛ تلاشهایى که در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر و گاه هفتصد برابر و گاه بیشتر رشد و نمو یافته و گاهى با آن جزاى بىحساب را خریدارى کردهاند: إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (زمر- 10).
سپس به شرح این مطلب پرداخته، مىگوید: آنان در بهشتى عالى قرار دارند (فِی جَنَّةٍ عالِیَةٍ). بعد به توصیف دیگرى از این بهشت که جنبه روحانى و معنوى دارد پرداخته مىافزاید: در آنجا هیچ سخن لغو و بیهودهاى را نمىشنوى (لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً) (لاغیة گرچه اسم فاعل است، ولى در اینگونه موارد به معنى چیزى است که توأم با" لغو" باشد لذا آن را به" ذات لغو" تفسیر کردهاند) نه سخنى که حاکى از نفاق باشد، یا عداوت و جنگ و جدال، و یا کینه- توزى و حسد، نه سخنان دروغ، نه تهمت و افترا، نه غیبت و ایذاء، و نه حتى لغو و بىفایده.
چه آرامبخش است محیطى که از همه این سخنان پاک باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهاى زندگى دنیا از شنیدن اینگونه سخنان است که آرامش روح و جان و نظامات اجتماعى را برهم مىزند و آتش فتنهها را شعلهور مىسازد.
بعد از ذکر این نعمت روحانى و آرامش که بر روح و جان بهشتیان به خاطر نبودن سخنان لغو و بیهوده حکمفرماست به بیان قسمتى از نعمتهاى مادى بهشت پرداخته، مىگوید: در آن بهشت چشمهها جارى است (فِیها عَیْنٌ جارِیَةٌ). البته وجود چشمههاى متعدد علاوه بر افزودن بر زیبایى و طراوت، این فایده را نیز دارد که هر کدام نوشابه مخصوصى دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر مىکند.
بعد از ذکر چشمهها به سراغ تختهاى بهشتى مىرود، و مىفرماید: در آن باغهاى بهشتى تختها و سریرهایى بلند وجود دارد (فِیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ). بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنههاى اطراف خود مسلط باشند، و از مشاهده آن لذت برند.
" ابن عباس" مىگوید: این تختهاى بلند چنان هستند که وقتى صاحبان آنها اراده جلوس بر آن کنند تواضع مىکند و فرو مىنشیند، و بعد از جلوس به حال اول بازمىگردد. این احتمال نیز وجود دارد که توصیف این تختها به" مرفوعة" اشاره به گرانبها بودن آنها است، و آن گونه که بعضى گفتهاند از قطعات طلا ساخته شده، و مزین به زبرجد و در و یاقوت است. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است.
و از آنجا که استفاده از آن چشمههاى گوارا و شرابهاى طهور بهشتى، نیاز به ظرفهایى دارد، در آیه بعد مىافزاید: قدحهاى زیبا و جالبى در کنار این چشمهها گذارده شده (وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ) هر زمان اراده کنند قدحها از چشمهها پر مىشود، و در برابر آنان قرار مىگیرد، تازه به تازه مىنوشند، و سیراب مىشوند و لذت مىبرند، لذتى که توصیفش براى ساکنان دنیا غیر ممکن است.
توجه به این نکته لازم است که در قرآن تعبیرات مختلفى در باره ظرفهاى شراب طهور بهشتیان آمده، در اینجا و بعضى از آیات دیگر تعبیر به" أکواب" شده، در حالى که در بعضى از آیات دیگر تعبیر به" اباریق" جمع" ابریق" به معنى ظرفى که داراى دسته و لوله براى ریختن مایعات است یا" کاس" (به معنى جام پر از شراب) آمده است، مانند یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَکْوابٍ وَ أَبارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ:" گرداگرد آنها نوجوانانى مىگردند که همیشه طراوت جوانى را دارا هستند، در حالى که قدحها و کوزهها و جامهایى پر از شراب طهور در دست دارند و به آنها عرضه مىکنند" (واقعه- 17 و 18).
باز به نکتههاى بیشترى از جزئیات نعمتهاى بهشتى پرداخته، اضافه مىکند: در آنجا بالشها و پشتیهایى بر تختها وجود دارد که صف داده شده است (وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ). تعبیر به" مصفوفة" اشاره به تعدد و نظم خاصى است که بر آنها حاکم است، این تعبیر نشان مىدهد که آنها جلسات انس دستجمعى تشکیل مىدهند، و این اجتماع که خالى از هر گونه لغو و بیهودهگى است، و تنها از الطاف الهى و نعمتهاى بىپایان او، و نجات از درد و رنجهاى دنیا و عذاب آخرت، در آن سخن گفته مىشود چنان لطف و لذتى دارد که چیزى با آن برابرى نمىکند.
و در آخرین آیه مورد بحث به فرشهاى فاخر بهشتى اشاره کرده، مىفرماید: در آنجا فرشهایى گرانبها و بسیار زیبا گسترده شده (وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ).
و پیدا است به موازات این وسائل آسایش و لذت، چه وسائل دیگرى در آنجا وجود دارد که مشت نمونه خروار است.
در این آیات هفت نعمت مهم بهشتى ذکر شده که هر یک از دیگرى جالبتر و زیباتر است.
کوتاه سخن اینکه بهشت جایگاهى است بىنظیر از هر جهت و خالى از هر گونه ناراحتى و جنگ و جدال، با انواع میوههاى رنگارنگ، و نغمههاى دلپذیر و چشمههاى آب جارى، و شرابهاى طهور، و خدمتگزارانى شایسته و همسرانى بىمانند، و تختهایى مرصع، و فرشهایى فاخر، و دوستانى با صفا و ظروف و قدحهایى جالب در کنار چشمهها، و خلاصه نعمتهایى که نه بالفاظ محدود این جهان قابل شرح است، و نه در عالم خیال قابل درک، و همه اینها در انتظار مقدم مؤمنانى است که با اعمال صالح خود اجازه ورود در این کانون نعمت الهى را کسب کردهاند. فراتر از این لذات مادى لذات معنوى، و برتر از همه" لقاء اللَّه" و جلوههاى محبوب، و الطاف آن معبود است که اگر یک لحظه آن به دست آید بر تمام نعمتهاى مادى بهشت برترى دارد، و به گفته شاعر.
گرم به دامن وصل تو دسترس باشد دگر ز طالع خویشم چه ملتمس باشد؟!
اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد
[ نظرات / امتیازها ]