از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
7) (کلا ان کتاب الفجار لفی سجین ):(نه این چنین نیست که همه به یک صورت باشند، بلکه نامه بد کاران در سجین است ) [ نظرات / امتیازها ]
8) (و ما ادریک ما سجین ):(و تو چه می دانی که سجین چیست ؟) [ نظرات / امتیازها ]
9) (کتاب مرقوم ):(کتابیست نوشته شده ) [ نظرات / امتیازها ]
10) (ویل یومئذ للمکذبین ):(وای در آنروز بر تکذیب کنندگان ) [ نظرات / امتیازها ]
11) (الذین یکذبون بیوم الدین ):(همانها که روز جزا را تکذیب می کنند) [ نظرات / امتیازها ]
12) (و ما یکذب به الا کل معتد اثیم ):(و آن را تکذیب نمی کند جز ستمگران گناه کار) [ نظرات / امتیازها ]
13) (اذا تتلی علیه ایاتنا قال اساطیر الاولین ):(که وقتی آیات ما را بر اوبخوانند، گوید: این افسانه های گذشتگان است ) [ نظرات / امتیازها ]
14) (کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون ):(نه ، علت تکذیبشان اینهانیست ، بلکه در اثر اعمال بدشان دلهایشان زنگار گرفته ) [ نظرات / امتیازها ]
15) (کـلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون ):(نه ، آنها با نیکان یکسان نیستند، اینهاآن روز از قرب پروردگارشان در حجابند) [ نظرات / امتیازها ]
16) (ثم انهم لصالوا الجحیم ):(سپس اینها وارد جهنم می شوند) [ نظرات / امتیازها ]
17) (ثم یقال هذا الذی کنتم به تکذبون ):(و آنگاه به آنها گفته شود: این همان چیزی است که آن را تکذیب می کردید)(سجین )کلمه ای در مقابل (علیین ) است و به معنای پستی مضاعف و اسفل السافلین می باشد، و شاید هم (سجین ) مبالغه در کلمه (سجن ) به معنای حبس و زندان باشد، درنتیجه آیه شریفه پس از رد و انکار عمل زشت کم فروشی و غفلت از روز جزا،می فرماید: همانا کتاب گناه کاران در حبس و زندانیست که بیرون شدنی در آن نیست ،یعنی قضای حتمی که خداوند برای آنها مقدر کرده این است که تا ابد در سجین و حبس مضاعف باشند، آنگاه در مقام تعظیم و هول انگیزی می فرماید: توچه می دانی که سجین چیست ؟ یعنی آنقدر سخت و وحشتناک است که نمی توان آن را توصیف کرد، ولی همینقدر می توان گفت که این سجین کتابی مرقوم و سرنوشتی مقدر شده و کاملا روشن است که هیچ ابهامی در آن نیست و حتمی و مشخص بوده و تخلف نمی پذیرد.آنگاه در مقام نفرین بر فجار و خبردادن از مرگ ایشان می فرماید: ویل و هلاکت برتکذیبگران ، همان کسانیکه روز جزا و معاد را بصورت عملی یا زبانی تکذیب می کردند، پس در روز جزا تکذیب کنندگان به موجب قضای حتمی الهی در عذاب وهلاکت واقع می شوند، در ادامه می فرماید: روز جزا را فقط افراد متجاوز از حد بندگی وافراد گنه کار تکذیب می کنند، یعنی فرو رفتن در شهوات و پیروی از هوای نفس وفراموش کردن حد بندگی و ذلت عبودیت ، کار فرد را به جایی می کشاند که قیامت و جزارا بکلی منکر می شود، همچنانکه فرمود:(ثم کان عاقبه الذین اساؤ السؤا ان کذبوابایات الله )(4).در ادامه می فرماید: اینچنین افراد گنه پیشه و متجاوز، وقتی آیات قرآن ما برایشان تلاوت می شود، همان آیاتی که آنها را از گناه بر حذر داشته و از روز جزا بیم می دهد،در مقابل می گویند اینها خرافات و اباطیل است ، نه € هرگز چنین نیست که قرآن خرافه واساطیر باشد، بلکه علت اصلی انکار و تکذیب اینها این است که در اثر ارتکاب گناهان دلهایشان زنگار گرفته و جلاء قلب خود را از دست داده اند و در نتیجه نمی توانند خیر وشر را از هم تشخیص دهند و حق را از باطل متمایز کنند، و از این آیه چند نکته استفاده می شود، اولا)اعمال زشت نقش و صورتی به نفس می دهد و نفس آدمی را به آن صورت در می آورد، ثانیا)این صورتها مانع از درک حقیقت می شوند،ثالثا)نفس آدمی به حسب طبیعت اولیه صفا و جلایی دارد که بواسطه آن حق و باطل را از هم تشخیص می دهد(5)، در ادامه می فرماید: بلکه اینها در قیامت از پروردگارشان محجوبند، یعنی ازکرامت قرب و منزلت و رحمت پروردگارشان محرومند، پس معنای محجوب بودن ،عدم معرفت خدا نیست ، چون در قیامت همه حجابها برطرف می شود و همه اسبابهای ظاهری که میان خدا و خلق او واسطه بودند از کار می افتند و در نتیجه کلیه مردم معرفتی کامل به خدای تعالی پیدا می کنند.در ادامه می فرماید: آنها وارد آتش دوزخ خواهند شد و حرارت آن را می چشند وآنوقت خازنان دوزخ و یا اهل بهشت با خطابی توبیخی به آنها می گویند، این جهنم همان امریست که شما آن راتکذیب می کردید. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر اثنا عشری‏
7) کَلاّ إِن‌َّ کِتاب‌َ الفُجّارِ لَفِی‌ سِجِّین‌ٍ (7)

کَلّا: (ردع‌ ‌است‌ ‌از‌ تطفیف‌ و غفلت‌ ‌از‌ ذکر بعث‌ و حساب‌) ‌یعنی‌ کم‌ می‌پیمایند و ‌از‌ روز حساب‌ و جزا غافل‌ می‌شوند. ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌بر‌ سبیل‌ استیناف‌ ‌در‌ عقب‌ ‌آن‌ ذکر و عید فجار فرماید: إِن‌َّ کِتاب‌َ الفُجّارِ: حقا ‌به‌ درستی‌ ‌که‌ آنچه‌ نوشته‌ می‌شود ‌از‌ اعمال‌ کافران‌ نابکار، ‌ یا ‌ ‌به‌ تحقیق‌ ‌که‌ نوشتن‌ اعمال‌ کفار، لَفِی‌ سِجِّین‌ٍ: ‌هر‌ آینه‌ ‌در‌ سجّین‌ ‌است‌ و ‌آن‌ دیوانی‌ ‌است‌ جامع‌ جمیع‌ اعمال‌ شیاطین‌ و کفره‌ و فجره جن‌ّ و انس‌ ‌باشد‌. [ نظرات / امتیازها ]
9) کِتاب‌ٌ مَرقُوم‌ٌ (9)

کِتاب‌ٌ مَرقُوم‌ٌ: کتابی‌ ‌است‌ نوشته‌ ‌شده‌ ‌که‌ حروف‌ ‌آن‌ بیّن‌ و نمایان‌ ‌است‌.

‌ یا ‌ نشانه‌ کرده‌ ‌شده‌ ‌به‌ علامتی‌ ‌که‌ ‌هر‌ ‌که‌ بیند، داند ‌که‌ اصلا ‌در‌ ‌آن‌ خیر نیست‌.

براء ‌بن‌ عازب‌ ‌از‌ حضرت‌ پیغمبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ روایت‌ نموده‌ ‌که‌ سجّین‌ پائین‌ زمین‌ هفتم‌ ‌است‌.«1»

‌در‌ مجمع‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌علیه‌ السّلام‌ [نقل‌ ‌است‌ ‌که‌] فرمود: امّا مؤمنان‌، ‌پس‌ برداشته‌ شود اعمال‌ و ارواح‌ ‌ایشان‌ ‌به‌ آسمان‌، ‌پس‌ باز شود ‌برای‌ ‌ایشان‌ درهای‌ ‌آن‌. اما کافر صعود کند عمل‌ و روح‌ ‌او‌، ‌تا‌ برسد ‌به‌ آسمان‌. منادی‌ ندا کند پائین‌ آرند ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ سوی‌ سجین‌، و ‌آن‌ وادی‌ ‌است‌ ‌ یا ‌ چاهی‌ ‌است‌ ‌به‌ حضر موت‌ ‌با‌ هول‌ و هیبت‌، ‌آن‌ ‌را‌ برهوت‌ نامند.«2» بنابراین‌ سجّین‌ اسم‌ مکان‌ ‌است‌ نه‌ دیوان‌ اعمال‌.

تتمه‌‌-‌ ‌در‌ کتاب‌ کافی‌‌-‌ ‌از‌ حضرت‌ کاظم‌ سؤال‌ شد ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ فرمود ‌ایشان‌ کسانی‌اند [‌که‌] فاجر شدند ‌در‌ حق‌ ائمه‌ و تعدّی‌ نمودند ‌بر‌ ‌ایشان‌.« [ نظرات / امتیازها ]
10) وَیل‌ٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذِّبِین‌َ (10)

وَیل‌ٌ یَومَئِذٍ: وای‌ و ویل‌ ‌از‌ شدت‌ عقوبت‌ و عذاب‌ روز قیامت‌، لِلمُکَذِّبِین‌َ: ‌برای‌ تکذیب‌ کنندگان‌. [ نظرات / امتیازها ]
12) وَ ما یُکَذِّب‌ُ بِه‌ِ إِلاّ کُل‌ُّ مُعتَدٍ أَثِیم‌ٍ (12)

وَ ما یُکَذِّب‌ُ بِه‌ِ: و تکذیب‌ نکنند ‌به‌ روز قیامت‌، إِلّا کُل‌ُّ مُعتَدٍ أَثِیم‌ٍ: مگر ‌هر‌ تجاوز کننده‌ ‌از‌ حدود، بسیار بسیار گناهکار و متوغّل‌ ‌در‌ شهوات‌ ‌که‌ مشغول‌ ساخته‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ماورا و وادار نموده‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌بر‌ انکار قدرت‌ الهی‌ ‌بر‌ اعاده بندگان‌ ‌برای‌ جزا و حساب‌. [ نظرات / امتیازها ]
13) إِذا تُتلی‌ عَلَیه‌ِ آیاتُنا قال‌َ أَساطِیرُ الأَوَّلِین‌َ (13)

إِذا تُتلی‌ عَلَیه‌ِ آیاتُنا: هرگاه‌ خوانده‌ شود ‌بر‌ ‌او‌ آیت‌های‌ کلام‌ ‌ما ‌از‌ معتقدات‌ و محرمات‌ و فرامین‌، قال‌َ أَساطِیرُ الأَوَّلِین‌َ: گوید ‌از‌ فرط جهل‌ و اعراض‌ ‌از‌ حق‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ افسانه‌های‌ پیشینیان‌ ‌است‌، و هرگاه‌ ‌در‌ جهل‌ و عناد و انکار ‌به‌ ‌اینکه‌ مرتبه‌ رسیده‌ ‌باشد‌، آیات‌ الهی‌ و شواهد نقلی‌ ‌به‌ ‌او‌ نفعی‌ نخواهد داشت‌. چنانچه‌ دلایل‌ عقلی‌ ‌او‌ ‌را‌ فایده‌ و اثری‌ مترتّب‌ ننمود و حال‌ آنکه‌ برهان‌ مبدء و معاد، فطری‌ و عقل‌ سلیم‌ انکار ‌آن‌ ‌را‌ ننماید و حضرت‌ سیّد سجاد ‌علیه‌ السّلام‌ ‌در‌ کلمات‌ ‌خود‌ فرماید: و العجب‌ کل‌ّ العجب‌ لمن‌ انکر النّشاة الاخری‌ و ‌هو‌ یری‌ النّشاة الاولی‌: تعجّب‌ و تمام‌ تعجّب‌ نسبت‌ ‌به‌ کسی‌ ‌است‌ ‌که‌ منکر شود نشأه‌ آخرت‌ ‌را‌ و حال‌ آنکه‌ می‌بیند نشأه‌ اولی‌ ‌را‌ ‌که‌ دنیا ‌باشد‌.«1» زیرا ایجاد و اعاده‌ آثار قدرت‌ خدای‌ یگانه‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
14) کَلاّ بَل‌ ران‌َ عَلی‌ قُلُوبِهِم‌ ما کانُوا یَکسِبُون‌َ (14)

کَلّا: (ردع‌ ‌است‌ ‌از‌ قول‌ مکذّبان‌) ‌یعنی‌ نه‌ چنین‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ گویند، بَل‌ ران‌َ عَلی‌ قُلُوبِهِم‌: بلکه‌ غلبه‌ کرده‌ و زنگ‌ نهاده‌ ‌بر‌ قلب‌های‌ ‌ایشان‌، ما کانُوا یَکسِبُون‌َ: آنچه‌ بودند ‌که‌ ‌به‌ جا می‌آوردند ‌از‌ آثام‌ و معاصی‌، ‌یعنی‌ قلوب‌ ‌ایشان‌ ‌به‌ سبب‌ غلبه خباثت‌ کفر و معاصی‌ زنگ‌ گرفته‌ و تاریک‌ گشته‌ و بدین‌سبب‌ معرفت‌ حق‌ و باطل‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ مخفی‌ ‌شده‌ و راه‌ خیر و نصیحت‌ ‌بر‌ دل‌های‌ ‌آنها‌ بسته‌ ‌شده‌.

تنبیه‌‌-‌ حق‌ ‌تعالی‌ لطیفه ربّانیّه روحانیّه‌ ‌از‌ عالم‌ قدس‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ قلب‌ جسمانی‌ قرار داده‌ ‌که‌ تعبیر شود ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ قلب‌ انسانی‌ و اوست‌ مدرک‌ عالم‌ عارف‌ و اوست‌ مخاطب‌ و معاتب‌ و مانند آئینه‌ صاف‌ و شفاف‌ ‌باشد‌. ‌هر‌ زمانی‌ ‌که‌ بنده‌ گناه‌ کند، نقطه سیاهی‌ ‌در‌ قلب‌ هویدا شود. ‌اگر‌ توبه‌ نماید، ‌بر‌ طرف‌ و الّا متراکم‌ شود گناه‌، ‌تا‌ آنکه‌ سیاه‌ گردد. زیرا کثرت‌ افعال‌ سبب‌ حصول‌ ملکات‌ ‌است‌ ‌به‌ حدّی‌ ‌که‌ ‌در‌ ضلالت‌ و نافرمانی‌ منغمر گردد.

عیّاشی‌ ‌به‌ اسناد ‌خود‌ ‌از‌ زراره‌ روایت‌ نموده‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌علیه‌ السّلام‌: ‌ما ‌من‌ ‌عبد‌ مؤمن‌ الّا و ‌فی‌ قلبه‌ نکتة بیضاء فإذا اذنب‌ ذنبا خرج‌ ‌فی‌ تلک‌ النّکتة نکتة سوداء فاذا تاب‌ ذهب‌ ‌ذلک‌ السّواد و ‌ان‌ تمادی‌ ‌فی‌ الذّنوب‌ زاد ‌ذلک‌ السّواد حتّی‌ یغطّی‌ البیاض‌ فإذا اغطی‌ البیاض‌ ‌لم‌ یرجع‌ صاحبه‌ ‌الی‌ خیر ابدا. هیچ‌ بنده مؤمن‌ نباشد مگر ‌که‌ ‌در‌ قلب‌ ‌او‌ نقطه سفیدی‌ هست‌. چون‌ گناه‌ کند نقطه سیاه‌ ‌در‌ میان‌ ‌آن‌ پیدا شود. چون‌ توبه‌ کند، ‌آن‌ سیاهی‌ زایل‌ گردد و ‌اگر‌ گناه‌ متمادی‌ شود و مداومت‌ نماید، ‌آن‌ سیاهی‌ زیاد شود ‌تا‌ آنکه‌ تمام‌ ‌آن‌ نقطه سفید ‌را‌ بپوشاند و هرگاه‌ ‌آن‌ سفیدی‌ ‌به‌ کلّی‌ پوشیده‌ گردد، صاحب‌ ‌او‌ هرگز ‌به‌ گرد کار خیر نگردد و دائم‌ ‌در‌ معاصی‌ ‌باشد‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ فرمود: ‌اینکه‌ ‌است‌ فرمایش‌ الهی‌: (کَلّا بَل‌ ران‌َ عَلی‌ قُلُوبِهِم‌ ما کانُوا یَکسِبُون‌َ).«1» [ نظرات / امتیازها ]
15) کَلاّ إِنَّهُم‌ عَن‌ رَبِّهِم‌ یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُون‌َ (15)کَلّا: (منع‌ ‌است‌ ‌از‌ کسب‌ عصیان‌) ‌یعنی‌ باید باز ایستند کفره‌ و فجره‌ ‌از‌ کفر و فجوری‌ ‌که‌ ‌بر‌ دل‌های‌ ‌ایشان‌ غالب‌ می‌شود و ‌به‌ سبب‌ ‌آن‌ تیره‌ دل‌ می‌گردند.

إِنَّهُم‌ عَن‌ رَبِّهِم‌: حقا ‌به‌ درستی‌ ‌که‌ ‌ایشان‌ ‌از‌ کرامت‌ و رحمت‌ و مثوبت‌ پروردگار ‌خود‌، یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُون‌َ: ‌در‌ ‌آن‌ روز ‌هر‌ آینه‌ ‌در‌ پرده‌ شدگانند. ‌یعنی‌ ‌از‌ ‌آن‌ مهجور و ممنوع‌ شوند و ‌از‌ حضرت‌ امیر المؤمنین‌ ‌علیه‌ السّلام‌ تفسیر ‌اینکه‌ ‌آیه‌ پرسیدند، فرمود: «ای‌ محرومون‌ ‌عن‌ ثوابه‌ و کرامته‌». ‌پس‌ مراد ‌به‌ محجوبیت‌، مهجوریت‌ و محرومیت‌ ‌ایشان‌ ‌است‌ ‌از‌ رحمت‌ و ثواب‌ الهی‌.«1» [ نظرات / امتیازها ]
17) ثُم‌َّ یُقال‌ُ هذَا الَّذِی‌ کُنتُم‌ بِه‌ِ تُکَذِّبُون‌َ (17)

ثُم‌َّ یُقال‌ُ: ‌پس‌ گفته‌ شود، ‌یعنی‌ زبانیه‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ گویند ‌از‌ روی‌ توبیخ‌ و سرزنش‌: هذَا الَّذِی‌ کُنتُم‌ بِه‌ِ تُکَذِّبُون‌َ: ‌اینکه‌ عذاب‌ ‌آن‌ عذابی‌ ‌است‌ ‌که‌ بودید بدان‌ تکذیب‌ می‌کردید و باور نداشتید ‌در‌ دنیا. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر خسروی
7) ‌-‌ زنهار (‌که‌ ‌از‌ معاصی‌ دوری‌ جوئید چه‌ امر چنین‌ نیست‌ ‌که‌ ‌شما‌ برآنید) همانا کتابیکه‌ اعمال‌ فجور و معاصی‌ ‌آنها‌ ‌در‌ ‌آن‌ ثبت‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌آن‌ نوشته‌ ‌است‌ ‌که‌ اینها ‌در‌ سجّین‌ خواهند ‌بود‌ (و ‌آن‌ ‌در‌ طبقه‌ هفتم‌ زمین‌ ‌است‌ بنا بقول‌ ‌إبن‌ عباس‌ و مجاهد و قتاده‌ و ضحاک‌).

(و ‌از‌ براء ‌بن‌ عازب‌ مروی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ فرمود: سجین‌
در‌ پائین‌ترین‌ طبقه هفتم‌ زمین‌ ‌است‌).

و بقولی‌‌-‌ سجّین‌ اسم‌ کتاب‌ و نامه‌ عمل‌ آنهاست‌ و ظاهر تلاوت‌ ‌هم‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌یعنی‌ آنچه‌ خداوند ‌بر‌ کفّار نوشته‌ ‌یعنی‌ ‌از‌ جزاء ‌بر‌ ‌آنها‌ واجب‌ فرموده‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ کتاب‌ ‌است‌ ‌که‌ موسوم‌ بسجّین‌ ‌است‌‌-‌ و لفظ ‌آن‌ مأخوذ ‌از‌ سجن‌ ‌است‌ ‌که‌ بمعنی‌ شدّت‌ ‌است‌ (‌از‌ أبی‌ مسلم‌). [ نظرات / امتیازها ]
8) و تو دانسته‌ای‌ ‌که‌ سجّین‌ چیست‌! (‌یعنی‌ ‌اینکه‌ چیزی‌ نیست‌ ‌که‌ تو و قومت‌ آنرا دانسته‌ باشید). [ نظرات / امتیازها ]
9) ‌-‌ نوشته‌ ایست‌ معلوم‌ (‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ نوشته‌ ‌است‌ آنچه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بد آید) و بقولی‌ (مرقوم‌) ‌یعنی‌ رقمی‌ بنام‌ آنهاست‌ و گوئی‌ علامتی‌ ‌است‌ ‌برای‌ کافر ‌که‌ بآن‌ شناخته‌ میشود ‌که‌ ‌او‌ کافر ‌است‌.

(و صاحب‌ مجمع‌ البیان‌ فرماید وجه‌ صحیح‌ آنستکه‌ (کتاب‌ مرقوم‌) تفسیر سجّین‌ نیست‌ زیرا سجّین‌ مربوط بکتاب‌ مرقوم‌ نیست‌ و فقط کتاب‌ مرقوم‌ تفسیر کتابی‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود (إِن‌َّ کِتاب‌َ الفُجّارِ لَفِی‌ سِجِّین‌ٍ و ‌آن‌ کتابیست‌ ‌که‌ حروف‌ ‌آن‌ روشن‌ و واضح‌ ‌است‌) (انتهی‌). [ نظرات / امتیازها ]
10) وای‌ ‌در‌ اینروز ‌برای‌ کسانیکه‌ تکذیب‌ کرده‌اند (‌یعنی‌ جزاء و بعث‌ ‌را‌ دروغ‌ پنداشته‌اند). [ نظرات / امتیازها ]
12) 12‌-‌ و روز جزاء ‌را‌ کسی‌ دروغ‌ نمی‌پندارد و تکذیب‌ نمیکند مگر کسیکه‌ متجاوز ‌از‌ حق‌ بباطل‌ و مبالغ‌ ‌در‌ ارتکاب‌ گناه‌ ‌باشد‌. [ نظرات / امتیازها ]
13) ‌-‌ وقتی‌ ‌که‌ آیات‌ ‌ما (‌یعنی‌ قرآن‌ و آیات‌ ناطقه ‌به‌ ‌اینکه‌ موضوع‌) ‌بر‌ ‌او‌ تلاوت‌ شود (‌از‌ فرط نادانی‌ و اعراض‌ ‌از‌ حق‌) گوید اینها افسانه‌های‌ بی‌اصل‌ پیشینیان‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
15) 15‌-‌ زنهار و حاشا (‌که‌ ‌آنها‌ تصدیق‌ کنند) آنان‌ (‌که‌ توصیف‌ بکفر و فجور شدند) روز قیامت‌ ‌از‌ (رحمت‌ و احسان‌ و کرامت‌) پروردگارشان‌ ‌در‌ حجابند‌-‌ و بقولی‌‌-‌ ممنوع‌ ‌از‌ رحمت‌ و مدفوع‌ ‌از‌ ثواب‌ اویند‌-‌ و بفرمایش‌ علی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ محرومین‌ ‌از‌ ثواب‌ و کرامت‌ اویند. [ نظرات / امتیازها ]
16) 16‌-‌ سپس‌ (‌بعد‌ ‌از‌ اینکه‌ ‌آنها‌ ممنوع‌ ‌از‌ ثواب‌ و کرامت‌ شدند) داخل‌ دوزخ‌ میشوند و ملازم‌ آنجا خواهند ‌بود‌. [ نظرات / امتیازها ]
17) 17‌-‌ سپس‌ (‌از‌ راه‌ توبیخ‌ و نکوهش‌) بآنها گفته‌ میشود اینست‌ آنچه‌ ‌از‌ عذاب‌ و عقاب‌ نسبت‌ بشما جاری‌ شد و ‌شما‌ ‌در‌ دار تکلیف‌ آنرا تکذیب‌ میکردید و آنرا دروغ‌ میپنداشتید. [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - تفسیر راهنما
7) لزوم توجّه به معاد و غفلت نداشتن از قیامت و زمان حضور در پیشگاه خداوند

ألا یظنّ أُولـئک أنّهم مبعوثون ... کلاّ

حرف «کلاّ» براى ردع است و مخاطب را از رویه اى که جملات پیشین بر آن دلالت داشت، بازمى دارد.

2 - احضار کم فروشان در صحنه قیامت و حسابرسى اعمال آنان، قطعى و تردیدناپذیر است.

ویل للمطفّفین ... ألا یظنّ أُولـئک ... کلاّ

3 - کردار بدکاران، ثبت و ضبط شده و در نامه عمل آنان باقى خواهد ماند.

کتـب الفجّار

«کتاب الفجّار»، صحیفه اى است که در آن، اعمال فاجران ثبت شده است.

4 - نامه عمل فاجران، در دیوانى تغییرناپذیر و زندانى منحطّ، بایگانى و حفاظت مى شود.

إنّ کتـب الفجّار لفى سجّین

سجّین همان سجن (زندان) است، علاوه بر رساندن معناى خلود; زیرا این وزن براى مبالغه است (مجمع البیان). تفسیر آن به «کتاب مرقوم» ـ در دو آیه بعد ـ دلالت دارد که «سجّین» کتابى است که نامه عمل فاجران، به گونه اى در آن قرار داده شده است که گویا نوشته ها در آن حبس شده است. مقابله آن با «علّیین» ـ که در آیات بعد آمده است ـ بیانگر انحطاط و پستى آن است.

5 - کم فروشى، ازبین برنده دیانت انسان و نمونه اى از فسق و سرکشى در برابر خداوند است.

ویل للمطفّفین ... کلاّ إنّ کتـب الفجّار لفى سجّین

«فجور»; یعنى، دریدن پرده دیانت (مفردات راغب) و به معناى فسق و عصیان نیز آمده است (قاموس). ارتباط این آیه با آیات پیشین، بیانگر این است که از «فجّار»، همان «مطفّفین» اراده شده است.

6 - نامه عمل کم فروشان، در جایگاهى پست نگه دارى خواهد شد.

ویل للمطفّفین ... إنّ کتـب الفجّار لفى سجّین

7 - کیفرهاى تعیین شده براى فاجران، حکم تقدیر شده خداوند و گریزناپذیر است.*

إنّ کتـب الفجّار لفى سجّین

«کتاب» ـ در یک احتمال ـ به معناى مکتوب است. در این احتمال، مراد نوشته هاى تقدیر شده الهى، درباره کیفر فاجران و «کتابت» به معناى قضاى حتمى و حکم تخلف ناپذیر خواهد بود.
[ نظرات / امتیازها ]
8) - ابزار شناخت دیوان نامه هاى اعمال بد، در دسترس همگان نیست.

و ما أدریک ما سجّین

2 - مخزن نامه هاى عمل بدکاران، داراى ویژگى هایى فراتر از حد بیان است و پستى و گریزناپذیر بودن آن قابل توصیف نیست.

و ما أدریک ما سجّین

ریشه کلمه «سجّین» بر زندان بودن جایگاه نامه عمل بدکاران دلالت دارد و پستىِ آن، از تقابل با «علّیّین» در آیات بعد استفاده مى شود. [ نظرات / امتیازها ]
9) دیوان نامه هاى عمل بدکاران، نوشته اى خوانا و علامت دار و بى ابهام است.

کتـب مرقوم

«کتاب» خبر براى ضمیر محذوفى است که به «سجّین» برمى گردد. «مرقوم» ـ از ریشه «رَقْم» (علامت و مارکى که بر پارچه زده شود) (مصباح) ـ یعنى، داراى علامتى که تشخیص آن را آسان سازد. ماده «رقم» به معناى «خط درشت» و «برطرف ساختن ابهام نوشته» نیز آمده است. (مفردات راغب)

2 - کردار هر کس، تنها گریبان گیر شخص او بوده و نامه عمل او با دیگر نامه هاى اعمال، مشتبه نخواهد شد.

ما سجّین . کتـب مرقوم

3 - عذاب مقدر الهى براى بدکاران، تخلّف ناپذیر و داراى حد و مرزى روشن و مشخص است.

ما سجّین . کتـب مرقوم

چنانچه «کتاب» به معناى مکتوب و مراد از کتابت، قضاى حتمى باشد و «مرقوم» نیز به معناى «نوشته واضح و گویا» گرفته شود; مفاد آیه این خواهد بود که «سجّین» (همان کتاب جامع که عذاب هاى مقدر فاجران را دربردارد) مکتوب وتقدیر شده اى واضح است که حد و مرز هر عذاب مقدر، در آن کاملاً روشن است.
[ نظرات / امتیازها ]
10) - تکذیب کنندگان قیامت در آن روز، گرفتار جهنم و عذاب الهى خواهند بود.

ویل یومئذ للمکذّبین

«ویل» به معناى عذاب و هلاکت است (لسان العرب). برخى آن را نام یکى از درب ها، یا درّه اى از جهنم مى دانند.

2 - گرفتارى به جهنم و عذاب الهى، سرنوشت تکذیب کنندگان آیات الهى است.

ویل یومئذ للمکذّبین

به قرینه «إذا تتلى علیه آیاتنا...» در آیات بعد، عنوان «مکذّبین»، تکذیب کنندگان آیات خداوند را در برمى گیرد.

3 - کم فروشى و خیانت در معامله، تکذیب عملى روز قیامت است.

ویل للمطفّفین ... ویل یومئذ للمکذّبین

آیات مورد بحث درباره «مطفّفین» است و آنان را با عناوین «فجّار» و «مکذّبین» تهدید به عذاب الهى مى کند. مراد از «یومئذ» همان «یوم یقوم الناس...» است که در آیات پیشین گذشت. تکذیب مى تواند، شامل تکذیب عملى و قولى باشد; بنابراین آیه اختصاص به کافران ندارد.

4 - گناه، تکذیب عملىِ قیامت است.

إنّ کتـب الفجّار ... ویل یومئذ للمکذّبین

تعبیر «یومئذ» ـ به قرینه «إنّ کتاب الفجّار لفى سجّین» ـ بر روز برخورد فاجران با نامه عمل خویش منطبق است. بنابراین عنوان «مکذّبین» در برگیرنده «فجّار» خواهد بود که با گناه خود، در عمل، تکذیب کننده قیامت اند.

5 - کسانى که عذاب کم فروشان را تکذیب کنند، در قیامت به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد.

ویل للمطفّفین ... ویل یومئذ للمکذّبین

مراد از «مکذّبین» ـ به قرینه آیه بعد ـ تکذیب گران روز قیامت و رخدادهاى آن اند و از مصادیق بارز رخدادهاى قیامت، عذابى است که آیه «ویل للمطفّفین» بیان داشته است. [ نظرات / امتیازها ]
11) «دین» در معانى «طاعت» و «جزاء» استعمال مى شود و معناى مجازى آن «شریعت» است (مفردات راغب). تناسب معناى «جزاء» با قیامت، دلیل برگزیدن این معنا است.

2 - تکذیب قیامت و کیفر و پاداش الهى، مایه گرفتارى به عذاب جهنم است.

ویل یومئذ للمکذّبین . الذین یکذّبون بیوم الدین

3 - کم فروشى و گناه پیشگى، تکذیب عملى کیفرهاى اخروى است.

ویل للمطفّفین ... کلاّإنّ کتـب الفجّار ... الذین یکذّبون بیوم الدین

4 - کم فروشى، زمینه ساز آلودگى به گناه و گناه زمینه ساز تکذیب قیامت است.

ویل للمطفّفین ... کلاّإنّ کتـب الفجّار ... الذین یکذّبون بیوم الدین

ترتیب آیات، ممکن است برخاسته از ترتیب پیدایش اوصاف ذکر شده در آن باشد.

5 - تکذیب قیامت، در نامه عمل تکذیب کنندگان ثبت شده و براساس آن کیفر خواهند دید.

کتـب مرقوم . ویل یومئذ للمکذّبین . الذین یکذّبون بیوم الدین

6 - «یوم الدین»، از نام هاى قیامت است.

بیوم الدین [ نظرات / امتیازها ]
12) تنها تجاوزگران و فرورفتگان در گناه، به انکار قیامت کشانده مى شوند.

و ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم

مراد از «اعتداء» (تجاوزگرى) نادیده گرفتن حدود الهى است. «أثیم» مبالغه در «آثم» است (مصباح); یعنى، کسى که در گناه زیاده روى مى کند.

2 - آلودگى به گناه و شکستن حریم قوانین و وظایف الهى، زمینه ساز انکار روز جزا است.

و ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم

3 - رفتار انسان، باورهاى او را تحت تأثیر قرار مى دهد.

و ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم

4 - طغیان گران و گناه کاران، در قیامت به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد.

ویل یومئذ للمکذّبین ... و ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم [ نظرات / امتیازها ]
13) - تلاوت آیات قرآن و آموختن معارف آن به مردم، حرکتى مطلوب و شایسته پى گیرى است.

إذا تتلى علیه ءایـتنا

تداوم، از فعل مضارع «تتلى» استفاده مى شود; زیرا در مواردى که سخن درباره کارهاى گذشته افراد و یا بیان حالت آنان است، فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد.

2 - متجاوزان و گنه پیشگان، نباید از شنیدن آیات قرآن محروم بمانند.

کلّ معتد أثیم . إذا تتلى علیه ءایـتنا

3 - تکذیب کنندگان قیامت، معارف قرآن را نوشته هایى بى اساس و ساخته و پرداخته پیشینیان مى دانند.

قال أسـطیر الأوّلین

(«أساطیر» جمع «اُسطوره») به سخن هاى زیبا و نوشته شده اى گفته مى شود که در محتوا، شبیه یاوه سرایى باشد (لسان العرب). مراد از استناد «أساطیر» به «أوّلین» یا این است که این اساطیر، تراوش افکار آنان است و یا این که زندگانى آنان، در این افسانه ها ترسیم شده است. برداشت یاد شده، ناظر به احتمال نخست است.

4 - قرآن، حتى در دیدگاه کافران، ظاهرى زیبا و آراسته دارد.

أسـطیر الأوّلین

در صورتى نوشته افسانه اى را «اسطوره» مى گویند که زیبا باشد.

5 - منکران قیامت، قرآن را مجموعه اى افسانه اى، درباره نسل هاى انقراض یافته بشر مى دانند.

إذا تتلى علیه ءایـتنا قال أسـطیر الأوّلین

ر.ک. توضیح 3

6 - تجاوزگرى و آلودگى به گناه، زمینه ساز انکار معارف قرآن و ارتجاعى خواندن آیات آن است.

کلّ معتد أثیم . إذا تتلى علیه ءایـتنا قال أسـطیر الأوّلین

7 - قرآن، کتابى الهى و آیات آن، وابسته به خداوند است.

ءایـتنا

8 - آیات قرآن، بازدارنده انسان از طغیان گرى و گناه و راهنماى او براى ایمان به قیامت است.

و ما یکذّب به إلاّ... إذا تتلى علیه ءایـتنا قال أسـطیر الأوّلین

9 - نقل هاى تاریخى قرآن، سراسر حقیقت است و افسانه سرایى در آن راه ندارد.

إذا تتلى علیه ءایـتنا قال أسـطیر الأوّلین

10 - عقیده به روز قیامت در تاریخ بشر، سابقه اى دیرینه دارد.

و ما یکذّب به ... قال أسـطیر الأوّلین

سخن منکران قیامت ـ که معارف قرآن از جمله معاد را محصول اندیشه پیشینیان مى دانستند ـ بیانگر آن است که اندیشه معاد، گذشته اى طولانى دارد و مردم عصر بعثت، به سابقه دیرینه این اعتقاد آگاه بودند.

11 - منکران قیامت، آن را خرافه اى ساخته و پرداخته افسانه پردازان پیشین مى دانند.

و ما یکذّب به إلاّ... قال أسـطیر الأوّلین
[ نظرات / امتیازها ]
14) افسانه پنداشتن قرآن، دیدگاهى مطرود است و صاحب نظران نباید از قرآن چنین تصورى داشته باشند.

کلاّ

حرف «کلاّ»، براى منع مخاطب از پذیرفتن سخنى است که پیش از آن، مطرح بوده است.

2 - قیامت، حقیقت دارد و نباید آن را افسانه پنداشت.

الذین یکذّبون بیوم الدین ... إذا تتلى علیه ءایـتنا قال أسـطیر الأوّلین . کلاّ

3 - روى گردانى کافران از قرآن، به دلیل ناتوانى آنان از درک مفاهیم آن است و افسانه دانستن آن، بهانه اى بیش نیست.

قال أسـطیر الأوّلین . کلاّ بل ران على قلوبهم

4 - قلب منکران قرآن، زنگارگرفته و چرکین است و از درک مفاهیم آن ناتوان مى باشد.

کلاّ بل ران على قلوبهم

«رَیْن» (مصدر «ران») به معناى زنگار و چرک است (لسان العرب).

5 - قلب، مرکز دریافت حقایق و رهنمودهاى الهى و پیدایش گرایش ها و اعتقادات است.

ما یکذّب ... قال أسـطیر الأوّلین . کلاّ بل ران على قلوبهم

6 - مداومت کافران بر تکذیب، طغیان و گناه، مایه چرکین شدن قلب و مسدود شدن راه هاى شناخت بر آنان است.

بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون

مراد از «ما کانوا یکسبون»، همان امورى است که آیات پیشین درباره کافران برشمرده است.

7 - شناخت ها و کردار انسان، سرمایه و دستاورد او و مؤثر در گرایش ها و ضعف و قوّت فهم او است.

ما کانوا یکسبون

تعبیر «یکسبون» ـ که ناظر به تکذیب اعتدا و گناه کافران است ـ بیانگر این است که اندیشه ها و کردار، سرمایه اى است که آن را به دست آورده اند; گرچه براى آنان چیزى جز زیان دربرندارد.

8 - انکار قیامت، برخاسته از قلب سیاه و درک ناتوان است.

الذین یکذّبون بیوم الدین ... کلاّ بل ران على قلوبهم

9 - طغیان گرى و گناه، سیاه کننده قلب و مسدودسازنده راه درک و اعتقاد است.

کلّ معتد أثیم ... بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون

10 - تمام مردم، حتى کافران، در اصل آفرینش خویش، از قدرت درک حقایق و قلبى روشن و فهمیده برخورداراند.

بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون

11 - تلاوت آیات قرآن، بر کسانى که قلب شان بر اثر گناه، سیاه و فاسد شده، تأثیرى ندارد.

إذا تتلى علیه ءایـتنا ... بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون

12 - «عن أبى جعفر(ع) قال:[قال] ما من عبد إلاّ و فى قلبه نکتة بیضاء فإذا أذنب ذنباً خرج فى النکتة نکتة سوداء فإن تاب ذهب ذلک السواد فإن تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتّى یُغَطّى البیاض فإذا [ت] غطّى البیاض لم یرجع صاحبه إلى خیر أبداً و هو قول اللّه عزّوجلّ: «کلاّ بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون»;(1)

از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: هیچ بنده اى نیست جز این که در قلبش نقطه سفیدى است، هرگاه گناهى مرتکب شود، در آن سفیدى نقطه سیاهى پدید مى آید، پس اگر توبه کند آن سیاهى از بین مى رود و اگر گناهان را ادامه دهد، آن سیاهى افزون مى گردد تا تمام سفیدى قلب را فرامى گیرد و هنگامى که سفیدى قلب به سیاهى پوشیده شد، صاحب آن قلب هرگز به سوى نیکى برنمى گردد و این سخن خداى عزّوجلّ است که فرمود: کلاّ بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون».
[ نظرات / امتیازها ]
15) - قیامت، حقیقت دارد و نباید آن را افسانه پنداشت.

الذین یکذّبون بیوم الدین ... قال أسـطیر الأوّلین ...کلاّ

حرف «کلاّ» یا به معناى حقّا و یا براى «ردع» است و مخاطب را از پذیرش گفتار قبل، پرهیز مى دهد.

2 - افسانه پنداشتن قرآن، پندارى واهى و سزاوار پرهیز است.

قال أسـطیر الأوّلین . کلاّ ... کلاّ

حرف «کلاّ» در این آیه، مى تواند تأکید «کلاّ» در آیه قبل باشد.

3 - لزوم مراقبت از قلب و پرهیز از چرکین ساختن آن با گناه

ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون . کلاّ

4 - قلب تکذیب کنندگان قرآن و قیامت، هرگز از آلودگى هاى گناه پاک نخواهد شد.

ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون . کلاّ إنّهم ... محجوبون

جمله بعد از «کلاّ»، قرینه است بر این که آیه شریفه درصدد بیان تداوم یافتن نکته اى است که آیه قبل درباره قلب تکذیب گران مطرح کرده بود.

5 - تکذیب کنندگان قیامت و منکران قرآن، از ملاقات خداوند و دیدار رحمت او در قیامت محروم اند.

إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى ندیدن با چشم باشد; زیرا این امر به کافران اختصاص ندارد. بنابراین مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محرومیت از دیدار جلوه هاى خداوند (از قبیل رحمت و ثواب الهى و یا نظایر آن) است.

6 - قلب هاى تیره کافران، در قیامت نیز از درک حقیقت و شناخت خداوند و جلوه هاى ربوبیت او، ناتوان خواهند بود.*

إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از «ربّ» ـ چنانچه از ارتباط این آیه با آیه قبل برمى آید ـ ممکن است به معناى محجوب ماندن قلب، از هرگونه ارتباط با خداوند باشد. در نتیجه کافران، در قیامت نیز خداوند را نخواهند شناخت و به او ایمان قلبى نمى آورند.

7 - گناه، طغیان گرى و تکذیب قرآن و قیامت، مانع ملاقات و قرب خداوند در قیامت است.

ما یکذّب به إلاّکلّ معتد أثیم ... إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون

8 - ربوبیت خداوند، عام و فراگیر همه انسان ها حتى کافران، است.

ربّهم

9 - «عن على بن الحسن بن على بن الفضّال عن أبیه قال: سألت الرضا على بن موسى(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ: «کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون» فقال: إنّ اللّه تبارک و تعالى لایوصف بمکان یحلّ فیه فیُحجب عنه فیه عباده و لـکنّه یعنى: أنّهم عن ثواب ربّهم لمحجوبون;(1)

على بن حسن بن على بن فضّال از پدرش (حسن) روایت کرده که از امام رضا(ع) درباره قول خداى عزّوجلّ: «کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون» سؤال کردم، فرمود: خداى تبارک و تعالى توصیف نمى شود به داشتن مکانى که در آن جا گیرد و بندگانش از دیدن او در آن جا مانع داشته باشند; بلکه معناى آیه این است که آنان از ثواب پروردگارشان محجوب و محروم اند». [ نظرات / امتیازها ]
16) تکذیب کنندگان قرآن و قیامت و گناه کارانِ متجاوز، به حرارت شدید جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت.

ثمّ إنّهم لصالوا الجحیم

«صالوا» ـ که قبل از اضافه به «جهیم»، «صالون» (جمع «صال) بوده است ـ; یعنى، کسانى که با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِیَها صَلْیاً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشید) و صَلِىَ فلانٌ بالنار یَصْلى صُلِیّاً احترق (سوخت).

2 - جهنم، داراى آتشى که به شدت برافروخته و شعلهور است.

لصالوا الجحیم

به آتشى که شعله هاى آن، سخت زبانه کشد و نیز به آتش عظیمى که در گودال برافروخته گردد و به مکانى که داراى حرارت شدید باشد، «جهیم» گفته مى شود. (قاموس)

3 - «جحیم»، از نام هاى جهنّم است. *

ثمّ إنّهم لصالوا الجحیم

4 - کسانى که در قیامت از رحمت خداوند و درک ربوبیت او محروم باشند، سرنوشتى جز دوزخ نخواهند داشت.

عن ربّهم یومئذ لمحجوبون . ثمّ إنّهم لصالوا الجحیم

5 - خلود دوزخیان در جهنّم

لصالوا الجحیم

«صَلى»; یعنى، ملازم و همراه شد. (لسان العرب به نقل از زجاج)
[ نظرات / امتیازها ]
17) منکران قیامت، تنها با ورود به جهنم، آن را باور خواهند کرد.

ثمّ یقال هـذا الذى کنتم به تکذّبون

2 - مأموران الهى، با به رخ کشیدن تکذیب گرى ها و ناباورى هاى جهنمیان، آنان را بر آن موضع گیرى، سرزنش خواهند کرد.

ثمّ یقال هـذا الذى کنتم به تکذّبون

3 - خطر گرفتارى به جهنم، به تمام دوزخیان گوشزد شده و به آنان هشدار کافى داده شده است.

ثمّ یقال هـذا الذى کنتم به تکذّبون

4 - عذاب جهنم، کیفر تکذیب کنندگان آن

ثمّ یقال هـذا الذى کنتم به تکذّبون
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر هدایت
7) [7] ولى آن تبهکاران گمان نداشتند که ناگهان به آن خواهند رسید، و به همین سبب کتاب و نامه ایشان در زندانى چنان محفوظ است که امکان تغییر دادن آن وجود ندارد، و آن نامه‏اى است که هیچ ابهام و تزویرى در آن دیده نمى‏شود.

کَلَّا چنان مى‏نماید که معنى کَلَّا در اصل نفى مؤکد است و چنان است که گویى مى‏گوید: هرگز نه، ولى در این سیاق معنى منع و زجر مى‏دهد و حقایق یاد شده پیش از آن را تأکید مى‏کند، و چنان است که تکذیب آنها را در معرض نفى قرار مى‏دهد، و به همین جهت بعضى گفته‏اند که کَلَّا در این جا به معنى حقا است، و از ابن عباس معنى آن چنین آمده است: چرا باور نمى‏کنید.

إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ- نامه فاجران در زندان است.»

سجّین چیست؟ ظاهرا مبالغه‏اى در سجن به معنى زندان است، یعنى در جایى قرار دارد که دست دزدى و تزویر به آن نمى‏رسد. پس کتاب چیست؟ با وجود این که کتابهاى فراوانى وجود دارد که در آنها اعمال بندگان ثبت مى‏شود، و زمین مى‏نویسد، و آسمانها تصویربردارى مى‏کنند، و اشیاء طبیعى آثار عمل رامحفوظ نگاه مى‏دارند، و حتى اندامهاى بدن گواهى مى‏دهد، ظاهرا باید کتاب به معنى چیزى باشد که گفتار و کردار هر کس بر آن نگاشته و ضبط مى‏شود، و حتى نیات وى در آن انعکاس پیدا مى‏کند، و خدا در این باره چنین گفته است: ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ. «16»

سپس طومار این کتاب پیچیده مى‏شود و در خزانه محکمى که همان سجین است محفوظ مى‏ماند آیا این خزانه در کجا قرار دارد؟ نصّ آینده محل آن را نشان مى‏دهد:

از پیامبر- صلّى الله علیه وآله- روایت شده است که گفت: «فرشته‏اى عمل بنده را بالا مى‏برد و از آنچه در میان دستهاى خود دارد شادمان است، تا به وعده‏گاهى که خدا براى او توصیف کرده است مى‏رسد و عمل را در آن جا قرار مى‏دهد، و جبار از بالا به او ندا مى‏کند که: آنچه را که با تو است در سجین بیفکن، و سجین در زمین هفتم است، پس فرشته مى‏گوید که جز حق را به سوى تو برنیاورم، و خطاب مى‏رسد که: راست مى‏گویى، آنچه را که با خوددارى در سجین بیفکن». «17» و از امام باقر (ع) روایت شده است که گفت: «سجین زمین است، و علیّین آسمان چهارم». «18»

بعضى گفته‏اند: سجّین خرسنگى در زمین هفتم است، و ابو هریرة از پیامبر- صلّى الله علیه وآله- روایت کرده است که گفت: «سجّین چاهى در دوزخ است و دهان گشاده»، و عکرمة گفت: سجّین زیان و گمراهى است، چنان که در حق کسى که قدر و منزلت او سقوط کرده است مى‏گویند که به حضیض و جاى پست لغزید.

به نظر من، چنان که گذشت، اصل آن سجن است و دیگر تفسیرها براى معین کردن جایگاه و دیگر خصوصیات آن است، و به همین سبب ابو عبیده ودیگران در تفسیر آیه گفته‏اند: در زندان و تنگى سخت، و آن مشتق فعّیل از سجن است، همچون آن که گفته مى‏شود فسّیق و شرّیب. [ نظرات / امتیازها ]
8) [8] فرض دیگرى نیز وجود دارد: این که سجین نامى براى آن سجلّات و پرونده‏ها باشد که نامه‏ها را در آنها نگاهدارى مى‏کنند، و این که معنى کتاب در این جا نوشته‏هاى حاکى از اعمال اشخاص باشد، و بنا بر این معنى چنین مى‏شود:

اعمال فاجران نوشته شده در سجین است و آن کتابى مرقوم است، و سیاق آینده آن را تأیید مى‏کند:

وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ- و چه دانى که آن سجین چیست.»

این کلمه براى حکایت کردن از عظمت آن کتاب آمده است، بنا بر این معنى. آرى، کتابى که هیچ عمل کوچک و بزرگ بنده نیست مگر این که در آن به ثبت رسیده باشد، کتابى که حتى نفس کشیدن و وسوسه دلها و نیت فعلها در آن به ثبت رسیده است، کتابى که شامل همه کارهاى اهل فجور است در هر جا که بوده و به هر گونه‏اى که عمل کرده‏اند. و آن کتابى بس بزرگ است. [ نظرات / امتیازها ]
9) [9] کِتابٌ مَرْقُومٌ- نوشته‏اى رقم زده شده.»

بنا بر این تفسیر آیه پیشین چنین مى‏شود: یعنى سجّین کتابى نگاشته است، چنان که پروردگار ما سبحانه و تعالى گفت: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ و مرقوم به معنى آشکار و واضح است، بدان سبب که اصل معنى رقم درشت نوشتن است، و به قولى معنى آن مختوم یعنى مهر خورده است، و به قولى: همچون رقم و آرایش در جامه است که فراموش و محو نمى‏شود، و همه این تفسیرها قائم بر این اساس است که سجین نام کتاب نگاشته شده و مسجّل باشد، و مؤید آن است این که بعضى گفته‏اند که: اصل سجّین سجّیل است.

اما در جز این فرض تفسیر آیه چنین خواهد بود: کتابى که در سجین است، کتابى مرقوم است و در خطهاى آن اشتباهى پیش نمى‏آید، زیرا که کتاب و نوشته‏اى واضح و آشکار است، و خدا دانا است.شایسته است که گفتار خود را درباره سجین با حدیثى پایان بخشیم که عبرت و اندرزى در آن است و از امام صادق- علیه السلام- درباره معنى سجّین و اعمال و اشخاصى که به آن توجه دارند روایت شده است که گفت: «عیسى بن مریم بر روستایى گذشت که مردم آن مرده بودند، و نیز پرندگان و چارپایان آن، پس گفت: آنان جز به خشم خدا نمرده‏اند، چه اگر جدا جدا از دنیا رفته بودند آنان را به خاک مى‏سپردند پس حواریّون گفتند: اى روح خدا و کلمه خدا! از خدا بخواه که آنان را زنده کند تا ما را از آن آگاه کنند که چه اعمالى را مرتکب شده بودند تا ما از آن کارها پرهیز کنیم، پس عیسى از پروردگارش چنین خواست و به او ندا رسید که آنان را بخوان پس عیسى شب هنگام بر بالاى پشته‏اى از خاک قرار گرفت و گفت: اى مردم این دهکده! و از میان آنان کسى به او پاسخ داد: لبیک یا روح اللَّه و کلمته، پس عیسى گفت: واى بر شما، اعمالتان چگونه بوده است؟

گفت: پرستش طاغوت، و دوستى دنیا، با ترسى اندک، و آرزویى دراز، و غفلت در لهو و لعب عیسى گفت: دوستى شما نسبت به دنیا چگونه بود؟ گفت:

همچون دوستى کودک نسبت به مادرش که چون بر ما نزدیک مى‏شد خوشحال و شادمان مى‏شدیم، و چون به ما پشت مى‏کرد مى‏گریستیم و اندوهناک مى‏بودیم عیسى گفت: عبادت شما نسبت به طاغوت چگونه بود؟ گفت: فرمانبردارى از اهل معصیت و نافرمانان، گفت: عاقبت کار شما چگونه بود؟ گفت: شبى را در کمال عافیت به خواب رفتیم، و بامدادان خود را در هاویه یافتیم، گفت: هاویه چیست؟ گفت: سجّین، گفت: سجّین چیست؟ گفت: کوه‏هایى از آتش که در پیرامون ما تا روز قیامت فروزان است». «19» [ نظرات / امتیازها ]
10) [10] نادان در مقابل این ایستگاه و وضع دشوار تنها به تکذیب آن مى‏پردازد، و چنان گمان دارد که اگر سر خود را در خاک فرو برد دیگران او را نخواهند دید، هرگز چنین نیست! اگر دریچه اطاقت را به روى خورشید ببندى،خورشید متلاشى نمى‏شود، حقیقت مسئولیت نیز چنین است و با انکار و تکذیب تو از میان نمى‏رود، بلکه هر اندازه شخص نادان براى تکذیب و انکار صداى خود را بلندتر و خودپسندى خود را بیشتر سازد، از تحمّل آن و نزدیک شدن به عذاب آن دورتر مى‏شود، و از آن روى چنین است که تکذیب خود جریمه و گناهى است، به همان گونه که علتى نیز براى گناهان دیگر است، و عاقبت تکذیب در هنگام قیام ساعت معلوم و آشکار مى‏شود.

وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ- واى در آن روز بر تکذیب کنندگان.» [ نظرات / امتیازها ]
11) [11] قرآن بدین گونه در برابر نفس درهاى بهانه‏جویى را مى‏بندد تا مگر شخص از مسئولیت خود آگاه شود و آن را تحمل کند، و بزرگترین عذر و بهانه تکذیب و دروغ پنداشتن خبر رسیده حاکى از بدبختى است، و مخصوصا دروغ پنداشتن روز جزا که اساس فکر را ویران مى‏کند.

الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ- یعنى کسانى که روز جزا را دروغ مى‏شمارند و انکار مى‏کنند.»

ویل و لعنت و هلاک به مجرد تکذیب این گونه کسان بهره ایشان مى‏شود، تا چه رسد به دیگر گناهانى که مرتکب شده‏اند! [ نظرات / امتیازها ]
12) [12] ولى به چه سبب روز جزا را تکذیب مى‏کنند؟ آیا به سبب نقص در شواهد آن است؟ هرگز ... بلکه به سبب قرارى است که هم اکنون با خود گذاشته‏اند، و جرمهایى که پیش از این مرتکب شده بودند، اما قرار ایشان عبارت از ادامه دادن به تجاوز بر حقوق دیگران و مرتکب شدن گناهان.

وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ- و آن را تکذیب نکند مگر آن که از حد خود تجاوز کند و ناپاک و گناهکار باشد.»

آنان فاجرانى هستند که نه حق دیگران را محترم مى‏شمارند و لذا به آن تجاوز مى‏کنند و اموال مردم را به باطل مى‏خورند، و نه مراعات حق خدا را بر خود مى‏کنند و به همین سبب مرتکب گناه مى‏شوند و به کارهاى زشت مى‏پردازند. [ نظرات / امتیازها ]
13) [13] تکذیب در زبان این بدگویان مقارن با استهزا و تلاش کردن براىمنحرف ساختن دیگران از آیات خدا مى‏شود، و به همین جهت مشاهده مى‏کنیم که آنان هر کس را که آیات خدا را بر ایشان تلاوت کند، مرتجع مى‏خوانند و چنان گمان دارند که اینها چیزى جز خرافات پیشین نیست.

إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا- چون آیات ما بر او خوانده مى‏شود.»

چنان مى‏نماید که تلاوت کنندگان آیات همان دعوت‏کنندگان به خدایند که آیات آنان مردمان را به خدا و رسالتها و شرایع او رهبرى مى‏کند، ولى آنان مستقیما منکر آنها مى‏شوند بدون آن که اندکى در این باره بیندیشند، و این همه از ترس آن است که مبادا در تحت تأثیر آیات قرار گیرند و نعیم زوال‏پذیر و نیز پایگاه متکى بر گناه و تجاوز ایشان از چنگشان بیرون رود.

قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ- مى‏گوید که اینها افسانه‏هاى پیشینیان است.»

شاید مرادشان از این سخن بیان این مطلب باشد که در آینده از آنها متأثر نخواهند شد، به همان گونه که پیش از این نیز سودى از آنها نبردند، زیرا که تنها تکرار دعوتهاى گذشته است. و این آیه همانند گفتار ایشان در آیه دیگر است که به این صورت بیان شده است: وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى‏ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا. «20» [ نظرات / امتیازها ]
14) [14] چرا بعضى از مردم در برابر آیات بینات خدا چنین ایستار انکار و عناد را انتخاب مى‏کنند آیا خودهاشان را دوست نمى‏دارند، و مگر عقل فرمان نمى‏دهد که باید به هشدار گوش فرا داد از آن جهت که امکان دارد راست باشد و از خطرى بزرگ شخص را برهاند؟ و قرآن به این پرسش چنین پاسخ مى‏دهد که: گناه داراى تأثیرى بد بر روى قلب است، و هر چه گناهان متراکم‏تر باشد، آثار آنها نیز متراکم‏تر خواهد شد.

کَلَّا- هرگز.»

اینها افسانه‏هاى پیشینیان نیست، بلکه حقایقى از جانب خدا است.بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ- بلکه زنگ و بار آنچه مى‏کنند و به دست مى‏آورند، بر دلهاى ایشان نشسته است.»

گفتند: «ران» به معنى غالب شده است، و گواه آن را به کار رفتن مفردات آن آوردند، همچون «رانت به الخمرة» یعنى شراب بر او غالب شد، و «ران علیهم النعاس» یعنى بر ایشان چرت مسلّط شد، ولى- به نظر من- اصل در «رین» همان زنگ و زنگ‏زدگى است که همچون پوشش نازکى بر آهن و چیزهایى دیگر مشاهده مى‏شود و دلیل بر فساد آن است، و فرق آن با زنگ واقعى (صدا) در آن که زنگ در یک بخش از جسم پدید مى‏آید، و چون همه آن را فرا گیرد «رین» خوانده مى‏شود، و به همین جهت بعضى گفته‏اند که: رین عبارت از آن است که قلب از گناهان سیاه شود، و از ابن عباس روایت شده است که: رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ یعنى دلهاشان را پوشاند.

ولى چگونه گناه قلب را مى‏پوشاند؟ در قلب نیروهایى وجود دارد که با آن مبارزه مى‏کنند، و اراده انسان برتر از آنها است، پس چون آدمى به نیروى شهوتها تسلیم شود، اراده او رو به ضعف مى‏رود، و نور عقلش کسوف پیدا مى‏کند، و چنین است تا آن گاه که خردش از کار بیفتد، و اراده‏اش از میان برود، و خود را کاملا به شهوات خویش تسلیم کند و از سوى دیگر، در آن هنگام که شخص جرم یا گناهى را مرتکب مى‏شود، با خوب شمردن آن به سرزنش ضمیر خویش مى‏پردازد، و پیوسته این کار را مى‏کند تا به خوبى آن جرم و گناه معتقد مى‏شود و بلکه آن را فرهنگ و ادبى تکامل یافته در نظر مى‏گیرد و از شناختن حقیقت کاملا دور مى‏شود، و از جهت سوم، نیکى عادت است و بدى عادت، و آن کس که خود را بر شر عادت دهد، همه رفتارها و تصرفات خویش را با آن عادت سازگار مى‏کند، و به صورت کرم ابریشمى در مى‏آید که در اطراف خویش چیزى را مى‏تند که سرانجام او را خواهد کشت ... آیا کسى را دیده‏اى که، از راه دزدى یا تزویر یا کم‏فروشى یا همکارى با ستمگران یا جاسوسى براى گردنکشان و بیگانگان، مال حرامى به دست مى‏آورد و با آن زندگى مى‏کند، و آیا دیده‏اى که چنین کسى بتواند از این کارکه نفس خویش را با آن سازگار کرده و روزى روزانه خود را از آن فراهم مى‏آورد، دست بردارد؟! بنا بر این بر انسان رشید و راه یافته واجب است که از نخستین گام از پیروى شیطان سرباز زند، و حتى اولین گناه را مرتکب نشود، و چون شیطانى او را فریب داد و از دینش بیرون برد و گناهى را مرتکب شد، هر چه زودتر توبه کند و دیگر در راه گناه گام برندارد گناه پس از گناه قلب را تباه مى‏سازد و آدمى را از توفیق توبه کردن دور مى‏کند.

از امام باقر- علیه السلام- روایت شده است که گفت: «هیچ چیز براى قلب تباه کننده‏تر از خطیئه و گناه نیست. قلب با این گناه به مبارزه بر مى‏خیزد تا بر آن پیروز شود و آن را زیر و زبر کند» و رسول اللَّه- صلّى الله علیه وآله- گفت:

«چون مؤمنى گناه کند، نقطه سیاهى در قلب او پدید مى‏آید، پس چون توبه کند و از آن گناه دست بردارد و از خدا آمرزش خواهد، قلب او از آن سیاهى پاک مى‏شود، و اگر بر گناه بیفزاید، سیاهى نیز افزایش پیدا مى‏کند، و این همان رین و زنگى است که خداى تعالى در کتابش از آن چنین یاد کرده است: کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ. «21»

از این جا معلوم مى‏شود که توبه و بازگشت به سوى خدا در هر روز و بلکه در هر ساعت لازم است تا اثر گناهانى که پیوسته مرتکب آنها مى‏شویم، پیش از رسوخ کردن در قلب و تباه ساختن آن از میان برود، و پیامبر ما- صلّى الله علیه وآله- چنین سفارش کرده و گفته است: «با یکدیگر ملاقات کنید و به سخن گفتن و یادآورى بپردازید، که سخن گفتن دلها را جلا مى‏دهد دلها همچون شمشیر زنگ مى‏زند، و این زنگ را سخن گفتن مى‏زداید». «22» [ نظرات / امتیازها ]
15) [15] این دلهایى که با گناه زنگ مى‏زند، شرف لقاى پروردگار خویش رادر روز قیامت به دست نمى‏آورد، چه این گناهان به صورت پرده‏هاى ستبرى در مى‏آید که از رسیدن انوار درخشان خدا جلوگیرى مى‏کند.

کَلَّا- هرگز.»

پس همگان مى‏بایستى از تسلیم شدن به گناهان و ارتکاب پیاپى آنها خوددارى ورزند تا چنان شود که دلهاشان را زنگ فرانگیرد، و به چنین عاقبت بدى نرسند:

إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ- آنان، در آن روز از پروردگار خویش باز پوشیده‏اند.»

گناه آنان را از رحمت و مهر و رعایت خدا محجوب و محروم ساخته، به همان گونه که از نور لقاى خدا و مشاهده او با حقیقت ایمان بازداشته است مگر بزرگترین نعمت خدا بر مؤمن خرسندى وى از او، و مناجات بنده با خدا و ملاقات کردن قلبش با نور او نیست؟ همین است که نعیم دایمى مورد تلاش مؤمن براى دست یافتن به آن است، و بزرگترین جایزه‏اى است که توقع دریافت آن را از پروردگار خویش دارد. و در حدیث آمده است که: «اهل بهشت در هر شب جمعه عرش خدا را زیارت مى‏کنند، و به نور پروردگارشان مى‏نگرند و در برابر او به سجده مى‏افتند».

امام زین العابدین- علیه السلام- از این ملاقات شوق انگیز و مایه حیرت در میان بنده و پروردگار در مناجاتش بدین گونه یاد مى‏کند: «همتم به سوى تو راه یافت، و رغبتم به جانب تو منحرف شد، پس تو، و نه جز تو، مراد منى، و براى تو، و نه براى دیگرى، بیدار مى‏مانم، و لقاى تو مایه روشنى چشم من است، و پیوستن به تو منتهاى آرزوى جانم شوقم به سوى تو است و عشقم همه به دوستى تو دوستى تو مایه شیفتگى من و خرسندى تو منتهاى اشتیاق من است به دیدن تو نیازمندم، و در جوار تو بودن را خواستارم، و نزدیکى تو مایه سوز و گدازم و زایل کننده اندوهم ...

تا آن جا که مى‏گوید: اى نعیم و فردوس من، مرا از خود دور مکن، و اى دنیا وآخرتم. اى ارحم الراحمین». «23»

از آن جا که لقاى خدا بزرگترین نعمت مؤمنان است، محروم ماندن فاجران از آن بزرگترین عذاب براى ایشان به شمار مى‏رود، و ژرفناى این مصیبت و بدبختى را تنها در روز قیامت احساس خواهند کرد، و از همین روست که امام امیر المؤمنین- علیه السلام- از بیم فراق خدا به او پناه مى‏برد و مى‏گوید: «پس چنان گیر اى اله و آقا و مولى و پروردگار من، که من بتوانم بر عذاب تو شکیبا شوم، ولى چگونه در فراق تو صبور باشم، و اگر بتوانم گرماى آتشت را با شکیبایى بپذیرم، چگونه مى‏توانم در برابر ناکامى از نگریستن به کرامت و بخشندگى تو صبور بمانم؟.» «24» [ نظرات / امتیازها ]
16) [16] و عذاب دیگر درآمدن به آتش است، پس حجابى میان ایشان و آن وجود ندارد، و هیچ چیز ایشان را نمى‏پوشاند، مگر آنان نبودند که در دار دنیا خود را از آن نمى‏پوشاندند، و از گرمى و سوزندگى آن پرهیز نمى‏کردند؟! پس هم اکنون ایشانند که به آن داخل مى‏شوند و با آن مستقیما تماس پیدا مى‏کنند.

ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ- پس ایشان به آتش درخواهند آمد.»

اما مؤمنان در دنیا خود را به توشه تقوى مجهز کردند و آن در آخرت سبب پوشیده ماندن ایشان از آتش خواهد شد، به همان گونه که خود را در دنیا از گناهان پوشیده نگاه داشتند بدان سبب که ایشان دانستند که گناهان از آن دنیا تا این دنیا همراه آنان خواهد ماند، و در این دنیا به آتشى سوزان تبدیل مى‏شود، و به مارها و کژدمها و تاریکیها و دردها، پس از همه اینها گریختند و در اثر تقوى و پرهیزگارى تحصن اختیار کردند. [ نظرات / امتیازها ]
17) [17] اما عذاب شوم ذلیل شدن و تحقیر و اهانت و سرزنش دیدن است، مگر آنان رسالتها را به ریشخند نمى‏گرفتند و مى‏گفتند: اینها چیزى جز اسطوره‏هاى پیشینیان نیست، پس امروز باید همان عذاب روانى را بچشند که خوانندگان به‏سوى خدا را با تکذیب کردن و به استهزا گرفتن ایشان عذاب مى‏دادند.

ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ- سپس به ایشان گفته مى‏شود که: این است آنچه آن را دروغ مى‏شمردید.» [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیرنمونه
10) : واى در آن روز بر تکذیب کنندگان ( ویل یومئذ للمکذبین ) .
تکذیبى که سرچشمه انواع گناهان و از جمله کم‏فروشى و ظلم است ، در آیه نخست فرمود : ویل للمطففین و در اینجا مى‏فرماید : ویل یومئذ للمکذبین تعبیرى که در عین فشرده بودن اشاره به انواع عذابهاى دردناک و مصائب هولناک مى‏کند.
قابل توجه اینکه در آیه نخست سخن از مطففین ( کم‏فروشان ) است و بعدا سخن از فجار ( بدکاران ) و در آیه اخیر از مکذبین ( منکران قیامت ) و این به خوبى نشان مى‏دهد که در میان این اعتقاد و آن اعمال رابطه نزدیکى بر قرار است که در آیات آینده بطور روشنترى منعکس شده است
[ نظرات / امتیازها ]
12) تنها کسانى روز جزا را تکذیب مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند ( و ما یکذب به الا کل معتد اثیم).
یعنى ریشه انکار قیامت ، منطق و تفکر و استدلال نیست ، بلکه افرادى که مى‏خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطه‏ور باشند منکر قیامت مى‏شوند ( توجه داشته باشید که اثیم صفت مشبهه است و دلالت بر استمرار و ادامه گناه دارد ) .
آنها مى‏خواهند بدون هیچگونه احساس مسؤولیت ، و به گمان خود با نهایت آزادى و دورى از هر گونه فشار و ناراحتى وجدان به زشتکاریها ادامه دهند و هیچ قانونى را به رسمیت نشناسند این نظیر همان چیزى است که در آیه 5 سوره قیامت آمده است بل یرید الانسان لیفجر امامه : بلکه انسان مى‏خواهد در آینده عمر خویش پیوسته راه فجور پیش گیرد ، لذا قیامت را تکذیب مى‏کند.
و به این ترتیب همانگونه که عقیده در عمل اثر مى‏گذارد ، اعمال آلوده نیز در شکل بندى عقائد تاثیر مى‏کند ، [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
7) در اشاره به فرجام کار بدکاران و زشت‏کرداران در سراى آخرت مى‏فرماید:
کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ‏
نه، این‏گونه نیست که کفرگرایان و ظالمان مى‏پندارند که اگر حقوق مردم را پایمال ساختند، حساب و باز خواستى در کار نیست؛ هرگز، بلکه بى‏هیچ تردیدى کارنامه اینان که همه اعمال آنان در آن نوشته شده است در «سجّین» است.
واژه «کلّا» به معنى هشدار و اخطار مى‏باشد که: هان اى کم فروشان و ظالمان! از گناه و ستم دورى گزینید، و بدانید که پندار شما در انکار رستاخیز پوچ و بى اساس است.
به باور پاره‏اى با این واژه، هشدار تمام است و جمله با همین یک واژه و آنچه در تقدیر آمده کامل و رساست. امّا از دیدگاه پاره‏اى این واژه آغازى است که به ادامه آیه پیوند دارد و منظور این است که: نه، هرگز این‏گونه نیست که انکارگران رستاخیز مى‏پندارند، بلکه بى هیچ تردیدى کارنامه کم‏فروشان و گناهکاران و ظالمان در «سجّین» است.
از دیدگاه «ابن عباس» و شمارى دیگر از مفسران پیشین، منظور این است که عملکرد آنان نوشته شده و این نوشته و کارنامه آنان در قعر زمین موجود است.
از پیامبر گرامى آورده‏اند که: واژه «سجّین» به معنى پایین‏ترین عمق زمینِ‏هفتم است.
برخى آورده‏اند که «کعب» در برابر پرسش «ابن عباس» از «سجّین» گفت: در روز رستاخیز روح انسان‏هاى بد رفتار و ستمکار را به سوى آسمان‏ها مى‏برند، امّا آسمان‏ها روح پلید آنان را نمى‏پذیرند؛ آن‏گاه به زمین مى‏آورند و زمین هم نمى‏پذیرد.
آنها را به قعر زمین هفتم تا عمق «سجّین»، که جایگاه سپاه شیطان است، مى‏برند.
در روایت «ابوهریره» از پیامبر آورده است که: «سجّین» به معنى چاهى است سرگشاده در دوزخ و «فلق» چاهى است سربسته. اِنّ سجّین جُبّ فى جهنّم مفتوح، و الفلق جُبّ فى جهنّم مغطى.
از دیدگاه «ابومسلم» منظور، نام پرونده اعمال بدکاران است که از ظاهر آیات دریافت مى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
8) از این آیه چنین دریافت مى‏گردد که در میان عرب واژه «سجّین» ناشناخته بود، چرا که مى‏فرماید:
وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ
و تو اى انسان! چه مى‏دانى که «سجّین» چیست؟
به باور پاره‏اى منظور این است که: و تو اى برترین انسان! جامعه و مردم روزگارت چه مى‏دانند که «سجّین» چیست؟ [ نظرات / امتیازها ]
9) «سجّین» همان کارنامه و پرونده انسان است که همه عملکرد او در آن نوشته شده و چیزهایى در آن آمده است که صاحب پرونده را ناراحت و چشمانش را تیره و تار مى‏کند.
از دیدگاه پاره‏اى واژه «مرقوم» به معنى علامت خورده و نشانه نهاده شده‏اى است، که کفرگرایان و ظالمان با آن شناخته مى‏شوند.
امّا به باور ما تفسیر درست آیه این است که «کتاب مرقوم»، نمى‏تواند تفسیر «سجّین» باشد؛ چرا که این واژه به معنى پرونده و یا نوشته نیست، بلکه «کتاب مرقوم» تفسیر آیه‏اى است که مى‏فرماید: پرونده و کارنامه بدکاران و ظالمان در «سجّین» است(86) و واژه «مرقوم» به معنى نوشته‏اى روشن و بسیار خوانا آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
10) از آیه دریافت مى‏گردد که هشدار و اخطار، متوجه کسانى است که در دنیا، روز رستاخیز و روز حسابرسى و باز خواست را دروغ مى‏شمارند، و هرگز حاضر به تجدید نظر در این پندارِ باطل خود و اعلام ایمان و باور به فرارسیدن آن روز نیستند.
از دیدگاه برخى از صاحب نظران آیه مورد بحث به آیه «انّ کتاب الفجار...» و آن‏گاه آیه «یوم یقوم النّاس...» پیوند دارد و آنچه میان این آیات آمده، معترضه است. [ نظرات / امتیازها ]
11) آیه شریفه نشانگر آن است که این هشدار به دروغ شمارندگان روز رستاخیز متوجه است، به همین دلیل آن کسانى که این دیدگاه پوچ و بى اساس انکارگران رستاخیز را مردود مى‏شمارند، در خور ستایش هستند. [ نظرات / امتیازها ]
14) در اشاره به راز اصلى حق‏ناپذیرى گناهکاران و اصلاح ستیزان مى‏فرماید:
کَلاَّ
نه، هرگز چنین نیست که بدکرداران و ظالمان مى‏پندارند و رستاخیز را دروغ مى‏شمارند،
بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‏
بلکه زشت کردارى و گناه آنان، و اثر طبیعى بیدادگرى و حق ستیزى است که بر دلهایشان چیره شده است.
از دیدگاه «حسن» و «قتاده» واژه «رین» به معنى گناه بر روى گناه تا دل مردگى و تیرگى آن است.
اما به باور «فرّاء» منظور این است که: وقتى گناهان انسان زیاد شد، اثر زشت‏کارى و بیداد دل‏هاى آنان را فرا مى‏گیرد و دل‏هارا تیره و تار مى‏سازد و بر آن‏ها چیره مى‏گردد.
در این مورد «ابن مسعود» مى‏گوید: هنگامى که انسان دست به گناه و زشتى مى‏یازد، در دل او نقطه سیاهى پدیدار مى‏گردد و با هر گناه دیگرى این نقطه سیاه گسترش مى‏یابد، تا سرانجام با ادامه و پافشارى در بیداد و گناه، سیاهى و پلیدى گستره دل را مى‏گیرد و انسان را مسخ مى‏کند.
از امام باقر در تفسیر آیه آورده‏اند که فرمود:
ما من عبد مؤمن الّا و فى قلبه نکتة بیضاء، فاذا اذنب دنباً خرج فى تلک النکتة نکتة سوداء، فاذا تاب ذهب ذلک السواد، و ان تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتى یغطى البیاض، فاذا غظى البیاض لم یرجع صاحبه الى خیر ابداً و هو قول‏اللَّه‏ت تعالى: کلّا بل ران على قلوبهم...(87)
هیچ بنده‏اى در میان بندگان خدا نیست، جز اینکه در گستره قلب او نقطه سپیدى است. از این رو هنگامى که دست به گناه و ستم یازید در آن سپیدى و روشنى، نقطه سیاهى پدیدار مى‏گردد، که تنها با توبه و اصلاح خویشتن و جبران آن گناه و حق‏کشى زدوده مى‏شود؛ امّا اگر به زشت کارى و گناه ادامه داد، آن نقطه سیاه با هر گناهى گسترش یافته و برگستره قلب چیره مى‏گردد. آن‏گاه است که چنین کسى دیگر روى نیک بختى و رستگارى نمى‏بیند و اصلاح نمى‏پذیرد، و آن‏گاه به تلاوت آیه مورد بحث پرداخت که: کلا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‏
از امام صادق آورده‏اند که فرمود:
یصدأ القلب، فاذا ذکرته بآلاءاللَّه انجلى عنه‏
قلب انسان در فراز و نشیب‏هاى زندگى بر اثر غفلت و گناه دستخوش گرفتگى و کدورت مى‏گردد، و آن‏گاه که نعمت‏هاى خدا را در حق انسان به یادش آورى زنگارها زدوده مى‏شود و شفاف مى‏گردد.
«ابومسلم» در تفسیر آیه مورد بحث مى‏گوید: بى‏گمان گناهکارى و گناه‏ورزى آنان و دمخورشدنشان به قانون‏شکنى و بیداد، و غرور و غفلت آنان از حق و عدالت، بسان پرده‏اى ضخیم بر دل‏هایشان افکنده شد، و آن‏گاه کارشان به جایى رسید که خرد آنان از کار افتاد و سود و زیان حقیقى را از پندارى نشناختند؛ چرا که نیندیشیدن در فرجام کارها و گناه‏ورزى بسیار و فرو رفتن در مستى و پستى و بیداد، انگیزه‏هاى غفلت و بیگانگى از خدا را قدرت مى‏بخشد و انسان را از بازگشت به حق و اصلاح‏پذیرى و توبه دور مى سازد، و اورا به پافشارى در اصلاح ستیزى و زشت‏کارى سوق مى‏دهد، و آن‏گاه است که شیطان بر دل چیره مى‏گردد و با حاکمیت آن، انسان از یکتاگرایى و ایمان و پروا و پاکى بیگانه مى‏شود.
«بلخى» مى‏گوید: آیه مورد بحث نشانگر درستى دیدگاه پیروان مذهب اهل بیت مى‏باشد که اثر طبیعى گناه و بیداد باعث زنگارگرفتگى دل و مهرخوردگى آن مى‏گردد، و آن‏گاه کار انسان به جایى مى‏رسد که اصلاح ستیزى و زشت کردارى بر دل غالب و چیره مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
15) به باور «ابن عباس» واژه «کلّا» بیانگر آن است که کفرگرایان هرگز روز رستاخیز را گواهى نمى‏کنند، و از انکارگرى و محاسبه‏ناپذیرى خویش دست بر نمى‏دارند.
از دیدگاه گروهى از مفسران منظور آیه این است که: کفرگرایان و تبهکاران در روز رستاخیز از مهر و رحمت پروردگار خود و فضل و احسان او باز داشته مى‏شوند.
از دیدگاه «ابومسلم» آنان از رحمت خدا دور و از پاداش پر شکوه او محروم و از خشنودى او بیگانه‏اند.
از امیرمؤمنان نیز آورده‏اند که: محرومون عن ثوابه و کرامته و...
آنان آن روز از پاداش و احسان او محرومند. [ نظرات / امتیازها ]
  داريوش بيضايي - تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی
7) قوله تعــــالی: {کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی‏ سِجِّینٍ وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ کِتابٌ مَرْقُومٌ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثیمٍ إِذا تُتْلی‏ عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحیمِ ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ}
در کافی ذیل آیات فوق از فضیل روایت کرده که سؤال نمودم از حضرت موسی بن جعفر ع معنای آیه را فرمود فجار اشخاصی هستند که جرئت پیدا کردند بر ظلم و ستم نمودن در حق ما ائمه و اعمال آنها بسوی آسمان بالا نرود زیر طبقه هفتم زمین حبس شود.
پس از آن میفرماید ای محمّد ﷺ چگونه میتوانی به حقیقت سجین آگاه شوی کتابیست که بقلم نوشته شده, وای بحال منکران و دورغگویان آنانکه روز جزا را تکذیب میکنند و ایمان به آن ندارند و تکذیب نکند روز جزا را کسی مگر سمتکاران و بدکرداران عالم و چون آیات ما را بر آنها تلاوت کنید گویند این افسانه پیشینیان است.
علی بن ابراهیم از حضرت باقر ع روایت کرده فرمود این آیه اشاره به اولی و دومی است که تکذیب کردند, پیغمبر اکرم ﷺ در باطن و پیروان ایشان تکذیب خواهند نمود, حضرت حجه ع آن حضرت میگویند ما شما را از فرزندان حضرت فاطمه ع نمیشناسیم, اینچنین نیست که آنها گمان کرده اند بلکه تاریک ظلم و بدکرداری ایشان بر دلهای آنها غلبه کرده است که آیات ما را انکار میکنند.
در کافی ذیل آیات فوق از حضرت باقر ع روایت کرده فرمود: نیست بنده ای مگر آنکه در دل او نقطه سفیدی است چون مرتکب گناه میشود آن به سفیدی به سیاهی مبدل گردد, اگر بعد از آن توبه نمود سیاهی برطرف شود و چنانچه گناه و معصیت را ادامه داد و توبه نکرد هر لحظه سیاهی آن افزوده شود تا تمام سفیدی را فرا گیرد, در آنوقت دیگر صاحبش اقدام به عمل خیری نتواند کرد و این حدیث را طبرسی نیز روایت کرده است.
"چنین نیست که مردم خیال کردند آنها از معرفت پــــــروردگارشان در پرده نادانی مستور و از ثواب خــــــداوند محروم و ممنوع هستند."
ابن بابویه ذیل آیات فوق از حسن بن فضال روایت کرده که از حضرت رضا ع معنای آیات را سؤال نمودم فرمود: خـــــداوند در مکان معینی نیست و حلول در مکانی نکند تا بندگانش از او مستور و در پس پرده باشند, مراد آن است که خـــــداوند بندگان را از ثواب و پاداش اعمال ممنوع و محجوب میگرداند.
همانا کافران را به آتش دوزخ افکنند و به آنها گویند این همان عذابی است که آنرا تکذیب میکردند.
در کافی از محمّد بن فضیل روایت کرده از حضرت موسی بن جعفر ع {ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ} سؤال نمودم فرمود: منافقین چون مشاهده کردند مقام و منصب امیرالمؤمنین ع را در روز قیامت و دیدند که آنحضرت به جهنم دستور میدهد که این مرد برای تو, او را بگیر , چه او از دشمنان من است و آن دیگری را برای من واگذار که از دوستداران من بود, فرشتگان از طرف پـــــــروردگار به منافقین و دشمنان اهل بیت خطاب کنند, این وجود مقدس که قسیم دوزخ و بهشت است همان امیرالمؤمنین ع است که شما او را تکذیب میکردید و حقش را غصب نموده و به حضرتش ظلم و ستم میکردید. [ نظرات / امتیازها ]