از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
1) (اذا السماء انفطرت ):(وقتی که آسمان بشکافد) [ نظرات / امتیازها ]
2) (و اذا الکواکب انتثرت ):(و وقتی که ستارگان پراکنده شوند) [ نظرات / امتیازها ]
3) (و اذا البحار فجرت ):(و وقتی که دریاها به هم متصل گردد) [ نظرات / امتیازها ]
4) (و اذا القبور بعثرت ):(و زمانیکه گورها زیر و رو شود و مردگان از آن بیرون شوند) [ نظرات / امتیازها ]
5) (علمت نفس ما قدمت و اخرت ):(در آن روز هر کس داند که چه اعمالی کرده و یا نکرده )می فرماید: در روز قیامت که آسمان شکافته و منشق می شود و ستارگان هر یک ازمدار خود خارج شده و پراکنده و متفرق می شوند و زمانیکه دریاها طغیان کرده و بهم متصل می گردند و آن زمانی که خاک قبرها منقلب و زیر و رو می شود وانسانهای مرده از گور بیرون آورده می شوند تا به جزای خود برسند، در آن زمان است که هر نفسی به آن اعمالی که خودش در دنیا انجام داده و سنتهایی که از خودش باقی گذاشته علم تفصیلی می یابد و حقیقت آن را درک می کند. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر خسروی
1) 1‌-‌ زمانی‌ ‌که‌ آسمان‌ شکافته‌ و پاره‌ پاره‌ شود (و مانند ‌آن‌ یَوم‌َ تَشَقَّق‌ُ السَّماءُ بِالغَمام‌ِ وَ نُزِّل‌َ المَلائِکَةُ تَنزِیلًا). [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرآسان
1) إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت‌.

‌یعنی‌ هنگامیکه‌ آسمان‌ شکافته‌ شود و مطالبی‌ ‌که‌ آیات‌ ‌بعد‌ میفرمایند رخ‌ دهند ‌هر‌ کسی‌ میداند ‌که‌ چه‌ زاد و توشه‌ای‌ ‌برای‌ عالم‌ آخرت‌ خویشتن‌ فرستاده‌ و چه‌ اموالی‌ بجای‌ نهاده‌ ‌است‌. سبب‌ اینکه‌ قرآن‌ مجید موضوع‌ معاد و روز رستاخیز ‌را‌ ‌به‌ وسیله انواع‌ الفاظ و بیان‌ تکرار و ‌به‌ بشر خاطرنشان‌ میکند و ‌در‌ باره‌اش‌ اهتمام‌ میورزد ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ معاد و روز قیامت‌ نیز نظیر توحید یکی‌ ‌از‌ اصول‌ دین‌ اسلام‌ بشمار میرود. اضافه‌ ‌بر‌ اینکه‌ تکرار اینگونه‌ مطالب‌ باعث‌ متنبه‌ شدن‌ افراد ‌است‌ ‌از‌ خوف‌ و هول‌ حساب‌. شاید افراد گنه‌کار بدین‌ وسیله‌ پند و اندرز بگیرند‌-‌ مبین‌. [ نظرات / امتیازها ]
2) وَ إِذَا الکَواکِب‌ُ انتَثَرَت‌.

‌با‌ توجه‌ ‌به‌ معانی‌ کوکب‌، معلوم‌ میشود: ‌اینکه‌ کلمه‌ مرادف‌ ‌با‌ کلمه نجم‌ نیست‌. ولی‌ کلمه کوکب‌ ‌به‌ حسب‌ وضع‌ اولی‌ ‌به‌ ستاره فروزان‌ و درخشان‌ گفته‌ میشود. اما کلمه نجم‌ اعم‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌. اینکه‌ ‌در‌ استعمالات‌ عرفی‌ و عادی‌ ‌به‌ ‌هر‌ ستاره‌ کوکب‌ گفته‌ میشود مطابق‌ وضع‌ اولی‌ نیست‌.

‌در‌ سوره: تکویر ‌که‌ تیره‌ شدن‌ نجوم‌ ‌پس‌ ‌از‌ تاریک‌ شد و ‌به‌ ‌هم‌ پیچیده‌ شدن‌ خورشید بیان‌ ‌شده‌ معلوم‌ میشود مقصود: سیاراتی‌ ‌است‌ ‌که‌ نور و شعاعی‌ ‌از‌ ‌خود‌ ندارند. ولی‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ سوره‌ ‌که‌ انتثار کواکب‌ ‌پس‌ ‌از‌ انفطار آسمان‌ بیان‌ ‌شده‌ معلوم‌ میشود ‌که‌ مقصود مجموعه‌ای‌ ‌از‌ خورشیدها میباشد‌-‌ طا.

‌یعنی‌ هنگامیکه‌ ستارگان‌ فرو ریزند. ‌إبن‌ عباس‌ میگوید: ‌یعنی‌ هنگامی‌ ‌که‌ ستارگان‌ سقوط کنند و نوری‌ نداشته‌ باشند. رأی‌ حکمای‌ قدیم‌ ‌اینکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ آسمان‌ها هیچگاه‌ ‌از‌ ‌بین‌ نمیروند و شکافته‌ نمیشوند. ولی‌ حق‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ کراة آسمانی‌ ‌هم‌ نظیر کره زمین‌ ‌در‌ معرض‌ پراکندگی‌ و نابودی‌ می‌باشند. نور‌-‌ خورشید و قمر ‌هم‌ چنانکه‌ ‌خدا‌ خبر داده‌ ‌از‌ ‌بین‌ خواهد رفت‌ و نظیر سائر اجسام‌ خواهند مرد. خدای‌ توانا ‌در‌ ‌هر‌ روزی‌ یک‌ نوع‌ قدرت‌نمائی‌ میکند، عالمی‌ ‌را‌ خراب‌ و عالم‌، ‌ یا ‌ عوالم‌ دیگری‌ ‌را‌ ایجاد می‌نماید‌-‌ پاورقی‌‌-‌ مج‌.

آری‌ تعجب‌ اینجاست‌؟!: ‌آن‌ خدای‌ توانائی‌ ‌که‌ خالق‌ مطلق‌ موجودات‌ ‌است‌ ‌در‌ قرآن‌ مجید ‌اینکه‌ همه‌ سخن‌ ‌از‌ نابود شدن‌ کلیه موجودات‌ بمیان‌ آورده‌ ‌است‌. ‌با‌ اینکه‌ قرآن‌ کریم‌ صریحا میفرماید کلیه اشیاء نابود خواهند شد.

معذلک‌ بعضی‌ ‌از‌ حکماء و فلاسفه‌ قول‌ ‌خدا‌ و قرآن‌ ‌را‌ تکذیب‌ میکنند و مثلا می‌‌-‌ گویند: آسمانها و کرات‌ ‌از‌ ‌بین‌ نخواهند رفت‌. ‌از‌ جمله‌ آیاتی‌ ‌که‌ باین‌ معنا گواهی‌ میدهد قسمتی‌ ‌از‌ ‌آیه‌‌-‌ 88‌-‌ سوره قصص‌ ‌است‌ ‌که‌ می‌فرماید:

کُل‌ُّ شَی‌ءٍ هالِک‌ٌ إِلّا وَجهَه‌ُ.

‌یعنی‌ ‌هر‌ چیزی‌ هلاک‌ و نابود خواهد شد مگر ذات‌ مقدس‌ پروردگار.
آیا میتوان‌ باور کرد سخن‌ اینگونه‌ حکماء ‌که‌ مخلوق‌ هستند ‌بر‌ حق‌ و سخن‌ ‌خدا‌ ‌که‌ خالق‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌بر‌ باطل‌ ‌باشد‌؟! ‌تعالی‌ اللّه‌ ‌عن‌ ‌ذلک‌ علوا کبیرا.

‌اگر‌ اینگونه‌ حکماء و فلاسفه‌ ‌که‌ قائل‌ باین‌ اقاویل‌ بوده‌ و هستند منکر‌خدا‌ و کافر بوده‌ و باشند ‌که‌ حالشان‌ معلوم‌ ‌است‌. همین‌ ‌برای‌ آنان‌ بس‌ ‌که‌ کافرند.

و ‌اگر‌ مؤمن‌ و معتقد بخدا باشند ‌پس‌ لابد بعقل‌ و مغز خویش‌ می‌بالند. ولی‌ شکی‌ نیست‌ ‌که‌ عقل‌ ‌هر‌ چند ‌هم‌ رسا ‌باشد‌ ‌از‌ خالق‌ ‌خود‌ داناتر نیست‌. بلکه‌ طرف‌ قیاس‌ ‌هم‌ نخواهد ‌بود‌. و مغز متفکر آنان‌ ‌هم‌ همان‌ ‌است‌ ‌که‌ امام‌ جعفر صادق‌ ‌علیه‌ السّلام‌ ‌در‌ باره‌اش‌ می‌فرماید: ‌اگر‌ یک‌ گنجشک‌ ‌اینکه‌ چنین‌ مغز ‌را‌ بخورد سیر نخواهد شد‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
3) وَ إِذَا البِحارُ فُجِّرَت‌.

‌یعنی‌ هنگامی‌ ‌که‌ آب‌ دریاها طغیان‌ کنند، و امواج‌ ‌آنها‌ ارتفاع‌ یابند، و آتش‌ ‌از‌ کف‌ و باطن‌ ‌آنها‌ شعله‌ور شود، بنحوی‌ اوضاع‌ زمین‌ دیگرگون‌ خواهد شد ‌که‌ کلیه دریاهای‌ ‌آن‌ بیک‌ دریا تبدیل‌ گردند. [ نظرات / امتیازها ]
4) وَ إِذَا القُبُورُ بُعثِرَت‌.

کلمه (بُعثِرَت‌) بنا بقولی‌ منقلب‌ شدن‌ چیزی‌ ‌است‌ ‌که‌ قسمت‌ پایین‌ ‌آن‌ بالا، و قسمت‌ بالای‌ ‌آن‌ پایین‌ قرار گیرد. و بقولی‌ ‌آن‌ شی‌ء مورد جستجو قرار گیرد. منظور ‌از‌ کلمه (بُعثِرَت‌) ‌در‌ آیه مورد بحث‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ اموات‌ ‌در‌ روز قیامت‌ ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ زنده‌ باشند ‌از‌ شکم‌ قبرها خارج‌ خواهند شد.

همچنانکه‌ جنین‌ ‌از‌ زن‌ حامله‌ خارج‌ میگردد. ‌با‌ ‌اینکه‌ تفاوت‌ ‌که‌ افرادی‌ ‌که‌ ‌از‌ قبور خارج‌ میشوند کودک‌ نیستند. بلکه‌ ‌با‌ همان‌ قیافه‌ای‌ ‌که‌ مرده‌اند خارج‌ خواهند شد‌-‌ مؤلف‌‌-‌ مبین‌.

زیر و رو شدن‌ قبور کنایه‌ ‌از‌ زنده‌ کردن‌ اموات‌ ‌است‌. زیرا آنچه‌ ‌در‌ ذهن‌ انسان‌ میباشد ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ میت‌ ‌در‌ قبر میباشد، و بعدا ‌به‌ لازمه ‌آن‌ منتقل‌ میگردد مثلا نظیر: زید کثیر الرماد. زید خاکسترش‌ زیاد ‌است‌. زیرا ‌اینکه‌ مثال‌ نشانگر بخشنده‌ بودن‌ زید ‌است‌. و ‌لو‌ اینکه‌ خاکستری‌ ‌هم‌ نداشته‌ ‌باشد‌.

همانطور ‌که‌ بخشنده‌ بودن‌ زید ‌از‌ مثال‌ فوق‌ فهمیده‌ میشود همانطور ‌هم‌ ‌از‌آیه مورد بحث‌ فهمیده‌ میشود منظور: زنده‌ شدن‌ افراد ‌است‌. و ‌لو‌ اینکه‌ میتی‌ ‌هم‌ ‌در‌ قبر نباشد‌-‌
[ نظرات / امتیازها ]
5) عَلِمَت‌ نَفس‌ٌ ما قَدَّمَت‌ وَ أَخَّرَت‌.

کلمه (عَلِمَت‌) جواب‌ و جزای‌ کلمه (إِذَا) ی‌ شرطیه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آغاز چهار آیه قبل‌ میباشد. کلمه (نَفس‌ٌ) عمومیت‌ دارد. ‌یعنی‌ ‌هر‌ کسی‌، خواه‌ مؤمن‌ و خواه‌ کافر. کلمه (ما) موصوله‌ ‌است‌ و عمومیت‌ دارد. ‌یعنی‌ شامل‌ آنچه‌ انسان‌ ‌برای‌ عالم‌ آخرت‌ ‌خود‌ تهیه‌ و پیش‌بینی‌ کرده‌ میشود. چه‌ خیر، و چه‌ شرّ، و نیز شامل‌ آنچه‌ انسان‌ ‌در‌ دنیا میگذارد و میرود میگردد. خواه‌ آثار خیر، ‌ یا ‌ آثار شرّ. ‌یعنی‌ هنگامیکه‌ مضمون‌ آیات‌ قبلی‌ واقع‌ شود ‌هر‌ کسی‌ چه‌ مؤمن‌ و چه‌ کافر خواهد دانست‌ ‌که‌ چه‌ زاد و توشه خیر و شرّی‌ پیشاپیش‌ ‌برای‌ آخرت‌ خویشتن‌ فرستاده‌ و چه‌ ثروت‌ و فرزندانی‌ ‌ یا ‌ آثار خیر و شری‌ بجای‌ نهاده‌ ‌است‌ جمله ذیل‌ ‌که‌ ‌در‌ خطبه‌‌-‌ 201‌-‌ نهج‌ البلاغه‌ می‌باشد ‌با‌ آیه مورد بحث‌ مناسبت‌ دارد. و ‌آن‌ ‌اینکه‌ ‌است‌:

‌ان‌ المرء اذا هلک‌، ‌قال‌ ‌النّاس‌ ‌ما ترک‌، و قالت‌ الملائکة ‌ما قدم‌.

‌یعنی‌ هنگامیکه‌ مرد ‌از‌ دنیا رخت‌ بربندد مردم‌ میگویند: چه‌ چیزی‌ بجای‌ نهاد و رفت‌. و فرشتگان‌ میگویند: چه‌ چیزی‌ پیشاپیش‌ ‌برای‌ آخرت‌ خویش‌ فرستاده‌ ‌است‌!‌-‌ مؤلف‌. ‌در‌ زمان‌ پیامبر اعظم‌ اسلام‌ مردی‌ برخواست‌ و دست‌ نیاز بسوی‌ گروهی‌ ‌از‌ مردم‌ دراز کرد، ولی‌ کسی‌ چیزی‌ باو نداد. بعدا ‌که‌ شخصی‌ چیزی‌ ‌به‌ وی‌ داد ‌ما بقی‌ ‌آن‌ گروه‌ نیز باو چیزی‌ دادند. ‌در‌ ‌اینکه‌ هنگام‌ ‌بود‌ ‌که‌ پیامبر ‌خدا‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ فرمود:

‌من‌ استن‌ خیرا فاستن‌ ‌به‌ فله‌ اجره‌، و مثل‌ اجور ‌من‌ اتبعه‌، ‌غیر‌ منتقص‌ ‌من‌ اجورهم‌.

‌یعنی‌ کسیکه‌ سنت‌ خیری‌ ‌را‌ رواج‌ دهد و ‌به‌ ‌آن‌ سنت‌ عمل‌ شود، علاوه‌ ‌بر‌ اینکه‌ اجر و پاداش‌ ‌آن‌ خیر ‌را‌ خواهد داشت‌. نظیر ‌آن‌ پاداش‌ ‌آن‌ افرادی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌به‌ وی‌ تأسی‌ نمایند نیز خواهد داشت‌، بدون‌ اینکه‌ اجر آنان‌ کم‌ و ناقص‌ شود.

و ‌من‌ استن‌ شرا، فاستن‌ ‌به‌، فعلیه‌ وزره‌، و مثل‌ اوزار ‌من‌ اتبعه‌، ‌غیر‌ منتقص‌ ‌من‌ اوزارهم‌.

‌یعنی‌ کسی‌ ‌که‌ سنت‌ شرّی‌ ‌را‌ رواج‌ دهد، و ‌به‌ ‌آن‌ عمل‌ شود علاوه‌، ‌بر‌ ‌آن‌ وزر و وبالی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ بگردنش‌ خواهد ‌بود‌، نظیر وزر و وبال‌های‌ افرادی‌ ‌که‌ ‌از‌ وی‌ پیروی‌ نموده‌ باشند نیز بگردنش‌ می‌باشد، بدون‌ اینکه‌ چیزی‌ ‌از‌ وزر و وبال‌ ‌ایشان‌ کم‌ و ناقص‌ گردد‌-‌ مج‌.

(ای‌ انسان‌ غافل‌؟ چه‌ چیزی‌ تو ‌را‌ ‌به‌ پروردگارت‌ مغرور کرد؟:) [ نظرات / امتیازها ]
  اعظم زارع بيدکي - پرتوی از قرآن جلد (3)
1) إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ: اذا، شرط زمان آینده و مشعر بر تحقق پیش‏آمد ناگهانى است. انفطار، انفعال- قبول و پذیرش- اثر فطر میباشد. از موارد استعمال لغت فطر چنین استنباط میشود که معناى آن شکافته شدن و سر برآوردن است: فطرت، صفات و خواصى است که از درون انسان (نه عوامل خارج) سر برمى‏آورد. فطر (بضم فاء) گیاهى است مانند قارچ که ناگهان از زمین برمى‏آید. بنا بر این چون مقصود از السماء جسم یا اجرام محیط بر ماست باید عامل و علت طبیعى انفطار آن از خود آن یا باطن آن باشد.

گرچه معلومات و تحقیقات کیهانشناسى با همه پیشرفتهایش، هنوز راجع بپایان جهان یا بهم ریختن وضع موجود نظام کهکشانها نمیتواند مانند قرآن اظهار نظر قاطع نماید، ولى در مسیر اینگونه بررسیها چنین وضع نهایى پیش‏بینى میشود: از مجموع مشاهدات و محاسبات ریاضى این اصل مسلم شده است که سراسر جهان و کهکشانها پیوسته در حال انبساط است و این انبساط نتیجه قوا و تغییرات و تحولاتیست که در عناصر و مواد اولى آن روى میدهد .

آیه 47 سوره الذاریات: وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ آسمان را بنیاد نهادیم بنیرویى، و همانا ما گسترش دهنده‏ایم» با تعبیر جامع و صریح، قوا و نیروهاى نخستین جهان و گسترش آن را بیان کرده. چون اصل گسترش جهان و دور شدن کهکشانها از نظر قرآن و علم امروز مسلم است، این اصل یا قانون عمومى، شامل مجموعه‏هاى کواکبى و ماده میان آنها که تشکیل دهنده کهکشانها میباشند، نیز میباشد و باید مجموعه‏هاى کوکبى داخل آنها نیز پیوسته از هم دور شوند. در نتیجه این انبساط نیروى ثقل مرکزى کمتر و مدارات وسیعتر میگردد. باین ترتیب زمانى گرچه بسیار دور خواهد رسید که رشته‏هاى جاذبه مرکزى کهکشانى خود گسیخته «منفطر» شود، آن چنان که مجموعه کهکشانها از هم گسیخته و جدا شده‏اند. این از هم گسیختن (انفطار) چنان که براى هر یک از کهکشانها پیش‏بینى میشود براى کهکشان ما یا قسمتى از آن که آسمان فراگیرنده ما میباشد روزى خواهد پیش‏آمد. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نمونه
1) آن زمان که نظام جهان درهم ریزد!
باز در آغاز این سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگیزى که در آستانه رستاخیز سرتاسر این جهان را فرا مى گیرد برخورد مى کنیم .
نخست مى فرماید:
((در آن زمان که آسمان (کرات آسمانى ) از هم شکافته شود)) (اذا السماء انفطرت ). [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - تفسیر راهنما
1) - آسمان در آستانه قیامت، از هم گسیخته خواهد شد.

إذا السماء انفطرت

«انفطار»; یعنى، انشقاق (تاج العروس). به قرینه «و إذا القبور بعثرت» در آیات بعد، انفصال اجزاى آسمان از یکدیگر، پیش از حادثه قیامت و در آستانه آن خواهد بود.

2 - آسمان، داراى استحکامى ویژه و اجزاى آن، داراى پیوندى خاص و قابل از هم گسستن

إذا السماء انفطرت
[ نظرات / امتیازها ]
2) تمامى ستارگان در آستانه قیامت، افشانده و پراکنده خواهند شد.

و إذا الکواکب انتثرت

«انتثار» به معناى تفرق یا پاشیده شدن است. (تاج العروس)

2 - استقرار ستارگان در جایگاه خود، سامان یافته و محکوم نظمى حاکم بر همه آنها است.

و إذا الکواکب انتثرت

3 - متلاشى شدن نظم حاکم بر ستارگان در آستانه قیامت

و إذا الکواکب انتثرت

4 - فروپاشى ساختار آسمان، زمینه به هم ریختن نظم ستارگان *

إذا السماء انفطرت . و إذا الکواکب انتثرت

ترتیب ذکرى دو حادثه، ممکن است ناظر به ترتیب حقیقى آنها باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
3) پیدایش شکاف هاى وسیع و فراوان در دریاها و راه یافتن آب آنها به نقاط دیگر زمین، در آستانه قیامت

و إذا البحار فجّرت

«فجر» به معناى ایجاد شکاف وسیع (مفردات راغب) و باز شدن راه (مقاییس اللغة) است. باب تفعیل این کلمه، دلالت بر کثرت دارد. (تاج العروس)

2 - ساختار زمین نیز مانند آسمان و ستارگان، در آستانه قیامت به هم خورده و رخنه هاى فراوانى در پیکره آن پدیدار خواهد شد.

إذا السماء ... و إذا الکواکب ... و إذا البحار فجّرت
[ نظرات / امتیازها ]
4) - قبرها هنگام برپایى قیامت، زیر و رو شده و هر چه در آن است بیرون ریخته خواهد شد.

و إذا القبور بعثرت

معناى «بعثرت»، این است که خاک قبرها زیر و رو شود و هر آنچه در آن است، پراکنده گردد. از آن جا که فعل «بعثر» متضمن معناى «بُعِثَ» و «اُثیرَ» است، بعید نیست این فعل مرکب از آن دو فعل باشد. (مفردات راغب)

2 - دفن آخرین نسل انسان در زمین با به هم ریختن آسمان و ستارگان و زمین، فاصله چندانى نخواهد داشت. *

و إذا القبور بعثرت

تعبیر «قبر» و زیر و رو شدن خاک آن، ممکن است حاکى از این باشد که هنگام پایان یافتن دنیا و آغاز آخرت، بقایاى جسم برخى از انسان ها در قبرها باقى خواهد ماند. کلمه «القبور» ـ به دلیل داشتن «ال» استغراق ـ همه قبرهاى موجود در آن زمان را شامل مى شود. در نتیجه باید گفت این آیه، درباره سایر انسان ها ـ که چیزى از جسمشان باقى نمانده باشد ـ سخنى نگفته است.

3 - بیرون آمدن اجساد مردگان از قبرها، پیش درآمدى بر احضار انسان ها در صحنه قیامت است.

و إذا القبور بعثرت

مراد از زیر و رو شدن قبرها ـ به قرینه آیه بعد ـ فراهم شدن مقدمات حضور انسان ها در محشر است.

4 - قیامت، روز زنده شدن مردگان

و إذا القبور بعثرت

بیرون ریخته شدن آنچه در قبرها هست، کنایه از زنده شدن مردگان در قیامت است. تعبیر «قبر» در این آیه، ممکن است هر نقطه اى از جهان را ـ که از بقایاى انسان در آن اثرى باشد ـ شامل گردد. بنابراین، آیه شریفه، شامل تمامى انسان ها خواهد بود.

5 - معاد، جسمانى است.

و إذا القبور بعثرت
[ نظرات / امتیازها ]
5) قیامت روز آگاهى هر انسان، به کردار دنیایى و آثار به جاى مانده از خویش

علمت نفس ما قدّمت و أخّرت

«ماقدّمت» ـ در یک احتمال ـ ناظر به کردارى است که انسان خود، آن را انجام داده است. در مقابل مراد از «ماأخّرت» سنت هاى روا و ناروایى است که انسان پس از خود، به جاى گذاشته و آثار و تبعات آن براى او ثبت شده است و در روز قیامت با آن مواجه خواهد شد.

2 - برپایى قیامت و پى بردن به کردارها و بازتاب اخروى آن، در گرو پیدایش حوادثى تحوّل آفرین در نظام جهان

إذا السماء ... و إذا ... و إذا ... و إذا ... علمت نفس ما قدّمت و أخّرت

جمله «علمت نفس ...» جزاى شرط هایى است که در آیات پیشین تکرار شده است.

3 - حاضران صحنه قیامت، داراى قدرت درک و شناخت

علمت نفس

4 - تمام کردارهاى انسان، ثبت شده و محفوظ مى ماند.

علمت نفس ما قدّمت و أخّرت

5 - انسان در دنیا، پیش فرستنده دستاورد خویش و ذخیره سازنده آن براى صحنه حسابرسى اعمال

علمت نفس ما قدّمت

6 - انسان در برابر کردار خویش و بازتاب آن، حتى آنچه پس از مرگ او پدیدار مى گردد، مسؤول است.

علمت نفس ما ... أخّرت

7 - کردارهاى دنیایى انسان، در قیامت کارساز و تعیین کننده فرجام اخروى او است.

علمت نفس ما قدّمت و أخّرت

خبر از علم انسان به کردار خود در قیامت، هشدار به بازتاب اخروى آن کردارها است.

8 - قیامت، روز توجّه انسان به توانمندى ها و فرصت هاى از دست رفته خویش

علمت نفس ما ... أخّرت

«ما ... أخّرت» ـ در یک احتمال ـ ناظر به کردارى است که انسان، آن را با امروز و فردا کردن، به تأخیر مى اندازد و فرصت را از دست مى دهد. او در قیامت متوجه چنین خسارت هایى شده، بر آن افسوس خواهد خورد.

9 - بى توجّهى به فرصت هاى مناسب و از کف دادن آنها، امرى ناپسند و مایه افسوس خوردن بر آن در آخرت

علمت نفس ما ... أخّرت

بیان آگاهى به آنچه از دست رفته (ما أخّرت)، نظر به ندامتى دارد که پس از آگاهى پیدا مى شود; زیرا آیه شریفه در مقام هشدار است و صرف «آگاه شدن از چیزى» هشدار نمى خواهد.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر هدایت
1) [1] همچون در سوره التکویر، این سوره نیز با بیان علامات و نشانه‏هاى ساعت قیامت آغاز مى‏شود که نظامهاى آفرینش به هم مى‏خورد، و ناگهان آسمان مى‏شکافد، و ستارگان فرو مى‏ریزند، و دریاها مشتعل و گورها زیر و زبر مى‏شود، که براى دل آگاه بهترین واعظ است و بر اثر آن مى‏پرسد که: این همه براى چیست؟

براى آن است که به حساب آدمى رسیدگى و پاداش کیفر او داده شود، و نخستین کسى که انسان را در آن روز در معرض داورى قرار مى‏دهد، نفس خود او است که از هر نیک و بدى که کرده و از پیش فرستاده آگاه است.

إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ- در آن هنگام که آسمان شکافته شود.»

گفتند: یعنى به فرمان خدا شکاف بردارد و فرشتگان فرود آیند، چنان که پروردگار تواناى ما در جاى دیگرى از قرآن گفته است: یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا. «1»

چنان مى‏نماید که کار بزرگتر از این است، و آسمانى که خدا آن را سقف محفوظى قرار داده بود، دیگر بناى مستحکمى نیست. مگر نه این است که روز امتحان پایان یافته و روز حساب فرا رسیده است؟ مگر آزمودن آدمى حکمت آفرینش نبود؟ و اکنون که حکمت پایان یافته، آنچه که به آن پیوستگى دارد نیزباید از میان برود.

در آن هنگام که آسمان شکافته شود، خرسنگهاى عظیمى که از پراشیدن ستارگان به وجود آمده، بر زمین فرو مى‏ریزد، پس واى بر کسى که در آن روز در حمایت سپر تقوا و پرهیزگارى قرار نگرفته و از حضور در سایه عرش الاهى برخوردار نبوده باشد! [ نظرات / امتیازها ]
2) [2] حوادثى عظیم در تاریخ جهان صورت گرفته، همچون انفجار هولناکى که بنا بر بعضى از نظریه‏هاى علمى پیش از حدود 15 میلیارد سال پیش از این واقع شده و بعضى از آلات علمى بسیار حساس توانسته است بازتابى از آن را در اطراف جهان کشف کند ... و شک نیست که این حوادث تکرار پیدا مى‏کند، بدان سبب که عوامل آنها هنوز وجود دارد، ولى علم امروز ما به آن اندازه نیست که بتوانیم چگونگى و زمان تجدید آنها را دقیقا پیشگویى کنیم ولى، وحى الاهى به ما خبر مى‏دهد که نظام وجود منظومه شمسى که ما اکنون در آن زندگى مى‏کنیم، فرو خواهد ریخت، و این که نظام دیگر منظومه‏ها و کهکشانها نیز سرنوشت مشابهى خواهد داشت، به نظر بعضى از مفسران از آیه‏اى دستگیر ما مى‏شود که مى‏گوید:

وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ- و در آن هنگام که ستارگان فرو ریزند.»

گفتند: کواکب به معنى همه ستارگان است، و معنى انتثار پراکنده شدن و فرو ریختن آنها. ولى احتمال آن هست کهکه این امر تنها مخصوص به منظومه ما و ستارگان آن بوده باشد، از آن جهت که سخن درباره آن است، و خدا دانا است. [ نظرات / امتیازها ]
3) [3] رابطه پراکنده شدن ستارگان با شکافتن آسمان چگونه است؟ آیا منظومه ما در زیر فشارى عظیم قرار مى‏گیرد که سبب از هم پاشیدن آن و انتشار ستارگان مى‏شود، یا این که از میان رفتن جاذبه و گرانش سبب از بین رفتن تعادل دقیقى مى‏شود که اکنون در آن زندگى مى‏کنیم، یا چیزى دیگر سبب این حادثه مى‏شود؟ در این باره چیزى نمى‏دانیم، ولى آنچه از خلال نصوص دستگیر ما مى‏شود، این است که تکان سختى سراسر آفرینش را به لرزه در مى‏آورد، و دریاها، پس از آتش گرفتن منفجر مى‏شوند.وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ- و در آن هنگام که دریاها به هم پیوسته شوند.»

بعضى گفته‏اند: معنى «فجّرت» داخل شدن بعضى از آنها در بعضى دیگر است به صورتى که مجموع آنها به صورت دریاى واحدى درآید، به همان گونه که کلمه «سجّرت» را در سوره سابق به پر شدن تفسیر کرده‏اند، ولى مناسب با شکافتن آسمان و پراکنده شدن و فرو ریختن ستارگان تفجّر دریاها است، و خدا دانا است. [ نظرات / امتیازها ]
4) [4] سطح زمین همچون آب دریا حالت تموّج پیدا مى‏کند، و سنگینیهاى زمین از درون آن خارج مى‏شود، و از جمله آنها است اجساد مردگان که پس از زنده شدن آنها به فرمان خدا، از درون آن بیرون مى‏آیند و بر سطح آن قرار مى‏گیرند.

وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ- و در آن هنگام که گورها شوریده و زیر و زبر شود.»

گفته‏اند که: یعنى واژگون شود و ساکنان آنها بیرون آیند. [ نظرات / امتیازها ]
5) [5] در چنین محیطى، آدمى اعمال خویش را تجسم یافته در برابر خود مشاهده مى‏کند، در صورتى که نه آسمانى بر او سایه مى‏افکند، و نه کوه‏ها او را پنهان مى‏کند، و دریا و خشکیى براى امکان فرار او وجود ندارد ... اللَّه اکبر که وضع آدمى در آن روز چه اندازه سخت و دشوار است! عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ- و هر کس آگاه مى‏شود که چه چیز از پیش فرستاد یا براى پس از مرگ خود بر جاى گذاشت.»

گفتند: آنچه در زندگى خود از پیش فرستاد، و آنچه پس از وفات وى بر جاى ماند همچون سنتى نیکو یا بدعتى مستمر که پس از او ادامه یافت، و بعضى گفته‏اند: آنچه در آغاز زندگى تقدیم کرد، و آنچه بر جاى ماند و در سالهاى اخیر عمر خود به تقدیم آنها پرداخت ... و این تفسیر به ذهن نزدیکتر مى‏نماید. و به هر صورت که بوده باشد، این مسئولیتى است که در آن روز تجسم پیدا مى‏کند، پس آدمى گاه در مقابل بعضى از کارهاى بد خود متوسل به عذر و بهانه‏هایى مى‏شود، و گاه آنها را به گردن دیگران مى‏اندازد، یا فراموش کند یا خود را به فراموشى مى‏زند و آنها را در دنیا پنهان نگاه مى‏دارد، ولى آنها را در آخرت بدون کم و کاست دربرابر خود مى‏یابد و راه فرارى از آنها ندارد: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً. «2» آیا عقل به آدمى فرمان نمى‏دهد که مراقب نفس خویش باشد تا کار بدى از آن سر نزند، و از عذر و بهانه آوردن پرهیز کند و در دنیا به آنها متشبّث نشود و بداند که در آخرت از این بهانه‏ها کارى براى او بر نمى‏آید، و با پرهیزگارى و تقوى حجابى میان خود و اهوال و هراسهاى آن روز هولناک فراهم آورد؟ [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
1) سوره پیش با یادآورى گوشه ‏اى از رویدادهاى هراس ‏انگیز روز رستاخیز و سراى آخرت به پایان رسید، اینک این سوره نیز در همین مورد است و همین هدف را پى مى ‏گیرد.
در آغازین آیه این سوره مى‏فرماید:
إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ‏
آن‏گاه که آسمان شکافته و پاره پاره شود.
آیه مورد بحث، بسان این آیه است که مى‏فرماید:
و یوم تشقِّقُ السّماء بالغمام...
و روزى که آسمان با ابرى سپید از هم بشکافد و فرشتگان فرو فرستاده شوند.
[ نظرات / امتیازها ]
2) از دیدگاه «ابن عباس» منظور این است که: آن‏گاه که ستارگان فرو پاشند و تیره و تار گردند. [ نظرات / امتیازها ]
3) به باور «قتاده» و «جبایى» منظور این است که: و آن‏گاه که دریاها با درهم‏ ریختن فاصله ‏ها و موانع یکپارچه گردند و آب‏هاى شور و شیرین به هم بپیوندند.
امّا به باور پاره‏ اى، و آن‏گاه که دریاها خشک گردند و دیگر آبى در آنها نماند. [ نظرات / امتیازها ]
4) از دیدگاه «ابن عباس» و «مقاتل» منظور این است که: و آن‏گاه که با زیر و رو شدن گورها و کنار رفتن خاک‏ها از روى استخوان‏هاى پوسیده مردگان زنده شوند و در آستانه رستاخیز به پاخیزند. [ نظرات / امتیازها ]
5) آیه مورد بحث بسان این آیه است که مى ‏فرماید:
ینبؤ الانسان یومئذ بما قدم و اخّر
در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده است آگاه مى‏ کنند.
به باور «ابن مسعود» منظور این است که: آن روز هر انسانى با همه کارهاى شایسته ‏اى که انجام داده و یا سنت و روش شایسته و ظالمانه‏اى که نهاده و رفته است و دیگران به آن عمل نموده ‏اند، بى آن‏که از پاداش و گناه اینان کاسته شود، با همه اعمال خود رو به رو خواهد شد، و پاداش و کیفر همه را دریافت خواهد داشت.
این دیدگاه را روایت رسیده تأیید مى‏ کند که: روزى مرد بینوایى در برابر گروهى ایستاد و کمک خواست.
حاضران به او پاسخى ندادند و سکوت کردند، امّا در آن سکوت سنگین مردى برخاست و به آن بینوا کمک کرد و از پى او دیگران ترغیب شدند و با کمک‏هاى خود آن مرد فقیر رابه نوا رساندند. پیامبر گرامى در مورد این رویداد فرمود:
من استن خیراً فاستن به فله اجره، و مثل اجور من اتبعه من غیر منتقص من اجورهم، و من استن شرّاً فاستن به فعلیه و زره، و مثل اوزار من اتبعه غیر منتقص من اوزارهم.
کسى که سنت و روش مترقى و آزادمنشانه‏اى را بنیاد گذارد و دیگران به راه او بروند، هم پاداش خود را دارد و هم پاداشى همانند پاداش کسانى که از او پیروى نموده‏اند؛ آن هم بدون آنکه از پاداش عاملان آنها کاسته شود. و نیز کسى که سبک و شیوه ‏اى ظالمانه و ناپسند را بر جاى گذارد و بدان عمل کند، گناه خود و گناهى همانند عمل‏کنندگان به آن روشِ پس از خود را، بدون آنکه چیزى از کیفر گناه گناهکاران کاسته شود. آن‏گاه «حذیفه» به تلاوت آیه مورد بحث پرداخت که: عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ آرى، آن‏گاه است که هر کسى آنچه را انجام داده است و یا بنیاد آن‏ها را نهاده و رفته است مى‏یابد و مى ‏داند. [ نظرات / امتیازها ]
  محمود اميرحسيني - تفسیر نمونه
2) ((انتثرت )) در اصل از ماده ((نثر)) (بر وزن نصر) به معنى پراکنده ساختن و ((انتثار)) به معنى پراکنده شدن و از آنجا که پراکنده شدن ستارگان (همانند گردن بندى که رشته آن گسیخته باشد) سبب مى شود که هر کدام در گوشه اى بیفتد بسیارى از مفسران آن را به معنى سقوط ستارگان تفسیر کرده اند، و این لازمه معنى پراکندگى است .
((کواکب )) جمع کوکب در لغت عرب معانى زیادى دارد از جمله : ستاره به طور اعم ، و ستاره زهره به طور اخص ، سفیدى که در چشم ظاهر مى شود، گیاهان بلند، شکوفه درختان ، درخشندگى فولاد، نوجوان زیبا، شمشیر، آب ، رییس یک جمعیت ، و غیر آن .
ولى ظاهرا معنى حقیقى آن ، همان ستاره درخشنده و فروزان است ، و بقیه ، معانى مجازى محسوب مى شود که به مناسبت شباهت با معنى اصل ، در آنها استعمال شده است
در اینکه پراکنده شدن ستارگان و انفجار کواکب آسمان و به هم ریختن نظام آنها تحت تاءثیر چه عواملى رخ مى دهد؟ آیا تعادل جاذبه و دافعه به هم مى خورد؟ یا یک نیروى عظیم مرموزى آن را تحت الشعاع خویش ‍ قرار مى دهد؟ یا انبساط تدریجى عالم که امروز از نظر دانشمندان به اثبات رسیده به جایى مى رسد که این نتیجه را به دنبال دارد؟ هیچکس ‍ به درستى نمى داند، ولى همین اندازه مى دانیم که هدف اعلام این مطلب است جایى که این کرات عظیم آسمانى به چنین سرنوشتى دچار شوند تکلیف انسان ضعیف در این میان معلوم است !
این همه هشدارى است به انسان در زمینه فناى این جهان ، تا آن را سراى جاویدان خود نداند، به آن دل نبندد، به خاطر آن آلوده هزاران گناه نشود.
سپس از آسمان به زمین مى آید و مى فرماید: ((در آن زمان که دریاها به هم پیوسته شوند)) (و اذا البحار فجرت ). [ نظرات / امتیازها ]
3) گرچه امروز نیز تمام دریاهاى روى زمین (غیر از دریاچه ها) به هم ارتباط
دارند، ولى به نظر مى رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله هاى شدید، یا متلاشى شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چنان دریاها پر مى شوند که آب سراسر خشکیها را فرا مى گیرد، و دریاها به صورت یک اقیانوس ‍ گسترده فراگیر در مى آیند، همانگونه که یکى از تفسیرهاى آیه 6 سوره تکویر (و اذا البحار سجرت ). همین است و قبلا اشاره کردیم .
احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه و همچنین آیه 6 سوره تکویر داده شده این است که منظور از فجرت و سجرت همان انفجار و برافروختگى است که اقیانوسها را مبدل به یکپارچه از آتش مى کند، زیرا همانگونه که اشاره کردیم آب از دو عنصر تشکیل یافته که هر دو شدیدا قابل احتراق است ، و اگر بر اثر عواملى آب دریاها تجزیه و تبدیل به ((اکسیژن )) و ((ئیدروژن )) شود بر اثر یک جرقه همگى تبدیل به آتش خواهد شد! [ نظرات / امتیازها ]
4) سپس درباره مرحله دوم رستاخیز مرحله تجدید حیات جهان و تجدید حیات مردگان است مى فرماید: و در آن هنگام که قبرها زیر و رو شود (و اذا القبور بعثرت ).
و مردگان بیرون آیند و براى حساب آماده شوند.
((بعثرت )) به معنى زیر و رو شدن و پراکنده گشتن است ، راغب در ((مفردات )) بعید نمى شمرد که این واژه مرکب از دو واژه ((بعث )) و ((اثیرت )) بوده باشد، و لذا معنى هر دو را در خود جمع کرده ، و در نتیجه به معنى زیر و رو و پراکنده شدن آمده است (نظیر ((بسمله )) که از ((بسم )) و ((الله )) گرفته شده ).
به هر حال آنچه در آیه فوق آمده شبیه چیزى است که در سوره ((زلزال )) مى خوانیم و اخرجت الارض اثقالها: ((زمین ذخائر خود را خارج مى سازد))
(بنابر اینکه منظور مردگان مدفون در زمین باشد که یکى از تفسیرهاى مشهور این آیه است ) و یا شبیه چیزى که در سوره ((نازعات )) آیه 13 و 14 آمده است : فانما هى زجرة واحدة فاذا هم بالساهرة : ((تنها یک صیحه خواهد بود و به دنبال آن ناگهان همگى بر صفحه زمین ظاهر مى شوند)).
همه این تعبیرات نشان مى دهد که زنده شدن و خارج گشتن مردگان از قبرها سریع و ناگهانى صورت مى گیرد. [ نظرات / امتیازها ]
5) بعد از ذکر این نشانه ها که قبل از رستاخیز و بعد از آن صورت مى گیرد، سخن نهایى را چنین بیان مى کند: ((در آن روز هر کس مى داند آنچه را که از قبل فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس ما قدمت و اخرت ).
آرى آن روز حجابها کنار مى رود، پرده هاى غرور و غفلت دریده مى شود، و حقایق جهان عریان و آشکار مى گردد، و از آنجا که آن روز ((یوم البروز)) است همه چیز بارز و ظاهر مى شود، و در آنجا است که انسان تمامى اعمال خود را مى بیند و از نیک و بد آن آگاه مى شود، چه اعمالى را که از قبل فرستاده ، و چه کارهایى که آثارش بعد از او در دنیا باقیمانده ، و نتائجش به او رسیده است ، مانند خیرات و صدقات جاریه ، و بناها و آثارى که براى مقاصد رحمانى یا شیطانى ساخته ، و از خود بجا نهاده است ، و یا کتابها و آثار علمى و غیر علمى که براى مقاصد نیک و بد تحریر یافته ، و بعد از او مورد بهره بردارى دیگران قرار گرفته است ، همچنین سنتهاى نیک و بد که اقوامى را به دنبال خود کشانیده .
اینها است نمونه هایى که از کارهایى که نتائجش بعد از انسان به او مى رسد و مصداق ((اخرت )) در آیه فوق است .
درست که انسان در این دنیا نیز اجمالا از اعمال خود با خبر است ، ولى فراموشکاریها و خودخواهیها و حب ذات غالبا مانع مى شود که همه را به خاطر بسپارد، و به عمق آثار اعمال خویش واقف گردد، ولى در آن روز که انقلاب و تحولى در همه چیز پیدا مى شود روح و جان آدمى نیز دستخوش چنین انقلابى مى گردد، آنجاست که به تمام اعمال خود علم تفصیلى و دقیق پیدا مى کند بلکه طبق آیه 30 سوره آل عمران ((یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء)) همه را در مقابل خود حاضر مى بیند.
بعضى از مفسران براى آیه تفسیرهاى دیگرى نیز ذکر کرده اند، از جمله اینکه منظور کارهایى است که در آغاز عمر مقدم داشته و کارهایى که به اواخر عمر انداخته است ، ولى تفسیر اول از هر جهت مناسب تر است .
ضمنا منظور از ((نفس )) در اینجا هر نفسى از نفوس انسانى است و تمامى افراد بشر را شامل مى شود.
آثارى که از انسان باقى مى ماند علاوه بر آنچه در آیات فوق آمده از روایات اسلامى نیز به خوبى استفاده مى شود که ممکن است آثارى از انسان باقى بماند که برکات یا عواقب سوئش تا سالهاى متمادى و حتى تا دامنه قیامت به او برسد.
چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : لیس یتبع الرجل بعد موته من الاجر الا ثلاث خصال : صدقة اجراها فى حیاته ، فهى تجرى بعد موته ، و سنة هدى سنها، فهى تعمل بها بعد موته ، و ولد صالح یستغفر له : ((بعد از مرگ انسان پرونده اعمال او بسته مى شود، و اجر و پاداشى به او نمى رسد مگر از سه طریق : بناها و اشیاء مفیدى که براى استفاده مردم از خود به یادگار گذارده ، و بعد از او جریان خود را طى مى کند، و سنت هدایتگرى که آن را به وجود آورده ، و بعد از مرگ او به آن عمل مى شود، و فرزند صالحى که براى او استغفار مى کند)).
در روایت دیگرى این امور شش چیز شمرده شده که به حال مؤ منان بعد از موتشان مفید است : فرزند صالح ، قرآنى که آن را تلاوت مى کند، چاهى که حفر کرده ، درختى که غرس نموده ، تهیه آب ، و سنت حسنه اى که بعد از او باقى مى ماند و مورد توجه قرار مى گیرد.
در بعضى از روایات روى علم و دانشى که از انسان در میان مردم نیز مى ماند تکیه شده است .
مخصوصا در مورد سنت نیک و بد روایات متعددى داریم که به مردم هشدار مى دهد، مراقب باشند که بر اثر اعمال آنها چگونه سنتى در میان مردم باقى مى ماند.
مرحوم طبرسى در ذیل آیات مورد بحث حدیثى به این مضمون نقل مى کند که روزى شخصى در محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) برخاست و از مردم تقاضاى کمک کرد، همگى خاموش شدند، در این موقع یکى از اصحاب چیزى به سائل داد، بقیه نیز از او پیروى کرده و به مرد فقیر کمک مى کردند، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من استن خیرا فاستن به فله اجره ، و مثل اجور من اتبعه ، غیر منتقص من اجورهم ، و من استن شرا فاستن به فعلیه وزره ، و مثل اوزار من اتبعه غیر منتقص من اوزارهم : کسى که سنت نیکى بگذارد و دیگران به او اقتدا کنند پاداش خود را دارد، و همانند پاداش کسانى که از او پیروى کرده اند،
بى آنکه از اجر آنها کاسته شود، و کسى که سنت بدى بگذارد و از آن پیروى کنند، گناه خود را دارد و همانند گناهان کسانى که از او پیروى کرده اند، بى آنکه از گناهان آنها چیزى کاسته شود، در اینجا بود که خذیفه یکى از یاران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آیه علمت نفس ‍ ما قدمت و اخرت را تلاوت کرد.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نیز مى فرماید: فکیف بکم لو تناهت بکم الامور و بعثرت القبور هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما کانوا یفترون : چگونه خواهید بود آنگاه که همه امور پایان پذیرد، قبرها زیر و رو شود، و همه شما در عرصه محشر حاضر شوید، آنجا است که هر کس هر عملى را قبلا انجام داده مى آزماید، و همگى به سوى خداوند که مولى و سرپرست حقیقى آنها است باز مى گردند، و کسانى را که به دروغ همتاى او قرار دادند از خاطر آنها مى رود.
این آیات و روایات ابعاد مسئولیت انسان را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام منعکس مى کند و نشان مى دهد که تا چه حد هر انسانى در مقابل اعمال خویش مسئول است ، تا آنجا که ممکن است بعد از گذشتن هزاران سال آثارش براى او پاداشى نیک بیافریند، یا وزر و لعن و گناه به بار آورد. [ نظرات / امتیازها ]
  مرضيه علمدار - تفسیر المیزان
1) این رخداد با واژه‌هایى همچون «انشقاق»: «اِذَا السَّماءُ انشَقَّت» (انشقاق/84،1)، «تشقّق»: «ویَومَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالغَمـمِ» ، (فرقان/25،25) «انفطار»: «اِذَا السَّماءُ انفَطَرَت» (انفطار/82،1)، «فرج»: «اِذا السَّماءُ فُرِجَت» (مرسلات/77،9)، «فتح»: «وفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَت اَبوبـا» (نبأ/78،19)[53] و «کشط»: «و‌اِذَا السَّماءُ کُشِطَت» (تکویر/81،11)[54] آمده‌است. برخى گفته‌اند: بعید نیست این‌گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل کنار مى‌رود و عالم آسمان که عالمى غیبى است آشکار مى‌شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه انسان است نازل مى‌شوند [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر المیزان
2) دستاوردهاى دانش بشرى از تعیین زمان تاریک‌شدن ستارگان ناتوان است; اما تأیید مى‌کند که باگذشت زمان و در هر لحظه، از انرژى آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشى خواهد گرایید.[46] پس از آنکه خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن‌مى‌شود: «واَشرَقَتِ الاَرضُ بِنورِ رَبِّها». (زمر/39، 69) برخى گفته‌اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهاى خیر و شرّ براى ناظران باشد.[47]
[ نظرات / امتیازها ]
  سيدابراهيم غياث الحسيني - تفسیر نور
1) این سوره نوزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
نام آن برگرفته از آیه اول و به معناى شکافته شدن آسمان است.
همچون دیگر سوره‏هاى مکّى، محور این سوره، قیامت و حالات مردمان در آن هنگامه هولناک است. حوادث عظیمى که در پایان دوران جهان و در آستانه قیامت رخ مى‏دهد، فرشتگانى که مأمور ثبت اعمال انسان‏ها در دنیا هستند، عاقبت نیکان و بدان و گوشه‏اى از مشکلات آن روز، بخش‏هاى مختلف این سوره را تشکیل مى‏دهد.
براى تلاوت این سوره در نمازهاى واجب و مستحب، فضیلت‏هایى وارده شده که بیانگر نیاز دائمى انسان به تذکّر و توجّه است تا از قیامت غفلت نکند و به دنیا دل نبندد. [ نظرات / امتیازها ]