از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(ان الذین کفرواسواءعلیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون ):(هماناکسانی که کافر شدند برایشان علی السویه است ،اگر آنها را انذار کنی یا نکنی ایمان نمی آورند)،کفر درقرآن برپنج وجه است :1ـ کفر انکار ربوبیت و این قول کسانی است که اعتقاد به خدا و بهشت وجهنم و...ندارند.2ـ کفر انکار و جحودبه معرفت و این قول کسانی است که یقین دارند اماایمان بامنافعشان سازگار نیست (وجحدوابهاواستقینتهاانفسهم )(22)،(آن راانکارمی کنند درحالیکه نفسهاشان نسبت به آن یقین دارد).3ـ کفر نعمتها ،یعنی شکر نکردن نعمتهای الهی (هذامن فضل ربی لیبلونی ءأشکرام اکفر)(23)(این ازفضل پروردگار من است تا آزمایش کند که من شکر می کنم یا کفرمی ورزم )؟4 ـ کفر به ترک اوامر الهی ،یعنی عمل نکردن به دستورات الهی وارتکاب معاصی .5 ـ کفر برائت (کفرنابکم )یعنی بیزارشدیم ازشما،و کسانی که کافر شدند انذاروبیم دادن یاندادن برای آنها مساوی است و تفاوتی نمی کند و این حال کسانی است که کفردردلشان ثابت و ریشه دار شده و چه بسا مصداق آیه ، سردمداران مشرکین ازقریش باشند. [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) بدرقاسمی : هیچ عامل هدایتگری در کافران تأثیر ندارد و آنان در کفر خود ثابت قدم هستند .
2) بدرقاسمی : هیچ عامل هدایتگری برای کافران مؤثر نیست و آنان بر کفرشان ثابت قدم هستند .
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مريم بداخانيان - تفسیر المیزان
[سوره البقرة (2): آیات 6 تا 7] ترجمه آیات‏ کسانى که کافر شدند بر ایشان یکسان است چه ایشان را اندرز بکنى و چه اندرز نکنى ایمان نخواهند آورد. (6) خدا بر دلهاشان مهر زده و بر گوش و چشمهاشان پرده‏ایست و ایشان عذابى عظیم دارند (7). بیان‏ (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا) الخ، اینان کسانى هستند که کفر در دلهاشان ریشه کرده، و انکار حق در قلوبشان جاى‏گیر گشته، بدلیل اینکه در وصف حالشان مى‏فرماید: انذار کردنت و نکردنت بر ایشان یکسان است، معلوم است کسى که کفر و جحودش سطحى است، در اثر انذار و اندرز دست از کفر و جحودش بر میدارد، و کسى که انذار و عدم آن بحالش یکسان است، معلوم است که کفر و جحود در دلش ریشه‏دار گشته. [مراد از" الذین کفروا" کدام دسته از کفارند؟] و اما اینکه منظور از این کفار کدام دسته از کفارند؟ احتمال مى‏رود منظور، صنادید و سردمداران مشرکین قریش و بزرگان مکه باشند، آنهایى که در امر دین عناد و لجاجت بخرج داده، و ______________________________________________________ صفحه 83 در دشمنى با دین خدا از هیچ کوشش و کارشکنى کوتاهى نکردند، تا آنجا که خداى تعالى در جنگ بدر و سایر غزوات تا آخرین نفرشان را هلاک کرد. مؤید این احتمال تعبیر (یکسان است چه ایشان را انذار بکنى و چه نکنى) است، چون اگر بخواهیم مورد گفتگوى در این جمله را همه طبقات کفار بدانیم، ملتزم باین شده‏ایم که باب هدایت بکلى مسدود است، و اصلا آمدن پیامبر اسلام سودى بحال هیچ کافرى ندارد، و حال آنکه قرآن کریم ببانگ بلند بر خلاف این گواهى میدهد. علاوه بر اینکه این تعبیر در دو جاى قرآن آمده، یکى اینجا، و یکى در سوره یس، و سوره یس در مکه، و سوره بقره در اوائل هجرت و قبل از جنگ بدر نازل شد، پس بنظر قریب مى‏رسد که مراد همان کفار مکه باشند، و اصلا در هر جاى قرآن که تعبیر (الذین کفروا) آمده، مراد کفار مکه‏اند، که در اوائل بعثت با دعوت دینى مخالفت مى‏کردند، مگر آنکه قرینه‏اى در کلام باشد، که خلاف آن را برساند، نظیر تعبیر به (الذین آمنوا)، که بزودى خواهیم گفت: هر جا در قرآن مطلق و بدون قرینه آمده باشد، مراد از آن مسلمانان مکه، یعنى دسته اول از مسلمین است، که بچنین خطابى تشریفى اختصاص یافته‏اند، مگر آنکه قرینه‏اى در کلام، خلاف آن را اثبات کند. (خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ، وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ) «1» در این جمله سیاق تغییر یافته، یعنى در اول، مهر بر دلها زدن را بخودش نسبت داده، ولى پرده بر گوش و چشم داشتن را بخود کفار نسبت داده، و فرموده: خدا مهر بر دلهاشان زده، و بر گوشها و چشمهایشان پرده است، و این اختلاف در تعبیر مى‏فهماند که یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده، و آن این مقدار بوده که زیر بار حق نمى‏رفته‏اند، و یک مرتبه شدیدترى را خدا بعنوان مجازات بر دلهاشان افکنده، پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد، یکى حجاب خودشان، و یکى حجاب خدا، و بزودى پاره‏اى مطالب دیگر در باره این فراز در ذیل آیه: (إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا)، «2» خواهد آمد انشاء اللَّه تعالى. این را هم ناگفته نگذاریم که کفر، مانند ایمان صفتى است که قابل شدت و ضعف است، و مراتبى مختلف، و آثارى متفاوت دارد، همانطور که ایمان اینطور است. بحث روایتى [(شامل روایتى از امام صادق (ع) در باره وجود کفر)] در کافى از زبیرى از امام صادق (ع) روایت آورده که گفت: بآنجناب عرضه داشتم: وجوه کفر را که در کتاب خدا آمده برایم بیان بفرما، فرمود: کفر در کتاب خدا بر _______________ 1- سوره بقره آیه 7 2- بقره آیه 26 ______________________________________________________ صفحه 84 پنج قسم است، اول کفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است، سوم کفر بترک دستورات الهى، چهارم کفر برائت، پنجم کفران نعمت. اما قسم اول دو قسم جحود، یکى جحود و انکار ربوبیت خدا است، و این اعتقاد کسى است که میگوید: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان این عقیده دو صنف از زنادقه هستند، که بایشان دهرى هم مى‏گویند، همانهایند که قرآن کلامشان را حکایت کرده که گفته‏اند: (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ، جز روزگار کسى ما را نمى‏میراند) و این دینى است که از طریق امتحان و دل بخواه براى خود درست کرده‏اند، و گفتارشان خالى از حقیقت و تحقیق است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده: (إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ «1» جز پندار دلیل دیگرى ندارند)، و نیز فرموده: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، کسانى که کافر شدند بر ایشان یکسان است، چه انذارشان کنى، و چه نکنى ایمان نمى‏آورند)، «2» یعنى بدین توحید ایمان نمى‏آورند، این یکى از وجوه کفر است. و اما وجه دوم از جحود، جحود بر معرفت است، و آن این است که کسى با اینکه حق را شناخته، و برایش ثابت شده، انکار کند، که خداى عز و جل در باره‏شان فرموده: (وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا، «3» دین خدا را انکار کردند، با اینکه در دل بحقانیت آن یقین داشتند، ولى چون ظالم، و سرکش بودند، زیر بار آن نرفتند)، و نیز فرموده: (وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا، کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ، قبل از آمدن اسلام یهودیان بکفار مى‏گفتند بزودى پیامبر آخر الزمان مى‏آید، و ما را بر شما پیروزى مى‏بخشد، ولى همین که اسلام آمد، بدان کافر شدند، پس لعنت خدا باد بر کافران). «4» وجه سوم از کفر، کفران نعمت است، که خداى سبحان در باره‏اش از سلیمان حکایت کرده که گفت: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی، لِیَبْلُوَنِی، أَ أَشْکُرُ؟ أَمْ أَکْفُرُ؟ وَ مَنْ شَکَرَ، فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ، این از فضل پروردگارم است، تا مرا بیازماید، آیا شکر مى‏گزارم؟ یا کفران مى‏کنم؟ و کسى که شکر گزارد، بنفع خود شکر کرده و کسى که کفران کند خدا بى نیاز و کریم است)، «5» و نیز فرموده: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ، وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ، اگر شکر بگذارید نعمت را برایتان زیاده کنم، و اگر کفر بورزید، بدرستى عذابم شدید است)، «6» و نیز فرموده: (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ، وَ اشْکُرُوا لِی، وَ لا تَکْفُرُونِ، بیاد من افتید تا بیادتان بیفتم و شکرم بگذارید، و _______________ 1- سوره جاثیه آیه 24 2- سوره بقره آیه 6 3- سوره نمل آیه 14 4- بقره آیه 89 5- سوره نمل آیه 40 6- سوره ابراهیم آیه 7 ______________________________________________________ صفحه 85 کفرانم مکنید)، «1» در این چند آیه کلمه کفر بمعناى کفران نعمت است. وجه چهارم از کفر، ترک دستورات خداى عز و جل میباشد، که در آن باره فرموده: (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ، مِنْ دِیارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسارى‏، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ؟ و تکفرون ببعض؟ و چون پیمان از شما گرفتیم، که خون یکدیگر مریزید، و یکدیگر را از دیارتان بیرون مکنید، شما هم بر این پیمان اقرار کردید، و شهادت دادید، آن گاه همین شما یکدیگر را کشتید، و از وطن بیرون کردید، و بر دشمنى آنان و جنایتکارى پشت به پشت هم دادید، و چون اسیرتان میشدند، فدیه مى‏گرفتید، با اینکه فدیه گرفتن و بیرون راندن بر شما حرام بود، آیا به بعضى احکام کتاب ایمان مى‏آورید، و به بعضى کفر مى‏ورزید؟) «2» (یعنى عمل نمى‏کنید)؟ پس در این آیه منظور از کفر، ترک دستورات خداى عز و جل میباشد، چون نسبت ایمان هم بایشان داده، هر چند که این ایمان را از ایشان قبول نکرده، و سودمند بحالشان ندانسته، و فرموده: (فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، پس چیست جزاى هر که از شما چنین کند، بجز خوارى در زندگى دنیا، و روز قیامت بسوى شدیدترین عذاب بر مى‏گردند، و خدا از آنچه مى‏کنید غافل نیست). «3» وجه پنجم از کفر، کفر برائت است، که خداى عز و جل در باره‏اش از ابراهیم خلیل (ع) حکایت کرده، که گفت: (کَفَرْنا بِکُمْ، وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، از شما بیزاریم، و میان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنمیداریم، تا آنکه بخداى یگانه ایمان بیاورید) «4» که در این آیه کفر بمعناى بیزارى آمده، و نیز از ابلیس حکایت مى‏کند، که از دوستان انسى خود در روز قیامت بیزارى جسته، میگوید: (إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ، من از اینکه شما مرا در دنیا شریک قرار دادید بیزارم) «5»، و نیز از قول بت‏پرستان حکایت مى‏کند، که در قیامت از یکدگر بیزارى میجویند، و فرموده: (إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً، مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ، وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، تنها علت بت‏پرستى شما در دنیا رعایت دوستى با یکدیگر بود، ولى روز قیامت از یکدیگر بیزارى جسته، یکدیگر را لعنت خواهید کرد) «6»، که کفر در این آیه نیز بمعناى بیزارى آمده «7». مؤلف: این روایت در حقیقت میخواهد بفرماید: که کفر شدت و ضعف مى‏پذیرد. _______________ 1- بقره آیه 152 2 و 3- سوره بقره آیه 85 4- سوره ممتحنه آیه 4. 5- سوره ابراهیم آیه 22. 6- سوره عنکبوت آیه 26. 7- اصول کافى ج 2 ص 389 ح 1 [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) بافرانی : با سلام و تشکر از تفسیر ارائه شده بهتر است فقط به تفسیر ایه مورد نظر اشاره شود
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر راهنما
همانا این کسانى که کفر ورزیده اند چه به آنان اخطار کنى یا اخطار نکنى برایشان یکسان است و ایمان نخواهند آورد.

1 - انذارهاى پیامبر (ص) در منکرانِ قرآن و کافران به آن، بى تأثیر بود.

إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

به نظر مى رسد متعلَّق «کفروا» به قرینه آیات قبل ـ که موضوع آنها قرآن بود ـ قرآن باشد; یعنى: ان الذین کفروا بالقرآن ... .

«انذار» (مصدر انذرت) به معناى خبر دادن و مطلع ساختن از چیزى است که باید از آن ترسید و دورى کرد.

2 - منکران قرآن، به خدا و قیامت ایمان نخواهند آورد.

إن الذین کفروا ... لایؤمنون

متعلَّق «لایؤمنون» به دلیل آیه هشت و نیز آیات قبل، خدا و قیامت است; یعنى: لایؤمنون باللّه و لابالیوم الآخر.

3 - قرآن بهترین راهنماى مردم براى ایمان به خدا و قیامت

إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون

چنانچه مراد از «کفر» کفر به قرآن باشد، جمله «سواء علیهم» به این حقیقت اشاره دارد که اگر قرآن در انسانى تأثیر نبخشد چگونه انتظار مى رود که از سخن پیامبر(ص) تأثیر بپذیرد؟ و این حاکى از آن است که قرآن بهترین وسیله هدایت و ارائه کننده مؤثرترین انذارهاست.

4 - انذار از روشهاى تبلیغى ـ هدایتى پیامبر(ص)

ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

5 - برخى از مردم عصر پیامبر (ص) در مرحله اى از کفر بودند که انذارهاى پیامبر(ص) در آنان تأثیرى نمى بخشید.

إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون

برخى برآنند که مراد از «الذین کفروا» گروهى از کفرپیشگان مکّه است; یعنى آیه شریفه بیان یک قضیه خارجیه است و حکایت از آن ندارد که در کافر زمینه ایمان نیست.

6 - برخى از کافران به مرحله اى از کفر مى رسند که زمینه ایمان در آنان نابود مى شود.

إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون

7 - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «الکفر فى کتاب اللّه على خمسة أوجه ... فمنها کفر الجحود و الجحود على وجهین ... فأما کفر الجحود فهو الجحود بالربوبیة و هو قول من یقول لارب و لاجنة و لانار ... قال اللّه عز و جل: ... إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون ...;(1)

کفر در کتاب خدابه پنج معنا آمده است ... یکى از آنها کفر جحود است که دو وجه دارد: یک وجه آن، انکار ربوبیت است و آن قول کسى است که مى گوید: نه خدایى هست نه بهشتى و نه جهنمى ... خداوند فرمود: إن الذین کفروا سواء علیهم ...».
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  نيره تقي زاده فايند - یوسفعلی
30. Kafara, kufr, Kafir, and derivative forms of the word, imply a deliberate rejection of Faith as opposed to a mistaken idea of Allah or faith, which is not inconsistent with an earnest desire to see the truth. Where there is such desire, the Grace and Mercy of Allah gives guidance. But that guidance is not efficacious when it is deliberately rejected, and the possibility of rejection follows from the grant of free will. The consequence of the rejection is that the spiritual faculties become dead or impervious to better influences, See also n. 93, n. 3557, and n. 3644. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  عبدالله عبداللهي - روان جاوید
برهان از حضرت صادق (ع) نقل نموده که این کافران دهریّه و زنادقه هستند که منکر خدا و بهشت و جهنم مى باشند و چهار قسم کفار دیگر هم هستند که آنها مشمول این آیه نیستند بلکه مشمول آیات دیگرند یک قسم از آنها کسانى هستند که باطنا ایمان دارند ولى برحسب ظاهر انکار مى نمایند و این فرقه و فرقه اولى را منکر مى گویند و کفرشان کفر جحودى است قسم سوم از اقسام کفار کسانى هستند که کفران نعمت خدا را مى کنند و قسم چهارم آنانند که معصیت خدا را مى نمایند و پنجم آنانند که بیزارى از خدا و پیغمبر (ص) مى جویند، و در صافى تفسیر فرموده این کفار را بمنکرین خدا و منکر آنچه در آیات سابقه از عقائد اهل ایمان گذشت و فرموده است خداوند بعلم خود خبر داده است از حال آنها که قابل هدایت نیستند و مراد از انذار تخویف است [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.