● بیان ازدواجهاى ممنوع در آیات 23 و 24
آیات محکمهاى است که در مقام بیان تمامی اقسام ازدواجهای حرام است، و در حرام بودن آنها هیچ تخصیصی و یا تقیدی نیاورده، ظاهر جمله:«و احل لکم ماوراء ذلکم» (جز اینها که بر شمردیم همه برایتان حلال است)، که بعد از شمردن محرمات آمده، نیز همین است، که محرمات نامبرده بدون هیچ قیدی حرامند، و در هیچ حالی حلال نمیشوند.
و به همین جهت است که میبینیم اهل علم هم در استدلال به آیه نامبرده بر حرمت ازدواج با دختری که پسر زاده و یا دختر زاده انسان است، و نیز حرمت ازدواج با مادر پدر و یا مادر مادر، و نیز در استدلال به آیه:«و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم»(النساء / 22) بر حرمت ازدواج با همسر جد، هیچ اختلافی نکردهاند معلوم میشود حرمت زنان نامبرده در آیه هیچ قید و شرطی ندارد، و با همین اطلاق است که نظر قرآن کریم در مورد تشخیص پسران و دختران استفاده میشود، و معلوم میشود از نظر تشریع پسران انسان و دخترانش چه کسانی هستند؟ که انشاء الله بیانش خواهد آمد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 416 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
1)
: اگر دختر زن بعد از جدایی از زن و به واسطه شوهر بعد به دنیا بیاید دیگر حکم(ربیبه) وجود ندارد ،چرا که دیگرحکم پدرخواندگی و دختر خواندگی بین آنها ایجاد نشده است، پس نمی تواند محرمیتی حاصل شود در نتیجه حتی با دخول هم محرمیتی وجود ندارد،ضمنا وقتی در آیه چنین ترجمه می شود که ربیبه غالبا در کفالت و سرپرستی مرد قرار می گیرند ،اشاره دقیقتر به این موضوع است که این دختر می بایست از شوهر قبلی باشد که به طور غالب در دامان مرد پرورش پیدا می کند،در غیر این صورت قران می بایست به دختران زن از شوهران بعدی نیز اشاره می کرد، بر طبق این دو موضوع اینچنین به نظر می رسد که این محرمیت مربوط به دختر زن از جانب شوهر قبلی باشد و با تحقق دخول.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کسانی که ازدواج با آنان حرام است
این چند زنی که در این آیه اصنافشان ذکر شده است زنانی هستند که بر حسب نسب ازدواج با آنها، حرام است، و این محرمات نسبی هفت صنفند: 1-مادران 2-دختران 3-خواهران 4-عمهها 5-خالهها 6-دختران برادر 7-دختران خواهر.
{حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْت}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : اما صنف اول: یعنی مادران عبارتند از زنانی که ولادت انسان به آنان منتهی میشود ، و نسب آدمی از راه ولادت به آنان متصل میگردد ، حال چه این که آن زن آدمی را بدون واسطه زائیده باشد ، و یا با واسطه ، مانند مادر پدر ، که اول پدر را به دنیا آورد ، و سپس ما از آن پدر متولد شدیم و یا مادر مادر ، که اول مادر ما را بدنیا آورد سپس مادر ما ما را بدنیا آورد و یا با چند واسطه مانند مادرانی که جد ، از آنان متولد شدهاند.
و اما صنف دوم : یعنی دختران ، عبارتند از هر دختری که تولد خودش و یا پدر و مادرش و یا تولد جد و جدهاش از ما باشد .
و اما صنف سوم : یعنی خواهران عبارتند از دختران و زنانی که نسبتشان از جهت ولادت متصل به ما باشد ، به این معنا که تولدشان از پدر و مادر ما باشد ، و یا تنها از پدر ما باشد ، هر چند مادرش مادر ما نباشد ، و یا تولدش از مادر ما باشد ، هر چند که پدرش ، پدر ما نباشد .
و اما صنف چهارم : یعنی عمه ، عبارت است از خواهر پدر ، و خواهر جد ، چه اینکه این خواهر و برادری آن دو از پدر و مادر هر دو باشد ، و چه اینکه تنها از پدر باشد ، و چه اینکه تنها از مادر ، خواهر و برادر باشند .
و اما صنف پنجم : یعنی خاله ، عبارت است از زنی که با مادر ما و یا با جده ما از یک پدر و مادر متولد شده باشند ، و یا تنها از یک پدر و یا تنها از یک مادر به دنیا آمده باشند .
و همچنین صنف ششم و هفتم : ، یعنی دختر برادر و دختر خواهر ، که آن دو نیز منحصر در برادر و خواهر پدر و مادری نیستند ، بلکه دختر برادر و دختر خواهری که تنها از پدر ، و یا تنها از مادر ما باشند برادر زاده و خواهر زادهاند .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 416 و 417 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قرآن و مراعات عفت در گفتار
موضوع حکم حرمت که در آیه ذکر نشده، و در تقدیر گرفته شده است علقه نکاح نیست، بلکه کلمه «وطی» و یا کلماتی دیگر که مفید معنای آن است، میباشد، و اگر قرآن به نام آن تصریح نکرد به منظور رعایت ادب در گفتار بوده، چون عادت قرآن همین است که عفت کلام را رعایت کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در ابتدا چنین به نظر می رسد که منظور از اینکه فرمود : حرام شده است بر شما مادران و دختران و ... این است که ازدواج شما با آنها حرام شده ، چون بطور کلی وقتی اینگونه تعبیرها را در قرآن میبینم ، مناسبت حکم با موضوعش معلوم میسازد که موضوع حکم چیست ، در آیه مورد بحث میدانیم که موضوع حرمت خوردن مادر و دختر و ... نیست ، چون کسی چنین کاری را نمیکرده ، تا اسلام آن را حرام کند ، همچنان که در آیه : «حرمت علیکم المیتة و الدم ... »(المائده/3)با این که موضوع حرمت را نام نبرده از مناسبت حکم با موضوع میفهمیم موضوع حرمت خوردن میته و خون است ، و در آیه شریفه« فانها محرمة علیهم»(المائده/26) ، که از همین راه میفهمیم منظور سکونت ولیکن این معنا با جمله :« الا ما ملکت ایمانکم»(النساء / 24) نمیسازد برای اینکه میدانیم این استثنا ، استثنای از عمل همخوابگی است ، نه از علقه زوجیت و ازدواج ، که بیانش به زودی میآید ، و همچنین با جمله : «ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین»(النساء / 24) به بیانی که آن نیز به زودی میآید.
پس حق این است که موضوع حکم حرمت که در آیه ذکر نشده، و در تقدیر گرفته شده است علقه نکاح نیست، بلکه کلمه (وطى) و یا کلماتى دیگر که مفید معناى آن است، مىباشد، و اگر قرآن به نام آن تصریح نکرد به منظور رعایت ادب در گفتار بوده، چون عادت قرآن همین است که عفت کلام را رعایت کند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 417 و 418 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : صفات قرآن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خواستگاری کاریست مردانه
اگر در آیه مورد بحث خطاب را متوجه خصوص مردان نموده، فرموده بر شما مردان حرام شده است مادران و دخترانتان و ... با اینکه ممکن بود همین خطاب را متوجه زنان نموده، بفرماید: بر شما زنان حرام است که به فرزندان و پدرانتان شوهر کنید، و یا بطور کلى و بدون خطاب بفرماید بین زن و فرزندش و پدرش نکاح نیست، براى این بوده که (به آن بیانى که در تفسیر آیه شریفه:« الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»(نساء/34) گذشت) خواستگارى و اقدام به ازدواج و تولید نسل بر حسب طبع، کار مردان است، و تنها مردان هستند (و نر هر حیوانى است) که به طلب جفت مىروند، (و تا کنون دیده نشده که ماده از حیوانى به طلب نر برود، و یا زنى براى انتخاب شوهر این خانه و آن خانه را بکوبد).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 418 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حرمت ازدواج با محارم
اینکه خطاب را در آیه متوجه جمع کرده و فرموده: (علیکم - بر شما) و نیز حرمت را متعلق به جمع از هر هفت طایفه کرده، و فرموده: (مادرانتان و دخترانتان ...) برای این بوده که کلام استغراق در توزیع را برساند، یعنی شامل همه مردها و عموم مادران و دختران و ... بشود، و این معنا را برساند که بر هر فرد از مردان شما حرام شده ازدواج با مادرش و دخترش ...، چون تحریم عموم افراد هفت طایفه بر عموم مردان معنا ندارد، و همچنین تحریم تمامى افراد هفت طایفه از یک نفرها بر همه یک نفرها سخنى بىمعنا است، چون اگر فرضا مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر من بر تمامى یک نفرهاى مسلمانان حرام باشد، معنایش این است که پس در اسلام اصلا ازدواج حرام است، چون هر مسلمانى هر زنى را که بگیرد یا مادر کسى است یا دختر کسى و یا خواهر کسى، و بنابراین برگشت معناى آیه (همانطور که گفتیم) به این است که بر هر فرد از مردان مسلمان حرام است که با مادر و دختر و خواهر و ... خودش ازدواج کند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 418 و 419 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایجاد روابط نسبی به موجب شیر دادن
این آیه با سیاقی که دارد دلالت میکند بر اینکه شارع اسلام حکم مادری و فرزندی را بین یک دختر و زنی که او را شیر داده برقرار کرده است، یعنی زن شیرده را مادر آن دختر و دختر را فرزند آن زن دانسته است و همچنین حکم برادرى را بین یک پسر و خواهر شیریش برقرار ساخته، چون این مادر فرزندى و این برادر خواهرى را امرى مسلم گرفته است، بنابراین مساله رضاع و شیر دادن و شیر نوشیدن به حسب تشریع، روابط نسبی را ایجاد میکند، و این از مختصات شریعت اسلامی است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم در روایاتی که از دو طریق شیعه و سنی نقل شده آمده ، که فرموده : خدای تعالی از روابط شیر خوردن همان را حرام کرده که از روابط نسبی حرام کرده است ،و نیز از آن جناب روایت شده که فرمود : رضاع قرابتی است مانند قرابت نسب . ( مثلا اگر از روابط نسبی مادر را محرم فرزند کرده ، مادر شیرده را نیز بر فرزند شیر خوارش حرام کرده است ) ، و لازمه این فرمایش این است که به وسیله شیر حرمت به تمامی افرادی که ( اگر نسبی بودند محرم بودند ) منتشر گردد ، یعنی وقتی کودک من شیر زنی را خورد آن زن ، مادرش و کودک من فرزندش ، و کودک آن زن خواهرش ، و خواهر آن زن خالهاش ، و خواهر شوهر آن زن عمهاش ، و فرزندان کودک آن زن برادر زاده و یا خواهر زادهاش شوند ، و همه به وی محرم باشند . و اما اینکه چه مقدار شیر خوردن باعث تحقق این محرمیت میشود ، و چه شرایطی از حیث مقدار و کیفیت و مدت دارد ، و چه احکامی دیگر مترتب بر آن میشود ، مطالبی است که پاسخگویش کتب فقهی است ، و بحث در پیرامون آن از وضع این کتاب خارج است .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 419 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : محرَم- نامحرم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محارم سببی
از جمله «و امهاتکم اللاتی ارضعنکم و اخواتکم من الرضاعة و امهات نسائکم» شروع شده است به شمردن محرمات سببی،(یعنی زنانی که با خواستگارشان اشتراک در خون ندارند، بلکه به خاطر وصلت و پیوند خویشاوندی با آنان مرتبط شدهاند)، و محرمات سببی نیز هفت طایفهاند. که شش طایفه آنها در این آیه ذکر شده، و هفتمی آنها در آیه:«و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء ...»(النساء/ 22)آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 419 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : محرَم- نامحرم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محرم بودن دختری که شیر مادر پسر را خورده
اینکه فرمود:«و اخواتکم من الرضاعة» مراد از آن دختری نیست که مثلا من شیر مادرش را خوردهام، بلکه آن دختری است که او شیر مادر مرا خورده باشد، البته شیری که از ناحیه پدر من در پستان مادرم آمده باشد. و اما اگر از شوهری دیگر شیر در پستان داشته، و بعد با پدر من ازدواج نموده و سپس به من حامله شده، و در ایام حمل دختری را شیر داده، آن دختر خواهر من نمیشود، و همچنین سایر افرادی که به وسیله شیر محرم میشوند در وقتی است که شیر متعلق به پدر طفل باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 419 و 420 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : محرَم- نامحرم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نحریم ازدواج با مادر زن
«وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُم»(مادر زنان شما) چه اینکه با دختر او یعنی همسرت همخوابگی کرده باشی، و چه نکرده باشی، در هر دو صورت نمیتوانی مادر زن خود را برای خود عقد کنی، و علت این بی تفاوتی این است که کلمه (نساء) وقتی اضافه شود و نسبت داده شود به رجال، دلالت بر همه همسران میکند، به دلیل اینکه چنین تعبیری تقیید پذیر است، و میبینیم در جمله بعدی که در مورد دختر زنان است میفرماید:«من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن ... »( ربیبههائی که از زنان هم خوابی شده شما هستند بر شما حرامند، و اما اگر با مادرشان هم خوابی نکردهاید، میتوانید با آنان ازدواج کنید)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 420 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دختر زن را ربییه گویند
کلمه «ربائب» جمع ربیبه است، که به معنای دختر زن آدمی است، دختری که از شوهری دیگر آورده و به این مناسبت او را ربوبه نامیدهاند که تدبیر مادر او(که همسر آدمی است) و هر کسی که با آن مادر به خانه ما آمده به دست ما است، و این ما هستیم که غالبا تربیت دختران همسرمان را به عهده میگیریم، هر چند که این معنا دائمی نباشد. قید «فی حجورکم» نیز قیدی است غالبی، نه دائمی، غالبا چنین است که بچههای همسر ما، در دامن ما رشد کنند، نه دائما.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 420 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حرمت ازدواج با ربییه
قید «فى حجورکم» نیز قیدى است غالبى، نه دائمى، غالبا چنین است که بچههاى همسر ما، در دامن ما رشد کنند، نه دائما (چه ممکن است همسر ما دختر جدا زاى خود را به کسان خود و یا کسان فرزندش سپرده باشد پس آیه شریفه نمىخواهد بفرماید تنها آن ربیبهاى بر شما حرام است که در دامان شما پرورش یافته باشد) و به همین جهت گفتهاند: ازدواج انسان با ربیبهاش حرام است، چه در دامان آدمى پرورش یافته باشد و چه در دامان دیگرى، بنا بر این قید «فى حجورکم» قید توضیحى است، نه به اصطلاح قید احترازى، (تا از آن برآید که ازدواج با ربیبهاى که در دامان ناپدرى پرورش نیافته با آن ناپدرى حلال است).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و به هر حال میخواهیم بگوئیم قید « فی حجورکم » احترازی نیست ، و نمیخواهد بفرماید تنها آن ربیبهای حرام است که در دامن شما و در خانه شما است ، و اما اگر در خانه غیر و یا دختر بزرگی باشد که در دامن شما پرورش نیافته میتوانید با او ازدواج کنید ، هم مادرش را داشته باشید و هم او را .
دلیل بر این مدعا و این مفهومی که ما از آیه بدست آوردهایم این است که در جمله : «فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم» ، به همین تصریح نموده ، میفرماید : در صورتی که با مادر ربیبه دخولی صورت نگرفته ، میتوانید با خود ربیبه ازدواج کنید ، معلوم میشود دخول در مادر دخالت دارد در تحریم ازدواج با دختر ، خوب : اگر قید « فی حجورکم » هم مانند قید دخول احترازی بود همانطور که حکم فرض نبودن دخول را بیان کرد باید حکم فرض نبودن در حجور را هم بیان کند ، و بفرماید : ( و اگر ربیبه شما در دامن شما پرورش نیافته ، میتوانید با او ازدواج کنید ، و همین که میبینیم ذکر نکرده میفهمیم بین این دو قید فرق هست ، قید دخول احترازی و قید فی حجورکم توضیحی است ) .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 420 و 421 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت حرمت ازدواج با محارم
احتمالا جمله:«اللاتی فی حجورکم ...» اشاره باشد به حکمتی که در تشریع احکام(حرمت ازدواج با چند صنف از زنان گفته شد) وجود دارد، یعنى بفهماند چرا ازدواج با افرادى از زنان به خاطر نسب و افرادى به خاطر سبب حرام شده است، و آن حکمت عبارت است از آمیزشى که بین مرد و بین این اصناف از زنان واقع مىشود، و مصاحبتى که به طور غالب با این اصناف در خانهها و در زیر یک سقف وجود دارد، و اگر حکم حرمت ابدى نبود ممکن نبود مردان با اصناف نامبرده از زنان به فحشا نیفتند، و صرف اینکه در آیاتى دیگر زنا تحریم شده، براى اجتناب از این فحشا کافى نبود.
بنابراین جمله:«اللاتی فی حجورکم»، به این معنا اشاره میکند که ربیبهها از آنجائی که غالبا در دامن خود شما بزرگ میشوند، و غالبا نزد شمایند، همان حکمت و ملاکی که در تحریم مادران و خواهران بود، در آنان نیز هست،(و به همان جهت که زنای با خصوص آن اصناف را نام بردیم زنای با ربیبه را نیز نام بردیم).
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 420 و 421 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «حلائل»
در مجمع البیان آمده که: «حلائل» جمع «حلیله» و به معنای محللة (حلال شده) است، و این کلمه از کلمه حلال مشتق شده، و مذکر آن حلیل و جمع مذکرش أحله است، مانند عزیز که جمعش اعزه میآید، و اگر زن حلال را حلیله و مرد حلال را حلیل نامیدهاند به این مناسبت است که نزدیکی و همخوابگی با این برای آن و با آن برای این جایز و حلال است.
و بعضی گفتهاند: کلمه نامبرده مشتق از مصدر حلول (وارد شدن) است، چون زن حلال بر رختخواب مرد، و مرد حلال، در رختخواب زن وارد میشود، و هر دو در یک بستر داخل میشوند. این بود گفتار صاحب مجمع البیان.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 421 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنای لغوی «ابناء»
مراد از کلمه «ابناء» هر انسانی است که از راه ولادت به انسان متصل باشد چه بی واسطه مثل فرزند خود آدمی، و چه با واسطه مثل فرزند فرزند آدمی، و چه اینکه آن واسطه پسر ما باشد و یا دختر ما.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 421 و 422 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تحریم ازدواج با همسر اولاد صلبی
اگر «ابناء»(فرزندان) را مقید کرد بقید «الذین من اصلابکم»، برای این بود که در آن روزها در عرب فرزند خواندهها را نیز فرزند میدانستند، قرآن کریم خواست بفهماند ازدواج با همسر اولاد صلبی(اعم از فرزندان خود آدم و نوه هایش) حرام است، نه اولادهای فرضی و ادعائی.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 422 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حرمت ازدواج با دو خواهر
مراد از این جمله «و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف »، بیان تحریم ازدواج با خواهر زن با بقاء همسری زن و زنده بودن او است، البته این عبارت شامل حالتی است که انسان بخواهد در یک زمان دو خواهر را بگیرد، بنابراین شامل آن مورد نمیشود که شخصی اول یک خواهر را بگیرد و بعد از طلاق دادن او و یا مردنش خواهر دیگر را نکاح کند.
سیره قطعی جاری در بین مسلمین نیز دلیل بر جواز آن است، چون این سیره از زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برقرار بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 422 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حرمت ازدواج با دو خواهر
جمله «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» مانند نظیرش که در آیه (22) بود و مىفرمود:«وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» ناظر است به آنچه در بین عرب جاهلیت معمول بوده، هم زن پدر خود را بعد از پدر مىگرفتند، و هم بین دو خواهر جمع مىکردند و در این دو مورد مىفرماید، آنچه در زمان جاهلیت و قبل از نزول این آیات انجام دادهاید مورد عفو الهى قرار گرفته، و اما اگر فرض کنیم در جاهلیت دو خواهر براى یک مرد نامزد شده باشند، و آن مرد خواسته باشد بعد از نزول این آیه آن دو را به خانه بیاورد، و با آنها عروسى کند جمله مورد بحث این فرض را استثنا نکرده، بلکه آیه شریفه دلالت دارد بر منع از آن، زیرا این جمع عملى بین دو خواهر است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : همچنان که روایات گذشته در تفسیر آیه : «و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم ... »(النساء/22)نیز بر این منع دلالت دارد ، چون در آن روایات دیدیم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بین زنان و فرزندان شوهر از دنیا رفته آنان و حرام نبودن ازدواج با دو خواهر و یا با زن پدر در زمان جاهلیت با اینکه زمانی است گذشته و امروز دیگر مورد ابتلای مردم نیست ، و بخشودن آن نکاحها از این جهت که عملی است گذشته هر چند حکمی است لغو ، و اثری بر آن مترتب نمیشود ، و لیکن از جهت آثار عملی که امروز از آن ازدواجها باقی مانده ، خالی از فائده نیست ، و به عبارتی سادهتر اینگونه ازدواجها که قبل از اسلام انجام شده از جهت اصل عمل دیگر مورد ابتلا نیست ، هر چه بوده چه حلال و چه حرام واقع شده ، ولی از این جهت که آیا مثلا فرزند متولد از چنین بسترهائی حکم حلالزاده را دارند یا حکم حرامزاده را ، و آیا احکام قرابت بر اینگونه خویشاوندان مترتب هست یا نه ، مسالهای است مورد ابتلاء .
باز به عبارتی دیگر این صحیح نیست و معنا ندارد که اسلام حرمت و حلیت را متوجه ازدواجهای قبل از خود کند ، مثلا ازدواجهائی که در جاهلیت به صورت جمع بین دو خواهر انجام شده را حلال و یا حرام کند ، با اینکه مثلا دو خواهر و یا یکی از آن دو مرده و یا هر دو و یا یکی از آن دو مطلقه شده باشند ، و لیکن حلال کردن و لغو ندانستن آن ازدواجها در امروز این اثر را دارد که فرزندان متولد از چنین ازدواجهائی محکوم به طهارت مولد و حلالزادگی میشوند ، و از خویشاوندان خود ارث میبرند ، و خویشاوندان از آنان ارث میبرند ، و ازدواجشان با محارم از خویشاوندان حرام ، و ازدواج محارمشان با آنان حرام خواهد بود ، و همچنین هر اثر و حکمی که در قرابت هست بین آنان و قرابتشان بار میشود .
و بنا بر این پس این که فرمود : «الا ما قد سلف» استثنایی است از حکم ، نه به اعتبار اینکه مربوط و متعلق به اعمال گذشته قبل از تشریع است ، بلکه به اعتبار آثار شرعیهای که از آن اعمال گذشته هنوز باقی است و با این بیان معلوم شد که استثنای نامبرده ، استثنایی است متصل نه منقطع ، که مفسرین پنداشتهاند .
ممکن هم هست استثنا را به همه فقرات مذکور در آیه ارجاع دهیم ، و آن را مختص به جمله :« و ان تجمعوا بین الاختین» ندانیم چون هر چند عرب جاهلیت مرتکب همه محرمات نامبرده در آیه نمیشده ، یعنی با مادر و دختر و سایر طوائف نامبرده در آیه ازدواج نمیکرده ، الا اینکه در غیر عرب امتهائی بودهاند که با بعضی از آن طوائف ازدواج میکردهاند ، مانند امت فرس و روم و سایر امتهای متمدن و غیر موحدی که در ایام نزول این آیات بودهاند ، و سنتهای مختلفی در مساله ازدواج داشتهاند اسلام خواسته است با این استثنا آن ازدواجها که قبل از طلوع اسلام در بین امتهای دیگر دائر بوده را معتبر شمرده ، حکم به طهارت مولد متولدین از آن ازدواجها بنماید ، و بفرماید بعد از آنکه داخل اسلام و دین حق شدهاند محکوم به حلالزادگی هستند ، و قرابتشان قرابت معتبر است ، لیکن وجه اول از آیه شریفه ظاهرتر است . «ان الله کان غفورا رحیما »این جمله تعلیلی است راجع به استثنا و این از مواردی است که مغفرت به آثار اعمال تعلق گرفته نه به خود اعمالی که گناه و معصیت است .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 422 و 423 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ترجمة المیزان ج : 4، ص : 450 تا 452
1-از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت آوردهاند که فرمود: وقتی مردی با زنی ازدواج کرد، دیگر حلال نیست که با مادرش ازدواج کند، چه اینکه با او نزدیکی کرده باشد و چه نکرده باشد، ولی اگر اول با مادر ازدواج کند و قبل از نزدیکی با او، طلاقش بدهد میتواند با دختر او ازدواج نماید.
علامه طباطبایی: این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نیز روایت شده و اصولا مذهب و فتواى ائمه اهل بیت(علیهم السلام) همین است، و از کتاب خداى عز و جل نیز همین معنا استفاده مىشود، که بیانش در سابق گذشت.
ولى از طرق اهل سنت از على (ع) روایت شده که فرمود: ازدواج با مادر زن در صورتى که با دختر او نزدیکى صورت نگرفته باشد اشکال ندارد، و نیز روایت شده که مادر زن به منزله ربیبه است، و اینکه ربیبه اگر در دامن شوهر مادرش نباشد ازدواج با او اشکال ندارد، ولى این مسائل همه مخالف مذهب ائمه اهل بیت(علیهم السلام) است، و روایاتى که از طرق شیعه از آن حضرات نقل شده آنها را دفع مىکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرف) از عبد الرزاق، و عبد بن حمید، و ابن جریر، و ابن منذر، و بیهقى در کتاب سنن خود به دو طریق از عمر و بن شعیب از پدرش از جدش روایت کرده اند.
2-در کافی (فروع کافى ج 5 ص 422 حدیث 4 ط بیروت دار التعارف) به سند خود از منصور بن حازم روایت کرده که گفت : نزد امام صادق (علیهالسلام) بودم که مردی به حضورش رسید ، و از مردی پرسید که با زنی ازدواج نمود ، و قبل از اینکه عمل زناشوئی را با او انجام دهد مرگ او فرا رسید ، آیا این مرد میتواند با مادر آن زن ازدواج کند ؟ امام صادق (علیهالسلام) فرمود : مردی از ما اهل بیت همین کار را کرد ، و در آن اشکالی ندید .
من ( یعنی منصور) گفتم : فدایت شوم شیعه افتخار نمیکند مگر به قضاوتهای علی (علیهالسلام) در باره مشیخه که ابن مسعود در پاسخ او از این مساله فتوا داده ( شاید به جای مشیخه صحیح شمخی باشد ، چون در بعضی از اخبار آمده که او مردی از قبیله بنی شمخ بوده ، و شاید این باشد که در آن مرد شمخی برای ابن مسعود فتوا داده ( بود که عیبی ندارد ، و سپس آن مرد نزد علی (علیهالسلام) آمده و جریان را به عرض رسانید ، حضرت فرمود : ابن مسعود این فتوا را از کجا اخذ میکند ، ) در نسخه وافی آمده از کجا به آن اخذ کرده است ( ؟ عرض کرد از کلام خدای عز و جل که فرموده :« و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم» حضرت فرمود : این مستثنا است یعنی مشروط به شرطی است و آن مرسله است ، یعنی شرط و قیدی ندارد .
(موسوی همدانی(مترجم): منظور این بوده که حرمت ربیبه مشروط بر این است که به مادرش دخول شده باشد ،ولی حرمت مادر زن مطلق است ، چه با دخترش دخول شده و چه نشده باشد.)
آنگاه امام صادق (علیهالسلام) به آن مرد فرمود : مگر نمیشنوی که این - یعنی منصور بن حازم - از علی (علیهالسلام) روایت میکند ؟ .
همین که برخاستم بروم از گفتار خود پشیمان شده ، با خود گفتم این چه کار بود که من کردم ، امام میفرماید : مردی از ما اینکار را کرد ، و در آن اشکال ندید ، آن وقت من به اعتراض برمیخیزم ، و میگویم علی (علیهالسلام) در این مساله چنین و چنان قضاوت کرد ! ! ؟ (عجب کار زشتی است که کردم ) ، روزهای بعد آن حضرت را دیدم و عرضه داشتم : فدایت شوم مساله آن مرد - آن روزی - را نفهمیدم که شما چه فرمودید ، و آنروز لغزشی از من سر زد - میبخشید - ، حال بفرمائید نظرتان در آن باره چیست ؟ فرمود : مرد بزرگوار از یک طرف خبر میدهی که علی (علیهالسلام) در باره این مساله چنین قضاوت کرده ، و از سوی دیگر میپرسی : رأی تو در باره آن چیست ؟!
علامه طباطبایی: داستان قضاوت علی (علیهالسلام) در باره فتوای ابن مسعود آنطور که در الدر المنثور (ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة) از سنن بیهقی و غیره آمده این بوده : که مردی از بنی شمخ با زنی ازدواج کرد ، هنوز به او دخول نکرده مادر او را دیده و از مادر او خوشش آمد ، لا جرم نزد ابن مسعود رسید تا از او فتوا بگیرد که آیا میتواند با مادرش ازدواج کند یا خیر ؟ ابن مسعود دستور داد اول آن زن را طلاق بدهد بعد با مادر او ازدواج کند ، او نیز چنین کرد ، و از مادر زنش صاحب فرزندانی هم شد ، سپس ابن مسعود به مدینه آمد به او گفتند فتوایت غلط بوده ، ابن مسعود وقتی به کوفه برگشت به آن مرد گفت زنت بر تو حرام است .
و مرد از آن زن جدا شد . بطوری که ملاحظه میکنید : در این روایت مساله را به علی (علیهالسلام) نسبت نداده ، بلکه تنها گفته است به او گفته شد ، و در بعضی از روایات آمده ابن مسعود از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید ، و در عبارتی آمده که از عمر حکم مساله را پرسید ، و در بعضی دیگر - مانند نقلی که ملاحظه کردید - آمده به او خبر دادند حکم مساله آنطور نیست که او گفته ، و شرط دخول مربوط به ربیبه است و اما در مادر زن هیچ شرطی نیست.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 450 تا 452 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شرایط ازدواج با مادر زن و ربییه
امام امیر المؤمنین(علیهالسلام) همیشه میفرمود: ربیبهها بر شما حرامند، با اینکه به مادرشان دخول کردهاید، حال چه اینکه در حجر باشند و چه نباشند، و اما ازدواج با مادر زن مبهم است یعنی مطلق است و بدون هیچ شرطی حرام است، خواه با دختر آنان نزدیکی کرده باشید و خواه نکرده باشید، خدای تعالی ازدواج با مادر زن را مبهم و بدون شرط حرام کرده، شما نیز بدون شرط حرام بدانید «ابهموا ما ابهم الله».
علامه طباطبایی: در بعضى از روایات از طرق اهل سنت این معنا به على(علیه السلام) نسبت داده شده، که در حرمت ربیبه قید حجر مدخلیت دارد، (پس اگر همسر ما، دخترى دارد که در دامن ما بزرگ نشده بلکه در خانه پدرش مثلا زندگى مىکند، مىتوانیم با او ازدواج کنیم) لیکن روایاتى که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) رسیده این نسبت را ناروا مىداند، و از آیه شریفه نیز به بیانى که گذشت همین استفاده مىشود. (ادامه بیانات علامه در توضیحات ذکر شده است.)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را استبصار (ج 3 ص 156، باب 103 حدیث 1 ط تهران دار الکتاب الاسلامیه) از اسحاق بن عمار از جعفر از پدرش روایت کرده است.
علامه طباطبایی: اینکه در روایت داشت «ابهموا ما ابهم اللَّه»، کلمه مبهم و ابهام از ماده (ب- ه- م) است که به معناى ساده و بىرنگ بودن و یا یک رنگ داشتن چیزى است، به طورى که رنگ دیگر با رنگ اصلى آن مخلوط نشده باشد، و رنگ مختلف نداشته باشد، و اگر از طبقات زنانى که ازدواج با آنها بدون شرط حرام است آن چند طایفهاى که حرمت ازدواجشان مطلق و بدون قید است را مبهمات خواندهاند، به همین مناسبت است که حکم حرمتشان یک دست است یعنى در حالات مختلف اختلاف پیدا نمىکند، و این طوایف عبارتند از: 1- مادران 2- دختران 3- خواهران 4- عمهها 5- خالهها 6- دختران خواهر 7- دختران برادر 8- همه این هفت طایفه از رضاع- شیر خوردن، 9- مادر زن 10- زن پسر.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 452 و 453 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دختر کنیز نیز جز ربییه است
زراره از امام صادق(علیهالسلام) روایت آورده که گفت: از آن جناب پرسیدم: مردی کنیزی دارد، و با او همخوابگی کرد، آیا میتواند با دختر او ازدواج کند؟ فرمود: نه دختر او نیز مشمول آیه: «و ربائبکم اللاتی فی حجورکم» است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را استبصار (ج 3 ص 160 حدیث 3 ط تهران دار الکتب الاسلامیه) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 453 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تحریم جمع کردن بین دو کنیز خواهر
1-مردی از امیر المؤمنین(علیهالسلام) از این مساله(جمع کردن بین دو خواهری که برده هستند) پرسش کرد، حضرت فرمود: اگر زمام امور به دست من بود و اختیاری میداشتم و آنگاه با خبر میشدم که کسی دو خواهر برده را زن خود کرده، او را مورد عذاب قرار میدادم.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 136 ط بیروت دار المعرف) از قبیصة بن ذویب روایت کرده است.
2-در تفسیر عیاشی (ج 1 ص 232 حدیث 79 ط- تهران مکتبة العلمیة الاسلامیه) از ابی عون روایت کرده که گفت : از ابی صالح حنفی شنیدم که گفت : روزی علی (علیهالسلام) فرمود :( سلونی ، از من بپرسید ) ، ابن الکواء گفت : بگو ببینم آیا دختر خواهر رضاعی حلال است یا نه ؟ و آیا جمع بین دو خواهر که حرام است در بردگان نیز حرام است ؟ حضرت فرمود : ذهن تو همیشه بیابان گرد است ، و به سوی سؤالهای حیرتانگیز میرود ، - چیزی بپرس که به دردت بخورد ، و یا به تو سودی ببخشد ، ابن الکواء گفت : ما از تو آنچه نمیدانیم میپرسیم ، و اما آنچه میدانیم از تو نمیپرسیم ، آنگاه امام (علیهالسلام) فرمود : اما همخوابگی با دو خواهر برده را آیهای از قرآن حلالش دانسته ، و آیهای دیگر تحریمش کرده ، و من نه میگویم حلال است و نه میگویم حرام است ، و لیکن نه خودم و نه احدی از اهل بیتم بین دو خواهر مملوک جمع نمیکنیم.
3-در تهذیب (ج 7 ص 463 حدیث 64 ط تهران دار الکتب الاسلامی) به سند خود از معمر بن یحیی بن بسام روایت کرده که گفت : ما از امام ابی جعفر (علیهالسلام) از اموری پرسش کردیم که مردم در باره آنها از امیر المؤمنین روایت میکنند ، که مردم را نه به آنها امر کرد و نه نهی ، - نه آن امور را برای مردم حلال کرد و نه حرام بلکه حکم آنها را تنها برای خودش و فرزندانش معین نمود ، پرسیدیم آیا این روایتها درست است ، و اگر درست است این عمل علی (علیهالسلام) چه توجیهی دارد ؟ حضرت فرمود : توجیهش این است که آیهای آنها را حلال کرده و آیهای دیگر حرامش ساخته ، عرضه داشتیم آیا آیه اول منسوخ و آیه دوم ناسخ است ، و یا هر دو آیه محکمند ، و میتوان به هر دو عمل کرد ؟ فرمود : همین که فرمود من و اهلبیتم چنین کاری را نمیکنیم سؤال شما را پاسخ است ، پرسیدیم : چرا صریحا حکم مساله را بیان نفرمود ، امام ابی جعفر فرمود : ترسید مردم او را اطاعت نکنند ، آری اگر زمام امور به دست امیر المؤمنین افتاده بود همه احکام کتاب الله را پیاده میکرد ، و همه حق را به کرسی مینشاند.
علامه طباطبایی: منظور معمر بن یحیی بن بسام از روایتی که مردم میکنند همان روایتی است که سنیها از طرق خودشان نقل کردهاند ، مانند روایتی که الدر المنثور (ج 2 ص 136 ط بیروت دار المعرف) از بیهقی و غیر او از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نقل کرد ، و در آن آمده بود که در مساله جمع بین دو خواهر برده فرمود : آیهای از قرآن حرامشان کرده ، و آیهای دیگر حلالشان دانسته ، و من در این مساله نه امری میکنم و نه نهیی ، و نه حلالش میکنم و نه حرام ، ولی خودم و اهلبیتم این کار را نمیکنیم.
4-در تهذیب (ج 7 ص 288 حدیث 49 ط تهران دار الکتب الاسلامی) به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفت : از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم میفرمود : هر گاه دو خواهر مملوک از آن کسی باشد ، و با یکی از آن دو همخوابگی کرده ، بعد تصمیم بگیرد که با دیگری همبستر شود هیچ راهی ندارد جز اینکه اولی را از ملک خود خارج بسازد ، یا او را به کسی ببخشد ، و یا بفروشد ، و حتی اگر او را به فرزند خودش ببخشد کافی است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 453 تا 455 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حرمت ازدواج با دو خواهر
1-فیروز دیلمی روایت کردهاست که وی وقتی به اسلام در آمد که دو نفر خواهر همسرش بودند، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او دستور داد یکی از آن دو همسر را، هر یک را که خودت میخواهی طلاق بده.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 136 دار المعرفة ط بیروت) از احمد ، و ابو داود ، و ترمذی (وی حدیث را حسن دانسته)، و ابن ماجه ، همگی از فیروز دیلمی روایت کردهاند.
2-در الدر المنثور (ج 2 ص 136 ط بیروت دار المعرفه) است که ابن عبد البر در کتاب استذکار از ایاس بن عامر روایت کرده که گفت : از علی بن ابیطالب سؤال کردم و گفتم : من در بردگانم دو خواهر دارم ، یکی از آن دو را برای فرزند آوردن انتخاب کردم ، و او برایم فرزندانی آورد ، سپس به آن دیگری رغبت کردم چه کنم ؟ فرمود : آنرا که وطی کردی و برایت فرزندانی آورده آزاد کن ، سپس دیگری را وطی کن آنگاه فرمود : در بردگان نیز همه آنهائی که از احرار در کتاب خدا بر تو حرام شده حرام است ، به جز عدد ، (و یا فرمود به جز چهار ) یعنی در احرار بیش از چهار همسر نمیتوان گرفت ، ولی از بردگان بیش از چهار کنیز میتوان گرفت ، و نیز آنچه در کتاب خدا از نسب بر تو حرام شده از رضاع نیز حرام است.
علامه طباطبایی: الدر المنثور این حدیث را از غیر این طریق، از طرق دیگر نیز روایت کرده.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 455 و 456 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● انتقال نسب و قرابت از طریق زنان، در اسلام
همانطور که پدر رابطه نسبى را به پسر و دختر خود منتقل مىکند مادر نیز منتقل مىکند، و یکى از آثار روشن این انتقال در قانون اسلام مساله ارث و حرمت نکاح است، (یعنى اگر من به جز یک نبیره دخترى اولادى و وارثى نداشته باشم او ارث مرا مىبرد و اگر او دختر باشد به من که جد مادرى او هستم محرم است)، بله در این بین احکام و مسائل دیگرى هست که البته ملاکهاى خاصى دارد، مانند ملحق شدن فرزند، و مساله نفقه و مساله سهم خویشاوندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خمس، که هر یک از اینها تابع ملاک و معیار خاص به خودش است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : رابطه نسب و خویشاوندى- یعنى همان رابطهاى که یک فرد از انسان را از جهت ولادت و اشتراک در رحم به فرد دیگر مرتبط مىسازد،- اصل و ریشه رابطه طبیعى و تکوینى در پیدایش شعوب و قبائل است، و همین است که صفات و خصال نوشته شده در خونها را با خون به هر جا که او برود مىبرد، مبدأ آداب و رسوم و سنن قومى هم همین است، این رابطه است که وقتى با سایر عوامل و اسباب مؤثر مخلوط مىشود، آن آداب و رسوم را پدید مىآورد.
و مجتمعات بشرى چه مترقیش و چه عقب ماندهاش یک نوع اعتنا به این رابطه دارند، که این اعتنا در بررسى سنن و قوانین اجتماعى فى الجمله مشهود است، نظیر قوانین نکاح وارث و امثال آن، و این جوامع در عین اینکه این اعتنا را دارند ، با این همه همواره در این رابطه یعنی رابطه خویشاوندی دخل و تصرف نموده ، زمانی آن را توسعه میدهند ، و زمانی دیگر تنگ میکنند ، تا ببینی مصلحتش که خاص مجتمع او است چه اقتضا کند ، همچنان که در مباحث گذشته از نظر شما گذشت ، و گفتیم غالب امتهای سابق از یکسو اصلا برای زن قرابت رسمی قائل نبودند ، و از سوی دیگر برای پسر خوانده قرابت قائل میشدند ، و فرزندی را که از دیگری متولد شده به خود ملحق میکردند ، همچنانکه در اسلام نیز این دخل و تصرفها را میبینیم ، قرابت بین مسلمان و کافر محارب را از بین برده ، شخص را که کافر است فرزند پدرش نمیداند که ارث پدر را به او نمیدهد ، و نیز پسر فرزندی را منحصر در بستر زناشوئی کرده ، فرزندی را که از نطفه مردی از راه زنا متولد شده فرزند آن مرد نمیداند ، و از این قبیل تصرفات دیگر .
و از آنجایی که اسلام بر خلاف جوامعی که بدان اشاره شد برای زنان قرابت قائل است ، و بدان جهت که آنانرا شرکت تمام در اموال و حریت کامل در اراده و عمل داده که توضیح آن را در مباحث گذشته شنیدی ، در نتیجه پسر و دختر خانواده در یک درجه از قرابت و رحم رسمی قرار گرفتند ، و نیز پدر و مادر و برادر و خواهر و جد و جده و عمو و عمه و دائی و خاله به یک جور و به یک درجه خویشاوند شدند ، و خود به خود رشته خویشاوندی و عمود نسب از ناحیه دختران و پسران نیز به درجهای مساوی ، پائین آمد یعنی همانطور که پسر پسر ، پسر انسان بود پسر دختر نیز پسر انسان شد و همچنین هر چه پائینتر رود ، یعنی نوه پسر انسان ، با نوه دختر انسان به یک درجه با انسان مرتبط شدند ، و همچنین در دختران یعنی دختر پسر و دختر دختر آدمی به طور مساوی دو دختر آدمی شدند ، و احکام نکاح و ارث نیز به همین منوال جاری شد ، ( یعنی همانطور که فرزندان طبقه اول آدمی دختر و پسرش ارث میبرند ، فرزندان طبقه دومش نیز ارث میبرند ، و همانطور که ازدواج با دختر حرام شد ، ازدواج با دختر دختر نیز حرام شد ) .
و ما در سابق گفتیم که آیه تحریم که میفرماید : «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم» (النساء /22)بر این معنا دلالت دارد ، و لیکن متاسفانه دانشمندان اسلامی گذشته ما ، در این مساله و نظایر آن که مسائلی اجتماعی و حقوقی است کوتاهی کردهاند ، و خیال کردهاند صرفا مسالهای لغوی است ، به مراجعه و ارجاع به لغت خود را راحت میکردند ، و گاهی بر سر معنای لغوی نزاعشان شدید میشد ، عدهای معنای مثلا کلمه ( ابن) را توسعه میدادند ، و بعضی دیگر آنرا تنگ میگرفتند ، در حالی که همه آن حرفها از اصل خطا بود .
و لذا میبینیم بعضی از آن علما گفتهاند : آنچه ما از لغت در معنای بنوت ( پسر بودن ) میفهمیم ، این است که باید از نسل پسر ما متولد شده باشد ، اگر پسری از دختر ما و یا از دختر زاده ما متولد شده باشد ، از نظر لغت پسر ما نیست ، و از ناحیه دختر ما هر چه متولد شود( چه پسر و چه دختر) ملحق به پدر خودشان - یعنی داماد ما - میشوند ، نه به ما که جد آنها هستیم ، عرب جد امی را پدر و جد نمیداند ، و دختر زادگان را فرزندان آن جد نمیشمارد ، و اما اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره حسن و حسین( علیهما السلام ) فرمود : این دو فرزند من امام امتند ، چه قیام کنند و چه قیام نکنند ، و نیز در مواردی دیگر آن دو جناب را پسران خود خوانده ، از باب احترام و تشریف بوده ، نه اینکه به راستی دختر زادگان آن جناب فرزندان او باشند ، آنگاه همین آقا برای اثبات نظریه خود شعر شاعر را آورده که گفت : ( بنونا بنوا ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الأباعد )( یعنی پسران ما تنها پسرزادگان مایند و اما دختران ما پسرهاشان پسران مردم غریبه و بیگانهاند ) نظیر این شعر بیت دیگر است که گفته :( و انما امهات الناس اوعیة مستودعات و للانساب آباء ) ( یعنی مادران برای نسل بشر جنبه تخمدان و محفظه را دارند ، و نسل بشر تنها به پدران منسوبند) .
و این شخص طریق بحث را گم کرده ، خیال کرده ، بحث در مورد پدر فرزندی صرفا بحثی لغوی است ، تا اگر عرب لفظ ( ابن) را برای معنایی وضع کرد که شامل پسر دختر هم بشود آنوقت نتیجه بحث طوری دیگر شود ، غفلت کرده از اینکه آثار و احکامی که در مجتمعات مختلف بشری - نه تنها در عرب - بر مساله پدری و فرزندی و امثال آن مترتب میشود ، تابع لغات نیست بلکه تابع نوعی بنیه مجتمع و سننی دایر در آن است که چه بسا این احکام در اثر دگرگونی سنن و آداب دگرگون شود ، در حالیکه اصل لغت به حال خود باقی بماند ، و این خود کاشف آن است که بحث یک بحث اجتماعی است و یا به یک بحث اجتماعی منتهی میشود ، و صرفا بحثی لفظی و لغوی نیست .
آن شعری هم که سروده تنها شعر است ، و شعر در بازار حقایق به یک پشیز نمیارزد چون شعر چیزی به جز یک آرایش خیالی و مشاطهگری و همی نیست - تا بشود به هر چه شاعر گفته و هر یاوهسرایی که به هم بافته تکیه نمود ، آن هم در مسالهای که قرآن که «قول فصل و ما هو بالهزل »(الطلرق/13-14)است ، در آن مداخله کرده .
و اما اینکه گفت پسران به پدران خود ملحقند ، و به پدر مادرشان ملحق نمیشوند ، بنا بر اینکه آن هم مسالهای لفظی و لغوی نباشد از فروع نسب نیست ، تا نتیجهاش این باشد که رابطه نسبی بین پسر و دختر با مادر قطع شود ، بلکه از فروع قیمومت مردان بر خانه و خانواده است ، چون هزینه زندگی و تربیت فرزندان با مرد است( از این رو دختر مادام که در خانه پدر است تحت قیمومت پدر است ، و وقتی به خانه شوهر رفت تحت قیمومت او قرار میگیرد ، و وقتی خود او تحت قیمومت شوهر است فرزندانی هم که میآورد تحت قیمومت شوهر او خواهند بود ، پس ملحق شدن فرزند به پدر از این بابت است ، نه اینکه با مادرش هیچ خویشاوندی و رابطه نسبی نداشته باشد ) .
و سخن کوتاه اینکه همانطور که پدر رابطه نسبی را به پسر و دختر خود منتقل میکند مادر نیز منتقل میکند ، و یکی از آثار روشن این انتقال در قانون اسلام مساله ارث و حرمت نکاح است ، ( یعنی اگر من به جز یک نبیره دختری اولادی و وارثی نداشته باشم او ارث مرا میبرد و اگر او دختر باشد به من که جد مادری او هستم محرم است ) ، بله در این بین احکام و مسائل دیگری هست که البته ملاکهای خاصی دارد ، مانند ملحق شدن فرزند ، و مساله نفقه و مساله سهم خویشاوندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خمس ، که هر یک از اینها تابع ملاک و معیار خاص به خودش است .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 490 تا 493 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خانواده- خویشاوندی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ازدواج امری فطری است
نکاح و ازدواج از سنتهای اجتماعی است که همواره در مجتمعات بشری هر قسم مجتمعی که بوده دایر بوده، و این خود به تنهایی دلیل بر این است که ازدواج امری است فطری است (نه تحمیلى از ناحیه عادت و یا ضروریات زندگى و یا عوامل دیگر).
علاوه بر این یکی از محکمترین دلیلها بر فطری بودن ازدواج مجهز بودن ساختمان جسم (دو جنس نر و ماده) بشر به جهاز تناسل و توالد است، و علاقه هر یک از این دو جنس به جذب جنس دیگر به سوی خود یکسان است، هر چند که زنان جهاز دیگری اضافه بر مردان در جسم و در روحشان دارند، در جسمشان جهاز شیر دادن، و در روحشان عواطف فطری ملایم و این بدان جهت است که تحمل مشقت اداره و تربیت فرزند برایشان شیرین شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 493 و 494 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : فطرت- سرشت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نفرت از زنا امری فطری است
چیزی در نهاد بشر نهفته شده که او را به سوی محبت و علاقمندی به اولاد میکشاند، و این حکم تکوینی را به وی میقبولاند که انسان با بقای نسلش باقی است و چون زنا و سفاح موجب از بین رفتن نسل می شود فطرت انسان باآن مخالفت می کند. و باورش مىدهد که زن براى مرد، و مرد براى زن مایه سکونت و آرامش است، و وادارش مىسازد که بعد از احترام نهادن به اصل مالکیت و اختصاص، اصل وراثت را محترم بشمارد، و مساله تاسیس خانه و خانواده را امرى مقدس بشمارد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و مجتمعاتی که این اصول و این احکام فطری را تا حدودی محترم میشمارند ، چارهای جز این ندارند ، که سنت نکاح و ازدواج اختصاصی را به وجهی از وجوه بپذیرد ، به این معنا که پذیرفتهاند که نباید مردان و زنان طوری با هم آمیزش کنند که انساب و شجره دودمان آنها در هم و بر هم شود ، و خلاصه باید طوری به هم درآمیزند که هر کس معلوم شود پدرش کیست ، هر چند که فرض کنیم بشر بتواند - به وسائل طبی از مضرات زنا یعنی فساد بهداشت عمومی و تباهی نیروی توالد جلوگیری کند ، و خلاصه کلام اینکه اگر جوامع بشری ملتزم به ازدواج شدهاند به خاطر حفظ انساب است هر چند که زنا ، هم انساب را در هم و بر هم میکند ، و هم انسانها را به بیماریهای مقاربتی مبتلا میسازد و گاهی نسل آدمی را قطع میکند ، و در اثر زنا مردان و زنانی عقیم میگردند .
اینها اصول معتبرهای است که همه امتها آن را محترم شمرده و کم و بیش در بین خود اجرا میکردند ، حال یا یک زن را به یک مرد اختصاص میدادند ، و یا بیشتر از یکی را هم تجویز میکردند ، و یا به عکس یک مرد را به یک زن و یا چند مرد را به یک زن و یا چند مرد را به چند زن ، بر حسب اختلافی که در سنن امتها بوده ، چون به هر تقدیر خاصیت نکاح را که همانا نوعی همزیستی و ملازمت بین زن و شوهر است محترم میشمردند .
بنا بر این پس فحشا و سفاح که باعث قطع نسل و فساد انساب است از اولین اموری است که فطرت بشر که حکم به نکاح میکند با آن مخالف است و لذا آثار تنفر از آن همواره در بین امتهای مختلف و مجتمعات گوناگون دیده میشود ، حتی امتهایی که در آمیزش زن و مردش آزادی کامل دارد ، و ارتباطهای عاشقانه و شهوانی را زشت نمیداند ، از این عمل خود وحشت دارد ، و میبینید که برای خود قوانینی درست کردهاند ، که در سایه آن ، احکام انساب را به وجهی حفظ نمایند.
و انسان با اینکه به سنت نکاح اذعان و اعتقاد دارد ، و با اینکه فطرتش او را به داشتن حد و مرزی در شهوترانی محکوم میکند ، در عین حال طبع و شهوت او نمیگذارد نسبت به نکاح پای بند باشد ، و مثلا به خواهر و مادر خود و یا به زن اجنبی و غیره دست درازی نکند ، و یا زن به پدر و برادر و فرزند خود طمع نبندد ، به شهادت اینکه تاریخ ازدواج مردان با مادران و خواهران و دختران و از این قبیل را در امتهای بسیار بزرگ و مترقی( و البته منحط از نظر اخلاقی) ثبت کرده اخبار امروز نیز از تحقق زنا و گسترش آن در ملل متمدن امروز خبر میدهد ، آن هم زنای با خواهر و برادر و پدر و دختر و از این قبیل .
آری طغیان شهوت ، سرکشتر از آن است که حکم فطرت و عقل و یا رسوم و سنن اجتماعی بتواند آن را مهار کند ، و آنهائی هم که با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج نمیکنند ، نه از این بابت است که حکم فطرت به تنهائی مانعشان شده ، بلکه از این جهت است که سنت قومی ، سنتی که از نیاکان به ارث بردهاند چنین اجازهای به آنان نمیدهد .
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 494 و 495 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : فطرت- سرشت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● بیان حکمت ممنوعیت ازدواجهاى محرم در اسلام
خواننده عزیز اگر بین قوانینى که در اسلام براى تنظیم امر ازدواج تشریع شده و سایر قوانین و سننى که در دنیا دایر و مطرح است مقایسه کند، و با دید انصاف در آنها دقت نماید، خواهد دید که قانون اسلام دقیقترین قانون است، و نسبت به تمامى شؤون احتیاط در حفظ انساب و سایر مصالح بشرى و فطرى، ضمانت بیشترى دارد، و نیز خواهد دید که آنچه قانون در امر نکاح و ملحقات آن تشریع کرده، برگشت همهاش به دو چیز است: حفظ انساب، یا بستن باب زنا. مثلا در مورد نهی از ازدواج با زن شوهر حفظ انساب را در نظر داشته است و در مورد ازدواج با محارم بستن باب زنا را در نظر داشت زیرا که با این طایفه بیشترین معاشرت ها وجود دارد و این نهی ازدواج ابدی مانع کارآمدی برای جلوگیری از زنا با محارم است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : پس از میان همه زنانی که ازدواج با آنان حرام شده ، یک طایفه به خاطر حفظ انساب به طور مستقیم تحریم شده ، و آن ازدواج ( یا همخوابگی و یا زنای ) زنان شوهردار است ، که به همین ملاحظه فلسفه حرمت ازدواج یک زن با چند مرد نیز روشن میشود ، چون اگر زنی در یک زمان چند شوهر داشته باشد نطفه آنها در رحم وی مخلوط گشته ، فرزندی که به دنیا میآید معلوم نمیشود فرزند کدام شوهر است ، همچنان که فلسفه عده طلاق و اینکه زن مطلقه باید قبل از اختیار همسر جدید سه حیض عده نگه دارد ، روشن میشود ، که به خاطر در هم و بر هم نشدن نطفهها است .
و اما بقیه طوایفی که ازدواج با آنها حرام شده یعنی همان چهارده صنفی که در آیات تحریم آمده ملاک در حرمت ازدواجشان تنها سد باب زنا است ، زیرا انسان از این نظر که فردی از مجتمع خانواده است بیشتر تماس و سر و کارش با همین چهارده صنف است ، و اگر ازدواج با اینها تحریم نشده بود ، کدام پهلوانی بود که بتواند خود را از زنای با آنها نگه بدارد ، با اینکه میدانیم مصاحبت همیشگی و تماس بی پرده باعث میشود نفس سرکش در وراندازی فلان زن کمال توجه را داشته باشد ، و فکرش در اینکه چه میشد من با او جمع میشدم تمرکز پیدا میکند ، و همین تمرکز فکر میل و عواطف شهوانی را بیدار و شهوت را به هیجان در میآورد ، و انسان را وادار میکند تا آنچه را که طبعش از آن لذت میبرد به دست آورد ، و نفسش تاب و توان را در برابر آن از دست میدهد ، و معلوم است که وقتی انسان در اطراف قرقگاه ، گوسفند بچراند ، خطر داخل شدن در آن برایش زیاد است .
لذا واجب مینمود که شارع اسلام تنها به نهی از زنای با این طوایف اکتفا نکند ، چون همان طور که گفتیم مصاحبت دائمی و تکرار همه روزه هجوم وسوسههای نفسانی و حملهور شدن هم بعد از هم نمیگذارد انسان با یک نهی خود را حفظ کند ، بلکه واجب بود این چهارده طایفه تا ابد تحریم شوند ، و افراد جامعه بر اساس این تربیت دینی بار بیایند ، تا نفرت از چنین ازدواجی در دلها مستقر شود ، و تا بطور کلی از این آرزو که روزی فلان خواهر یا دختر به سن بلوغ برسد ، تا با او ازدواج کنم مایوس گردند ، و علقه شهوتشان از این طوائف مرده ، و ریشه کن گردد ، و اصلا در دلی پیدا نشود ، و همین باعث شد که میبینیم بسیاری از مسلمانان شهوتران و بی بند و بار با همه بی بند و باری که در کارهای زشت دارند هرگز به فکرشان نمیافتد که با محارم خود زنا کنند ، مثلا پرده عفت مادر و دختر خود را بدرند ، آری اگر آن منع ابدی نبود هیچ خانهای از خانهها از زنا و فواحشی امثال آن خالی نمیماند .
و باز به خاطر همین معنا است که اسلام با ایجاب حجاب بر زنان باب زنای در غیر محارم را نیز سد نمود ، و از اختلاط زنان با مردان اجنبی جلوگیری کرد ، و اگر این دو حکم نبود ، صرف نهی از زنا هیچ سودی نمیبخشید ، و نمیتوانست بین مردان و زنان و بین عمل شنیع زنا حائل شود .
بنا بر آنچه گفته شد در این جا یکی از دو امر حاکم است ، زیرا آن زنی که ممکن است چشم مرد به او طمع ببندد یا شوهر دار است ، که اسلام به کلی ازدواج با او را تحریم نموده است ، و یا یکی از آن چهارده طایفه است که یک فرد مسلمان برای همیشه به یکبار ، از کام گرفتن با یکی از آنها نومید است ، و اسلام پیروان خود را بر این دو قسم حرمت تربیت کرده ، و به چنین اعتقادی معتقد ساخته ، به طوری که هرگز هوس آن را نمیکنند ، و تصورش را هم به خاطر نمیآورند .
مصدق این جریان وضعی است که ما امروز از امم غربی مشاهده میکنیم ، که به دین مسیحیت هستند و معتقدند به اینکه زنا حرام و تعدد زوجات جرمی نزدیک به زنا است ، و در عین حال اختلاط زن و مرد را امری مباح و پیش پا افتاده میدانند ، و کار ایشان به جایی رسیده که آنچنان فحشا در بین آنان گسترش یافته که حتی در بین هزار نفر یک نفر از این درد خانمانسوز سالم یافت نمیشود ، و در هزار نفر از مردان آنان یک نفر پیدا نمیشود که یقین داشته باشد فلان پسرش از نطفه خودش است ، و چیزی نمیگذرد که میبینیم این بیماری شدت مییابد و مردان با محارم خود یعنی خواهران و دختران و مادران و سپس به پسران تجاوز میکنند ، سپس به جوانان و مردان سرایت میکند ، و ... و سپس ، کار به جایی میرسد که طایفه زنان که خدای سبحان آنان را آفرید تا آرامش بخش بشر باشند و نعمتی باشند تا نسل بشر به وسیله آنها حفظ و زندگی او لذت بخش گردد ، به صورت دامی در آید که سیاستمداران با این دام به اغراض سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود نائل گردند ، و وسیلهای شوند که با آن به هر هدف نامشروع برسند هدفهایی که هم زندگی اجتماعی را تباه میکند ، و هم زندگی فردی را تا آنجا که امروز میبینیم زندگی بشر به صورت مشتی آرزوهای خیالی در آمده و لهو و لعب به تمام معنای کلمه شده است ، و وصله جامه پاره از خود جامه بیشتر گشته است .
این بود آن پایه و اساسی که اسلام تحریم محرمات مطلق و مشروط از نکاح را بر آن پی نهاده ، و از زنان تنها ازدواج با محصنات را اجازه داده است . و به طوری که توجه فرمودید تاثیر این حکم در جلوگیری از گسترش زنا و راه یافتن آن در مجتمع خانوادگی کمتر از تاثیر حکم حجاب در منع از پیدایش زنا و گسترش فساد در مجتمع مدنی نیست . در سابق نیز به این حکمت اشاره کردیم و گفتیم : آیه شریفه« و ربائبکم اللاتی فی حجورکم»(النساء /23)از اشاره به این حکمتت ، و ممکن هم هست اشاره به این حکمت را از جملهای که در آخر آیات آمده است و فرموده« یرید الله ان یخفف عنکم ، و خلق الانسان ضعیفا»(النساء /28) استفاده کرد ، چون تحریم این اصناف چهاردهگانه از ناحیه خدای سبحان از آنجا که تحریمی است قطعی ، و بدون شرط ، و مسلمانان برای همیشه مایوس از کام گیری از آنان شدهاند ، در حقیقت بار سنگین خویشتن داری در برابر عشق و میل شهوانی و کام گیری از آنان از دوششان افتاده ، چون همه این خواهشهای تند و ملایم در صورت امکان تحقق آن است وقتی امکانش به وسیله شارع از بین رفته دیگر خواهشش نیز در دل نمیآید .
آری انسان به حکم اینکه ضعیف خلق شده نمیتواند در برابر خواهشهای نفسی و دواعی شهوانی آن طاقت بیاورد ، خدای تعالی هم فرموده : که« ان کید کن عظیم» (یوسف /28)و این از ناگوارترین و دشوارترین صبرها است ، که انسان یک عمر در خلوت و جلوت با یک زن یا دو زن و یا بیشتر نشست و برخاست داشته باشد و شب و روز با او باشد ، و چشم و گوشش پر از اشارات لطیف و شیرینی حرکات او باشد ، و آنگاه بخواهد در برابر وسوسههای درونی خود و هوسی که به آن زنان دارد صبر کند ، و دعوت شهوانی نفس خود را اجابت نکند ، با اینکه گفتهاند حاجت انسان در زندگی دو چیز است : غذا و نکاح ، و بقیه حوایجش همه برای تامین این دو حاجت است ، و گویا به همین نکته اشاره فرموده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرمود : ( هر کس ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده ، از خدا بترسد در نصف دیگرش » (وسائل الشیعه کتاب نکاح).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 495 تا 499 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محارم رضاعی
1-از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که فرمود: خداى عز و جل از رضاع، شیر دادن و شیر نوشیدن همان را حرام کرده که از نسب حرام کرده است و نیز از آن جناب روایت شده که فرمود: رضاع قرابتى است مانند قرابت نسب.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-این روایت را الدر المنثور (ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة) روایت کرده است.
2-در الدر المنثور (ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة) است که مالک و عبد الرزاق از عایشه روایت آوردهاند که گفت: در زمان رسول خدا (ص) از جمله آیاتى که جزء قرآن بود، رضعات دهگانه معلوم بود، که با پنج رضعه معلوم نسخ شد، عایشه خواسته است بگوید آیه شریفه نخست «اللاتى ارضعنکم عشر رضعات معلومات» بود، سپس نسخ شد و «اللاتى ارضعنکم خمس رضعات معلومات» نازل شد و سپس رسول خدا (ص) در گذشت، در حالى که آن جمله جزء قرآن بود و قرائت مىشد.
علامه طباطبایی: قریب به این معنا به چند طریق دیگر در آن کتاب روایت شده، ولى همه آنها به خاطر اینکه جزء روایات تحریف و مخالف با قرآن کریم است، مردود مىباشد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج4، ص: 450 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : محرَم- نامحرم |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منع از زنا با محارم تنها فطری نیست
طغیان شهوت، سرکشتر از آن است که حکم فطرت و عقل بتواند آن را مهار کند، و آنهائی هم که با محارم خود ازدواج نمیکنند، نه از این بابت است که حکم فطرت به تنهائی مانعشان شده، بلکه از این جهت است که سنت قومی، چنین اجازهای به آنان نمیدهد. که بهترین این سنتها را اسلام تنظیم کرده است که ازدواج با محارم را تا ابد و درهر شرایطی منع نموده است که این منع از ازدواج جلوی شهوت زنا با محارم نیز گرفته است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : منع از زنا با محارم تنها فطری نیست |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زنا |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محرمیّت و حرمت ازدواج -
علي موحدي
در این آیه گروههایى از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مىشود:
1- ولادت (ارتباطنسبى) 2- ازدواج (ارتباطسببى) 3- شیرخوارى (ارتباطرضاعى)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : حجت اسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مادر تنزیلی! -
سيد علي بهبهاني
گاهی مادرِ حقیقی نیست ولی مادرِ تنزیلی است یعنی نه مادرِ نَسبی است و نه مادر رضاعی ولی مادر تنزیلی است نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه ششم بیان کرد فرمود: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ این یک تنزیل است توسعهٴ موضوع است به نحو حکومت اگر آیه شش سورهٴ «احزاب» فرمود: ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ و آیه محلّ بحث سورهٴ «نساء» هم میفرماید: ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾ پس زنانِ پیغمبر بر امّت حراماند و این آیه درصدد بیان محرّمات است نه درصدد بیان محارم آنجا که زناشویی حرام است نه آنجا که شخص محرم است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● الاسلام یَجُبّ ما قبله -
سيد علي بهبهاني
چون قانون عطف بر ما سبق نمیشود اگر در جاهلیت چیزی اتفاق افتاد و این افراد مسلمان شدند هم حُکم تکلیفیشان این است که خدا از اینها میگذرد «الاسلام یَجُبّ ما قبله» و هم فرزندهایی که از این راه به جا مانده است فرزندهای حرام نیستند نمیشود گفت اینها زنازادهاند چون اگر اینچنین حُکم میشد بسیار دشوار بود جامعهای را از این غیر حلالزادهها تشکیل داد فرمود گذشتهها مورد مغفرت حق است الآن همه اینها حلالزادهاند اگر بفرماید چه گذشته، چه حال همه حرامزادهاند ادارهٴ چنین جامعهاش مشکل است اگر کسی چون همه اینها در جاهلیت که ازدواج داشتند بر اساس رسوم جاهلی ازدواج داشتند عقد شرعی که نبود حالا به هر طریقی بود البته رسمی داشتند آن رسمها را اگر دین نپذیرد لازمهاش این است که همه زنها از شوهرهایشان جدا بشوند و همه فرزندها به عنوان غیر حلالزاده شناخته بشوند با این افراد نمیشود جامعه ساخت.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● الا ما قد سلف -
سيد علي بهبهاني
قانون عطف به ماسبق نمىشود. «الا ما قد سلف» (کسانى که قبل از تحریم، دو خواهر را به عقد خود در آوردهاند، کیفرى ندارند گرچه بعد از اعلام این قانون باید یکى از خواهران را نگاه و دیگرى را رها کند.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : احکام |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● 1 -
samane p
ازدواج با دخترانی از زنان شما(که از شوهر دیگر ایشان هستند)و در دامن تربیت شمایند حرام است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : 1 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : احکام |
گوینده : samane p |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اهمیت شیر دایه -
فاطمه نصيري خليلي
شیر مادر، همچون تولّد از مادر، یکى از اسباب محرمیّت است. در انتخاب دایه دقّت کنیم. «امّهاتکم اللاتى ارضعنکم و اخواتکم من الرضاعة»
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : حاج آقا قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ازدواج با دو خواهر -
فاطمه نصيري خليلي
ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولاً آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مىکشاند و علاقههایشان به عداوت مىانجامد. شاید نهى به این خاطر باشد. «و ان تجمعوا بین الاختین...»
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : حاج آقا قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گروههایى از زنان که به انسان محرمند -
ابراهيم چراغي
در این آیه گروههایى از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مىشود:
1- ولادت (ارتباطنسبى) 2- ازدواج (ارتباطسببى) 3- شیرخوارى (ارتباطرضاعى)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : احکام |
گوینده : ابراهیم چراغی |
1)
ابراهیمی (داور) : این آیه در صدد بیان مصادیق محرمیت نیست بلکه می خواهد بیان کند که ازدواج با چه افرادی جایز نیست زیرا در انتهای آیه ازدواج با دو خواهر را بطور همزان منع کرده است درصورتیکه خواهر زن محرم نمی باشد تا بواسطه محرمیت ازدواج با او جایز نباشد.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مىشود -
ابراهيم چراغي
در این آیه گروههایى از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مىشود:
1- ولادت (ارتباط نسبى) 2- ازدواج (ارتباط سببى) 3- شیرخوارى (ارتباط رضاعى)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : ابراهیم چراغی |
1)
ابراهیمی (داور) : این آیه در مقام بیان انواع محارم نیست بلکه می خواهد مصداق زنانی را بیان کند که نمی توان با آن ها ازدواج کرد. زیرا در آخر آیه ازدواج با دو خواهر به طور هم زمان ممنوع شده است در صورتی که خواهر زن محرم نمی باشد.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● محارم ازدواج -
مسعود ورزيده
در این آیه گروههایى از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مىشود:
1. ولادت (ارتباطنسبى) 2. ازدواج (ارتباطسببى) 3. شیرخوارى (ارتباط رضاعى)
تحریم ازدواج با محارم در ادیان پیشین نیز بوده است. «1»
ازدواج با غیر محارم، عامل گسترش ارتباط خانوادهها است.
ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولًا آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مىکشاند و علاقههایشان به عداوت مىانجامد. شاید نهى به این خاطر باشد. وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ ...
پیامها:
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.