- آیا (اینکه انسان میپندارد که چون نافرمانی خدای تعالی را کرد و مرتکب اعمال زشت شد) کسی قادر بر عقاب او نیست (اینکه بدگمانی است و هرگز چنین پنداری نکند)- و یا اینکه شخص مغرور بمال خود گمان میکند کسی قادر نیست اینکه مال را از او بستاند- و یا گمان میکند که کسی نیست از او بپرسد اینکه مال را از کجا بدست آوردهای و در چه راه خرج کردهای.
و بقولی اینکه آیه در باره ابا الاسد بن کلده که مردی از جمح بوده است و بسیار سخت خلقت و قوی بوده که بر فرشی عکاظی مینشسته یا میایستاده و ده نفر از زیر پای او میکشیدند و فرش پاره میشده و او از جای خود حرکت نمیکرده است و خدا در باره او فرموده است که گمان میکند کسی بر او قدرتی ندارد و میگوید:
[ نظرات / امتیازها ]
1 - رفتار برخى از انسان ها، بسان کسى است که خود را شکست ناپذیر و تواناترین موجود مى پندارد.
أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
فاعل «یحسب» ضمیرى است که به «الإنسان» در آیه قبل برمى گردد و به قرینه آیات بعد، روى سخن با مؤمنان حقیقى نیست; بلکه کافران و یا آنها و منافقان مورد نظر هستند. بنابراین باید گفت: عموم «الإنسان»، یا عموم عرفى است و مراد بیشتر مردمى است که در زمان نزول این آیات، در مکه بوده و از زمره مؤمنان حقیقى نبودند و یا ارجاع ضمیر به آن، به صورت استخدام بوده و تنها بخشى از افرادِ مرجع ضمیر، مقصود هستند.
2 - وجود قدرتى برتر و غالب در برابر تمام انسان ها، حتى در اوج قدرت مندى آنان
أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
3 - خودبزرگ بینى و افتخار به قدرت، مذموم و مورد نکوهش خداوند
أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
4 - اعتقاد به آفریننده بودن خداوند، ناسازگار با پندار عجز براى او در برابر انسان
خلقنا الإنسـن ... أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
5 - توجه به همراه بودن زندگانى با سختى ها، مایه پى بردن انسان به ضعف خویش در برابر خداوند
فى کبد . أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
6 - آمیخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى، نشان برخوردار نبودن او از برترین قدرت
الإنسـن فى کبد . أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
ارتباط این آیه با آیه قبل، گویاى آن است که بیان دشوارى هاى زندگانى انسان، براى اثبات مقهور بودن وى و بى پایه بودن خود برتربینى او است.
7 - توجه به عجز انسان در برابر قدرت خداوند، مانع انکار معاد
أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
جمله «أهلکت مالاً لبداً» (در آیه بعد)، مى تواند حاکى از آن باشد که گوینده آن، به این دلیل انفاق ها را اتلاف مال مى داند که منکر پاداش پس از مرگ است. در این صورت آیه شریفه، ریشه آن پندار را مى زند و مى گوید: مگر انسان گمان مى کند که کسى قادر نیست او را حیات بخشیده و به او پاداش دهد که مى گوید: انفاق هایم مایه اتلاف اموالم شد؟ آرى خداوند بر اعاده او قدرتمند است; گرچه انفاق هاى چنین شخصى در آن روز پاداشى نخواهد داشت.
8 - فریفته شدن به ثروت و قدرت، زمینه ساز انکار معاد
أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
مفاد آیه شریفه، ممکن است این باشد که فرد قدرتمند، نباید گمان کند که کسى قادر بر زنده ساختن و محاسبه و عذاب او نیست. هم چنین به قرینه آیه بعد، فرد ثروتمند را از فریفته شدن به ثروت خویش و پندار رهایى از حساب و نظارت خداوند، برحذر داشته شده است.
9 - آفرینش نخست انسان، دلیل قدرت خداوند بر اعاده حیات او است.
لقد خلقنا الإنسـن ... أیحسب أن لن یقدر علیه أحد
چنانچه در این آیه، سخن از قدرت خداوند بر معاد باشد، تعبیر «لقد خلقنا» در آیه قبل، براى رفع استبعاد معاد خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
[5] و در اینکه تحمل رنج مؤمن و کافر، و ثروتمند و فقیر، و خرد و کلان، و هر کس که انسان نامیده شود، همه با یکدیگر برابرند. گاه از اینکه که دوستت در رنج است آگاه نمیشوی، بدان سبب که در قلب او جای نداری، و به همین سبب چنان میپنداری که وضع دیگران از تو بهتر است، ولی مگر ایشان همچون تو بشر نیستند!
چرا. پس بیایید تا به آنچه واقعیت است رضا دهیم، و مسئولیت را بپذیریم، و دیگر کسی نگوید: من اکنون کوچکم، و چون بزرگ شوم از غم و رنج رهایی خواهم یافت، بدان جهت که بزرگان وضع بهتر دارند، یا بگوید: من اکنون مجردم و با ازدواج وضعم رو به راه خواهد شد، یا اینکه که، سبب گرفتاریهای من فقر است، و اگر خدا مرا بینیاز کند به راحتی و آسایش خواهم رسید، یا اینکه که بگوید: مشکل من خردسالی فرزندانم است و چون بزرگ شوند از غم ایشان خلاص خواهم شد، ولی چون از حالی به حال دیگر، یا از مرحلهای از زندگی به مرحلهای دیگر انتقال پیدا کند، دشواریهای تازه او را مورد هجوم قرار میدهد که هر یکی از قرینه خود بزرگتر است. بنا بر اینکه بهتر آن است که آدمی در آرزوهای شیرین و در خوابهای بیداری زندگی نکند، و نگوید که خدا مرا مجازات نخواهد کرد. چرا! مگر او بشر نیست.
«أَ یَحسَبُ أَن لَن یَقدِرَ عَلَیهِ أَحَدٌ- آیا گمان میکند که کسی بر وی قدرت پیدا نخواهد کرد!» گفتهاند که معنی آن چنین است: آیا پسر آدم چنان میپندارد که خدای عز و جل او را مجازات نخواهد کرد! به نعمتهایی که خدا به او داده مینگرد و گرفتار غرور میشود، و به اینکه اندیشه نمیافتد که آنچه ندارد بسیار بیش از چیزهایی است که دارد، میگوید: هیچ کس نمیتواند بر من غلبه کند، در صورتی که در میان دشواریها و چالشها به سر میبرد.
[ نظرات / امتیازها ]