از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
شماره صفحه : 21 حزب : 4 جزء : اول سوره : بقرة
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
135) (و قالوا کونوا هودا او نصاری تهتدوا):(یهود و نصاری گفتندیهودی یا نصاری شوید تا هدایت یابید )با آنکه دین حق ،دین ابراهیم (ع ) واولاد اوست و اختلافات و انحرافات که در بشر پیدا شد همه ساخته هوی وهوسهای خود آنهاست که عده ای یهودی و عده ای نصاری شده اند، وگرنه دین ابراهیم یکی است و آنها دشمنیهای خود را به حساب خدا ودین او گذاشتند،یکی از آثار طبیعی زندگی زمینی ودنیوی آنست که دائما در تغییر است و لازمه این تحول و تغییر آنست که آداب و شعائر قومی هم دگرگون شود و اباطیل ودعاوی گوناگون مثل تعصب قومی و وطنی و اقلیمی نیز ایجاد می شود و هیچ یک از اینها جزء دین نیست ،بلکه به عکس اینها شعارهایی است که مردم را به سوی شرک جذب می کند و آنها را بسوی گمراهی می کشاند و آنها این اباطیل رابه دین نسبت می دهند (و گمان می کنند که کار خوبی انجام داده اند،(وهم یحسبون انهم یحسنون صنعا)(64)،(قل بل مله ابرهیم حنیفا):(بگو بلکه ملت ابراهیم را پیروی می کنیم که دینی میانه است )چون دین ابراهیم ،دین فطری و دین حقی است که تمایل به دین هیچ کدام از شما ندارد،(وماکان من المشرکین ):(و او از مشرکان نبود)این کشفی آشکار برای تمام مظاهر انحراف از دین است که از آنها به شرک تعبیر می شود ،خواه شرک در عقیده باشد یا شرک در روش زندگی ، و بنابراین قومیت و وطن پرستی و تعصبات ، همه شرک است ، چون لوای آنها در برابراسلام برافراشته شده است . [ نظرات / امتیازها ]
136) (قولوا امنا بالله وما انزل الینا و ما انزل الی ابرهیم و اسمعیل واسحق ویعقوب والاسباط):(ای مسلمانان بگوئید ما به خدا و آنچه بر مانازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (و خلاصه آنچه همه پیامبران آورده اند )ایمان آوردیم ) با این امر از آنان می خواهد که با ایمان به خدا و انبیاءاو و آنچه بر آنها نازل شده ، از حق پیروی کنند واسباط در بنی اسرائیل مانند قبایل در بنی اسماعیل می باشد و تعداد آنها 12 فرقه بوده است ،(وما اوتی موسی و عیسی و مااوتی النبیون من ربهم ):(و آنچه از دین حق که موسی و عیسی و انبیاء دیگر از جانب خدا داده شده اند ایمان آوردیم ) پس ماپیرو حق هستیم از جانب هر پیامبر الهی که آن را آورده باشد ،حتی پیامبرانی که کتاب منزلی هم نداشته اند،(لا نفرق بین احد منهم ونحن له مسلمون ):(و بین هیچ کدام از آنان فرق نمی گذاریم و ما در برابر خدا تسلیم هستیم )یعنی پیامبران الهی همه در نزد ما علی السویه هستند و ما همه مطیع خدامی باشیم . [ نظرات / امتیازها ]
137) (فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا):(پس اگر ایمان آوردند به مثل آنچه شما به آن ایمان آوردید همانا هدایت شده اند)و کلمه (مثل )برای قطع دامنه جدال و دشمنی بکار برده شده است ، چون آنچه بر آنها نازل شده است مانندآنچیزی است که بر محمد(ص ) نازل شده است ،(و ان تولوافانما هم فی شقاق ):(پس اگر روی گرداندند، پس بدان که مردمی گرفتار تعصب و دشمنی هستند)یعنی اگر منکر حق شدند و آن را رد کردند، پس رفتار آنها براساس منازعه ودشمنی وتفرقه است ،(فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم ):(پس بزودی خدا شمارا از آنان کفایت می کندو اوست شنوای دانا)این وعده ای بود به رسول اکرم (ص )که بزودی بر آنان غلبه خواهد یافت و همانا خدا به وعده اش وفا نمود و بزودی این نعمت را اگر بخواهد بر امت اسلام تمام خواهد کرد. [ نظرات / امتیازها ]
138) (صبغه الله و من احسن من الله صبغه ):(بگوئید ما رنگ خدایی بخود می گیریم و چه رنگی بهتر از رنگ خداست ؟)همانا این ایمان رنگی الهی است و آن بهترین رنگهاست ،چون بسوی توحید و یگانه پرستی می خواند، به عکس یهودیت و نصرانیت که بسوی فرقه و گروه خود می خوانند و مدعایشان به شرک می انجامد، (ونحن له عابدون ):(در حالیکه ما تنها اورا عبادت می کنیم )این جمله حالیه است . [ نظرات / امتیازها ]
  فاطمه پورمحمدي - ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏
135) چرا دین ابراهیم (ع) «حنیف» نامیده شد؟
در اینکه ملّت ابراهیم علیه السلام بچه علت «حنیف» نامیده شد و پیروى از آن لازم گردید چهار قول است:
1- ابن عباس و مجاهد و حسن میگوید: «این نامگذارى بجهت اشتمال آن بر اعمال حج است، 2- مجاهد در قول دیگر میگوید: «علت اینکه آن دین «حنیف» است و پیروى از آن لازم است اینست که پیروى از آن پیروى از حق است».
3- بعضى میگویند: «این موضوع باین مناسبت است که پیروى از آن، متابعت شریعتى است که ابراهیم علیه السلام بوسیله آوردن احکام آن- از قبیل لزوم حج و ختنه و غیر آن از احکام اسلام- امام مردم گردیده است».
4- برخى گفته‏اند: «حنیف» یعنى اخلاص در زمینه اقرار بربوبیت خداوند و بندگى انسان در برابر او.
مؤلف: «تمام این اقوال باستقامت و بتمایل از باطل بسوى حق که در معناى «حنیف» گفتیم برمیگردد.
وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ...- یعنى ابراهیم از مشرکین نبود خداوند باین بیان «شرک» را از ملت ابراهیم علیه السلام نفى کرده و ضمناً آن را براى یهود و نصارى اثبات نموده است زیرا یهود گفتند «عزیر» پسر خداست و نصارى گفتند «مسیح» پسر خداست و باین سبب هر دو مشرک گردیدند.
یهود و نصارى تناقض میگویند
اینکه خداوند تنها به پیروى از ملت ابراهیم امر کرده فرمود: بل ملّة ابراهیم حنیفا از این جهت است که تناقضهایى که در یهود و نصرانیّت موجود است در ملّت ابراهیم اصلا وجود ندارد و لذا آن ملت براى پیروى و لزوم عمل بآن از ملّتهاى دیگر شایسته‏تر است.
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 74
جهات تناقض در یهود
یهود از جهاتى که ذیلا خاطرنشان میگردد تناقض میگویند:
1- میگویند احکام شریعت موسى علیه السلام قابل نسخ نیست و همیشگى است با اینکه تورات، دلالت بر جواز نسخ شریعت موسى دارد! 2- میگویند ما بتورات عمل مى‏کنیم با اینکه در آن بشارتى راجع بظهور پیغمبر «امى» (پیغمبر اسلام) و لزوم پیروى از آن موجود است و عمل بآن نمیکنند! 3- میگویند ما از این جهت بنبوّت موسى علیه السلام اعتراف و ایمان داریم که او داراى معجزاتى بوده است با اینکه معجزات روشنترى براى نبوّت عیسى و پیغمبر اسلام موجود است و بآن توجّه نمیکنند از این قبیل تناقضها در یهودیت فراوان است‏
تناقض در نصرانیّت‏
از جمله تناقضى که در نصرانیت موجود است این است که میگویند: پدر و پسر و روح القدس یک خداست، با اینکه معتقدند که پدر غیر از پسر است و پدر یک خداست و پسر یک خداست و روح القدس یک خداست و از طرفى از اعتراف بسه خدا امتناع میورزند البته غیر از این تناقض، ضد و نقیضهاى دیگرى را نیز میگویند که در کتب مذکور است. [ نظرات / امتیازها ]
136) اسباط کیستند؟
قتاده میگوید: «منظور از «اسباط» فرزندان یعقوب میباشد که از آنها جمعیتى بوجود آمد».
سدى و ربیع و محمّد بن اسحاق نیز همین قول را قائلند و نامهاى دوازده فرزند یعقوب را باین شرح بیان کرده‏اند: یوسف، بنیامین، زابالون، روبیل، یهودا،
شمعون، لاوى، دان قهاب ، یشجر، نفتالى، جاد اشرفهم اینها فرزندان یعقوب میباشند و در این موضوع میان مفسرین اختلافى نیست.
بسیارى از مفسرین میگویند همه آنها پیغمبر بودند ولى طبق اصول مذهب ما نمیتوان این معنا را قبول کرد زیرا ناگفته پیدا است که آنچه آنها نسبت بیوسف انجام دادند معصیت بود و حال آنکه یکى از اصول مذهب ما این است که پیغمبر باید از معاصى و کارهاى قبیح کوچک و بزرگ معصوم و منزّه باشد در قرآن هم دلیلى بر پیغمبر بودن همه آنان وجود ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
 » ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏2
135) شأن نزول‏
ابن عباس میگوید: «عبد اللَّه بن صوریا و کعب بن اشرف و مالک بن صیف و جماعتى از یهود و همچنین جماعتى از نصاراى نجران با مسلمانان مشاجره نمودند و هر طایفه‏اى مى‏گفتند که دین ما نزد پروردگار صحیح و بر حق است، یهود مى‏گفتند «پیغمبر ما موسى از همه پیغمبران و کتاب آسمانى ما تورات از همه کتابها با فضیلت‏تر است» نصارى مى‏گفتند: «پیغمبر ما عیسى از همه پیغمبران و کتاب آسمانى انجیل از همه کتابها بهتر است» و هر یک از این دو طایفه بمسلمانان مى‏گفتند: بدین ما در آئید. در این حال خداوند این آیه را نازل فرمود بعضى گفته‏اند: عبد اللَّه بن صوریا به پیغمبر اسلام گفت هدایت و سعادت تنها در دین ما است تو اى محمّد از دین ما پیروى کن و نصارى نیز عیناً همین قول را به پیغمبر اسلام مى‏گفتند. در این حال خداوند این آیه را نازل فرمود [ نظرات / امتیازها ]
  نصرت عزتي ساميان
137) پس اگر ایمان آوردند به مانند آنچه شما ایمان آورده اید به تحقیق هدایت یافتندو اگر روی برگرداندند پس همانا آنها در بدبختی هستند پس خدا تو را از آنها کفایت می کتد و خدا شنوا و داناست. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد علي بهبهاني - تفسیر نور
135) کلمه «یهود» از «هود» به معناى بازگشت به خدا، گرفته شده است. در مجمع البحرین از امام صادق علیه السلام نقل شده است که لقب یهود از آیه 156 سوره اعراف اقتباس شده است، آنجا که بنى‏اسرائیل به خدا گفتند: «انّا هُدنا الیک» و کلمه نصارى نیز از کلام حضرت عیسى علیه السلام گرفته شده است آنجا که فرمود: «مَن انصارى الى اللّه» امّا کلمه «حنیف» از «حنف» به معناى در راه مستقیم آمدن است، همانگونه که «جنف» به معناى در راه کج قرار گرفتن آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
136) این آیه به مسلمانان دستور مى‏دهد که به مخالفان خود بگویند: ما به خدا و همه پیامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ایمان داریم وخود محورى‏ها و یا تعصّبات نژادى، باعث نمى‏شود که ما برخى از آنها را بپذیریم و بعضى دیگر را نفى کنیم. ما به همه انبیاى الهى، چه آنهایى که قبل از ابراهیم علیه السلام آمده‏اند، همانند آدم، شیث، نوح، هود، صالح و چه آنهایى که بعد از ابراهیم بودند همانند سلیمان، یحیى و زکریا، ایمان داریم و هر پیامبرى که دلیل روشن و معجزه داشته باشد به حکم عقل او را مى‏پذیریم.
«اسباط» جمع «سبط» به معناى نواده است و مراد از آن دوازده تیره و قبیله بنى‏اسرائیل مى‏باشد که از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده ودر میان آنان پیامبرانى وجود داشته است.
جمله «وما اوتى موسى وعیسى» یعنى هرچه به آن دو پیامبر نازل شده قبول داریم، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: «وما اوتیتم». بنابراین اگر در برابر دعوت شما که مى‏گویید: «کونوا هوداً او نصارى» و راه نجات را در مسیحى یا یهودى بودن مى‏دانید، مى‏ایستیم به دلیل وجود انحراف و خرافاتى است که در دین خدا ایجاد کرده‏اید وگرنه ما تورات و انجیل واقعى را که در آنها بشارت ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله آمده است قبول داریم. [ نظرات / امتیازها ]
136) این آیه به مسلمانان دستور مى‏دهد که به مخالفان خود بگویند: ما به خدا و همه پیامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ایمان داریم وخود محورى‏ها و یا تعصّبات نژادى، باعث نمى‏شود که ما برخى از آنها را بپذیریم و بعضى دیگر را نفى کنیم. ما به همه انبیاى الهى، چه آنهایى که قبل از ابراهیم علیه السلام آمده‏اند، همانند آدم، شیث، نوح، هود، صالح و چه آنهایى که بعد از ابراهیم بودند همانند سلیمان، یحیى و زکریا، ایمان داریم و هر پیامبرى که دلیل روشن و معجزه داشته باشد به حکم عقل او را مى‏پذیریم.
جمله «وما اوتى موسى وعیسى» یعنى هرچه به آن دو پیامبر نازل شده قبول داریم، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: «وما اوتیتم». بنابراین اگر در برابر دعوت شما که مى‏گویید: «کونوا هوداً او نصارى» و راه نجات را در مسیحى یا یهودى بودن مى‏دانید، مى‏ایستیم به دلیل وجود انحراف و خرافاتى است که در دین خدا ایجاد کرده‏اید وگرنه ما تورات و انجیل واقعى را که در آنها بشارت ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله آمده است قبول داریم. [ نظرات / امتیازها ]
137) اگر اهل کتاب، یهود و نصارى، به جاى سرسختى و خودمحورى وتکیه بر مسائل نژادى و قبیله‏اى، همانند شما مسلمانان به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان بیاورند و تعصّبات نابجا را کنار بگذارند، حتماً هدایت مى‏یابند، ولى اگر همچون گذشته، تنها خود را بر حقّ بدانند و دیگران را منحرف بشمارند، آنان در ستیز باحقّ و جدایى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشید و از تحقیرها و توطئه‏هاى آنان نترسید. چون خداوند شر آنان را از شما دفع وشما را در برابر آنان حمایت وکفایت مى‏کند، زیرا که او شنواى داناست. [ نظرات / امتیازها ]
138) انسان در زندگى خویش باید رنگى را بپذیرد، امّا در میان همه رنگ‏ها، رنگ خدایى بهتر است. ناگفته پیداست که تا رنگ نژاد وقبیله وهوسها را کنار نگذاریم، رنگ وحدت و برادرى و تسلیم امر خدا بودن را نخواهیم گرفت. همه‏ى رنگ‏ها به مرور زمان کم رنگ وبى‏رنگ مى‏شود. امّا رنگ خدایى همیشگى و پایدار است. «کل شى‏ء هالک الاّ وجهه» [432] و چه رنگى بهتر از رنگ خدا که او را عبادت و بندگى مى‏کنیم. بگذریم که یهود، کودکان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدینوسیله به او رنگ مذهبى مى‏دهند.
بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته و چشم اولیاى خدارا به خود جلب کند. همرنگ با فطرت و منطق بوده، مشترى آن خدا، و بهاى آن بهشت باشد. همه‏ى رنگ‏ها پاک مى‏شوند، قبیله، نژاد و نسب، دیر یا زود از بین مى‏روند، ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغه‏ى الهى یعنى اخلاص وایمان است. [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
135) تنها ما بر حقّیم
خودپرستى و خودمحورى معمولا سبب مى شود که انسان حق را در خودش منحصر بداند، همه را بر باطل بشمرد و سعى کند دیگران را به رنگ خود در آورد چنانکه قرآن در نخستین آیه مورد بحث مى گوید: ((اهل کتاب گفتند یهودى یا مسیحى شوید تا هدایت یابید))! (و قالوا کونوا هودا او نصارى تهتدوا).
بگو آئینهاى تحریف یافته هرگز نمى تواند موجب هدایت بشر گردد ((بلکه
پیرو آئین خالص ابراهیم گردید تا هدایت شوید و او هرگز از مشرکان نبود)) (قل بل ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین ).
دینداران خالص کسانى هستند که پیرو آئین توحیدى خالص باشند، توحیدى که هیچگونه با شرک آمیخته نگردد، مهمترین اصل اساسى براى شناخت آئین پاک از آئینهاى انحرافى همین رعایت کامل اصل توحید است .
اسلام به ما تعلیم مى دهد که میان پیامبران خدا تفرقه نیفکنیم و به آئین همه آنها احترام بگذاریم ، چرا که اصول آئین حق در همه جا یکى است و موسى و عیسى نیز پیرو آئین توحیدى و خالص از شرک ابراهیم بودند، هر چند آئین آنها بوسیله پیروان نادان تحریف شد و به شرک آمیخته گشت (البته این سخن منافات با این ندارد که امروز باید در انجام وظائف خود پیرو آخرین آئین آسمانى یعنى اسلام باشیم که براى این زمان از سوى خدا نازل شده است ). [ نظرات / امتیازها ]
  عبدالله عبداللهي - اثنی عشری
135) وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (135)

شأن نزول: جمعى از یهود و نصارى با مسلمانان محاجه نمودند، یهود گفتند: حضرت موسى علیه السلام پیغمبر ما افضل انبیاى دیگر و تورات کتاب ما بهتر از کتب دیگر است. نصارى گفتند: حضرت عیسى علیه السلام پیغمبر ما افضل انبیاى دیگر و انجیل کتاب ما بهتر از کتب دیگر است شما هم بیائید متابعت ما کنید هدایت مى‌یابید؛ آیه شریفه نازل شد:

وَ قالُوا کُونُوا: و گفتند یهود و نصارى به مسلمانان: باشید شما، هُوداً أَوْ نَصارى‌: بر دین یهود یا نصرانى، تَهْتَدُوا: تا هدایت یابید به راه راست، قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ‌: بگو اى پیغمبر در جواب آنان چنین نیست که شما مى‌گوئید، بلکه طریق اهتدا ملت ابراهیم علیه السلام است و ما متابعت آن کنیم، شما هم پیروى نمائید ملت ابراهیم علیه السلام را. حَنِیفاً: در حالتى که آن ملت مایل است از همه کجیها به راه راست و از اعوجاج به استقامت، یا ابراهیم علیه السلام مایل بوده از همه ادیان باطله به دین حق که اسلام مى‌باشد. وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌: و نبود ابراهیم علیه السلام از شرک آورندگان. این تعریض است به اهل کتاب و غیر آنها که ادعا مى‌کردند که تابع حضرت ابراهیم علیه السلام هستند و حال آنکه مشرک مى‌باشند، زیرا یهود گفتند عزیر پسر خدا و نصارى معتقد شدند که عیسى علیه السلام پسر خدا است؛ و این هر دو مخالف توحید باشد. [ نظرات / امتیازها ]
136) قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‌ وَ عِیسى‌ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

بعد از آن بقیه جواب اهل کتاب را بیان مى‌فرماید:

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ‌: بگوئید ایمان آوردیم به خدا، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا: و آنچه نازل شده بسوى ما یعنى قرآن، وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهِیمَ‌: و آنچه نازل شد به ابراهیم علیه السلام. وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ: و اسمعیل و اسحق و یعقوب علیهم السلام و اسباط که فرزندان یعقوبند.

تبصره: بر حضرت ابراهیم علیه السلام بیست صحیفه نازل شد نه بر اولادش، لکن چون ایشان در تحت احکام آن داخلند، پس گویا بر آنها نازل گردیده، چنانچه بدین اعتبار قرآن بر ما نازل شد، و مراد به اسباط نبیره یعقوب علیه السلام یا ذرارى ایشانند، چه آنها نبیره ابراهیم و اسحق هستند، همچنانکه حضرت حسن و حسین علیهما السلام نبیره و سبط رسول مى‌باشند.

وَ ما أُوتِیَ مُوسى‌ وَ عِیسى‌: و ایمان داریم به آنچه عطا شده است به حضرت موسى و عیسى علیهما السلام از تورات و انجیل. افراد این دو کتاب به ذکر به جهت آنست که این دو کتاب مغایرت دارد با صحف گذشته، زیرا فروع شرایع این دو، مخالف شرایع ایشان است. وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ‌: و آنچه عطا شده‌اند پیغمبران دیگر از کتب و معجزات از جانب پروردگارشان. لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ‌: هیچ جدائى نیاندازیم بین یکى از ایشان، بلکه به همه آنها ایمان داریم نه مثل یهود که به بعضى ایمان آورده‌اند و به بعضى کافر شدند. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌: و ما مر خداى را تسلیم و مطیع و منقاد هستیم.
عیاشى از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که اولاد یعقوب انبیاء نبودند بلکه اسباط بودند و از دنیا نرفتند مگر آنکه تائب و از صلحا شدند «1».
و ظاهر قرآن نیز دلالت بر نبوت همه آنها ننماید. و ما انزل الیهم
بر آن ندارد، زیرا جایز است بر بعضى که پیغمبر بوده‌اند نازل شده باشد، یا به اعتبار آنکه مأمورند به عمل نمودن به کتاب منزله قبل.

تنبیه: در آیه شریفه اشاراتى است به معتقدات ایمانیه: 1- ایمان به ذات یگانه الهى. 2- اقرار به تمام انبیاى سبحانى. 3- تصدیق به جمیع کتابهاى آسمانى. 4- تسلیم کلیه اوامر الهى، و هر شخص مسلمانى را تمام این معتقدات لازم و واجب مى‌باشد. [ نظرات / امتیازها ]
137) فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (137)

فَإِنْ آمَنُوا: پس اگر ایمان آرند یهود و نصارى، بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ‌: به مثل آنچه ایمان آورده‌اید شما اى مهاجر و انصار به آن، یعنى به همه انبیاء و کتب آسمانى، فَقَدِ اهْتَدَوْا: پس هر آینه هدایت یافته‌اند. مفسرین گفته‌اند: ظاهر آیه از باب تعجیز باشد، یعنى اگر توانند اهل کتاب ایمان آرند به دینى که مثل دین مؤمنان باشد، هر آینه مهتدى شوند، لکن آنچه مؤمنان به آن گرویده‌اند مثل و مانند ندارد، لذا به هیچ چیز مهتدى نشوند مگر به دین اسلام. وَ إِنْ تَوَلَّوْا: و اگر پشت کنند و اعراض نمایند از دین اسلام، فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ‌: پس اینست و جز این نیست بدرستى که ایشان در مقام مخالفت و نزاعند. و تسمیه مخالفت به شقاق جهت آنست که هر یک از متخالفین در شقى هستند غیر شق دیگر، و این به سبب آنست که چون اعراض از ایمان نموده به کفر داخل شدند.

تنبیه: در کتاب کافى- کلینى به اسناد خود از حضرت باقر علیه السّلام فرمود در آیه‌ «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا» اینست و جز این نیست قصد شده به آن‌
حضرت على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام و جارى است بعد از ایشان در ائمه علیهم السلام. «1» بازگشت کند فرمایش خدا در مردم که اگر ایمان آرند به مثل آنچه شما ایمان آورده‌اید به آن، یعنى حضرت على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام، پس بتحقیق هدایت یافته‌اند، و اگر پشت کنند و اعراض نمایند، پس بدرستى که ایشان در شقاق هستند «2» حضرت صادق علیه السّلام تفسیر شقاق را به کفر فرموده. «3» بعد از آن براى تسلیه خاطر مؤمنان وعده مى‌فرماید که: فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ‌: پس زود است که خدا کفایت فرماید و بازدارد شر یهود و نصارى را، وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌: و او است شنوا مقاله موحدان و کافران را از اقرار و انکار، دانا است به اعتقاد صحیح و فاسد هر دو گروه. بنا بقولى این از تمامیت وعد است، یعنى حق تعالى مى‌شنود اقوال شما را و مى‌داند اخلاص شما را، پس البته ثواب عظیم مرحمت فرماید، و یا وعید است به معرضان، یعنى مى‌شنود آنچه اظهار مى‌کنند از حسد و غل، و مى‌داند آنچه پنهان مى‌کنند، پس آنها را عقوبت فرماید.

تبصره: آیه شریفه دال است بر نبوت ختمى مرتبت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و صدق دعوى آن حضرت، زیرا این اخبار است به آنچه بعد واقع شد از مخذولیت و مغلوبیت کفار و نصرت و فتح اسلام؛ پس از امور غیبیه و مثبت نبوت ختمیه مى‌باشد. [ نظرات / امتیازها ]
138) صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (138)

شأن نزول: بعد از نزول آیات قبل، یهود بکلى اعراض نمودند از متابعت‌
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نصارى نیز طرح مخالفت افکنده با مسلمانان در مقام مفاخرت برآمده که ما را صبغه‌اى هست و شما را نیست؛ و صبغه آنها این بود که مولود خود را بعد از هفت روز در آب زردى غوطه مى‌دادند بنام (معمودیه) چشمه‌اى است در نواحى بیت لحم، به زعم آنها حضرت عیسى علیه السّلام به آن غسل داده شده و مى‌گفتند: ما مولود خود را رنگ نمودیم به علامت نصرانیت، و به اعتقاد فاسد خود این آب پاک کننده مولود است از غیر دین مسیحى، چنانکه حالیه اگر کسى نصرانى شود او را غسل تعمید دهند به همین مناسبت باشد، و آن را قائم مقام ختان مى‌دانستند؛ حق تعالى آیه شریفه نازل فرمود که اى مسلمانان بگوئید در جواب آنان:
صِبْغَةَ اللَّهِ‌: پاک گردانیده است قلوب ما را با ایمان. صبغه را چند تفسیر است:

1- ایمان به سبب آنکه اثر ایمان بر مؤمن ظاهر است، مانند ظهور رنگ بر چیز رنگ شده و تداخل نموده در قلوب مانند تداخل صبغ بر جامه و یا به سبب مشاکله باشد به آب معمودیه که به زعم نصارى مطهر آنها و محقق نصرانیت است ایمان به (صبغه) مسمى شده.

2- توحید سبحانى که رنگ اصل خلقت و آفرینش خداى تعالى باشد نظر به حدیث شریف کلّ مولود یولد على الفطرة «1» که هر مولودى تولد یابد به فطرت توحید.

3- اسلام چنانچه عیاشى از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده انّ الصّبغة هو دین اسلام و هو ملّة ابراهیم‌ «2» یعنى به درستى که «صبغه» دین اسلام و او ملت ابراهیم علیه السّلام است.

4- هدایت و ارشاد به حجت باشد که خداى تعالى مؤمنین را به حجت خود ارشاد فرموده به سبب قبول ایمان.
5- مراد به صبغه ختنه است که مطهر مسلمانان و ممیز آنان باشد.

وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً: و کیست نیکوتر از خدا در تطهیر از ادناس.

(استفهام انکارى) یعنى نیست نیکوتر از خداى تعالى در شعار و علامت دین یا در ارشاد به یقین، یعنى هیچ دینى بهتر از دین او نیست. وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ‌:

و ما مر او سبحانه را پرستش کنندگان و فرمانبرداریم. این تعریض اهل کتاب است، یعنى ما شریک قرار ندهیم چنانچه شماها مشرک هستید. [ نظرات / امتیازها ]
 » روان جاوید
135) قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (135)

ترجمه‌

و گفتند بوده باشید یهود یا ترسا هدایت یابید بگو بلکه کیش ابراهیم که ثابت بود بر حق و نبود از مشرکان.

تفسیر
هر یک از دو جماعت یهود و نصارى ثبات بر دین خود را موجب هدایت دانستند و مردم را بآن دعوت نمودند و خداوند هر دو را رد فرمود و متابعت ملت ابراهیم را اعلام داشت و بحقیت آن تصریح نمود و پیغمبر خاتم را مأمور بدعوت بطریقه او که توحید کامل بود فرمود و میل از هر ملتى را بملت او ایجاب کرد و ثبات بر قواعد حنیفیه آنرا لازم شمرد چنانچه عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده که فرمود حنیفیت اسلام است و از حضرت باقر (ع) روایت نموده که باقى نگذارد حنیفیت چیزیرا حتى از آن است گرفتن ناخن و زدن شارب و ختنه نمودن و چون اهل کتاب مدعى بودند که ما هم متابعت ملت ابراهیم را مى‌نمائیم با آنکه مشرک بودند خداوند نفى شرک از آنحضرت و طریقه او فرمود تا بطلان دعوى آنها ظاهر گردد. [ نظرات / امتیازها ]
136) قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‌ وَ عِیسى‌ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136)

ترجمه‌

بگوئید ایمان آوردیم بخدا و آنچه فرستاده شد بسوى ما و آنچه فرستاده شد بسوى ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و احفاد و آنچه داده شد بموسى و عیسى و آنچه داده شد پیغمبران را از پروردگارشان فرق نمى‌نهیم میان هیچیک از آنها و ما مر او را منقادانیم.

تفسیر

در کافى و عیاشى از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که مقصود بخطاب در این آیه على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلامند و این سنت بعد از ایشان در ائمه اطهار جارى گردید و در آیه بعد از این روى کلام از خداوند رجوع بخلق شده است که باید مردم تطبیق عقائد خودشان را بر عقاید ائمه اطهار نمایند و آنچه فرستاده شده است بما قرآن است و آنچه فرستاده شده است بر ابراهیم و دو فرزندش اسمعیل و اسحق و فرزند او یعقوب و اسباط که اولاد یعقوبند صحف است و عیاشى از حضرت باقر (ع) روایت نموده که اولاد حضرت یعقوب اسباط میباشند و تمامى پیغمبر نبودند پیغمبر زاده بودند و از دنیا نرفتند مگر با سعادت متذکر و تائب شدند و دیگر پیرامون معصیت نگردیدند و آنچه عطا شده است بحضرت موسى و عیسى (ع) معلوم است که توریة و انجیل است و آنچه از جانب خداوند بسایر انبیاء عظام عطا شده است همه حق است باید اجمالا بآنها ایمان داشت و نباید فرق گذارد بین آنها در اعتراف بشرف و عظمت و عصمت و طهارت و مزیت ایشان بر خلق اگرچه بعضى افضل و اشرف از بعضند و احکامشان برخى منسوخ و برخى ناسخ است و چون لفظ احد نکره در سیاق نفى است مفید عموم و مضاف الیه کلمه بین شده است و نباید مانند یهود و نصارى و سایر فرق کفار بود که ایمان ببعض انبیاء دارند و کافر ببعض دیگرند و باید تسلیم امر خداوند و مخلص و منقاد او بود و در خصال از تعلیمات امیر المؤمنین (ع) شمرده است که باصحاب میفرمودند هر زمان این آیه را تلاوت کنید بگوئید آمنا تا آخر آیه و در فقیه از وصایاى آنحضرت بمحمد حنفیه شمرده که خداوند واجب فرموده اقرار بزبان را در اعتقاد قلبى باین آیه شریفه پس از آداب قرائت این آیه آنستکه از امنا بقصد اقرار تکرار شود. [ نظرات / امتیازها ]
137) فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (137)

ترجمه‌

پس اگر ایمان آوردند بمانند آنچه ایمان آوردید بآن پس بتحقیق هدایت شدند و اگر روى گرداندند پس همانا ایشان در خلاف و نزاعند پس زود باشد باز دارد از تو شر ایشان را خدا و او است شنواى دانا.

تفسیر

گفته‌اند کلمه مثل زائد است یعنى اگر ایمان آوردند بآنچه شما ایمان‌آوردید بآن و از ابن عباس روایت شده که مثل را نخوانید چون خداوند مانند ندارد و بیانات دیگرى هم شده است که خلاف ظاهر است و بنظر حقیر کلمه مثل در معنى خود استعمال شده و حاجت بتوجیه ندارد زیرا ایمان در این آیه یا اقرار بلسان است چنانچه از روایات مفسره آیه سابقه معلوم شد هر فرد از اقرارى مثل فرد دیگر است چونکه امثال افراد یک نوع را گویند و یا اعتقاد قلبى است آنهم باعتبار تعدد قلوب داراى افرادى است که امثال یکدیگرند و حاصل آنکه ایمان هر کس مثل ایمان دیگرى است در آنکه بتوحید و نبوت و سایر عقائد حقه تعلق گرفته است در هر حال اگر ایمان آوردند مانند اهل ایمان راه هدایت را یافته و به مقصود رسیده‌اند و اگر اعراض کردند معلوم میشود در مقام نزاع و مخالفت و طغیانند و در مجمع از حضرت صادق روایت نموده که در کفرند و بزودى خداوند شر آنها را از مسلمانان دفع و رفع فرموده و فتح و ظفر و نصرت را نصیب اهل ایمان خواهد فرمود و خدا شنوا است اقرار لسانى و دانا است اعتقاد قلبى را. [ نظرات / امتیازها ]
138) صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ (138)

ترجمه‌

رنگ نمودنى از خدا و کیست بهتر از خدا در رنگ نمودن و ما مر او را پرستندگانیم.

تفسیر

نصارى اولاد خودشان را در آب زردى شست و شو مینمودند و میگفتند این رنگ نمودن تطهیر آنها است و تحقق نصرانیت را در آنها باین عمل میدانستند و آن آب را معمودیه و شست و شوى بآنرا غسل تعمید مینامیدند لذا خداوند باین آیه شریفه مسلمانان را تعلیم فرمود که در مقابل آنها مناسب با بیان خودشان بگویند رنگ نمود خداوند ما را رنگ نمودنى مخصوص و آن فطرتى است که خلق فرمود ما را بر آن که آن اسلام است چنانچه در کافى و عیاشى از حضرت صادق (ع) روایت نموده است و نیز از آنحضرت روایت شده است که آن رنگ نمودن اهل ایمان است بولایت در وقت میثاق و اینکه از اسلام و ایمان فطرى برنگ تعبیر شده است براى آنستکه اثر آن که نور ایمان است ظاهر است در صورت و داخل است در قلب مانند اثر رنگ که ظاهر است در جامه و داخل است در باطن آن و براى آنکه در کلام صنعت مشاکله که یکى از صنایع لطیفه بدیع است اعمال شود و آن آنستکه لفظى که در کلام طرف است براى‌اداء مقصد در مقابل او استعاره شود مانند آنکه کسى بگوید بیا برویم منزل برایت آش خوبى بپزم در مقابل گفته شود اگر ممکن است برایم عباى خوبى بپز بهتر است و معلوم است که رنگ طبیعى بهترین رنگها است و صنع الهى بهترین صنعها است و مسلمانان فقط خدا را عبادت مى‌کنند و روح القدس و مسیح را شریک او نمیدانند. [ نظرات / امتیازها ]