● طبع بر قلوب مجازات کفر
امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: ختم همان طبع بر قلوب کفار است، اما به عنوان مجازات بر کفرشان. همچنانکه خودش در آیه اى دیگر فرمود: «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا» (نسا/155).
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : این روایت را عیون اخبار الرضا (ج 1 ص 101 ب 11) روایت کرده است.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 162 |
قالب : روایی |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● قرارگیری اعمال کفار در بین دو حجاب
کفار داراى دو ضلالت اند:
1- یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده و آن این مقدار بوده است که زیر بار حق نمى رفته اند.
2- یک مرتبه شدیدترى را نیز خداوند به عنوان مجازات بر دل هایشان افکنده است.
پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد یکى حجاب خودشان و یکى حجاب خداوند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در این جمله سیاق تغییر یافته است، یعنى در اول، خداوند مهر بر دل ها زدن را به خودش نسبت داده است ولى پرده بر گوش و چشم داشتن را به خود کفار نسبت داده و فرموده است: «خدا مهر بر دل هاشان زده است و بر گوش ها و چشم هایشان پرده است». این اختلاف در تعبیر مى فهماند که یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده و آن این مقدار بوده است که زیر بار حق نمى رفته اند و یک مرتبه شدیدترى را خداوند به عنوان مجازات بر دل هاشان افکنده است، پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد یکى حجاب خودشان و یکى حجاب خدا.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 83 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تشکیکی بودن کفر
کفر، مانند ایمان صفتى است که قابل شدت و ضعف است و مراتب و آثارى متفاوت دارد، همان طور که ایمان این طور است.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : ترجمه المیزان، ج1، ص: 83 |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کفر |
گوینده : علامه طباطبایی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● دلیل هدایت ناپذیر بودن -
زهرا فضلعلي
در این آیه به دلیل هدایت ناپذیر بودن کفار و اینکه فرقی نمی کند پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را انذار دهید یا خیر و عاقبت آنان اشاره شده است. چون به واسطه اعمالشان خداوند بر چشم ها و گوش هایشان که راه های درک هدایت الهی می باشند، مهر زده و آنان قادر به درک هدایت نیستند. در نتیجه به واسطه جهل و کفرشان برای آنان عذاب بزرگی خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : زهرا فضلعلی |
1)
رمضانی (داور) : نوع مطلب شما، پیام و قالب آن اعتقادی می باشد. لطفا مطلب خود را در قسمت پیامها وارد نمایید تا قابلیت نمایش پیدا کند.قسمت راهنمای سایت را مطالعه نمایید تا تعریف نکته و پیام روشن شود.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ویژگی های قلوب کفار -
عطيه سادات فيض
خداوند در آیات قرآنی نه صفت برای قلب کفار بیان کرده:
الف)انکار-نحل22
ب)تعصب-فتح26
ج)انحراف-توبه127
د)قساوت-زمر22
ه)موت-روم52
و)زنگار-مطففین14
ز)مرض-بقره14
ح)ضیق-انعام125
ط)طبع-نساء155
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور -حجه الاسلام محسن قرائتی |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : عطیه سادات فیض |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● معنی -
سجاد حسني پازکي
بنده در ترجمه های متفاوتی نگاه کردم. تمامی ختم را به قلوب و غشاوه را به ابصار نسبت داده اند، ولی جالب لینکه بعضیختم را و بعضی دیگر غشاوه را به سمع نسبت داده اند. برای خودم هم سوال است و متوجه نشدم چرا. کمااینکه به نظر من اشکالی ندارد هر دوی ختم و غشاوه به سمع و یا هر سه قلوب و سمع و ابصار نسبت داده شود.
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : |
قالب : لغوی |
موضوع اصلی : کلمه |
گوینده : سجاد حسنی پازکی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مواظب باشیم ! -
سجاد حسني پازکي
اشتباه نشود، چون کافر شدند خداوند بر دلهایشان مهر زد و ... نه اینکه چون مهر زد کافر شدند. این اشتباه موجب غرق شدن در باتلاق جبر می شود!
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : سجاد حسنی پازکی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● اگر اینها قابل هدایت نیستند اصرار پیامبران براى چیست -
مسعود ورزيده
اگر اینها قابل هدایت نیستند اصرار پیامبران براى چیست ؟
این سؤال در رابطه با ایه فوق در نظر مجسم مىشود ، ولى توجه به یک نکته پاسخ آن را روشن مىسازد و آن اینکه مجازات و کیفرهاى الهى همیشه با اعمال و رفتار انسان ارتباط دارد ، تنها نمىتوان کسى را به خاطر اینکه قلبا آدم بدى است کیفر نمود ، بلکه لازم است ابتدا او را دعوت به سوى حق کنند ، اگر تبعیت نکرد و ناپاکى درون را در عملش منعکس ساخت در این حال مستحق کیفر است ، در غیر این صورت مصداق قصاص قبل از جنایت خواهد بود .
این همان چیزى است که ما نام آن را اتمام حجت مىگذاریم.
بطور خلاصه : جزا و پاداش عمل ، حتما باید پس از انجام عمل باشد ، و تنها تصمیم و یا آمادگى و زمینههاى روحى و فکرى براى این کار کافى نیست.
بعلاوه پیامبران فقط براى هدایت اینها نیامدهاند ، اینها در اقلیتند ، اکثریت تودههاى گمراه کسانى هستند که تحت تعلیم و تربیت صحیح قابل هدایت مىباشند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کفر |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مهر نهادن بر دلها -
مسعود ورزيده
مهر نهادن بر دلها
-در آیات فوق و بسیارى دیگر از آیات قرآن براى بیان سلب حس تشخیص و درک واقعى از افراد ، تعبیر به ختم شده است ، و احیانا تعبیر به طبع و رین .
این معنى از آنجا گرفته شده است که در میان مردم رسم بر این بوده هنگامى
که اشیائى را در کیسهها یا ظرفهاى مخصوصى قرار مىدادند ، و یا نامههاى مهمى را در پاکت مىگذاردند ، براى آنکه کسى سر آن را نگشاید و دست به آن نزند آن را مىبستند و گره مىکردند و بر گره مهر مىنهادند ، امروز نیز معمول است اسناد رسمى املاک را به همین منظور با ریسمان مخصوصى بسته و روى آن قطعه سربى قرار مىدهند و روى سرب مهر مىزنند ، تااگر از صفحات آن چیزى کم و زیاد کنند معلوم شود.
در تاریخ شواهد فراوانى دیده مىشود که رؤساى حکومتها ، کیسههاى زر را به مهر خویش مختوم مىساختند و براى افراد مورد نظر مىفرستادند ، این براى آن بوده که هیچگونه تصرفى در آن نشود تا بدست طرف برسد ، زیرا تصرف در آن بدون شکستن مهر ممکن نبود.
امروز نیز معمول است کیسههاى پستى را لاک و مهر مىکنند.
در لغت عرب براى این معنى کلمه ختم به کار مىرود ، البته این تعبیر درباره افراد بىایمان لجوجى است که بر اثر گناهان بسیار در برابر عوامل هدایت نفوذناپذیر شدهاند ، و لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ کرده که درست همانند همان بسته و کیسه سر به مهر هستند که دیگر هیچگونه تصرفى در آن نمىتوان کرد ، و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است.
طبع نیز در لغت به همین معنى آمده است و طابع ( بر وزن خاتم ) هر دو به یک معنى مىباشد یعنى چیزى که با آن مهر مىکنند.
اما رین به معنى زنگار یا غبار یا لایه کثیفى است که بر اشیاء گرانقیمت مىنشیند ، این تعبیر در قرآن نیز براى کسانى که بر اثر خیرهسرى و گناه زیاد قلبشان نفوذناپذیر شده به کار رفته است ، در سوره مطففین آیه 14 مىخوانیم : کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون : چنین نیست ، اعمال زشت آنها زنگار و لایه بر قلب آنها افکنده است .
و مهم آنستکه انسان مراقب باشد اگر خداى ناکرده گناهى از او سر مىزند در فاصله نزدیک آن را با آب توبه و عمل صالح بشوید ، مبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آید و بر آن مهر نهد.
در حدیثى از امام باقر (علیهالسلام) مىخوانیم : ما من عبد مؤمن الا و فى قلبه نکتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج فى تلک النکتة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السواد ، و ان تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتى یغطى البیاض ، فاذا غطى البیاض لم یرجع صاحبه الى خیر ابدا ، و هو قول الله عز و جل کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون : هیچ بنده مؤمنى نیست مگر اینکه در قلب او یک نقطه ( وسیع ) سفید و درخشندهاى است هنگامى که گناهى از او سر زند در میان آن منطقه سفید ، نقطه سیاهى پیدا مىشود ، اگر توبه کند آن سیاهى بر طرف مىگردد و اگر به گناهان ادامه دهد بر سیاهى افزوده مىشود ، تا تمام سفیدى را بپوشاند ، و هنگامى که سفیدى پوشانده شد دیگر صاحب چنین دلى هرگز به خیر و سعادت باز نمىگردد ، و این معنى گفتار خدا است که مىگوید : کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : در تاریخ شواهد فراوانى دیده مىشود که رؤساى حکومتها ، کیسه هاى زر را به مهر خویش مختوم مىساختند و براى افراد مورد نظر مىفرستادند
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : غرور- خودبینی |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● مقصود از قلب در قرآن -
مسعود ورزيده
مقصود از قلب در قرآن
-چرا درک حقایق در قرآن به قلب نسبت داده شده است در حالى که مىدانیم قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبهاى است براى گردش خون در بدن ؟ ! در پاسخ چنین مىگوئیم : قلب در قرآن به معانى گوناگونى آمده است ، از جمله :
1 -به معنى عقل و درک چنانکه در آیه 37 سوره ق مىخوانیم ان فى ذلک لذکرى لمن کان له قلب در این مطالب تذکر و یادآورى است براى
آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند.
2- بهمعنى روح و جان ، چنانکه در سوره احزاب آیه 10 آمده است : و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر : هنگامى که چشمها از وحشت فرو مانده و جانها به لب رسیده بود.
3- به معنى مرکز عواطف ، آیه 12 سوره انفال شاهد این معنى است : سالقى فى قلوب الذین کفروا الرعب : بزودى در دل کافران ترس ایجاد مىکنم.
و در جاى دیگر در سوره آل عمران آیه 159 مىخوانیم : فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک : ... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مىشدند.
توضیح اینکه : در وجود انسان دو مرکز نیرومند بچشم مىخورد :
1 -مرکز ادراکات که همان مغز و دستگاه اعصاب است و لذا هنگامى که مطلب فکرى براى ما پیش مىآید احساس مىکنیم با مغز خویش آنرا مورد تجزیه و تحلیل قرار مىدهیم.
(اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزارى هستند براى روح).
2 -مرکز عواطف که عبارت است از همان قلب صنوبرى که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسائل عاطفى در مرحله اول روى همین مرکز اثر مىگذارد ، اولین جرقه از قلب شروع مىشود.
ما بالوجدان هنگامى که با مصیبتى روبرو مىشویم فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مىکنیم ، و همچنانوقتى که به مطلب سرورانگیزى بر مىخوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس مىکنیم ( دقت کنید).
درست است که مرکز اصلى ادراکات و عواطف همگى روان و روح آدمى است ولى تظاهرات و عکسالعملهاى جسمى آنها متفاوت است عکس العمل
درک و فهم نخستین بار در دستگاه مغز آشکار مىشود ، ولى عکس العمل مسائل عاطفى از قبیل محبت ، عداوت ، ترس ، آرامش ، شادى و غم در قلب انسان ظاهر مىگردد ، بطوریکه بهنگام ایجاد این امور بروشنى اثر آنها را در قلب خود احساس مىکنیم.
نتیجه اینکه اگر در قرآن مسائلعاطفى به قلب ( همین عضو مخصوص ) مسائل عقلى به قلب ( به معنى عقل یا مغز ) نسبت داده شده ، دلیل آن همان است که گفته شد ، و سخنى به گزاف نرفته است.
از همه اینها گذشته قلب به معنى عضو مخصوص نقش مهمى در حیات و بقاى انسان دارد ، بطوریکه یک لحظه توقف آن با نابودى همراه است.
بنابر این چه مانعى دارد که فعلیتهاى فکرى و عاطفى به آن نسبت داده شود.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : قلب مرکز ادراکات نیست بلکه تلمبهاى است براى گردش خون در بدن ؟
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : قلب- صدر |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کافران لجوج و سرسخت -
مسعود ورزيده
این گروه درست در نقطه مقابل متقین و پرهیزگاران قرار دارند و صفات آنها در دو آیه فوق به طور فشرده بیان شده است .
در نخستین آیه مى گوید آنها که کافر شدند (و در کفر و بى ایمانى سخت و لجوجند) براى آنها تفاوت نمى کند که آنانرا از عذاب الهى بترسانى یا نترسانى
ایمان نخواهند آورد (ان الذین کفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤ منون ).
گروه اول از هر نظر با تمام حواس و ادراکات آماده بودند که پس از دریافت حق آن را پذیرا شوند و از آن پیروى کنند.
ولى این دسته چنان در گمراهى خود سرسختند که هر چند حق براى آنان روشن شود حاضر به پذیرش نیستند، قرآنى که راهنما و هادى متقین بود، براى اینها بکلى بى اثر است ، بگوئى یا نگوئى ، انذار کنى یا نکنى بشارت دهى یا ندهى ، اثر ندارد، اصولا آنها آمادگى روحى براى پیروى از حق و تسلیم شدن در برابر آن را ندارند.
آیه دوم اشاره به دلیل این تعصب و لجاجت مى کند و مى گوید: آنها چنان در کفر و عناد فرو رفته اند که حس تشخیص را از دست داده اند ((خدا بر دلها و گوشهایشان مهر نهاده و بر چشمهاشان پرده افکنده شده )) (ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصار هم غشاوة ).
به همین دلیل نتیجه کارشان این شده است که براى آنها عذاب بزرگى است (و لهم عذاب عظیم ).
به این ترتیب چشمى که پرهیزگاران با آن آیات خدا را مى دیدند، و گوشى که سخنان حق را با آن مى شنیدند، و قلبى که حقایق را بوسیله آن درک مى کردند در اینها از کار افتاده است ، عقل و چشم و گوش دارند، ولى قدرت درک و دید و شنوائى ندارند! چرا که اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان پردهاى شده است در برابر این ابزار شناخت .
مسلما انسان تا به این مرحله نرسیده باشد قابل هدایت است ، هر چند گمراه باشد، اما به هنگامى که حس تشخیص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد دیگر
راه نجاتى براى او نیست ، چرا که ابزار شناخت ندارد و طبیعى است که عذاب عظیم در انتظار او باشد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : خدا بر دلها و گوشهایشان مهر نهاده و بر چشمهاشان پرده افکنده شده
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : مسعود ورزیده |
1)
: در آیه مورد نظر فقط به انذار دادن آنها اشاره شده وحرفی از بشارت نیست و در تفیسر آقای قرائتی گفته شده به پیامبر دستور داده شده که فقط کفار انذار دهد چرا ؟واصلا این حرف درست است یا نه؟
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● پیدایش نفاق و ریشه هاى آن -
مسعود ورزيده
هنگامى که انقلابى در محیطى روى مى دهد مخصوصا انقلابى همچون انقلاب اسلام که بر پایه هاى حق و عدالت قرار داشت مسلما منافع گروهى غارتگر و ظالم و خودکامه به خطر مى افتد، آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نیروى مسلح ، فشار اقتصادى تبلیغات مستمر اجتماعى ، سعى مى کنند انقلاب را در هم بشکنند.
اما هنگامى که نشانه هاى پیروزى انقلاب بر همه قدرتهاى محیط آشکار شود گروهى از مخالفان تاکتیک و روش عملى خود را تغییر داده ، ظاهرا تسلیم مى شوند اما در واقع یک گروه زیر زمینى مخالف را تشکیل مى دهند.
اینها که به خاطر داشتن دو چهره مختلف ، منافق نامیده مى شوند (منافق از ماده نفق بر وزن شفق به معنى کانالها و نقبهائى است که زیر زمین مى زنند تا براى استتار یا فرار از آن استفاده کنند خطرناکترین دشمنان انقلابند، زیرا موضع آنها کاملا مشخص نیست ، تا مردم انقلابى آنها را بشناسند و از خود طرد کنند، بلکه در لابلاى صفوف مردم پاک و راستین ، و حتى گاهى در پستهاى حساس نفوذ مى کنند.
انقلاب اسلام نیز در برابر چنین گروهى قرار گرفت ، یعنى تا زمانى که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) از مکه به مدینه هجرت نکرده بود، مسلمانان حکومتى تشکیل نداده بودند.
اما پس از ورود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به مدینه ، نخستین پایه حکومت اسلامى گذارده شد، و پس از پیروزى در جنگ بدر، این مساءله آشکارتر گشت ، یعنى رسما حکومت و دولتى کوچک اما قابل رشد تشکیل گردید.
اینجا بود که منافع بسیارى از سردمداران مدینه مخصوصا یهود که در آن زمان مورد احترام عربها بودند به خطر افتاد، احترام یهود در آن زمان بیشتر به خاطر این بود که اهل کتاب و مردمى نسبة با سواد، و از نظر وضع اقتصادى پیشرفته بودند، و همانها بودند که پیش از ظهور پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) بشارت چنین ظهورى را مى دادند.
افراد دیگرى هم در مدینه بودند که داعیه ریاست و رهبرى مردم داشتند ولى با هجرت رسولخدا حسابها به هم خورد، سران ظالم و خودکامه و اطرافیان غارتگر آنها دیدند توده هاى مردم به سرعت به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) ایمان مى آورند، حتى خویشاوندان خودشان آنها بعد از مدتى مقاومت دیدند چاره اى نیست جز اینکه ظاهرا مسلمان شوند، زیرا نواختن کوس مخالفت و قرار گرفتن در جبهه مقابل ، علاوه بر مشکلات جنگ و صدمه هاى اقتصادى ، خطر نابودى آنها را در برداشت به ویژه اینکه عرب تمام قدرتش قبیله او بود و قبیله هاى آنها غالبا از آنان جدا شده بودند.
روى این اصل راه سومى انتخاب کردند، و آن اینکه ظاهرا مسلمان شوند و در خفیه نقشه در هم شکستن اسلام را طرح ریزى کنند.
کوتاه سخن اینکه بروز نفاق در یک اجتماع معمولا معلول یکى از دو چیز است : نخست پیروزى و قدرت آئین انقلابى موجود و تسلط آن بر اجتماع .
و دیگر ضعف روحیه و فقدان شخصیت و شهامت کافى براى رویاروئى با حوادث سخت .
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نیروى مسلح ، فشار اقتصادى تبلیغات مستمر اجتماعى ، سعى مى کنند انقلاب را در هم بشکنند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● وسعت معنى نفاق -
مسعود ورزيده
گرچه نفاق به مفهوم خاصش ، صفت افراد بى ایمانى است که ظاهرا در صف مسلمانانند، اما باطنا دل در گرو کفر دارند، ولى نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن ، گفتار و عمل را شامل مى شود هر چند در افراد مؤ من باشد که ما از آن به عنوان رگه هاى نفاق نام مى بریم .
مثلا در حدیثى مى خوانیم : ثلاث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم ، من اذا ائتمن خان ، و اذا حدث کذب ، و اذا وعد اخلف سه صفت است در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مى کند، و کسى که به هنگام سخن گفتن دروغ مى گوید، و کسى که وعده مى دهد و خلف وعده مى کند. مسلما این گونه افراد منافق به معنى خاص نیستند ولى رگه هائى از نفاق در وجود آنها هست ، مخصوصا درباره ریاکاران از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم
که فرمود: الریاء شجرة لا تثمر الا الشرک الخفى ، و اصلها النفاق !: ریا و ظاهر سازى ، درخت (شوم و تلخى ) است که میوه اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است .
در اینجا توجه شما را به سخنى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) درباره منافقان جلب مى کنیم :
اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکارى سفارش مى کنم ، و از منافقان بر حذر مى دارم ، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده اند، خطاکار و به خطا اندازند، به رنگهاى گوناگون در مى آیند، به قیافه و زبانهاى متعدد خودنمائى مى کنند از هر وسیله اى براى فریفتن و در هم شکستن شما استفاده مى کنند، و در هر کمینگاهى به کمین شما مى نشینند، بد باطن و خوش ظاهرند، و در نهان براى فریب مردم گام بر مى دارند، از بیراهه ها حرکت مى کنند، و گفتارشان به ظاهر شفا بخش ، اما کردارشان دردى است درمان ناپذیر، به رفاه و آسایش مردم حسد مى ورزند و (اگر به کسى بلائى وارد شود خوشحالند، امیدواران را ماءیوس مى کنند، و در هر راهى کشته اى دارند، در هر دلى راهى و در هر مصیبتى اشک ساختگى مى ریزند، مدح و تمجید را به یکدیگر قرض مى دهند و انتظار پاداش و جزا مى کشند، اگر چیزى بخواهند اصرار مى ورزند، و اگر ملامت کنند پرده درى مى نمایند
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن ، گفتار و عمل را شامل مى شود
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● کارشکنى هاى منافقان -
مسعود ورزيده
نه تنها براى اسلام که براى هر آئین انقلابى و پیشرو، منافقان خطرناکترین گروهند، آنها در لابلاى صفوف مسلمانان نفوذ مى کنند و از هر فرصتى براى کارشکنى استفاده مى نمایند.
گاهى مؤ منان راستین را که با اخلاص تمام ، سرمایه مختصرى را در راه خدا انفاق مى کردند مورد استهزاء قرار مى دادند، چنانکه قرآن مى گوید: الذین یلمزون المطوعین من المؤ منین فى الصدقات و الذین لا یجدون الا جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم و لهم عذاب الیم : آنها که مؤ منان با اخلاص را به خاطر انفاقهاى کوچک اما بى ریا) مسخره مى کنند، خداوند آنها را استهزا مى کند و عذاب دردناکى در انتظارشان است (توبه 79).
و گاهى در انجمنهاى سرى خود تصمیم مى گرفتند، کمکهاى مالى خود را از یاران رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) به کلى قطع کنند، تا از اطراف او پراکنده شوند، چنانکه در سوره منافقان آمده است هم الذین یقولون لا تنفقوا على من عند رسول الله حتى ینفضوا و لله خزائن السماوات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون : آنها مى گویند کمکهاى مالى خود را از کسانى که نزد پیامبرند قطع کنید تا از پیرامون او پراکنده شوند، بدانید خزائن آسمان و زمین از آن خدا است ، ولى منافقان نمى دانند (سوره منافقون آیه 7).
گاهى تصمیم مى گرفتند که پس از بازگشت از جنگ به مدینه ، دست به دست هم بدهند و با استفاده از یک فرصت مناسب مؤ منان را از مدینه بیرون کنند و مى گفتند: لئن رجعنا الى المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل : اگر به مدینه باز گردیم ، عزیزان ذلیلان را بیرون خواهند کرد! (منافقون 8).
و زمانى هم به بهانه هاى مختلف از قبیل جمع آورى محصولهاى کشاورزى از شرکت در برنامه هاى جهاد، خوددارى کرده و در شدیدترین لحظات ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را تنها مى گذاشتند، و در عین حال وحشت داشتند که پرده از رازشان برداشته شود و رسوا گردند.
به خاطر همین موضعگیریهاى بسیار خصمانه ، در آیات زیادى از قرآن ،
آماج شدیدترین حملات قرار گرفتند، و یک سوره در قرآن به نام سوره منافقون پیرامون وضع آنها نازل شده است .
در سوره هاى توبه ، حشر و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن نیز مورد نکوهش فراوان قرار گرفته اند از جمله سیزده آیه از آیات همین سوره بقره از صفات آنها و عواقب شومشان سخن مى گوید.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : آنها در لابلاى صفوف مسلمانان نفوذ مى کنند و از هر فرصتى براى کارشکنى استفاده مى نمایند.
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● فریب دادن وجدان -
مسعود ورزيده
مشکل بزرگى که مسلمانان در ارتباط با منافقان داشتند این است که از یکسو ماءمور بودند هر کس اظهار اسلام مى کند با آغوش باز از او استقبال کنند، و از تفتیش عقائد در مورد اشخاص خود دارى نمایند، از سوى دیگر باید مراقب توطئه هاى منافقان باشند، منافقانى که با قیافه حق به جانب و بنام یک فرد مسلمان ، گفتارشان مورد قبول افراد واقع مى شد در حالى که در باطن ، سد راه اسلام و از دشمنان قسم خورده بودند.
این گروه با پیش گرفتن این راه فکر مى کردند مى توانند خداوند و مؤ منان را براى همى شه فریب دهند، در حالى که بدون توجه خود را فریب مى دادند. تعبیر به یخادعون الله و الذین آمنوا (با توجه به معنى مخادعه که به معنى نیرنگ و خدعه از دو طرف است ) مفهوم دقیقى را ترسیم مى کند و آن اینکه آنها از یکسو بر اثر کوردلى ، اعتقاد داشتند که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) یک خدعه گر است که براى حکومت بر مردم ، دین و نبوت را مطرح ساخته ، و افراد ساده لوح نیز اطراف او جمع شده اند، لذا باید در مقابل او به خدعه برخاست !، بنابراین از یکسو کار این منافقین ، خدعه و نیرنگ بود و از سوئى دیگر درباره پیامبر بزرگ خدا نیز چنین اعتقاد غلطى داشتند.
اما جمله بعد (و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون ) هر دو پندار آنها را در هم
مى کوبد، از یکسو اثبات مى کند که تنها خدعه و نیرنگ از جانب خود آنها است و از سوى دیگر مى گوید این خدعه و نیرنگ نیز به خودشان باز مى گردد و نمى فهمند، چرا که سرمایه هاى اصیلى را که خداوند براى نیل به سعادت در وجودشان آفریده ، در مسیر خدعه و فریب و نیرنگ بر باد مى دهند و دست خالى از هر خیر و نیکى ، با کوله بارى از گناه ، از دنیا مى روند.
البته هیچکس خدا را نمى تواند فریب بدهد، چرا که او با خبر از آشکار و نهان است ، بنابراین تعبیر به یخادعون الله یا از این نظر است که خدعه و نیرنگ با پیامبر و مؤ منان ، همچون خدعه و نیرنگ با خدا است ، (در موارد دیگرى از قرآن نیز دیده مى شود که خداوند براى تعظیم پیامبر و مؤ منان خود را در صف آنها قرار مى دهد).
و یا اینکه بر اثر عدم شناخت صفات خدا با افکار کوتاه و ناقص خود به راستى فکر مى کردند ممکن است چیزى از خدا پنهان بماند و نظیر آن نیز در بعضى دیگر از آیات قرآن دیده مى شود.
به هر حال ، آیه فوق ، اشاره روشنى به مساءله فریب وجدان دارد و اینکه بسیار مى شود که انسان منحرف و آلوده ، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان در برابر اعمال زشت و انحرافى دست به فریب وجدان خویش مى زند، و کم کم براى خود این باور را به وجود مى آورد که این عمل من نه تنها زشت و انحرافى نیست بلکه اصلاح است و مبارزه با فساد (انما نحن مصلحون ) تا با فریب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.
مى گویند یکى از سران آمریکا در پاسخ اینکه چرا دستور داده است دو شهر بزرگ ژاپن هیروشیما، و ناکازاکى ) را بمباران اتمى کنند و حدود 200 هزار نفر کودک و پیر و جوان را نابود یا ناقص سازند؟ گفته بود:
ما به خاطر صلح این دستور را داده ایم ! که اگر این کار را نمى کردیم جنگ
طولانى تر مى شد و مى بایست بیش از این مى کشتیم !!
آرى منافقان عصر ما نیز براى فریب مردم یا فریب وجدان خود از این گفته ها و از آن کارها بسیار دارند، در حالى که در برابر ادامه جنگ یا بمباران اتمى شهرهاى بى دفاع ، راه سوم روشنى نیز وجود داشت و آن اینکه دست از تجاوزگرى بردارند و ملتها را با سرمایه هاى کشورشان آزاد بگذارند.
بنابراین نفاق در حقیقت وسیله اى است براى فریب وجدان ، و چه دردناک است که انسان ، این واعظ درونى ، این پلیس همى شه بیدار و این نماینده الهى را در درون خود، خفه کند، و یا آنچنان پرده بر روى آن بیفکند که صدایش به گوش نرسد.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : نفاق در حقیقت وسیله اى است براى فریب وجدان ، و چه دردناک است
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● تجارت پر زیان -
مسعود ورزيده
در قرآن مجید کرارا فعالیتهاى انسان در این دنیا به یک نوع تجارت تشبیه شده است ، و در حقیقت همه ما در این جهان تاجرانى هستیم که با سرمایه هاى فراوان خدا داد، سرمایه عقل ، فطرت ، عواطف ، نیروهاى مختلف جسمانى ، مواهب عالم طبیعت ، و بالاخره رهبرى انبیاء، گام در این تجارتخانه بزرگ مى گذاریم ، گروهى سود مى برند و پیروز مى شوند و سعادتمند، گروهى نه تنها سودى نمى برند بلکه اصل سرمایه را نیز از دست داده ، و به تمام معنى ورشکست مى شوند نمونه کامل گروه اول مجاهدان راه خدا هستند، چنانکه قرآن درباره آنها مى گوید: یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم على تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤ منون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبیل الله باموالکم و انفسکم : اى افراد با ایمان آیا شما را راهنمائى به تجارتى بکنم که از عذاب دردناک رهائیتان مى بخشد (و به سعادت جاویدان رهنمونتان مى شود) ایمان به خدا و رسول او بیاورید و در راه او با مال و جان جهاد کنید (صف 9 و 10).
و نمونه واضح گروه دوم منافقانند که قرآن در آیات فوق ، پس از ذکر کارهاى مخرب آنها که در لباس اصلاح و عقل ، انجام مى گیرد مى گوید آنها کسانى هستند که هدایت را با گمراهى مبادله کردند و این تجارت نه براى آنها سودى داشت و نه مایه هدایت شد این گروه در موقعیتى قرار داشتند که مى توانستند بهترین راه را انتخاب کنند، آنها در کنار چشمه زلال وحى قرار داشتند، در محیطى مملو از صفا و صداقت و ایمان .
اما آنها به جاى اینکه از این موقعیت خاص که در طول قرون اعصار تنها نصیب گروه اندکى شده است بالاترین بهره را ببرند، هدایت را دادند و گمراهى را خریدند، هدایتى که در درون فطرتشان بود، هدایتى که در محیط وحى موج مى زد، همه این امکانات را از دست دادند به گمان اینکه با این کار مى توانند، مسلمین را در هم بکوبند و رؤ یاهاى شومى را که در مغز خود مى پروراندند تحقق بخشند.
این معاوضه و انتخاب غلط دو زیان بزرگ همراه داشت :
نخست اینکه سرمایه هاى مادى و معنوى خویش را از دست دادند بى آنکه در مقابل آن سودى ببرند.
و دیگر اینکه حتى به نتیجه شوم مورد نظر خود نیز نرسیدند زیرا اسلام با سرعت پیشرفت کرد و به زودى صفحه جهان را فرا گرفت و این منافقان نیز رسوا شدند.
[ برای مشاهده توضیحات کلیک کنید. ]توضیح : هدایت را دادند و گمراهى را خریدند، هدایتى که در درون فطرتشان بود
[ بستن توضیحات ] [ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیرنمونه |
قالب : اخلاقی |
موضوع اصلی : منافق- منافقین- منافقان |
گوینده : مسعود ورزیده |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● حقیقت کفر -
عبد بائس
-مُهر بدبختى که خداوند بر دل کفّار مى زند، کیفر لجاجت هاى آنان است . چنانکه مى خوانیم : (یطبع اللّه على کلّ قلب متکبّر جبّار)(137) خدا بر دل افراد متکبّر و ستم پیشه ، مهر مى زند. و در آیه 23 سوره ى جاثیه نیز مى خوانیم : خداوند بر دل کسانى که با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مى روند مهر مى زند. بنابراین مهر الهى نتیجه ى انتخاب بدِ خود انسان است ، نه آنکه یک عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
- مراد از قلب در قرآن ، روح و مرکز ادراکات است . سه نوع قلب را قرآن معرّفى مى کند: قلب سلیم ، قلب منیب و قلب مریض
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : هدایت |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ویژگى هاى قلب سلیم -
عبد بائس
الف : قلبى که در آن جز خدا نیست . ((لیس فیه احد سواه ))
ب : قلبى که پیرو راهنماى حقّ، توبه کننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.
ج : قلبى که از حبّ دنیا، سالم باشد.
د: قلبى که با یاد خدا، آرام مى گیرد.
ه: قلبى که در برابر خداوند، خاشع است .
البتّه قلب مؤ من ، هم با یاد خداوند آرام مى گیرد و هم از قهر او مى ترسد. (اذا ذُکر اللّه وَجِلَت قلوبهم ) همانند کودکى که هم به والدین آرام مى گیرد و هم از آنان حساب مى برد
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : تقوا- پرهیزگاری- تقوی |
گوینده : عبد بائس |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
● ویژگى هاى قلب مریض -
عبد بائس
الف : قلبى که از خدا غافل است ولایق رهبرى نیست . (لاتطع من اغفلنا قلبه )
ب : دلى که دنبال فتنه و دستاویز مى گردد. (فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة )
ج : دلى که قساوت دارد. (جعلنا قلوبهم قاسیة)
د: دلى که زنگ گرفته است . (بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون )
ه: دلى که مهر خورده است . (طبع اللّه علیها بکفرهم )
[ نظرات / امتیازها ]
منبع : تفسیر نور |
قالب : تفسیری |
موضوع اصلی : کافر و کافران |
گوینده : حجت الاسلام قرائتی |
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.