● رابطه عبادت و خضوع
خضوع معنای کلمه عبادت نیست بلکه لازمه عبادت است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اینکه جوهرى در کتاب صحاح خود(ج 2 ص 503) گفته است: «اصل عبودیت به معناى خضوع است»، معناى لغوى کلمه را بیان نکرده است بلکه لازمه معنى را معناى کلمه گرفته است وگرنه خضوع همیشه با لام، متعدى مىشود و مىگویند: «فلان خضع لفلان، فلانى براى فلان کس کرنش و خضوع کرد»، ولى کلمه عبادت به خودى خود متعدى مىشود و مىگوئیم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ، ترا مى پرستیم» از اینجا معلوم مىشود که معناى کلمه عبادت خضوع نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 39 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای کلمه «عبد»
عبد به معنای انسان و یا هر دارای شعور دیگری است که ملک غیر باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : البته این که گفتیم (یا هر دارای شعور) به خاطر اطلاق عبد به غیر انسان با تجرید معنای کلمه است که اگر معنای کلمه را تجرید کنیم و خصوصیات انسانی را از آن حذف کنیم، باقی می ماند «هر مملوکی که ملک غیر باشد» که به این اعتبار تمامی موجودات با شعور عبد می شوند، و به همین اعتبار خدای تعالی فرموده است: «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً- هیچ کس در آسمان ها و زمین نیست مگر آنکه با عبودیت نزد رحمان خواهند آمد» (مریم/93).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 39 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رابطه عبادت و استکبار و شرک
عبادت و پرستش از آن جایی که عبارت است از نشان دادن مملوکیت خویش برای پروردگار، با استکبار نمی سازد ولی با شرک می سازد. لذا خدای تعالی از استکبار از عبادت نهی نکرده، ولی از شرک ورزیدن به او نهی کرده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چون اولی ممکن نبوده ولی دومی ممکن بوده است، لذا درباره استکبار به این عبارت فرموده است: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ- آن هایی که از عبادت من سر می پیچند و تکبر می کنند، به زودی با خواری و ذلت داخل جهنم خواهند شد» (غافر/60) و درباره شرک فرموده است: «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً- و احدی را شریک در عبادت پروردگارش نگیرد» (کهف/11). پس معلوم می شود شرک را امری ممکن دانسته و از آن نهی فرموده است، چون اگر چیزی ممکن و مقدور نباشد، نهی از آن هم لغو و بیهوده است، به خلاف استکبار از عبودیت که با عبودیت جمع نمی شود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 39 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفاوت مالکیت خداوند و بشر درباره عبد
مالکیت خداوند بر بنده علی الاطلاق است در حالی که مالکیت بشر بر دیگری تنها محدود به شئونی است که مولا مالک میباشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1- عبودیت میان بندگان و موالی آنان تنها در برابر آن چیزی صحیح است که موالی از عبید خود مالک اند، هر مولایی از عبد خود به آن مقدار اطاعت و انقیاد و بندگی استحقاق دارد که از شئون بنده اش مالک است و اما آن شئونی را که از او مالک نیست و اصلاً قابلیت ملک ندارد، نمی تواند در برابر آن ها از بنده خود مطالبه بندگی کند، مثلا اگر بنده اش پسر زید است، نمی تواند از او بخواهد که پسر عمرو شود و یا اگر بلند قامت است، از او بخواهد که کوتاه شود. اینگونه امور متعلق عبادت و عبودیت قرار نمی گیرد.
2- این وضع عبودیت عبید در برابر موالی عرفی است و اما عبودیت بندگان نسبت به پروردگار متعال وضع دیگری دارد، چون مالکیت خداوند نسبت به بندگان وضع علی حده ای دارد، برای اینکه مولای عرفی یک چیز از بنده خود را مالک بود و صد چیز دیگرش را مالک نبود، ولی خدای تعالی مالکیّتش نسبت به بندگان علی الاطلاق است و مشوب با مالکیت غیر نیست و بنده او در مملوکیت او تبعیض بر نمی دارد که مثلاً نصف او ملک خدا و نصف دیگرش ملک غیر خدا باشد و یا پاره ای تصرفات در بنده برای خدا جائز باشد و پاره ای تصرفات دیگر جائز نباشد.
3- همچنانکه در عبید و موالی عرفی چنین است، پاره ای از شئون عبد (که همان کارهای اختیاری او است) مملوک ما می شود و می توانیم به او فرمان دهیم که مثلاً باغچه ما را بیل بزند، ولی پاره ای شئون دیگرش (که همان افعال غیر اختیاری او از قبیل بلندی و کوتاهی او است) مملوک ما قرار نمی گیرد و نیز پاره ای تصرفات ما در او جائز است که گفتیم فلان کار مشروع ما را انجام دهد و پاره ای دیگر (مانند کشتن بدون جرم آنان) برای ما جائز نیست. پس خدای تعالی مالک علی الاطلاق و بدون قید و شرط است و ما و همه مخلوقات، مملوک علی الاطلاق و بدون قید و شرط او هستیم. پس در اینجا دو نوع انحصار هست، یکى اینکه رب تنها و منحصر در مالکیت است و دوم اینکه عبد تنها و منحصرا عبد است و جز عبودیت چیزى ندارد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 40 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مالکیت خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبودیت، تنها وظیفه عبد
در این آیه دو نوع انحصار است: یکی این که رب تنها و منحصر در مالکیت است و دوم این که عبد تنها و منحصراً عبد است، و جز عبودیت چیزی ندارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این آن معنایی است که جمله «إِیَّاکَ نَعْبُدُ...» بر آن دلالت دارد، چون از یک سو مفعول را مقدم داشته و نفرموده است «نعبدک- می پرستیمت» بلکه فرموده است «تو را می پرستیم»، یعنی غیر تو را نمی پرستیم، و از سوی دیگر قید و شرطی برای عبادت نیاورده و آن را مطلق ذکر کرده است، در نتیجه معنایش این می شود که ما به غیر از بندگی تو شأنی نداریم، پس تو غیر از پرستیده شدن شأنی نداری و من غیر از پرستیدنت کاری ندارم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 40 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بندگی- عبودیت |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
: کلیه مطالب به نحو احسن میباشد . صمیمانه از شما کمال تقدیر و تشکر را دارم
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● رابطه مالک و مملوک
ملک از آنجا که قوام هستیش به مالک است، دیگر تصور ندارد که خودش حاجت و حائل از مالکش باشد، و یا مالکش از او محجوب باشد. و از آنجایى که ما سواى خدا به جز مملوکیت، دیگر هیچ چیز ندارند و مملوکیت، حقیقت آن ها را تشکیل میدهد، دیگر معنا ندارد که موجودى از موجودات و یا یک ناحیه از نواحى وجود او، از خدا پوشیده بماند و محجوب باشد، همچنانکه دیگر ممکن نیست به موجودى نظر بیفکنیم و از مالک آن غفلت داشته باشیم.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : مثلاً وقتی جنابعالی به خانه زیدی نگاه میکنی، این نگاه تو دو جور ممکن است باشد، یکی این که این خانه، خانه ای است از خانه ها، در این نظر ممکن است زید را نبینی و اصلاً به یاد او نباشی. اما اگر نظرت به آن خانه از این جهت باشد که خانه زید است، در این صورت ممکن نیست که از زید غافل شوی، بلکه با دیدن خانه، زید را هم دیده ای، چون مالک آن است. از اینجا نتیجه مى گیریم که خداى تعالى حضور مطلق دارد، همچنانکه خودش فرموده است: «أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ، أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ -آیا همین براى پروردگار تو بس نیست که بر هر چیزى ناظر و شاهد است؟ بدانکه ایشان از دیدار پروردگارشان در شک هستند، بدانکه خدا به هر چیزى احاطه دارد» (فصلت/54).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 41 |
قالب : فلسفی |
موضوع اصلی : مالکیت خداوند |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نحوه عبادت حقیقی خداوند
چون خدای تعالی حضور مطلق دارد، پس حق عبادت او این است که از هر دو جانب حضور داشته باشد (عبادت وقتی حقیقتاً عبادت است که عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص، همان حضوری دو جانبه است):
1- از جانب پروردگار عز و جل: بنده وقتی خدا را عبادت میکند، او را به عنوان معبودی حاضر عبادت کند.
2- از ناحیه بنده: خود را حاضر و مقابل خدا بداند و آنی از اینکه دارد عبادت میکند غایب و غافل نشود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1- (از جانب اول) همین باعث شده است که در جمله «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» ناگهان از سیاق غیبت به سیاق حضور و خطاب التفات شود، با اینکه تاکنون می گفت: «حمد خدایی را که چنین و چنان است» ناگهان بگوید: «تو را می پرستیم»، چون گفتیم حق پرستش او این است که او را حاضر و مقابل خودمان بدانیم.
2- (از جانب دوم) عبادتش تنها صورت عبادت و جسدی بی روح نباشد، و نیز عبادت خود را قسمت نکند که در یک قسمت آن مشغول پروردگارش شود و در قسمت دیگر آن مشغول و به یاد غیر او باشد.
حال یا اینکه این شرک را، هم در ظاهر داشته باشد و هم در باطن، مانند عبادت عوام بت پرستان، که یک مقدار از عبادت را براى خدا مى کردند و یک مقدار را براى نماینده خدا، یعنى بت. و اینکه گفتیم عوام بت پرستان، براى این بود که خواص از بت پرستان اصلا عبادت خدا را نمى کردند. و یا آنکه این شرک را تنها در باطن داشته باشد، مانند کسى که مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غیر خدا است و یا طمع در بهشت و ترس از آتش است، چه تمام این ها شرک در عبادت است که از آن نهى فرموده اند، از آن جمله فرموده اند: «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ - خداى را با دیندارى خالص عبادت کن» (زمر/2) و نیز فرموده است: «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ - آگاه باش که از آن خدا است دین خالص و کسانى که از غیر خدا اولیائى گرفتند گفتند ما این ها را نمى پرستیم مگر براى اینکه قدمى به سوى خدا نزدیکمان کنند، به درستى که خدا در میان آنان و اختلافى که با هم داشتند حکومت مى کند» (زمر/3).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 41 و 42 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کمال عبادت
عبادت وقتی تمام و کامل میشود که به غیر خدا به کس دیگری مشغول نباشد و در عملش شریکی برای او نتراشد. و نیز انسان به خودش هم مشغول نباشد که اشتغال به نفس، منافی با مقام عبودیت است، عبودیت کجا و منم زدن و استکبار کجا؟
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1- حال یا اینکه این شرک را، هم در ظاهر داشته باشد و هم در باطن، مانند عبادت عوام بت پرستان، که یک مقدار از عبادت را براى خدا مىکردند و یک مقدار را براى نماینده خدا، یعنى بت. و اینکه گفتیم عوام بت پرستان، براى این بود که خواص از بت پرستان اصلا عبادت خدا را نمىکردند. و یا آنکه این شرک را تنها در باطن داشته باشد، مانند کسى که مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غیر خدا است و یا طمع در بهشت و ترس از آتش است، چه تمام این ها شرک در عبادت است که از آن نهى فرمودهاند، از آن جمله فرمودهاند: «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ - خداى را با دیندارى خالص عبادت کن» (زمر/2) و نیز فرموده است: «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ - آگاه باش که از آن خدا است دین خالص و کسانى که از غیر خدا اولیائى گرفتند گفتند ما این ها را نمى پرستیم مگر براى اینکه قدمى به سوى خدا نزدیکمان کنند، به درستى که خدا در میان آنان و اختلافى که با هم داشتند حکومت مى کند» (زمر/3).
2. گویا علت آمدن پرستش و استعانت به صیغه متکلم مع الغیر «ما تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم» همین دوری از منیّت و استکبار بوده باشد و میخواهد به همین نکته اشاره کند که گفتیم مقام عبودیت با خودبینی منافات دارد، لذا بنده خدا عبادت خود و همه بندگان دیگر را در نظر گرفته و میگوید: «ما تو را میپرستیم» چون به همین مقدار هم در ذم نفس و دور افکندن تعیّنات و تشخّصات اثر دارد، چون وقتی که من خود را تنها ببینم، به انانیّت و خودبینی و استکبار نزدیکتر هستم، به خلاف اینکه خودم را مخلوط با سایر بندگان و آمیخته با سواد مردم بدانم، که اثر تعین و تشخص را از بین بردهام.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 41 و 42 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وجه آمدن «ایک نستعین» در ادامه «ایام نعبد»
اظهار عبودیت در جمله «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» الخ، از نظر معنا و از حیث اخلاص، جمله ایست که هیچ نقصى ندارد، تنها چیزى که به نظر مىرسد نقص است، این است که بنده عبادت را به خودش نسبت میدهد و به ملازمه براى خود دعوى استقلال در وجود و در قدرت و اراده مىکند، با اینکه مملوک هیچگونه استقلالى در هیچ جهتى از جهاتش ندارد، چون مملوک است. و گویا براى تدارک و جبران همین نقص است که اضافه کرد «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»، یعنى همین عبادتمان نیز باستقلال خود ما نیست، بلکه از تو نیرو مىگیریم و استعانت میجوئیم.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 42 و 43 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اقسام عبادت کنندگان
امام صادق(علیهالسلام) در معنای عبادت فرمودند: عبادت سه جور است، مردمى هستند که خداوند را از ترس عبادت مى کنند؛ عبادت آنان عبادت بردگان ناتوان است و منشاش زبونى بردگى است. مردمى دیگر خداى تبارک و تعالى را به طلب ثوابش عبادت مى کنند؛ عبادت آنان عبادت اجیران است و منشا آن علاقه به اجرت است. مردمى دیگر خداى عزوجل را به خاطر محبتى که به او دارند عبادت مى کنند؛ عبادت آنان عبادت آزادگان و بهترین عبادت است.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: مردمی خداوند را به آن جهت عبادت میکنند که به ثوابش رغبت دارند؛ عبادت آنان عبادت تجارت پیشگان است و خود نوعی تجارت است. قومی دیگر خداوند را از ترس بندگی می کنند که عبادتشان عبادت بردگان است. قوم سومی هستند که خداوند را از در شکر عبادت می کنند که عبادت آنان عبادت آزادگان است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: مردم، خداوند را سه جور عبادت می کنند، طبقه ای او را به خاطر رغبتی که به ثوابش دارند عبادت می کنند که عبادت آنان عبادت حریصان است و منشأ آن طمع است. جمعی دیگر او را از ترس آتش عبادت می کنند که عبادت آنان عبادت بردگان و منشأش زبونی و ترس است. ولکن من خدای عزوجل را از این جهت عبادت می کنم که دوستش دارم و این عبادت بزرگواران است که خداوند درباره شان فرموده است: «و هم من فزع یومئذ آمنون- و ایشان در امروز از فزع ایمن اند» (نمل/89) و نیز فرموده است: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله- بگو اگر خدا را دوست می دارید پس پیروی من کنید تا خدا هم دوستتان بدارد» (آل عمران/31) پس هر کس خداوند عزوجل را دوست بدارد، خدا هم او را دوست می دارد و هر کس خداوند دوستش بدارد، از ایمنان خواهد بود و این مقامی است مکنون و پوشیده که جز پاکان با آن تماس پیدا نمی کنند.
علامه طباطبایی: از بیانى که در گذشته گذشت، معناى این سه روایت روشن میشود و اگر عبادت احرار و آزاد مردان را گاهى به شکر و گاهى دیگر به حبّ توصیف کردند، از این جهت است که برگشت هر دو به یکى است، چون شکر عبارت است از اینکه نعمت ولى نعمت را در جایش مصرف کنى و شکر عبادت به این است که از روى محبت انجام شود و تنها براى خود خدا صورت بگیرد نه منافع شخصى و یا دفع ضرر شخصى، بلکه خدا را عبادت کنى به آن جهت که خدا است، یعنى به ذات خود جامع تمامى صفات جمال و جلال است و او چون جمیل بالذات است، ذاتا محبوب است، یعنى خودش دوست داشتنى است نه اینکه چون ثواب می دهد و یا عقاب را بر می دارد؟ مگر محبت جز میل به جمال و مجذوب شدن در برابر آن چیز دیگرى است؟. پس برگشت اینکه بگوئیم: خدا معبود است چون خدا است و یا چون جمیل و محبوب است و یا چون ولى نعمت است و شکرش واجب است همه به یک معنا است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : روایت اول را اصول کافى(ج 2 ص 84 ح 5 باب العبادة) روایت کرده است.
روایت دوم را نهج البلاغه فیض الاسلام(ص 1192 ح 229) روایت کرده است.
روایت سوم را علل الشرائع (ج 1 ص 12 ح 8 باب 8) و خصال (ص 188 ح 259) و امالى صدوق (ص 41 ح 4 طبع بیروت) روایت کردهاند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 60 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عبادت با اخلاص
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» یعنی ما از تو غیر تو را نمیخواهیم و عبادتت را در عوض چیزی نمیکنیم، آن طور که جاهلان به خیال خود تو را عبادت میکنند، در حالیکه در دل به یاد همه چیز هستند جز تو.
علامه طباطبایی: این روایت به نکتهاى اشاره مىکند که قبلا از آیات مورد بحث استفاده کردیم که معناى عبادت، حضور و اخلاص است، چون عبادت به منظور ثواب و یا دفع عذاب با خلوص و حضور منافات دارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر صافى(ج 1 ص 53 ط اسلامیه) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 61 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حقیقت عبادت
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: هر کس معتقد باشد که خداوند به صفت عبادت می شود نه به ادراک، اعتقاد خود را به خدایی حواله داده است که غایب است و کسی که خیال کند که صفت و موصوف را عبادت می کند توحید را باطل کرده است، چون صفت، غیر از موصوف است و کسی که معتقد باشد موصوف منسوب به صفت عبادت می شود، خدای کبیر را کوچک و صغیر شمرده است، پس مردم خدا را آن طور که هست نمی توانند اندازه گیری کنند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 61 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : عبادت- پرستش |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای «هدایت»
در جمله مورد بحث، مؤمنین را به هدایت توصیف کرده است و در موردى دیگر هدایت را اینطور تعریف کرده است که «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ» (انعام/125) و گشادگى سینه به معناى وسع آن است، وسعتى که هر تنگى و تنگ نظرى و بخل را از آن دور می سازد و چون در جاى دیگر فرموده است: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9). لذا مى بینیم در آخر آیه مورد بحث هم نامى از رستگارى برده است و مى فرماید: «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 74 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ -
محمد نيک روان
1- فقط تو را می پرستیم و در این پرستش فقط از تو کمک می خواهیم (توفیق پرستش خالصانه)
2- برای کمک خواستن از خدا وکمک رسانی از طرف خدا به بندگان نیاز به وسیله وجود دارد و نماز ودعا وعبادت واهل بیت برطبق روایات وقرآن وسایل کمک خواستن وکمک رسانی خدا می باشد .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : توفیق الهی |
گوینده : محمد نیک روان |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نکته درباره ایاک نعبد و ایاک نستعین -
حسين پاک دل
چند نکته در این آیه قابل ذکر است.
استمداد، ویژه خدا است و آیه در صدد بیان توحید افعالی وتوحید در عبادت است. جز خداوند کسی شایسته بندگی نیست.
(فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احدا). (7) کسی که خداوند را مسلط بر جهان «کون » و تمام علل رادر اختیار او می داند از غیر خداوند مدد نمی خواهد و دست تمنابه سوی دیگری دراز نمی کند. جبرئیل در موقعی که ابراهیم خلیل گرفتار آتش بود برای مدد آمد ولی ابراهیم به او ابراز احتیاج نکرد و از او استمداد ننمود. جبرئیل گفت:
(الک حاجه قال: اما بک فلا! قال سل حاجتک قال: علمه بحالی حسبی فی سوالی). این مرتبه ایمان در توحید افعالی درجه کامل توحید برای موحدین است. انحصار عبادت در خداوند بلااشکال است ولی در استعانت جویی، خداوند، در قرآن انحصار را برهم زده وفرموده:
(واستعینوا بالصبر و الصلاه) (8)
(تعاونوا علی البر و التقوی) (9)
صبر که یکی از حالات نفسانی بشر است، به دستور قرآن مورداستعانت واقع شده. ما ماموریم در توحید افعالی فقط از خداونداستمداد کنیم ولی در جاهایی که خداوند در نظام عمومی و علل واسباب اجازه داده از بعضی از امور استمداد شود یا آنکه از نظرتعاون عمومی اجازه استمداد داده است همانگونه عمل می کنیم.
البته این هم استمداد از خداوند است و منافی اصول توحید نیست.
زیرا کمک از خدا خواستن گاهی مستقیم است و گاهی از راهی است که او اجازه داده است پس اگر کسی استمداد از صبر کند نبایدگفت بر خلاف توحید افعالی عمل کرده است. مثل آن که پیری از عصایا مریضی از دوا استمداد کند. این ها علل و عوامل عمومی نظام طبیعی یا اجتماعی عالم است که مورد امضای خداوند است ولی اگرکسی از راهی که اجازه نداده است استمداد کند، بر خلاف انحصاراستعانت است مانند قضیه یوسف که از ساقی استمداد کرد و گفت(اذکرنی عند ربک) یا آن که در تفسیر روایتی نقل می کندکه خلاصه اش این است:
مرد متقی عابدی از پادشاه فاسقی برای حاجتی استمداد کرد.
پادشاه حاجتش را برآورد اتفاقا پس از چندی پادشاه و عابد هردو در یک روز مردند جنازه فاسق و گناه کار با کمال تجلیل برداشته شد. ولی جنازه مرد عابد روی زمین ماند تا جایی که حیوانات صورت او را خوردند. موسی این مطلب را به پیشگاه خداوند عرض کرد، خطاب شد، مرد متقی آبروی خود را نزد فاسقی برد و استمداد کرد ولی فاسق قضای حاجت متقی را نمود. برای احترام به قضای حاجت جنازه اش را احترام کردیم و برای این که مرد متقی از کافری استمداد کرد و آبروی خود را برد صورت او ازوضع آبرومند، خارج و طعمه حیوان کردیم.
پس در واقع استعانت و استمداد اگر موافق اجازه خداوند نباشد،منافی با اصل «ایاک نستعین » است ولی اگر خداوند استعانت واستمداد را اجازه داده باشد منافی با انحصار استعانت و توحیدافعالی نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : بیتا شریفی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● إیاک نعبد-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
- تنها خداوند شایسته و بایسته پرستش است.
إیاک نعبد
تقدیم مفعول (إیاک) بر فعل (نعبد) دلالت بر حصر دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرراهنما |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : افعال خداوند |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انسان باید به حکم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد-نکته -
حاجيه تقي زاده فانيد
انسان باید به حکم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسانها عاشق کمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام کمالات و ربّ همهى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالک آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حکم مىکند که تنها باید او را پرستید و از او کمک خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران.
در نماز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگى از تمام خداپرستان مىگوید: خدایا! نه فقط من که همهى ما بنده توایم، ونه تنها من که همهى ما محتاج و نیازمند لطف توایم.
خدایا! من کسى جز تو را ندارم «ایّاک» ولى تو غیر مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بندهى تو هستند. «ان کلّ من فى السموات و الارض الاّ اتى الرّحمن عبداً»(41) در آسمانها و زمین هیچ چیزى نیست مگر این که بنده و فرمان بردار خداوند رحمان هستند.
جمله «نعبد» هم اشاره به این دارد که نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر این است که مسلمانان همگى برادر و در یک خط هستند.
مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراین اوّل سورهى حمد ثناست، آیهى «ایّاک نعبد» ارتباط و آیات بعد، دعا مىباشد.
گفتگو با محبوب واقعى شیرین است، شاید به خاطر همین کلمه «ایّاک» تکرار شد.41) مریم، 93.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنور |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : استعانت |
گوینده : حاجیه تقی زاده فانید |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراحل پرواز معنوى -
ابراهيم چراغي
مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنابراین اوّل سورهى حمد ثناست، آیهى «ایّاک نعبد» ارتباط و آیات بعد، دعا مىباشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سورهی حمد |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایاک نعبد و ایاک نستعین -
آسيه افشار
1- نقطه اتکاء فقط او است
- طبق آنچه در ادبیات عرب خواندهایم هنگامى که" مفعول" بر" فاعل" مقدم شود، معنى حصر از آن استفاده مىگردد، و در اینجا مقدم شدن کلمه" ایاک" بر" نعبد" و" نستعین" دلیل بر انحصار است و نتیجه آن همان توحید عبادت و توحید افعالى است که در بالا بیان کردیم.
حتى در عبودیت و بندگى خود نیز احتیاج به کمک او داریم، و در این راه نیز باید از او استعانت جست، مبادا گرفتار انحراف و عجب و ریا و امورى مانند اینها بشویم که عبودیت ما را پاک در هم مىریزد.
به تعبیر دیگر در جمله اول که مىگوئیم تنها تو را مىپرستیم کمى بوى استقلال دارد، بلافاصله با جمله" إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ" آن را اصلاح مىکنیم و آن حالت" بین الامرین" (نه جبر و نه تفویض) را در عبارت خود مجسم مىسازیم و الگویى خواهد بود براى همه کارهاى ما.
2- ذکر صیغه جمع در" نعبد" و" نستعین"
و همچنین آیات بعد که همه به صورت جمع است نشان مىدهد که اساس عبادت مخصوصا نماز بر پایه جمع و جماعت است، حتى به هنگامى که بنده در برابر خدا به راز و نیاز بر مىخیزد باید خود را میان جمع و جماعت ببیند، تا چه رسد به سایر کارهاى زندگیش.
به این ترتیب هر گونه فردگرایى، و تکروى، انزواطلبى و مانند اینها مفاهیمى مردود از نظر قرآن و اسلام شناخته مىشود.
مخصوصا نماز، از اذان و اقامه که دعوت به اجتماع براى نماز است گرفته (حى على الصلاة- بشتاب به سوى نماز ...) تا سوره حمد که آغازگر نماز است، السلام علیکم که پایان آن است همه دلیل بر این است که این عبادت در اصل جنبه اجتماعى دارد، یعنى باید به صورت جماعت انجام شود، درست است که نماز فرادى نیز در اسلام صحیح است اما عبادت فردى جنبه فرعى و درجه دوم را دارد.
3- در برخورد نیروها از او کمک مىگیریم،
بشر در این جهان با نیروهاى مختلفى روبرو است، هم از نظر نیروهاى طبیعى، و هم از نظر نیروهاى درون ذاتى خود. براى اینکه بتواند در برابر عوامل مخرب و ویرانگر و منحرف
کننده، مقاومت کند احتیاج به یار و مدد کارى دارد، اینجا است که خود را در زیر چتر حمایت پروردگار قرار مىدهد، همه روز از خواب بر مىخیزد، و با تکرار جمله" إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ" اعتراف به عبودیت پروردگار کرده و از ذات پاک او براى پیروزى در این مبارزه بزرگ کمک مىگیرد، و شامگاهان نیز با تکرار همین جمله سر به بستر مىنهد، با یاد او بر مىخیزد و با یاد و استمداد از وجود او بخواب مىرود و خوشا به حال کسى که به چنین مرحلهاى از ایمان برسد، در برابر هیچ گردنکشى و زورمندى سر تعظیم فرود نمىآورد، در مقابل جاذبه مادیات خود را نمىبازد، همچون پیامبر اسلام مىگوید: إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ:" نماز و عبادتم، مرگ و حیاتم همه از آن خداوند است که پروردگار جهانیان است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مالکیت خداوند |
گوینده : آسیه افشار |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایاک نستعین -
آرش طوفاني
ایّاک نستعین: «خود حضور ذات حضرت حقّ و اتصال به او فیض استعانت او را رقم می زند. یعنی کمکی جدای از اتصال به او مفروض نیست! و اتفاقا این معنا از یاری دادن با مفهوم «استعانت» در ادبیات عرب نیز بسیار نزدیک تر است.
استعانت در ادبیات عرب نوعی از یاری رساندن است که با اتصال به یاری رسان تحقّق می پذیرد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : «تفسیر قرآن کریم» تألیف: آرش طوفانی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : سورهی حمد |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.