این آیه به منزله نتیجه حجتى است که آیه قبل اقامه کرده بود، به این بیان که بعد از آنکه گفتیم خلقت انسان بر پایه رنج است، و ظرف وجودش تعب، و تعب مظروف او است، هیچ چیزى به دست نمىآورد مگر کمتر و ناقصتر و ناخالصتر از آنچه توقعش را دارد، و نتیجه گرفتیم که پس انسان در اصل خلقتش طورى آفریده شده که خواستش همواره مغلوب و شکست خورده، و همه امورش مقهور مقدرات است، و آن کس که اراده او را شکست مىدهد و از هر سو و در هر جهت از جهات و شؤون زندگیش دخل و تصرف مىکند خداى سبحان است که از هر جهت بر او قادر است، پس او حق دارد که در انسان به هر نحو که بخواهد تصرف کند، و هر وقت خواست او را به عذاب خود بگیرد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس انسان نمىتواند این پندار را به خود راه دهد که احدى بر او قادر نیست، و این پندار او را وادار کند به اینکه بر خدا تکبر بورزد، و از عبادت او عارش آید، و یا در بعضى از دستوراتش اطاعتش بکند، مثلا در راه رضاى او انفاق بکند، ولى انفاق خود را زیاد پنداشته، بر خداى تعالى منت بگذارد، و یا عملى را که در باطن به عنوان ریا و خودنمایى انجام داده به خیال خود خدا را فریب دهد و وانمود کند که به خاطر رضاى خدا انجام داده، آن گاه بگوید: «أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً- من مال بسیارى را نفله کردم».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
یعنى آیا این انسان گمان میکند که هر گاه گناه خداى تعالى را نمود و مرتکب کارهاى زشت شد کسى بر عقاب و عذاب او قدرت ندارد، و این بدگمانى است، و این استفهام انکاریست یعنى نباید البته چنین گمانى برد.
حسن گوید: یعنى آیا پندارد این مغرور بمالش که احدى قدرت ندارد که مالش را از او بستاند؟
قتاده گوید: آیا گمان میکند که از مالش سؤال نمیشود که از کجا تحصیل کرده و در کجا صرف کرده است.
کلبى گوید: آن انسان ابو الاشدّین مردى از حج بود که بسیار نیرومند و هیکلدار بود بطورى که در بازار عکاظ بر روى پوستى مىنشست و ده نفر آن را میکشیدند از زیر او پس آن پوست قطعه قطعه میشد و او از جاى خود بلند نمیشد.
[ نظرات / امتیازها ]
علی بن ابراهیم ذیل آیه {أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ} از حضرت باقر ع روایت کرده فرمود این آیه در باره عثمان وارد شده چه او گمان میکرد که کسی او را نمیبیند و نمیداند که او دختر پیغمبر اکرم ﷺ را با چوب جهاز شتر کشته و به قتل رسانیده.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از حضرت صادق ع روایت کرده فرمود: علت تزویج کردن رقیه دختر پیغمبر اکرم ﷺ با عثمان آن بود که آنحضرت امر کرد منادی میان مسلمانان ندا کند هر کس چاه رومه را حفر کند و بر جیش عسره و از مال خود انفاق کند, از طرف خــــداوند خانه ای برای او در بهشت ضمانت میکنم, عثمان آن دو عمل را انجام داد و چون به خواستگاری رقیه آمد و رسول خــــدا ﷺ به ععثمان فرمود: رقیه راضی نمیشود مگر آنکه صداق او را خانه ای قرار بدهی که من برای تو در بهشت ضمانت کردم, عثمان قبول کرد و رقیه را به همان صداق تزویج نمود و پیغمبر شاهد گرفت و فرمود ای عثمان ذمه من بری شد از خانه بهشتی برای تو, و آن خانه صداق رقیه است و به او تعلق دارد و رجوعی برای تو نیست, عثمان پس از چندی رقیه را باچوب جهاز شتر آنقدر زد که شهید شد و آنحضرت وفات کرد پیش از هم بستر شدن عثمان با او.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]