از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید سوالی در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  کفر - مهدي شريف رضويان
6) آیا از کلمه سواء می توان به این معنا رسید که این کافران به نهایت کفر رسیده اند؟ [ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : هدایت گوینده : مهدی شریف رضویان
  عذاب عظیم - زهرا فضلعلي
7) آبا کافران در این دنیا نیز به این عذاب دچار هستند یا چون اشاره به عذاب عظیم شده،‌ در آخرت به این عذاب عظیم دچار خواهند شد؟ [ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : قالب : اعتقادی موضوع اصلی : کافر و کافران گوینده : زهرا فضلعلی
  تفاوت کافر و مشرک - سجاد حسني پازکي
6) تفاوت کافر با مشرک چیست؟ می فرماید انما المشرکون نجس، ولی کافران را نمی گوید. هم چنین در آیه اول سوره برائت می گوید مشرکین و در آیه دوم کافرین. هم چنین در این آیه نیز از کافران نام می برد، نه مشکران. [ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : اولیاء شیطان گوینده : سجاد حسنی پازکی
  ایه۷بقره - فرزانه طاهوني
7) منظور از (ختم الله علی قلوبهم) چیست؟ [ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : قالب : تفسیری موضوع اصلی : کافر و کافران گوینده : فرزانه طاهونی
  آیا سلب قدرت تشخیص ، دلیل بر جبر نیست ؟ - مسعود ورزيده
7) آیا سلب قدرت تشخیص ، دلیل بر جبر نیست ؟
-نخستین سؤالى که در اینجا پیش مى‏آید این است که اگر طبق آیه فوق خداوند بر دلها و گوشهاى این گروه مهر نهاده ، و بر چشمهاشان پرده افکنده ، آنها مجبورند در کفر باقى بمانند ، آیا این جبر نیست ؟ شبیه این آیه در موارد دیگرى از قرآن نیز به چشم مى‏خورد ، با اینحال مجازات آنها چه معنى دارد ؟ پاسخ این سؤال را خود قرآن داده است و آن اینکه : اصرار و لجاجت آنها در برابر حق و ادامه به ظلمو بیدادگرى و کفر سبب مى‏شود که پرده‏اى بر حس تشخیص آنها بیفتد ، در سوره نساء آیه 155 مى‏خوانیم : بل طبع الله علیها بکفرهم : خداوند بواسطه کفرشان ، مهر بر دلهاشان نهاده ! و در سوره مؤمن آیه 35 مى‏خوانیم : کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر جبار : اینگونه خداوند مهر مى‏نهد بر هر قلب متکبر ستمکار ! و در سوره جاثیه آیه 23 چنین آمده است : ا فرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة : آیا مشاهده کردى کسى را که هواى نفس را خداى خود قرار داده ؟ و لذا گمراه شده ، و خدا مهر بر گوش و قلبش نهاده و پرده بر چشمش افکنده است .
ملاحظه مى‏کنید که سلب حس تشخیص و از کار افتادن ابزار شناخت در آدمى در این آیات معلول عللى شمرده شده است ، کفر ، تکبر ، ستم ، پیروى هوسهاى سرکش لجاجت و سرسختى در برابر حق ، در واقع این حالت عکس العمل و بازتاب اعمال خود انسان است نه چیز دیگر.
اصولا این یک امر طبیعى است که اگر انسان به کار خلاف و غلطى ادامه دهد تدریجا با آن انس مى‏گیرد ، نخست یک حالت است ، بعدا یک عادت مى‏شود ، سپس مبدل به یک ملکه مى‏گردد و جزء بافت جان انسان مى‏شود ، گاه کارش به جائى مى‏رسد که باز گشت بر او ممکن نیست ، اما چون خود آگاهانه این راه را انتخاب کرده است مسئول تمام عواقب آن مى‏باشد بى آنکه جبر لازم آید ، درست همانند کسى که آگاهانه با وسیله‏اى چشم و گوش خود را کور و کر مى‏کند تا چیزى را نبیند و نشنود .
و اگر مى‏بینیم اینها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست که خداوند این خاصیت را در اینگونه اعمال نهاده است ( دقت کنید).
عکس این مطلب نیز در قوانین آفرینش کاملا مشهود است ، یعنى کسى که پاکى و تقوا ، درستى و راستى را پیشه کند ، خداوند حس تشخیص او را قویتر میسازد و درک و دید و روشن‏بینى خاصى به او مى‏بخشد ، چنانکه در سوره انفال آیه 29 مى‏خوانیم : یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا : اى مؤمنان اگر تقوا پیشه کنید خداوند فرقان یعنى وسیله تشخیص حق از باطل را به شما عطا مى‏کند .این حقیقت را در زندگى روزمره خود نیز آزموده‏ایم ، افرادى هستند که عمل خلافى را شروع مى‏کنند ، در آغاز خودشان معترفند که صددرصد خلافکار و گنهکارند ، و به همین دلیل از کار خود ناراحتند ، ولى کم کم که با آن انس گرفتند این ناراحتى از بین مى‏رود ، و در مراحل بالاتر گاهى کارشان به جائى مى‏رسد که نه تنها ناراحت نیستند بلکه خوشحالند و آن را وظیفه انسانى و یا وظیفه دینى خود مى‏شمرند ! در حالات حجاج بن یوسف آن ابر جنایتکار روزگار مى‏خوانیم که براى توجیه جنایات هولناکش مى‏گفت : این مردم گنهکارند من باید بر آنها مسلط
باشم و به آنها ستم کنم ، چرا که مستحقند ، گوئى اینهمه قتل و خونریزى و جنایت را ماموریتى از سوى خدا براى خود مى‏پنداشت ! و نیز مى‏گویند یکى از سپاهیان چنگیز در یکى از شهرهاى مرزى ایران سخنرانى کرد و گفت : مگر شما معتقد نیستید که خداوند عذاب بر گنهکاران نازل مى‏کند ما همان عذاب الهى هستیم پس هیچگونه مقاومت نکنید ! .

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : تفسیری موضوع اصلی : کفر گوینده : مسعود ورزیده
  چرا قلب و بصر به صیغه جمع و سمع به صیغه مفرد ذکر شده است ؟ - مسعود ورزيده
7)
چرا قلب و بصر به صیغه جمع و سمع به صیغه مفرد ذکر شده است ؟
-در آیه فوق مانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، قلب و بصر به صورت جمع ( قلوب و ابصار ) آمده ولى سمع همه جا در قرآن به صورت مفرد ذکر شده است این تفاوت حتما نکته‏اى دارد ، نکته آن چیست ؟ پاسخ : درست است که کلمه سمع در قرآن همه جا بصورت مفرد آمده و بصورت جمع ( اسماع ) نیامده است ولى قلب و بصر گاهى بصورت جمع مانند آیه فوق و گاهى بصورت مفرد مانند آیه 23 سوره جاثیه آمده است : ( و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة
عالم بزرگوار مرحوم شیخ طوسى در تفسیر تبیان از یکى از ادباى معروف چنین نقل مى‏کند که : علت مفرد آمدن سمع ممکن است یکى از دو چیز باشد : نخست : اینکه سمع گاهى بعنوان اسم جمع بکار میرود و مى‏دانیم که
در اسم جمع معنى جمع افتاده و نیازى به جمع بستن ندارد.
دیگر : اینکه سمع مى‏تواند معنى مصدرى داشته باشد و مى‏دانیم مصدر دلالت بر کم و زیاد هر دو مى‏کند و نیازى به جمع بستن ندارد.
بعلاوه مى‏توان وجه ذوقى و علمى دیگرى براى این تفاوت گفت و آن اینکه : تنوع ادراکات قلبى و مشاهدات با چشم نسبت به مسموعات فوق العاده بیشتر است و بخاطر این تفاوت قلوب و ابصار بصورت جمع ذکر شده ولى سمع بصورت مفرد آمده است.
در فیزیک جدید نیز مى‏خوانیم امواج صوتى قابل استماع تعداد نسبتا محدودى است و از چندین ده هزار تجاوز نمى‏کند .
در حالیکه امواج نورها و رنگهائى که قابل رؤیت هستند از میلیونها مى‏گذرد ( دقت کنید).

[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]

[ پاسخ ها / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه قالب : لغوی موضوع اصلی : ویژگی های قرآن گوینده : مسعود ورزیده