در صدر اسلام، زنان منافقى بودند که همچون مردان در فساد مؤثر بودند.
سؤال: خداوند که فراموشى ندارد، «و ما کان ربّک نسیّاً» [114] پس این آیه که مىفرماید: خداوند آنان را فراموش کرد، به چه معنایى است؟
پاسخ: نسبت دادن فراموشى به خداوند، مجازى است، یعنى خداوند با آنان مثل فراموش شدهها عمل مىکند (نه آنکه فراموششان کند).
امام رضاعلیه السلام فرمود: کیفر کسى که خدا وقیامت را فراموش کند، آن است که خود را فراموش کند. [115] وحضرت علىعلیه السلام فرمود: فراموش کردن خداوند آن است که آنان را از خیر محروم کند. [116]
[ نظرات / امتیازها ]
در این آیات نیز بحث همچنان درباره منافقان و رفتار و نشانههاى آنها است .
اما در نخستین آیه مورد بحث اشاره به یک مطلب کلى مىکند و آن اینکه ممکن است روح نفاق به اشکال مختلف ظاهر شود ، و در چهرههاى متفاوت خودنمائى کند که در ابتدا جلب توجه نکند ، مخصوصا خودنمائى روح نفاق در یک مرد با یک زن ممکن است متفاوت باشد ، اما نباید فریب تغییر چهرههاى نفاق را در میان منافقان خورد ، بلکه با دقت روشن مىشود که همه در یک سلسله صفات که قدر مشترک آنان محسوب مىشود شریکند ، لذا مىگوید
تفسیر نمونه ج : 8ص :30
مردان منافق و زنان منافق همه از یک قماشند(المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض) .
سپس به ذکر پنج صفت از اوصاف آنان مىپردازد : اول و دوم ، : آنها مردم را به منکرات تشویق ، و از نیکیها باز مىدارند ( یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف) .
یعنى درست بر عکس برنامه مؤمنان راستین که دائما از طریق امر به معروف و نهى از منکر در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگى و فساد کوشش دارند ، منافقان دائما سعى مىکنند که فساد همه جا را بگیرد ، و معروف و نیکى از جامعه برچیده شود ، تا بهتر بتوانند در چنان محیط آلودهاى به اهداف شومشان برسند .
سوم : آنها دست دهنده ندارند ، بلکه دستهایشان را مىبندند ، نه در راه خدا انفاق مىکنند ، نه به کمک محرومان مىشتابند ، و نه خویشاوند و آشنا از کمک مالى آنها بهره مىگیرند ( و یقبضون ایدیهم ) .
روشن است آنها چون ایمان به آخرت و نتائج و پاداش انفاق ندارند ، در بذل اموال سخت بخیلند ، هر چند آنها براى رسیدن به اغراض شوم خود ، اموال فراوانى خرج مىکنند و یا به عنوان ریاکارى بذل و بخششى دارند ، اما هرگز از روى اخلاص و براى خدا دست به چنین کارى نمىزنند .
چهارم - تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان مىدهد که آنها خدا را فراموش کردهاند و نیز وضع زندگى آنها نشان مىدهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنى با آنها معامله فراموشى کرده است و آثار این دو فراموشى در تمام زندگى آنان آشکار است ( نسوا الله فنسیهم ) .
بدیهى است نسبت نسیان به خدا به معنى فراموشى واقعى نیست ، بلکه
تفسیر نمونه ج : 8ص :31
کنایه از این است که با آنها معامله شخص فراموشکار مىکند ، یعنى هیچگونه سهمى از رحمت و توفیق خود براى آنها قائل نمىشود .
این گونه تعبیر حتى در سخنان روزمره نیز دیده مىشود که مثلا مىگوئیم : چون تو وظیفه خود را فراموش کردى ، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش تو را فراموش خواهیم کرد ، یعنى مزد و پاداشى به تو نخواهیم داد .
این معنى در روایات اهلبیت (علیهمالسلام) نیز کرارا وارد شده است .
قابل توجه اینکه : موضوع نسیان پروردگار با فاء تفریع بر نسیان آنها عطف شده است ، یعنى فراموشکارى آنها نسبت به فرمان الهى و ذات پاک او اثرش این است که خدا هم آنها را از مواهب خویش محروم مىسازد و این نتیجه عمل آنها است .
پنجم : اینکه منافقان فاسقند و بیرون از دائره اطاعت فرمان خدا ( ان المنافقین هم الفاسقون) .
آنچه در آیه فوق درباره صفات مشترک منافقان گفته شد در هر عصر و زمانى دیده مىشود .
منافقان عصر ما با چهرههاى جدیدى که به خود گرفتهاند ، در اصول فوق همانند منافقان قرون پیشین هستند ، هم تشویق به فساد مىکنند ، هم جلو کار نیک را مىگیرند ، هم بخیل و ممسکند ، و هم خدا را در تمام زندگانیشان فراموش کردهاند ، و هم قانونشکن و فاسقند .
و عجیب اینکه با تمام این اوصاف ، مدعى ایمان به خدا و اعتقاد محکم و مبرم به مبانى دینى و اسلامى نیز هستند !
[ نظرات / امتیازها ]
1 در این آیه اشاره شده که ممکن است روح نفاق در مرد یا زن به وجود آید؛ بنابراین، فریب تغییر چهره ها را نخوریم، بلکه صفات منافقان را بررسى نماییم، و در هرکس وجود داشت، او منافق است
2 آیه اشاره کرده که منافقان با همه تفاوت هایى که بین آن ها وجود دارد، با یکدیگر هم بستگى دارند و همگى از یک باند هستند
3 برنامه ى منافقان برعکس برنامه ى مؤمنان است؛ یعنى مؤمنان با امربه معروف و نهى از منکر جامعه را از آلودگى ها پاک مى کنند، ولى منافقان مى کوشند فساد و آلودگى همه جا را بگیرد و کارهاى پسندیده و نیک از جامعه برچیده شود؛ زیرا آنان در محیط آلوده بهتر مى توانند به اهداف شومشان برسند
4 یکى دیگر از نشانه ها و صفات منافقان آن است که به کمک محرومان نمى شتابند و خویشان آن ها و مؤمنان از کمک هاى مالى خالصانه آن ها بهره مند نمى شوند؛ زیرا منافقان به آخرت ایمان ندارند (پس اگر بخششى هم داشته باشند، با منّت و ریاکارى همراه است)
5 مقصود از اینکه «خدا منافقان را فراموش مى کند » فراموشى واقعى نیست، بلکه این تعبیر کنایه از آن است که با آنان معامله شخص فراموش کار مى شود؛ یعنى هیچ سهمى از رحمت و توفیق الهى به منافقان نمى رسد
6 براساس برخى روایات که از امام على علیه السلام نقل شده، مقصود از آیه آن است که آنان خدا را در دنیا فراموش کردند و او را اطاعت نکردند و خدا نیز آنان را در آخرت فراموش کرد و ثوابى به آنان نداد روشن است که این روایات برخى مصادیق و نمونه هاى فراموشى انسان و خدا را بیان مى کند، ولى مفهوم آیه به این موارد محدود نمى شود
7 در آیه ى فوق فراموشى پروردگار با «فاى تفریع» بر فراموشى منافقان عطف شده است؛ یعنى هنگامى که منافق خدا و فرمان هایش را فراموش مى کند، اثرش آن است که خدا نیز آنان را از مواهب خویش محروم مى سازد؛ پس این نتیجه عمل آن هاست
[ نظرات / امتیازها ]