از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(فمن خاف من موص جنفا اواثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم ):(پس اگر وصی ترسید که متوفی در وصیت خود از راه حق منحرف گشته و مرتکب گناهی شده ،پس در وصیت او اصلاحاتی انجام دهد تا در میان ورثه ظلمی واقع نشود، گناهی بر او نیست که خدا آمرزنده رحیم است )کلمه (جنف ) به معنای انحراف است و مراد انحراف بسوی گناه می باشد ،پس این آیه تفریع بر آیه قبل است که فرمود: هرکس وصیت را تغییر دهد گناه کرده ،در اینجامی فرماید:اگرکسی وصیت به گناه کرده و یاانحراف پیداکرده باشد و در اینجاوصی تغییراتی برای اصلاح به خیر دروصیت بدهدگناهی مرتکب نشده است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  فاطمه پورمحمدي
چون در آیه قبل خداوند کسى را که در وصیّت تغییر بدهد مورد تهدید قرار داد در این آیه این مطلب را بیان کرد که این تهدید متوجه تنها کسانى است که «وصیّت صحیح و حق» را تغییر بدهند و امّا کسى که وصیّت باطل را تغییر داده و بصورت حق و صحیح درآورد تهدیدى بر او متوجه نیست بلکه نیکوکار است و فرموده:
فَمَنْ خافَ ...- کسى که بترسد بعضى گفته‏اند معناى «خوف» در اینجا «علم» است یعنى کسى که بداند و باین مناسبت بعلم «خوف» اطلاق شده است که خوف گاهى با علم توأم است مثلًا گاهى مراد کسى که میگوید «اخاف ان یقع امر کذا» این است که «اعلم وقوع امر کذا» یعنى وقوع فلان امر را میدانم از این قبیل است گفتار خداوند وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ «1» یعنى باین قرآن کسانى را که میدانند در پیشگاه خداوندشان حضور خواهند یافت بترسان و الا أَنْ یَخافا أَلَّا یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ «2» یعنى مگر اینکه شوهر و زن بدانند که نخواهند توانست حدود و حقوق الهى را اقامه کنند.
__________________________________________________
(1) آیه 51 سوره انعام.
(2) آیه 229 سوره بقره.

مِنْ مُوصٍ جَنَفاً ...- که موصى در وصیّت خود از حق بسوى باطل میل کرده است.
اگر سؤال شود که خداوند چگونه براى امرى که واقع شده است «فَمَنْ خافَ» گفته است و «خوف» را بکار برده است و حال آنکه خوف همیشه نسبت بآینده و امورى که واقع نشده است استعمال میشود در جواب آن دو قول است:
1- مراد این است که وصى چون میداند یا گمان دارد که موصى در وصیت خود مرتکب خطا یا گناهى شده است لذا از اظهار آن در آینده مى‏ترسد و بمناسبت اینکه ترس در آینده است کلمه «خوف» بکار رفته است.
2- چون وصى در حیات موصى نوعاً با دو قسمت از وصیّت او مواجه میشود قسمتى از آن مطالبى است که وصیّت کرده است و قسمت دیگر آن هنوز واقع نشده است و موصى در نظر دارد که بعداً وصیت بکند لذا بمناسبت اینکه مجموع وصیّت هنوز محقق نشده است و در آینده محقق خواهد شد کلمه «خوف» را بکار برده است.
در مورد مذکور در آن قسمت از وصیّت که هنوز واقع نشده است اگر موصى قصد «جنف» یعنى ظلم را دارد وصى او را وادار میکند که آن را اصلاح کند و بعدالت برگردد و در آن قسمتى که وصیّت واقع شده است اگر در آن ظلمى بکار رفته است و موصى آن را اصلاح نکند وصى بعد از مرگ او آن را اصلاح میکند و بعدل و صلاح برمیگرداند.
حسن مى‏گوید «جنف» این است که موصى براى غیر خویشاوندان خود وصیّت بکند» او از این نظر «جنف» را این طور تفسیر کرده است که وصیّت را براى خویشاوندان خود واجب میداند و حال آنکه ما آن را واجب نمیدانیم و لذا «جنف» را به ظلم یعنى محروم ساختن بعضى از حق مسلّم خود تفسیر کردیم که در این صورت وصى پس از مرگ موصى میتواند آن را اصلاح کند و بعدالت برگرداند.
بعضى در تفسیر آیه مى‏گویند: مراد این است که کسى که بترسد از اینکه موصى در حال مرض خود که قصد وصیّت دارد ظلم کند یعنى به بعضى از اموال خود
بدهد و بعضى را محروم بسازد در این صورت بر او گناهى نیست که موصى را بحق و حقیقت ارشاد کند و او را براه صواب برگرداند و میان موصى و ورثه و موصى له را اصلاح کند بطورى که رضایت همه آنها را جلب و تأمین کند بنا بر این معناى «فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ» است که میان آنها را اصلاح کند و از اختلافى که احتمال میرود تحقق پیدا کند جلوگیرى بعمل بیاورد.
بنا بر این قول «فمن خاف» بر معناى ظاهر خود حمل مى‏شود زیرا «خوف» چنان که گفته شد نسبت بآینده استعمال میشود و در این قول خوف آن هست که موصى مریض که قصد وصیّت دارد در وصیّت خود ظلم کند.
مؤلف: این قول باعتبار و صواب نزدیک است الّا اینکه قول اوّل که مفاد آن این بود که بعد از مرگ موصى اگر وصیت او عادلانه باشد وصى میتواند آن را تغییر داده بصواب و عدل برگرداند قول بیشتر مفسّرین است و بر طبق آن روایتى از حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام نیز نقل شده است.
أَوْ إِثْماً ...- یا از اینکه موصى در وصیت خود مرتکب گناهى شده باشد بترسد از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است که معناى «اثم» این است که شخص بطور عمد از حق بسوى باطل میل کند و معناى «جنف» این است که میل بباطل بطور خطا و ندانسته انجام بگیرد ابن عباس و حسن نیز همین را گفته‏اند.
فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ ...- میان ورثه و موصى لهم را (یعنى افرادى که براى آنها وصیّت شده است) اصلاح کند و اختلافى را که میان آنهاست برطرف کند.
فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ ...- در این صورت گناهى بر او نیست زیرا او واسطه است و چیزى جز اصلاح در نظر ندارد و علّت اینکه «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» تعبیر کرد و نگفت که او مستحق ثواب است ببیان این نکته است که واسطه غالباً کار خود را باین ترتیب انجام میدهد که از صاحب حق تقاضا مى‏کند که چیزى از حق خود کسر کند ولى چون قصد اصلاح دارد این امر موجب گناه او نمیگردد بعضى گفته‏اند «چون در آیه قبل «تبدیل وصیّت» را گناه معرّفى کرد لذا در این آیه «لا اثم» علیه گفت تا معلوم
کند که این تبدیل چون باین منظور انجام مى‏گیرد که ظلم را بعدالت برگرداند موجب گناه نیست».
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ...- یعنى خداوند چون گناهان را مى‏بخشد و بگناهکار ترحّم مى‏کند. بخشایش وى این مورد را که گناهى در آن نیست بطریق اولى شامل میگردد.
در روایتى که از حضرت صادق علیه السلام منقول است «جنفاً او اثما» باین تفسیر شده است که در وصیت تعدّى کرده بزیادتر از ثلث وصیّت نماید این تفسیر از ابن عباس نیز روایت شده است.
از حضرت رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل گردیده است که فرمودند: کسى که در آستانه مرگ قرار میگیرد اگر طبق «کتاب خدا» وصیّت کند این عمل کفّاره تضییع زکاة وى خواهد بود [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
در این آیه نیز یکى از واجبات دیگر بیان شده است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...- یعنى اى کسانى که تصدیق (باصول و فروع دین) نموده‏اید و از امام ششم حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود «آن لذّتى که در مورد نداء و خطاب (خداوند) واقع شدن است سختى و مشقت عبادت را برطرف مینماید.»
«حسن» که یکى از مفسران است) میگوید باید توجه داشت هر کجا خداوند فرموده (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) در مورد «امر» یا «نهى» بیکى از چیزها وارد شده است.
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ ...- یعنى بر شما عبادت معروف در شرع «روزه» واجب شده است در اینجا ممکن است سؤال- شود با اینکه «روزه» براى تمام مکلفین از مردم واجب است پس چرا در این آیه فقط مردم مؤمن مورد خطاب واقع شده‏اند؟.
پاسخ اختصاص خطاب بمؤمنین از دو نظر است یکى اینکه چون مؤمنین فقط آن را قبول میکنند لذا مخاطب قرار گرفته‏اند و دیگر از این جهت که عبادت فقط از مؤمنین صحیح است نه از دیگران.
ولى در هر صورت اختصاص خطاب بمردم مؤمن منافات ندارد که روزه به غیر آنان نیز واجب باشد.
کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...-
مفسرین در معنى این جمله داراى سه نظریه هستند.
1- وجوب روزه بر ما اجمالًا تشبیه شده به وجوب روزه ملتهایى که پیش از ما
نیز بر آنها لازم بوده است و مراد این نیست که روزه ما از نظر وقت و عدد و سائر خصوصیات مانند روزه آنها بوده بلکه مقصود اینست که «روزه» روزهایى بر شما واجب شد همانطور که در روزه روزهایى پیشینیان نیز واجب بوده است (ابى مسلم- جبائى).
2- روزه ماه رمضان همانطور که بر ما واجب شده بر «مسیحیان» نیز واجب بوده ولى چون ماه رمضان در بعضى از سالها مصادف با گرما (تابستان) و سرما (زمستان) مى‏شد آنان وقت روزه را در بهار قرار دادند و چند روزى نیز بآن اضافه کردند (شعبى- حسن).
3- روزه ما از پاره‏اى از شب بود تا پاره‏اى از شب بعد و در وقت آن نیز اختلاف شده است عده‏اى گفتند از وقت نماز عشاء تا نماز عشاء شب بعد خوردن و آشامیدن حرام است و جمعى معتقد شدند که از وقت خواب تا موقع خواب شب بعد، ولى مسلّم است که این حکم برداشته شد.
و مراد از (قبلکم) بنا بر قول (حسن- شعبى) فقط مسیحیان‏اند و بنا بر قول سایر مفسرین همه اهل کتاب میباشند.
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ...- یعنى تا اینکه بواسطه روزه از گناهان دور گردید (جبائى) و بعضى گفته‏اند یعنى در اثر روزه از پرهیزکاران شوید زیرا «روزه» نیرومندترین وسیله‏اى است که انسان را از زشتیها باز میدارد چنان که از نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مضمونى نقل شده است امّت من وقتى روزه گرفتند نیروى شهوت و هوا و هوس در آنها ضعیف شده دیگر گرد اعمال زشت نمیگردند).
و هشام بن حکم از امام جعفر صادق علیه السلام از علّت (جعل) روزه سؤال کرد حضرت فرموده «روزه واجب شده که ثروتمندان و فقراء با هم مساوى شوند (در تحمّل گرسنگى زیرا ثروت‏مندان تا روزه نگیرند از رنج گرسنگى بیچارگان اطّلاعى ندارند تا آنان را مورد توجّه و کمک قرار دهند.
از این رو خداوند روزه را واجب فرمود تا اغنیا نیز از ناراحتیهاى گرسنگى
بینوایان با خبر شوند و بحال ضعیفان و فقراء رقّت و ترحّم نموده آنها را مورد نوازش قرار دهند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر وتبدیل وصیّت‏هاى صحیح است، ولى اگر وصیّت سبب فتنه مى‏شود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشکال ندارد. چنانکه اگر وصیّت کننده بیش از یک سوم اموالش را وصیّت کند، مى‏توان آن مقدار را کم نمود، اگر سفارش به گناه کرد، مى‏توان وصیّت را تغییر داد، یا اگر عمل به وصیّت ایجاد فتنه وفساد مى‏کند، مى‏توان زیر نظر حاکم اسلامى در وصیّت تغییراتى داد. به هر حال در اسلام بن‏بست وجود ندارد وچون مسیر تمام اعمال رسیدن به تقواست، مى‏توان براساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد محمد مهدي منصوري
با سلام انچه در اسلام ممنوع شده تغییر وتبدیل وصیتهای صحیح است ولی اگر وصیت سبب فتنه می شود ویا اختلاف موازین شرع بود تغییر ان اشکال ندارد چنانکه اگر وصیت کننده بیش از یک سوم اموالش را وصیت کند میتوان ان مقدار را کم نمود اگر سفارش به گناه کرد میتوان وصیت را تغییر داد [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) ماجدی (داور) : وعلیکم السلام
اسلام دین مبتنی بر عقل و سفارش آن دقیق و روی حساب و کتاب است
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
تا به اینجا این حکم اسلامى کاملا روشن شد که هر گونه تغییر و تبدیل در وصیتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است، اما از آنجا که هر قانونى استثنایى دارد، در این آیه مى‏گوید: «هر گاه وصى بیم انحرافى در وصیت کننده داشته باشد- خواه این انحراف ناآگاهانه باشد یا عمدى و آگاهانه- و آن را اصلاح کند گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمى‏باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

1- فلسفه وصیّت:

از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آن هم روى حساب معینى بهره‏مند مى‏شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک، نیاز مبرمى به کمکهاى مالى داشته باشند.

و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، لذا در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى‏دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند.

از اینها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد، اما در زمان حیاتش به دلایلى موفق نشده، منطق عقل ایجاب مى‏کند براى انجام این کارهاى خیر لا اقل براى بعد از مرگش محروم نماند. مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد.

در روایات اسلامى تأکیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده از جمله، در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که بدون وصیت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است».

2- عدالت در وصیّت:

در روایات اسلامى تأکیدهاى فراوانى روى «عدم جور» و «عدم ضرار» در وصیت دیده مى‏شود که از مجموع آن استفاده مى‏شود همان اندازه که وصیت کار شایسته و خوبى است تعدى در آن مذموم و از گناهان کبیره است در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «کسى که در وصیتش عدالت را رعایت کند همانند این است که همان اموال را در حیات خود در راه خدا
داده باشد. و کسى که در وصیتش تعدى کند نظر لطف پروردگار در قیامت از او بر گرفته خواهد شد».

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سعيد بهارستاني - تفسیر نمونه(نسخه موبایل)
استثنا در عمل به وصیت هنگامی است که وصیت به طور صحیح صورت نگرفته(اگر شخص زنده است که وصی به او گوشزد کند در غیر خود وصی حق اصلاح دارد):
1.اگر فردی تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم کند به هیچ وجه از نظر قوانین اسلامی صحیح نیست، و بر شخص وصی لازم است آن را اصلاح کند و تا حد ثلث تقلیل دهد.
2.در آنجا که وصیت به ظلم، گناه و کار خلاف کرده و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبی شود.
3.آنچه موجب نزاع و خونریزی گردد، که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود.
و جمله اِنَّ الله ... که در ذیل ایه امده ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که هر گاه وصی با اقدام موثر کار خلافی کها از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را به راه حق بازگرداند خداوند از خطای او نیز صرف نظر میکند [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - تفسیر نمونه
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور این است اگر بر اثرخلافکارى وصى ، اموال میت به افرادى داده شود که مستحق نیستند و آنها نیز از این موضوع بى خبر باشند) گناهى برآنها نیست ، گناه تنها متوجه وصى است که دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است باید توجه داشت که این دو تفسیر هیچ تضادى با هم ندارند و هر دو ممکن است در معنى آیه جمع باشند.
تا به اینجا این حکم اسلامى کاملا روشن شد که هر گونه تغییر و تبدیل در وصیتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است ، اما از آنجا که هر قانونى استثنائى دارد، در آخرین آیه مورد بحث مى گوید: ((هرگاه وصى بیم انحرافى در وصیت کننده داشته باشد خواه این انحراف ناآگاهانه باشد یا عمدى و آگاهانه و آن را اصلاح کند گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم بنا بر این استثناء تنها مربوط به مواردى است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته فقط در اینجا است که وصى حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر مى کند و این از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زیر است
1- هر گاه وصیت به مقدارى بیش از ثلث مجموع مال باشد، چرا که در روایات متعددى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) نقل شده که وصیت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى باشد. بنابر این آنچه در میان افراد ناآگاه معمول است که تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم مى کنند به هیچوجه از نظر قوانین اسلامى صحیح نیست و بر شخص وصى لازم است که آن را اصلاح کند و تا سر حد ثلث تقلیل دهد.
2 در آنجا که وصیت به ظلم و گناه و کار خلاف کرده باشد، مثل اینکه وصیت کند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراکز فساد کنند، و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبى باشد.
3 آنچه که وصیت موجب نزاع و فساد و خونریزى گردد که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود. ضمنا تعبیر به ((جنف )) (بر وزن کنف ) که به معنى انحراف از حق و تمایل یکجانبه است ، اشاره به انحرافاتى است که ناآگاهانه دامنگیر وصیت کننده و تعبیر به ((اثم )) اشاره به انحرافات عمدى است
جمله ان الله غفور رحیم که در ذیل آیه آمده ، ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که هر گاه وصى با اقدام مؤ ثر کار خلافى را که از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نیز صرفنظر خواهد کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني - تفسیر نمونه

وصیتهاى شایسته در آیات گذشته سخن از مسائل جانى و قصاص در میان بود، در این آیات به قسمتى از احکام وصایا که ارتباط با مسائل مالى دارد مى پردازد و به عنوان یک حکم الزامى مى گوید: ((بر شما نوشته شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى ) از خود به جاى گذارده وصیت به طور شایسته براى پدر و مادر و نزدیکان کند)) (کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف ). و در پایان آیه اضافه مى کند ((این حقى است بر ذمه پرهیزکاران )) (حقا على المتقین ). همانگونه که سابقا هم اشاره کردیم جمله ((کتب علیکم )) ظاهر در وجوب است به همین دلیل این تعبیر در مورد وصیت موضوع تفسیرهاى مختلفى قرار گرفته : 1 گاه گفته مى شود وصیت کردن در قوانین اسلامى هر چند عمل مستحبى است اما چون مستحب بسیار مؤ کد است از آن با جمله ((کتب علیکم )) تعبیر شده ، و ذیل آیه آن را تفسیر مى کند، زیرا مى گوید: حقا على المتقین ، اگر این یک حکم وجوبى بود باید بگوید حقا على المؤ منین . 2 بعضى دیگر معتقدند که این آیه قبل از نزول احکام ارث است ، در آن وقت وصیت کردن در مورد اموال واجب بوده ، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند اما بعد از نزول آیات ارث این وجوب نسخ شد، و به صورت یک حکم استحبابى در آمد، حدیثى که در تفسیر ((عیاشى )) ذیل این آیه آمده است نیز این معنى را تاءیید مى کند. 3 این احتمال نیز وجود دارد که آیه ناظر به موارد ضرورت و نیاز باشد یعنى در جائى که انسان مدیون است یا حقى به گردن او است که در آنجا وصیت کردن لازم است (ولى از میان این تفاسیر تفسیر اول نزدیکتر به نظر مى رسد). جالب اینکه در اینجا به جاى کلمه ((مال )) کلمه ((خیر)) گفته شده است فرموده اگر ((چیز خوبى )) از خود به یادگار گذارده وصیت کند. این تعبیر نشان مى دهد که اسلام ثروت و سرمایهاى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود خیر و برکت میداند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدى مى دانند خط بطلان مى کشد و از زاهد نمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مى شود بیزار است . ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است ، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى گذارد ((خیر)) نیست بلکه شر و نکبت است . از بعضى از روایات نیز استفاده که از تعبیر خیر چنین به دست مى آید که اموال قابل ملاحظهاى باشد، و الا اموال مختصر احتیاج به وصیت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند، و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزى نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کنند. ضمنا جمله اذا حضر احدکم الموت (هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد) براى بیان آخرین فرصت وصیت است که اگر تاخیر بیفتد از دست مى رود و گرنه هیچ مانعى ندارد که انسان قبل از آن پیشبینى کار خود را کرده ، وصیت نامه خویش را آماده کند، بلکه از روایات استفاده مى شود که این عمل بسیار شایستهاى است . و این نیز نهایت کوتاه فکرى است که انسان خیال کند با وصیت کردن فال بد مى زند و مرگ خویش را جلو مى اندازد، بلکه وصیت یکنوع دوراندیشى و واقعبینى غیر قابل انکار است ، و اگر مایه طول عمر نباشد مایه کوتاهى عمر هرگز نخواهد بود. مقید ساختن وصیت در آیه فوق با قید ((بالمعروف )) اشاره به این است که وصیت باید از هر جهت عقل پسند باشد، زیرا ((معروف )) به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است . هم از نظر مبلغ و مقدار، و هم از نظر شخصى که وصیت به نام او شده ، و هم از جهات دیگر باید طورى باشد که عرف عقلاء آن را عملى شایسته بدانند، نه یکنوع تبعیض ناروا و مایه نزاع و دعوا و انحراف از اصول حق و عدالت . هنگامى که وصیت جامع تمام ویژگیهاى بالا باشد، از هر نظر محترم و مقدس است ، و هر گونه تغییر و تبدیل در آن ممنوع و حرام است ، لذا آیه بعد مى گوید: ((کسى که وصیت را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش بر کسانى است که آن را تغییر مى دهند)) (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذین یبدلونه ). و اگر گمان کنند که خداوند از توطئه هایشان خبر ندارد سخت در اشتباهند خداوند شنوا و دانا است (ان الله سمیع علیم ). آیه فوق ممکن است اشاره به این حقیقت نیز باشد که خلافکاریهاى ((وصى )) (کسى که عهده دار انجام وصایا است ) هرگز اجر و پاداش وصیت کننده را از بین نمى برد، او به اجر خود رسیده تنها گناه بر گردن وصى است که تغییرى در کمیت یا کیفیت و یا اصل وصیت داده است . این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور این است اگر بر اثر خلافکارى وصى ، اموال میت به افرادى داده شود که مستحق نیستند و آنها نیز از این موضوع بى خبر باشند) گناهى بر آنها نیست ، گناه تنها متوجه وصى است که دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است باید توجه داشت که این دو تفسیر هیچ تضادى با هم ندارند و هر دو ممکن است در معنى آیه جمع باشند. تا به اینجا این حکم اسلامى کاملا روشن شد که هر گونه تغییر و تبدیل در وصیتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است ، اما از آنجا که هر قانونى استثنائى دارد، در آخرین آیه مورد بحث مى گوید: ((هرگاه وصى بیم انحرافى در وصیت کننده داشته باشد خواه این انحراف ناآگاهانه باشد یا عمدى و آگاهانه و آن را اصلاح کند گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم ). بنا بر این استثناء تنها مربوط به مواردى است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته فقط در اینجا است که وصى حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر مى کند و این از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زیر است : 1 هر گاه وصیت به مقدارى بیش از ثلث مجموع مال باشد، چرا که در روایات متعددى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) نقل شده که وصیت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى باشد. بنابر این آنچه در میان افراد ناآگاه معمول است که تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم مى کنند به هیچوجه از نظر قوانین اسلامى صحیح نیست و بر شخص وصى لازم است که آن را اصلاح کند و تا سر حد ثلث تقلیل دهد. 2 در آنجا که وصیت به ظلم و گناه و کار خلاف کرده باشد، مثل اینکه وصیت کند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراکز فساد کنند، و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبى باشد. 3 آنچه که وصیت موجب نزاع و فساد و خونریزى گردد که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود. ضمنا تعبیر به ((جنف )) (بر وزن کنف ) که به معنى انحراف از حق و تمایل یکجانبه است ، اشاره به انحرافاتى است که ناآگاهانه دامنگیر وصیت کننده و تعبیر به ((اثم )) اشاره به انحرافات عمدى است . جمله ان الله غفور رحیم که در ذیل آیه آمده ، ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که هر گاه وصى با اقدام مؤ ثر کار خلافى را که از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نیز صرفنظر خواهد کرد. 1- فلسفه وصیت از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آنهم روى حساب معینى بهره مند مى شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل ، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک ، نیاز مبرمى به کمکهاى مالى داشته باشند. و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى دهد که این خلاءها پر نشود، لذا در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ ) خویش تصمیم بگیرند. از اینها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق به این امر نیست ، منطق عقل ایجاب مى کند که او از اموالى که زحمت تحصیل آن را کشیده براى انجام این کارهاى خیر لااقل براى بعد از مرگش محروم نماند. مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله حقا على المتقین تاءکید فرموده است . البته وصیت منحصر به موارد فوق نیست ، بلکه انسان باید وضع دیون خود و اماناتى که به او سپرده شده و مانند آن را در وصیت مشخص کند، به گونهاى که هیچ امر مبهمى در حقوق مردم یا حقوق الهى که بر عهده او است وجود نداشته باشد. در روایات اسلامى تاءکیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده ، از جمله در حدیثى از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مى خوانیم : ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت راسه : ((سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگر اینکه وصیتنامه اش زیر سر او باشد)) ((البته جمله زیر سر بودن به عنوان تاءکید است ، منظور آماده بودن وصیت است .)) در روایت دیگرى مى خوانیم : من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة : ((کسى که بدون وصیت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است .)) 2- عدالت در وصیت : در روایات اسلامى با توجه به بحثى که در آیات فوق در مورد عدم تعدى در وصیت گذشت تاءکیدهاى فراوانى روى ((عدم جور)) و ((عدم ضرار)) در وصیت دیده مى شود که از مجموع آن استفاده همان اندازه که وصیت کار شایسته و خوبى است تعدى در آن مذموم و از گناهان کبیره است . در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : من عدل فى وصیته کان کمن تصدق بها فى حیاته ، و من جار فى وصیته لقى الله عز و جل یوم القیامة و هو عنه معرض !: ((کسى که در وصیتش عدالت را رعایت کند همانند این است که همان اموال را در حیات خود در راه خدا داده باشد و کسى که در وصیتش تعدى کند نظر لطف پروردگار در قیامت از او بر گرفته خواهد شد!)) تعدى و جور و ضرار در وصیت آن است که انسان بیش از ثلث وصیت کند، و ورثه را از حق مشروعشان باز دارد، و یا اینکه تبعیضات ناروائى به خاطر حب و بغضهاى بى دلیل انجام دهد، حتى در بعضى از موارد که ورثه سخت نیازمندند دستور داده شده وصیت به ثلث هم نکنند و آن را به یک چهارم و یک پنجم تقلیل دهند موضوع عدالت در وصیت تا آن اندازه اى در سخنان پیشوایان اسلام مورد تاءکید واقع شده که در حدیثى مى خوانیم : ((یکى از مردان طائفه انصار از دنیا رفت و بچه هاى صغیرى از او به یادگار ماند، او اموال خود را در آستانه مرگ در راه خدا صرف کرد به گونه اى که هیچ مال دیگرى از او بجا نماند، هنگامى که پیامبر از این ماجرا آگاه شد فرمود: با آن مرد چه کردید گفتند او را دفن کردیم ، فرمود: اگر من قبلا آگاه شده بودم اجازه نمى دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، چرا که بچه هاى صغیر خود را رها کرده تا گدائى کنند!)). 3- وصایاى واجب و مستحب گرچه وصیت ذاتا از مستحبات مؤ کد است ، ولى گاه همانگونه که اشاره کردیم شکل وجوب پیدا مى کند، مثل اینکه انسان در پرداخت حقوق واجب الهى کوتاهى کرده باشد، و یا اماناتى از مردم نزد او است که در صورت عدم وصیت احتمال مى دهد حق آنان از بین برود، و از آن مهمتر اینکه گاه موقعیت شخص در جامعه چنان است که اگر او وصیت نکند ممکن است لطمه شدید و ضربه جبرانناپذیر بر نظام سالم اجتماعى یا دینى وارد گردد، در تمام این صورتها وصیت کردن واجب مى شود. 4- وصیت در حال حیات قابل تغییر است قوانین اسلام شخص وصیت کننده را محدود به آنچه قبلا وصیت کرده نمى کند، بلکه به او اجازه مى دهد مادام که زنده است در مقدار و چگونگى وصیت و شخص وصى تجدید نظر کند، چرا که با گذشت زمان ممکن است مصالح و نظرات او در این زمینه دگرگون شود. 5 نکته آخر ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد که انسان باید وصیت خود را وسیله اى براى جبران و ترمیم کوتاهى هاى گذشته قرار دهد، حتى اگر کسانى از بستگان نسبت به او بى مهرى داشتند از طریق وصیت ، به آنها محبت کند، در روایات مى خوانیم پیشوایان اسلام نسبت براى خویشاوندانى که از در بى مهرى با آنها در مى آمدند وصیت مى کردند و مبلغى را براى آنها در نظر مى گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دو باره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مى کردند یا وصیت به آزادى آنها مى نمودند.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) رمضانی (داور) : لطفا خلاصه کنید و یا اینکه متن را در چند فیش تهیه نمایید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  محمد رجب زاده -
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور این است اگر بر اثرخلافکارى وصى ، اموال میت به افرادى داده شود که مستحق نیستند و آنها نیز از این موضوع بى خبر باشند) گناهى برآنها نیست ، گناه تنها متوجه وصى است که دانسته چنین عمل خلافى را انجام داده است باید توجه داشت که این دو تفسیر هیچ تضادى با هم ندارند و هر دو ممکن است در معنى آیه جمع باشند.
تا به اینجا این حکم اسلامى کاملا روشن شد که هر گونه تغییر و تبدیل در وصیتها به هر صورت و به هر مقدار باشد گناه است ، اما از آنجا که هر قانونى استثنائى دارد، در آخرین آیه مورد بحث مى گوید: ((هرگاه وصى بیم انحرافى در وصیت کننده داشته باشد خواه این انحراف ناآگاهانه باشد یا عمدى و آگاهانه و آن را اصلاح کند گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمى باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم بنا بر این استثناء تنها مربوط به مواردى است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته فقط در اینجا است که وصى حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر مى کند و این از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زیر است
1- هر گاه وصیت به مقدارى بیش از ثلث مجموع مال باشد، چرا که در روایات متعددى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) نقل شده که وصیت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى باشد. بنابر این آنچه در میان افراد ناآگاه معمول است که تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم مى کنند به هیچوجه از نظر قوانین اسلامى صحیح نیست و بر شخص وصى لازم است که آن را اصلاح کند و تا سر حد ثلث تقلیل دهد.
2 در آنجا که وصیت به ظلم و گناه و کار خلاف کرده باشد، مثل اینکه وصیت کند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراکز فساد کنند، و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبى باشد.
3 آنچه که وصیت موجب نزاع و فساد و خونریزى گردد که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود. ضمنا تعبیر به ((جنف )) (بر وزن کنف ) که به معنى انحراف از حق و تمایل یکجانبه است ، اشاره به انحرافاتى است که ناآگاهانه دامنگیر وصیت کننده و تعبیر به ((اثم )) اشاره به انحرافات عمدى است
جمله ان الله غفور رحیم که در ذیل آیه آمده ، ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که هر گاه وصى با اقدام مؤ ثر کار خلافى را که از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نیز صرفنظر خواهد کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (182)

فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ‌: پس هر که بترسد خواه وارث یا وصى یا حاکم یا مجتهد از وصیت کننده، جَنَفاً أَوْ إِثْماً: میلى از حق به باطل بر وجه خطا یا عمد. یعنى هر که بترسد از عاقبت عمل آنچه وصیت کند موصى از وصیت ناحق و غیر مشروع، فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ‌: پس اصلاح کند میان ورثه و آنانکه براى آنها وصیت شده به اجراى آن بر طریق شرعى، فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ‌: پس هیچ گناهى نیست بر آن مصلح از این تبدیل، زیرا این تبدیل باطل است به حق به خلاف اول. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌: بدرستى که خداى تعالى آمرزنده است کسى را که تبدیل کند باطل را به حق، یعنى ثواب دهد مصلح را، مهربان است بر وصى که از مضمون وصیت در نگذرد. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (182)

ترجمه‌

پس هر کس به ترسد از وصیت کننده ناحق یا گناهى را پس اصلاح کند میان آنها پس نیست گناهى بر او بدرستیکه همانا خداوند آمرزنده مهربان است.

تفسیر

مراد از خوف توقع و علم است و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده است که جنف میل از حق است از روى خطا و اثم از روى عمد است و در علل و عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که یعنى چون تعدى نماید در وصیت و عیاشى بر روایت اضافه نموده است و زیاد نماید بر ثلث و در فقیه از امیر المؤمنین روایت نموده که جنف در وصیت از کبائر است و در کافى و عیاشى از حضرت باقر (ع) نقل نموده که پرسیدند از قول خداوند تعالى فمن بدله بعد ما سمعه فرمود آیه بعد ناسخ او است یعنى اگر وصى بترسد که وصیت موصى موجب تعدى از حق و خلاف رضاى خداوند باشد پس گناهى نیست بر او که برگرداند آنرا بحق و آنچه رضاى خداوند در آنست از راه خیر و در روایت کافى است که خداوند اختیار داده است بوصى آنکه تغییر دهد وصیت را اگر بمعروف نباشد و در آن
باشد و برمى‌گرداند آنرا بمعروف بمقتضاى این آیه و قمى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است که چون مرد وصیتى نماید حلال نیست براى وصى که تغییر دهد آنرا بلکه باید عمل نماید بر طبق وصیت مگر آنکه آن شخص وصیت کرده باشد برخلاف فرمان الهى که در این صورت نافرمانى کرده و ظلم نموده و وصى حق دارد که رد نماید آنرا بحق مانند آن مردى که ورثه داشته باشد و تمام مال را از براى بعض ورثه خود قرار داده باشد و سایرین را محروم از ارث نموده باشد پس جائز است از براى وصى که بوصیت او عمل ننماید و مال را کما فرض اللّه تقسیم نماید و این معنى قول خداوند تعالى است جنفا او اثما پس جنف میل ببعض ورثه است دون بعض و اثم آنستکه امر نمایند به بناى آتشکده و میخانه و امثال آن و سزاوار است از براى وصى آنکه باین قبیل امور اقدام ننماید خلاصه آنکه چون وصى ببیند وصیت برخلاف حق است چه از روى خطا باشد چه از روى عمد باید صلح نماید میان ورثه و آنانکه وصیت براى آنها شده است و گناهى نیست بر او در این تبدیل زیرا که تبدیل باطل بحق است و خداوند در مقابل جنف و اثم وعده مغفرت و رحمت داده است تا مطابقه نماید آنچه از طرف خداوند رسیده با آنچه از قبل بنده است.
تحقیقات اینکه در روایت کافى و عیاشى از حضرت باقر (ع) نقل شده بود که این آیه ناسخ آیه قبل است بگمان حقیر مراد مخصص است نظر بعموم و مفاد بدوى تبدیل وصیت که از آن آیه استفاده میشود که مطلقا جائز نیست و الا بعد التامل همان آیه هم بیش از این دلالت نداشت که وصیت نافذ را نمیشود تبدیل نمود و آنوصیت بمعروف است که از آیه قبل از آن مستفاد شد شاید هم تذکیر ضمیر در فمن بدله اشاره بهمین نکته باشد که معروف را نباید تبدیل نمود و این قبیل اطلاقات در کلام ائمه اطهار بسیار است که براى تقریب بذهن سامع میفرمودند و خوف بنظر حقیر بمعنى ترقب است اعم از آنکه یقینى باشد مانند آنکه وصیتى شده باشد و معلوم باشد که بر باطل است یا ظنى باشد مانند آنکه وصیت ناحقیرا که موصى عازم شده است بنماید وصى مطلع شود چنانچه غالبا اتفاق مى‌افتد که در صورت اول باید تبدیل نماید او را در مقام عمل بوصیت و در صورت دوم در مقام انشاء یعنى باید او را نصیحت کند و نگذارد چنین وصیتى را بنماید و اینکه فرموده است گناهى بر او نیست براى آنستکه تبدیل وصیت در نظر بدوى مطلقا جائز نبوده خداوند خواسته است این امر سطحى ارتکازى را از اذهان‌خارج فرماید و الا در این قبیل موارد تبدیل لازم است و جنف بنظر حقیر تعدى از حق است مطلقا نهایت آنکه وقتى مقرون باثم شود چون آن ظاهر در عمد است بقرینه مقابله ظهور در خطا پیدا میکند چون حمل کلام بر تاسیس اولى از تاکید است و باین ملاحظه در تفاسیر مخصوص بخطا شده و تعدى از حق هم اعم است از آنکه در اصل وصیت باشد چنانچه اشاره شد یا در مقدارش که ثلث است که وصیت در هیچ یک از دو صورت نافذ نیست نهایت آنکه در صورت دوم بامضاء ورثه نافذ میشود. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.