شهیدان زنده اند...
از آنجا که در آیات گذشته سخن از تعلیم وتربیت و ذکر و شکر بود وبا توجه به معنى بسیار وسیعى که این مفاهیم دارند، غالب دستورات دینى را در بر مى گیرند.
در نخستین آیه مورد بحث سخن از صبر و پایدارى به میان مى آورد، که بدون آن ، مفاهیم گذشته هرگز تحقق نخواهد یافت .
نخست مى گوید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بگیرید)) (یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ).
و با این دو نیرو (استقامت و توجه به خدا) به جنگ مشکلات و حوادث سخت بروید که پیروزى از آن شما است ((زیرا خداوند با صابران است )) (ان الله مع الصابرین ).
به عکس آنچه بعضى تصور مى کنند، ((صبر)) هرگز به معنى تحمل بدبختیها و تن دادن ذلت و تسلیم در برابر عوامل شکست نیست ، بلکه صبر و شکیبائى به معنى پایدارى و استقامت در برابر هر مشکل و هر حادثه است .
لذا بسیارى از علماى اخلاق براى ((صبر)) سه شاخه ذکر کرده اند:
صبر بر اطاعت (مقاومت در برابر مشکلاتى که در راه طاعت وجود دارد).
صبر بر معصیت (ایستادگى در برابر انگیزه هاى گناه و شهوات سرکش و طغیانگر).
و صبر بر مصیبت (پایدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگى و شکست روحى و ترک جزع و فزع ).
کمتر موضوعى را در قرآن مى توان یافت که مانند ((صبر)) تکرار و مورد تاءکید قرار گرفته باشد در قرآن مجید در حدود هفتاد مورد از صبر، سخن به میان آمده که بیش از ده مورد از آن به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) اختصاص دارد.
تاریخ مردان بزرگ گواهى مى دهد که یکى از عوامل مهم یا مهمترین عامل پیروزى آنان استقامت و شکیبائى بوده است افرادى که از این صفت بى بهره اند در گرفتاریها بسیار زود از پا در مى آیند و مى توان گفت نقشى را که این عامل در پیشرفت افراد و جامعه ها ایفا مى کند، نه فراهم بودن امکانات دارد
و نه استعداد و هوش و مانند آن .
به همین دلیل در قرآن مجید روى این موضوع با مؤ کدترین بیان تکیه شده است ، آنجا که مى گوید: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب : ((صابران پاداش خود را بى حساب مى گیرند)) (زمر 10).
و در مورد دیگر بعد از ذکر ((صبر در برابر حوادث )) مى خوانیم : ان ذلک من عزم الامور: ((این کار از محکمترین کارها است )) لقمان 17).
اصولا ویژگى استقامت و پایمردى ، این است که فضائل دیگر بدون آن ارج و بهائى نخواهد داشت که پشتوانه همه آنها صبر است و لذا در ((نهج البلاغه )) در ((کلمات قصار)) مى خوانیم : و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالراس من الجسد، و لا خیر فى جسد لا راس معه ، و لا فى ایمان لا صبر معه : ((بر شما باد به صبر و استقامت که صبر در برابر ایمان همچون سر است در مقابل تن ، تن بى سر فایدهاى ندارد، همچنین ایمان بدون صبر ناپایدار و بى نتیجه است )).
در روایات اسلامى عالیترین صبر را آن دانسته اند که به هنگام فراهم آمدن وسائل عصیان و گناه انسان مقاومت کند و از لذت گناه چشم بپوشد.
در آیه مورد بحث مخصوصا به مسلمانان انقلابى نخستین که دشمنان نیرومند و خونخوار و بى رحم از هر سو آنها را احاطه کرده بودند، دستور داده شده است که در برابر حوادث مختلف از قدرت صبر و پایمردى کمک بگیرند، که نتیجه آن استقلال شخصیت و اتکاء به خویشتن و خود یارى در پناه ایمان به خدا است و تاریخ اسلام این حقیقت را به خوبى نشان مى دهد که همین اصل اساسى پایه اصلى همه پیروزیها بود.
موضوع دیگرى که در آیه بالا به عنوان یک تکیه گاه مهم در کنار صبر،
معرفى شده ((صلوة )) (نماز) است ، لذا در احادیث اسلامى مى خوانیم : کان على (علیه السلام ) اذا اهاله امر فزع قام الى الصلوة ثم تلى هذه الایة و استعینوا بالصبر و الصلوة ...: ((هنگامى که على (علیه السلام ) با مشکلى روبرو مى شد به نماز برمى خاست و پس از نماز به دنبال حل مشکل مى رفت و این آیه را تلاوت مى فرمود: ((و استعینوا بالصبر و الصلوة ...))
از این موضوع هرگز نباید تعجب کرد، زیرا هنگامى که انسان در برابر حوادث سخت و مشکلات طاقت فرسا قرار مى گیرد، و نیروى خود را براى مقابله با آنها ناچیز مى بیند، نیاز به تکیه گاهى دارد که از هر جهت نامحدود و بى انتها باشد، نماز او را با چنین مبدئى مربوط مى سازد، و با اتکاء بر او مى تواند با روحى مطمئن و آرام امواج سهمگین مشکلات را در هم بشکند.
بنابراین آیه فوق در حقیقت به دو اصل توصیه مى کند یکى اتکاى به خداوند که نماز مظهر آن است و دیگرى مساءله خود یارى و اتکاى به نفس که به عنوان صبر از آن یاد شده است .
و به دنبال مساءله صبر و استقامت در آیه بعد، سخن از حیات جاویدان شهیدان مى گوید که پیوند نزدیکى با استقامت و صبرشان دارد.
نخست مى گوید: ((هرگز به آنها که در راه خدا کشته مى شوند و شربت شهادت مى نوشند مرده مگوئید)) (و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات ).
سپس براى تاءکید بیشتر اضافه مى کند: ((بلکه آنها زندگانند، اما شما درک نمى کنید!)) (بل احیاء و لکن تشعرون ).
اصولا در هر نهضتى گروهى راحت طلب و ترسو خود را کنار مى کشند و علاوه بر اینکه خودشان کارى انجام نمى دهند سعى در دلسرد کردن دیگران دارند
همین که حادثه ناگوارى رخ مى دهد، اظهار تاسف مى کنند و آن را دلیل بر بى نتیجه بودن آن قیام مى پندارند، غافل از اینکه هیچ هدف مقدس و گرانبهائى بدون دادن قربانى یا قربانیها بدست نیامده و این یکى از سنن این جهان است .
قرآن کریم کرارا از این دسته سخن به میان آورده و آنها را سخت سرزنش مى کند.
گروهى از این قماش مردم در آغاز اسلام بودند که هر گاه کسى از مسلمانان در میدان جهاد به افتخار شهادت نائل مى آمد مى گفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش ، دیگران را مضطرب مى ساختند.
خداوند در پاسخ این گفته هاى مسموم پرده از روى یک حقیقت بزرگ بر مى دارد و با صراحت مى گوید: شما حق ندارید کسانى را که در راه خدا جان مى دهند مرده بخوانید آنها زنده اند زنده جاویدان ، و از روزیهاى معنوى در پیشگاه خدا بهره مى گیرند، با یکدیگر سخن مى گویند، و از سرنوشت پربارشان کاملا خشنودند، اما شما که در چهار دیوارى محدود عالم ماده محبوس و زندانى هستید این حقایق را نمى توانید درک کنید.
[ نظرات / امتیازها ]