6) همانا این کسانى که کفر ورزیده اند چه به آنان اخطار کنى یا اخطار نکنى برایشان یکسان است و ایمان نخواهند آورد.
1 - انذارهاى پیامبر (ص) در منکرانِ قرآن و کافران به آن، بى تأثیر بود.
إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم
به نظر مى رسد متعلَّق «کفروا» به قرینه آیات قبل ـ که موضوع آنها قرآن بود ـ قرآن باشد; یعنى: ان الذین کفروا بالقرآن ... .
«انذار» (مصدر انذرت) به معناى خبر دادن و مطلع ساختن از چیزى است که باید از آن ترسید و دورى کرد.
2 - منکران قرآن، به خدا و قیامت ایمان نخواهند آورد.
إن الذین کفروا ... لایؤمنون
متعلَّق «لایؤمنون» به دلیل آیه هشت و نیز آیات قبل، خدا و قیامت است; یعنى: لایؤمنون باللّه و لابالیوم الآخر.
3 - قرآن بهترین راهنماى مردم براى ایمان به خدا و قیامت
إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون
چنانچه مراد از «کفر» کفر به قرآن باشد، جمله «سواء علیهم» به این حقیقت اشاره دارد که اگر قرآن در انسانى تأثیر نبخشد چگونه انتظار مى رود که از سخن پیامبر(ص) تأثیر بپذیرد؟ و این حاکى از آن است که قرآن بهترین وسیله هدایت و ارائه کننده مؤثرترین انذارهاست.
4 - انذار از روشهاى تبلیغى ـ هدایتى پیامبر(ص)
ءأنذرتهم أم لم تنذرهم
5 - برخى از مردم عصر پیامبر (ص) در مرحله اى از کفر بودند که انذارهاى پیامبر(ص) در آنان تأثیرى نمى بخشید.
إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون
برخى برآنند که مراد از «الذین کفروا» گروهى از کفرپیشگان مکّه است; یعنى آیه شریفه بیان یک قضیه خارجیه است و حکایت از آن ندارد که در کافر زمینه ایمان نیست.
6 - برخى از کافران به مرحله اى از کفر مى رسند که زمینه ایمان در آنان نابود مى شود.
إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون
7 - از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «الکفر فى کتاب اللّه على خمسة أوجه ... فمنها کفر الجحود و الجحود على وجهین ... فأما کفر الجحود فهو الجحود بالربوبیة و هو قول من یقول لارب و لاجنة و لانار ... قال اللّه عز و جل: ... إن الذین کفروا سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون ...;(1)
کفر در کتاب خدابه پنج معنا آمده است ... یکى از آنها کفر جحود است که دو وجه دارد: یک وجه آن، انکار ربوبیت است و آن قول کسى است که مى گوید: نه خدایى هست نه بهشتى و نه جهنمى ... خداوند فرمود: إن الذین کفروا سواء علیهم ...».
[ نظرات / امتیازها ]
7) خدا بر قلب ها و بر گوش هایشان مهر نهاده و بر چشمانشان پرده اى [ضخیم] قرار دارد و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود.
1 - خداوند قلب منکران قرآن را از فهمیدن معارف دین و گوش آنان را از شنیدن حقایق دینى، بازداشته است.
ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم
«ختم» به معناى بستن درب چیزى با گل و مانند آن و به اصطلاح لاک و مهر کردن، است. بسته شدن قلب، کنایه از درک نکردن و نفهمیدن است. و «على سمعهم» مى تواند عطف بر «على قلوبهم» باشد و نیز مى تواند خبر براى «غشاوة» باشد. در برداشت فوق، احتمال اول لحاظ شده است.
2 - بر گوش و چشم منکران قرآن، حجابى است که آنان را از شنیدن و دیدن حقایق دین، ناتوان ساخته است.
و على سمعهم و على ابصرهم غشوة
«غشاوة» به معناى پرده و مانند آن است. در برداشت فوق «على سمعهم» خبر براى «غشاوة» گرفته شده است.
3 - قلب (دل و اندیشه)، گوش و چشم از ابزار شناخت
ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة
4 - مؤثر نبودن انذارهاى پیامبر (ص) در کافرانِ منکرِ قرآن، ناشى از مسدود بودن ابزار درک و فهم ایشان است.
سواء علیهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لایؤمنون. ختم اللّه على قلوبهم
5 - آدمى، خود ایجاد کننده حجاب شنیدن و دیدن، بر چشم و گوش خویش است.
و على سمعهم و على ابصرهم غشوة
ایجاد «غشاوة» بر چشم و گوش - به خلاف مسدود کردن قلبها - به خداوند نسبت داده نشده است. از این مقابله چنین بر مى آید که کافران، خود ایجاد کننده «غشاوة» بر گوش و چشم خویش هستند.
6 - درک نکردن معارف الهى، کیفرى است از جانب خدا، بر ناشنیده گرفتن و نادیده انگاشتن حقایق دینى
ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة
جمله «و على سمعهم ...» جمله حالیه و بیانگر علت مسدود شدن قلبهاست; یعنى، بدان جهت خداوند آنان را از درک کردن محروم ساخت که ایشان حقایق را ناشنیده انگاشتند و بر واقعیتها چشم فرو بستند.
7 - کفر پیشگان به عذابى گرفتار خواهند شد.
و لهم عذاب عظیم
[ نظرات / امتیازها ]