از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید نکته ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  معنای رقیم
9) کلمه (رقیم) از (رقم) است که هم به معنای نوشتن است و هم به معنای خط. پس (رقیم) در واقع به معنای (مرقوم) است، چون در موارد بسیاری وزن فعیل به معنای مفعول می آید، مانند جریح که به معنای مجروح و قتیل که به معنای مقتول است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 341 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای عجب
9) کلمه (عجب) مصدر و به معنای تعجب است که اگر به صورت وصف (عجب) تعبیر شده نه به صورت فعل (تعجب) به منظور مبالغه است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 341 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  وجه نامیدن اصحاب کهف
9) از ظاهر سیاق این داستان بر می آید که اصحاب کهف و رقیم جماعت واحدی بوده اند که هم اصحاب کهف نامیده‌ می‌ شدند و هم اصحاب رقیم. اصحاب کهف نامیده شدند به خاطر اینکه در کهف (غار) منزل ‌کردند و اصحاب رقیمشان نامیدند زیرا- بطوری که مجمع‌البیان (ج 6، ص 452، نقل از سعید بن جبی) گفته است داستان و سرگذشتشان در سنگنبشته‏ ای در آن ناحیه پیدا شده است و یا در موزه سلاطین دیده شده است، به همین جهت اصحاب رقیم نامیده شدند. مجمع‌ البیان (ج 6، ص 452) گفته است: «رقیم نام کوهی در آن ناحیه بوده است که غار مزبور در آن قرار داشته است و یا نام وادی ای بوده است که کوه مزبور در آنجا قرار داشته است». و یا نام آن شهری بوده است که کوه نامبرده در آنجا بوده است و اصحاب کهف اهل آن شهر بوده اند» (کشاف، ج 2، ص 705). و یا نام سگی بوده که همراه آنان به غار درآمده است (کشاف، ج 2، ص 704).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 341 و 342 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  داستان اصحاب کهف در صدر اسلام
9) ظاهر سیاق این است که قصه اصحاب کهف قبل از نزول این آیات بطور اجمال برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) معلوم بوده است و در این آیات عنایت در بیان تفصیل آن است، مؤید این استظهار این است که بعد از این آیه و سه آیه دیگر مطلبی آمده است که اجمال قصه را دربردارد و مجددا می فرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ ...» (کهف/13) یعنی ما تفصیل داستان ایشان را برای تو ذکرمی کنیم. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 342 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  معنای اوی
10) کلمه (اوی) از (اوی) است که به معنای برگشتن است، البته نه هر برگشتنی، بلکه برگشتن انسان و یا حیوان به محل اقامت و زندگیاش تا در آنجا دوباره استقرار یابد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 342 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای فتیة
10) کلمه (فتیة) جمع سماعی (فتی) است، و «فتی» به معنای جوان است، و این کلمه خالی از شائبه مدح نیست و تقریبا منظور از آن، جوان خوب می باشد. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 342 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای هیئ
10) تفسیر بیضاوی (ج 2، ص 5) گفته است: «کلمه (هیئ) از ماده تهیه و آماده کردن است. بیضاوی گفته است که اصل تهیه هر چیزی پدید آوردن آن است». [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 342 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معنای رشد
10) رشد در مقابل غی است که در جای کلمه هدایت استعمال می شود.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 343 قالب : لغوی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  دلیل فرار ‌کردن اصحاب کهف از میان قوم خود
10) در جمله (وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً) مراد از (أمرنا) آن وصفی است که مخصوص به خود آنان بوده است و به خاطر همان وضع از میان قوم خود بیرون‌ آمدند و فرار کردند و حتما آن قوم در پی مردم با ایمان بودند تا هر جا آن ها را یافتند، به ‌قتل‌ برسانند و یا بر پرستش غیر خداوند مجبورشان کنند. و این عده پناهنده به غار شدند درحالیکه نمی دانستند سرانجام کارشان به کجا می رسد و چه بر سرشان می آید و غیر از پناهندگی به غار هیچ راه نجات دیگری نداشتند و از همین جا معلوم می شود که مراد از رشد همان راه یافتن و اهتدا به روزنه نجات است. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 343 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  درخواست رحمت توسط اصحاب کهف از خداوند
10) مراد از رشد همان راه یافتن و اهتدا به روزنه نجات است. جمله (فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً) تفریع دعای ایشان است بر بازگشتن ایشان، گویا وقتی ناتوانی و بیچارگی خود را دیدند، مضطر به این شدند که از درگاه خداوند مسئلت‌ نمایند و این تفریع را کلمه (من لدنک) تایید می کند، زیرا اگر دستشان از هر چاره‏ ای قطع نشده باشد و یاس و نومیدی از هر طرف احاطه ‏شان نکرده باشد رحمتی را که درخواست‌ کردند مقید به قید (لدنک) نمی کردند، بلکه می گفتند: «آتنا رحمة- خداوندا به ما رحمتی فرست» همچنانکه دیگران می گویند: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» (بقره/201) و یا می گویند: «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ» (آل‌عمران/ 194). پس مراد از رحمت سؤال شده تایید الهی در جایی که مؤیدی غیر او نیست، بوده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 343 و 344 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  نحوه به خواب رفتن اصحاب کهف
11) می‌توان گفت که مقصود از زدن ‌برگوش اشاره به آن رفتاری باشد که زنان هنگام خواباندن بچه‏ های خود انجام می دهند و آن این است که یا با کف دست و یا با سر انگشت به گوش بچه آرام می زنند تا حواسش از همه جا جمع شده و در یک جا متمرکز شود و به این وسیله خوابش ببرد، پس جمله مذکور کنایه از این است که خداوند تعالی با شفقت و مدارا آنان را به‌ خواب‌ برد همانطور که مادر مهربان با بچه شیرخوار خود عمل می کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 344 و 345 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  مدت خوابیدن اصحاب کهف
11) عنایت در توصیف «سِنِینَ عَدَداً»، به این بوده است که کمی مقدار سال ‌ها را برساند چون هر چیزی وقتی زیاد شد دیگر قابل‌ شمردن نیست و عادتا آن را نمی شمارند، پس اینکه فرموده است سال‌ هایی معدود، یعنی اندک و قابل شمارش همچنانکه همین قرآن کریم این عنایت را در داستان به فروش رفتن حضرت یوسف (علیه السلام) به بهای اندک به ‌کار برده است و فرموده است: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» (یوسف/20) یعنی درهم‏ هایی اندک.
به علاوه اگر منظور از این توصیف تقلیل باشد با سیاق مناسب ‏تر است، زیرا در سابق هم گفتیم که زمینه کلام افاده این معنا را می کند که سرگذشت اصحاب کهف امر عجیبی نیست و با زمینه تقلیل سازگارتر است نه تکثیر. و معنای آیه روشن است و از آن استفاده می شود که اصحاب کهف در این مدت طولانی در خواب بوده اند نه اینکه مرده باشند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 345 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  بیدار‌شدن اصحاب کهف
12) مراد از (بعث) در اینجا همان بیدار کردن است نه زنده کردن، به قرینه آیه قبلی که دلالت‌ داشت بر اینکه اصحاب کهف در این مدت در خواب بودند نه اینکه مرده باشند. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 345 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  نوع علم خداوند
12) مراد از اینکه فرمود: «لنعلم- تا بدانیم» آن معنای معروف این کلمه نیست تا کسی بگوید مگر خداوند هم جاهل است بلکه به معنای علم فعلی است. و علم فعلی عبارت است از حضور معلوم و ظهورش با وجود مخصوص به خودش در نزد خداوند سبحان. در قرآن کریم علم به این معنا زیاد آمده است مانند آیه «لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ» (حدید/25) و آیه «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ» (جن/28). برگشت توجیه مجمع‌البیان (ج 6، ص 452) هم که گفته است معنای (لنعلم) عبارت است از (تا معلوم خود را اظهار کنیم) به همین معنایی است که ما کردیم. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 346 قالب : فلسفی موضوع اصلی : صفات خداوند گوینده : علامه طباطبایی
  سوال اصحاب کهف از یکدیگر درباره مدت خوابیدن در غار
12) جمله (لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی ...) تعلیل برای بعث است و لام آن لام غایت و مراد از دو حزب دو طائفه از اصحاب کهف است که با هم اختلاف‌کردند. یکی پرسید: «کَمْ لَبِثْتُمْ»، دیگری پاسخ‌داد: «لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» گفتند: پروردگارتان بهتر می داند که چقدر خوابیدید. جمله «وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ» که در آیات بعدی است همین معنا را تایید می کند که غرض از به‌ خواب‌ کردن اصحاب کهف همین بوده است که وقتی بیدار می شوند، اختلاف‌ کنند و معلوم‌ شود آیا به ذهن فردی از آنان می رسد که چقدر خوابیده ‏اند، یا نه؟.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 346 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  نقش کلمه احصی
12) کلمه (احصی) در جمله (أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً) فعل ماضی است که از باب افعال گرفته شده است و کلمه (امدا) مفعول آن است و ظاهرا جمله (لِما لَبِثُوا) قید است برای (امدا) و (ما) در آن مصدریه است و به آیه چنین معنا می دهد: کدامیک از دو طائفه مدت مکثشان را شمرده ‏اند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 347 قالب : قواعد عربی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  معجزه بودن اصحاب کهف
9) امام (علیه السلام) در ذیل آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ» فرمودند: ما به تو آیت‏ها و معجزه‏هایی دادیم که از داستان اصحاب کهف مهم‏تر بود، آیا از این داستان تعجب می کنی که جوانانی بودند در قرون فترت که در فاصله نبوت حضرت عیسی بن ‌مریم (علیهما السلام) و حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) زندگی می کردند. و اما «رقیم» عبارت است از دو لوح مسی که داستان اصحاب کهف را روی آن حک نموده‏اند که دقیانوس، پادشاه آن ها چه دستوری به ایشان داده بود و آنان چگونه از دستور او سرپیچیدند و اسلام را پذیرفته بودند، و سرانجام کارشان چه شد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 386 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  داستان احتجاج مشرکین با پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
9) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: سبب نزول سوره کهف این بوده است که قریش سه نفر را به قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلی را بیاموزند و با آن رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) را بیازمایند و آن سه نفر نضربن‌حارث‌بن‌کلده و عقبة‌ بن ‌ابی معیط و عاص‌ بن ‌وائل ‌سهمی بودند.
این سه نفر به سوی نجران رفتند و جریان را با علمای یهود در میان گذاشتند.
یهودیان گفتند: سه مساله از او بپرسید، اگر آن طور که ما می دانیم پاسخ داد در ادعایش راستگو است و سپس از او یک مساله دیگر بپرسید اگر گفت می دانم بدانید که دروغگو است. گفتند: آن مسائل چیست؟ جواب دادند که از احوال جوانانی بپرسید که در قدیم الایام بودند و از میان مردم خود بیرون شدند و غایب گشتند. و در مخفیگاه خود خوابیدند، چقدر خوابیدند؟ و تعدادشان چند نفر بود؟ و چه چیز از غیر جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟
مطلب دوم اینکه از او بپرسید داستان موسی که خداوندش دستور داد از عالم پیروی کن و از او تعلیم‌گیر چه بوده است؟ و آن عالم که بود؟ و چگونه پیرویش کرد؟ و سرگذشت موسی با او چه بود؟
سوم اینکه از او از سرگذشت شخصی بپرسید که میان مشرق و مغرب عالم را بگردید تا به سد یاجوج و ماجوج برسید، او که بود؟ و داستانش چگونه بوده است؟ یهودیان پس از عرض این مسائل جواب آن ها را نیز به فرستادگان قریش دادند و گفتند: اگر اینطور که ما شرح‌دادیم جواب‌داد صادق است وگرنه دروغ می گوید.
پرسیدند آن یک سؤال که گفتید چیست؟ گفتند از او بپرسید قیامت چه وقت به پا می شود، اگر ادعاکرد که من می دانم چه موقع به پا می شود دروغگو است و اگر گفت جز خداوند کسی تاریخ آن را نمی داند راستگو است.
فرستادگان قریش به مکه برگشتند و نزد ابو طالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا می کند که اخبار آسمان ها برایش می آید، ما از او چند مساله پرسشمی کنیم اگر جواب‌داد، می دانیم که راستگو است وگرنه می فهمیم که دروغ می گوید. ابو طالب گفت: آنچه دلتان می‌خواهد، بپرسید. آن ها، آن مسائل را مطرح کردند. رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: فردا جواب‌هایش را می دهم و در این وعده‏ای که داد «ان شاء اللَّه» نگفت. به همین جهت چهل روز وحی از او قطع شد تا آنجا که رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) غمگین گردید و یارانش که به وی ایمان آورده بودند به شک افتادند، و قریش شادمان شدند و شروع کردند به استهزا و آزار، و ابو طالب سخت در اندوه شد.
پس از چهل شبانه روز سوره کهف بر وی نازل شد. رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) از جبرئیل سبب تاخیر را پرسید؟ گفت ما قادر نیستیم از پیش خود، جز به اذن خداوند نازل شویم .
سپس در این سوره فرمود: ای محمد تو گمان کرده‏ای داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات ما امری عجیب است؟ آنگاه از آیه «إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ» به بعد داستان ایشان را شروع نموده و بیان فرمود.
آنگاه امام صادق (علیه السلام) اضافه کرد که اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاهی جبار و ستمگر زندگی می کردند که اهل مملکت خود را به پرستش بت ها دعوت می کرد و هر که سربازمی زد او را می کشت، و اصحاب کهف در آن کشور مردمی با ایمان و خداوندپرست بودند. پادشاه مامورینی در دروازه شهر گمارده بود تا هر کس خواست بیرون شود، اول به بت ها سجده کند، این چند نفر به عنوان شکار بیرون شدند، و در بین راه به شبانی برخوردند و او را به دین خود دعوت کردند، او نپذیرفت ولی سگ او دعوت ایشان را پذیرفته به دنبال ایشان به‌راه‌افتاد.
سپس امام (علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف به عنوان شکار بیرون آمدند، اما در واقع از کیش بت پرستی فرار کردند. چون شب فرا رسید با سگ خود داخل غاری شدند. خداوند تعالی خواب را بر ایشان مسلط کرد، همچنانکه فرمود: «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً» پس در غار خوابیدند تا روزگاری که خداوند آن پادشاه و اهل آن شهر را هلاک نمود و آن روزگار را سپری کرد و روزگاری دیگر و مردم دیگری پیش آورد.
در این عصر بود که اصحاب کهف از خواب بیدار شدند. یکی از ایشان به دیگران گفت: به نظر شما چقدر خوابیدیم؟ نگاه به آفتاب کردند و دیدند بالا آمده است، پس گفتند: به نظر ما یک روز و یا پاره‏ای از یک روز خواب بوده‏ایم. آنگاه به یکی از نفرات خود گفتند این پول را بگیر و به درون شهر برو اما به طوری که تو را نشناسند، پس در بازار مقداری خوراک برایمان خریداری کن زنهار که اگر تو را بشناسند، و به نهانگاه ما پی ببرند، همه ما را می کشند و یا به دین خود برمی گردانند. آن مرد پول را برداشته وارد شهر شد لیکن شهری دید بر خلاف آن شهری که از آن بیرون آمده بودند و مردمی دید بر خلاف آن مردم. هیچیک از افراد آنان را نشناخت و حتی زبان ایشان را هم نفهمید، مردم به وی گفتند: تو کیستی و از کجا آمده‏ای؟
او جریان را گفت. اهل شهر با پادشاهشان به راهنمایی آن مرد بیرون آمدند تا به در غار رسیدند، و به جستجوی آن پرداختند. بعضی گفتند: سه نفرند که چهارمی آنان سگ ایشان است. بعضی گفتند: پنج نفرند که ششمی آنان سگشان است. بعضی دیگر گفتند: هفت نفرند که هشتمی آنان سگشان می باشد.
آنگاه خداوند سبحان با حجابی از رعب و وحشت میان اصحاب کهف و مردم شهر حائلی ایجاد کرد که احدی قدرت بر داخل شدن بدانجا را ننمود غیر از همان یک نفری که خود از اصحاب کهف بود. او وقتی وارد شد دید رفقایش در هراس از اصحاب دقیانوس‏اند و خیال می کردند این جمعیت همآن هایند که از مخفیگاه آنان با خبر شده اند، مردی که از بیرون آمده بود جریان را به ایشان گفت که در حدود چند صد سال است که ما در خواب بوده‏ایم و سرگذشت ما معجزه‏ای برای مردم گشته است، آنگاه گریستند از خداوند خواستند دوباره آنان را به همان خواب اولیشان برگرداند.
سپس پادشاه شهر گفت: جا دارد ما بر بالای این غار مسجدی بسازیم که زیارتگاهی برایمان باشد، چون این جمعیت مردمی با ایمان هستند، پس آنان در سال دو نوبت این پهلو و آن پهلو می شوند، شش ماه بر پهلوی راست هستند و شش ماه دیگر بر پهلوی چپ و سگ ایشان دست‌های خود را گسترده و دم در غار خوابیده است، که خداوند تعالی درباره داستان ایشان در قرآن کریم فرموده است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ...».

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 387 تا 390 قالب : شأن نزول موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  جوان بودن اصحاب کهف
10) امام صادق (علیه السلام) به سلیمان‌بن‌جعفر‌همدانی فرمودند: ای سلیمان مقصود از «فتی» کیست؟ عرض کرد: فدایت شوم نزد ما جوان را «فتی» گویند، فرمود: مگر نمی دانی که اصحاب کهف همگیشان کامل مردانی بودند و مع‌ذلک خداوند تعالی ایشان را فتی نامیده است. ای سلیمان فتی کسی است که به خداوند ایمان‌ بیاورد و پرهزکاری کند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج13، ص: 393 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  شغل اصحاب کهف
9) امام باقر (علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف همه «صراف» بودند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف صراف پول نبودند، بلکه صراف کلام و افرادی سخن‏سنج بودند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 393 و 394 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  تقیه کردن اصحاب کهف
9) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف ایمان به خداوند را پنهان و کفر را اظهار داشتند و به همین جهت خداوند اجرشان را دو برابر داد.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 394 و 395 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  آشنایی اصحاب کهف با یکدیگر
9) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اصحاب کهف نه یکدیگر را می شناختند و نه با هم عهد و میعادی داشتند بلکه در صحرا یکدیگر را دیده و با هم عهد و پیمان بستند، و از یکدیگر، یعنی دو به دو عهد گرفتند، آنگاه قرار گذاشتند که یکباره مخالفت خود را علنی ساخته، به اتفاق در پی سرنوشت خود بروند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 395 تا 398 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  معنای رقیم
9) ابن‌عباس گفت: من نمی دانم معنای رقیم چیست، از کعب پرسیدم او گفت نام قریه‏ای است که اصحاب کهف از آنجا بیرون شدند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 399 قالب : روایی موضوع اصلی : بدون موضوع گوینده : علامه طباطبایی
  اسناد شناسایی اصحاب کهف
9) در شناختن اسامی اصحاب کهف، اسناد ضعیف است که در توضیحات می‌آید.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 401 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  اصحاب کهف یاران امام زمان هستند
9) رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: اصحاب کهف، یاران حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 401 قالب : روایی موضوع اصلی : اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  اصحاب کهف یاران امام زمان هستند
9) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: قائم (علیه السلام) از پشت کوفه خروج می کند، به همراه هفده نفر از قوم حضرت موسی (علیه السلام) که به حق راه یافته‌اند و با حق عدالت می کردند، و هفت نفر از اهل کهف و یوشع بن نون و ابو دجانه انصاری و مقداد‌بن‌اسود و مالک‌اشتر که اینان نزد آن جناب از انصار و حکام او هستند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 401 قالب : روایی موضوع اصلی : اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  علت اختلاف در روایات مربوط به اصحاب کهف
9) مهم‌ترین دلیل وجود اختلاف در داستان اصحاب کهف، علاوه بر دست‏بردها و خیانت‌ها که اجانب در اینگونه روایات دارند، دو چیز است:
1- این قصه از اموری بوده است که اهل‌کتاب نسبت به آن تعصب و عنایت داشته‏اند، و از روایات داستان هم بر می آید که قریش این قصه را از اهل‌کتاب شنیده‏اند و با آن رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) را امتحان کرده اند. از مجسمه‏ها نیز می توان عنایت اهل‌کتاب را فهمید به طوری که اهل تاریخ آن مطالب را از نصاری و از مجسمه‏های موجود در غارهای مختلف که در عالم هست (غارهای آسیا و اروپا و آفریقا) گرفته‌ اند و آن مجسمه‏ها را بر طبق شهرتی که از اصحاب کهف به‌پاخاسته گرفته‌ اند، و پر واضح است که چنین داستانی که از قدیم الایام زبان‌زد بشر و مورد علاقه نصاری بوده است، هر قوم و مردمی آن را طوری که نمایاننده افکار و عقاید خود باشد بیانمی کنند، و در نتیجه روایات آن مختلف می شود و از آنجایی که مسلمانان اهتمام بسیار زیادی به جمع‌آوری و نوشتن روایات داشتند، و آنچه که نزد دیگران هم بود جمعمی کردند و مخصوصا بعد از آنکه عده‏ای از علمای اهل‌کتاب مسلمان شدند، مانند وهب‌بن‌منبه و کعب‌الاحبار، و آنگاه اصحاب رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) و تابعین یعنی طبقه دوم مسلمانان همه از اینان اخذ کرده و ضبط نموده‏اند، و هر خلفی از سلف خود می گرفته است و با آن همان معامله اخبار موقوفه (روایاتی که سندهای آن ها تا به آخر می رسد ولی به رسول خداوند نسبت داده نشده است، روایات موقوفه گویند) را می کرده که با روایات اسلامی می نمودند و این سبب بلوا و تشتت شده است.
2- دأب و روش کلام خداوند تعالی در آنجا که قصه‏ها را بیان می کند بر این است که به مختارات و نکات برجسته و مهمی که در ایفای غرض مؤثر است، اکتفا می کند، و به جزئیات داستان نمی پردازد. از اول تا به آخر داستان را حکایت نمی کند، و نیز اوضاع و احوالی که مقارن با حدوث حادثه بوده است را ذکر نمی نماید. جهتش هم خیلی روشن است، چون قرآن کریم کتاب تاریخ و داستان‏سرایی نیست بلکه کتاب هدایت است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 402 و 403 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  زمان وقوع اصحاب کهف در تاریخ
9) بیشتر روایات و سندهای تاریخی دلالت دارند بر اینکه قصه اصحاب کهف در دوران فترت ما بین عیسی (علیه السلام) و رسول خداوند (صلّی الله علیه و آله) اتفاق افتاده است. به دلیل اینکه اگر قبل از عهد مسیح (علیه السلام) بود قطعا در انجیل می آمد و اگر قبل از دوران موسی (علیه السلام) بود در تورات می آمد، و حال آنکه می بینیم یهود آن را معتبر نمی داند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 407 قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  اختلاق مسلمانان و مسیحیان در داستان اصحاب کهف
9) روایات نصاری در امور زیر با روایات مسلمین اختلاف دارد:
1- مصادر سریانی داستان می گویند عدد اصحاب کهف هشت نفر بوده اند، و حال آنکه روایات مسلمین و مصادر یونانی و غربی تعداد آنان را هفت نفر دانسته‏اند.
2- نصاری در داستان اصحاب کهف از سگ ایشان اسمی نبرده است.
3- مدت مکث اصحاب کهف را در غار دویست سال و یا کمتر دانسته‌اند و حال آنکه معظم علمای اسلام آن را سیصد و نه سال یعنی همان رقمی که از ظاهر قرآن بر می آید دانسته‏اند.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 407 و 408 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  مکان جغرافیایی غار اصحاب کهف
9) در مورد مکان جغرافیایی غار اصحاب کهف روایات زیادی وجود دارد ولی براساس شواهدی که یافت شده است، غار رجیب همان غار اصحاب کهف است که داستانش در قرآن کریم آمده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج‏13، ص: 408 تا 413 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  روایات شیعه و سنی و اختلاف آن ها در نقل داستان اصحاب کهف
9) در بیان داستان اصحاب کهف از طریق شیعه و سنی روایات بسیاری وجود دارد ولیکن خیلی با هم اختلاف دارند، به طوری که در میان همه آن ها حتی دو روایت دیده نمی شود که از هر جهت مثل هم باشند. تنها مطلبی که می توان گفت این روایات در آن اتفاق دارند این است که اصحاب کهف مردمی موحد بودند و از ترس پادشاهی جبار که مردم را مجبور به شرک می کرد گریخته‏اند و به غاری پناه برده‌اند و در آنجا به خواب رفته‌ اند- تا آخر آنچه که قرآن از داستان ایشان آورده است.

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزن، ج13، ص: 390 قالب : تفسیری موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : علامه طباطبایی
  معنی الْفِتْیَةُ و رَشَد - مرتضي هاديزاده
10) فِتْیَةُ جمع (فتی ) به معنای جوانمرد است . امام صادق (ع) فرمودند (فتی ) به انسان با ایمان گفته می شود ، زیرا خداوند آنان را با آنکه سالمند بودند ، ولی به سبب ایمانشان (فتی ) معرفی مرده است .
(رشد) به معنای رشد ، نجات و رضای الهی آمده است و در این سوره سه مورد کلمه ی رشد به کار رفته است ، در داستان موسی و خضر ( آیه 66) و پیامبر اسلام (آیه 23) [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : اعتقادی موضوع اصلی : سوره کهف گوینده : مرتضی هادیزاده
  اصحاب کهف و رقیم - سيدابراهيم غياث الحسيني
9) «رَقِیم» به معناى نوشته و لوحى است که داستان اصحاف کهف برآن نوشته شده و نام آنان برآن رقم خورده است. «کَهف» به غار بزرگ گفته مى‏شود.
آیه مى‏گوید: مهم‏تر از خواب کردن چند نفر در غار و سپس بیدار کردن آنها، ایجاد زیبایى‏هاى متعدد و فراوان در روى زمین و سپس محو کردن آنهاست. زیرا ماجراى اصحاب کهف، در برابر قدرت الهى چندان شگفت انگیز نیست.
ماجراى اصحاب کهف، بعد از زمان حضرت عیسى و قبل از بعثت پیامبر اسلام و در سرزمین روم و شهر افسوس بوده و طاغوتشان دقیانوس نام داشته است. درس عبرتى که از این حادثه مى‏توان گرفت، درسِ هجرت و پایمردى و امدادهاى الهى است و نباید کارى به مکان وزمان و تعداد و... داشت.
ظاهراً اصحاب کهف و رقیم، نام یک گروه باشد. وبرخى رقیم را نام منطقه‏ى اصحاب کهف دانسته‏اند. گرچه در برخى تفاسیر، اصحاب رقیم را آن سه نفرى دانسته‏اند که براى کسب و کار و زندگى، از خانه بیرون رفتند، در راه باران گرفت و به غارى پناهنده شدند. با ریزش قطعه سنگى از کوه، دَرِ غار بسته شد و آنان زندانى شدند. آنان هر یک کار خیر و خالصانه‏اى را که انجام داده بودند یادآور شدند و از خدا خواستند به خاطر آن عمل، آنان را نجات دهد. در هر نوبت، کمى سنگ کنار مى‏رفت، تا سرانجام نجات یافتند. پیامبرصلى الله علیه وآله پس از نقل این داستان فرمودند: هرکه با خدا باشد نجات مى‏یابد.(11)

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور قالب : تفسیری موضوع اصلی : سوره کهف گوینده : سیدابراهیم غیاث الحسینی
  عزیمت امیرالمؤمنین ع و ابوبکر و عمر به غار اصحاب کهف - داريوش بيضايي
11) از محمد بن عباس از حضرت صادق ع روایت کرده فرمود روزی پیغمبر اکرم ﷺ به ابوبکر و عمر و امیرالمؤمنین ع امر فرمود بروند و بر اصحاب کهف و رقیم سلام کنند. آنها کنار غار اصحاب کهف رفتند ابوبکر وضوء گرفت و دو رکعت نماز بجا آورد و بر آنها سلام کرد جوابی نشنید عمر پیش رفت سلام نمود ولی جوابی نشنید امیرالمؤمنین ع بطرف غار تشریف برد و فرمود سلام بر شما ای جوانان اصحاب کهف, جواب دادند بر تو باد سلام ای وصی پیغمبر آخر الزمان فرمود ای اصحاب کهف چرا جواب سلام ابوبکر و عمر را ندادید؟ عرض کردند پـــــروردگار بما امر فرموده جواب کسی را ندهیم مگر آنکه او پیغمبر یا وصی پیغمبر باشد, سپس آنها به حضور پیغمبر اکرم ﷺ بازگشتند, آنحضرت داستان را از آنها سؤال نمود جواب دادند فقط اصحاب کهف پاسخ امیرالمؤمنین ع را دادند, پیغمبر صحیفه ای بیرون آورد به عمر و ابوبکر فرمود, گواهی خودتان را به خط خود در این صحیفه بنویسید و آنچه دیده و شنیده اید ثبت کنید. [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی قالب : روایی موضوع اصلی : داستان اصحاب کهف گوینده : بیضائی