● رابطه خونریزی کردن انسان در زمین با خلافت
پاسخی که در این آیه از ملائکه حکایت شده است، اشعار بر این معنا دارد که آنان فهمیده اند که خلیفه شدن انسان در زمین، باعث وقوع فساد و خونریزى می شود و این عمل با خلیفه خدا بودن و متصف بودن به صفات الهی نمی سازد. {أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : چون می دانستند که موجود زمینى به خاطر اینکه مادى است، باید مرکب از قوای غضبى و شهوى باشد و چون زمین دار تزاحم و محدود الجهات است و مزاحمات در آن بسیار می شود، مرکباتش در معرض انحلال و انتظام هایش و اصلاحاتش در مظنه فساد و بطلان واقع می شود. لاجرم زندگى در آن جز به صورت زندگى نوعى و اجتماعى فراهم نمی شود و بقا در آن به حد کمال نمى رسد جز با زندگى دستهجمعى. و معلوم است که این نحوه زندگى بالاخره به فساد و خونریزى منجر می شود. در حالیکه مقام خلافت همان طور که از نام آن پیداست، تمام نمی شود مگر به اینکه خلیفه نمایشگر مستخلف باشد و تمامى شئون وجودى و آثار و احکام و تدابیر او را حکایت کند. البته آن شئون و آثار و احکام و تدابیرى که به خاطر تأمین آن ها خلیفه و جانشین براى خود معین کرده است.
و خداى سبحان که مستخلف این خلیفه است، در وجودش مسماى به اسمای حسنى و متصف به صفات علیایى از صفات جمال و جلال است و در ذاتش منزه از هر نقصى و در فعلش مقدس از هر شر و فسادى است، جلت عظمته. و خلیفه اى که در زمین نشو و نما کند، با آن آثارى که گفتیم زندگى زمینى دارد، لایق مقام خلافت نیست و با هستى آمیخته با آن همه نقص و عیبش، نمی تواند آینه هستى منزه از هر عیب و نقص و وجود مقدس از هر عدم خدای سبحان گردد، به قول معروف «تراب کجا و رب الارباب کجا؟».
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 177 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● غرض ملائکه از سوال درباره خلافت انسان
سخن فرشتگان پرسش از امرى بوده است که نسبت به آن جاهل بوده اند. آنان خواسته اند اشکالى را که در مسئله خلافت یک موجود زمینى به ذهنشان رسیده است را حل کنند نه اینکه در کار خداى تعالى اعتراض و چون و چرا کرده باشند. {إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ}
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : به دلیل این اعترافى که خداى تعالى از ایشان حکایت کرده است که دنبال سؤال خود گفته اند: «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ» چون این جمله با حرف (اِنَّ) که تعلیل را می رساند آغاز شده است و مى فهماند که فرشتگان مفاد جمله را مسلم می دانستند (دقت بفرمائید).
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 178 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : ملائکه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● غرض سؤال ملائکه از خداوند در باره استخلاف انسان
کلام ملائکه سه غرض را می رساند:
1. خلیفه قرار دادن تنها به این منظور است که آن خلیفه و جانشین با تسبیح و حمد و تقدیس زبانى و وجودیش نمایانگر خدا باشد، اما زندگى زمینى اجازه چنین نمایشى را به او نمی دهد.
2. غرض از خلیفه نشاندن در زمین تسبیح و حمد و تقدیس است که این از خود ما (ملائکه) حاصل می شود، پس خدایا خلیفه هاى تو ماییم (و یا پس ما را خلیفه خودت کن).
3. خدایا خلیفه شدن این موجود زمینى چه فایده اى براى تو دارد؟
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 178 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ویژگی های خلافت انسان
زمینه و سیاق کلام به دو نکته اشاره دارد:
1. الف) منظور از خلافت نامبرده جانشینى خداوند در زمین بوده است، نه اینکه انسان جانشین ساکنان قبلى زمین شوند که در آن ایام منقرض شده بودند.
براى اینکه جوابى که خداى سبحان به ملائکه داده، این است که اسما را به آدم تعلیم داده است. سپس فرموده است: «حال، ملائکه را از این اسما خبر بده» و این پاسخ با احتمال نامبرده هیچ تناسبى ندارد.
ب) این خلافت اختصاصى به شخص آدم (علیه السلام) ندارد، بلکه فرزندان او نیز در این مقام با او مشترکند، آن وقت معناى تعلیم اسما این می شود که خداى تعالى این علم را در انسان ها به ودیعه سپرده است به طورى که آثار آن ودیعه به تدریج و به طور دائم از این نوع موجود سر بزند و هر وقت به طریق آن بیفتد و هدایت شود، بتواند آن ودیعه را از قوه به فعل در آورد.
2. نکته دوم این است که خداى سبحان در پاسخ و رد پیشنهاد ملائکه، مسئله فساد در زمین و خونریزى در آن را از خلیفه زمینى نفى نکرد و نفرمود: «نه خلیفه اى که من در زمین می گذارم خونریزى نخواهد کرد و فساد نخواهد انگیخت». نیز دعوى ملائکه را (مبنى بر اینکه ما تسبیح و تقدیس تو مى کنیم) انکار نکرد، بلکه آنان را بر دعوى خود تقریر و تصدیق کرد. در عوض مطلب دیگرى عنوان نمود و آن این بود که در این میان مصلحتى هست که ملائکه قادر بر ایفای آن نیستند و نمی توانند آن را تحمل کنند، ولى این خلیفه زمینى قادر بر تحمل و ایفاى آن هست. آرى انسان از خداى سبحان کمالاتى را نمایش می دهد و اسرارى را تحمل مى کند که در وسع و طاقت ملائکه نیست. این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است به طورى که مفسده فساد و سفک دما انسان را جبران مى کند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : دلیل و مؤید این عمومیت خلافت، آیه «إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ» (اعراف/69) و آیه «ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ» (یونس/14) و آیه «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» (نمل/62) می باشد.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 178 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● عدم شایستگی ملائکه برای خلافت خداوند
سیاق به ما مى فهماند که ملائکه ادعاى شایستگى براى مقام خلافت کرده اند و اذعان کردند به اینکه آدم این شایستگى را ندارد و چون لازمه این مقام آن است که خلیفه اسما را بداند، خداى تعالى از ملائکه از اسما پرسید و آن ها اظهار بى اطلاعى کردند و چون از آدم پرسید و جواب داد به این وسیله لیاقت آدم براى حیازت این مقام و عدم لیاقت فرشتگان ثابت گردید.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 179 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● صحیح نبودن ادعای ملائکه نسبت به خلافت
خداى سبحان دنباله سؤال خود این جمله (إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) را اضافه فرمود. این جمله اشعار دارد بر اینکه ادعاى ملائکه ادعاى صحیحى نبوده است، چون چیزى را ادعا کرده اند که لازمه اش داشتن علم است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 179 و 180 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علم ملائکه درباره فساد انسان در زمین
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: اگر ملائکه موجودات زمینى را قبلاً ندیده بودند که خونریزى کردند، از کجا گفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ».
علامه طباطبایی: ممکن است این فرمایش امام اشاره باشد به دورانى که قبل از دوران بنى آدم در زمین گذشته است. همچنانکه اخبارى نیز در این باره رسیده است و این با بیان ما که گفتیم ملائکه مسئله خونریزى و فساد را از کلام خداى تعالى (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) فهمیدند منافات ندارد، بلکه اصولاً اگر بیان ما در نظر گرفته نشود، کلام ملائکه قیاسى مذموم می شود نظیر قیاسى که ابلیس کرد (چون صرف اینکه در دوران قبل موجوداتى چنین و چنان کردند دلیل نمی شود بر اینکه موجودى دیگر نیز آن چنان باشد).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 29 ح 4) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 183 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ملائکه |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مژدهی خلافت به حضرت آدم(علیهالسلام)
زراره گفت: وارد بر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیه السلام) شدم. ایشان فرمودند: «از اخبار شیعه چه چیزهایى دارى؟» عرضه داشتم: «نزد من از احادیث شیعه مقدار زیادى هست و من می خواستم آتشى بیافروزم و همه را در آتش بسوزانم» ایشان فرمودند: «آن ها را پنهان کن تا آنچه را به نظرت درست نمى آید فراموش کنى». در اینجا به یاد احادیث مربوط به حضرت آدم (علیه السلام) افتادم. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ملائکه چه اطلاعى از خلقت آدم داشتند که گفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»». زراره سپس اضافه کرد که امام صادق (علیهالسلام) هر وقت گفت و گو از مسئله آدم به میان مى آمد مى فرمودند: «این جریان ردّى است بر قدریه که منکر قدر هستند، چون مى رساند سرنوشت انسان قبل از هستی اش معین شده است». آن گاه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «آدم در آسمان و در بین فرشتگان رفیقى داشت. بعد از آنکه از آسمان به زمین هبوط کرد، آن رفیق آسمانی اش از فراق وى ناراحت شد و نزد خداوند شکایت کرد و اجازه خواست تا به زمین هبوط کند و احوالى از رفیقش بپرسد. خداى تعالى به او اجازه داد. فرشته هبوط کرد و آدم را دید که در بیابانى خشک و بدون گیاه نشسته است. همین که رفیق آسمانی اش را دید (از شدت دلتنگى) دست به سر گذاشت و فریادى اندوه بار بزد». امام صادق (علیه السلام) مىفرمودند: «می گویند آدم این فریاد خود را به گوش همه خلق رسانید». فرشته چون این اندوه آدم را بدید گفت: «اى آدم گویا پروردگارت را نافرمانى کردى و خود را دچار بلایى کرده اى که تاب تحملش را ندارى، هیچ می دانى که خداى تعالى درباره تو به ما چه گفت و ما در پاسخ چه گفتیم؟» آدم گفت: «نه، هیچ اطلاعى ندارم». رفیقش گفت: «خدا فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» و ما گفتیم: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» و معلوم می شود که خدا تو را براى این آفریده است که در زمین باشى. با این حال آیا توقع دارى که هنوز در آسمان باشى؟» آن گاه امام صادق (علیه السلام) سه بار فرمودند: «به خدا سوگند آدم با این مژده تسلیت یافت».
علامه طباطبایی: از این روایت برمى آید که بهشت آدم که در آنجا خلق شد و از آنجا هبوط کرد، در آسمان بوده است و به زودى روایاتى دیگر نیز مى آید که مؤید این معنا است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 32 ح 9 و ح 10) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 183 و 184 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مصداق اسماء تعلیم داده شده به حضرت آدم(علیهالسلام)
داوود بن سرحان گفت: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم. ایشان دستور دادند تا سفره آوردند و ما غذا خوردیم. سپس دستور دادند طشت و دست سنان (لگن با حوله) را آوردند. عرضه داشتم: «فدایت شوم منظور از اسما در آیه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» چیست؟ آیا همین طشت و دست سنان نیز از آن اسما است؟» حضرت فرمودند: «دره ها و تنگه ها و بیابان ها از آن است». و با دست خود اشاره به پستی ها و بلندی ها کرد.»
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ درباره «اسماء» در آیه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» فرمودند: اسامى دواها و گیاهان و درختان و کوه هاى زمین بود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : روایت اول را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 32 ح 13) روایت کرده است.
روایت دوم را تفسیر عیاشى (ج 1 ص 32 ح 11) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 184 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تعلیم اسماء به حضرت آدم(علیهالسلام)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداى عزوجل اسامى همگى حجت هاى خود را به آدم بیاموخت. آن گاه آنان را که در آن روز ارواحى بودند بر ملائکه عرضه کرد و به ملائکه فرمود: «مرا از اسامى این حجت ها خبر دهید، اگر راست مى گویید که به خاطر تسبیح و تقدیستان از آدم سزاوارتر به خلافت در زمین هستید». ملائکه گفتند: «سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ». آن گاه خداى تعالى به آدم فرمود: «اى آدم «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» تو ملائکه را به اسما آنان خبر ده». «فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» پس همین که آدم ملائکه را از اسمای آنان خبر داد، ملائکه به منزلت عظیمى که حجت هاى خدا نزد خدا دارند پى بردند و فهمیدند که آنان سزاوارترند به خلافت تا ایشان و آن حجت هایند که می توانند جانشین خداوند در زمین و حجت هاى او بر خلق باشند. آن گاه حجت ها را از نظر ملائکه پنهان کرد و ایشان را وادار کرد که تا با ولایت و محبت آن حجت ها وى را عبادت کنند و به ایشان فرمود: «أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ».
علامه طباطبایی: خواننده عزیز با مراجعه به بیانى که گذشت، متوجه می شود که این روایات چه معنا می دهد و اینکه میان این ها و روایات قبل از این ها منافاتى نیست. چون در گذشته گذشت که آیه «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ» (حجر/21) این معنا را می رساند که هیچ چیز نیست مگر آنکه در خزینه هاى غیب وجود دارد و آنچه الان در دسترس ما است با نزول از آنجا به این صورت درآمده اند و هر اسمى که در مقابل معنا و مسمائى از این مسمیات عینی و خارجی وضع شده است در حقیقت اسم هست براى همین مسمائی که در خزائن غیب نیز هست. پس در نتیجه هیچ فرقى نیست بین اینکه گفته شود خدا آنچه در خزائن غیب هست، یعنى غیب آسمان ها و زمین را به آدم تعلیم داد و بین اینکه گفته شود خداوند اسم همه چیز را که باز غیب آسمان ها و زمین است به آدم بیاموخت. چون روشن است که نتیجه هر دو یکى است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 184 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خلقت تمام موجودات از نور پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله)
جابر گفت: به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) عرضه داشتم: «اولین چیزى که خداوند خلق کرد چه بود؟». ایشان فرمودند: «اى جابر نور پیغمبرت بود که خداوند اول آن را آفرید و سپس از او هر چیز دیگرى را خلق کرد. آن گاه آن را در پیش روى خود در مقام قربش نگه داشت. و خدا می داند چه مدت نگه داشت. آن گاه آن نور را چند قسم کرد: عرش را از یک قسم آن و کرسى را از یک قسمش و حاملان عرش و سکنه کرسى را از یک قسمش بیافرید و قسم چهارم را در مقام (حب) آن مقدار که خود می داند نگه داشت. سپس همان را چند قسم کرد: قلم را از قسمى و لوح را از قسمى و بهشت را از قسم دیگرش بیافرید و قسم چهارم را آن قدر که خود می داند در مقام (خوف) نگه داشت. باز همان را اجزایى کرد و ملائکه را از جزئى و آفتاب را از جزئى و ماه را از جزئى بیافرید و قسم چهارم را آن قدر که خود می داند در مقام (رجا) نگه داشت و سپس همان را اجزایى کرد: عقل را از جزئى و علم و حلم را از جزئى و عصمت و توفیق را از جزئى بیافرید و باز قسم چهارمش را آن قدر که خود می داند در مقام (حیا) نگه داشت. سپس با دید هیبت به آن قسم از نور من که باقیمانده بود نظر افکند و آن نور شروع کرد به نور باریدن و در نتیجه صد و بیست و چهار هزار قطره نور از او جدا شد که خدا از هر قطره اى روح پیغمبرى و رسولى را بیافرید و سپس آن ارواح شروع کردند به دم زدن و خداوند از دم آن ها ارواح اولیا و شهدا و صالحین را بیافرید».»
علامه طباطبایی: اخبار در این معانى بسیار زیاد است و خواننده گرامى اگر با نظر دقت و تامل در آن ها بنگرد، خواهد دید که همه شواهدى هستند بر بیان گذشته ما و ان شاء اللَّه به زودى بحثى در پیرامون بعضى از آن ها خواهد آمد. تنها چیزى که عجالتا در اینجا لازم است سفارش کنم این است که زنهار وقتى به این اخبار برمی خورى، باید در نظر داشته باشى که به آثارى از معادن علم و منابع حکمت برخورده اى. فورى مگو که این ها از جعلیات صوفى مآبان و اوهام خرافه پرستان است. براى اینکه براى عالم خلقت اسرارى است که اینک مى بینیم طبقاتى از اقوام مختلف انسانى هنوز هم که هنوز است لحظه اى از جستجو و بحث پیرامون اسرار خلقت نمى آسایند. همچنانکه از روز نخست که بشر در زمین منتشر گردید، هر مجهولى که برایش کشف شد پى به مجهول هاى بسیارى دیگر برد. با اینکه همه بحث ها که تاکنون پى گیرى شده است، در چار دیوارى عالم طبیعت بود، که پست ترین و تنگ ترین عوالم است. این کجا و عالم ماوراى طبیعت کجا که عوالم نور و وسعت است.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را مرحوم مجلسى در بحار الانوار از جابر بن عبد اللَّه روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 185 و 186 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● جعلی بودن داستان حضرت آدم(علیهالسلام) در تورات
در بعضى اخبار آمده که مار و طاووس دو تا از یاوران ابلیسند. چون ابلیس را در اغوای آدم و همسرش کمک کردند و چون این روایات معتبر نبودند از ذکر آن ها صرفنظر کردیم و خیال مى کنم از روایات جعلى باشد. چون داستان از تورات گرفته شده و ما در اینجا عین عبارت تورات را مى آوریم تا خواننده به وضع آن روایات کاملا آگهى یابد.
و خواننده عزیز با تطبیق و مقایسه این دو داستان با هم، یعنى داستان آدم به نقل قرآن کریم و به نقل تورات و سپس دقت در روایاتى که از طرق عامه و شیعه وارد شده است به حقایق این قصه پى مى برد. و ما خود این مقایسه و تطبیق را در اینجا عملى نکردیم چون کتاب ما تفسیر قرآن است و بررسى این قضیه در خور آن نیست.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در فصل دوم از سفر اول که سفر خلقت است می گوید: خداوند آدم را از خاک خلق کرد و سپس دم حیات را در بینى او بدمید. پس نفسى ناطق شد و خدا بهشت هایى در ناحیه شرقى عدن بکاشت و آدم را که خلق کرده بود به آنجا برد و خدا از زمین همه رقم درخت برویانید و منظره هاى آن ها را نکو کرد و میوه هایش را پاکیزه ساخت و درخت حیات را در وسط آن باغ ها بکاشت و درخت معرفت خیر و شر را نیز و نهرى از عدن به سوى آن باغ ها بکشید تا آن ها را آبیارى کند و آن نهر را چهار شقه کرد. اسم یکى از آن ها نیل بود و این نیل به تمامى شهر ذویله که طلا در آنجاست احاطه داشت. طلا و همچنین لؤلؤ و سنگ مرمر آن شهر بسیار خوب است. نام نهر دومى جیحون بود که به سرتاسر شهر حبشه احاطه دارد و نام نهر سوم دجله است که از ناحیه شرقى موصل مى گذرد و نام نهر چهارم فرات است.
پس از آن خداوند آدم را گرفت و در باغ هاى عدن منزل داد تا رستگارش کند و محافظتش نماید. خدا آدم را فرمود که تمامى درختان این باغ ها برایت حلال است و می توانى از آن ها بخورى ولى از درخت معرفت خیر و شر مخور چون در همان روزى که از آن بخورى مستحق مرگ می شوى. خداوند به خودش فرمود: چه چیزى از بقای آدم به تنهایى برخاسته است؟ خوب است کمکى هم برایش درست کنم. پس خدا تمامى وحشى هاى صحرا و مرغان هوا را محشور کرد و نزد آدم آورد تا در پیش روى او آن ها را نامگذارى کند. پس هر چه را آدم بر آن جانداران نام نهاد همان تا به امروز نام آن است. پس آدم اسمای جمیع چارپایان و مرغان هوا و وحشیان صحرا را نام برد ولى هیچ یاورى در مقابل خود ندید. پس خدا چرتى بر آدم مسلط کرد تا چیزى احساس نکند. پس یکى از دنده هاى سینه او را کند و در جایش گوشت گذاشت. آن گاه خدا از آن یک دنده زنى درست کرد و او را نزد آدم آورد. آدم گفت: این بار استخوانى از استخوان هایم و گوشتى از گوشت هایم را دیدم و جا دارد آن را امرأة بنامم چون از امر من اخذ شد. به همین جهت است که مرد پدر و مادر خود را رها نموده و زن خود را مى چسبد به طورى که یک جسد واحد تشکیل می دهند. آن روز آدم و همسرش عریان بودند و از عریانى خود باکى نداشتند.
فصل سوم، آن روز مار از میانه همه حیوان هاى صحرا که خدا خلق کرده بود حکیمى شد و به زن گفت: راستى و به یقین خدا گفته از همه این درخت هاى باغ نخورید؟ زن به مار گفت: نه، از همه درختان باغ می خوریم. تنها فرموده از میوه آن درخت که در وسط باغ است نخورید و نزدیکش نشوید تا نمیرید. مار به آن دو گفت: نمى میرید، خدا می دانسته که شما همان روز که از آن درخت بخورید چشمتان باز می شود و چون ملائکه در خیر و شر دانا می شوید. پس وقتى زن دید که درخت درخت خوبى و میوه اش خوب و شهوت انگیز است، عقل خود از کف بداد و از میوه آن گرفته و خورد و به شوهرش هم داد خورد. پس چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان هستند. پس از برگ هاى انجیر لباسى چون لنگ براى خود درست کردند.
بعد آواز خدا را که داشت در باغ قدم مى زد شنیدند، پس خدا ایستاد و آدم را صدا زد و به او گفت: کجا هستى؟ و این صدا محققا از او بود. آدم گفت: صداى تو را در باغ شنیدم ولى چون عریان هستم خود را پنهان کردم. خدا پرسید: چه کسى به تو گفت عریانى؟ مگر از آن درخت خوردى که از خوردنش نهیت کردم؟ آدم گفت: این زنى که برایم درست کردى از آن به من داد خوردم. خدا به زن گفت: چه کار کردى؟ گفت: مار مرا فریب داد و از آن خوردم. پس خدا به مار گفت: حال که دانسته چنین کارى کردى، از میانه همه چارپایان و همه وحشى هاى صحرا ملعون شدى و باید که همیشه با سینه ات راه بروى و در تمام عمرت خاک بخورى. میانه تو و زن و میانه نسل تو و نسل زن دشمنى نهادم. او سر تو را بکوبد و تو پاشنه او را بگزى. به زن گفت مشقت و حمل تو را بسیار مى کنم تا با مشقت فرزندان را بزایى و اختیار زندگى تو را به دست شوهرت نهادم تا او همیشه بر تو مسلط باشد. به آدم گفت: از آنجا که به حرف زنت رفتى و از درختى که نهیت کردم و گفتم از آن مخور، بخوردى، با این ملعون زمین بود، به این سبب دچار مشقت شدى و در تمام عمر باید از آن بخورى و آن برایت خار برویاند و از علف صحرا بخورى و با عرق رویت طعام بخورى تا روزى که به همین زمینى که از آن گرفتى و خوردى برگردى. چون تو از اصل خاک بودى باید به خاک برگردى.
و آدم همسرش را به این جهت حوا نامید که او مادر هر زنده ناطقى است و خدا براى آدم و همسرش جامه تن پوشى درست کرد و به آنان پوشانید. آن گاه خدا گفت: اینک آدم است که مانند یکى از ما خیر و شر را مى شناسد و الان دیگر واجب شد که از باغ ها بیرون رود تا دیگر بار دست به درخت حیات دراز نکند و از آن نخورد وگرنه تا ابد زنده می ماند. پس خدا او را از باغ هاى عدن بیرون راند تا زمین که وى را از آن درست کرد رستگار و آباد شود. چون آدم را طرد کرد ملائکه در شرق باغ هاى عدن اسکان داده شدند و شمشیرى براق بالا و پائین شدن گرفت تا راه درخت حیات را محافظت کنند.
این بود فصل سوم از تورات عربى که در سال 1811 میلادى به چاپ رسیده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 213 تا 215 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● خلق حضرت آدم (علیهالسلام) برای زندگی در زمین
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: به خدا سوگند خداى تعالى آدم را براى دنیا خلق کرده بود و اگر او را در بهشت جاى داد براى این بود که نافرمانى بکند و آن گاه او را به همان جایى که براى آنجا خلقش کرده بود، برگرداند.
علامه طباطبایی: این معنا در روایت تفسیر عیاشى (ج 1 ص 32 ح 10) از امام صادق (علیهالسلام) هم گذشت که فرمودند: «آدم دوستى از میانه ملائکه داشت» (تا آخر حدیث).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 225 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : داستان حضرت آدم (علیهالسلام) |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دانستن -
اسمعيل شيخ محمد
فرشتگان بر خلاف شیطان رجیم از روی تکبر سوال نکردند بلکه قصدشان آگاه شدن از چیزی بود که نمی دانستند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اطاعت- پیروی |
گوینده : اسمعیل شیخ محمد |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● «( وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا) اسماء انبیاء الله و اسماء محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و الطیبین من آلهما و اسماء خیار شیعتهم و عتاة اعدائهم.»[ -
ستوده بيات
«( وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا) اسماء انبیاء الله و اسماء محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ و علی و فاطمة و الحسن و الحسین و الطیبین من آلهما و اسماء خیار شیعتهم و عتاة اعدائهم.»[تقسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) ، ص177]
علم به اسماء یعنی شناخت پیامبر و اهل بیت او، با اینکه ملائکه میدانستند این افراد وجود دارند، ولی چون فرشتگان در مرتبة پایینتری از پیامبر و آل او قرار دارند، نمیتوانند به حقیقت آنان پی ببرند و واقعیت آنان را درک کنند.
ملائکه فوق موجودات این عالم بوده و از حقیقت این موجودات آگاهند، ولی با این حال حقیقت «هَـؤُلاء» را نمیدانند و در توانایی آنها نیست که حقیقت آنان را درک کنند. همانطوری که اهل بیت(ع) نمیتوانند حقیقت خداوند را درک کنند و به کنه ذات او پی ببرند. فاصلهای که بین درک اهل بیت از خداوند با خداوند وجود دارد، شبیه همین فاصله بین اهل بیت با سایر افراد میباشد، کسی نمیتواند به حقیقت آنان پی ببرد جز افرادی که با آنان سنخیت داشته باشند و پیامبران چنین شباهت و سنخیتی دارند؛ البته پیامبران نیز نمیتوانند مقام پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله ـ و خاندان او را آنچنان که خودشان درک میکنند، بفهمند و به حقیقت آنان پی ببرند، مقام حضرت محمد(ص) را آنطوری که خودشان درک میکردند، حضرت آدم نمیتوانست درک کند، ولی به هر حال آدم (ع) با تعلیم الهی چیزهایی از مقامات آنان را فهمید که ملائکه به هیچ وجه قدرت و ظرفیت درک آن را نداشتند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : اولیاءالله |
گوینده : ستوده بیات |
1)
شاه آبادی (داور) : این مطلب «فاصلهای که بین درک اهل بیت از خداوند با خداوند وجود دارد، شبیه همین فاصله بین اهل بیت با سایر افراد میباشد،» درست نیست. اساساً مقایسه غلط است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تعیین خلیفه -
فاطمه فيض اصفهاني
آیۀ شریفه دلالت دارد بر اینکه تعیین خلیفة الله باید به جعل و وضع الهی باشد :انّی جاعل : همانا من قراردهنده و جعل کننده ام . پس مداخلۀ بندگان ممنوع است
هم چنین میان خلیفه و جاعل آن باید تشابه وربط معنوی باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر اثنی عشری |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : افعال خداوند |
گوینده : فاطمه فیض اصفهانی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فخر رازی و امیر المومنین على علیه السلام -
سيد علي بهبهاني
فخر رازى بحث گسترده اى درباره فرشته شناسى و اقسام و انواع آن ارائه کرده، مى گوید:
بدان بعد از کلام خدا و کلام رسول خدا سخنى در وصف فرشتگان اعلى و اجل از کلام امیر المومنین على علیه السلام نیست.
سپس سخنان آن حضرت را که در خطبه اول نهج البلاغه درباره معرفى ملائکه نقل شده بازگو کرده است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : ملائکه |
گوینده : فخر رازی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تدبر! -
سيد علي بهبهاني
1-ممکن است این آیه ادامه استدلال آیه سابق :هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا...باشد که آن نیز ادامه استدلال آیه اسبق : کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم... به حساب مى آید. پس معناى مجموع آیات (28 تا 30) این است : چگونه به خداوند کفر مى ورزید، در حالى که مردگانى بودید که او شما را زنده کرد... و همه آنچه در زمین است براى شما آفرید... و شما را، در صورت حفظ شرایط شایستگى، خلیفه خود در زمین قرار داد و این همه به شما کرامت بخشید.
2-پس از آن که خداوند در دو آیه قبل به نعمت هاى ویژه انسان اشاره کرد و همه نظام کیهانى را براى انسان و هدف از آفرینش آسمان و زمین را بهره مندى انسان دانست مى توان گفت آسمان ها و زمین با همه شوون آنها، براى انسان آفریده شده است. پس زمینه این پرسش فراهم مى شود که انسان کیست که این مجموعه عظیم براى او آفریده شده است ؟!
به بیان دیگر، این آیه به منزله تعلیلى براى غایت بودن انسان براى مواهب و نعمت هاى زمین و تسویه آسمان به سبع سموات است که در آیه سابق بیان شد و گویاى این نکته است که اگر ما همه آنچه را در زمین است براى انسان آفریدیم و آسمان هاى هفت گانه را براى و آراستیم بر اثر مقام خلیفه اللهى انسان واجد شرایط است.
3-نیز ممکن است گفته شود، در پى شمارش نعمت هایى که خداوند بر انسان ارزانى داشت، این آیه مقدمه اى است براى بیان نعمت معرفت و این که انسان بر اثر برخوردارى از موهبت علم ویژه، مسجود فرشتگان قرار گرفت و بر اثر داشتن چنین فضیلتى، همه فرشتگان براى او خضوع کردند. خداى سبحان، همه نظام ملکى و ملکوتى را براى انسان کامل و او را براى نیل به منصب خلافت آفرید.
4-این احتمال نیز وجود دارد که در پى تبیین افساد فاسقان و اظهار شگفتى از کفر منکران، در این آیه اولا، به منکران مى فهماند که از پذیرش براهین رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم و به طور کلى از آموختن علم ابایى نداشته باشید؛ زیرا وقتى فرشتگان نیازمند به علم باشند انسانى که اکتساب علوم جبلى اوست به طریق اولى نیازمند به آن است. ثانیا، به پیامبر تسلى مى دهد که از اعتراض منکران نرنجد و از افساد برخى در زمین و جحود آنها در برابر حق پس از آگاهى یافتن تعجب نکند؛ زیرا وقتى فرشتگان بر اثر ناآگاهى از کنه مطلب، آن گونه برخورد کردند، انسان جهول ظلوم به طریق اولى. افساد و جحود نیز اختصاص به امت وى، یا به نسل حاضر ندارد، بلکه عزیزى و طبیعى بشر و هر موجود صاحب فکر و اختیار است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر تسنیم |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : بلاغت قرآن |
گوینده : آیت الله جوادی آملی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کلید حفظ صفحة 6 -
مجيد سرابي
عزیزانی که می خواهند صفحة 6 را حفظ کنند خوب است که بدانند اولاً توجه به ترجمه کمک بسیار مؤثری به حفظ این صفحه می کند. چراکه این صفحه با داستان خاصی شروع شده و آن داستان در پایان صفحه تمام می شود. در بسیاری از صفحات ، دقت به ترجمه برای حفظ تا این اندازه مؤثر نیست چون به اینصورت مرتبط و پیوسته نیستند. مثلاً در صفحة 10 داستان معروف گاو بنی اسراییل از وسط صفحه شروع شده و تا وسط صفحة بعد ادامه دارد لذا صفحة 10 کاملاً وابسته به یک داستان واحد نیست.
نکتة دوم اینکه تعداد آیات این صفحه زوج است و حرف اول آیات دو به دو با هم شبیهند. یعنی دو آیة اول صفحه با حرف " وَ " شروع شده اند ، دو آیة بعدی با " ق " ، بعدی با " وَ " ، و بالاخره دو آیة پایانی با " فَ " شروع شده اند.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : قرآن کریم |
گوینده : مجید مهدی زاده |
1)
رمضانی (داور) : کاربر گرامی لطفا اینگونه متنها را در قسمت نظرات وارد نمایید.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● علت سوال فرشتگان در زمان اعلام خلافت آدم -
محمد مهدي نوريه
طبق روایاتی،پیش از آفرینش این آدم و نسل حاضر آدمها و نسلهایی از همین نوع بر این زمین می زیستهاند. در اکتشافات قرون اخیر فسیلهایی از نوع بشر پیدا شده که میلیونها سال قبل؛ بر روی این زمین میزیستهاند،در صورتی که حداکثر عمر این نسل؛ طبق ادله ی معتبر؛ بین هفت و هشت هزار سال است، نتیجه اینکه این روایات که در بحار ج 25 ص 25 و ج 8 ص 374، توحید صدوق ص 277 و خصال صدوق ص 652 و دیگر کتب روایی نقل شده است، ظاهرا اشاره به همین مطلبی دارد که کشفیات علمی امروز بدان پی بردهاند.
منبع: پایگاه حوزه2652-62652-6
مفسران در معناى خلیفه (جانشین) دو نظریه دارند:
اوّل:
یک صنف یا بیشتر از نوع انسان در زمین وجود داشته و بعد منقرض شدهاند، این نوع در زمین فساد و تباهى انجام داده و به خونریزى دست یازیدهاند. فرشتگان [از این عمل] شگفت زده شدهاند؛ زیرا به اعتقاد فرشتگان، خلیفه باید شبیه به خدا و داراى خصوصیات او باشد، از این رو به خدا عرض کردند: «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ»؛ فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.»
دوم:
اینکه خداوند او را جانشین نامیده، بدین سبب است که وى در داورى بین بندگان خدا، جانشین او بوده و خداوند حقِ تصرفِ در زمین و استیلاى بر آفریدگانش را براى جانشین خود مقرّر داشته است.
بدین سان ملاحظه مىکنیم که قرآن، پا به پاى قوانین علم و دانش، پیش رفته و این قوانین، حاکى از این است که صنفى از انسان پیش از حضرت آدم(ع) در زمین مىزیسته و سپس منقرض شده اند.سایت تبیان
اینگونه به نظر می رسد که علت سوال فرشتگان از خداوند متعال این بوده که آنها قبلا انسانهایی را که در زمین زیست می کرده اند را دیده بودند و چون آنها اهل فساد و خونریزی بودند فرشتگان می پنداشتند که آدم نیز همینگونه باشد.
هرچند که انسانهای فعلی نیز اهل فساد و خونریزی شدند اما خداوند رسولان و اولیاء خود را برای خلافت در زمین فرستاد که حقا به ملائکه هم ثابت شود که شایستگس جانشینی خداوند در زمین را دارند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : حقیر اینگونه فکر می کنم که علت سوال فرشتگان از خداوند متعال این بوده که آنها قبلا انسانهایی را که در زمین زیست می کرده اند را دیده بودند و چون آنها اهل فساد و خونریزی بودند فرشتگان می پنداشتند که آدم نیز همینگونه باشد.
هرچند که انسانهای فعلی نیز اهل فساد و خونریزی شدند اما خداوند رسولان و اولیاء خود را برای خلافت در زمین فرستاد که حقا به ملائکه هم ثابت شود که شایستگی جانشینی خداوند در زمین را دارند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : سایت حوزه-تبیان و رادیو معارف |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : محمد مهدی نوریه |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ایا انسان خلیفه خداست ؟ -
سميه الف
به نظر من این ایه نکات خیلی زیادی داره :
1- این ایه به خلقت حضرت ادم اشاره داره و حضرت ادم اولین پیامبر انسانها بود
2- در دید الهی و در ایات قران ، انسان ، ادم و بشر با هم متفاوت اند
انسان موجودی ظلوم ، جهول ، ناسپاس ، مایوس ، و... است
وقتی به مقام ادم می رسد ، بشارت می یابد . آنگاه شریف شده و تشرف پیدا می کند و اشرف مخلوقات می شود
3- در حالت عادی انسان ، ( اولئک کالانعام ، بلهم ازل ) است . اما زمانی که ادم شد . جانشین خدا می شود در زمین .
4- در هیچ کجای آیه نگفته خلیفه الله ، بلکه فرمود ، خلیفه فی الارض . یعنی جانشین در زمین . و قلمرو فرمانروایی ادم زمین خداست .
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اعتقادی |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : سمیه الف |
1)
ابراهیمی (داور) : نکته خوبی است اما توجه نمایید که در شماره 3 که بیان کردید، اشتباهی وجود دارد و آن این است که کلمه انسان بر نوع انسان ها دلالت دارد و نوع انسان نیز کالانعام نیست بلکه بعضی از انسان ها که از دین دوری می جویند و با تمام شدن حجت الهی بر آنها باز اعراض می کنند صادق است نه بر تمام انسان ها.
تمام انسان ها توانایی خلیفه شدن را بصورت بالقوه دارند اما اگر بتوانند بالفعل کنند می توانند جانشین خداوند شوند.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اعتماد به خدا -
سميه الف
از فرشتگان یاد بگیریم اعتماد به خدا و علم او را
جایی که خدا می فرماید :
انی اعلم ما لا تعلمون
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : اطاعت صحیح- پیروی صحیح |
گوینده : سمیه الف |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● نکات تفسیری آیه شریفه 30سوره مبارکه بقره -
مرتضي حاجي احمدي
🔹انسان خلیفه و جانشین خدا در روی زمین است.
🔸طبیعتاً همه انسانها، جانشین خدا در روی زمین نیستند چرا که انسانهایی هستند که به اندازه ای سقوط می کنند که از حیوان هم پست تر می شوند.
💐 اولئک کالانعام بل هم اضلّ اعراف/179
🔹جانشینی انسان به سبب نیاز خداوند نیست بلکه به سبب کرامت و فظیلت رتبه انسان است.
🔸خداوند نظام آفرینش را نظام اسباب قرار داده است. یعنی خداوند امورات را به واسطه وسایل محقق می فرماید.مثال:
🌱شفا دهنده خداست
💐 فهو یشفین شعراء/80
اما شفا را در عسل قرار داده است
💐 فیه شفاء نحل/69
🔹با وجود اختصاص علم غیب به خداوند متعال (انّما الغیب لله)، بخشی از آن برای برخی از بندگان صالح، ظاهر می شود.
💐عالم الغیب فلا یُظهرُ علی غیبة احداً الّامن ارتضی من رسول .... نحل/69
🌱خلیفة اللهی، اسبابی است که وظائف مشخص و معینی برای آن تعریف شده است.🌷
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : مرتضی حاجی احمدی؛ کانال تلگرامی آیه روز قرآن https://telegram.me/Aye_rooz_Quran |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : خلافت انسان |
گوینده : مرتضی حاجی احمدی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.