از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
(الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوامن اموالهم ):(مردان بر زنان قیمومت و سرپرستی دارند به خاطر اینکه خدابعضی را بر بعضی برتری داده و به خاطر اینکه مردان از مال خود نفقه و مهریه زنان را می دهند)، (قیم )یعنی کسی که مسئول قیام به امر شخص دیگر است ،مردان به امور زنان قیام می نمایند و زیادتیهایی که خدای تعالی به مردان داده به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار دارند و در امور عقلی و جنگ ، قوت و طاقت بیشتر دارند می باشد، در حالیکه زنان دارای حساسیت و شدت عاطفه و لطف هستند، پس حکم در آیه عمومیت دارد ،چون نوع مردان بر نوع زنان قیمومت دارند، مثلا حکومت و قضاوت که حیات جامعه بستگی به آن دارد ،قوام آنهابدست مردان است و علت آن هم یکی آنست که خداوند بنا بر مصالحی بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده است و دیگر آنکه مردان از مال خود زنان رانفقه و مهریه می دهند،(فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله ):(پس زنان صالح و شایسته فرمانبر و حافظ ناموس و منافع شوهرانشان می باشند،همانطور که خدا منافع آنها را حفظ فرموده )یعنی زنان نیکو و شایسته همیشه ازشوهران خود اطاعت نموده و خضوع دارند و این به آن معنی نیست که آنهااستقلالی در حفظ حقوق فردی و اجتماعی ندارند ،بلکه منظور آنست که درامور زناشویی و استمتاع می بایست از شوهر اطاعت نمایند و همچنین نباید درغیاب شوهرانشان به آنها خیانت کنند ،بلکه باید حافظ مال و ناموس او درغیابش باشند، بواسطه آنکه خدا حقوق آنها را تشریع نموده و مردان را قیم امورزنان قرار داده و اطاعت از آنان و حفظ غیابشان را بر زنان واجب نموده ، (واللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیا کبیرا):(و زنانی را که بیم دارید نافرمانیتان کنند، نخست اندرز دهید، اگر اطاعت ننمودند با آنها قهر کنید، و دربستر خود راه ندهید و اگر این نیز مؤثر نشد ،بزنیدشان ، اگر به اطاعت در آمدنددیگر برای ادامه زدنشان بهانه جوئی مکنید و به خاطر علوی که خدا به شما داده مغرور نشوید که خداوند صاحب علو و بزرگی است )،کلمه نشوز به معنای عصیان و استکبار از اطاعت بوده و مراد از (خوف نشوز)این است که علائم آن به تدریج ظاهر شود و معلوم گردد که زن قصد ناسازگاری دارد، در این صورت می فرماید: آنان را پند و اندرز دهید ،شاید که دست از ناسازگاری بردارند و بین علاجهای سه گانه (موعظه ، قهر، زدن )ترتیب وجود دارد که از سیاق به دست می آید، نه از حرف (واو) و مراد از (قهر در بستر)این است که بستر محفوظباشد، ولی در بستر با او قهر کند و به او اعتنایی ننماید ،به طوری که بی میلی خودرا به او بفهماند و اگر این هم مؤثر واقع نشد در مرحله نهایی مسئله (ضرب )قراردارد و در نهایت اگر این امور مفید واقع شد و سازگاری نمود، می فرماید: دیگرنباید علیه او بهانه جویی کنید و مبادا که از قدرت و تفوقی که بر زنان خود داریدمغرور شوید، چون تنها پروردگار دارای مقام علو و برتری مطلق است . [ نظرات / امتیازها ]
نظرات کاربران :
1) : در اسلام مرد و زن برابرند!!!
2) : با زدن هم چیزی درست نمیشه! چون دادگاه از زن حمایت میکند و در نهایت مرد را مقصر میداند. واقعاً تکلیف چیست؟
3) : من نمی دونم چقدر از این چیزهایی که اینجا اومده مطابق نظر و رویه ی اسلامه.
من یه دختر محجبه و معتقد به اسلام و پیامبر و قرآن هستم.
ولی اون اسلامی که من شناختم و بهش ایمان دارم چنین چیزی نمیگه.
یا من کافرم یا این چیزایی که توی این متن هست موازی با موازین اسلام نیست.
آیا این رو خدا گفته که مردها در امور عقلی و جنگ، قوت و طاقت بیشتر دارند؟؟؟؟
این یعنی چی؟ اگه اسلام اینو گفته که واسه خودم متاسفم.
اگه این برداشت و خلاصه ی غلطی هست از تفسیر المیزان برا شما متاسفم که یه ملتی رو به شک می اندازین...
ابراهیمی (داور) : این آیه درباره برتری عقلی مردان بر زنان سخن نگفته است و فقط به قیومیت مردان بر زنان دلالت دارد. یعنی مردان سرپرست و مراقب و تامین کننده نیازهای زنان هستند.
4) : من خانمی هستم که شوهر من از این ایه سو استفاده میکرد و برای نظر مخالف نیز مرا مورد ضرب و شتم قرار می داد. آیا فکر نمیکنید که این ایه نیاز به تفسیر دقیقتری دارد تا بعضی از انسانها از آن به نفع خود استفاده نکنند . مسلما خدای مهربان هیچ زمانی خواهان ظلم در حق کسی نیست چه برسد به یک موجود لطیف تر و ضعیف تر
ابراهیمی (داور) : همسر شما باید به یک روانشناس مذهبی مراجعه کند تا هم از دین برداشت اشتباه نکند و هم اگر مشکل خاصی دارد که همسرش را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، درمان شود.
5) : سلام بردوستان.به نظر من همه جاقانون بایک گل بهار نمیشودراقبول داریم الادراینجا آنهم بدون اینکه آیات قبل وبعدو روایات رابررسی کنیم اگر حکمی بپمطابق میلمان نبود بایداسلام رامحکوم کنیک و برای خود که تابع اسلامیم تاسف خوردمگرعقل ما بخاطر محدود بودن در زمان ومکان قادربه تشخیص همه منافع خودش هست تاچنین اظهارنظر کنیم ؟ویااینکه خدادرسوره بقره نفرمود عسی ان تکرهواشیئاوهو خیرلکم یعنی چه چیزهایی را شمانپسندیداما منفعت شمادرآنست زیرخدانه طرف زن رامیگیرد نه طرف مرد را،بلکه طرف باتقواترین را میگیرد.به نظر من نباید یکطرفه پیش قاضی رفت
6) : ج1)بین زن و مرد یک سری تفاوت های ذاتی و فطری خدادادی وجود دارد و به اقتضای عدالت است که در قرآن و اسلام این تفاوت ها لحاظ شده و اگر غیر این می بود تبعیض بی جهت بود
ج2)طبق دستور قرآن اگر با موعظه و بعد بی محلی شوهر از روی دلسوزی باز هم زن تمکین نکرد یا مقداری تنبیه حساب ببرد آیا بهتر نیست تا از طلاق منفور مبغوض پیش گیری شودکه بعدا هم چه یسا ندامت می آورد ؟ اگر به دست مامور دولت کتک بخورد که بدتر است کتک هم کتک خودمانی اش
ج3)در مورد عقل زن مشکلش این است که گرفتار عاطفه و حس ترحمش می گردد ام این که مرد قوت و قدرت بیشتری دارد این که طبیعی و فطری است و نوعا قابل انکار نیست و این که زن گلی است که با ناملایمات جنگ مناسب نیست
ج4) هیچ چیز همانند رفاقت نیست زن دراطاعت شوهر باشد او هم سخت گیری بی مورد نکند
ج5) یک شوهر مسلمان تا خودش صد برابر ناراحت نشود یک مقدارش همسر نازنین خود را تنبیه نمی کند و این هم از روی دلسوزی و برگرداندن آرامش به زندگی است تا منجر به بدتر نشود طلاق
7) : علامه طباطبایی در ذیل تفسیر آیه می فرماید:«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می‌کنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌کنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است.1»
مردان دارای ولایت بر زن ها هستند از جهت های مختلف بدنی ، فکری و قرآن هم در حال تقسیم مال میان زن و مرد فرق گذاشته است و مرد ها وظیفه دارند به زن ها خود نفقه دهند و این نفقه هم باید در مقابل تمکین ، حفظ حقوق و اسرار شوهر است. پس اگر این وظایف ترک شود سرپیچی است و اگر اختلاف به وجود آید این اختلاف را اول باید با نصیحت به زن گفت بعد قهر و بعد از خوابگاه دور کردن است و بعد از آن تنبیه بدنی است البته در مورد تنبیه قول هایی است در کتاب التفسیر الکبیر نوشته شده که منظور از «ضرب» در آیه‌های مربوط به زنان، کتک زدن و تنبیه بدنی آن‌ها نیست. بلکه منظور این است که مرد از زن و خانواده دوری کرده و آنها را ترک کند. این گروه از مفسران معتقد هستند که باید تفسیر قرآن را از روی سیره و سبک زندگی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله درک کرد. پس وقتی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله در شرایط اختلاف با یکی همسران خود، او را نصیحت می‌کردند و وقتی به دستور آن حضرت اعتنا نکرد، مدتی از او دوری کردند، بنابراین مردان مسلمان هم برای تنبیه و تذکر همسر خود نباید متوسل به زور شوند. بلکه بعد از پند و اندرز، به جای تنبیه بدنی باید مدتی از آنها دوری کنند.
علاوه بر این خداوند متعال در قرآن کریم عبارت «جلد» را به مفهوم کتک زدن به کار برده است، نه عبارت «ضرب». همان طور که در آیه دوم سوره مبارکه نور درباره افراد زناکار حکم به زدن می‌دهد و از عبارت «جلد» استفاده می‌کند و می‌فرماید: «الزَّانِیةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ؛ هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید.» بنابراین به تعبیر این گروه از مفسران، مردان تنها در صورتی می‌توانند همسر خود را تنبیه بدنی کنند که او مرتکب عمل زشت زنا شده باشد و در مورد رفتارهای سرکشانه دیگر باید به توصیه و نصیحت و قهر کردن اکتفا کرد

8) : در اینجا منظور از ضرب همان زدن هست به هر نوعی و یا شیئی بهتر و جلد منظور زدن هست فقط با تازیانه نه هر چیزی لطفا وقتی درک درست از قران ندارید قران را به میل و رای خود تفسیر نکنید
9) : مقاله‌ی « نشوز زن در یک دایره کوچکتر» را که در همین سایت وجود دارد مطالعه کنید.
برای یافتن این مقاله در این سایت می توان ابتدا به قسمت مقالات در بالای صفحه مراجعه و بعد با جستجوی کلمه‌ی نشوز به آن دسترسی یافت.
10) : نکته ای که در این آیه می¬توان مطرح کرد این است که معنای ضرب صراحت در زدن دارد و علامه طباطبائی هم به آن تصریح کرده است (المیزان، 4: 546). بعضی ضرب را در اینجا ترک و رها کردن دانسته و مثال «فلیضربن بخمرهن علی جیوبهن» (نور، 31) و یا «اذا ضربوا فی الارض» «آل عمران، 156) را مثال زده اند که نکته جالبی است اما در آنجا هم ضرب با حرف اضافه «علی» و «فی» آمده است. بعضی چون آیه الله معرفت آن را نسخ شده می¬داند و بعضی دیگر ترتب را ملاک قرار داده اند و بعضی دیگر این سه روش را به انواع زنانی که با سه نوع اقدام ممکن است اصلاح شوند (ویکی شیعه، آیات نشوز) مربوط کرده اند. نشوز هم به معنای خروج از انجام وظایف شرعی و نه فقط جنسی، هم برای مرد و هم برای زن است ولی مردان چون قوام زندگی به دست آنها سپرده شده از مزیتی نسبی برخوردارند. ممکن است ما هم تسلیم شویم و بگوئیم خدا زدن زنان را در موقع خوف از نافرمانی توصیه کرده و آن را راه حلی برای اصلاح در بین زن و شوهر دانسته است اما تالی فاسدهایی دارد که نمی¬توان به سادگی از آنها گذشت و مجبوریم گرفتار نسبتهای ناروای دیگری شویم. این موارد عبارت اند از :
اگر خوف از نشوز، زدن به همراه داشته باشد برای اصل نشوز چه باید کرد؟. در این آیه برای خوف از نشوز این دستورات داده شده اگر اصل نشوز اتفاق بیفتد لابد در آن صورت قتل زن واجب می¬شود و این به نظر معقول نیست و از خدای تعالی انتظار نمی¬رود چنین حکمی صادر کرده باشد.
اهمیت مرد و زن به عنوان انسان و برابری فردی و اجتماعی آنها در بسیاری از موارد و تأکید قرآن بر این امر چگونه می¬تواند با این تفسیر سازگار باشد؟
قوامون در این آیه نه به معنای برتری و مزیت مرد بر زن است بلکه او به لحاظ قدرت بدنی و توان مدیریتی و توجه به اصالت و هویت نسل دارای ویژگی¬هایی است که زن عموماً از آن برخوردار نیست یا کمتر برخورداراست.
ترتب اقدامات سه گانه را بعضی مفید دانسته و گفته اند که در مورد خوف از نشوز لازم است که مراحل از سبک به سنگین انجام شود. این نکته قابل توجهی است ولی زدن چیزی نیست که ترتیب بپذیرد. هر زمان ممکن است اتفاق بیفتد هم به هنگام موعظه و نصیحت و هم به هنگام کناره گیری در بستر.
اگر زدن بدنی مطرح باشد حدش چقدر است و دیه آن چه می¬شود؟ اسلام که آزار و اذیت را مطلقاً ممنوع می-کند چگونه می¬تواند در زمان خوف از نافرمانی و نه خود نافرمانی دستور زدن صادر کند و از کجا تضمینی وجود دارد که امر اختلاف بهبود یابد، تلطیفی صورت گیرد و تأثیر مثبت داشته باشد و چه بسا عواقب بدتری به بار بیاورد.
آیا همه مردان قدرت زدن دارند؟ درست است که عموماً مردان قدرت بدنی بیشتری دارند ولی عمومیت ندارد و در اینصورت تکلیف چه می¬شود؟ مرد می¬خواهد بزند اما قدرت ندارد او چگونه می¬تواند وظیفة شرعی خودش را انجام دهد؟
اینکه نحوه زدن را در روایات با چوب مسواک یا شاخه ریحان توصیه کرده اند به شوخی بیشتر شبیه است تا امری جدی. این کار باید باز دارنده باشد آیا با چنین کاری خطر رفع می¬شود؟
اگر بتوان «اضربوا» را به معنای ترک و رها کردن گرفت که تنها قرائن عقلی و نقلی می¬تواند آن را تأیید کند امری معقول خواهد بود. در اینصورت است که تناسب اول آیه با آخر آن برقرار می¬شود و توقع مرد به خاطر دو اقدام مهمی که انجام می¬دهد که یکی سرپرستی و مدیریت زندگی و نه تنها زور بازو داشتن و دوم هزینه ای که برای نفقه می پردازد او را متوقع کند که زن در اموری که شرعاً به عهده اوست رضایت شوهرش را به دست آورد؛ در غیر اینصورت مرد با ترک او در مرحله آخر و رها کردن او شانه از زیر بار این دو وظیفه و مسئولیت مهم که خدا از یکی از آن دو به فضل یاد می¬کند کناره می¬گیرد تا خوف نشوز برطرف شود. مؤید این نظر آیه بعدی است که اگر پس از این مراحل و برطرف نشدن سوء ظن، زن و مرد خواستند جداشوند آنوقت حکمی از هر دو طرف باید تعیین شوند تا آن دو را به صلح وادارند و گرنه طلاق صورت می¬گیرد که آنهم امری شرعی و نهایت کار است. غلامرضا فدائی
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  سيد علي بهبهاني - تفسیر تسنیم
بحث درباره زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن هست اینجا از نظر کار اجرایی و نظم داخلی یک سلسله برتریهایی مرد دارد زیرا مسئول خانواده و مدیر عامل این واحد مرد است برای اینکه مرد قدرت تفکرش بیش از احساس و عاطفه اوست و زن قدرت انعطاف و احساسی او بیش از تفکر اوست یا به تعبیر دیگر قدرت تفکر مرد بیش از قدرت تفکر زن هست ولی قدرت عاطفی زن بیش از قدرت عاطفی مرد است برای اینکه او باید مادر باشد و خاصیت مادری و پرورش فرزند با عاطفه و مهربانی همراه است آن که تمام شبها حاضر باشد یا اکثر شبها نخوابد و کودک را بپروراند این یک روح عطوف لازم دارد در اینکه تفکر مرد غالباً بیش از تفکر زن است سخنی نیست و در اینکه عاطفه زن غالباً بیش از عاطفه مرد است آن هم بحثی در او نیست و هیچ‌کدام از اینها قرب الی الله نمی‌آورد اگر مرد در آن قدرت تفکرش خالص‌تر بود و راه صحیح‌تری را انتخاب کرد او می‌شود اتقی و قهراً می‌شود اکرم عندالله و اگر زن در این راه عاطفه و احساس راه بهتری را طی کرد می‌شود اتقی و در نتیجه می‌شود اکرم عندالله پس معیار کمال که همان ما «یعبد به الرحمان و یکتسب به الجنان» است این گاهی از راه تفکر حاصل می‌شود گاهی از راه عاطفه و احساس حاصل می‌شود گاهی انسان با درس و بحث و اندیشه‌ها خدا را بهتر می‌شناسد و عبادت می‌کند گاهی از راه دل و جذبه و مناجات خدا را بهتر می‌یابد و بهتر عبادت می‌کند هر کس در هرکدام از این دو راه خالص‌تر بود او کامل‌تر است پس این‌چنین نیست که اگر قدرت فکری مرد بیشتر است مرد کامل‌تر باشد چون قدرت عاطفی زن هم بیشتر است و مناجات و ادعیه و راز و نیاز را اگر تعلیم هر دو بدهند زن موفق‌تر است همین اظهار تأسر در رثای سالار شهیدان(سلام الله علیه) که خودش یک عبادت است او مؤفق‌تر است قلب‌اش برای جریان کربلا بیش از قلب مرد می‌سوزد هر دو گریه می‌کنند ولی او بیشتر اشک می‌ریزد خب بیشتر مؤفق‌تر است اگر مرد راه فکر را تقویت کرد و زن راه دل را تأیید کرد معلوم نیست مرد مؤفق‌تر باشد یک وقت است که براساس احساس خیالی اشک می‌ریزند یا براساس فکر خیالی اشک می‌ریزند این یا بی‌ثواب است یا ثواب‌اش کم است در زن و مرد یکسان است یک وقت است براساس معرفت است این معرفت گاهی با برهان حاصل می‌شود گاهی با عرفان و وجدان آن حالت کشش و گرایشی که در زن هست اگر درست تربیت بشود مؤفق‌تر از مرد درمی‌آید نباید زنهای موجود را به حساب آورد و آمارگیری کرد که شعرها یا قصه‌ها در آنها بیشتر اثر می‌کند باید بررسی کرد اگر راه تعلیم را یکسان به روی هر دو باز کردند راه مناجات و دعا را یکسان به روی هر دو باز کردند ببینیم چه کسی در دعا و مناجات موفق‌تر است راه مناجات و دعا که دقیق‌تر از راه درس و بحث است راه معرفت که دقیق‌تر از راه حکمت است. [ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : عالی بود.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  ابراهيم چراغي - برگزیده تفسیر نمونه
و در قـسـمـت دوم مـى فـرمـاید: ((و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند)) (وبما انفقوامن اموالهم).

سپس اضافه مى کند که زنان در برابر وظایفى که در خانواده به عهده دارند به دو دسته اند:.

دسـتـه اول : ((و زنـان صـالـح ، زنانى هستند که متواضعند و در غیاب (همسرخود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده ،مى کنند)) (فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اللّه).

یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظشخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى شوند، و وظایف و مسؤولیتهاى خود را به خوبى انجام مى دهند.

دسـتـه دوم : زنـانـى هستند که از وظایف خود سرپیچى مى کنند و نشانه هاى ناسازگارى در آنها دیده مى شود، مردان در مقابل این گونه زنان وظایفى دارند که بایدمرحله به مرحله اجرا گردد، در مـرحـلـه اول مى فرماید: ((زنانى را که از طغیان وسرکشى آنها مى ترسید پند و اندرز دهید)) (واللا تى تخافون نشوزهن فعظوهن).

در مـرحـلـه دوم مـى فـرماید: ((در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد، دربستر از آنها دورى کنید)) (واهجروهن فى المضاجع).

و در مـرحـلـه سـوم : در صورتى که سرکشى و پشت پا زدن به وظایف ومسؤولیتها از حد بگذرد و هـمـچـنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تاثیر کند، و نه جدا شـدن در بـستر، و کم اعتنایى نفعى نبخشد، وراهى جز ((شدت عمل)) باقى نماند ((آنها را تنبیه بدنى کنید)) (واضربوهن).

مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه گیرى کرده ، در صدد آزار زن برآید، لذا به دنبال این جمله مى فرماید: ((پس اگر آنها از شما اطاعت کردند، راهى براى تعدى بر آنهامجویید)) (فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیل).

و در پایان آیه مجددا به مردان هشدار مى دهد که از موقعیت سرپرستى خوددر خانواده سؤاستفاده نـکـنـنـد و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتهاست بیندیشند ((زیرا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است)) (ان اللّه کان علیا کبیرا).

[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : من از این همه صغری کبری ها فهمیدم که آخرش باید بزنیم و از همون اول نزنیم .
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  . پوربافراني
تفسیر کشاف
( قوامون علی النساء ) یقومون علیهن آمرین ناهین ، کما یقوم الولاة علی الرعایا . و سموا قوما لذلک . و الضمیر فی ( بعضهم ) للرجال و النساء جمیعا ، یعنی إنما کانوا مسیطرین علیهن بسبب تفضیل الله بعضهم و هم الرجال ، علی بعض و هم النساء . و فیه دلیل علی أن الولایة إنما تستحق بالفضل ، لا بالتغلب و الا ستطالة و القهر . و قد ذکروا فی فضل الرجال : العقل ، و الحزم ، و العزم ، و القوة ، و الکتابة فی الغالب ، و الفروسیة ، والرمی ، و أن منهم الأنبیاء و العلماء و فیهم الإمامة الکبری و الصغری ، و الجهاد ، و الأذان ، و الخطبة ، و الاعتکاف ، و تکبیرات التشریق عند أبی حنیفة ، و الشهادة فی الحدود ، و القصاص ، و زیادة السهم ، و التعصیب فی المیراث ، و الحمالة ، و القسامة ، و الولایة فی النکاح و الطلاق و الرجعة ، و عدد الأزواج ، و إلیهم الانتساب ، و هم أصحاب اللحی و العمائم ( و بما أنفقوا ) و بسب ما أخرجوا فی نکاحهن من أموالهم فی المهور و النفقات . وروی أن سعد بن الربیع و کان نقیبا من نقباء الأنصار نشرت علیه امرأته حبیبة بنت زید بی أبی زهیر ، فلطمها ، فانطلق بها أبوها إلی رسول الله صلی الله علیه و سلم و قال : أفرشته کریمتی فلطمها فقال : " لتقتص منه " فنزلت ، فقال صلی الله علیه و سلم : أردنا أمرا و أراد الله أمرا ، و الذی أراد الله خیر " ، و رفع القصاص . و اختلف فی ذلک ، فقیل لاقصاص بین الرجل و امرأته فیما دون النفس و لو شجها ، و لکن یجب العقل . و قیل : لإقصاص إلا فی الجرح و القتل . و أما اللطمة و نحوها فلا ( قانتات ) مطیعات قائمات بما علیهن للأزواج ( حافظات للغیب ) خلاف الشهادة . أی حافظات لمواجب الغیب إذا کان الأزواج غیر شاهدین لهن حفظهن ما یجب علیهن حفظه فی حال الغیبة ، من الفروج و البیوت و الأموال . و عن النبی صلی الله علیه وسلم : " خیر النساء امرأة إن نظرت إلیها سرتک ، و إن أمرتها أطاعتک و إذا غبت عنها حفظتک فی مالها و نفسها " و تلا الَیة و قیل ( للغیب ) لأسرارهم ( بما حفظ الله ) بما حفظهن الله حین أوصی بهن الأزواج فی کتابه و أمر رسوله علیه الصلاة و السلام فقال : " استوصوا بالنساء خیرا " أو بما حفظهن الله و عصمهن و وفقهن لحفظ الغیب ، أو بما حفظهن حین وعدهن الثواب العظیم علی حفظ الغیب ، و أوعدهن بالعذاب الشدید علی الخیانة . و " ما " مصدریة . و قرئ ( بما حفظ الله ) بالنصب علی أن ما موصولة ، أی حافظات للغیب بالأمر الذی یحفظ حق الله و أمانة الله ، و هو التعفف و التحصن و الشفقة علی الرجال و النصیحة لهم . و قرأ ابن مسعود : فالصوالح قوانت حوافظ للغیب بما حفظ الله فأصلحوا إلیهن . نشوزها و نشوصها : أن تعصی زوجها و لا تطمئن إلیه و أصلة الأنزعاج ( فی المضاجع ) فی المراقد . أی لا تدخلوهن تحت اللحد أو هی کنایة عن الجماع . و قیل : هو أن یولیها ظهره فی المضجع و قیل : فی المصاجع : فی بیوتهن التی یبتن فیها . أی لا تبایتوهن . و قرئ : فی المضجع ، و فی المضطجع . و ذلک لتعرف أحوالهن و تحقق أمرهن فی النشوز . أمر بوعظهن أولا ، ثم هجرانهن فی المضاجع ، ثم بالضرب إن لم ینجع فیهن الوعظ و الهجران . و قیل : معناه أکرهوهن علی الجماع و اربطوهن ، من هجر البعیر إذا شدة بالهجار . و هذا من تفسیر الثقلاء . و قالوا : یجب أن یکون ضربا غیر مبرح لا یجرحها و لا یکسر لها عظمها و یجتنب الوجه . و عن النبی صلی الله علیه و سلم : " علق سوطک حیث یراه أهلک " و عن أسماء بنت أبی بکر الصدیق رضی الله عنهما : کنت رابعة أربع نسوة عند الزبیر بن العوام ، فأذا غضب علی إحدانا ضربها بعود المشجب حتی یکسره علیها . و یروی عن الزبیر أبیات منها : * و لولا بنوها حولها لخبطتها * ( ف لا تبغوا علیهن سبیلا ) فأزیلوا عنهن التعرض بالأذی و التوبیخ و التجنی ، و توبوا علیهن و اجعلوا ما کان منهن کأن لم یکن بعد رجوعهن إلی الطاعة و الانقیاد و ترک النشوز ( إن الله کان علیا کبیرا ) فأحذروه و اعلموا أن قدرته علیکم أعظم من قدرتکم علی من تحت أیدیکم . و یروی أن أبا مسعود الأنصاری رفع سوطه لیضرب غلاما له ، فبصر به رسول الله صلی الله علیه و سلم ، فصاح به : أبا مسعود ، لله أقدر علیک منک علیه ، فرمی بالسوط و أعتق الغلام . أو إن الله کان علیا کبیرا و إنکم تعصونه علی علو شأنه و کبریاء سلطانه ، ثم تتوبون فیتوب علیکم فأنتم أحق بالعفو عمن یجنی علیکم إذا رجع .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : با سلام و احترام کاش ترجمه این تفسیر ها هم در زیر آیه بیاید. ممنون از لطفتون
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  شهرام سليمان زاده - تفسیر نور
«قَوّام» به کسى گفته مى‏شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد.
«نشوز» از «نشز» به‏معناى زمین بلند وبه سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مى‏شود.
شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقت تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، «بما فضّل‏اللّه... و بما انفقوا» و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على ازواجهم»، زیرا که مسئله‏ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است.
گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.
براى جمله «حافظات للغیب بما حفظ اللَّه» معانى گوناگونى است:
الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.
ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همان‏گونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفى که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.
ج: زنان حافظ هستند، ولى این توفیق را از حفظ الهى دارند.
وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد. به گفته‏ى روانشناسان، بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مى‏کنند که تنبیه مختصر بدنى، برایشان همچون مرهم است. در تنبیهات بدنى هم، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله‏ى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مى‏شود.
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: کتک شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمى بگیرد. «ضرباً غیر مبرّج»
امام صادق‏علیه السلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضربوهنّ»، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنى که از روى رفق و دوستى باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : جناب آقای شهرام سلیمان زاده این مطلبی که فرمودین مازوشیسم نیست مازوخیزم است در ثانی مازوخیزم یا همان خود آزاری یک بیماری روانی است که هم زنان ممکن است این بیماری را داشته باشند ویا هم مردان فقط مختص یک جنس نیست این یک بیماری خطر ناک جنسی است که جزو اختلالات روانی به حساب می آید پس یک مطلب معمول وعادی نیست که جزو قوانین عرفی قرار بگیرد در ثانی خواهشمندیم وقتی راجع به مطلبی اطلاع ندارید اظهار نظر نفرمایید باید بانید افرادی که دچار این بیماری هستند روانشناسان به شدت تاکیدمی کنند که بی هیچ عنوان برای این بیماران ازهیچ گونه آزار استفاده نکنید چه بدنی چه غیر ان (حتی در صورتی که این مطلب بر خلاف میل باطنی آنان باشد)چون بیماری آنان را تشدید و وضع بیماریشان را بد تر خواهد کرد وهمینطور باید بدانید که برای بهبودی یک سری بیماری های روانی از روش عکس خواسته ی بیمار باید عمل کنید لطفا لطفا بدون اطلاع آیات الاهی را برای دیگران تفسیر نکنید ومطالبی را که نمی دانید اظهار نظر نکنید با تشکر
2) : بسمه تعالی
برادر گرامی، مازوشیسم یا ماسوکیسم، یا مازوخیزم هرکدام تلفظ متفاوت آلمانی، انگلیسی و فرانسه ی واژه ی masochism هستن. درضمن این بیماری فقط در زمینه ی لذت جنسی نیست. قبلاً اینطور فکر میکردن، ولی الان به اون فقط آزارگری گفته میشه که احتمال لذت جنسی هم وجود داره. درضمن شما هم بهتره با مطالعه ی نصف و نیمه ی یکی دو کتاب، بدون داشتن تخصص نظر ندین. چاه مکن بهر کسی، اول خودت بعداً کسی
من الله توفیق
3) :
به نظر من کشاندن بحث ماشوزیم و یا مازوخیسم به این مطلب درست نیست
اول اینکه نظر به امار موجود مازوخیسم بشتر درمردان دیده شده تازنان
دوم فکر نکنم هیچکاهی بخاطر اقلیت قانون کلی وضع شود برعکس در هر قانونی استثناات در نظر کرفته می شود مانند حکم روزه. بنا بهتر است موضوع را از نگاه روایات بررسی کنیم و یا اینکه جز ایات تعبدی قبول کنیم مطق تراشی لازم نخواهد امد
والله اعلم

4) : دقت کنیم زدن با زدن فرق می‌کند، اضافه کردن به اندازه ی نمک به غذا باعث مطبوع تر شدن غذا می گردد و مزه ی ناخوشایند غذا را تغییر می دهد ولی افزودن زیاد نمک به غذا، غذا را نخوردنی می کند.
کاربر شماره 1 به جمله ی که عیناً از متن بالا آوردم دقت کنید (به گفته‏ى روانشناسان، بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مى‏کنند که تنبیه مختصر بدنى، برایشان همچون مرهم است) تنبیه مختصر بدنى،نگفته ضرب و شتم،اسلام سرخی پوست بعلت زدن را برنمی‌تابد چه برسد به کبودی، زخمی شدن و سایر مسائل، اگر رفتار مردی به گونه ی دیگر باشد نباید پای اسلام گذاشت اسلام هرگز به چنین رفتار هایی اجازه نداده است در ضمن تنبیه مختصر ،دلیل آن هم برای حفظ کانون خانواده است برای این که زن بفهمد که چه خطراتی زندگی خود و فرزندان و خانواده را تهدید می‌کند در ضمن، زدن را زن ناشزه شروع کرده است بعضی از کارها از زدن بدتر است نیت مرد از زدن و روش زدن و تفهیم زدن که چرا می زنم هم مهم است،چون دوستت دارم، چون از خواب بیدار شوی، طرف می گوید بزن تو گوشم ببینم خوابم یا بیدار، آیا اگر زن ناشزه با کمی ضرب بیدار شود بهتر است یا طلاق و صد جور مشکلات دیگر، اگر عیبی دارد به فواید آن هم نگاه کنید می‌گویند همه ی داروهای شیمیایی دارای عوارض هستند پس چرا مصرف میشود،پاسخ در مقایسه فواید و مضرات است بچه ای صد بار نصیحت شده که اغاجون قلیان ضرر دارد زیان های آن از فواید آن به مراتب بیشتر است نکش، نصیحت ها فایده‌ای نداشته،حالا یکبار پدر گوش این پسر بچه را بکشد که این بد است نباید بکشی و بچه دریابد که واقعا مثل این که قلیان بد است که پدر با ناراحتی گوشم را کشید و بدین ترتیب مزه درد را حس کند و از قلیان دوری کند این پدر آدم بده است! این پدر آیا واقعابهترین پدر دنیا نیست؟
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه
سرپرستى در نظام خانواده
الرجال قوامون على النساء : مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند - براى توضیح این جمله
باید توجه داشت که خانواده یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد ، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد در نتیجه مرد یا زن یکى باید رئیس خانواده و دیگرى معاون و تحت نظارت او باشد ، قرآن در اینجا تصریح مى‏کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود ( اشتباه نشود منظور از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت‏هاى لازم است ) .
این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى ( حتى یک هیئت دو نفرى ) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو ، رئیس و دیگرى معاون یا عضو باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى‏شود - سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات ( به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره‏مند است ) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید .
بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه‏هاى زندگى ، و پرداخت مهر و تامین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند ، این حق را به او مى‏دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.
البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولى شاید کرارا گفته‏ایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلى را در نظرمى‏گیرد ، و شکى نیست که از نظر کلى ، مردان نسبت به زنان براى این کار آمادگى بیشترى دارند ، اگر چه زنان نیز وظائفى مى‏توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست.
جمله بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم نیز اشاره به همین حقیقت است زیرا در قسمت اول مى‏فرماید : این سرپرستى به خاطر تفاوتهائى است که خداوند از نظر آفرینش ، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده در قسمت آخر مى‏فرماید : و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند .
ولى ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر ، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد ، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه‏هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته‏تر است.
فالصالحات قانعات حافظات للغیب در اینجا اضافه مى‏فرماید که زنان در برابر وظائفى که در خانواده به عهده دارند دو دسته‏اند : دسته اول : صالحان و درستکاران ، و آنها کسانى هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده مى‏باشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غیاب او ، حفظ الغیب مى‏کنند ، یعنى مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسرار خانواده در غیاب او نمى‏شوند ، و در برابر حقوقى که خداوند براى آنها قائل شده و با جمله بما حفظ الله به آن اشاره گردیده وظائف و مسئولیتهاى خود را بخوبى انجام مى‏دهند .
بدیهى است مردان موظفند در برابر این گونه زنان نهایت احترام و حق - شناسى را انجام دهند.
زنان متخلف
دسته دوم ، زنانى هستند که از وظائف خود سرپیچى مى‏کنند و نشانه‏هاى ناسازگارى در آنها دیده مى‏شود ، مردان در برابر این گونه زنان وظائف و مسئولیتهائى دارند که باید مرحله به مرحله انجام گردد ، و در هر صورت مراقب باشند که از حریم عدالت تجاوز نکنند ، این وظائف به ترتیب زیر در آیه بیان شده است : و اللاتى تخافون نشوزهن فعظوهن مرحله اول در مورد زنانى است که نشانه‏هاى سرکشى و عداوت و دشمنى در آنها آشکار مى‏گردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنین تعبیر مى‏کند : زنانى را که از طغیان و سرکشى آنها مى‏ترسید موعظه کنید و پند و اندرز دهید و به این ترتیب آنها که پا از حریم نظام خانوادگى فراتر مى‏گذارند قبل از هر چیز باید بوسیله اندرزهاى دوستانه و بیان نتائج سوء اینگونه کارها آنانرا براه آورد و متوجه مسئولیت خود نمود .
و اهجروهن فى المضاجع : در صورتى که اندرزهاى شما سودى نداد ، در بستر از آنها دورى کنید و با این عکس العمل و بى اعتنائى و به اصطلاح قهر کردن ، عدم رضایت خود را از رفتار آنها آشکار سازید شاید همین واکنش خفیف در روح آنان مؤثر گردد.
و اضربوهن در صورتى که سرکشى و پشت‏پازدن به وظائف و مسئولیتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون شکنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند ، نه اندرزها تاثیر کند ، و نه جدا شدن در بستر و کم اعتنائى نفعى ببخشد و راهى جز شدت عمل باقى نماند ، براى وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئولیتهاى خود چاره منحصر به - خشونت و شدت عمل گردد ، در اینجا اجازه داده شده که از طریق تنبیه بدنى آنها را به انجام وظائف خویش وادار کنند.
ثانیا تنبیه بدنى در اینجا - همانطور که در کتب فقهى نیز آمده است - باید ملایم و خفیف باشد بطورى که نه موجب شکستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودى بدن.
ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعى از زنان داراى حالتى بنام مازوشیسم ( آزارطلبى ) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید مى‏شود تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنى است ، بنا بر این ممکن است ناظر به چنین افرادى باشد که تنبیه خفیف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و یک نوع درمان روانى است .
مسلم است که اگر یکى از این مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه‏گیرى کرده ، در صدد آزار زن برآید ، لذا به دنبال این جمله مى‏فرماید : فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا : اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدى نکنید و اگر گفته شود که نظیر این طغیان و سرکشى و تجاوز در مردان نیز ممکن است آیا مردان نیز مشمول چنین مجازاتهائى خواهند شد ؟ در پاسخ مى‏گوئیم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مى‏گردند حتى مجازات بدنى ، منتها چون این کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طریق تعزیر ( مجازات بدنى ) به وظائف خود آشنا سازد .
داستان مردى که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هیچ قیمت حاضر به تسلیم در برابر حق نبود و على (علیه‏السلام‏) او را با شدت عمل و حتى با تهدید به شمشیر وادار به - تسلیم کرد معروف است.
ان الله کان علیا کبیرا و در پایان مجددا به مردان هشدار مى‏دهد که از موقعیت سرپرستى خود در خانواده سوء استفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بیندیشند زیرا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است .
[ نظرات / امتیازها ]
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : جناب آقای مسعود ورزیده در بالاهم پستی گذاشتم و باز تکرار میکنم چرا در مورد مسائل روان شناسی اطلاعی ندارید صحبت می کنید این بیماری مازیخیسم است نه ما شیزم در ثانی بیماری خطر ناک روانی است یک بیماری عادی نیست ثالثا هم مرد میتواند دچار این این بیماری باشد هم زن فقط مخصوص زنان نیست رابعا کجا روانشناسی میگوید بازدن آرامش پیدا می کند بلکه عمیقا روان شناسان تاکید دارند که با زدن این بیماری تشدید خواهد شد وبرای درمان این بیماری خطر ناک باید برعکس عمل کرد تابیماری تشدید نشود خاهش میکنم قبل از ذکر طلبی به شکل کور کورانه حتما اطلاعات خود را زیاد کنید
2) : بالاخره ما نفهمیدیم،مازوخیزم درسته یامازو خیسم،کاربر گرامی شماهم که تردید دارید!!!
3) : اولا از نظر تجربی ثابت شده است که خود خانمها نسبت به آن سر فرود آورده و تابع آن هستند و هیچ اعتراض فراگیری نسبت به آن
رخ نداده است چراکه در واقع زنها زودتر از مردها به حکمت پنهان آن پی برده اند
ثانیا از نظر علمی نیز معلوم شده است که برای کنترل اقلیتی از خانمها مقداری خشونت و تندی لازم است ( مازوخیسم )
ثالثا این حکم یک تدبیر اصلاحی است وبدنبال آن مهر و محبت است و عشق و دوستی
رابعا مازوخیسم یک بیماریست ولی حالات ابتدایی آن در گروهی از ما شاید وجود داشته باشد مثل مردم آزاری که حالت ابتدایی بیماری سادیسم است
خامسا بهتر است که ما بجای به چالش کشیدن افراد و نظرات آنها ، تنها نظر خود را مطرح کنیم .
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.