● معنای لغوی «قیم»
کلمه «قیم» به معنای آن کسی است که مسؤول قیام به امر شخصی دیگر است، و کلمه «قوام» و نیز «قیام» مبالغه در همین قیام است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمة المیزان ج : 4، ص : 543 |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قهر کردن در بستر، هنگام نشوز زن
ظاهر جمله: «و اهجروهن فی المضاجع» این است که بستر محفوظ باشد، ولی مرد در بستر با زن قهر کند، مثلا در بستر پشت به او کند، و یا ملاعبه نکند، و یا طوری دیگری بیمیلی خود را به او بفهماند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : گو اینکه ممکن است با مثل این عبارت جدا کردن بستر نیز اراده بشود، ولی بعید است (معمولا وقتی بخواهند بگویند بسترت را از او جدا کن نمیگویند در بستر از او کناره بگیر) و ای بسا معنای اول از این نظر تایید شود، که مضجع را به لفظ جمع آورده، چون بنا بر این که منظور جدا کردن مضجع بوده باشد، دیگر به حسب ظاهر احتیاج نبود کلمه نامبرده را به لفظ جمع بیاورد، و کثرت را بفهماند (زیرا کسی، همسرش مضاجع دارد که هر شب با او بخوابد."مترجم").
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 546 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : نشوز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مردان از قدرتی که بر زنان دارند مغرور نشوند
جمله «ان الله کان علیا کبیرا» اعلام میدارد به این که مقام پروردگار علی و کبیر است، پس مردان از قدرت و تفوقی که بر زنان خود دارند مغرور نشوند و سوء استفاده ننموده در اثر غرور به آنها ظلم و استعلا و استکبار نکنند، و همواره به یاد علو مقام پروردگارشان باشند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : جمله «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ...» یعنى اگر در اثر اعمال آن سه راه علاج به اطاعت شما در آمدند، دیگر علیه آنان بهانهجویى مکنید، و با این که اطاعت شما مىکنند براى اذیت و آزارشان دنبال بهانه نگردید، و در آخر این مطلب را تعلیل مىکند به این که «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 546 |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : مرد |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● گفتارى در معناى قیمومت مردان بر زنان
قرآن کریم همواره عقل سالم انسانها را تقویت مىکند، و جانب عقل را بر هواى نفس و پیروى شهوات و دلدادگى در برابر عواطف و احساسات تند و تیز ترجیح مىدهد، در اصل قرآن کریم عواطف را از راه هماهنگ شدن با عقل تعدیل نموده، عنوان پیروی عقل به آنها داده است، و در مسائل کلی نیز بدیهی است که کارهای مهمی چون حکومت و قضا را به کسانی واگذار نماید که عقل در آنان بیشتر از احساسات است چون لازمه این مناسب عقلانیت است نه احساسات.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این معنا بر احدی پوشیده نیست، که قرآن کریم همواره عقل سالم انسانها را تقویت میکند، و جانب عقل را بر هوای نفس و پیروی شهوات و دلدادگی در برابر عواطف و احساسات تند و تیز ترجیح میدهد، و در حفظ این ودیعه الهی از این که ضایع شود توصیه میفرماید، و این معنا از آیات کریمه قرآنی آنقدر روشن است که احتیاجی به آوردن دلیل قرآنی ندارد، برای این که آیاتی که به صراحت و یا به اشاره و به هر زبان و بیانی این معنا را افاده میکند یکی دو تا ده تا نیست که ما آنها را نقل کنیم. قرآن کریم در عین حال مساله عواطف پاک و درست و آثار خوبی که آن عواطف در تربیت افراد دارد از نظر دور نداشته، اثر آن را در استواری امر جامعه پذیرفته، در آیه شریفه: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(الفتح/29) دو صفت از صفات عاطفی را به عنوان دو صفت ممدوح مؤمنین ذکر کرده، میفرماید مؤمنین نسبت به کفار خشن و بیرحمند، و نسبت به خودشان مهربانند.
و در آیه: «لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة»(الروم/21) مودت و رحمت را که اموری عاطفی هستند، دو تا نعمت از نعم خود شمرده و فرموده، از جنس خود شما، همسرانی برایتان قرار داد، تا دلهایتان با تمایل و عشق به آنان آرامش یابد، و بین شما مردان و همسران مودت و رحمت قرار داد، و در آیه: «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» (الأعراف/32) علاقه به زینت و رزق طیب را که آن نیز مربوط به عواطف است مشروع معرفی نموده، به عنوان سرزنش از کسانی که آن را حرام دانستهاند، فرموده: (بگو چه کسی زینتها و رزق طیب را که خدا برای بندگانش پدید آورده تحریم کرده است؟).
چیزی که هست قرآن کریم عواطف را از راه هماهنگ شدن با عقل تعدیل نموده، عنوان پیروی عقل به آنها داده است، به طوری که عقل نیز سرکوب کردن آن مقدار عواطف را جایز نمیداند.
در بعضی از مباحث سابق نیز گذشت که یکی از مراحل تقویت عقل در اسلام این است که احکامی را که تشریع کرده بر اساس تقویت عقل تشریع کرده، به شهادت این که هر عمل و حال و اختلافی که مضر به استقامت عقل است و باعث تیرگی آن در قضاوت و در اداره شؤون مجتمعش میشود تحریم کرده، نظیر شرب خمر، و قمار، و اقسام معاملات غرری، و دروغ، و بهتان، و افترا، و غیبت، و امثال آن.
خوب معلوم است که هیچ دانشمندی از چنین شریعتی و با مطالعه همین مقدار از احکام آن جز این توقع ندارد که در مسائل کلی و جهات عمومی و اجتماعی زمام امر را به کسانی بسپارد که داشتن عقل بیشتر امتیاز آنان است، چون تدبیر امور اجتماعی از قبیل حکومت و قضا و جنگ نیازمند به عقل نیرومندتر است، و کسانی را که امتیازشان داشتن عواطف تند و تیزتر و امیال نفسانی بیشتر است، از تصدی آن امور محروم سازد، و نیز معلوم است که طایفه مردان به داشتن عقل نیرومندتر و ضعف عواطف، ممتاز از زنانند، و زنان به داشتن عقل کمتر و عواطف بیشتر ممتاز از مردانند.
و اسلام همین کار را کرده، و در آیهای که گذشت فرموده: «الرجال قوامون علی النساء»، سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در طول زندگیش بر این جریان داشت، یعنی هرگز زمام امور هیچ قومی را به دست زن نسپرد، و به هیچ زنی منصب قضا نداد، و زنان را برای جنگیدن دعوت نکرد، -البته برای جنگیدن، نه صرف شرکت در جهاد، برای خدمت و جراحی و امثال آن-.
و اما غیر این امور عامه و اجتماعی، از قبیل تعلیم و تعلم، و کسب، و پرستاری بیماران، و مداوای آنان، و امثال این گونه امور که دخالت عواطف منافاتی با مفید بودن عمل ندارد، زنان را از آن منع نفرمود، و سیرت نبویه بسیاری از این کارها را امضا کرد، آیات قرآن نیز خالی از دلالت بر اجازه این گونه کارها برای زنان نیست، چون لازمه حریت زن در اراده و عمل شخصی این است که بتواند این گونه کارها را انجام دهد، چون معنا ندارد از یک طرف زنان را در این گونه امور از تحت ولایت مردان خارج بداند، و ملکیت آنان را در قبال مردان معتبر بشمارد، و از سوی دیگر نهیشان کند از این که به نحوی از انحا ملکشان را اداره و اصلاح کنند، و همچنین معنا ندارد به آنان حق دهد که برای دفاع از خود در محکمه شرع طرح دعوی کنند، و یا شهادت بدهند، و در عین حال از آمدن در محکمه و حضور نزد والی یا قاضی جلوگیرشان شود، و همچنین سایر لوازم استقلال و آزادى.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 547 تا 549 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ولایت |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دامنه استقلال و آزادی زنان در برابر حق شوهر
درست است که زنان دارای اختیار و استقلال هستند ولی دامنه استقلال و آزادی زنان تا آنجایی گسترده است که به حق شوهر مزاحمت نداشته باشد، بنابراین هیچ یک از شؤون جایز زن در صورتی که مزاحم با دو وظیفه اش یعنی اطاعت مرد در در هنگام حضور مرد و حفظ غیبت او هنگام حضور نداشتن مرد باشد دیگر جایز و ممضی نیست.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 549 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : همسر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کارهایی که زنان از آن منع نشدهاند
(چون دخالت عاطفه و احساس در کارهایی مانند قضاوت و جنگ سبب میشود که این امور کارایی خود را از دست دهند به این دلیل از این امور، زنان که مظهر احساسات اند منع شدهاند) ولی در کارهایی از قبیل تعلیم و تعلم، و کسب، و پرستاری بیماران، و مداوای آنان، و امثال این گونه امور که دخالت عواطف منافاتی با مفید بودن عمل ندارد، زنان از آن منع نشدهاند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : سیرت نبویه هم بسیاری از این کارها را امضا کرد، آیات قرآن نیز خالی از دلالت بر اجازه این گونه کارها برای زنان نیست، چون لازمه حریت زن در اراده و عمل شخصی این است که بتواند این گونه کارها را انجام دهد، چون معنا ندارد از یک طرف زنان را در این گونه امور از تحت ولایت مردان خارج بداند، و ملکیت آنان را در قبال مردان معتبر بشمارد، و از سوی دیگر نهیشان کند از این که به نحوی از انحا ملکشان را اداره و اصلاح کنند، و همچنین معنا ندارد به آنان حق دهد که برای دفاع از خود در محکمه شرع طرح دعوی کنند، و یا شهادت بدهند، و در عین حال از آمدن در محکمه و حضور نزد والی یا قاضی جلوگیرشان شود.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 549 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مراد از «قانتات»
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 552 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منظور از زدن در جمله «فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن ...»
امام ابی جعفر (علیهالسلام) در تفسیر جمله: «فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن ...»، فرمود: هجر در مضاجع به این است که در رختخواب زن برود، ولی پشت خود را به او کند، و نیز در معنای (زدن) از آن جناب روایت کرده که باید با مسواک او را زد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر مجمع البیان (ج 2 ص 95 جزء 5 طبع بیروت) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 552 و 553 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نشوز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عدم جواز نشوز زن در صورت ازدواج مجدد مرد
امیر المؤمنین در مورد زنى که به ازدواج مردى در آمده بود و مرد با او و کسان او شرط کرده بود که اگر همسرى دیگر اختیار کند و از او کناره گیرى نماید، و یا کنیزى بر سرش بگیرد خود به خود طالق باشد، چنین قضاوت کرد: که شرط خدا قبل از شرط شما واجب الوفا است، (و خداى تعالى قبل از اینکه شما چنین شرطى بکنید بر عموم امت شرط کرد که مرد، اختیار گرفتن چهار همسر را دارد) بنا بر این شوهر اگر خواست مىتواند به شرط خود وفا کند و اگر خواست مىتواند او را طلاق ندهد، و همسر دیگرى نیز بگیرد، و یا کنیزى اختیار کند، و اگر او سر راهش را بگیرد، شوهر مىتواند قهر کند، و در بستر پشت به او بخوابد زیرا خداى تعالى فرموده: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»(نساء/3)، و نیز در باره گرفتن کنیزان فرموده: «احل لکم مما ملکت ایمانکم» و در باره رابطه زناشویى فرموده: «وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ، وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ، وَ اضْرِبُوهُنَّ، فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً».
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى(ج 1 ص 240 حدیث 121) از ابن مسلم از امام باقر (ع) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 553 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : نشوز |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارزش و احترام وظایف زنان در اسلام
روایتی از پیامبر وجود دارد که مضمون آن این است: رسول خدا (ص)فرمود: همین که شما(زنان) به خوبی شوهرداری کنید، و خشنودی او (شوهرتان) را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجر همه این کارهایی که انجام میدهید، معادل است با اجر اموری چون جهاد, قضاء و شرکت در نماز جمعه و...که برای مردان وجود دارد.(متن کامل روایت در توضیحات آمده است)
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : 1-(متن کامل روایت)در الدر المنثور(ج 2 ص 153) است که بیهقی از اسما بنت یزید انصاری روایت کرده که نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شده در حالی که آن جناب در بین اصحابش قرار داشت، اسما عرضه داشت: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمدهام، یا رسول الله جانم به فدایت بدان که هیچ زنی در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن که نظریهاش مثل همین نظریهای است که من عرض میکنم.
خدای تعالی تو را به حق مبعوث کرد به سوی مردان و زنان (عالم)و ما به تو ایمان آوردیم، و به معبود تو که تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم، و ما طایفه زنان محصور در چهار دیواری خانهها، و تحت سیطره مردان هستیم، و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگی شما مردانیم این مائیم که شهوات شما را بر میآوریم، و به فرزندان شما حامله میشویم، و اما شما مردان در دین اسلام برتریهایی بر ما یافتهاید، شما به نمازهای جمعه، و جماعت و به عیادت بیماران، و به تشییع جنازه میروید، همهساله میتوانید پشت سر هم به حج بروید، و از همه اینها ارزندهتر این که شما مردان میتوانید در راه خدا جهاد کنید، و چون شما به سوی حج و یا عمره و یا به سوی جهاد میروید اموال شما را حفظ میکنیم، و برای شما پارچه میبافیم، تا لباس برایتان بدوزیم، و اموال شما را تر و خشک میکنیم، (در نسخهای دیگر آمده اولادتان را تربیت میکنیم) پس آیا در اجر و ثواب با شما شریک نیستیم؟ حضرت با همه رخسارش روی به اصحاب خود کرد و سپس فرمود: آیا سخن هیچ زنی بهتر از سؤال این زن در باره امر دینیش شنیدهاید؟ عرضه داشتند: یا رسول الله، هیچ احتمال نمیدادیم زنی به چنین مطالبی راه پیدا کند، آنگاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متوجه آن زن شد، و سپس به وی فرمود: ای زن برگرد، و به همه زنانی که این سؤال را دارند، اعلام کن که همین که شما به خوبی شوهرداری کنید، خشنودی او را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجر همه اینها معادل است با اجر همه آنهایی که برای مردان شمردی، زن برگشت در حالی که از شدت خوشحالی مکرر میگفت: لا اله الا الله، الله اکبر.
علامه طباطبایی: روایات در این معنا در جوامع حدیث از طرق شیعه و اهل سنت بسیار وارد شده، و از میان همه آن روایات زیباتر روایتی است که مرحوم کلینی در کافی(ج 5 ص 507 حدیث 4) از ابی ابراهیم موسی بن جعفر (علیهالسلام) نقل کرده که فرمود: (جهاد زن این است که نیکو شوهرداری کند)، و از جامعترین کلمات در این باره سخنی است که در نهج البلاغه آمده(نهج البلاغه صبحى صالح ص 405 رساله 31)، سخنی که علاوه بر جامعیت مشتمل است برأس اساس تشریع احکام راجع به زنان، و این سخن را کافی(فروع کافى ج 5 ص 510 حدیث 3) نیز به سند خود از عبد الله بن کثیر از امام صادق (علیهالسلام) از علی بن ابی طالب (علیهالسلام) نقل کرده، و نیز(فروع کافى ج 5 ص 510 ذیل حدیث 3) به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده، که در نامهای که به فرزندش نوشته فرموده: ان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة، (زن ریحانه است نه قهرمان).
و هم چنین کلام دیگری که در این باره از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود:(زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد)، آری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تعجب میکرد از مردی که همسرش را میزند، و آنگاه با همان دست با وی معانقه میکند(فروع کافى ج 5 ص 510 ذیل حدیث 2).
3-کافی(فروع کافى جلد 5 ص 509 حدیث 1) نیز به سند خود از ابی مریم از امام ابی جعفر (علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش را بزند، و آنگاه با او دست به گردن شود؟ و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است، که اگر کسی در آنها دقت کند نظریه اسلام در باره زنان را درک میکند.
حال به بحثی که پیرامون داستان اسماء دختر یزید انصاری داشتیم بر میگردیم، اگر کسی در این حدیث و در نظایر آن که داستانهایی از مراجعه زنان به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و گفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حکایت میکند، و نیز در احادیثی که از حقوق مختلف زنان خبر میدهد دقت کند، این معنا برایش روشن میشود که زنان در عین این که در حجابند، و مسؤولیتشان اداره داخل خانهها است، و بیشتر به شؤون زندگی منزلی میپردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولی امر، و نیز تلاش در حل مشکلاتی که احیانا پیش میآید نبودهاند، و این همان آزادی عقیدهای است که ما در ضمن بحث پیرامون آزادی عقیده، در آخر سوره آل عمران در بارهاش بحث کردیم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 553 تا 555 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● منع از زدن زن
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: (زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد) ، آری رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تعجب میکرد از مردی که همسرش را میزند، و آنگاه با همان دست با وی معانقه میکند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را فروع کافى (ج 5 ص 510 ذیل حدیث 2) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 555 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : همسر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● زن خانهدار، مورد رضایت اسلام
طریقه مورد رضایت اسلام این است که زن به تدبیر امور داخلی منزل و تربیت اولاد بپردازد، و این طریقه در عین این که سنتی است پسندیده و غیر واجب، و لیکن ترغیب و تشویقهائی که در باره این مسئله در اسلام شده، -از آنجایى که جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضاى خدا و ترجیح ثوابهاى آخرت بر بهرههاى دنیوى، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنى عفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگى در محیط خانه و امثال آن بوده- این سنت مستحب همچنان محفوظ مانده است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و اشتغال زنان مسلمان به این شؤون، و اهتمامی که در زنده نگه داشتن عواطف پاکی که خدای عز و جل در وجود زنان به ودیعه سپرده، زنان را مشغول به خود کرد، و فرصتشان نداد که در مجامع مردان داخل شده، و با آنان حتی در حدودی که خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط کنند، شاهد این معنا همین است که این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرنهای طولانی روی پای خود ایستاده بود، تا آن که بیبندوباری زنان مغرب زمین به عنوان آزادی زنان در جوامع مسلمین رخنه یافت، و بدون اینکه مسلمانان خودشان متوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد و زنشان وارد آورد، و آن عبارت بود از تباهی اخلاق، و فساد زندگی، و بزودی دود این افسار گسیختگی به چشمشان خواهد رفت.
آری اگر اهل قرا ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند خدای تعالی برکاتی از آسمان به رویشان باز میکرد، و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار میشدند و لیکن آیات خدا را تکذیب کردند، و نتیجهاش این شد که گرفتار شدند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 555 و 556 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حکم شرکت زن در جنگ و حکومت
جای تردیدی نیست که ممنوعیت زنان از شرکت در امر جهاد و امر قضاوت و حکومت بر مردم سنت واجبی بوده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 556 |
قالب : احکام |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ارزش و احترام وظایف زنان در اسلام
اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شدهاند خداى تعالى این فضیلت را به فضیلتى دیگر معادل آن جبران نموده، و مزایا و فضایلى به او داده که در آن افتخاراتى حقیقى هست، مثلا اسلام نیکو شوهردارى کردن را جهاد زن قرار داده.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : و شاید همین مطلب در بین ما (البته مایی که فعلا در ظرف زندگی فاسدی قرار داریم) آنطور که هست ارزش خود را نشان ندهد، و لیکن در ظرف زندگیای که اسلام حاکم بر آن است (و در آن ظرف برای هر چیزی به مقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده میشود، و در آن همه تلاشها و رقابتها بر سر فضایلی از انسانیت است که مورد رضامندی خدای سبحان باشد، خدایی که ارزش هر یک از فضایل را آن طور که هست میشناسد، و برای سلوک هر انسانی مسلکی را معین نموده، و آن انسان را به پیمودن آن مسلک تشویق نموده، و برای ملازم بودن خطی که برایش ترسیم کرده بها و ارزشی معین کرده، که معادل انواع خدمات انسانی، و معادل اعمال آن است (در چنین ظرفی دیگر هیچ خطی بر خطی دیگر برتری ندارد، سادهتر بگویم در چنین ظرفی فضیلت آن مردی که در معرکه قتال حاضر میشود، و با کمال سخاوت خون خود را ایثار میکند، از فضیلت زنی که وظیفه شوهرداریش را انجام میدهد، برتر نیست، و نیز آن مرد حاکمی که سرپرستی جامعه را به عهده گرفته، چرخ زندگی مجتمع را میچرخاند، هیچ افتخاری بر آن زن ندارد، و آن مردی که بر مسند قضا تکیه زده هیچ برتری نسبت به زنی که کودکش را تر و خشک میکند ندارد، چون منصب حکومت و قضا - البته برای کسی که در آن دو منصب طبق حق عمل کند، و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنیوی اثری ندارد چون در ظرف اسلام و برای مرد مسلمان قبول این منصبها در حقیقت خود را به معرض مخاطر و مهالک افکندن است، چون هر لحظه ممکن است حق بیچارهای را که به جز رب العالمین حامییی ندارد ضایع کند، «ان ربک لبالمرصاد»(الفجر/14) رب العالمینی که در کمین ستمکاران است، بنا بر این چه افتخاری هست برای مردان بر زنانی که اگر این مسؤولیتها را نپذیرفتهاند، برای این است که رب العالمین از آنان نخواسته، و از آنان چیز دیگری خواسته و برایشان، خطی دیگر ترسیم کرده، که باید ملازم خط خود باشند، و راه خود را بروند.
پس در مجتمع اسلامی این پستها وقتی افتخار میشود، و زمانی اثر خود را میبخشد، و وقتی تعبد به آن برای صاحبش صحیح و مشروع میگردد، که صاحبش در پذیرفتن آن نوعی ایثار کرده باشد، و طوری تربیت شده باشد که هر پستی را که اجتماع به او میدهد در نظرش مسؤولیت و بار گران باشد، و در قبول آن از خودگذشتگی به خرج دهد، در چنین مجتمعی اگر به مرد بگویند تو باید به میدان جنگ بروی، یا کشور را اداره کنی، به خاطر رضای خدا این بار سنگین را به دوش میکشد، و اگر به زن بگویند تو باید در خانه بمانی و نسل را تربیت کنی، او نیز به خاطر خدا قبول میکند، و هیچ تناقضی هم در این دو قسم حکم نمیبیند.
آری اختلاف شؤون و مقامات اجتماعی و اعمال بشری به حسب اختلاف مجتمعات، و جو آنها چیزی نیست که کسی بتواند آنرا انکار کند، یک سرباز، یا یک حاکم، و یا یک قاضی مسلمان، اگر افتخار میکند به خاطر یک احترام خرافی و غیر واقعی نیست، بلکه یک کرامت واقعی است، و آن این است که توانسته در راه خدا مسؤولیتی سنگین را به عهده بگیرد، ولی یک سرباز غیر مسلمان که در محیطی مادی تربیت یافته، او نیز در جنگیدن و خون دادن و اینکه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار مینماید، لیکن به خاطر یک احترام خرافی، و غیر واقعی افتخار میکند، و آن این است که وقتی کشته شد و به اعتقاد او نابود و هیچ و پوچ گشت، مردم نامش را در فهرست فداکاران در راه وطن میبرند، و از خود نمیپرسد وقتی من هیچ و پوچ شدم کجا هستم که از تعظیم نامم لذت ببرم.
و همچنین یک ستاره سینما در آن جامعه احترامی پیدا میکند، که حتی رئیس جمهور هم آن احترام را نداشته باشد، در حالی که شغلشان و آنچه در طول عمر به مردم میدادند، بزرگترین عامل سقوط مقام زنان بود، و شنیعترین فحشا و سزاوار شنیعترین سرزنش بودند.
پس همه اینها که گفتیم علتش این است که ظرف زندگی خوبیها و بدیها و افتخارات و ننگها را معین میکند، چه بسیار جمعیتها که یک امر ناچیز و حقیر را تعظیم، و یک امر مهم و ارزنده را تحقیر میکنند، پس هیچ بعید نیست که اسلام اموری را تعظیم کند، و ما مسلمانانی که در محیط مادیت و غربزدگی بار آمدهایم آن را حقیر بشماریم، یا اسلام اموری را حقیر بشمارد که در چشم و درک ما بسیار عظیم باشد، و بر سر آنها سر و دست بشکنیم، و ظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود، نه ظرفی که فعلا ما داریم.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 556 تا 559 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عدم تساوی زن و مرد -
محمد مهدي شاه آبادي
تأملات قرآنی
28 مرداد 1389
آیه 34 سوره مبارکه نساء: خداوند در دو آیه قبل می فرماید: و لا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض. یعنی آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است، آرزو نکنید. سپس در این آیه می فرماید که مردان قوامون بر زنان هستند دقیقاً به خاطر «فضل خدا». گویی خداوند میدانسته که برخی با دیدن این آیه به این حکم الهی خرده خواهند گرفت و در پی کسب برتری هستند که خداوند به مردان داده لذا از دو آیه قبل به تفصیل علت حکم را فرموده و از تمنای بی جا تحذیر کرد است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ازدواج- نکاح- زناشویی |
گوینده : محمد مهدی شاه آبادی |
1)
طوفانی : سلام
جناب آقای شاه آبادی
1-توجه داشته باشید که از نظر معنایی میان واژه ی «فضل» و کلمه «قوامون» پر توفیر وجود دارد؛ «فضل» به معنای عطیه ی معنوی و کرامت اخلاقی است، در حالی که لفظ «قوامون» به معنای «مسلّط بودن» است!
2-از این که شاید در برخی بافت های فرهنگی مردان استیلای مادّی و قدرتی بر زنان داشته باشند؛ به هیچ روی معنای «تفوّق و برتری معنوی و تفضیل اخلاقی مردان بر زنان» در پیشگاه خداوند را نمی توان استنباط کرد!
3-آنچه معیار قرآن است در تقرّب به الله، همانا «پروای حقّ»، عمل به حقّ و اعتراف به حقّ است که می توان همهی آن ها را در واژه «تقوا» خلاصه نمود! 4-از همین روی نیز خداوند در قرآن فرموده : «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» عزیزترین شما نزد الله، با تقواترین شما است!
5-از طرفی دیگر بنده یک سوال دارم از شما جناب آقای شاه آبادی!
آیا الان که شما مرد هستید؛ و به تعبیر شما، قرآن مردان را بر زنان فضل و برتری بخشیده است؛ آیا شما پس از «حضرت فاطمه (س)» و یا «حضرت زینب (س)» و یا «حضرت مریم (ع)» برتر و با فضل تر هستید؟!
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن -
سيد علي بهبهاني
بحث درباره زن و مرد از دو جهت مطرح است یکی زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن یعنی مذکر و مؤنث یکی هم زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن، زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن هیچ کدام فضیلتی بر دیگری ندارند هرکدام ایمانشان بیشتر و خلوصشان بهتر و بیشتر پیش خدا مقربترند مسئله ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ﴾ معیار قرب و کرامت الهی را تقوا میداند نه ذکورت شرط است و نه انوثت مانع و اگر گفته شود که در بین زنان کامله انبیا و مرسلین راه ندارند قبلاً هم اشاره شد که نبوت، رسالت، امامت اینگونه از امور جزء مسائل اجراییاند و پشتوانه اینها مسئله ولایت است آنچه مایه کمال است ولایت است و در ولایت بین زن و مرد فرقی نیست گاهی زن به مقام ولایت میرسد گاهی مرد به مقام ولایت میرسد ولی هر نبی یا رسول و امامی باید ولیّ باشد اما هر ولیّای باید نبی یا معصوم باشد اینچنین نیست و همان طوری که بین سلسله مرسلین و سلسله انبیا(علیهم السلام) تفاوت هست که ﴿تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ﴾ یا ﴿لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ﴾ بین اولیا هم فرق است گاهی یک زن که دارای ولایت کلیه است از بعضی از انبیا هم افضل است مثل وجود مبارک فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) که از بعضی از انبیا هم افضل است و شمارش نشده زنهایی که دارای مقام ولایتاند برای اینکه در جامعه مطرح نبودند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : صالحان |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● 2 -
samane p
دلیل سرپرستی و مسئولیت مردان بر زنان:
مسئولیت اداره زندگی تامین مخارج خانواده داشتن قوه تدبیر وشجاعت ودلاوری در امر جهاد و جنگ بر عهده مردان است.(وظیفه تامین مخارج زن و فرزند و پرداخت مهریه زن با مرد است.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : 2 |
قالب : اجتماعی |
موضوع اصلی : مسوولیت |
گوینده : samane p |
1)
: باتوجه به این نکته که تشریع مکمل تکوین است قوامیت مرد به معنای وجوب مسئولیت پرداخت نفقه برمرداست نه ناشی از فضل او ونه باعث برتری او بلکه نوعی تقسیم کار است که توسط خداوند متعال ضورت گرفته است لذا وجوب نفقه بر مرد(تشریع) به دلیل وضعیت تکوینی در زن(بارداری وزایمان) می باشد و همانگونه که مشخص است ادعای داشتن قوه تدبیر در مرد ونفی آن در زن ادعایی گزاف وبدون دلیل وسند است وچه بسا نمونه ضد آن در طول تاریخ و حداقل در جهان کنونی که با مدیریت مردان اداره می شود اثبات می گردد چرا که هرجا که قدرت طلبی وافزون خواهی وندید گرفتن دستورات الهی چه از مرد وچه از زن صادر گردد بلای خانمان سوز نوع بشری است همچنین نسبت دادن شجاعت ودلاوری تنها به مرد ونفی آن از زن توجه دادن به این نکته را ضروری می سازد که چگونه می توان منکر شجاعت ودلاوری زنانی شد که باگذشتن از سلامتی وگاه جان خود بار زحمات بارداری ومشقات جانکاه زایمان را برخود هموار می سازند.گویا در این قبیل توجیهات برتری تکوینی زن در قدرت بر حمل ندیده گرفته می شود.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● هماهنگى نظام حقوقى اسلام، با نظام تکوین -
فاطمه نصيري خليلي
الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض
چون خداوند حق مدیریّت بر زنان را بر اساس برترى تکوینى مردان قرار داده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : تفسیر راهنما |
1)
: منظور از برتری تکوینی مردان برزنان چیست؟قوه تدبیر یا قوت بدنی؟اگر منظور برتری قوه تدبیر در مردان است دلیلی مستدل برای آن بیان کنید؟منظور از قوه تدبیر چیست که در مردان برتر ودر زنان کمتراست؟منظور غلبه احساسات در زنان است !!؟که در این صورت چه پاسخی در قبال غلبه هیجانات از جمله عصبانیت وپرخاشگری در مردان دارید؟به نظر شما اینگونه قضاوت منصفانه است!!!!!؟واگر منظور برتری قوه بدنی مردان برزنان است که در این ضورت وظایف ومسئولیت هایی در همان محدوده باید به آنان سپرده شود نه بیشتر ونه در حوزه اندیشه وتفکر لذا سلب قدرت تصمیم گیری از زنان واعمال مدیرتشان که به حوزه اندیشه باز میگرددغیر منصفانه است
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● همسران شایسته، مطیع شوهران خویش هستند. -
فاطمه نصيري خليلي
فالصّالحات قانتات
«قنوت» به معنى اطاعت همیشگى است که به دلیل بخش بعدى آیه (و التى تخافون ... ) مقصود، اطاعت از شوهر است. بنابراین مراد از «الصالحات»، همسران صالح و شایسته هستند.
برداشت فوق را فرمایش امام باقر (ع) تأیید مى کند که در مورد «قانتات» فرمود: مطیعات.(تفسیر قمى، ج 1، ص 137 ; نورالثقلین، ج 1، ص 477، ح 229.)
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● سلامت خانواده -
فاطمه نصيري خليلي
سلامت خانواده در گرو مدیریت مرد، تأمین زندگى از سوى او، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است.
الرجال قوّامون على النساء ... و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغیب
چون در ذیل آیه و آیات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود که توصیه ها و قوانین مطرح شده براى جلوگیرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● همخوابگى، از حقوق زنان بر همسران خویش -
فاطمه نصيري خليلي
و اهجروهنّ فى المضاجع
گویا لزوم همخوابگى با همسران را بر عهده شوهران فرض کرده است و در حال نشوز، ترک آن را مجاز شمرده است. جمله «فلا تبغوا ... »، پس از فرض اطاعت زنان، لزوم همخوابگى را تأیید مى کند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● روش اصلاح رفتار ناهنجار -
فاطمه نصيري خليلي
پند و اندرز
بى اعتنایى
و تنبیه بدنى، از روشهاى اصلاح رفتارهاى ناهنجار
و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ممنوعیت واگذارى همه امور زن به خودش توسط همسر -
فاطمه نصيري خليلي
الرّجال قوّامون على النساء
امام باقر (ع) در پاسخ سؤال درباره کسى که به زنش بگوید «امرک بیدک» فرمود: انّى یکون هذا و اللّه یقول «الرجال قوامون على النساء» لیس هذا بشىء.(تهذیب شیخ طوسى، ج 8، ص 88، ح 221، ب 3 ; تفسیر برهان، ج 1، ص 367، ح 1) مقصود از «امور زن» در برداشت فوق، اختیاراتى است که مرد در زندگى مشترک نسبت به همسرش دارد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر راهنما |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : بدون موضوع |
گوینده : فاطمه نصیری خلیلی |
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● «قَوّام» -
ابراهيم چراغي
«قَوّام» به کسى گفته مىشود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد.
«نشوز» از «نشز» بهمعناى زمین بلند وبه سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مىشود.
شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقت تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، «بما فضّلاللّه... و بما انفقوا» و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على ازواجهم»، زیرا که مسئلهى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است.
گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.
براى جمله «حافظات للغیب بما حفظ اللَّه» معانى گوناگونى است:
الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.
ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همانگونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفى که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.
ج: زنان حافظ هستند، ولى این توفیق را از حفظ الهى دارند.
وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد. به گفتهى روانشناسان، بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مىکنند که تنبیه مختصر بدنى، برایشان همچون مرهم است. در تنبیهات بدنى هم، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحلهى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مىشود.
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: کتک شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمى بگیرد. «ضرباً غیر مبرّج»[271]
امام صادقعلیه السلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضربوهنّ»، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنى که از روى رفق و دوستى باشد.[272]
--------------------------------------------------------------------------------
271) تفسیر طبرى، ج5، ص68 و درّالمنثور، ج2، ص522.
272) منلایحضرهالفقیه، ج3، ص521.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بلاغت قرآن |
گوینده : ابراهیم چراغی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● شرط سرپرستى و مدیریّت -
مسعود ورزيده
«قَوّام» به کسى گفته مىشود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد. «نشوز» از «نشز» به معناى زمین بلند است و به سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مىشود.
شرط سرپرستى و مدیریّت، لیاقت تأمین و اداره زندگى است و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى، قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، بِما فَضَّلَ اللَّهُ ... وَ بِما أَنْفَقُوا و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على ازواجهم»، زیرا که مسئلهى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است.
گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.
براى جمله «حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» معانى گوناگونى است:
الف: زنان، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است، حفظ نمایند.
ب: زنان، حقوق شوهران را حفظ کنند، همانگونه که خدا حقوق زنان را در سایه تکالیفى که بر مرد نهاده، حفظ کرده است.
ج: زنان حافظ هستند، ولى این توفیق را از حفظ الهى دارند.
وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد. به گفتهى روانشناسان، بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزاد طلبى) پیدا مىکنند که تنبیه مختصر بدنى، برایشان همچون مرهم است. در تنبیهات بدنى هم، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحلهى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مىشود.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کتک زدن شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد که زهره چشمى بگیرد.
«ضرباً غیر مبرّج» «1»
امام صادق علیه السلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از «اضْرِبُوهُنَّ»، زدن با چوب مسواک و شبیه آن است، زدنى که از روى رفق و دوستى باشد. «2»
______________________________
(1). تفسیر طبرى، ج 5، ص 68 و درّالمنثور، ج 2، ص 522.
(2). منلایحضرهالفقیه، ج 3، ص 521.
تفسیر نور(10جلدى)، ج2، ص: 62
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : مدیریت |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تفسیر کلمه «قانتات» در آیه 34 سوره النساء -
آرش طوفاني
«قانتات» به معنای «زنان پرهیزگار و عابد» است! از همین روی برخی از مترجمین که آن را به معنای «تبعیّت زن از شوهر» ترجمه کرده اند؛ مفهوم و معنای این واژه را در ادبیات عرب رعایت نکرده اند!
شکل مفرد «قانتات»، «القانت» می باشد که به معنای پرهیزگار و عابد است!
از نظر ربط مفهومی نیز معنای «پرهیزگاری» برای کلمه ی «قانتات» بسیار متناسب تر بین کلمات «فَالصَّالِحاتُ» و «حافِظاتٌ» بوده و به پیام کلّی این بخش آیه که در مورد پاکدامنی زنان صالح است، نیز نزدیک تر می باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : البته برخی از مترجمین همانند «جناب آقای ناصر مکارم شیرازی» برای لفظ «قانتات» معنای: «تواضع و فروتنی» را برگزیده اند، که این معنا هم شایسته است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : «تفسیر قرآن کریم» تألیف: آرش طوفانی |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : پاکدامنی- عفّت |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تسلّط مرد به معنای تفضّل نوع مرد نیست! -
آرش طوفاني
به نام حقّ
سلام
در این صفحه و البته در مواقع دیگری هم شاهد بوده ام که برخی از مردان تسلّط خودشان از منظر مادّی و بدنی بر نوع زنان را بسیار مورد تأکید قرار می دهند و از آن به معانی بسیار بعید و حتّی غیر اخلاقی و گاها ضد قرآنی نیز سیر می نمایند!
اگر چه شاید هنوز در پاره ای از مناطق جهان و در دل برخی فرهنگ ها و «خرده فرهنگ»ها چنان چیرگی های جنسیّتی هنوز برقرار باشد؛ اما رواج هر رفتاری و هر عقیده ای به صرف کثرت پیرو و یا غلبه ی بومی و منطقه ای، دلیل بر داشتن اعتبار اخلاقی و شرافتی آن موضوع هرگز نخواهد بود!
از نگاهی دیگر تأکید بر این برتری طلبی های بی مایه و استبدادمآبانه وقتی در حوزه ی پیروان یک دین اخلاق مدار همچون اسلام و خصوصا در ذیل آیات قرآن که می بایست از آنها طراوت نوع دوستی و تکریم نوع انسان و حیات او به مشام برسد، چنین تکبّرهای مذمومی دیده می شود؛ واقعا جای افسوس و تأثر دارد که چرا بعضی از عزیزان اگر هنوز به نور حکمت مصلح نشده اند و توانایی درک پیام انسان ساز قرآنی را از میان آیات مهرپرور آن ندارند؛ چرا حداقل از سیره بزرگان این دین، همانند پیامبر اسلام صلوات الله علیه، آقا امیر مومنان علی (ع) و دیگر اولیا و مقربین درگاه حضرت حقّ پند و درس نمی اندوزند و روح خودشان را صیقل نمی زنند؟!!
چگونه کسی پیرو آقا رسول الله صلوات الله علیه خودش را می شمارد، اما به عشق و حب زبانزد آن بزرگوار به نوع زن بی اطلاع است!؟
پیامبری که خودشان می فرمایند که: «از نعم این دنیا، مهر سه نعمت در دل من ریشه دوانده است: یکی از آن سه چیز، زن است!»
آیا شایسته ی چنین پیامبری با چنان روح لطیفی، این است که مدّعیان پیروی او از استیلا و تسلط بر «نوع انسانی زن» میل تکبّر و برتری طلبی خود را سیراب کنند؟!
«زنی» که پیامبر صلوات الله علیه او را به حقّ یک «نعمت» شمرده است؟! آیا رواست که کسی خود را مسلمان بداند و از تحکم بر زن عقده های شیطان را سیراب نماید!؟
چگونه کسی خودش را سالک راه آن رسول رحمت می داند، همان پیامبری که ما در قرآن در وصف او «رحمة للعالمین» داریم؛ اما برعکس آن جان پاک، در هیبت خشونت و تحقیر «زن» حرف می زند!؟
واقعا من سوال دارم که در روز رستاخیز آیا این «مردان خشن» و مباهات کننده بر این که از "نوع برتر مرد" هستند، وجود نگریستن در چهره ی «پیامبر رحمت صلوات الله علیه» را دارند؟!
آیا قدردانی و دلدادگی به پیامبری که در بیان هدف رسالت خود، می فرمایند: «من برای تتمیم مکارم اخلاقی مبعوث شدم!» این است که برخی «تریبون خشونت» شوند و روح آن سلاله ی لطیف و مهربانی و اخلاق مداری را با ادّعای پیروی از او آزرده سازند؟! آیا این برتری طلبی های جنسیتی، جفا به میراث گرانبهای آن پیامبر بزرگوار نیست؟!
پیامبری که قرآن کریم او را «حریص به خوشبختی و هدایت انسان ها» می شمارد! به طوری که از خود آنها برای آنها دلسوز تر است؟! پیروان او آیا نباید رفتار و کردار او را سرلوحه کردار و گفتار خود قرار بدهند؟! آیا تأسی به رفتار «رحمت محور» پیامبر اسلام صلوات الله علیه، کمترین حدّ قدردانی و سپاسگزاری از آن روح رفیع نیست؟!
حضرت امیرمومنان (ع) آیا بانوی گرامی حضرت فاطمه (س) را انسانی نعوذبالله فرودست خود می شمرد؟! آیا این آیه را چنان که برخی از دوستان تعبیر کرده اند به معنای تفضل و برتری جنس مرد بر جنس زن تلقی می نمود؟! آیا با همسر گرامی خود چنین ادبیات خشنی داشت؟!
یا اینکه بر عکس هرجا که بود یاد فاطمه بود که قوت جانش بود؟! امیرمومنان چه گریه ها که در دل سیاهی شب و در تنهایی برای از دست دادن بانوی خود را تجربه کرد!
ما که شیعه ی او هستیم باید کلام الله را این طور «پشت به قبله» معنا کنیم؟!
آقا علی مگر قرآن ناطق نبود؟! چرا ما فراموش کردیم که آن عزیز بزرگوار الگوی ما باید باشد!؟ چرا میان جنس مرد و زن جنسیّت درجه اوّل و دوّم قائل می شویم؟! که چه؟ آخرش چه به مردانی که خودشان را برتر از زنان می دانند در پیشگاه خداوندی عطا می شود؟
آیا برتر دانستن نوع مرد موجب ثقل مرد در «ترازوی حقّ سنج» الله در روز رستاخیز هم می شود؟! آیا به جان آن مردان سنگینی حقّ مداری هم می دهد؟ آیا گردن آن ها را در حسابرسی الله در روز رستاخیز هم سبب می شود؟!
حاشا و کلا! زهی خیال باطل! در رستاخیز میزان حقّی که در جان خود اندوخته اید محاسبه می شود! آنجاست که این برتری طلبی های جنسیّتی، موجبات خفّت وزن مدّعیان آن را در ترازوی «حق سنجی» الله رقم خواهد زد!
تا توانی دلی بدست آر!
دلشکستن که هنر نیست!
عاشق شو! ارنه روزی کار جهان سرآید!
ناخوانده نقش مقصود ار کارگاه هستی!
اکنون اما فارق از آن زاویه ی اخلاقی به نقد استدلالی آن تعابیری که از این آیات برتری و تفضّل مرد بر زن، آن هم به تفضّل الهی و عطای الهی، استنباط کرده اند، می پردازیم:
1-توجه داشته باشید که از نظر معنایی میان واژه ی «فضل» و کلمه «قوامون» پر توفیر وجود دارد؛ «فضل» به معنای عطیه ی معنوی و کرامت اخلاقی است، در حالی که لفظ «قوامون» به معنای «مسلّط بودن» است!
2-از این که شاید در برخی بافت های فرهنگی مردان استیلای مادّی و قدرتی بر زنان داشته باشند؛ به هیچ روی معنای «تفوّق و برتری معنوی و تفضیل اخلاقی مردان بر زنان» در پیشگاه خداوند را نمی توان استنباط کرد!
3-آنچه معیار قرآن است در تقرّب به الله، همانا «پروای حقّ»، عمل به حقّ و اعتراف به حقّ است که می توان همهی آن ها را در واژه «تقوا» خلاصه نمود!
4-از همین روی نیز خداوند در قرآن فرموده : «ان اکرمکم عندالله اتقاکم»: «عزیزترین شما نزد الله، با تقواترین شما است!» یعنی عزّت نزد الله بر حول مکارم اخلاقی و جان پاک می چرخد نه بر جنسیّت مردانگی و زنانگی!
و اما حالا یک پرسش حیاتی و از منظر «درون دینی» از مدعیّان برتری و تفضّل الهی مرد بر زن:
آیا این «مردها» به استناد تفسیرشان از این آیات قرآن، نسبت به زنانی از جمله «حضرت فاطمه (س)» و یا «حضرت زینب (س)» و یا «حضرت مریم (ع)» هم برتری و تفضّل دارند؟!
آیا در حضور و در خطاب به این بانوهای بزرگوار هم، همین حرف خودشان را می زنند که «مرد» هستند و دارای «تفضّل و برتری الهی» بر آن ها؟!
بسیار مشتاق پاسخ این «مردهای مفتخر و مبتهج به مردانگی» به این پرسش هایم هستم!
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تدبّر شخصی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : زن |
گوینده : آرش طوفانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.