ریحانه فرحمند
[ همه پیام ها ] پیام های ريحانه فرحمند (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 26 - ...
- حیا و شرم در مواردی است که کار شرعاً، عقلاً یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست.«لا یَستَحیِی»
2- حقایق والا و مهم را می توان با زبان ساده و مثال بین نمود. «أَن یَضرِبَ مَثَلاً»
3- مؤمن کلام خدا را باور دارد و مطیع آن است. «فَیَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ»
4- مثال های قرآن، وسیله تربیت و رشد است. «فَیَعلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم»
5- مثال های قرآن، حقّ و در مقام بیان حقایق است.«أَنَّهُ الحَقُّ»
6- انسانِ حقیقت جو، از هر نوری راه را می یابد، ولی شخص بهانه گیر و اشکال تراش، به هر چراغی خرده می گیرد. «ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً»
7- کفر و لجاجت، عامل بهانه گیری است. «ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً»
8- فسق، موجب گمراهی و مانع شناخت حقایق است. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِینَ»
9- مثال های قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. «یُضِلُّ بِهِ، یَهدِی بِهِ»
10- خداوند، پیمان شکن را فاسق و فاسق را گمراه می کند. «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِینَ»
[ همه نکته ها ] نکته های ريحانه فرحمند (3 مورد)
  سوره بقرة آیه 31 - مراد از اسماء در "وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَآءَ کُلَّهَا"(بقره،31)، که خداوند به حضرت آدم آموخت چیست؟
مراد از اسماء در "وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَآءَ کُلَّهَا"(بقره،31)، که خداوند به حضرت آدم آموخت چیست؟
مفسران در تفسیر "علم اسماء" بیانات گوناگونى دارند که به برخى از آنها اشاره مى کنم:
الف) علم اسماء: به معنى "علم لغت"، و یاد دادن نام اشیاء نیست؛بلکه مقصود از آن، حقایق و اسرار نهفته در عالم هستى است که به آدم (على نبینا وآله وعلیه السلام) تعلیم داده شد تا بتواند از مواهب مادّى و معنوى این جهان، در مسیر تکامل خویش بهره گیرد.
همچنین استعداد نام گذارى اشیاء در وجود او قرار داده شد تا بتواند اشیاء را نام گذارى کند و در وقت احتیاج، با ذکر نام، آنها را بخواند تا لازم نباشد عین آن شىء را نشان دهد.۱
ب) مقصود از "اسماء"، اسماء حسنى و صفات علیاى الهى است که کاملش در خداوند متعال وجود دارد و مقدارى از آن را به انسان داده است و انسان کامل، مظهر اسماء و صفات حق تعالى مانند: خالق، رازق و... است.
خداوند همه چیز را آفریده و بشر نیز با قدرت خدادادى; ساختمان، کارخانه و... را به وجود مى آورد و یا براى فرزندان خود روزى فراهم مى کند.۲
ج) مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر اسماء و مسماها مى فرمایند: مراد از اسمها و مسماها، موجوداتى زنده و داراى شعور بود که در پس پرده غیب بودند.
از جمله ویژگى هاى آنها عبارتند از:
1. علم این نام ها و مسماها توأم با کشف حقیقت و وجود عینى آنها بوده
2. آموزش آنها فقط براى یک موجود زمینى همچون آدم ممکن بوده; ولى براى فرشته ها و موجودات آسمانى ممکن نبود
3. این علم در خلیفه الهى بودن انسان نیز دخالت داشته است
4. این علم از سنخ علوم ما نبوده است.
از جمله دلایلى که مى توان براین مطلب اقامه کرد، عبارتند از:
الف) اگر از سنخ علم ما بود، مى بایست بعد از آن که آدم به ملائکه از آنها خبر داد، ملائکه هم همچون آدم به آنها دانا و در داشتن آن علم با او مساوى مى شدند; چرا که هر چند آدم آنها را از آن مطلع نموده، ولى خود او هم آنها را از خدا آموخته است، پس دیگر نباید آدم از ملائکه و سایر مخلوقات برتر بوده و شرافت بیشترى داشته باشد.
ب) اگر این علم از سنخ علوم ما مى بود، ملائکه نباید به صرف عالم شدن آدم قانع شده و اظهار عجز و سرشکستگى مى کردند؛ مثلاً اگر این علم، علم لغت بود. کما این که عده اى از مفسران قائل شده اند۳
آدم چگونه مى توانست با آن بر ملائکه مباهات کند; در حالى که ملائکه بدون علم لغت قادر به دریافت اسرار قلبى هستند; پس معلوم مى شود این علم یک علم معمولى نبوده است; حاصل کلام این که: موجوداتى که خداوند بر ملائکه عرضه کرد موجوداتى برتر بودند که نزد خداوند محفوظ بوده، در عالم غیب به سر مى بردند و خداوند به برکت آنها نام هاى دیگر را نازل فرموده، هر آنچه در آسمان و زمین است را از نور آنها گرفت.۴
  سوره بقرة آیه 29 - علت اینکه در آیه 29 سوره بقره خلقت آسمان بعد از خلقت زمین و موجودات آن آمده است...
چرا در آیه 29 سوره بقره ابتدا گفته شده موجودات به وجود آمده سپس آسمانها؟
پاسخ:
در آیه 29 سوره بقره، چنین آمده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ثُمَّ اسْتَوی‏ إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ
او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.»
در ابتدای این آیه ارزش وجودی انسان و سروری او را نسبت به همه موجودات زمینی بیان می­کند و اینکه خداوند انسان را برای امر بسیار با ارزشی آفرید و همه چیز را برای او آفریده است.
این نکته در آیات دیگری از قرآن مجید هم آمده است: «..وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ..»
یعنی: آسمان را مسخر شما گردانید،
«..وَ سَخَّرَ لَکُمُ اْلأَنْهارَ»
یعنی: رودها را به تسخیر شما درآورد،
«...وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ»
یعنی: شب و روز را به تسخیر شما درآورد،
«..سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ...»
یعنی: دریا را مسخر شما کرد،
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ»
یعنی: خورشید و ماه را مسخر شما گردانید.
تمامی این آیات اشاره است به مقام عالی انسان و سر آمد بودن او بر تمامی موجودات.
اما ادامه آیه که فرموده: «...ثُمَّ اسْتَوی‏ إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ»
این قسمت آیه استدلال دیگری است بر توحید، زیرا در آیه قبل (28 بقره) صحبت از توحید و استدلال بر آن بود، که فرمود: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
یعنی: چگونه به خداوند کافر می­شوید؟ در حالیکه شما مردگان (و اجسام بی روحی) بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما را می میراند، و بار دیگر شما را زنده می کند، سپس به سوی او بازگردانیده می­شوید (بنابراین نه حیات و زندگی شما از شماست و نه مرگتان، آنچه دارید از خداست.) در این آیه، در اثبات خداوند متعال و توحید، به نعمت حیات که بالاترین نعمت ماست، اشاره و بدان استدلال شده است. (به عنوان یکی از ادله توحید) سپس به نعمت­های گسترده خداوند اشاره می­کند و می­فرماید: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا..»
و پس از ذکر این نعمت­ها، مجدداً به بیان دیگر ادله توحید می­پردازد که: «..ثُمَّ اسْتَوی‏ إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ»
کلمه «ثُمَّ» در این آیه الزاماً به معنی تاخیر زمانی نیست، بلکه می­تواند به معنی تاخیر در بیان و ذکر حقایقی پشت سر هم باشد.مخصوصا که در این آیه، از دو جهت صحبت شده است، 1- ذکر نعمت های الهی 2- بیان ادله توحید.



  سوره بقرة آیه 26 - ...
کلمه«بعوض» به معنای پشه و ریشه ی آن از«بعض» می باشد که به جهت کوچکی جثّه به آن اطلاق شده است.
مثال های قرآن، برای همه ی مردم است و از هر نوع مثلی نیز در آن آمده است:
"وَ لَقَد ضَرَبنا لِلنَّاسِ فِی هذَا القُرآنِ مِن کُلَّ مَثَلٍ"/ البتّه این مثل ها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، کُنه آن را درک می کنند: «وَ تِلکَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعقِلُها إِلَّا العالِمُونَ»/در مثال زدن، تذکّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پرده برداری از حقایق نهفته است و در کتاب های آسمانیِ پیشین نیز همانند تورات و انجیل و در سخنان رسول اکرم و ائمه اهل بیت(ع) فراوان دیده می شود. در تورات نیز بخشی به نام«أمثال سلیمان» وجود دارد.
بعضی از مخالفان اسلام که از برخورد منطقی و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثال های قرآن را بهانه قرار داده و می گفتند:
شأن خداوند برتر از آن است که به حیواناتی چون مگس یا عنکبوت مثال بزند.
و این مثال ها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشکیک می کردند. خداوند با نزول این آیه به بهانه گیری های آنان پاسخ می دهد. سؤال: چرا خداوند گروهی را با قرآن و مثال های آن گمراه می کند؟
پاسخ: خداوند کسی را گمراه نمی کند، بلکه هر کس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه می شود و بدین معنی می توان گفت که قرآن، سبب گمراهی او گردید.
چنان که در پایان همین آیه می فرماید:«وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِینَ» یعنی فسق مردم سبب گمراهی آنان می باشد. راستی مگر می شود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند، ولی خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر می شود این همه پیامبر و کتب آسمانی نازل کند، ولی خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر می شود از ابلیس به خاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولی خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهی بطور کلّی به خداوند نسبت داده شده است، ولی آیات دیگر، مسئله را باز نموده و می فرماید: «یَهدِی إِلَیهِ مَن أَنابَ»
خداوند کسانی را هدایت می کند که به سوی او بروند.
و"یَهدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَهُ"
به دنبال کسب رضای او باشند.
و«الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»
آنان که در راه او جهاد کنند. و برعکس، کسانی که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها می کند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست. چنان که درباره کافران، ظالمان، فاسقان و مسرفان جمله «لا یَهدِی» بکار رفته است. به قول سعدی:
راه است و چاه و دیده بینا و آفتاب
تا آدمی نگاه کند، پیش پای خویش
چندین چراغ دارد و بیراهه می رود
بگذار تا بیفتد و بیند، سزای خویش
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های ريحانه فرحمند (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 30 - www.yektalabeh.blogfa.com
سوره مبارکه بقره آیه 30 :
« وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ »

ابتدا لازم است ترجمه خود آیه بیان گردد که اگر ترجمه آنگونه هست بیان شود ، بسیاری از اشکالات برطرف میشود.

از اینرو در اینجا عین ترجمه آیت الله مکارم شیرازی(حفظه الله) را تقدیم میکنم :

(بخاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت «من در روی زمین ، جانشینی (=نماینده ای) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند : «پروردگارا ! ، آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! ما تسبیح و حمد تو را بجا می آوریم ، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود : «من حقایقی رامیدانم که شما نمیدانید.»

این آیه نکات بسیاری را در خود جای داده که در اینجا به یکی از نکات آن اشاره میکنیم و باقی مطالب آن را انشاالله در جای خود به هنگامیکه تفسیر ترتیبی ما به آنجا رسید ادامه خواهیم داد …

ملائکه خدمت خداوند عرض کردند : «خداوندا ، آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟!…»
سؤال میشود که :
ملائکه از کجا فهمیدند که قرار است انسانها اینگونه شوند؟
تقریبا اکثر تفاسیر به این مطلب اشاره کرده اند ، من جمله تفسیر گرانقدر مجمع البیان (اثر مرحوم طبرسی) و احتمالاتی را برای آن بیان کرده اند که در اینجا دو احتمال را ذکر مینماییم:
خداوند بطور اجمال ، آینده انسان را برای ملائکه بیان فرموده بود ، و از همانجا ملائکه به عاقبت برخی انسانها پی بُردند.
حضرت آدم ، اولین انسانی که در روی کُره زمین میزیسته نبوده (چنانکه در تفسیر نمونه و بسیاری از تفاسیر به این مطلب اشاره شده) ، بله ایشان اولین انسان فهیم و دارای عقلی بودند که پس از خلقتی جدید ، همراه همسرشان در این زمین مشغول به زندگی شدند ؛ و چون ملائکه انسانهای گذشته را دیده بودند برایشان سؤال شد که چرا خداوند چنین موجودی را به مقام خلیفة اللهی برگزیده است !
اما بازهم علم ملائکه در اینجا کامل نبود ، چراکه در انتهای آیه خداوند میفرماید :
« إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ » ، «من (خداوند) چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید … »
در اینجا نیز احتمالات زیادی برای این مطرح شده که :
ملائکه چه چیز را نمیدانستند ؟!
که در اینجا ما به دو احتمال ، بسنده میکنیم :
به تکبّر ابلیس که ملائکه او را بسیار پاک میپنداشتند.
به بودن انبیاء و صالحین ، در فرزندان آدم (علیه السلام)
آری از فرزندان حضرت آدم ، انسانهایی بوجود می آیند که به مقام عالی ای همچون « فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى » (سوره نجم آیه 8) میرسند و البته از میان همین فرزندان ایشان عده ای مصداق آیه 179 سوره اعراف میشوند : « أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ » { آنان همانند حیوانات بلکه پست تر از حیوانات هستند ، اینها همان غافلان هستند (که از عقل و انصاف تبعیت نمیکنند) }
آری خداوند به فرزندان آدم (علیه السلام) ادامه رُشد داد چرا که بخاطر بد بودن برخی از انسانها ، نمیشود از رُشد برخی دیگر جلوگیری نمود …
[ همه لغت ها ] لغت های ريحانه فرحمند (1 مورد)
  سوره بقرة آیه 71 -
ذلول /تثیر/الحرث/شیة :
 توضيح : ذلول : رام . کارکشته
تثیر : زیر و رو می کند
الحرث : کشت و زرع ـ مسلمة : سالم و بی عیب
شیة : زنگ مخالف .