از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(الم تر الی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی ):(آیا نمی نگری بر آن بزرگان بنی اسرائیل که پس از موسی بودند)(ملا)به معنای جماعتی از مردم است که بریک نظریه اتفاق دارند و ازجهت عظمت وابهتشان چشم بیننده را پرمی کنند، در اینجا منظور گروهی از بنی اسرائیل است که پادشاه آنها جالوت بود،(اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله ):(زمانی که به پیامبر خودگفتند:پادشاهی برای ما برگزین تا در راه خدا کارزار کنیم ) یعنی پس از آنکه امر حیات براثر سختگیریهای جالوت بر آنان بسیار دشوار شده بود ازپیامبرشان خواستندتاشخصی را برای آنان برگزیند که تحت امر او در راه خدا قیام کنند، (قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا):(و او گفت :آیا خود را چنان می بینید که اگر قتال برشماواجب شد از جنگیدن شانه خالی نکنید؟)پس پیامبرایشان از حال آنان با خبر بودو لذا آنان را مورد سئوال قرار داد که اگر چنین شود شما احتمال می دهید که او را نافرنانی کنید؟ و چون از باطن آنان با خبر بود خدای تعالی رامنزه دانسته از آنکه نامش را ببرد، تنها اشاره کرده که امر این در خواست مربوطبه خداوند است چون (کتب ) که در پاسخ آمده به معنای واجب شدن است ، که فقط خداست که می تواند امری را واجب کند،و مخالفت آنان از ظاهر حالشان آشکار بود، اما با این حال این قضیه را بصورت استفهام بیان کرد تا مردم آن راانکار کنند، در نتیجه حجت بر آنان تمام شود، کما اینکه همین پاسخ را دادند وگفتند: (قالوا وما لنا الا نقاتل فی سبیل الله وقد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا):(گفتند:ما که از دیار و فرزندان خویش دور شده ایم ، پس ما را چه شده است که جنگ نکنیم ؟)،با آنکه آنها از خانه و شهر بیرون شده بودند اما چون این امر مستلزم دور شدن از زن و فرزند هم می شود ،لذا بیرون شدن را هم به وطن نسبت دادندو هم به فرزندان و گفتند از وطن و فرزند خود بیرون شده ایم ، (فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم و الله علیم بالظالمین ):(ولی زمانی که کار زار بر آنهاواجب شد به جز اندکی روی بر تافتند و خدا به کار ستمگران داناست )و جز این هم از آنان انتظار نمی رفت و خداوند که از وضع آنان آگاه بود به پیامبرش وحی نموده بود که آنان بزودی از کارزار روی می گردانند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
پس از دوران موسای کلیم، گروهی از بنی‌اسرائیل که خواهان حیات مجدّد و دستیابی به وطن از دست رفته بودند، با هدف پایه‌ریزی جهادی مقدّس از پیامبرشان درخواست فرمانده کردند؛ ولی پس از معرفی طالوت به فرماندهی و آمدن فرمان جهاد گروه اندکی فرمان پیامبرشان را اجابت و بیشتر آنان سرپیچی کردند و با پذیرش ستم و سکوت در برابر آن، خود را در ردیف ستمگران قرار دادند، زیرا قبول اسارت و آوارگی و باز ایستادن از مبارزه، سبب تقویت ظالم و در حدّ خود ظلم است.
رجوع آنان به پیامبر خود برای تعیین فرمانده جنگ از این‏روست که مدیریت جهاد و دفاع مقدس باید در دست پیامبر یا نایب ایشان باشد و چنین جهاد و دفاعی «فی سبیل الله» به شماره می‌آید، گرچه برای دفاع از سرزمین و بازپسگیری آن باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » تفسیر نور
بنى‏اسرائیل بعد از حضرت موسى علیه السلام، به خاطر قانون شکنى و رفاه طلبى، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادى و سرزمین خود را از دست دادند. آنها براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زیر یوغ طاغوت، تصمیم به مبارزه گرفتند و از پیامبر خویش اشموئیل خواستند براى آنها فرمانده و امیرى را انتخاب کند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه کنند، ولى با همه این ادعاها وقتى دستور صادر شد، همه آنها جز اندکى به میدان نبرد پشت کرده و از آن دستور سرپیچى نمودند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم محمودي - برگزیده تفسیر نمونه
یک ماجراى عبرت انگیز! قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبریهاى خردمندانه موسى (ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند خداوند به برکت این پیامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد «1» بود.
ولى همین پیروزیها و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنى دادند. سر انجام به دست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند این وضع سالها ادامه داشت تا آن که خداوند پیامبرى به نام «اشموئیل» را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت آنها گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى تحت فرمان او با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند.
«اشموئیل» به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت به او وحى شد که «طالوت» را به پادشاهى ایشان برگزیدم. در این آیه، روى سخن را به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله کرده مى‏فرماید: «آیا ندیدى جمعى از اشراف‏بنى اسرائیل را بعد از موسى (ع) که به پیامبر خود گفتند زمامدارى براى ما انتخاب کن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پیکار کنیم» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ).
قابل توجه این که آنها نام این مبارزه را «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (در راه خدا) گذاردند از این تعبیر روشن مى‏شود که آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند فى سبیل اللّه محسوب مى‏شود. به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمى‏دید به آنها «گفت: اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچى کنید و) در راه خدا پیکار نکنید» (قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا).
آنها در پاسخ گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالى که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم»! و شهرهاى ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شده‏اند (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا).
اما هیچ یک از اینها نتوانست جلو پیمان شکنى آنها را بگیرد، و لذا در ادامه آیه مى‏خوانیم: «هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمى همگى سر پیچى کردند و خداوند ستمکاران را مى‏داند» و مى‏شناسد و به آنها کیفر مى‏دهد (فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).
بعضى عده وفاداران را 313 نفر نوشته‏اند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مرضيه اسدي - نسیم حیات
در این جا پس از بیان ضرورت جهاد به ذکر داستانی می پردازد که بنی اسرائیل با ترک جهاد به ذلت افتادند و فهمیدند که باید آمادۀ جهاد در راه خدا شوند . این آیه ماجرای آن ها را چنین بیان می کند که جماعت کثیری از بنی اسرائیل از پیامبر خود تقاضای تعیین فرمانروایی کردند ، تا بتوانند تحت فرماندهی او با جالوت که همه چیز را نابود کرده بود ، جهاد کنند (اِذ قالُوا لِبَنِیّ لَهُمُ بعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سبیلِ اللهِ). پیامبرشان گفت : ممکن است شما به فرمان خدا عمل نکنید و در جهاد سستی به خرج دهید (قالَ هَل عَسَیتُم اِن کَتِبَ عَلَیکُمُ القُتالُ اَلّا تُقاتِلوا ). پاسخ دادند چگونه ممکن است ما از جهاد در راه خدا خودداری کنیم؟ ( قالُوا وَ ما لَنا اَلّا نُقاتِلَ فی سبیل اللهِ ). در حالی که آن ها ما را از شهر ودیار مان بیرون کردند و فرزندانمان را به اسارت بردند( وَ قَد اُخرِجنا مِن دیارنا وَ اَبنائِنا ). ولی وقتی که زمان عمل فرا رسید ، این قوم پیمان شکن ، طبق معمول رویگردان شدند و تعداد اندکی فرمان بردند (فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا اِلّا قَلیلاً مِنهُم وَ اللهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ). [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  محمد رجب زاده - تفسیر مجمع البیان
پس از طرح موضوع جهاد و پایدارى دربرابر ستم و بیداد و دفاع از حقوق و آزادى انسانها در آیات گذشته، اینک به بیان داستان جالب و درس‏آموزى از بنى‏اسرائیل مى‏پردازد و نشان مى‏دهد که چگونه آنان به‏دلیل سستى و احساس مسئولیت‏نکردن و وانهادن جهاد، به ذلّت این جهان و کیفر خدا گرفتار آمدند، تا دیگران درس عبرت گیرند و از همان راه نروند که سرنوشت شومى مشابه آنان برایشان درپى داشته باشد. «الم تر الى‏الملاء من بنى‏اسرائیل من بعد موسى» [هان اى پیامبر!]: آیا به [سرگذشت‏] آن گروه از بنى‏اسرائیل پس از [پیامبرشان‏] موسى ننگریسته‏اى [و آن داستان را نشنیده‏اى‏]؟! در اینکه پیامبر مورد اشاره این آیه شریفه کیست و نامش چیست، بحث هست: 1. عدّه‏اى معتقدند که پیامبر موردنظر، «شمعون» است. و مى‏گویند: مادر این پیامبر بزرگ، پیش از او فرزندى نداشت؛ از این رو، خالصانه و فروتنانه به بارگاه خدا روى آورد و خواسته‏اش را بر زبان راند؛ و خدا پسرى به او ارزانى داشت که نام وى را «شمعون» نهادند. و این مرد بزرگ، از نوّادگان یعقوب(ع) بود. 2. گروهى دیگر بر این عقیده‏اند که نام این پیامبر، «یوشع» - از نوّادگان یعقوب (ع) - بود. 3. و پاره‏اى نیز مى‏گویند: این پیامبر بزرگ «اشموئیل» بود که به عربى «اسماعیل» خوانده مى‏شود. این دیدگاه از پنجمین امام نور(ع) نیز روایت شده است. «اذ قالوا لنبىٍّ لهم‏ابعث لنا ملکاً نقاتل فى سبیل‏اللّه» آنگاه که به پیامبر خود گفتند: براى ما فرمانروایى پراقتدار برانگیز تا به فرماندهى او در راه خدا کارزار کنیم‏ انگیزه این درخواست‏ راجع به علل و انگیزه‏هاى این درخواست، نظرهایى چند ارائه شده است: 1. بعضى گفته‏اند: به‏دلیل واپسگرایى بنى‏اسرائیل و شکستن پیمانشان با خدا و عمل‏نکردن به مقرّرات دینى خود، گناه و تباهى در جامعه آنان گسترش یافت؛ درنتیجه بیدادگران و زورگویان بر آنان چیره شدند و بخش بزرگى از وطن آنان را به‏تصرّف خود درآوردند و زنان و کودکانشان را اسیر کردند و خود آنها را به ذلّت و خفّت کشیدند. دیگر نه کسى بود که یاریشان کند و نه پیشواى راستین و پیامبرى داشتند که راهشان بنماید. آرى؛ در این شرایط سخت بود که خداى پرمهر و بنده‏نواز، «اشموئیل» پیامبر را درمیان آنان برانگیخت تا راه نجات را به آنان نشان دهد. امّا آنان به آن حضرت گفتند: اگر براستى فرمان بعثت یافته‏اى، براى ما فرمانروایى برانگیز تا در راه خدا دست به پیکار زنیم و خود را از این خفّت و اسارت برهانیم. 2. برخى دیگر برآنند که بنى‏اسرائیل، در اسارت «عمالقه» بودند و در اندیشه نجات و رهایى خویش. از این رو، فرمانروایى مى‏خواستند که با سازماندهى و تدبیر او، همه نیروهاى خویش را یکپارچه سازند و با نظم و تشکیلاتى نوین به جنگ با دشمن برخیزند و پیروزى را از آن خود سازند. 3. و پاره‏اى نیز بر این اعتقادند که خدا، «اشموئیل» پیامبر را به‏سوى اینان فرستاد؛ که با آمدن او، بنى‏اسرائیل مدّتى به بهترین شکل زندگى کردند تا موضوع تجاوز «جالوت» پیش آمد؛ و آنگاه بود که آنان به پیامبرشان گفتند: فرمانروایى براى ما برگزین تا با فرماندهى او به پیکار دست یازیم. گفتنى است که در آن روزگاران، به امیر و فرمانده لشکرى عظیم که سپاه را در میدانهاى کارزار رهبرى مى‏کرد، «ملک» مى‏گفتند. در جامعه بنى‏اسرائیل، انتخاب چنین کسى با پیامبرشان بود که بعد از آن، در پرتو وحى و رسالت خویش، او را در فراز و نشیبها بویژه امور جهاد و دفاع راهنمایى مى‏کرد. «قال هل عسیتم ان کتب علیکم‏القتال اَن‏لاتقاتلوا» [پیامبرشان دربرابر درخواست آنان‏] گفت: اگر کارزار بر شما نوشته شد، مبادا چنانکه من شما را مى‏شناسم، نجنگید و به آنچه اینک مى‏گویید و بدان پاى مى‏فشارید، عمل نکنید روشن است که منظور آن پیامبر بزرگ خدا، آزمون و دریافت میزان آگاهى و تمایل آنان به جهاد و پایدارى، و نیز نوعى پیمان‏گرفتن از آنان بود. «قالوا و مالنا الّا نقاتل فى سبیل‏اللّه و قد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا» آنان گفتند: مگر ما را چه شده است که با اینکه از شهر و دیارمان و از کنار خاندان و فرزندانمان رانده شده‏ایم، بازهم در راه خدا و نجات خویشتن کارزار نکنیم؟! عدّه‏اى «ما» در آیه شریفه را نافیه گرفته و «مالنا» را اینگونه معنا کرده‏اند: «و جنگ براى ما نخواهد بود». و درباره «و قد اخرجنا» گفته‏اند: درست است که معناى این ترکیب در ظاهر این است که «همه ما رانده شده‏ایم»، امّا مفهوم خاصّى از آن موردنظر است. به هرحال، آنان گفتند: ما از شهر و دیار خود رانده شده‏ایم و ذلّت و اسارت بر ما تحمیل شده است؛ بنابراین، در خانه و شهر و میان بستگان و دوستان خود نیستیم و با عزّت و سرفرازى زندگى نمى‏کنیم که عشق به این زندگى داشته و از پیکار رویگردان باشیم! آرى؛ ما در شرایطى قرار گرفتیم که جز دو راه درپیش نداریم: یا مرگ پرافتخار یا نجات از اسارت و خفّتى که بر ما سایه افکنده است. «فلمّا کتب علیهم‏القتال تولّوا الّا قلیلاً منهم واللّه علیمٌ بالظّالمین» امّا آنگاه که جهاد بر آنان واجب شد، جز اندکى از آنان، [همگى‏] روى برتافتند؛ و خدا بیدادگران را مى‏شناسد در این جمله از آیه شریفه، تقدیرى صورت گرفته است که مى‏تواند اینگونه باشد: «پس از درخواست بنى‏اسرائیل، خداى پرمهر و بنده‏نواز، خواسته آنان را پذیرفت و فرمانروایى برایشان برگزیده شد؛ امّا آنگاه که کارزار بر آنان مقرّر شد، جز گروه ناچیزى از آنان، همگى روى برتافتند و فرمان خدا و عهد خود را نادیده گرفتند؛ و خدا ستمکاران را مى‏شناسد و از حال و کارهایشان آگاه است». گفتنى است که این آخرین جمله آیه شریفه، هشدارى است بر عهدشکنان و پشت‏کنندگان به دشمن، چرا که این گروه با این کار، هم به خود ستم روا داشتند و هم به دیگران [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مهديه عليزاده اسلامي - المیزان
ا لم تر الی الملا من بنی اسرائیل ... کلمه ملا بطوری که گفته‏اند به معنای جماعتی از مردم است که بر یک نظریه اتفاق کرده‏اند و اگر چنین جمعیتی را ملا نامیدند برای این است که عظمت و ابهتشان چشم بیننده را پر می‏کند . و چنین جمعیتی از بنی اسرائیل به پیامبر خود گفتند : پادشاهی برای ما معین کن تا در تحت فرمانش در راه خدا بجنگیم ، و از سیاق بر می‏آید که پادشاهی که تا آنروز بر آنان تسلط داشته همان جالوت بوده ، که در آنان به روشی رفتار کرده بود که همه شؤون حیاتی و استقلال و خانه و فرزند را از دست داده بودند و این گرفتاری بعد از نجاتشان از شر آل فرعون بود ، که شکنجه‏شان می‏کردند و خدا موسی (علیه‏السلام‏) را بر آنان مبعوث کرد ، و بر آنان ولایت و
سرپرستی داد ، بعد از موسی ولایت ایشان را به اوصیای موسی وا گذاشت ، بعد از این دوره‏ها بود که گرفتار دیو جالوت شدند ، و وقتی ظلم جالوت به ایشان شدت یافتو فشار از طرف دستگاه جالوت بر ایشان زیاد شد ، قوای باطنشان که رو به خمود گذاشته بود ، بیدار شد ، و تعصب تو سری خورده و ضعیفشان زنده گشت ، در اینجا بود که بزرگان قوم از پیامبرشان درخواست می‏کنند پادشاهی برایشان برگزیند تا به وسیله او اختلافات داخلی خود را برطرف نموده و قوایشان را تمرکز دهند ، و در تحت فرمان آن پادشاه ، در راه خدا کارزار کنند .
قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا بنی اسرائیل از پیامبر خود درخواست می‏کردند که پادشاهی برایشان معین کند ، تا در تحت لوای او در راه خدا کارزار کنند ، و چون پیغمبرشان چنین اختیاری نداشت ، لذا کارزار کردن و تعیین فرمانده را به خدای تعالی ارجاع می‏داد ، و در این آیه از در تعظیم ، نام خدا را نبرده ، و تنها در پاسخشان از ایشان پرسید ، آیا اگر چنین فرماندهی معین شود احتمال آن را می دهید که نافرمانیش کنید ؟ از این پاسخ پیدا است که آن جناب به وحی خدا ، این نافرمانی را از ظاهر حال آن خبردار شده ، و به همین جهت خدای تعالی را منزه‏تر از آن دانسته که نامش را ببرد ، تنها اشاره کرده که امر این درخواست مربوط به خدا و راجع به اوست ، چون کتابتی که در این پاسخ آمده به معنای واجب شدن است و تنها کار خدای تعالی است . گفتیم مخالفت و پشت کردن به جنگ از ظاهر حال آنان محتمل بود ، ولی همین امر ظاهر را به صورت استفهام بیان کرد ، تا مردم این ظاهر حال را انکار نموده ، در نتیجه تا حجت بر آنان تمام شود ، و همین پاسخ را داده گفتند : و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله ؟ ( چه جهت دارد که ما در راه خدا قتال نکنیم ؟) .قالوا : و ما لنا الا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا ... در این پاسخ مساله بیرون شدن جبری از خانه و شهر را علت جنگیدن و کنایه از آن کردند و چون بیرون شدن از وطن مالوف مستلزم دورشدن از زن و فرزند و سبب محرومیت از همه این نعمتها می‏شود ، لذا بیرون شدن را هم به وطن نسبت دادند ، و هم به فرزندان و گفتند : با اینکه از وطن و فرزند خود بیرون شده‏ایم فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم ، و الله علیم بالظالمین این آیه به شهادت اینکه حرف فاء در اول آن است ، فرع و نتیجه گفتار پیامبر آن قوم ، که پرسید : هل عسیتم ... و جواب قوم که گفتند : و ما لنا الا نقاتل ، واقع شده ، و جمله : و الله علیم بالظالمین ، دلالت دارد بر اینکه پرسش پیامبرشان که پرسید : هل عسیتمان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا ... ناشی از وحی خدای سبحان بوده و معلوم می‏شود خدای تعالی به او خبر داده که اینها فردا که صاحب فرمانده شدند از او اطاعت نخواهند کرد ، و قرار خواهند نمود و گرنه معنا ندارد ابتدا چنین سؤالی را پیش بکشد . [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ‌: آیا ندیدى و ندانستى، یعنى دیدى و دانا شدى به جمعى از اشراف و رؤساى بنى اسرائیل، مِنْ بَعْدِ مُوسى‌: بعد از وفات موسى و تفکر نما در حال آنها. إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ‌:
زمانى را که گفتند پیغمبرشان را که یوشع بن نون یا اشموئیل که به زبان عربى اسمعیل است به روایت حضرت باقر علیه السلام‌ «1» و او را بعد از الیسع، خداوند مبعوث ساخت. گفتند به او: ابْعَثْ لَنا مَلِکاً: مبعوث نما براى ما پادشاهى را که، نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‌: مقاتله کنیم به کمک او در راه خدا با جالوت و قوم او.
على بن ابراهیم قمى- از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که بنى اسرائیل بعد از حضرت موسى علیه السلام مشغول معاصى شدند و تغییر دادند دین را و سرکشى کردند. خدا مسلط ساخت بر ایشان جالوت را که از قبطیان بود، پس مردان را کشت و آنها را از شهر بیرون کرد و زنان را به‌
«1» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 442- مجمع البیان، جزء دوّم، صفحه 350.
تفسیر اثنا عشرى، ج‌1، ص: 438
بندگى گرفت. پس فزع نمودند به پیغمبرشان و گفتند از خدا بخواه که مبعوث فرماید براى ما پادشاهى که مقاتله کنیم در راه خدا (چون نبوت و سلطنت از هم جدا بود) «1».
قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ‌: گفت آن پیغمبر بر سبیل استمزاج حرص آنها بر جهاد: آیا هیچ شاید و متوقع باشد شما را، إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ‌: اگر واجب شود بر شما جهاد، أَلَّا تُقاتِلُوا: هر آینه مقاتله نمى‌کنید.
بنى اسرائیل بعد از شنیدن این قول از شموئیل، قالُوا وَ ما لَنا: گفتند در جواب او: غرض ما چیست و چگونه، أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‌: مقاتله نکنیم در راه خدا، وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا: و حال آنکه بتحقیق خارج نموده و مهجور ساخته‌اند ما را از منازل و پسران ما، چه جالوت از ابناى ملوک، چهار صد و چهل را در بند و بعضى را تبعید نموده، بدین سبب تأکید داشتند در جهاد و مقاتله. فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ‌:
پس چون واجب شد بر ایشان جهاد با دشمنان دین، تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ‌:
اعراض کردند و پشت نمودند و برگشتند مگر کمى از ایشان که سیصد و سیزده نفر بودند. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ‌: و خدا داناست به ستمکاران که از جهاد تخلف نمودند. این کلام وعید است نسبت به معرضین از فرمان الهى.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
 » روان جاوید
لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246)
ترجمه‌
آیا ندیدى گروهى از بنى اسرائیل را بعد از موسى چون گفتند به پیغمبرى که بود مر ایشان را که برانگیز از براى ما پادشاهى را تا کارزار کنیم در راه خدا گفت آیا انتظار میرود از شما اگر نوشته شود بر شما کارزار آنکه کارزار نکنید
جلد 1 صفحه 310
گفتند و چه میشود ما را که کارزار نکنیم در راه خدا با آنکه بتحقیق بیرون کرده شدیم از خانه‌هامان و فرزندانمان پس چون نوشته شد بر ایشان کارزار برگشتند مگر اندکى از ایشان و خدا دانا است بستمکاران.
تفسیر
مراد از رؤیت علم و اطلاع است و آن جماعت از اشراف بنى اسرائیل بودند و پیغمبر آنها بعد از وفات حضرت موسى بر حسب نقل مجمع از حضرت باقر (ع) اشموئیل نام داشته و آن بعربى اسماعیل است و نیز در مجمع و عیاشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده که در آنزمان معمولا امیر لشگر را پیغمبر انتخاب مینمود و وسائل جنگ را برایش فراهم میکرد و از طرف خداوند خیر و صلاح را باو خبر میداد و او را پادشاه میخواندند و اشموئیل با آن جماعت اتمام حجت نمود و از آنها عهد و پیمان گرفت که پس از تعیین امیر جنگ تخلف از جهاد ننمایند و فرمود اگر احتمال میدهید در باره خودتان که کوتاهى نمائید بگوئید گفتند چگونه ممکن است ما در جنگ کوتاهى کنیم با آنکه ما را باسارت و اجبار از خانمانمان دور کردند لکن با این حال چون فرمان الهى بجنگ صادر شد مخالفت کردند مگر کمى از آنها که در منهج عددشانرا در سیصد و سیزده تن تعیین نموده است و در برهان از امام باقر (ع) روایت نموده که آنها شصت هزار نفر بودند و خداوند عالم است بحال کسانیکه در باره خود و اهل دیار خود ظلم کنند و حاضر براى جهاد نشوند و در دنیا بذلت و اسارت و رقیت دچار و در آخرت بعذاب الهى گرفتار گردند. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.