از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
شماره صفحه : 604 حزب : 120 جزء : سي ام سوره : اخلاص
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(لم یلد و لم یولد):(نه زاده و نه زاییده شده است ) [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - تفسیرنمونه
در آیه بعد به رد عقائد ((نصارى )) و ((یهود)) و ((مشرکان عرب )) که براى خداوند فرزندى ، یا پدرى قائل بودند، پرداخته ، مى فرماید: نزاد و زاده نشده (لم یلد و لم یولد).
در مقابل این بیان ، سخن کسانى است که معتقد به تثلیث (خدایان سه گانه ) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس !
نصارى ((مسیح )) را پسر خدا، و یهود ((عزیر)) را پسر او مى دانستند و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انى یؤ فکون : یهود گفتند عزیر پسر خدا است ! و نصارى گفتند مسیح پسر خدا است ! این سخنى است که با زبان خود مى گویند که همانند گفتار کافران پیشین است ، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مى شوند؟! (توبه - 30).
مشرکان عرب نیز معتقد بودند که ملائکه دختران خدا هستند! و خرقوا له بنین و بنات بغیر علم : آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند! (انعام - 100).
از بعضى روایات استفاده مى شود که تولد در آیه ((لم یلد و لم یولد)) معنى وسیعترى دارد، و هر گونه خروج اشیاء مادى و لطیف را از او، و یا خروج آن ذات مقدس از اشیاء مادى و لطیف دیگر را نفى مى کند.
چنانکه در همان نامه اى که امام حسین (علیه السلام ) در پاسخ اهل ((بصره )) در تفسیر صمد مرقوم فرمود، جمله ((لم یلد و لم یولد)) چنین تفسیر شده : ((لم یلد)) یعنى چیزى از او خارج نشد، نه اشیاء مادى مانند فرزند، و سایر اشیائى که از مخلوقین خارج مى شود (مانند شیر از پستان مادر) و نه چیز لطیف ، مانند نفس ، و نه عوارض گوناگون ، مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و خوشحالى و خنده
و گریه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگى و سیرى ، خداوند برتر از این است که چیزى از او خارج شود.
و نیز برتر از آن است که او متولد از شى ء مادى و لطیف گردد…
مانند خارج شدن موجوده زنده اى از موجود دیگر، و گیاه از زمین ، و آب از چشمه و میوه از درختان ، و خارج شدن اشیاء لطیف از منابعش ، مانند دیدن از چشم ، و شنیدن از گوش ، و استشمام از بینى ، و چشیدن از دهان ، و سخن از زبان ، و معرفت و تشخیص از دل ، و جرقه آتش از سنگ .
مطابق این حدیث تولد معنى گسترده اى دارد که هر گونه خروج و نتیجه - گیرى چیزى از چیزى را شامل مى شود، و این در حقیقت معنى دوم آیه است و معنى اول و ظاهر آن همان بود که در آغاز گفته شد، بعلاوه معنى دوم با تحلیل روى معنى اول کاملا قابل درک است ، زیرا اگر خداوند فرزند ندارد به دلیل آن است که از عوارض ماده بر کنار مى باشد.
همین معنى در باره سایر عوارض ماده صادق است.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر مجمع البیان
آن گاه مرقوم فرمود: و ان اللّه قد فسّر سبحانه الصمد، فقال: لم یلد و و لم یولد خداى فرزانه خود این واژه را به روشنى تفسیر فرمود که: نه زاده است و نه زاده شده، و نه کسى همتاى اوست.

آرى، او کسى است که چیزى از او بیرون نیامد و زاده نشد؛ نه پدیده هاى مادى بسان فرزند، و نه دیگر چیزهایى که از آفریده ها برون مى آید، و نه چیز ظریف و لطیف، مانند روح. نه عوارض گوناگونى بسان خور و خواب، شک و وهم، تردید و پندار، شادمانى و اندوه، خنده و گریه، بیم و امید، رغبت و کراهت و گرسنگى و سیرى. آرى، او از این صفات آفریده هاى خود پاک و منزه است.

در ادامه آیه در بیان وصف دیگر خدا مى افزاید:

وَلَمْ یُولَدْ

و زاده نشده است.

به بیان امام حسین(ع) او نه بسان جنبنده زاده شد، و نه بسان گل و گیاه و درخت و چشمه سار و میوه درختان از دل زمین رویید و سر برآورده. او برتر است از آن که از پدیده اى مادى و یا لطیف پدیدار گردد، او نه مانند بیرون آمدن پدیده هاى مادى از منابع خود مى باشد و نه بسان دیدن، شنیدن و بوییدن، چشیدن، سخن گفتن، شناخت و معرفت است که از چشم، گوش، زبان، دهان، و دل بر مى آید و یا جرقه آتش از سنگ.

کسى است که نه از چیزى پدیده آمده و نه در چیز دیگرى است و نه بر چیزى قرار دارد، بلکه ذات بى همتاى او آفریننده و ابداع گر پدیده هاست و همه را به قدرت خویش پدید آورده است. آن چه را براى فنا آفریده به اراده و خواست او از هم مى پاشد و آن چه را براى بقاء پدید آورده با علم بى کرانش ماندگارى مى بخشد. این است آن خدایى که بى همتاست، نه زاده است و نه زاده شده، و اوست داناى نهان و آشکار و بزرگ مرتبه و والا. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر کشاف
لم یلد ) لأنه لا یجانس ، حتی تکون له من جنسه صاحبة فیتوالدا . وقد دل علی هذا المعنی بقوله ( أنی یکون له ولد ولم تکن له صاحبة ) .( ولم یولد ) لأن کل مولود محدث وجسم ، وهو قدیم لا أول لوجوده ولیس یجسم ولم یکافئه أحد ، أی : لم یماثله ولم یشاکله . ویجوز أن یکون من الکفاءة فی النکاح ، نفیا للصاحبة: سألوه أن یصفه لهم ، فأوحی إلیه ما یحتوی علی صفاته ، فقوله ( هو الله ) إشارة لهم إلی من هو خالق الأشیاء وفاطرها ، وفی طی ذلک وصفه بأنه قادر عالم ، لأن الخلق یستدعی القدرة والعلم ، لکونه واقعا علی غایة إحکام واتساق وانتظام . وفی ذلک وصفه بأنه حی سمیع بصیر . وقوله ( أحد ) وصف بالوحدانیة ونفی الشرکاء . وقوله ( الصمد ) وصف بأنه لیس إلا محتاجا إلیه ، وإذا لم یکن إلا محتاجا إلیه : فهو غنی . وفی کونه غنیا مع کونه عالما : أنه عدل غیر فاعل للقبائح ، لعلمه بقبح القبیح وعلمه بغناه عنه . وقوله ( لم یولد ) وصف بالقدم والأولیة . وقوله ( لم یلد ) نفی للشبه والمجانسة [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد مصطفي فاطمي کيا - حکمتیار امیر ، حزب اسلامی افغانستان
دو مطلب از این آیه اخذ مىکنیم:
الف: خدا را با مخلوق تشبیه مکنید، مخلوق از نیست هست مىشود، براى بقا به "زادن" ضرورت دارد، در وجود خود مرهون کسیست که او را آفریده، از ماقبل خود زاده مىشود و مابعد خود را مىزاید. مبادا در مورد خدا از دیدگاهى قضاوت کنید که در اصل وضعیت مخلوق به شما القاکرده است. همواره مخلوق را چنین دیده اید، زاده مىشود و مىزاید، این اصل از وضع مخلوق مایه مىگیرد و در مورد مخلوق صدق مىکند، مبادا آنرا در رابطه با خدا بکار برید.
ب: قرآن مىفرماید که برخى از دینداران حرفوى خود را پسران خدا خوانده اند و دینداران گمراه دیگرى پیامبران شان را پسران خدا شمرده اند. چنانچه مىفرماید:
وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ *
التوبه: 30
یهودى ها گفتند که عزیر پسر خداست، و نصارى گفتند: مسیح پسرخداست.
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ *
المائده: 18
یهود و نصارى گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم.
باید بنگریم که چه چیزى را یهود و نصارى با این گفته هاىشان قصد کرده اند و چه هدفى از آن دارند ؟ مگر یهود و نصارى کسانى نبودند که پیامبران شانرا تکذیب کردند، عده اى را به زندان ها انداخته، عده اى را از شهرى به شهرى تبعید کردند، عده اى را کشتند، یاران شانرا شکنجه و تعذیب نموده، به دار کشیدند، عیسى(ع) را باهمه معجزات و بیناتش تکذیب کردند، مادر عفیفه اش را به بغى و عصیان و بدکارى متهم نمودند، براى کشتن عیسى(ع) متحدشدند، او را به زندان کشیدند، حواریونش را کشتند، چه شد که بعد از آنکه پیامبران گرامى و مظلوم کنار آنانرا ترک گفته و از میان شان رخت بربسته اند، آنانرا تا مقام خدائى بالا برده اند، پسر خدا شمرده اند و شریک خدا پنداشته اند؟ چرا این معامله با همهء دعوتگران و صالحان صورت گرفته، در زندگىبا مخالفت هاى شدید رو برو شده اند ولى پس از مرگ عده اى آنانرا تا مقام الوهیت بالابرده اند و مرقد شانرا عبادتگاه ساخته اند. همانهاى که در دوران زندگى این شخصیت ها، یا به مخالفت آنان رفته اند و یا از یارى شان خوددارى ورزیده اند، پس از رحلت شان خود را وارث آنها جا زده اند، دین شانرا میراث خود شمرده، آنرا حرفه اى براى خود ساخته اند و از آن دکانى درست کرده اند که مفت و رایگان به آنان نان و نام داده است، مثال آنها چون کسیست که مجاور و متولى مرقدى مىشود، براى صاحب قبر، کرامت ها ثابت مىکند، مىگوید: از آن نور متجلى مىشود، به بیماران شفا مىبخشد، دعاها را اجابت مىکند، نیازها را بر آورده مىسازد، هرکى به آستانه مرقدش رسید، دست خالى برنمىگردد و … چرا این همه ستایش ها، چرا سعى براى اثبات کرامت آنها، آیا این حرف ها را براى خدا مىگوید و براى دفاع از حق و اداى دین ؟!، یا براى آنکه از کنار این مرقد تغذیه مىشود؟! و براى آنکه اثبات کرامت این قبر جیب او را پر مىکند؟! چنین است داستان کسانیکه پس از رحلت این شخصیت ها، خود را به آنان منسوب مىکنند، و تلاش هائى براى اثبات ارتباط نسبى آنان با خدا مىنمایند، قرآن براى اینکه راه را بر این حقه بازى ها بسته باشد مىفرماید: خدا نه زائیده و نه زاده شده، نه پدر خانواده خاصى و نه پسر شان، ارتباط او باهمه یکسان است، پروردگار همه است، همهء انسان ها عیال خانواده بزرگى اند که خدا آفریدگار و پروردگار آن است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » دکتر محمود ویسی - سایت نوگرا
لم یلد و لم یولد ( این در حقیقت شرح صمدیت خداوند است )بازترین مظهر از مظاهر نیاز در کسی یا چیزی زاد و ولد است .لذا این هرگونه زاد و ولدی را از خداوند نفی می کند تا ثابت کند که او کاملا" بی نیاز است .نیاز به ازدواج ندارد و وقتی که ازدواجی در کار نباشد به طریق اولی بچه هم به دنیا نمی آورد . لم یلد یعنی به دنیا نیاورد و نمی آورد کسی را ، ولم یولد یعنی خودش هم از کسی به دنیا نیامده است .. پس نه بچه به دنیا آورده یا می آورد و نه بچه ی کسی است . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - تفسیرهدایت
[3] هنگامی‌ ‌که‌ ‌از‌ محال‌ بودن‌ ترکیب‌ ‌در‌ آفریننده آسمانها و زمین‌ آگاه‌ شدیم‌، و دانستیم‌ ‌که‌ امکان‌ تولد چیزی‌ ‌از‌ ‌او‌ وجود ندارد، و چگونه‌ ممکن‌ ‌است‌ جزئی‌ ‌از‌ ‌او‌ جدا شود ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌او‌ صمد ‌است‌ و تصور تألیف‌ و ترکیب‌ و اندامها و پاره‌ها ‌در‌ ‌او‌ نمی‌رود!؟ چون‌ دانستیم‌ ‌که‌ فرزند ‌از‌ ‌او‌ ‌به‌ وجود نمی‌آید، ‌اینکه‌ ‌را‌ نیز می‌دانیم‌ ‌که‌ ‌خود‌ تولد پیدا نکرده‌ ‌است‌، مگر ‌آن‌ ‌که‌ فرزند می‌آورد چیزی‌ ‌از‌ ‌او‌ کم‌ نمی‌شود و نیازمند ‌به‌ تکمیل‌ ‌خود‌ ‌با‌ افزوده‌ شدن‌ پاره‌ای‌ ‌به‌ ‌آن‌ نیست‌، و پروردگار ‌ما ‌که‌ بی‌نیاز ‌از‌ افزایش‌ ‌است‌ چگونه‌ ممکن‌ ‌است‌ ‌با‌ تولد ‌از‌ دیگری‌ افزایش‌ پیدا کند!«لَم‌ یَلِد وَ لَم‌ یُولَد‌-‌ نه‌ می‌زاید و نه‌ زاده‌ ‌شده‌ ‌است‌.»

نه‌ می‌زاید بدان‌ سان‌ ‌که‌ کاینات‌ آفریده‌، خواه‌ کثیف‌ و خواه‌ لطیف‌، می‌زایند و توضیح‌ ‌آن‌ پیش‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌در‌ حدیث‌ امام‌ حسین‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ گذشت‌.

‌اینکه‌ ‌آیه‌ بنیاد خرافه‌های‌ جاهلی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ مذاهب‌ و مبادی‌ مختلف‌ تجسم‌ پیدا کرده‌ ‌است‌، ویران‌ می‌کند ‌که‌ ‌بر‌ تصور ولادت‌ موجودات‌ ‌از‌ رحم‌ آفریننده ‌آن‌، سبحانه‌ و ‌تعالی‌، تکیه‌ دارد: بعضی‌ گفته‌اند ‌که‌ آفریدگار ‌از‌ طینت‌ پلیدی‌ ‌که‌ ملازم‌ ‌با‌ ‌او‌ ‌بود‌، ناراحت‌ شد و ‌از‌ ‌آن‌ آفریدگان‌ ‌را‌ آفرید، و بعضی‌ دیگر چنین‌ گفته‌اند ‌که‌:

ابلیس‌ (‌ یا ‌ تاریکی‌) ‌بر‌ نور (‌یعنی‌ ‌خدا‌ ‌به‌ گمان‌ ‌ایشان‌) جست‌ و نور ‌که‌ می‌خواست‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ برهاند، همچون‌ کسی‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌در‌ گل‌ فرو رفته‌ ‌باشد‌، و ‌از‌ ‌اینکه‌ تلاش‌ و تداخل‌ نور و ظلمت‌ ‌در‌ یکدیگر کاینات‌ ‌به‌ وجود آمد.

‌اینکه‌ شکل‌ بیان‌، ‌در‌ نزد بعضی‌ دیگر بدین‌ صورت‌ ‌در‌ آمد ‌که‌: خالق‌ ‌از‌ عرش‌ ‌خود‌ فرود آمد و صورت‌ مخلوقات‌ پیدا کرد، و ‌به‌ گفته بعضی‌ دیگر: خداوند سبحانه‌ و ‌تعالی‌ هستی‌ خویش‌ ‌را‌ فیضان‌ بخشید و ‌از‌ ‌آن‌ کاینات‌ پدید آمد، ‌اینکه‌ عبارات‌ ‌را‌ بدین‌ گونه‌ رفته‌ رفته‌ لطیف‌تر کردند ولی‌ اساس‌ نظریه‌ تغییری‌ پیدا نکرد.

همه ‌اینکه‌ بیانات‌ ‌بر‌ اساس‌ تولد مبتنی‌ ‌است‌، و تولد مقتضی‌ تطوری‌ ‌در‌ ذات‌ شی‌ء ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌تعالی‌ خداوند ‌تعالی‌ منافات‌ دارد.

بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ تفاوتی‌ نمی‌کند ‌که‌ ولادت‌ کثیف‌ ‌باشد‌ همچون‌ ولادت‌ میوه‌ ‌از‌ درخت‌، ‌ یا ‌ لطیف‌ همچون‌ ولادت‌ اندیشه‌ ‌از‌ قلب‌ و عقل‌، آیا قلب‌ ‌ یا ‌ عقل‌ چندان‌ تطور پیدا نمی‌کند ‌که‌ اندیشه‌ ‌از‌ ‌آن‌ بیرون‌ آید، ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ درخت‌ منفعل‌ می‌شود ‌تا‌ میوه‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ وجود آید! هرگز. خالق‌ سبحانه‌ و ‌تعالی‌ کائنات‌ ‌را‌ بدون‌ رنجی‌ ‌ یا ‌ درمانی‌ ‌ یا ‌ فعل‌ و انفعالاتی‌ ‌در‌ ذات‌ ‌خود‌ ‌ یا ‌ تطوراتی‌ ‌به‌ وجود آورده‌ ‌است‌، و ‌در‌ همان‌ حین‌ ‌که‌ تولد چیزی‌ ‌از‌ ‌او‌ نفی‌ می‌شود تولد ‌او‌ ‌از‌ چیز دیگر نیز نفی‌ می‌شود، بدان‌ جهت‌ ‌که‌ آنچه‌ کاهش‌ نمی‌یابد افزایش‌ ‌هم‌ پیدا نمی‌کند، ‌ یا ‌ می‌خواهی‌ بگو: نیازی‌ ‌به‌ افزایش‌ ندارد.

نفی‌ ولادت‌ ‌به‌ همه صورتها و معانی‌ ‌آن‌، آفریده‌ ‌را‌ ‌در‌ جایگاه‌ بندگی‌ وپرستش‌ مطلق‌ قرار می‌دهد، و بخشیدن‌ ‌هر‌ گونه‌ قداست‌ ذاتی‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌هر‌ چیز ‌ یا ‌ شخص‌ ‌از‌ آفریده‌های‌ ‌خدا‌ نفی‌ می‌کند، جز ارزشهای‌ وحی‌ برخاسته ‌از‌ دین‌ ‌خدا‌، و بدین‌ گونه‌ آفریدگان‌ ‌در‌ برابر خالق‌، و ‌در‌ برابر دین‌ خالق‌، برابر می‌شوند، و هیچ‌ فردی‌ ‌را‌ نرسد ‌که‌ ‌به‌ گمان‌ نزدیکتر بودن‌ ذاتی‌ ‌به‌ قدوس‌ ‌خود‌ ‌را‌ برتر ‌از‌ دیگران‌ بداند، و همه مذاهب‌ عنصری‌، خواه‌ آشکار و خواه‌ پنهان‌، بدین‌ گونه‌ باطل‌ می‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » مجمع البیان
لم یلد و و لم یولد خداى فرزانه خود این واژه را به روشنى تفسیر فرمود که: نه زاده است و نه زاده شده، و نه کسى همتاى اوست.

آرى، او کسى است که چیزى از او بیرون نیامد و زاده نشد؛ نه پدیده هاى مادى بسان فرزند، و نه دیگر چیزهایى که از آفریده ها برون مى آید، و نه چیز ظریف و لطیف، مانند روح. نه عوارض گوناگونى بسان خور و خواب، شک و وهم، تردید و پندار، شادمانى و اندوه، خنده و گریه، بیم و امید، رغبت و کراهت و گرسنگى و سیرى. آرى، او از این صفات آفریده هاى خود پاک و منزه است.

در ادامه آیه در بیان وصف دیگر خدا مى افزاید:

وَلَمْ یُولَدْ

و زاده نشده است.

به بیان امام حسین(ع) او نه بسان جنبنده زاده شد، و نه بسان گل و گیاه و درخت و چشمه سار و میوه درختان از دل زمین رویید و سر برآورده. او برتر است از آن که از پدیده اى مادى و یا لطیف پدیدار گردد، او نه مانند بیرون آمدن پدیده هاى مادى از منابع خود مى باشد و نه بسان دیدن، شنیدن و بوییدن، چشیدن، سخن گفتن، شناخت و معرفت است که از چشم، گوش، زبان، دهان، و دل بر مى آید و یا جرقه آتش از سنگ.

کسى است که نه از چیزى پدیده آمده و نه در چیز دیگرى است و نه بر چیزى قرار دارد، بلکه ذات بى همتاى او آفریننده و ابداع گر پدیده هاست و همه را به قدرت خویش پدید آورده است. آن چه را براى فنا آفریده به اراده و خواست او از هم مى پاشد و آن چه را براى بقاء پدید آورده با علم بى کرانش ماندگارى مى بخشد. این است آن خدایى که بى همتاست، نه زاده است و نه زاده شده، و اوست داناى نهان و آشکار و بزرگ مرتبه و والا.(363) [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » یوسفعلی
6299. This is to negative the Christian idea of the godhead, "the Father", "the onlybegotten Son" etc. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  صفدر فولادي

او خالق موجودات است ، نه زاینده آنها. کار او تولید نیست که مثلِ خود را بوجود آورد، بلکه آوردن از نیستى به هستى است .
مادرى که فرزند را مى زاید نوزاد از جنس او و مثل خود او یعنى انسان است ، امّا براى خدا مثل و شبیهى امکان ندارد که خدا او را بزاید یا از او زاده شود. (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَئْ)(243)
این جمله در مقابل عقیده مسیحیان است که عیسى را فرزند خدا مى پندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنین این آیه اعتقاد مشرکان ، که فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند نفى مى کند و مى گوید: خداوند فرزندى نزائیده است چه پسر و چه دختر!
از چیزى زاده نشده است تا زاینده مقدّم بر او و برتر از او باشد.
وجود او مثل خروج میوه از گل ، یا درخت از هسته نیست . مثل خروج آب از ابر، یا آتش از چوب نیست . مثل خروج کلام از دهان ، یا نوشته از قلم نیست . مثل خروج بو از گل ، یا طعم از غذا نیست . مثل خروج فکر از عقل ، یا درک از دل نیست . مثل خروج گرما از آتش ، یا سرما از برف نیست . او هست اما شبیه هیچ چیز و هیچکس نیست . نه آو در چیزى است و نه چیزى درون او. رابطه او با اشیا، رابطه والد و مولود نیست ، بلکه رابطه خالق و مخلوق است .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا منبع تفسیر را نیز ذکر فرمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سمانه عباس نژاد - تفسیر المیزان
لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد
این دو آیه کریمه از خداى تعالى این معنا را نفى مى کند که چیزى را بزاید. و یا به - عبارت دیگر ذاتش متجزى شود، و جزئى از سنخ خودش از او جدا گردد. چه به آن معنایى که نصارى در باره خداى تعالى و مسیح مى گویند، و چه به آن معنایى که وثنى مذهبان بعضى از آلهه خود را فرزندان خداى سبحان مى پندارند.
و نیز این دو آیه از خداى تعالى این معنا را نفى مى کنند که خود او از چیزى متولد و مشتق شده باشد، حال این تولد و اشتقاق به هر معنایى که اراده شود، چه به آن نحوى که وثنیت درباره خدایان خود گفته اند، که بعضى اله پدر و بعضى دیگر اله مادر و بعضى دیگر اله فرزند است، و چه به نحوى دیگر.
و نیز این معنا را نفى مى کنند که براى خداى تعالى کفوى باشد که برابر او در ذات و یا در فعل باشد، یعنى مانند خداى تعالى بیافریند و تدبیر نماید، و احدى از صاحبان ادیان و غیر ایشان قائل به وجود کفوى در ذات خدا نیست، یعنى احدى از دین داران و بى دینان نگفته که واجب الوجود (عز اسمه ) متعدد است، و اما در فعل یعنى تدبیر، بعضى قائل به آن شده اند، مانند وثنى ها که براى خدایان خود الوهیت و تدبیر قائل شدند، حال چه خداى بشرى مانند فرعون و نمرود که ادعاى الوهیت کردند، و چه غیر بشرى. و ملاک در کفو بودن در نظر آنان این است که براى اله و معبود خود استقلال در تدبیر قائلند و مى گویند: الله تعالى تدبیر فلان ناحیه عالم را به فلان معبود واگذار نموده و او فعلا مستقل در تدبیر آن ناحیه است، همانطور که خود خداى تعالى مستقل در تدبیر آن ارباب و آلهه است، و او رب الارباب و اله الالهه است. و اگر برابرى در صفات را نشمردیم، براى آن بود که صفت، یا صفت ذات است یا صفت فعل، صفت ذات که عین ذات است و صفت فعل هم از فعل انتزاع مى شود.
و این معناى از کفو بودن در غیر آلهه مشرکین نیز تصور دارد، نظیر استقلالى که بعضى براى موجودى از موجودات ممکن بپندارند، این نیز مصداقى است براى کفو بودن ، چون برگشت این فرض نیز به این است که انسان بپندارد مثلا فلان گیاه خودش مستقلا بیمارى ما را شفا مى دهد و در بهبودى از بیماریمان احتیاجى به خداى تعالى نداریم، با اینکه گیاه مذکور از هر جهتى محتاج به خداى تعالى است، و آیه مورد بحث این را نیز نفى مى کند.
بیان اینکه نزائیدن، زاده نشدن و کفو نداشتن خدا فرع بر صمد بودن و یگانگى او در ذات و صفات و افعال است
و صفات سه گانه اى که در این سوره نفى شده، یعنى متولد شدن چیزى از خدا، و تولد خداى تعالى از چیز دیگر، و داشتن کفو، هر چند ممکن است نفى آنها را متفرع بر صفت احدیت خداى تعالى کرد، و به وجهى گفت فرض احدیت خداى تعالى کافى است در اینکه او هیچ یک از این سه صفت را نداشته باشد، و لیکن این معنا زودتر به نظر مى رسد که متفرع بر صمدیت خدا باشند.
اما اینکه متولد نشدن چیزى از خدا فرع صمدیت او است، بیانش این است که ولادت که خود نوعى تجزى و قسمت پیرى است به هر معنایى که تفسیر شود، بدون ترکیب تصور ندارد، کسى که مى زاید و چیزى از او جدا مى شود باید خودش داراى اجزایى باشد، و چیزى که جزء دارد محتاج به جزء خویش است، چون بدیهى است موجود مرکب از چند چیز وقتى آن موجود است که آن چند جزء را داشته باشد، و خداى سبحان صمد است هر محتاجى در حاجتش به او منتهى مى گردد، و چنین کسى احتیاج در او تصور ندارد.
و اما اینکه زاییده نشدنش از چیزى فرع صمدیت او است بیانش این است که تولد چیزى از چیز دیگر فرض ندارد مگر با احتیاج متولد به موجودى که از او متولد شود، و خداى تعالى صمد است، و کسى که صمد باشد احتیاج در او تصور ندارد.
و اما اینکه کفو نداشتنش متفرع بر صمدیت او است، بیانش این است که کفو چه اینکه کفو در ذات خداى تعالى فرض شود و چه کفو در فعل او، وقتى تصور دارد که کفو فرضى در عملى که در آن عمل کفو شده مستقل در ذات خود و بى نیاز از خداى تعالى باشد، و گفتیم که خداى تعالى صمد است و صمد على الاطلاق هم هست، یعنى همان کفو فرضى در آن عمل که کفو فرض شده محتاج او است و بى نیاز از او نیست، پس کفو هم نیست.
بنابر این روشن شد که نفى در دو آیه، متفرع بر صمدیت خداى تعالى است، و مال صمدیت خداى تعالى و فروعات آن به اثبات یگانگى خدا در ذات و صفات و افعال او است، به این معنا که خداى تعالى در ذاتش واحد است و چیزى شبیه به او نیست، نه در ذاتش و نه در صفات و افعالش، پس ذات خداى تعالى به ذات خود او و براى ذات خود او است، بدون اینکه مستند بغیر خودش باشد و بدون اینکه محتاج بغیر باشد، به خلاف غیر خداى تعالى که در ذات و صفات و افعال خود محتاج خداى تعالایند، و او است که به مقتضا و لیاقت ساحت کبریایى و عظمتش موجودى را با صفات و افعال معین خلق مى کند، پس حاصل مفاد سوره این است که، خداى تعالى را به صفت احدیت و و احدیت توصیف مى کند.
و از جمله سخنانى که در باره این آیه گفته شده، این است که مراد از کفو، همسر است، چون همسر هر کسى کفو او است. و بنابه این گفتار آیه شریفه همان را افاده مى کند که آیه (تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه ) افاده مى کند. و لیکن این حرف صحیح نیست. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.