از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
21) (کلا اذا دکت الارض دکا دکا):(نه چنین نیست ، در روزی که زمین به گونه ای عجیب متلاشی شود) [ نظرات / امتیازها ]
22) (و جاء ربک و الملک صفا صفا):(و ملائکه امر پروردگارت را صف به صف بیاورند) [ نظرات / امتیازها ]
23) (و جای ء یومئذ بجهنم یؤمئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری ):(و جهنم راحاضر سازند، آنوقت انسان متذکر می شود، اما چه وقت تذکر است ؟) [ نظرات / امتیازها ]
24) (یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی ):(می گوید: ای کاش برای امروز چیزی از پیش فرستاده بودم ) [ نظرات / امتیازها ]
25) (فیومئذ لا یعذب عذابه احد):(پس در آن روز هیچ کس دشمن خود را به چنان عذابی شکنجه نکرده ) [ نظرات / امتیازها ]
26) (و لا یوثق وثاقه احد):(و کند و زنجیر آن را به پای کسی نبسته )می فرماید: چنین نیست که ارزش و کرامت به مال و اموال باشد، بلکه بزودی وقتی که قیامت بپاشود، انسانها متوجه می شوند که زندگی دنیا و اسباب آن مقصود بالذات وهدف نهایی نبوده و آنوقت آرزو می کنند که ای کاش برای امروز که زندگی واقعی است چیزی از پیش فرستاده بودیم ، ولی این آرزو هیچ فایده ای ندارد و نمی تواند عذاب را ازآنان دفع کند، می فرماید: آن زمانکه زمین به سختی در هم کوبیده و متلاشی شود و امرخدا بیاید و ملائکه صف به صف برسند و همه اسباب طبیعی منقطع گردند و حجابهاکنار روند و آن زمانکه جهنم برای گنه کاران و گمراهان ظاهر و آشکار شود، آنوقت است که انسان به روشن ترین وجهی متذکر می شود و در می یابد که آنچه در دنیا به اودادند چه خیر و چه شر، همه از باب امتحان بوده ولی او به راه خطا رفته و در عبادت واطاعت پروردگارش کوتاهی نموده ، ولی دیگر در آن روز تذکر چه سودی دارد؟ چون تذکر وقتی مفید است که فرد بتواند پس از آن بوسیله توبه و عمل صالح گذشته را جبران کند، اما در روز جزا هنگام عمل و جای توبه نیست .آنوقت از روی حسرت می گوید: ای کاش در دنیا برای زندگی حقیقی ام که زندگی آخرت است ، توشه ای فرستاده بودم ، وعمل صالحی بجا آورده بودم و اینکه آخرت رازندگی می نامد، به دلیل آنست که زندگی دنیا در جوار زندگی آخرت لهو و بازی و سرگرمی بیهوده است و این امر راانسان در روز قیامت متوجه می شود و می فهمد که دنیا مقصود و هدف بالذات نبوده ،بلکه مقصد حقیقی زندگی آخرت و جوار قرب حق بوده است .و آنروز عذاب خدا آنچنان شدید و سخت است که احدی از خلق کسی را آنطورعذاب نکرده و به زنجیر کشیدن و در بند کردن خداوند برای مجرمین آنقدر شدید وناگوار است که احدی از خلق کسی را آنطور در بند نکرده و این کلام کنایه از نهایت شدت در تهدید است .البته بعضی قاریان (یعذب )و (یوثق ) را به صیغه مجهول قرائت کرده اند که در این صورت معنا چنین خواهد بود که هیچ کس در روز قیامت ، عذاب این انسان و گرفتاری او را ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
27) (یا ایتها النفس المطمئنه ):(ای جان اطمینان یافته و با ایمان ) [ نظرات / امتیازها ]
28) (ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ):(خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد) [ نظرات / امتیازها ]
29) (فادخلی فی عبادی ):(و به صف بندگان من وارد شو) [ نظرات / امتیازها ]
30) (و ادخلی جنتی ):(و به بهشت من در آی )نفس مطمئنه نفسی است که با علاقه مندی و یاد پروردگارش آرامش و سکون یافته وبه آنچه خداوند برایش بپسندد، رضایت می دهد وخود را بنده ای می بیند که مالک هیچ نفع و ضرری برای خودنیست و دنیا و همه مافیها را یک زندگی مجازی و مقدمه ای برای آخرت می بیند، در نتیجه نه نعمات و توانگری ، او را به کفر و طغیان می کشاند و نه فقر و تنگدستی ، باعث ناشکری وکفران او می شود، بلکه در هر حالت بر عبودیت پابرجاست و از صراط مستقیم انحراف نمی یابد، به هر جهت از همان لحظه ای که نفوس مطمئنه زنده می شوند، تا لحظه ای که وارد بهشت می گردند و بلکه از همان لحظه مرگشان تا وقتی که به بهشت جاوید وارد می شوند به آنان خطاب می رسد که : ای نفس مطمئنه ،بسوی پروردگارت بازگرد در حالیکه هم تو از خداوند راضی هستی و به قضا و قدرتکوینی و تشریعی او رضایت داری و هیچ حادثه ناگواری تو را به خشم نمی آورد وهیچ معصیتی قلبت را منحرف نمی سازد، و هم خدای تعالی از تو راضیست ، چون تو ازروش بندگی عدول نکرده ای ، آنوقت در مقام تکریم و احترام از ناحیه پروردگارش مخاطب قرار می گیرد که : حالا که تو با حالت راضی و مرضی به سوی من باز می گردی ،پس در زمره بندگانم درآی و در بهشت من داخل شو.لذا صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا و حائز مقام عبودیت است و این کلام در حقیقت امضا و تأیید عبودیت اوست و منزلگاه ابدی او را معین می کند و باید هم همینطور باشد، چون بنده ای که بکلی از ادعای استقلال منقطع گشت و خود را فانی دیدو ذات و صفات و افعال خود را ملک مطلق پروردگارش دانست ، مظهر کامل عبودیت است (16). [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - احسن الحدیث
21) کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا
لفظ «کلا» باز ردع‌ ‌است‌ ‌از‌ فَیَقُول‌ُ رَبِّی‌ أَکرَمَن‌ِ یکی‌ ‌از‌ شرائط آمدن‌ قیامت‌ کوبیدن‌ و ریز ریز شدن‌ زمین‌ ‌است‌، تکرار «دکا» دلالت‌ ‌بر‌ کمال‌ کوبیده‌ شدن‌ دارد «کشاف‌ گوید: «دکا ‌بعد‌ دک‌» منظور ‌از‌ آمدن‌ ‌خدا‌، آمدن‌ فرمان‌ خداست‌«1» وَ الأَمرُ یَومَئِذٍ لِلّه‌ِ انفطار/ 19، ‌به‌ عبارت‌ دیگران‌ منظور ‌از‌ آمدن‌ ‌خدا‌ آنست‌، وعده‌های‌ ‌خدا‌ چنان‌ عملی‌ می‌شود و چنان‌ تحقق‌ پیدا می‌کند ‌که‌ تمام‌ حجابات‌ و ابهامها ‌از‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ طرف‌ می‌شود نظیر: یَومَئِذٍ یُوَفِّیهِم‌ُ اللّه‌ُ دِینَهُم‌ُ الحَق‌َّ وَ یَعلَمُون‌َ أَن‌َّ اللّه‌َ هُوَ الحَق‌ُّ المُبِین‌ُ نور/ 25، ‌علی‌ ‌هذا‌ نسبت‌ «آمدن‌» ‌به‌ ‌خدا‌ مجاز عقلی‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
22) وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا
آمدن‌ ملائکه‌ ‌برای‌ اجراء فرمان‌ خداست‌، ‌در‌ جای‌ دیگر آمده‌ ‌است‌ وَ یَوم‌َ تَشَقَّق‌ُ السَّماءُ بِالغَمام‌ِ وَ نُزِّل‌َ المَلائِکَةُ تَنزِیلًا فرقان‌/ 25، «صفا صفا» حال‌ ‌است‌ ‌به‌ معنی‌ «مصطفین‌» زمخشری‌ ‌در‌ تفسیر ‌آن‌ گوید: «فیصطفون‌ صفا ‌بعد‌ صف‌». [ نظرات / امتیازها ]
23) ‌در‌ زمینه‌ آمدن‌ جهنم‌ روایتی‌ ‌در‌ مجمع‌ البیان‌ ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌از‌ طریق‌ ابو سعید خدری‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌آن‌ حضرت‌ فرمود ... هفتاد هزار ملک‌ جهنم‌ ‌را‌ می‌آورند و ‌با‌ هفتاد هزار افسار ‌آن‌ ‌را‌ می‌کشند، یکباره‌ چنان‌ گسترده‌ می‌شود ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ ‌آن‌ حال‌ بماند همه‌ ‌را‌ می‌سوزاند، ‌من‌ پیش‌ جهنم‌ می‌آیم‌، جهنم‌ می‌گوید ای‌ محمّد صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌با‌ ‌من‌ چکار داری‌! ‌خدا‌ گوشت‌ تو ‌را‌ ‌بر‌ ‌من‌ حرام‌ کرده‌ ‌است‌ همه‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز «نفسی‌ نفسی‌» گویند

«و ‌ان‌ محمّدا یقول‌ رب‌ امتی‌ امتی‌».

‌اینکه‌ روایت‌ ‌در‌ کشاف‌ و تفسیر ‌إبن‌ کثیر و جاهای‌ دیگر ‌با‌ کمی‌ تفاوت‌ نقل‌ ‌شده‌ ‌است‌.

و ‌در‌ تفسیر برهان‌ ‌از‌ امالی‌ شیخ‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا ‌از‌ پدرانش‌ ‌از‌ امیر المؤمنین‌ ‌از‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ صلوات‌ اللّه‌ ‌علیهم‌ نقل‌ گردیده‌ ‌است‌.

وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌ کنایه‌ ‌از‌ بی‌ فائده‌ بودن‌ تذکر ‌است‌، ‌یعنی‌ «‌من‌ انی‌ ینفع‌ ‌له‌ الذکری‌» [ نظرات / امتیازها ]
25) فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ
ضمر «عذابه‌‌-‌ وثاقه‌» راجع‌ ‌به‌ خداست‌ ‌یعنی‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز هیچ‌ کس‌ مانند ‌خدا‌ عذاب‌ نمی‌کند و هیچ‌ کس‌ مانند ‌خدا‌ ‌به‌ زنجیر نمی‌کشد، ‌یعنی‌ عذاب‌ و بستن‌ ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز بالاتر ‌از‌ بستن‌ و عذاب‌ خلق‌ ‌است‌، ‌اینکه‌ تعبیر ‌برای‌ تشدید انذار ‌است‌. و ‌اینکه‌ اختیار مجمع‌ البیان‌ و المیزان‌ می‌باشد. [ نظرات / امتیازها ]
27) یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ
ترسیم‌ مرگ‌ و آخرت‌ انسانی‌ ‌است‌ ‌که‌ موحّد ‌است‌ و ‌از‌ عهده امتحان‌ ‌بر‌ آمده‌ ‌است‌، نفس‌ مطمئن‌ انسانی‌ ‌است‌ ‌که‌ قلبش‌ ‌با‌ وعده‌های‌ ‌خدا‌ اطمینان‌ و آرامش‌ پیدا کرده‌ و ‌در‌ زندگی‌ مطیع‌ ‌خدا‌ بوده‌ ‌است‌، ‌اینکه‌ نفس‌، مطمئن‌ و آرام‌ ‌است‌،می‌داند ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ‌برای‌ ‌خدا‌ انجام‌ دهد بی‌ پاداش‌ نخواهد ‌بود‌ و ‌هر‌ گرفتاری‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ پیش‌ آید سبب‌ رفعت‌ مقام‌ ‌او‌ ‌است‌، ‌پس‌ قلبش‌ کاملا مطمئن‌ و آرام‌ ‌است‌.ظاهرا منظور ‌از‌ «نفس‌ مطمئنة» ‌در‌ ‌آیه‌ روح‌ انسان‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ زمینه‌ روایتی‌ ‌در‌ کافی‌ کتاب‌ جنائز نقل‌ ‌شده‌ ‌است‌:‌در‌ ‌آن‌ موقع‌ ندا کننده‌ای‌ ‌از‌ جانب‌ خدای‌ ‌با‌ عزت‌ روح‌ ‌او‌ ‌را‌ ندا می‌کنند ‌ یا ‌ ایتها النفس‌ المطمئنة ‌ [ نظرات / امتیازها ]
28) ‌ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً
که‌ ‌به‌ محمّد و اهل‌ بیت‌ ‌او‌ مطمئن‌ بودی‌ ارجعی‌ ‌الی‌ ربک‌در‌ اثر اطاعت‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و رسیدن‌ ‌به‌ پاداش‌، ‌به‌ مقام‌ «راضیه‌ مرضیة» رسیده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌خدا‌ و ‌خدا‌ ‌از‌ ‌او‌ خشنود ‌است‌ راضیة (بالولایة) مرضیة (بالثواب‌» [ نظرات / امتیازها ]
29) فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی
(اللهم‌ ارزقنا) منظور ‌از‌ «عبادی‌» بندگان‌ خالص‌ خداست‌ ‌که‌ ‌از‌ پیش‌ گذشته‌اند. فَادخُلِی‌ فِی‌ عِبادِی‌ (‌یعنی‌ محمّدا و اهل‌ بیته‌) [ نظرات / امتیازها ]
30) وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌ راجع‌ ‌به‌ دخول‌ بهشت‌ ‌است‌، اضافه جنت‌ بیاء متکلم‌ ‌برای‌ تشریف‌ و عظمت‌ بهشت‌ ‌است‌، ‌اینکه‌ تعبیر فقط یک‌ بار ‌در‌ قرآن‌ مجید آمده‌ ‌است‌.وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌ ‌در‌ ‌آن‌ وقت‌ چیزی‌ ‌به‌ ‌او‌ محبوبتر ‌از‌ خروج‌ روح‌ ‌او‌ و ‌لا‌ حق‌ شدن‌ ‌به‌ منادی‌ نیست‌. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر اثنا عشری‏
21) کَلاّ إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ دَکًّا دَکًّا (21)

کَلّا: (منع‌ ‌است‌ ‌از‌ فعل‌ مذکور و انکار ‌آن‌) ‌یعنی‌ باز ایستید ‌از‌ ‌اینکه‌ امر ناشایسته‌ ‌بعد‌ تهدید فرماید ‌بر‌ ‌آن‌ و تحسر آنان‌ ‌به‌ تفریط: إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ:
یاد کن‌ زمانی‌ ‌را‌ ‌که‌ شکافته‌ شود زمین‌، دَکًّا دَکًّا: شکستنی‌ ‌بعد‌ ‌از‌ شکستنی‌،
‌یعنی‌ پاره‌ پاره‌ گردد و بلندی‌ها و جبال‌ ‌آن‌ همه‌ هموار گردند، ‌ یا ‌ مانند گرد ‌بر‌ هوا منتشر و پراکنده‌ شود و همه زمین‌ هموار ‌که‌ اصلا پست‌ و بلند ‌در‌ ‌آن‌ نباشد، ‌ یا ‌ کشیده‌ شود زمین‌ ‌در‌ روز قیامت‌. [ نظرات / امتیازها ]
22) وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا (22)

وَ جاءَ رَبُّک‌َ: و بیاید امر پروردگار تو، ‌یعنی‌ ظاهر گردد آیات‌ قدرت‌ و آثار هیبت‌ و سطوت‌ پروردگار تو.

بیان‌‌-‌ ‌اینکه‌ مطلب‌ مبرهن‌ ‌شده‌ ‌که‌ حق‌ ‌تعالی‌ محل‌ّ حوادث‌ نیست‌ و حرکت‌ و انتقال‌ و تغییر ‌از‌ لوازمات‌ امکان‌ و جسم‌ و ذات‌ الهی‌ منزّه‌ و متعالی‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌آن‌.

بنابراین‌ اسناد مجیی‌ ‌در‌ ‌آیه‌ تمثیل‌ ‌است‌ ‌برای‌ ظهور آیات‌ اقتدار و تبیین‌ آثار قهر و سلطنت‌ سبحانی‌ و بروز ابهت‌ و سطوت‌ کبریائی‌ ‌که‌ تمام‌ عرصه‌ قیامت‌ ‌را‌ متزلزل‌ گرداند ‌به‌ جهت‌ بسط قضا و جزا. وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا: و می‌آیند فرشتگان‌ ‌در‌ عرصه محشر صفی‌ ‌از‌ ‌پس‌ صفی‌ ‌به‌ حسب‌ منازل‌ و مراتب‌. نزد بعضی‌ اهل‌ ‌هر‌ آسمانی‌ صفی‌ جداگانه‌ باشند.

علّامه مجلسی‌ (رحمه‌ اللّه‌) ‌در‌ بحار ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ نموده‌ ‌که‌ چون‌ روز قیامت‌ شود: حق‌ ‌تعالی‌ جمیع‌ خلایق‌ ‌را‌ ‌در‌ زمین‌ مسطحی‌ جمع‌ و امر فرماید ‌به‌ سوی‌ ملائکه‌ آسمان‌ دنیا ‌که‌ نازل‌ شوند ‌در‌ صفحه محشر، ‌پس‌ اهل‌ آسمان‌ اول‌ ‌که‌ دو برابر جمعیت‌ انس‌ و جن‌ باشند، نازل‌ شوند اطراف‌ خلایق‌ ‌را‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ اهل‌ آسمان‌ دوم‌ و همچنین‌ ‌تا‌ تمام‌ اهالی‌ و ساکنان‌ آسمانهای‌ هفتگانه‌ نازل‌ می‌شوند ‌در‌ صحرای‌ محشر، و ملائکه هفت‌ سرادقات‌ آسمان‌ احاطه‌ نمایند خلایق‌ ‌را‌.«1» [ نظرات / امتیازها ]
23) وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌ (23)

وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ: و آورده‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ روز جهنّم‌، ‌یعنی‌ ظاهر کرده‌ شود ‌از‌ ‌پس‌ پرده‌ حجاب‌ و اهاویل‌ ‌آن‌ باهل‌ محشر نموده‌ شود. یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ:

‌در‌ ‌آن‌ روز یاد کند و متذکّر شود آدمی‌ گناهان‌ ‌خود‌ ‌را‌، ‌ یا ‌ عالم‌ شود ‌به‌ قبح‌ عمل‌ ‌خود‌ و بدان‌ پشیمانی‌ خورد، وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌: و ‌از‌ کجا ‌باشد‌ یاد کردن‌ ‌ یا ‌ پند گرفتن‌! و ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ کجا ‌باشد‌ فایده تذکّر یافتن‌ و پند گرفتن‌! چه‌ ترتّب‌ فایده‌ و نفع‌ منوط ‌است‌ ‌بر‌ تذکّر ‌در‌ دنیا نه‌ آخرت‌. زیرا قیامت‌ معارف‌ ضروری‌ شود و حال‌ آنکه‌ ایمان‌ باید [‌به‌] اختیار ‌باشد‌ و ‌آن‌ ‌در‌ اینجاست‌ نه‌ آنجا.

تنبیه‌‌-‌ ‌علی‌ ‌بن‌ ابراهیم‌ قمی‌ (رحمه‌ اللّه‌) ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ نموده‌ چون‌ ‌آیه‌ «وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ» نازل‌ شد، ‌از‌ حضرت‌ پیغمبر صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌از‌ ‌آن‌ سؤال‌ کردند، فرمود: خبر داد مرا جبرئیل‌ ‌به‌ درستی‌ ‌که‌ ‌خدا‌‌-‌ ‌که‌ نیست‌ خدائی‌ سزاوار پرستش‌ و ستایش‌، مگر ذات‌ یگانه ‌او‌‌-‌ وقتی‌ ظاهر سازد و جمع‌ فرماید اولین‌ و آخرین‌ ‌را‌، آورد جهنم‌ ‌را‌ ‌به‌ هزار زمام‌ و ‌هر‌ زمامی‌ صد هزار ملک‌ غلاظ و شداد ‌برای‌ ‌آن‌ حدّت‌ و غضب‌ و زفیر و شهیق‌ ‌باشد‌، و شراره‌ای‌ دارد ‌که‌ ‌اگر‌ ‌خدا‌ تأخیر نیاندازد خلایق‌ ‌را‌ ‌برای‌ حساب‌، ‌هر‌ آینه‌ هلاک‌ شوند جمیع‌ ‌آنها‌. ‌پس‌ بیرون‌ آید گردنه‌ای‌ ‌از‌ آتش‌ جهنّم‌ و احاطه‌ کند خلایق‌ ‌را‌، نیکان‌ و بدان‌ ‌را‌، نباشد خلقی‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌خدا‌ و نه‌ ملکی‌ و نه‌ پیغمبری‌ مگر آنکه‌ ندا کند: نفسی‌ نفسی‌، و تو ای‌ پیغمبر ‌خدا‌ ندا کنی‌: امّتی‌ امّتی‌. ‌پس‌ بگذارند ‌بر‌ جهنّم‌، صراط ‌را‌، باریک‌تر ‌از‌ مو و تیزتر ‌از‌ شمشیر، سه‌ قنطره‌ دارد: اوّلی‌ امانت‌ و رحم‌ و ‌بر‌ دوّمی‌ نماز و ‌بر‌ سوّمی‌ حکم‌ پروردگار عالمیان‌، و مکلّف‌ شوند ‌به‌ مرور ‌بر‌ صراط. ‌پس‌ نگهدارد ‌آنها‌ ‌را‌ رحم‌ و امانت‌، ‌پس‌ ‌اگر‌ نجات‌ یافتند ‌از‌ ‌آن‌، نگهدارد ‌ایشان‌ ‌را‌ نماز، ‌پس‌ ‌اگر‌ ‌از‌ نماز و ادای‌ وظائف‌ ‌آن‌ نجات‌ یافتند، منتهی‌ شود امر ‌به‌ حکم‌ پروردگار عالمیان‌ و ‌اینکه‌ ‌است‌ فرمایش‌: «ان‌ّ ربّک‌ لبالمرصاد».«1» [ نظرات / امتیازها ]
24) یَقُول‌ُ یا لَیتَنِی‌ قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌ (24)

و چون‌ کافر مفرط مشاهده‌ کند ‌که‌ پند و تذکّر یافتن‌ ‌آن‌ روز فایده‌ ندارد یَقُول‌ُ یا لَیتَنِی‌: می‌گوید کاشکی‌ ‌من‌، قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌: مقدّم‌ داشتمی‌ عمل‌ خیری‌ و طاعتی‌ ‌برای‌ زندگانی‌ ‌من‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ عالم‌ ‌ یا ‌ ‌در‌ ایّام‌ زندگانی‌ ‌من‌ ‌در‌ دنیا.

تنبیه‌‌-‌ آیه شریفه‌ دلیل‌ متقن‌ و حجّت‌ امتنی‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنکه‌ بندگان‌ مختارند ‌در‌ تکالیف‌ اوامر و نواهی‌ الهی‌ و محجور نیست‌ ‌از‌ طاعات‌ و مجبور نیست‌ ‌بر‌ معاصی‌، بلکه‌ اختیار ‌است‌ ‌در‌ ‌هر‌ دو و لذا بنده‌ روز قیامت‌ حسرت‌ دارد ‌به‌ بجا نیاوردن‌ طاعات‌ و عبادات‌ و ندامت‌ دارد [‌به‌] بجا آوردن‌ منهیّات‌ و محرّمات‌، و ثواب‌ و عقاب‌ ‌بر‌ فعل‌ مختار مترتّب‌ خواهد ‌بود‌ ‌تا‌ عدل‌ حقیقی‌ متحقّق‌ شود. [ نظرات / امتیازها ]
26) وَ لا یُوثِق‌ُ وَثاقَه‌ُ أَحَدٌ (26)
وَ لا یُوثِق‌ُ: و بند و قید نکند ‌به‌ سلاسل‌ و اغلال‌ وَثاقَه‌ُ أَحَدٌ: مانند قید کردن‌ ‌خدا‌، هیچ‌ یک‌ ‌از‌ مردمان‌. مراد ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ روز قیامت‌ متولّی‌ عذاب‌ ‌خدا‌ و قید نمودن‌ کسی‌ ‌غیر‌ ‌از‌ ‌او‌ سبحانه‌ نباشد. زیرا همه‌ امر و حکم‌ ‌با‌ ‌خدا‌ ‌باشد‌ فقط. ‌ یا ‌ عذاب‌ نکند هیچ‌ کس‌ ‌در‌ دنیا مثل‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آخرت‌ و قید و بند نکند مثل‌ قید کردن‌ ‌خدا‌ ‌در‌ قیامت‌. زیرا عذاب‌ و قید سبحانی‌ ‌در‌ نهایت‌ شدّت‌ و غلظت‌ ‌باشد‌. حضرت‌ امیر المؤمنین‌ ‌علیه‌ السّلام‌ ‌در‌ کلمات‌ ‌خود‌ فرماید: و امّا اهل‌ المعصیة فخذلهم‌ ‌فی‌ النّار و اوثق‌ منهم‌ الاقدام‌ و غل‌ّ منهم‌ الأیدی‌ ‌إلی‌ الأعناق‌ و البس‌ اجسادهم‌ سرابیل‌ القطران‌ و قطّعت‌ ‌لهم‌ منها مقطّعات‌ ‌من‌ النّارهم‌ ‌فی‌ عذاب‌ ‌قد‌ اشتدّ حرّه‌ ...: و امّا اهل‌ معصیت‌، ‌پس‌ مخذول‌ و خوار شوند ‌در‌ آتش‌، و قید و بند کنند پاهای‌ ‌آنها‌ ‌را‌، و غل‌ نمایند دست‌های‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ ‌به‌ گردنهای‌ ‌ایشان‌، و بپوشانند بدن‌های‌ ‌آنها‌ ‌را‌ لباس‌ قطران‌، و قطعه‌ قطعه‌ شود [‌برای‌] ابدان‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌آن‌ لباس‌ پاره‌های‌ آتش‌، ‌ایشان‌ ‌در‌ عذابی‌ باشند ‌به‌ تحقیق‌ شدید و زیاد گردد سوزش‌ ‌آن‌.«1»

‌بعد‌ الطاف‌ ‌خود‌ ‌را‌ نسبت‌ ‌به‌ مؤمن‌ تذکّر فرماید ‌در‌ وقت‌ موت‌ ‌او‌، ‌ یا ‌ ‌در‌ روز قیامت‌، ‌ یا ‌ ‌در‌ وقت‌ دخول‌ بهشت‌، خطاب‌ نماید ‌به‌ زبان‌ ملک‌ ‌ یا ‌ ایجاد کلامی‌: [ نظرات / امتیازها ]
27) یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ (27)

یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ: ای‌ صاحب‌ نفس‌ آرام‌ گرفته‌ ‌به‌ ذکر ‌من‌، و فارغ‌ و مستغنی‌ ‌از‌ ‌غیر‌ ‌من‌، ‌که‌ شاکر بودی‌ ‌در‌ نعمت‌ و صابر بودی‌ ‌در‌ بلیّه‌. ‌ یا ‌ ایمان‌ آورنده ‌از‌ سر اطمینان‌ و یقین‌ بدون‌ خلجان‌ ریب‌ و شکّی‌ ‌در‌ وحدانیّت‌ ‌من‌، ‌ یا ‌ ایمنی‌ ‌از‌ خوف‌ و حزن‌ و عتاب‌ و عذاب‌ ‌من‌ [ نظرات / امتیازها ]
28) ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ راضِیَةً مَرضِیَّةً (28)

ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ: باز گرد ‌به‌ سوی‌ موعد رحمت‌ پروردگار ‌خود‌، راضِیَةً:

‌در‌ حالتی‌ ‌که‌ راضی‌ باشی‌ ‌به‌ آنچه‌ ‌به‌ تو دهند. ‌ یا ‌ شاکر و صابر بودی‌ ‌در‌ دنیا ‌به‌ آنچه‌ ‌به‌ تو رسیده‌ ‌بود‌، ‌ یا ‌ خشنودی‌ ‌به‌ افعال‌ ‌خود‌ ‌که‌ مشاهده ثواب‌ ‌آن‌ می‌کنی‌، مَرضِیَّةً: پسندیده‌ ‌شده‌ نزد ‌خدا‌ ‌به‌ بندگی‌ و اطاعت‌ و عملی‌ ‌که‌ کرده‌ای‌. [ نظرات / امتیازها ]
30) وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌ (30)

وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌: و داخل‌ شو ‌در‌ بهشت‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌ایشان‌ ‌ یا ‌ ‌با‌ زمره‌ و گروه‌ متقربان‌ و شایستگان‌.

تنبیه‌‌-‌ ‌به‌ طور اجمال‌ نفس‌ انسانی‌ جوهری‌ ‌است‌ ‌از‌ عالم‌ ملکوت‌ ‌که‌ ‌به‌ حکمت‌ بالغه‌، خدای‌ ‌تعالی‌ ‌او‌ ‌را‌ متعلّق‌ ‌به‌ بدن‌ ‌برای‌ رسیدن‌ ‌به‌ کمالات‌ معنوی‌ و ترقیات‌ روحانی‌ [کرده‌ ‌است‌] و ‌اینکه‌ نفس‌ ‌به‌ اعتبار طواری‌ حالات‌ درجاتی‌ دارد:

1‌-‌ ‌به‌ اعتبار آنکه‌ ذاتا مایل‌ ‌به‌ شهوات‌ و راغب‌ ‌به‌ صفات‌ شیطانی‌ ‌است‌، «امّاره‌» نامند.

2‌-‌ ‌به‌ اعتبار آنکه‌ اصلش‌ ‌از‌ عالم‌ ملکوت‌ ‌است‌، بسا شود ‌بعد‌ ‌از‌ تمایل‌ ‌به‌ شهوات‌ ‌خود‌ ‌را‌ ملامت‌ و سرزنش‌ نماید، آنرا، «لوّامه‌»، نامند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
21)
1 - خداوند، بازدارنده انسان از عشقورزى به ثروت و تصاحب حق دیگران و بى توجّهى به نیازمندان و یتیمان

بل لاتکرمون الیتیم . و لاتحـضّون ... و تأکلون ... و تحبّون ... کلاّ

حرف «کلاّ»، براى ردع و بازداشتن مخاطب از امورى است که پیش از آن مطرح بوده است.

2 - زمین، هنگام برپایى قیامت، به شدت کوبیده و سست و نرم خواهد شد.

کلاّ إذا دکّت الأرض دکًّا دکًّا

«دکّ»; یعنى، منهدم ساختن کوه و دیوار و مانند آن (لسان العرب). تکرار دو مصدر «دکّاً دکّاً» بر کثرت آن دلالت دارد; یعنى، کوبیدن هاى مکرر، یکى پس از دیگرى تحقق خواهد یافت.

3 - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «کلاّ إذا دکّت الأرض دکّاً دکّاً» قال: هى الزَلْزَلة;(1)

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند «کلاّ إذا دکّت الأرض دکّاً دکّاً» روایت شده که مراد زلزله است.» [ نظرات / امتیازها ]
22)
1 - تجلّى حضور خداوند، در تمام صحنه هاى قیامت براى همه مردم

و جاء ربّک

خداوند، همواره و در همه جا، در دنیا و آخرت، حضور دارد. بنابراین معناى «جاء»، ظهور همین حقیقت براى حاضران در صحنه قیامت است; چه آن که آنان حضور خداوند را در همه امور، مشاهده خواهند کرد.

2 - انسان ها در قیامت، خود را به طور کامل، مقهور ربوبیت و تدبیر خداوند خواهند دید.

و جاء ربّک

اضافه «ربّ» به ضمیر خطاب - که به مخاطب خاصى نظر ندارد ـ بیانگر آن است که آنچه براى همگان مشهود خواهد شد، جلوه هاى ربوبیت خداوند در هر شخص است.

3 - رسیدگى به حال انسان ها در قیامت، از شؤون ربوبیت خداوند است.

کلاّ إذا ... و جاء ربّک

4 - فرشتگان در قیامت، در صف هایى منظّم، حضور یافته، به اجراى رسالت خویش خواهند پرداخت.

و الملک صفًّا صفًّا

کلمه هاى «صفّاً صفّاً» ـ به تأویل «مصطفّین» (در صفوف منظم قرار گرفته) ـ حال براى «المَلَک» است. «مَلَک» اسم جنس بوده و حرف «ال» در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد «ملائکه» دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ریشه «مِلْک» و به معناى سیاست گذار دانسته و گفته اند: شخص سیاست گذار، اگر انسان باشد «مَلِک» و اگر فرشته باشد، «مَلَک» نامیده مى شود. این کلمه در اصل «مأْلَک» و به معناى «رسالت» بوده است. (مفردات راغب)

5 - فرشتگان، مأمور رسیدگى به امور انسان ها در قیامت

و الملک صفًّا صفًّا

از جمله «یومئذ یتذکّر الإنسان» در آیه بعد، معلوم مى شود که حضور فرشتگان در قیامت در رابطه با کار انسان ها است.

6 - رسیدگى به کارهاى انسان ها در قیامت، داراى قسمت هاى گوناگون و تفکیک شده است.

صفًّا صفًّا

7 - فرشتگان در قیامت، در رده هاى مختلف دسته بندى شده و هر دسته مأموریتى ویژه دارند.

صفًّا صفًّا

8 - فرشتگان در قیامت، به فرمان خداوند و با نظارت کامل او، انجام وظیفه مى کنند.

و جاء ربّک و الملک

آمدن خداوند، کنایه از حضور کامل او است و عطف «ملک» بر «ربّک»، بیانگر آن است که حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نیست; بلکه در راستاى آن و بخشى از یک برنامه منسجم است.

9 - «على بن الحسن بن على بن فضّال عن أبیه قال: سألت الرضا(ع) ... عن قول اللّه عزّوجلّ «و جاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً» فقال: إنّ اللّه تعالى لایوصف بالمجىء و الذهاب تعالى عن الإنتقال إنّما یعنى بذلک و جاء أمر ربّک و الملک صفّاً صفّاً;(1)

على بن الحسن از پدرش روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع)، درباره سخن خداوند «و جاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً» پرسیدم، فرمود: خداوند متعال به آمدن و رفتن توصیف نمى شود. او والاتر از انتقال یافتن است. مقصود این است که امر پروردگارت، فرارسد و فرشتگان صف اندر صف حاضر شوند».
[ نظرات / امتیازها ]
23)
1 - روز قیامت، زمان عرضه جهنم بر حاضران

و جاْىء یومئذ بجهنّم

مراد از «آوردن جهنم به صحنه قیامت»، ممکن است انتقال آن به محشر و یا اظهار آن براى اهل محشر باشد. گفتنى است که در سوره هاى دیگر از نوع دوم سخن به میان آمده است.

2 - جهنم، قابل مشاهده براى تمام اهل محشر

و جاْىء یومئذ بجهنّم

3 - حاضران در صحنه قیامت، در آغاز برپایى آن جهنم را مشاهده نمى کنند.*

و جاْىء یومئذ بجهنّم

4 - جهنم، مقهور کارگزاران صحنه قیامت و عرضه آن بر اهل محشر بر عهده آنان است.

و جاْىء

مجهول آوردن فعل «جىء»، بر وجود مأمور براى آوردن جهنم دلالت دارد.

5 - قابلیت جهنم براى نقل و انتقال

و جاْىء یومئذ بجهنّم

6 - خطاکاران در قیامت با مشاهده جهنم، فرصت هاى از دست رفته را به یاد آورده و متوجّه آثار و پیامدهاى کردار خویش مى گردند.

یومئذ یتذکّر الإنسـن

«ال» در الإنسان»، ممکن است عهد ذکرى و اشاره به انسانى باشد که در آیات پیشین، فریفته نعمت ها و شِکوه گزار تنگدستى ها معرفى شده است. هم چنین مى تواند براى استغراق باشد و تذکر یافتن را به همه انسان ها تعمیم دهد. آیات بعد، احتمال نخست را تقویت مى کند.

7 - رفاه زدگان و ذلّت پنداران فقر، تنها به هنگام مواجه شدن با حوادث قیامت، به خطاى خویش پى برده، حقیقت را در خواهند یافت.

فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ... یومئذ یتذکّر الإنسـن

8 - مال دوستان و حرام خواران، در آخرت به ارزش حقیقى ثروت و لزوم مصرف آن در اطعام گرسنگان و فواید بزرگداشت یتیمان، پى خواهند برد.

لاتکرمون ... و لاتحـضّون ... تأکلون ... تحبّون ... کلاّ ... یومئذ یتذکّر الإنسـن

9 - قیامت، روز آشکار شدن حقایق براى همگان

یومئذ یتذکّر الإنسـن

10 - کوبیده و نرم شدن زمین، احساس حضور در پیشگاه خداوند و صفوف فرشتگان و مشاهده جهنم، برطرف سازنده غفلت هاى انسان و احیاگر حس پندپذیرى در او است.

إذا دکّت الأرض ... یومئذ یتذکّر الإنسـن

«یومئذ»، بدل براى «إذا» در «إذا دکّت الأرض...» و جمله «یتذکّر الإنسان» جزا براى آن است.

11 - برطرف شدن غفلت ها در قیامت، سودى به حال انسان ندارد.

و أنّى له الذکرى

به قرینه «یتذکّر الإنسان» ـ که بر تذکّر یافتن انسان دلالت دارد ـ مراد از نفى تذکّر در «أنّى له الذکرى» نفى سودمند بودن آن است که براى مبالغه در آن، اصل تذکرپذیرى منتفى دانسته شده است; زیرا تذکّرى که سودمند نباشد، با نبود آن یکسان است.

12 - در قیامت، هیچ زمینه اى براى تأثیر پند و موعظه وجود ندارد و شناخت حقیقت بى ثمر است.

و أنّى له الذکرى

«أنّى»; یعنى، «کیف» و «من أین» (چگونه و از کجا)، (العین). بنابراین استفهام انکارى در آیه شریفه متوجّه زمینه ها و عوامل است; یعنى، «چه عامل تأثیرگذارى وجود دارد که تذکر را براى انسان مؤثّر سازد؟»

13 - «[عن رسول اللّه فى قوله تعالى «و جىء یومئذ بجهنم» انّه] قال: یجىء بها سبعون ألف ملک یقودونها بسبعین ألف زمام;(1)

[از رسول خدا(ص) درباره قول خداى تعالى «و جىء یومئذ بجهنم» روایت شده که ]فرمود: هفتاد هزار فرشته، جهنم را با هفتاد هزار بند مى کشند و مى آورند». [ نظرات / امتیازها ]
24)
1 - خطاکاران در قیامت، فرورفته در حسرت و پشیمان از ترک ذخیره سازى توشه آخرت

و جاْىء یومئذ بجهنّم ... یقول یـلیتنى قدّمت لحیاتى

2 - در قیامت، افسوس خوردن بر گذشته و اظهار پشیمانى از فراهم نکردن اندوخته هاى کارساز، سودى نمى بخشد.

یـلیتنى قدّمت

3 - خطاکاران، زندگانى اخروى خویش را فاقد توشه هاى لازم دیده و در حسرت فرصت هاى برباد رفته بسر مى برند.

یـلیتنى قدّمت لحیاتى

4 - جهان آخرت، زندگى حقیقى انسان است و دنیا در مقایسه با آن، فاقد ویژگى هاى زندگانى است.

لحیاتى

تعبیر «حیاتى»، بیانگر آن است که گوینده آن، حیات را به آخرت اختصاص داده، آن گونه که گویا حیات او در دنیا، حیات نبوده است.

5 - انجام دادن کارهاى سودمند براى آخرت، تنها در دنیا امکان پذیر است.

یـلیتنى قدّمت لحیاتى

6 - پى بردن اهل محشر، به نتیجه بخش بودن کارهاى دنیا در آخرت

یومئذ یتذکّر الإنسـن ... یقول یـلیتنى قدّمت لحیاتى

جمله «یقول...» یا حال براى «الإنسان» و یا بدل اشتمال براى «یتذکّر» است. در هر دو صورت، برداشت یاد شده استفاده مى شود.

7 - کردار انسان در دنیا، ذخیره هایى ماندگار و تعیین کننده فرجام او در آخرت

قدّمت لحیاتى

8 - ارج نهادن به یتیمان، تغذیه نیازمندان، پرهیز از غصب ارث دیگران و دل نبستن به ثروت، توشه هایى سودمند براى آخرت

لاتکرمون ... لاتحـضّون ... تأکلون ... تحبّون ... یـلیتنى قدّمت لحیاتى

9 - محرومیت از توشه هاى اخروى، مایه ناکامى از زندگى حقیقى; حتى در آخرت

لحیاتى

لام در «لحیاتى» براى تحلیل است و «حیاة» ممکن است مصدر و به معناى «زنده شدن» باشد. بنابراین مفاد آیه شریفه این مى شود که: اى کاش! براى زنده شدن خود، از پیش توشه اى تهیه دیده بودم. این گفته نشان مى دهد که در آخرت، خطاکاران آرزوى زنده شدن داشته و خود را از حیات واقعى محروم مى بینند.

10 - تذکر و بیدارى انسان در قیامت، حاصلى جز پشیمانى و حسرت ندارد.

و أنّى له الذکرى . یقول یـلیتنى قدّمت لحیاتى [ نظرات / امتیازها ]
25)
1 - عذاب هاى الهى در آخرت، بى نظیر و غیر قابل تشبیه با عذاب هاى دیگران است.

فیومئذ لایعذّب عذابه أحد

ضمیر «عذابه» به «ربّک» در آیات پیشین برمى گردد و مفاد آیه شریفه، این است که در قیامت، مانند عذاب خداوند هیچ کس عذاب نمى کند.

2 - ترک یتیم نوازى، بى توجّهى به تغذیه فقیران، تصاحب ارث دیگران و دلبستگى شدید به ثروت، مایه گرفتارى به عذابى بى نظیر در قیامت

فیومئذ لایعذّب عذابه أحد

ضمیر «عذابه»، ممکن است به انسان برگردد که در آیات پیشین ویژگى هاى او بیان شده بود. در این صورت عذاب ـ که اسم مصدر و به معناى تعذیب است ـ به مفعول خود اضافه شده است و مفاد آیه شریفه این است که عذاب کردن آن فرد، به گونه اى انجام مى گیرد که کسى ـ جز خداوند ـ آن گونه عذاب نمى کند.

3 - ظهور قدرت مطلق خداوند در قیامت و سیطره فرشتگان بر صحنه هاى آن، دلیل بى نظیر بودن عذاب هاى او است.

فیومئذ لایعذّب عذابه أحد

حرف «فاء» در «فیومئذ»، آیه شریفه را بر مطالبى که در آیات پیشین بیان شد (از جمله آیه «و جاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً») تفریع کرده است.

4 - امکان وجود مشابه، براى عذاب هاى دنیوى خداوند

فیومئذ

قید «یومئذ» بى نظیر بودن عذاب هاى الهى را به آخرت اختصاص داده است; بنابراین وجود مشابه را براى عذاب هاى دنیوى، نفى نکرده است. [ نظرات / امتیازها ]
26)
1 - خداوند در قیامت، خطاکاران را چنان به بند مى کشد که از هیچ کس ساخته نیست.

و لایوثق وثاقه أحد

ضمیر «وثاقه» به «ربّک» در آیات پیشین برمى گردد. «وثاق» اسم مصدر براى «ایثاق» (به بند کشیدن) است; نظیر عطا و اعطاء. این کلمه به معناى آنچه چیزى را با آن ببندند، نیز آمده است (مفردات راغب)، ولى این معنا با ترکیب آیه شریفه سازگار نیست.

2 - عذاب هاى الهى در آخرت، گریزناپذیر است.

و لایوثق وثاقه أحد

3 - کسانى که یتیمان را گرامى نداشته و بر تغذیه مساکین توصیه نمى کنند و به ناحق ارث دیگران را تصرف کرده و به مال دنیا دل بسته اند، در قیامت به سخت ترین شکل به بند کشیده خواهند شد.

لاتکرمون ... لاتحـضّون ... تأکلون ... تحبّون ... و لایوثق وثاقه أحد

ممکن است ضمیر «وثاقه» به «الإنسان» برگردد. در این صورت «وثاق» به مفعول خود اضافه شده است. [ نظرات / امتیازها ]
27)
1 - برخى از انسان ها در قیامت، نفسى آرام و فارغ از دغدغه خاطر، خواهند داشت.

یـأیّتها النّفس المطمئنّة

اطمینان نفس، سکونت و آرامش و زوال وحشت آن است. (العین)

2 - خداوند، با انسان هایى که در قیامت روحى آرام و تسکین یافته دارند، سخن خواهد گفت آنان را بر این آرامش خواهد ستود.

یـأیّتها النّفس المطمئنّة

خطابى که در این آیه وجود دارد، به قرینه آیات پیشین ـ که ترسیم کننده صحنه قیامت بود ـ خطابى است که در قیامت صادر خواهد شد. توصیف مخاطب به «مطمئن»، نشان مى دهد که اطمینان در همان صحنه مورد نظر است.

3 - کردارى که ذخیره آخرت باشد، در قیامت اطمینان آور و مایه آرامش خاطر انسان خواهد بود.

یـلیتنى قدّمت لحیاتى ... یـأیّتها النّفس المطمئنّة

تقابل دو دسته اى که در این مجموعه آیات از آنان یاد شده است، بیانگر برداشت یاد شده است.

4 - آزمون دانستن فقر و غنا، گرامى داشت یتیمان، سیر کردن گرسنگان، تصرف نکردن ارث دیگران و پرهیز از مال دوستى، زمینه ساز اعتماد به رهایى از صحنه هاى وحشت بار قیامت

فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ... یـأیّتها النّفس المطمئنّة

«نفس مطمئن» ـ به قرینه آیات پیشین ـ انسانى است که از اوصاف ذکر شده در آن آیات، مبرّا باشد.

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحیح با یتیمان، مسکینان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت، فرونشاننده اضطراب درونى و مایه اطمینان نفس انسان

فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ... یـأیّتها النّفس المطمئنّة

توصیف «نفس» به «مطمئن» ـ در قیامت ـ ممکن است به اعتبار اطمینانى باشد که در دنیا، براى او حاصل شده بود.

6 - روح انسان، حقیقتى قابل خطاب و موجودى قابل اتصاف به اطمینان و اضطراب

یـأیّتها النّفس المطمئنّة

«نفس»، به معناى روح است. (صحاح)
[ نظرات / امتیازها ]
28)
1 - خداوند در قیامت، صاحبان قلب مطمئن را شایسته حضور در نزد خود خوانده و آنان را به قرب خویش دعوت خواهد کرد.

ارجعى إلى ربّک

2 - خداوند با فراخواندن صاحبان قلب آرام در قیامت به سوى خویش، جلوه هاى ربوبیت خود را بر آنان مى گستراند.

ارجعى إلى ربّک

ذکر هر یک از اسماى خداوند در این موارد، بیانگر نوع مواجه شدن افراد با او است و تعبیر «ربّک»، بیانگر این نکته است که صاحبان نفس مطمئن، مشمول ربوبیت خداوند و کمال افزون تر خواهند شد.

3 - تقرّب افزون تر به خداوند، پاداش کسانى است که براى آخرت خود پیشاپیش زاد و توشه ذخیره کرده اند.

یـلیتنى قدّمت لحیاتى ... ارجعى إلى ربّک

4 - میهمانان قرب خداوند در آخرت، به همه خواسته هاى خود دست یافته، از پاداش خویش خشنود خواهند بود.

راضیة

5 - برخوردارى از نفس مطمئن و تقرب به درگاه خداوند در قیامت، ویژه کسانى است که رضایت خداوند را به دست آورده اند.

مرضیّة

6 - خشنودى از خداوند و کسب رضایت او در دنیا، مایه راه یابى به درگاه او در آخرت است.

ارجعى إلى ربّک راضیة مرضیّة

«راضیة مرضیة» حال و بیانگر علت است. بنابراین رجوع به خداوند، پاداشِ دارا بودن آن دو حالت از پیش است.

7 - خشنود بودن از خداوند، زمینه ساز کسب رضایت او است.

راضیة مرضیّة

ترتیب ذکرى، ممکن است ناظر به ترتیب واقعى باشد; بنابراین، حالت «مرضیة» بودن، فرع حالت رضایت است.

8 - آزمون دیدن فقر و غنا، گرامى داشت یتیمان، تغذیه فقیران، ترک تصرف ارث دیگران و پرهیز از مال دوستى، مایه احساس رضایت انسان از خداوند و زمینه ساز رضایت خداوند از او است.

فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلیه ... راضیة مرضیّة

نفس «راضى» و «مرضى» ـ به قرینه آیات پیشین ـ انسانى است که از اوصاف ذکر شده در آن آیات، مبرّا باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
29)
1 - خداوند، با دعوت از صاحبان دل آرام و خشنود، آنان را به جمع بندگان خاص خود بار مى دهد.

فادخلى فى عبـدى

2 - بندگى خالص خداوند، مایه رسیدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عبـدى

انتساب بندگان به خداوند در «عبادى»، انتساب تشریفى است و این که به صاحبان دل آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بیانگر برترى رتبه آنان است.

3 - رسیدن به مقام اطمینان، رضایت از کارهاى خداوند و مورد پسند خدا بودن، از نشانه هاى رسیدن به مقام عبودیت است.

یـأیّتها النّفس المطمئنّة ... راضیّة مرضیّة . فادخلى فى عبـدى

حرف «فاء»، براى تفریع ما بعد بر قبل است.

4 - همنشین شدن با بندگان خالص خداوند در قیامت، حرکت به سوى او و بهره مندى از جلوه هاى ربوبیت او است.

ارجعى إلى ربّک ... فادخلى فى عبـدى

از معانى حرف «فاء»، تفصیل بعد از اجمال است و این آیه، رجوع به پروردگار را با تفصیل بیشترى بیان مى دارد. [ نظرات / امتیازها ]
30)
1 - خداوند در قیامت، انسان هاى دل آرام، راضى و مورد پسند خویش را به بهشتى خاص دعوت خواهد کرد.

و ادخلى جنّتى

اضافه «جنّة» به ضمیر متکلم و انتساب آن به خداوند، ممکن است براى بیان شرافت همان بهشت معروف و یا بیانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد که این دسته از بندگان به آن وارد خواهند شد.

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشینان آنان، در بهشت برین جاى داده خواهند شد.

فى عبـدى . و ادخلى جنّتى

3 - بهشت برین، جایگاه رشد و کمال در پرتو ربوبیت خداوند

ارجعى إلى ربّک ... و ادخلى جنّتى

این آیه، عطف بر آیه قبل و هر دو تفصیل رجوع به خداوند است. برگزیدن واژه «ربّک» در آیات پیشین، بیانگر مواجه شدن بهشتیان با ربوبیت خداوند است.

4 - تعدد و تنوع بهشت ها در قیامت

جنّتى

5 - اندیشه صحیح نسبت به فقر و غنا، برخورد شایسته با یتیمان و مسکینان، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت، زمینه ساز ورود به بهشت برین

فأمّا الإنسـن إذا ما ابتلـیه ... و ادخلى جنّتى
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر منهج الصادقین
21) (21)‌-‌ کَلّا ردعست‌ ‌از‌ فعل‌ مذکور و انکار ‌آن‌ ‌یعنی‌ باز ایستید ‌از‌ ‌اینکه‌ امر ناشایسته‌ و نابایسته‌ و ‌ما ‌بعد‌ ‌اینکه‌ وعید ‌است‌ ‌بر‌ ‌آن‌ و تحسر ‌ایشان‌ بتفریط و ‌هو‌ ‌قوله‌ إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ ‌یعنی‌ یاد کن‌ ‌که‌ چون‌ شکافته‌ شود زمین‌ دَکًّا دَکًّا شکستنی‌ ‌بعد‌ ‌از‌ شکستنی‌ ‌یعنی‌ پاره‌ پاره‌ گردد و تلال‌ و جبال‌ ‌آن‌ همه‌ هموار گردند، ‌ یا ‌ مانند گرد ‌بر‌ هوا منتشر و پراکنده‌ شود و همه‌ زمین‌ هموار گردد ‌که‌ اصلا ارتفاع‌ و انخفاض‌ ‌در‌ ‌آن‌ نماند، ‌ یا ‌ کشیده‌ شود زمین‌ ‌در‌ روز قیامت‌ مانند کشیدن‌ أدیم‌، و قول‌ اخیر منقولست‌ ‌از‌ ‌إبن‌ عباس‌‌-‌ رضی‌ اللّه‌ عنه‌‌-‌ و ‌اینکه‌ قریب‌ بمعنی‌ اولست‌. [ نظرات / امتیازها ]
22) (22)‌-‌ وَ جاءَ رَبُّک‌َ و بیاید پروردگار تو ‌یعنی‌ ظاهر گردد آیات‌ قدرت‌ و آثار هیبت‌ و سطوت‌ پروردگار تو، چه‌ اسناد مجیی‌ء بخدا نه‌ ‌بر‌ حقیقت‌ ‌خود‌ ‌است‌ زیرا ‌که‌ حرکت‌ و انتقال‌ نسبت‌ بکسی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ جهتی‌ ‌باشد‌ ‌تعالی‌ اللّه‌ ‌عن‌ ‌ذلک‌ علوا کبیرا، ‌پس‌ ‌اینکه‌ تمثیل‌ ‌است‌ ‌برای‌ ظهور آیات‌ اقتدار و تبیین‌ آثار قهر و سلطنت‌ ‌او‌ سبحانه‌ ‌که‌ ممثل‌ شد حال‌ ‌آن‌ بحال‌ پادشاه‌ ‌که‌ بحضور ‌او‌ ظاهر گردد ‌از‌ آثار هیبت‌ و سیاست‌ آنچه‌ ظاهر نشود بحضور همه‌ عساکر و وزراء، ‌از‌ حسن‌ و جبائی‌ منقولست‌ ‌که‌ ای‌ (جاء أمر ربک‌ و قضاؤه‌ و محاسبته‌)، و ابو مسلم‌ گفته‌ ‌که‌ (جاء أمره‌ الذی‌ ‌لا‌ أمر معه‌ بخلاف‌ حال‌ الدنیا) و بعضی‌ محققان‌ گفته‌ ‌که‌ معنی‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ بیاید ظهور پروردگار تو بجهت‌ ضرورت‌ معرفت‌ باو ‌در‌ ‌آن‌ روز چه‌ ظهور معرفت‌ بشیئی‌ قایم‌ مقام‌ ظهور و رؤیت‌ ‌آن‌ شی‌ء ‌است‌ و چون‌ معارف‌ الهی‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز بدیهی‌ و ضروری‌ ‌باشد‌«1» ‌پس‌ ‌آن‌ بمنزله‌ ظهور و تجلی‌ ‌او‌ ‌باشد‌ مر اهل‌ محشر ‌را‌ وَ المَلَک‌ُ و بیایند فرشتگان‌ بعرصه‌ محشر صَفًّا صَفًّا صفی‌ ‌از‌ ‌پس‌ صفی‌ بحسب‌ منازل‌ و مراتب‌، و ‌در‌ بعضی‌ تفاسیر آورده‌اند ‌که‌ اهل‌ ‌هر‌ آسمانی‌ صفی‌ علیحده‌ ‌باشد‌، و ‌از‌ ضحاک‌ منقولست‌ ‌که‌ چون‌ روز قیامت‌ آسمان‌ متزلزل‌ شود فرشتگان‌ ‌از‌ اماکن‌ ‌خود‌ بزمین‌ نازل‌ شوند و هفت‌ صفت‌ ‌شده‌ احاطه‌ ‌به‌ جمیع‌ جنیان‌ و آدمیان‌ نموده‌ چشم‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ گمارند ‌تا‌ چه‌ حادثه‌ رخ‌ نماید. [ نظرات / امتیازها ]
23) (23)‌-‌ وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ و آورده‌ شود ‌در‌ ‌آن‌ روز جهنم‌ ‌یعنی‌ ظاهر کرده‌ شود ‌از‌ ‌پس‌ پرده‌ حجاب‌ و اهاویل‌ ‌آن‌ باهل‌ محشر نموده‌ شود کقوله‌ ‌تعالی‌ وَ بُرِّزَت‌ِ الجَحِیم‌ُ یَومَئِذٍ ‌اینکه‌ بدلست‌ ‌از‌ إِذا دُکَّت‌ِ و عامل‌ ‌هر‌ دو ‌قوله‌ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ ‌یعنی‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز یاد کند آدمی‌ گناهان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌ یا ‌ پند گیرد زیرا ‌که‌ عالم‌ شود بقبح‌ عمل‌ ‌خود‌ و بدان‌ ندامت‌ خورد وَ أَنّی‌ و ‌از‌ کجا ‌باشد‌ لَه‌ُ الذِّکری‌ ‌او‌ ‌را‌ یاد کردن‌ و ‌ یا ‌ پند گرفتن‌، و ‌در‌ کلام‌ مضافی‌ محذوفست‌ و تقدیر اینکه‌ ‌من‌ أین‌ ‌له‌ منفعة الذکری‌ ‌تا‌ منافی‌ و مناقض‌ ‌ما قبل‌ نباشد، ‌یعنی‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ کجا ‌باشد‌ فایده یاد کردن‌ ‌ یا ‌ منفعت‌ پند گرفتن‌ چه‌ ترتب‌ نفع‌ ‌بر‌ تذکر ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ دنیا ‌باشد‌ نه‌ آنجا، ‌در‌ کشاف‌ و طبرسی‌ و غیرهما مذکور ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ابو سعید خدری‌ روایت‌ ‌است‌ ‌که‌ چون‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ نازل‌ شد رنگ‌ روی‌ مبارک‌ ‌آن‌ حضرت‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ بغایت‌ متغیر شد و اصحاب‌ چون‌ ‌آن‌ حال‌ ‌را‌ مشاهده‌ کردند بسیار پریشان‌ و مضطرب‌ گشتند و جرأت‌ ‌آن‌ نداشتند ‌که‌ منشأ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ حضرت‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ سؤال‌ کنند نزد امیر المؤمنین‌ ‌علیه‌ السّلام‌ آمدند و گفتند ‌ یا ‌ ابا الحسن‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ حادثه‌ عظیم‌ روی‌ نموده‌ و بجهت‌ ‌اینکه‌ بسیار متغیر اللون‌ گشته‌ و مشوش‌ الحال‌ ‌شده‌ ‌ما ‌را‌ حد ‌آن‌ نیست‌ ‌که‌ سبب‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ استفسار کنیم‌ امیر المؤمنین‌ ‌علیه‌ السّلام‌ بیامد و ‌در‌ ‌پس‌ پشت‌ ‌آن‌ حضرت‌ بنشست‌ و ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌بر‌ گرفت‌ و ‌بر‌ کتفین‌ وی‌ بوسه‌ داده‌ ‌گفت‌

‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ بأبی‌ أنت‌ وامی‌ ‌ما الذی‌ حدث‌ الیوم‌ و ‌ما الذی‌ غیرک‌

چه‌ حادثه‌ امروز واقع‌ گشته‌ و چه‌ چیز رنگ‌ و روی‌ ترا متغیر ساخته‌ حضرت‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود ‌که‌ جبرئیل‌ نزد ‌من‌ آمده‌ ‌اینکه‌ آیات‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌من‌ خواند ‌که‌ کَلّا إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ دَکًّا دَکًّا وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌ فرمود ‌که‌

‌ یا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ کیف‌ یجاء بها

دوزخ‌ ‌را‌ چگونه‌ بیارند فرمود

یجی‌ء بها سبعون‌ ألف‌ ملک‌ یقودونها بسبعین‌ الف‌ زمام‌ فتشرد شردة ‌لو‌ ترکت‌ ‌لا‌ حرقت‌ أهل‌ الجمع‌ ‌ثم‌ أتعرض‌ لجهنم‌ الله‌فتقول‌ مالی‌ و لک‌ ‌ یا ‌ محمّد فقد حرم‌ اللّه‌ لحمک‌ ‌علی‌ و ‌لا‌ یبقی‌ احد ‌إلا‌ ‌قال‌ نفسی‌ نفسی‌ و ‌ان‌ محمّدا یقول‌ رب‌ امتی‌ امتی‌}

‌یعنی‌ بیارند دوزخ‌ ‌را‌ هفتاد هزار فرشته‌ و بکشند ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ هفتاد هزار زمام‌ و بهمین‌ طریق‌ ‌او‌ ‌را‌ بعرصات‌ آرند، و ‌در‌ روایتی‌ دیگر واقع‌ ‌شده‌ ‌که‌ جمره‌ایرا ‌از‌ جمرات‌ دوزخ‌ ‌به‌ هفتاد هزار زمام‌ بمحشر حاضر سازند ‌پس‌ یک‌ شرر ‌از‌ ‌آن‌ شررها بجهد ‌که‌ ‌اگر‌ فرشتگان‌ دفع‌ ‌آن‌ نکنند جمله‌ اهل‌ قیامت‌ ‌را‌ بسوزد ‌پس‌ ‌من‌ متعرض‌ دوزخ‌ شوم‌ ‌او‌ بسخن‌ ‌در‌ آید ‌که‌ ای‌ محمّد مرا ‌با‌ تو چه‌ کار حق‌ سبحانه‌ گوشت‌ تو ‌را‌ ‌بر‌ ‌من‌ حرام‌ گردانیده‌ و نزد ‌آن‌ حال‌ هیچکس‌ نماند الا ‌که‌ گوید نفسی‌ نفسی‌ و محمّد گوید ای‌ پروردگار ‌من‌

امتی‌ امتی‌

بفریاد امت‌ ‌من‌ رس‌ و چون‌ کافر مفرط بیند ‌که‌ پند گرفتن‌ سود ندارد و اثری‌ ‌بر‌ تذکر مترتب‌ نمیشود ‌از‌ روی‌ حسرت‌ و ندامت‌. [ نظرات / امتیازها ]
24) (24)‌-‌ یَقُول‌ُ گوید یا لَیتَنِی‌ کاشکی‌ ‌من‌ قَدَّمت‌ُ پیش‌ میفرستادم‌ عمل‌ خیری‌ لِحَیاتِی‌ ‌برای‌ زندگانی‌ ‌من‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ عالم‌ ‌ یا ‌ ‌در‌ وقت‌ حیات‌ ‌من‌ ‌در‌ دنیا و بنا ‌بر‌ معنی‌ أخیر لام‌ بمعنی‌ (‌فی‌) ‌باشد‌ ‌از‌ ‌برای‌ توقیت‌ کقول‌ الشاعر (جئت‌ لعشر لیال‌ خلون‌ ‌من‌ رجب‌) ‌اینکه‌ ‌آیه‌ ابین‌ دلیل‌ و امتن‌ حجت‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنکه‌ اختیار ‌در‌ دست‌ مکلف‌ ‌است‌ و معلق‌ بقصد و اراده ‌او‌ و محجور نیست‌ ‌از‌ طاعات‌ و مجبر ‌بر‌ معاصی‌ ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ مذهب‌ اهل‌ اهواء و بدعت‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ نه‌ اظهار تحسر بیوجه‌ میبود و ذکر تأسف‌ بی‌معنی‌. [ نظرات / امتیازها ]
26) (26)‌-‌ وَ لا یُوثِق‌ُ و بند نکند بسلاسل‌ و أغلال‌ هیچکس‌ ‌را‌ وَثاقَه‌ُ مانند بند کردن‌ خدای‌ أَحَدٌ هیچ‌ یک‌ مراد آنست‌ ‌که‌ ‌در‌ روز قیامت‌ متولی‌ عذاب‌ خدای‌ و وثاق‌ ‌او‌ نباشد شخصی‌ ‌غیر‌ ‌از‌ ‌او‌ سبحانه‌ زیرا ‌که‌ همه امر خدای‌ ‌را‌ ‌باشد‌ و میتواند ‌بود‌ ‌که‌ ضمیر الوَثاق‌َ و عذاب‌ راجع‌ بانسان‌ ‌باشد‌ ‌یعنی‌ هیچ‌ احدی‌ ‌از‌ زبانیه‌ عذاب‌ نکند شخصی‌ ‌را‌ مانند عذاب‌ کردن‌ آدمی‌ کافر ‌را‌ و هیچکدام‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ ‌به‌ سلاسل‌ بند نکند کسی‌ ‌را‌ مانند بند کردن‌ ‌او‌ ‌را‌ و بنا ‌بر‌ قرائت‌ یعقوب‌ و کسایی‌ یُعَذِّب‌ُ و یُوثِق‌ُ بصیغه مجهول‌ ضمیر راجع‌ بانسانست‌ و معنی‌ اینکه‌ عذاب‌ کرده‌ نمیشود مثل‌ عذاب‌ کردن‌ آدمی‌ و بند کرده‌ نمیشود مثل‌ بند کردن‌ ‌او‌ ‌ یا ‌ آنکه‌ عذاب‌ نکند احدی‌ ‌در‌ دنیا مثل‌ عذاب‌ خدای‌ ‌در‌ آخرت‌ و بند نکند مثل‌ بند کردن‌ خدای‌ ‌در‌ ‌آن‌ سرای‌ چه‌ عذاب‌ و وثاق‌ ‌او‌ أشد و أصعب‌ ‌است‌ ‌از‌ جمیع‌ انواع‌ عذاب‌ و وثاق‌ و مراد بانسان‌ صنفی‌ ‌است‌ ‌از‌ اصناف‌ کفار ‌که‌ متناهی‌ ‌در‌ کفر و عناد باشند و گویند مراد شخص‌ معین‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آن‌ ابی‌ ‌بن‌ خلف‌ ‌است‌ چنان‌ ‌که‌ ‌در‌ بعضی‌ روایات‌ آمده‌ ‌ یا ‌ آنکه‌ معنی‌ ‌اینکه‌ ‌باشد‌‌که‌ مواخذه‌ نمی‌شود هیچ‌ احدی‌ عذاب‌ انسان‌ دیگر ‌را‌ کقوله‌ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری‌ حق‌ سبحانه‌ ‌در‌ وقت‌ موت‌ مؤمن‌ ‌ یا ‌ ‌در‌ وقت‌ بعث‌ ‌او‌ ‌ یا ‌ ‌در‌ حین‌ دخول‌ ‌او‌ ‌در‌ جنت‌ ‌با‌ ‌او‌ خطاب‌ کند بکیفیتی‌ ‌که‌ ‌با‌ موسی‌ ‌علیه‌ السّلام‌ ‌در‌ طور خطاب‌ نمود ‌ یا ‌ بزبان‌ ملکی‌ فرماید ‌که‌: [ نظرات / امتیازها ]
27) (27)‌-‌ یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ای‌ نفس‌ آرام‌ گرفته‌ بذکر ‌من‌ و فارغ‌ و مستغنی‌ ‌از‌ ‌غیر‌ ‌من‌«1» ‌که‌ شاکر بودی‌ ‌در‌ نعمت‌ و صبر نمودی‌ ‌در‌ بلیه‌ ‌ یا ‌ ایمان‌ آورنده‌ ‌از‌ سر اطمینان‌ و یقین‌ بدون‌ خلجان‌ ریب‌ و اختلاج‌ شک‌ ‌در‌ وحدت‌ ‌من‌ ‌ یا ‌ ایمنی‌ ‌از‌ خوف‌ و حزن‌ و عتاب‌ و عذاب‌ ‌من‌. [ نظرات / امتیازها ]
28) (28)‌-‌ ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ باز گرد بسوی‌ موعد پروردگار ‌خود‌ راضِیَةً ‌در‌ حالتی‌ ‌که‌ پسند کننده‌ باشی‌ آنچه‌ بتو دهند ‌ یا ‌ شاکر و صابر بودی‌ ‌در‌ دنیا بدانچه‌ بتو رسیده‌ ‌بود‌ ‌ یا ‌ خشنودی‌ بافعال‌ ‌خود‌ ‌که‌ مشاهده‌ ثواب‌ ‌آن‌ میکنی‌ مَرضِیَّةً پسندیده‌ ‌شده‌ نزد خدای‌ بعملی‌ ‌که‌ کرده‌. [ نظرات / امتیازها ]
30) (30)‌-‌ وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌ و ‌در‌ آی‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌من‌ ‌با‌ ‌ایشان‌ ‌با‌ زمره متقربان‌ ‌پس‌ مستضی‌ء شو بنور ‌ایشان‌ چه‌ جواهر قدسیه‌ مانند مرآت‌ متقابله‌اند، اضافه عباد و جنة بخود بجهت‌ اشعار ‌است‌ ‌بر‌ تشریف‌ و تعظیم‌ و گویند مراد بنفس‌ روح‌ ‌است‌ و معنی‌ آنکه‌ داخل‌ شو ‌در‌ اجساد عباد ‌من‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ مفارقت‌ کرده‌ بودی‌، و صالح‌ ‌بن‌ حسان‌ گفته‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ نازل‌ شد ‌در‌ وقتی‌ ‌که‌ حمزة ‌بن‌ ‌عبد‌ المطلب‌ ‌علیه‌ السّلام‌ ‌را‌ کفار ‌در‌ احد شهید کردند، و قول‌ دیگر ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ درباره حبیب‌ ‌بن‌ عدی‌ نزول‌ یافته‌ ‌در‌ حینی‌ ‌که‌ اهل‌ مکه‌ ‌او‌ ‌را‌ بدار کشیدند و روی‌ ‌او‌ ‌را‌ بمدینه‌ کردند ‌او‌ ‌گفت‌ ‌که‌ (اللهم‌ ‌ان‌ ‌کان‌ لی‌ عندک‌ خیر فحول‌ وجهی‌ نحو قبلتک‌) بار خدایا ‌اگر‌ مرا نزد تو منزلتی‌ هست‌ روی‌ مرا بقبله‌ کن‌ حق‌ سبحانه‌ روی‌ ‌او‌ ‌را‌ بقبله‌ گردانید و هیچکس‌ قدرت‌ ‌آن‌ نداشت‌ ‌که‌ روی‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ بگرداند و بجانب‌ دیگر کند، و اظهر ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آیه‌ ‌بر‌ عموم‌ ‌خود‌ ‌باشد‌ و ‌اگر‌ نزول‌ ‌آن‌ مخصوص‌ ‌باشد‌ بحمزه‌ ‌ یا ‌ بحبیب‌ حکم‌ ‌او‌ عام‌ خواهد ‌بود‌ مر کسانی‌ ‌را‌ ‌که‌ متصف‌ بصفت‌ ‌او‌ باشند چنان‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌بن‌ عمر روایتست‌ ‌که‌ چون‌ بنده مؤمن‌ مشرف‌ ‌بر‌ موت‌ شود حق‌ سبحانه‌ دو فرشته‌ بفرستد ‌تا‌ ‌از‌ ‌برای‌ وی‌ تحفه‌ای‌ ‌از‌ بهشت‌ بیاورند و باو گویند ‌که‌ ای‌ نفس‌ آرمیده‌ بیرون‌ آی‌ راضی‌ و مرضی‌ ‌با‌ روح‌ و ریحان‌ شو ‌پس‌ مکیف‌ شود برایحه طیبه‌ ‌که‌ بمراتب‌ ‌از‌ بوی‌ مشک‌ خوش‌ بوتر ‌باشد‌ و چون‌ ‌آن‌ رایحه‌ ‌را‌ فرشتگان‌ آسمان‌ بشنوند ‌با‌ ‌خود‌ گویند ‌که‌ نفس‌ بنده مؤمن‌ میآرند درهای‌ آسمان‌ بروی‌ ‌او‌ بگشائید و ‌بر‌ وی‌ صلوات‌ دهید و ‌او‌ ‌را‌ نزد عرش‌ خدای‌ برند و چون‌ فرشتگان‌ ‌که‌ قابض‌ روح‌ وی‌ باشند آنجا رسند خدای‌ ‌را‌ سجده‌ کنند و گویند بار خدایا تو عالمی‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ بنده‌ مؤمن‌ ‌است‌ همیشه‌ ترا پرستیده‌ لمحه‌ای‌ ‌بر‌ تو انباز نگرفته‌ حق‌ سبحانه‌ بمیکائیل‌ خطاب‌ کند ‌که‌ ‌اینکه‌ نفس‌ ‌را‌ نزدیک‌ نفوس‌ مؤمنان‌ برو بفرما ‌تا‌ قبر وی‌ ‌را‌ ‌در‌ طول‌ و عرض‌ هفتاد گز فراخ‌ سازند و ‌از‌ روح‌ و ریحان‌ بهشت‌ مطیب‌ گردانند ‌پس‌ ‌او‌ ‌در‌ قبر ‌خود‌ چنان‌ خواب‌ کند ‌که‌ عروس‌ ‌بر‌ بالای‌ جامهای‌ الوان‌ و وقتی‌ ‌که‌ ‌از‌ خواب‌ برخیزد همچه‌ کسی‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بمراد ‌خود‌ خواب‌ کرده‌ ‌باشد‌ و چون‌ کافر ‌را‌ موت‌ نزدیک‌ شود حق‌ ‌تعالی‌ دو فرشته‌ بفرستد و باو گویند

‌ یا ‌ أیتها النفس‌ الخبیثة ارجعی‌ ‌الی‌ الجحیم‌ و العذاب‌ الالیم‌

‌از‌ سعید ‌بن‌ جبیر مرویست‌ ‌که‌ چون‌ ‌عبد‌ اللّه‌ عباس‌ ‌در‌ طایف‌ وفات‌ کرد مرغی‌ بیامد ‌که‌ ‌بر‌ شکل‌ وی‌ کسی‌ ندیده‌ ‌بود‌ و ‌در‌ نعش‌ وی‌ رفت‌ و بیرون‌ نیامد و ‌در‌ ‌آن‌ وقت‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ دفن‌ کردند ‌بر‌ سر قبر وی‌ ‌از‌ هاتفی‌ می‌شنیدند ‌که‌ میگفت‌ یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ راضِیَةً مَرضِیَّةً فَادخُلِی‌ فِی‌ عِبادِی‌ وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرآسان
21) کلمه (کلا) رفتار و کردار افراد دنیاپرست‌ ‌را‌ تخطئه‌ و تکذیب‌ میکند و میفرماید: ‌اینکه‌ عمل‌ ‌شما‌ ‌که‌ یتیم‌ ‌را‌ گرامی‌ نمی‌دارید، و یکدیگر ‌را‌ ‌برای‌ اطعام‌ بی‌نوایان‌ وادار نمی‌کنید، و میراث‌ و اموال‌ ‌را‌ بطریق‌ غصب‌ میخورید، و مال‌ دنیوی‌ ‌را‌ محبوب‌ میدانید عملی‌ ناصحیح‌ و خطاء ‌است‌. کلمه (دک‌) ‌بر‌ وزن‌ (فلس‌) ‌که‌ کلمه (دُکَّت‌ِ) ‌از‌ ‌آن‌ مشتق‌ ‌شده‌ ‌به‌ معنای‌ کوبیدن‌ می‌باشد ‌یعنی‌ ‌آن‌ هنگامی‌ ‌که‌ زمین‌ کوبیده‌ و مسطح‌ شود یک‌ نوع‌ کوبیدن‌ مخصوصی‌. ‌یعنی‌ کوه‌ و دشت‌ و نشیب‌ و فرازهای‌ ‌آن‌ همه‌ یکسان‌ شوند انسان‌ متوجه‌ می‌شود ‌که‌ چه‌ عذابی‌ ‌در‌ انتظارش‌ می‌باشد‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
22) ‌-‌ چون‌ معقول‌ نیست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌در‌ جائی‌ نباشد ‌تا‌ بعدا بخواهد بیاید و ‌از‌ طرفی‌ آمدن‌ و رفتن‌ ‌از‌ صفات‌ جسم‌ ‌است‌ و ‌خدا‌ بدون‌ تردید جسم‌ نیست‌ ‌پس‌ معلوم‌ می‌شود: جمله (وَ جاءَ رَبُّک‌َ) ‌به‌ حذف‌ مضاف‌ ‌است‌، ‌به‌ اینصورت‌ (و جاء أمر ربک‌) ‌یعنی‌ هنگامی‌ ‌که‌ امر پروردگار تو بیاید. گواه‌ ‌بر‌ ‌اینکه‌ معنا قسمتی‌ ‌از‌ آیه‌-‌ 33‌-‌ سوره. نحل‌ ‌است‌ ‌که‌ میفرماید:

(هَل‌ یَنظُرُون‌َ إِلّا أَن‌ تَأتِیَهُم‌ُ المَلائِکَةُ أَو یَأتِی‌َ أَمرُ رَبِّک‌َ) یکی‌ ‌از‌ اسلوب‌های‌ قرآن‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ مطالب‌ ‌را‌ بنحوی‌ بیان‌ کند ‌که‌ شنونده‌ بتواند ‌آنها‌ ‌را‌ تصور نماید. مثلا ‌با‌ اینکه‌ فرشتگان‌ جسم‌ نیستند معذلک‌ آیه مورد بحث‌، ‌ایشان‌ ‌را‌ ‌به‌ انسان‌ تشبیه‌ نموده‌ و فرموده‌: فرشتگان‌ ‌در‌ روز رستاخیز صف‌ می‌کشند. [ نظرات / امتیازها ]
23) ‌-‌ وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ‌-‌ ‌إلی‌ آخره‌: بعضی‌ ‌از‌ مفسرین‌ گفته‌اند: چون‌ دوزخ‌ قابل‌ نقل‌ و انتقال‌ نیست‌ ‌پس‌ معلوم‌ میشود: منظور ‌از‌ آوردن‌ دوزخ‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ میگوید ظاهر شدن‌ ‌آن‌ ‌است‌. ‌از‌ جمله‌ آیاتی‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ معنا ‌را‌ تأیید میکنند آیه‌-‌ 91‌-‌ سوره‌-‌ شعراء و آیه‌-‌ 46‌-‌ سوره: نازعات‌ ‌است‌ ‌که‌ می‌فرماید: (وَ بُرِّزَت‌ِ الجَحِیم‌ُ لِلغاوِین‌َ) (وَ بُرِّزَت‌ِ الجَحِیم‌ُ لِمَن‌ یَری‌) ‌یعنی‌ دوزخ‌ ‌برای‌ افراد گمراه‌ و کسی‌ ‌که‌ بنگرد آشکار خواهد شد. منظور ‌از‌ جمله (یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ) ‌که‌ ترجمه‌ شد ‌اینکه‌ انسان‌ کافر ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ یک‌ چنین‌ روزی‌ ‌به‌ عذاب‌ و عقاب‌ ‌خود‌ بدلیل‌ آیه‌-‌ 24‌-‌ ‌که‌ میفرماید! (یَقُول‌ُ یا لَیتَنِی‌ قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌) متوجه‌ و ‌از‌ رفتارهای‌ خویشتن‌ پشیمان‌ خواهد شد (وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌) ‌یعنی‌ اما ‌اینکه‌ پشیمانی‌ و ‌ یا ‌ ‌در‌ آور شدن‌ ‌برای‌ ‌او‌ سودی‌ نخواهد داشت‌‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
24) مقصود ‌از‌ کلمه (لِحَیاتِی‌) ‌برای‌ زندگیم‌، ‌به‌ قرینه مقام‌، زندگی‌ عالم‌ آخرت‌ میباشد. ‌یعنی‌ انسان‌ کافر ‌در‌ آنروز میگوید: ای‌ کاش‌ ‌در‌ عالم‌ دنیا بفکر زندگی‌ عالم‌ آخرت‌ میبودم‌، و مشغول‌ اعمالی‌ میشدم‌ و ثواب‌ و پاداش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پیشاپیش‌ ‌برای‌ زندگی‌ عالم‌ آخرتم‌ میفرستادم‌. ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ بخوبی‌ استفاده‌ میشود: همانطور ‌که‌ انسان‌ ‌در‌ عالم‌ دنیا محتاج‌ ‌به‌ لوازم‌ زندگی‌ ‌است‌ ‌در‌ عالم‌ آخرت‌ نیز خواهد ‌بود‌. [ نظرات / امتیازها ]
25) ‌-‌ فَیَومَئِذٍ لا یُعَذِّب‌ُ عَذابَه‌ُ أَحَدٌ‌-‌ بعضی‌ ‌از‌ مفسرین‌ گفته‌اند: ضمیر کلمه (عَذابَه‌ُ) ‌به‌ قرینه مقام‌ ‌به‌ خدای‌ توانا برمیگردد. و بعضی‌ گفته‌اند: ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ کلمه (یُعَذِّب‌ُ) مجهول‌ ‌یعنی‌ بفتح‌ ذال‌ خوانده‌ شود ضمیر مزبور ‌به‌ انسان‌ کافر برمیگردد ‌که‌ ‌در‌ آیه‌-‌ 23‌-‌ میباشد. معنی‌ ‌آیه‌ بنا بقول‌ اول‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ کافر ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز بنحوی‌ عذاب‌ میکند ‌که‌ احدی‌ ‌را‌ نکرده‌ ‌باشد‌. و بنا بقول‌ دوم‌: کافر بنحوی‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز عذاب‌ میشود ‌که‌ کسی‌ نشده‌ ‌باشد‌ [ نظرات / امتیازها ]
26) 26‌-‌ وَ لا یُوثِق‌ُ وَثاقَه‌ُ أَحَدٌ‌-‌ ضمیر کلمه (وَثاقَه‌ُ) نظیر ضمیر (عَذابَه‌ُ) ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آیه قبل‌ گفته‌ شد.

کلمه (وثاق‌) بمعنای‌ بستن‌ ‌است‌. ‌یعنی‌ شخص‌ کافر آنروز بنحوی‌ ‌در‌ قید و بند بسته‌ خواهد شد ‌که‌ احدی‌ بسته‌ نخواهد شد‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
27) کلمه (نفس‌) دارای‌ معانی‌ فراوانی‌ ‌است‌ ‌که‌ شرح‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ظرفیت‌ ‌اینکه‌ تفسیر خارج‌ ‌است‌، و شاید ‌در‌ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ نقطه‌ مقابل‌ نفس‌ اماره‌ بالسوء ‌باشد‌. زیرا چنانکه‌ ‌در‌ آخرین‌ آیه همین‌ سوره‌ خواهد آمد نفس‌ مطمئنه‌ داخل‌ بهشت‌ میشود، ولی‌ نفس‌ اماره بالسوء داخل‌ دوزخ‌ میگردد [ نظرات / امتیازها ]
28) ‌-‌ ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ راضِیَةً مَرضِیَّةً‌-‌ بعضی‌ ‌از‌ مفسرین‌ میگویند: کلمه (ارجعی‌) ‌یعنی‌ برگرد، ‌در‌ هنگام‌ مرگ‌ ‌به‌ انسان‌ گفته‌ می‌شود‌-‌ چون‌ ‌خدا‌ مکان‌ معلومی‌ ندارد، و ‌در‌ همه‌ جا هست‌ ‌پس‌ معلوم‌ میشود: منظور ‌از‌ کلمه (إِلی‌ رَبِّک‌ِ) ‌الی‌ ثواب‌ ربک‌ میباشد، ‌یعنی‌ ای‌ نفس‌ و روح‌ مطمئن‌ و آرام‌؟ برگرد بسوی‌ ثواب‌ و پاداشهای‌ نیکوئی‌ ‌که‌ پروردگارت‌ ‌در‌ مقابل‌ اعمال‌ نیک‌ و پسندیده‌ات‌ برایت‌ ‌در‌ نظر گرفته‌ ‌است‌. معنای‌ کلمه (راضِیَةً مَرضِیَّةً) ‌که‌ ترجمه‌ شدند بقولی‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ نفس‌ ‌از‌ پروردگار ‌خود‌ راضی‌ و ‌خود‌ و اعمالش‌ نزد ‌خدا‌ مرضی‌ و پسندیده‌ ‌است‌.

نظیر قسمتی‌ ‌از‌ آیه‌-‌ 119‌-‌ سوره: مائده، ‌که‌ میفرماید: رَضِی‌َ اللّه‌ُ عَنهُم‌ وَ رَضُوا عَنه‌ُ‌-‌ ‌یعنی‌ ‌خدا‌ ‌از‌ آنان‌ راضی‌ ‌است‌ و آنان‌ ‌هم‌ ‌از‌ ‌خدا‌ راضی‌ خواهند ‌بود‌. [ نظرات / امتیازها ]
30) هنگامی‌ ‌که‌ ملک‌ الموت‌ ‌برای‌ قبض‌ روح‌ مؤمن‌ میآید ‌او‌ ناله‌ میکند. ملک‌ الموت‌ ‌به‌ وی‌ میگوید: ای‌ دوست‌ ‌خدا‌ جزع‌ و فزع‌ مکن‌. بحق‌ ‌آن‌ خدائی‌ ‌که‌ محمّد صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌را‌ مبعوث‌ نموده‌ ‌من‌ ‌از‌ پدری‌ ‌که‌ نزد تو آید مهربانترم‌. چشمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ باز کن‌، امام‌ صادق‌ فرمود: ‌در‌ همین‌ هنگام‌ ‌است‌ ‌که‌: ‌رسول‌ ‌خدا‌، امیر المؤمنین‌، فاطمه‌. حسن‌. حسین‌ و سایر امامان‌ ‌علیهم‌ السّلام‌ ‌بر‌ ‌او‌ نمودار خواهند شد و ... وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌‌-‌ ‌یعنی‌ داخل‌ ‌آن‌ بهشتی‌ شو ‌که‌ ‌در‌ انتظار تو میباشد‌-‌ [ نظرات / امتیازها ]
 » محمد حسینی همدانی
21) کَلّا:

مبنی‌ ‌بر‌ ردع‌ و توبیخ‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ رذایل‌ اخلاقی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ جمله‌ خوی‌ غرور و خودستائی‌ ‌است‌ ‌که‌ انقراض‌ جامعه‌ و اختلال‌ نظام‌ ‌را‌ پی‌ریزی‌ مینماید.‌در‌ کتاب‌ ‌در‌ منثور بسندی‌ ‌از‌ امیر مؤمنان‌ ‌علیه‌ السّلام‌ روایت‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ میفرمود آیا میدانید مفاد ‌آیه‌ (کَلّا إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ) و ‌آچنانچه‌ پروردگار آنرا حبس‌ نفرماید کرات‌ آسمان‌ و زمین‌ ‌را‌ خواهد سوزانید.

و ‌آیه‌ مبنی‌ ‌بر‌ توبیخ‌ چنین‌ رذایل‌ اخلاقی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ نظر رذیله‌ غرور و خودستائی‌ چنین‌ پندارد ‌که‌ ثروت‌ و مال‌ ‌که‌ دسترس‌ ‌او‌ قرار دارد ‌آن‌ ‌را‌ کرامتی‌ ‌برای‌ ‌خود‌ گمان‌ کند و وظیفه‌ای‌ بعهده‌ ‌او‌ نخواهد ‌بود‌ و ‌برای‌ فقراء و بینوایان‌ و نیازمندان‌ حقی‌ قائل‌ نباشد.

هم‌چنین‌ علاقه‌ قلبی‌ و محبت‌ بجمع‌ مال‌ ‌را‌ کمالی‌ فرض‌ کند و فضیلت‌ پندارد و ‌آن‌ ‌را‌ کرامتی‌ ‌برای‌ ‌خود‌ بخواند و ‌در‌ برابر ‌آن‌ وظیفه‌ حقوقی‌ ‌برای‌ نیازمندان‌ تصور ننماید و چنین‌ پندارد ‌که‌ حسابی‌ و جزاء و پاداشی‌ ‌برای‌ ‌او‌ نخواهد ‌بود‌.

و بالاخره‌ اینگونه‌ رذایل‌ سبب‌ میشود ‌که‌ زندگی‌ و آسایش‌ زندگی‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا ترجیح‌ دهد ‌بر‌ حیات‌ حقیقی‌ و فضیلت‌ اخلاقی‌.

بفرض‌ ‌که‌ اهل‌ ایمان‌ واجد ‌اینکه‌ رذایل‌ اخلاقی‌ باشند ظلمت‌ و تیرگی‌ روان‌ آنان‌ ‌را‌ فرا خواهد گرفت‌ بطوریکه‌ نورانیت‌ ایمان‌ و صفاء ‌خدا‌ داده‌ آنان‌ زایل‌ خواهد شد و صاحبان‌ ‌اینکه‌ گونه‌ رذایل‌ هرگز نجاح‌ و سعادت‌ نخواهد یافت‌.

إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ دَکًّا دَکًّا:

بیان‌ آنستکه‌ بشر ‌از‌ نظر غرور پندارد ‌که‌ نعمتی‌ ‌را‌ ‌که‌ پروردگار باو موهبت‌ فرموده‌ ‌از‌ نظر کرامت‌ وجودی‌ ‌او‌ بوده‌ سبب‌ سرگرمی‌ ‌او‌ گردد ولی‌ هنگام‌ وقوع‌ زلزله‌ ‌که‌ زمین‌ کوبیده‌ شود و عالم‌ قیامت‌ گسترده‌ شود بطور شهود خواهد یافت‌ ‌که‌ زندگی‌ بشر ‌در‌ دنیا و هم‌چنین‌ شئون‌ ‌آن‌ ‌از‌ زندگی‌ مرفه‌ و غنا و بی‌نیازی‌ ‌از‌ نظر آزمایش‌ بشر بوده‌ و هیچیک‌ ‌از‌ شئون‌ زندگی‌ بشر ‌در‌ دنیا غرض‌ اصلی‌ نبوده‌ بلکه‌ بمنظور آزمایش‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ افراد بشر بوده‌ ‌که‌ بدان‌ وسیله‌ افراد سعادتمند ‌از‌ مردم‌ مغرور و ‌خود‌ خواه‌ امتیاز یابند. [ نظرات / امتیازها ]
22) وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا:

‌از‌ نظر تشریف‌ روی‌ سخن‌ ‌با‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ امر ساحت‌ کبریائی‌ و نفوذ قدرت‌ بی‌نهایت‌ ‌او‌ آشکار و بمعرض‌ ظهور خواهد درآمد ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ فرشتگان‌ نیروهای‌ غیبی‌ صفوفی‌ تشکیل‌ داده‌اند و ‌در‌ انتظار صدور امر مقام‌ کبریائی‌ هستند.

‌با‌ توجه‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌از‌ نظر اهتمام‌ مجی‌ء بطور مجاز بساحت‌ پروردگار نسبت‌ داده‌ ‌شده‌ هم‌چنین‌ فرشتگان‌ صفوفی‌ تشکیل‌ داده‌اند مراد انتظار صدور امر ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ تجرد و نیروی‌ غیبی‌ ‌در‌ ‌آن‌ صحنه‌ حضور دارند و تأثیری‌ ‌از‌ ‌هر‌ چیز قطع‌ ‌شده‌ و جز مشیت‌ قاهره‌ کبریائی‌ هیچ‌ موجودی‌ تأثیر نخواهد داشت‌.

فرمان‌ و مالکیت‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ اختصاص‌ بساحت‌ کبریائی‌ دارد جز ساحت‌ ‌او‌ شأنی‌ و فرمان‌ و نفوذی‌ واجد نخواهد ‌بود‌ و ‌بر‌ حسب‌ ‌آیه‌ (لِمَن‌ِ المُلک‌ُ الیَوم‌َ) سؤالی‌ ‌از‌ مقام‌ کبریائی‌ شرف‌ صدور می‌یابد عوالم‌ امکانی‌ ‌را‌ فرا میگیرد.

‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ فرمانروائی‌ ‌از‌ ‌آن‌ مقام‌ کبریائی‌ ‌است‌ ‌که‌ صحنه‌ عوالم‌ امکان‌ ‌را‌ گسترده‌ و محو و نابود نموده‌ ‌است‌.

پاسخ‌ نیز ‌از‌ ساحت‌ پروردگار شرف‌ صدور می‌یابد (لِلّه‌ِ الواحِدِ القَهّارِ) ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ صفات‌ کمال‌ واجب‌ ‌از‌ شئون‌ ذات‌ و خلق‌ و آفرینش‌ صفت‌ فعل‌ واحد حق‌ حقیقی‌ ‌است‌ تصور مثل‌ و مانند ‌برای‌ ‌او‌ محال‌ ‌است‌ غنی‌ بالذات‌ و بی‌نیاز ‌علی‌ الاطلاق‌ ‌است‌ موجودات‌ امکانی‌ ‌از‌ ‌هر‌ لحاظ نیازمند باو و قائم‌ باویند و ‌در‌ نظام‌ امکانی‌ ‌هر‌ چه‌ هست‌ اثر و فعلا کبریائی‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌هر‌ لحظه‌ مقهور قدرت‌ و تدبیر اویند و هیچ‌ موجودی‌ مالک‌ ‌خود‌ نیست‌ و استقلال‌ وجودی‌ ندارد و هم‌چنین‌ تأثیری‌ ‌در‌ ‌غیر‌ نخواهد داشت‌ و فرمانروائی‌ و مالکیت‌ حقیقی‌ عوالم‌ اختصاص‌ بذات‌ کبریائی‌ ‌او‌ دارد ‌اینکه‌ پاسخ‌ ‌از‌ مصدر جلال‌ صدور می‌یابد ‌از‌ ازل‌ ‌تا‌ ابد طنین‌ اندازد و عوالم‌ ‌را‌ فرا گرفته‌ ‌است‌.
‌در‌ کتاب‌ عیون‌ بسندی‌ ‌از‌ ‌علی‌ ‌بن‌ فضال‌ ‌از‌ پدرش‌ روایت‌ نموده‌ ‌گفت‌ سؤال‌ نموده‌ ‌از‌ امام‌ رضا ‌علیه‌ السّلام‌ ‌از‌ مفاد ‌آیه‌ (وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا) فرمود ساحت‌پروردگار هرگز متصف‌ بمجی‌ء و آمدن‌ نمی‌شود هم‌چنین‌ بذهاب‌ و زمین‌ متصف‌ نمی‌شود پروردگار منزه‌ ‌است‌ ‌از‌ عوارض‌ و نقل‌ و انتقال‌ بلکه‌ مراد ‌آیه‌ آنستکه‌ امر و خواسته‌ ساحت‌ پروردگار شرف‌ صدور یافته‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
23) وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ:

‌در‌ صحنه‌ قیامت‌ دوزخ‌ ارائه‌ می‌شود ‌از‌ جمله‌ آثار عظمت‌ عالم‌ قیامت‌ ارائه‌ دوزخ‌ ‌است‌ ‌در‌ ‌آن‌ صحنه‌ و نمونه‌ غضب‌ ساحت‌ کبریائی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ صحنه‌ بمعرض‌ ظهور و بروز خواهد درآمد و بطور شهود و عیان‌ بوده‌ و پرده‌ها ‌که‌ مانع‌ ‌از‌ مشاهده‌ بوده‌ ‌بر‌ ‌آن‌ افکنده‌ ‌شده‌ بکنار خواهد رفت‌ و جاذبه‌ و غرش‌ ‌آن‌ بیگانگان‌ ‌را‌ ‌که‌ سیرت‌ و صورت‌ و رخسار آنان‌ ظلمانی‌ ‌است‌ میرباید و بسوی‌ ‌خود‌ جذب‌ خواهد نمود.

یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌:

‌از‌ جمله‌ آثار عالم‌ قیامت‌ آنستکه‌ ‌هر‌ فردی‌ ‌از‌ بشر بیاد و ‌به‌ خاطر خواهد داشت‌ ‌هر‌ چه‌ ‌را‌ ‌از‌ سیر و حرکت‌ و افعال‌ اختیاری‌ ‌که‌ ‌در‌ عالم‌ دنیا ‌از‌ ‌او‌ صادر ‌شده‌ سیر و حرکت‌ جوهری‌ و طولی‌ ‌او‌ بوده‌ و حقیقت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بظهور رسانیده‌ و ‌هر‌ چه‌ ‌از‌ وسایل‌ زندگی‌ ‌در‌ اختیار داشته‌ بمنظور آزمایش‌ ‌او‌ بوده‌ و بدان‌ نکته‌ توجه‌ ننموده‌ مدت‌ زندگی‌ و فرصت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بعلایق‌ زندگی‌ صرف‌ نموده‌ ‌است‌.

وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌:

تذکر و پشیمانی‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌او‌ ‌در‌ صحنه‌ قیامت‌ رخ‌ میدهد هرگز ‌در‌ باره‌ ‌او‌ سودی‌ نخواهد داشت‌ بلکه‌ زیاده‌ سبب‌ حسرت‌ و سوز گداز ‌او‌ خواهد ‌بود‌ زیرا تذکر ‌در‌ عالم‌ دنیا ممکن‌ ‌است‌ سبب‌ بازگشت‌ و پشیمانی‌ گردد و ‌در‌ مقام‌ توبه‌ و رجوع‌ بسوی‌ پروردگار برآید و ‌از‌ جمله‌ شعار عبودیت‌ ‌است‌.

ولی‌ ‌در‌ عوالم‌ قیامت‌ ‌که‌ عالم‌ جزاء ‌است‌ تذکر و پشیمانی‌ سودی‌ نخواهد داشت‌ ‌از‌ نظر اینکه‌ ‌در‌ حقیقت‌ نیرنگ‌ بوده‌ و بمنظور فرار ‌از‌ عقوبت‌ ‌است‌ و دارای‌ شعار عبودیت‌ نخواهد ‌بود‌. [ نظرات / امتیازها ]
24) یَقُول‌ُ یا لَیتَنِی‌ قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌:

‌با‌ کمال‌ حسرت‌ خواهد ‌گفت‌ ای‌ کاش‌ ‌در‌ دنیا متوجه‌ می‌شدم‌ ‌که‌ زندگی‌ ‌در‌ دنیا و همه‌ نعمتها ‌که‌ ‌در‌ اختیار داشته‌ام‌ بمنظور آزمایش‌ بوده‌ و زندگی‌ مقدمی‌ و محدود بوده‌ ‌برای‌ اینکه‌ ‌برای‌ تأمین‌ زندگی‌ همیشگی‌ ‌خود‌ اقدام‌ نمایم‌ بلکه‌ زندگی‌ ‌در‌ دنیا ‌را‌ بغفلت‌ و سرگرمی‌ بعلایق‌ گذرانیده‌ اینک‌ ‌که‌ بعالم‌ شهود دیده‌ گشوده‌ ‌خود‌ ‌را‌ فاقد ‌هر‌ گونه‌ نیرو و قدرت‌ می‌بینم‌ و اثری‌ ‌از‌ حیات‌ و زندگی‌ جز حسرت‌ و سوز گداز روانی‌ و عقوبتهای‌ دوزخ‌ ‌که‌ بآن‌ محکوم‌ هستم‌ نمی‌یابم‌.

تمنی‌ و آرزو ‌در‌ صورتی‌ نافع‌ و سودمند ‌است‌ ‌که‌ بصورت‌ حقیقت‌ آنرا ‌در‌ آورد و ‌در‌ مقام‌ انقیاد برآید ولی‌ تمنی‌ و آرزوی‌ ‌که‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ عارض‌ می‌شود ‌از‌ نظر شهود خطر و عقوبت‌ ‌است‌ ‌که‌ هرگز سودی‌ ‌برای‌ ‌او‌ نخواهد داشت‌.

زندگی‌ بشر ‌در‌ ‌اینکه‌ جهان‌ ‌بر‌ حسب‌ طبع‌ ‌بر‌ اساس‌ علاقه‌ قلبی‌ بمال‌ و منال‌ و جاه‌ و فرزند و ریاست‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ اساس‌ خیال‌ و فرض‌ نهاده‌ ‌شده‌ و انسانی‌ ‌را‌ باز میدارد.

‌از‌ اینکه‌ ‌در‌ باره‌ مسیر ‌خود‌ بیندیشد و ‌در‌ مقام‌ کسب‌ فضیلت‌ معنوی‌ برآید و ‌برای‌ زندگی‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌خود‌ عملی‌ ‌را‌ انجام‌ دهد و ‌ یا ‌ مرکب‌ ‌از‌ افعال‌ و حرکات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ اساس‌ خیال‌ بوده‌ و بمنظور تأمین‌ آسایش‌ زندگی‌ ‌در‌ دنیا بوده‌ ‌است‌.

خلاصه‌ نظر ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ پایه‌ فضایل‌ و کمالات‌ انسان‌ ‌بر‌ دو نیروی‌ روانی‌ و عمل‌ جوارحی‌ نهاده‌ ‌شده‌ و ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ دو نیرو ‌را‌ ‌در‌ مواردی‌ بکار بندد ‌که‌ ‌از‌ فکر خودیابی‌ و کسب‌ فضیلت‌ باز میدارد و آنچه‌ ‌از‌ علاقه‌ قلبی‌ و ‌با‌ حرکات‌ و افعال‌ اختیاری‌ ‌که‌ بمنظور استکمال‌ و کسب‌ فضیلت‌ و تأمین‌ سعادت‌ و آخرت‌ ‌باشد‌ زندگی‌ و حیات‌ اخروی‌ ‌است‌ ‌که‌ بهیچ‌ یک‌ توجه‌ نداشته‌ و بغفلت‌ فرصت‌ ‌از‌ دست‌ داده‌ ‌است‌.

و ‌بر‌ حسب‌ ‌آیه‌ (قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌) آنستکه‌ ای‌ کاش‌ ‌برای‌ حیات‌ و زندگی‌ همیشگی‌ ‌خود‌ اعمال‌ صالحه‌ای‌ ‌را‌ انجام‌ میدادم‌ ‌که‌ سبب‌ نجات‌ ‌از‌ عقوبت‌ ‌بود‌ مانند ایمان‌ بآفریدگار و باصول‌ توحید و تحکیم‌ رابطه‌ و انقیاد نسبت‌ بآفریدگار و باداء وظایف‌ بلکه‌ غرور و خودستائی‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌خود‌ تقویت‌ نموده‌ سیرت‌ ‌آن‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ ظلمت‌ و تیره‌گی‌ روان‌ و عجز و تیره‌ بختی‌ بوده‌ ‌که‌ بدان‌ محکوم‌ هستند.
آیا میدانید مفاد‌آیه‌ (وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ) چیست‌ ‌در‌ روز قیامت‌ دوزخ‌ ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ بهفتاد هزار زمام‌ ‌در‌ حیطه‌ قدرت‌ هفتاد هزار فرشته‌ قرار دارد آنگاه‌ جذبه‌ ‌او‌ آشکار خواهد شد [ نظرات / امتیازها ]
25) فَیَومَئِذٍ لا یُعَذِّب‌ُ عَذابَه‌ُ أَحَدٌ
بیان‌ نتیجه‌ غفلت‌ ‌از‌ مسیر زندگی‌ ‌است‌ و اینکه‌ ‌برای‌ حیات‌ همیشگی‌ ‌خود‌ اعمال‌ صالحه‌ای‌ انجام‌ نداده‌ و رابطه‌ ‌با‌ آفریدگار نداشته‌ اینک‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ عذاب‌ و عقوبتی‌ ‌که‌ مورد تهدید قرار گرفته‌ بودم‌ ساحت‌ کبریائی‌ ‌در‌ باره‌ ‌من‌ اجراء خواهد فرمود سنخ‌ عقوبتی‌ ‌که‌ جز مرا بآن‌ عقوبت‌ نخواهد فرمود بالاخره‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ بیگانگان‌ استحقاق‌ جدی‌ ‌از‌ عقوبت‌ خواهند داشت‌ [ نظرات / امتیازها ]
26) وَ لا یُوثِق‌ُ وَثاقَه‌ُ أَحَدٌ:و هرگز پروردگار کسی‌ ‌را‌ زیاده‌ بعقوبت‌ و استحقاق‌ ‌او‌ اجراء نخواهد فرمود. [ نظرات / امتیازها ]
27) یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ:

آیات‌ چندی‌ ‌در‌ باره‌ شقاوت‌ نفوذ بشری‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌از‌ نیروی‌ اماره‌ و تمایلات‌ و غرور پیروی‌ می‌نمودند و چنین‌ پندارند ‌که‌ نعمتها ‌که‌ ‌در‌ اختیار دارند ‌از‌ نظر کرامت‌ وجودی‌ ‌است‌ ‌که‌ دارند و ‌هر‌ چه‌ خواهند بدون‌ مسئولیت‌ انجام‌ دهند و ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ سیرت‌ ظلمانی‌ آنان‌ ‌را‌ محکوم‌ بعقوبت‌ ابدی‌ خواهد نمود.

اینک‌ بیان‌ مختصری‌ ‌از‌ نفوس‌ مطمئنه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اثر تحکیم‌ رابطه‌ ‌با‌ آفریدگار و استقامت‌ ‌در‌ مقام‌ اداء وظایف‌ دینی‌ و کسب‌ فضایل‌ اخلاقی‌ بآفریدگار اعتماد نموده‌ و ‌در‌ مقام‌ تسلیم‌ برآمده‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ‌را‌ پروردگار ‌در‌ باره‌ ‌او‌ خواسته‌ و ‌خود‌ ‌را‌ ربط محض‌ بآفریدگار میداند و مالک‌ نفع‌ و ضرر ‌خود‌ نمیداند و دنیا ‌را‌ ‌برای‌ آزمایش‌ و زندگی‌ آنرا رهگذر ‌برای‌ عالم‌ آخرت‌ می‌بیند و پیوسته‌ ‌خود‌ ‌را‌ معرض‌ آزمایش‌ قرار داده‌ و نعمتهای‌ بسیاری‌ ‌که‌ ‌در‌ اختیار دارد هرگز سبب‌ طغیان‌ و فتنه‌ و فساد ‌او‌ ‌در‌ جامعه‌ نمی‌شود.

و هم‌چنین‌ فقر و تنگدستی‌ ‌را‌ وسیله‌ آزمایش‌ و کسب‌ نیروی‌ صبر و بردباری‌ قرار داده‌ ‌که‌ ‌از‌ جمله‌ شعار عبودیت‌ و مقام‌ رضا و تسلیم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ ‌را‌ پروردگار ‌در‌ باره‌ ‌او‌ خواسته‌ ‌از‌ نعمت‌ و ‌ یا ‌ فقر بدان‌ راضی‌ و تسلیم‌ بوده‌ و هرگز ‌در‌ مقام‌ کفران‌ نعمت‌ برنیامده‌ و ‌از‌ شکر و سپاسگزاری‌ ‌او‌ ‌را‌ باز نخواهد داشت‌ بلکه‌ شعار ‌خود‌ ‌را‌ عبودیت‌ و انقیاد قرار داده‌ و ‌از‌ صراط مستقیم‌ عبودیت‌ افراط و ‌ یا ‌ تفریط ننموده‌ ‌است‌.
آنگاه‌ دیدگان‌ ‌خود‌ ‌را‌ خواهد گشود نظر خواهد نمود ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌از‌ جانب‌ ساحت‌ کبریائی‌ منادی‌ ندا خواهد نمود (یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ) ‌که‌ ‌به‌ ‌محمّد‌ و آل‌ ‌او‌ ایمان‌ آورده‌ بسوی‌ آفریدگار ‌خود‌ باز گرد ‌ یا ‌ ولایت‌ آنان‌ ‌که‌ مورد رضایت‌ و کرامت‌ بوده‌ و نیز داخل‌ ‌در‌ زمره‌ و پیر و عباد پروردگار ‌که‌ ‌محمّد‌ و اهل‌ بیت‌ ‌او‌ ‌است‌ و نیز داخل‌ ‌در‌ بهشت‌ جوار رحمت‌ شوی‌ ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ چیزی‌ محبوبتر ‌برای‌ ‌او‌ نخواهد ‌بود‌ جز قبض‌ روح‌ ‌او‌ و لحوق‌ ‌او‌ بمنادی‌. [ نظرات / امتیازها ]
28) ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ:

هنگام‌ ‌که‌ ‌در‌ آستانه‌ مرگ‌ درآید باو خطاب‌ تکوینی‌ می‌شود ‌که‌ بسوی‌ رحمت‌ ساحت‌ ربوبی‌ خواهی‌ باز گرد و نیز اعلام‌ و مژده‌ رحمت‌ ‌است‌ ‌که‌ پیوسته‌ ‌او‌ ‌را‌ بسوی‌ مقصد و منتهی‌ سیر ‌که‌ بهشت‌ خلد ‌است‌ سوق‌ میدهند.

راضِیَةً مَرضِیَّةً:

بیان‌ صفت‌ روح‌ اهل‌ ایمان‌ پرهیزکار ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ اعتقاد اطمینان‌ و استقامت‌ داشته‌ و بآنچه‌ پروردگار ‌در‌ باره‌ ‌او‌ امر فرموده‌ و ‌ یا ‌ خواسته‌ رضایت‌ داشته‌ و ‌در‌ مقام‌ انقیاد قلبی‌ و اطاعت‌ عملی‌ بوده‌ و شعار ‌او‌ رضایت‌ و تسلیم‌ ‌در‌ مقابل‌ اراده‌ پروردگار و حوادث‌ بوده‌ ‌است‌ پروردگار نیز ‌در‌ اثر قابلیت‌ ‌که‌ اهل‌ ایمان‌ کسب‌ نموده‌ و ‌در‌ مقام‌ فضیلت‌ و عبودیت‌ بوده‌ رضایت‌ ‌او‌ ‌را‌ پذیرفته‌ ناگزیر مورد رضایت‌ ‌خود‌ بوده‌ و ‌او‌ ‌را‌ مرضی‌ معرفی‌ خواهد فرمود.

زیرا ‌در‌ اثر نیروی‌ اطمینان‌ و اعتماد بساحت‌ پروردگار و اینکه‌ شئون‌ وجودی‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ ساحت‌ ‌او‌ دانسته‌ و ‌خود‌ ‌را‌ تعلق‌ محض‌ باو پذیرفته‌ و ‌خود‌ و شئون‌ ‌خود‌‌را‌ قائم‌ ‌به‌ پروردگار بداند و آنچه‌ ‌از‌ ناحیه‌ پروردگار ‌در‌ باره‌ ‌او‌ توجه‌ کند رضا و تسلیم‌ محض‌ بوده‌ و آنچه‌ ‌از‌ ‌او‌ خواسته‌ ‌در‌ مقام‌ اطاعت‌ و انقیاد برآمده‌ ‌در‌ اینصورت‌ شعار ‌او‌ عبودیت‌ بوده‌ و ‌در‌ اثر ‌اینکه‌ قابلیت‌ ‌که‌ کسب‌ نموده‌ مورد رضایت‌ ساحت‌ کبریائی‌ نیز قرار خواهد گرفت‌.

بالاخره‌ رضایت‌ و تسلیم‌ اهل‌ ایمان‌ پرهیزکار ‌از‌ پروردگار و ‌از‌ خواسته‌های‌ ‌او‌ و اظهار رضایت‌ و پذیرش‌ و انقیاد نسبت‌ ‌به‌ پروردگار سبب‌ می‌شود ‌که‌ مورد رضایت‌ ساحت‌ کبریائی‌ قرار بگیرد و معرفی‌ شود و عبودیت‌ ‌او‌ مورد تصدیق‌ قرار بگیرد. [ نظرات / امتیازها ]
29) فَادخُلِی‌ فِی‌ عِبادِی‌:

مبنی‌ ‌بر‌ امضاء شعار عبودیت‌ اهل‌ ایمان‌ پرهیزکار ‌است‌ و ظاهر آنستکه‌ ‌اینکه‌ خطاب‌ تکوینی‌ هنگام‌ احتضار ‌که‌ ‌در‌ آستانه‌ مرگ‌ ‌است‌ شرف‌ صدور می‌یابد و منافات‌ ندارد ‌که‌ مظهری‌ ‌از‌ مظاهر کبریائی‌ ‌اینکه‌ خطاب‌ بشارت‌ اثر ‌از‌ ملک‌ الموت‌ ‌علیه‌ السّلام‌ اعلام‌ شود.‌در‌ کتاب‌ کافی‌ بسندی‌ ‌از‌ سدیر صیرفی‌ روایت‌ نموده‌ ‌گفت‌ سؤال‌ نمودم‌ ‌از‌ امام‌ صادق‌ ‌علیه‌ السّلام‌ جعلت‌ فداک‌ یابن‌ ‌رسول‌ اللّه‌ آیا اهل‌ ایمان‌ کراهت‌ دارد ‌از‌ اینکه‌ روح‌ ‌او‌ قبض‌ شود امام‌ فرمود نه‌ بخدا سوگند هنگام‌ ‌که‌ ملک‌ الموت‌ حاضر شود ‌که‌ روح‌ ‌او‌ ‌را‌ قبض‌ نماید ‌در‌ ‌آن‌ وقت‌ اهل‌ ایمان‌ جزع‌ خواهد نمود آنگاه‌ ملک‌ الموت‌ خواهد فرمود ای‌ دوست‌ ‌خدا‌ جزع‌ و اظهار کراهت‌ منما بخدا سوگند ‌که‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ ‌را‌ مبعوث‌ فرموده‌ ‌هر‌ آینه‌ ‌من‌ ‌با‌ تو رئوف‌ و مهربانتر هستم‌ ‌از‌ پدر مهربان‌ تو چنانچه‌ نزد تو حاضر باشند دیدگان‌ ‌خود‌ ‌را‌ بگشا ببین‌ ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ بطور تمثل‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و امیر مؤمنان‌ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسین‌ و امامان‌ ‌از‌ ذریه‌ آنان‌ ‌را‌ خواهد مشاهده‌ نمود باو گفته‌ میشود ‌اینکه‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و امیر مؤمنان‌ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسین‌ و امامان‌ و اوصیاء ‌علیهم‌ السّلام‌ رفقا و دوستان‌ تو هستند. [ نظرات / امتیازها ]
30) وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌:

‌پس‌ ‌از‌ صدور شهادت‌ ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ اهل‌ ایمان‌ و تقوی‌ ‌که‌ مورد خطاب‌ قرار میگیرد ‌در‌ صف‌ عباد بوده‌ ‌است‌ و شعار ‌او‌ مانند سایر افراد اهل‌ ایمان‌ پرهیزکار عبودیت‌ ‌است‌ و مورد رضایت‌ ساحت‌ کبریائی‌ معرفی‌ ‌شده‌ بشارت‌ دیگری‌ باو اعلام‌ می‌شود و ‌از‌ نظر حتم‌ بودن‌ ‌از‌ همان‌ هنگام‌ احتضار بموقع‌ اجراء گذارده‌ می‌شود ‌به‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ آغاز ورود اهل‌ ایمان‌ و تقوی‌ بعالم‌ برزخ‌ ورود ‌به‌ نشئه‌ فرح‌ و سرور حقیقی‌ و نعمتهای‌ مثالی‌ ‌که‌ مسطوره‌ای‌ ‌از‌ فرح‌ و نعمتهای‌ بی‌نهایت‌ عالم‌ قیامت‌ خواهد ‌بود‌.

و ‌از‌ نظر مزید فضل‌ بهشت‌ خلد ‌را‌ جوار رحمت‌ کبریائی‌ ‌خود‌ معرفی‌ فرموده‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - تفسیرهدایت
21) 21] بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ واجب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اینکه‌ ارزش‌ نادرست‌ ‌که‌ کرامت‌ ‌را‌ ‌در‌ ثروت‌ و خواری‌ ‌را‌ ‌در‌ فقر می‌داند، مبارزه‌ شود، ولی‌ چگونه‌ انسان‌ می‌تواند ‌از‌ زمینی‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آن‌ آفریده‌ شد، و طینت‌ وی‌ ‌به‌ دوستی‌ ‌آن‌ و شهوات‌ و آرایشهای‌ ‌آن‌ پرورده‌ شد، برتر و بالاتر رود؟ چرا، می‌تواند. و ‌اینکه‌ ‌در‌ صورتی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌خدا‌ ایمان‌ آورد،و طالب‌ لقای‌ ‌او‌ ‌باشد‌، و ‌اینکه‌ ‌را‌ بداند ‌که‌ زندگی‌ واقعی‌ زندگی‌ آخرت‌ ‌است‌، ‌در‌ ‌اینکه‌ هنگام‌ ‌از‌ دنیا دامن‌ فرو می‌چیند و مال‌ و کوشش‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ مصرف‌ ساختن‌ بنای‌ جایگاه‌ نهایی‌ ‌خود‌ ‌در‌ آخرت‌ می‌رساند.

‌به‌ همین‌ سبب‌ قرآن‌ دامنه حسرتی‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌ما ترسیم‌ می‌کند ‌که‌ شامل‌ حال‌ مردمانی‌ خواهد شد ‌که‌ ‌به‌ آباد کردن‌ زندگی‌ دیگر ‌خود‌ توجه‌ نکرده‌اند، و چیزهای‌ پاکیزه ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا و ‌در‌ لحظه‌های‌ کوتاهی‌ ‌از‌ دست‌ دادند ‌که‌ ‌به‌ سرعت‌ نابود شد و چیزی‌ جز پشیمانی‌ و حسرت‌ ‌در‌ روز زلزله بزرگ‌ برایشان‌ جای‌ نگذاشت‌.

«کَلّا‌-‌ هرگز؟» دنیا، پایان‌ داستان‌ نیست‌، و ثروت‌ ‌در‌ نزد ‌خدا‌ ارزش‌ محسوب‌ نمی‌شود، و تصورات‌ ‌ایشان‌ درباره خودشان‌ درست‌ نیست‌ ... و ‌اینکه‌ چه‌ وقت‌ برایشان‌ آشکار خواهد شد! هنگام‌ برپا شدن‌ قیامت‌.

«إِذا دُکَّت‌ِ الأَرض‌ُ دَکًّا دَکًّا‌-‌ ‌در‌ ‌آن‌ هنگام‌ ‌که‌ زمین‌ پاره‌ پاره‌ شود،» ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ساختمانهایی‌ ‌که‌ نتیجه‌ روی‌ ‌هم‌ جمع‌ شدن‌ تلاشهای‌ میلیونها کسان‌ ‌است‌، ‌بر‌ اثر زلزله‌ای‌ هولناک‌ فرو می‌ریزد و ‌آن‌ ‌را‌ صاف‌ صاف‌ می‌کند.

گفته‌اند: ‌یعنی‌ زمین‌ زلزله‌ پیدا می‌کند و قسمتی‌ ‌از‌ ‌آن‌ قسمت‌ دیگر ‌را‌ می‌شکند و همه‌ چیز ‌بر‌ پشت‌ ‌آن‌ خرد می‌شود، و بعضی‌ دیگر گفته‌اند: کوه‌ها خرد می‌شود و فرو می‌ریزد و ‌به‌ صورت‌ زمین‌ صاف‌ ‌در‌ می‌آید.

‌هر‌ چه‌ ‌باشد‌، نتیجه‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ زمین‌ هموار می‌شود و فرو رفتگی‌ و برجستگی‌ نخواهد داشت‌. آیا ‌در‌ چنان‌ روزی‌ ملک‌ و گنجینه‌ و سیم‌ و زر ‌را‌ فایده‌ای‌ ‌است‌! [ نظرات / امتیازها ]
22) [22] ‌در‌ ‌اینکه‌ وضع‌ ‌است‌ ‌که‌ پروردگار ‌با‌ عظمت‌ ‌خود‌ ‌بر‌ جهانیان‌ متجلّی‌ می‌شود، ‌پس‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند ‌از‌ سطوت‌ ‌او‌ بگریزد ‌ یا ‌ ‌در‌ قهر و قدرت‌ ‌او‌ شک‌ کند، ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ فرشتگان‌ ‌به‌ صف‌ ایستاده‌ و منتظر دستور ‌خدا‌ ‌برای‌ اجرای‌ اوامر ‌او‌ هستند.

«وَ جاءَ رَبُّک‌َ وَ المَلَک‌ُ صَفًّا صَفًّا‌-‌ و نشانه‌ و آیتی‌ ‌از‌ پروردگارت‌ بیاید، ‌در‌حالی‌ ‌که‌ فرشتگان‌ صف‌ ‌به‌ صف‌ ایستاده‌اند.»

آیا کدام‌ آیت‌ بزرگ‌ ‌از‌ آیات‌ ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز متجلی‌ می‌شود ‌که‌ ‌خدا‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌با‌ عبارت‌ «و جاء ربّک‌» سخن‌ گفته‌ ‌است‌! ‌من‌ ‌اینکه‌ ‌را‌ نمی‌دانم‌، ولی‌ روزی‌ بزرگ‌ ‌است‌ و ‌ما ‌که‌ ‌در‌ دنیای‌ تنگ‌ زندگی‌ می‌کنیم‌، ممکن‌ نیست‌ ‌آن‌ افقهای‌ بزرگ‌ ‌را‌ احساس‌ کنیم‌. [ نظرات / امتیازها ]
23) [23] مگر ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌از‌ معانی‌ حضور و شهود ‌خدا‌ حضور ‌آن‌ ارزشها ‌باشد‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌آنها‌ فرمان‌ داده‌، و ‌از‌ ‌بین‌ رفتن‌ ارزشهای‌ باطل‌ و گمراهیهایی‌ ‌که‌ ‌خدا‌ انسان‌ ‌را‌ ‌در‌ دنیا ‌به‌ ‌آنها‌ امتحان‌ کرده‌ بوده‌ ‌است‌ ... و ‌به‌ همین‌ جهت‌ اول‌ چیزی‌ ‌که‌ آورده‌ می‌شود، جهنم‌ ‌یعنی‌ زندان‌ هولناک‌ گناهکاران‌ و تبهکاران‌ ‌است‌:

«وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ‌-‌ و ‌آن‌ روز جهنم‌ ‌را‌ می‌آورند.»

جهنم‌ امروز ‌در‌ کجا ‌است‌، و چگونه‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز می‌آورند! آیا کره افروخته بزرگی‌ همچون‌ خورشید و بزرگتر ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ چون‌ خورشید ‌در‌ ‌آن‌ افتد، ‌از‌ فزونی‌ حرارت‌ ‌آن‌ ‌به‌ فریاد ‌در‌ می‌آید، ‌ یا ‌ چیزی‌ دیگر! ‌اینکه‌ ‌را‌ نمی‌دانیم‌، ولی‌ ‌در‌ روایتی‌ مأثور ‌از‌ ابو جعفر (الباقر)‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ آمده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «هنگامی‌ ‌که‌ آیه: وَ جِی‌ءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّم‌َ نازل‌ شد، درباره ‌آن‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اللّه‌‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ پرسش‌ کردند، و ‌او‌ ‌گفت‌: روح‌ الامین‌ ‌به‌ ‌من‌ خبر داد ‌که‌ ‌خدا‌ چون‌ آفریدگان‌ آفریده‌ شدند و اولین‌ و آخرین‌ گردهم‌ آمدند جهنم‌ ‌را‌ آورد ‌که‌ ‌با‌ هزار مهار کشیده‌ می‌شد و صد هزار ‌از‌ فرشتگان‌ غلاظ و شداد ‌آن‌ ‌را‌ می‌کشیدند، و ‌آن‌ ‌را‌ بانگ‌ و خشم‌ و شهیق‌ و زفیر ‌بود‌، و چون‌ نفس‌ بیرون‌ می‌داد، ‌اگر‌ ‌خدا‌ حساب‌ مردمان‌ ‌را‌ ‌برای‌ ‌بعد‌ نگذاشته‌ ‌بود‌ همگان‌ هلاک‌ می‌شدند، سپس‌ ‌از‌ ‌آن‌ گردنی‌ بیرون‌ آمد ‌که‌ ‌بر‌ آفریدگان‌ محیط شد و نیکوکار و فاجر ‌را‌ ‌در‌ میان‌ ‌خود‌ گرفت‌، و هیچ‌ بنده‌ای‌ ‌از‌ بندگان‌ ‌خدا‌ و فرشته‌ و پیامبر نبود مگر ‌آن‌ ‌که‌ بانگ‌ برداشت‌ ‌که‌: پروردگارا، جانم‌ جانم‌، و تو ای‌ پیامبر ‌خدا‌ فریاد می‌کردی‌: امتم‌، امتم‌، سپس‌ ‌بر‌ ‌آن‌ صراط نهاده‌ شد ‌که‌ باریکتر ‌از‌ لبه شمشیر ‌بود‌ و ‌بر‌ ‌آن‌ سه‌ پل‌ قرار داشت‌: یکی‌ پل‌ امانت‌ و رحم‌، دومی‌ پل‌ نماز، و سومی‌ پل‌ رب‌ العالمین‌ ‌لا‌ اله‌ غیره‌، مردمان‌ ‌را‌ ‌به‌ عبور ‌از‌ ‌آنها‌مکلف‌ می‌کردند: پل‌ رحم‌ و امانت‌ نگاهشان‌ می‌داشت‌، و ‌اگر‌ ‌از‌ ‌آن‌ رد می‌شدند نماز نگاهشان‌ می‌داشت‌، و ‌اگر‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هم‌ می‌گذشتند پایان‌ ‌به‌ رب‌ العالمین‌ می‌رسید، بنا ‌بر‌ گفته‌اش‌: إِن‌َّ رَبَّک‌َ لَبِالمِرصادِ. و مردمان‌ ‌بر‌ صراط آویخته ‌به‌ دست‌، و پا ‌از‌ جای‌ کنده‌ ‌شده‌، و چسبیده ‌به‌ پا قرار داشتند و فرشتگان‌ بانگ‌ ‌بر‌ می‌داشتند ‌که‌: ای‌ بردبار، ببخش‌ و چشم‌ ‌به‌ پوش‌ و ‌به‌ فضلت‌ باز گرد و سلامت‌ بدار و سلامت‌ بدار، و مردمان‌ همچون‌ پروانه‌ ‌در‌ آتش‌ می‌افتادند، و چون‌ کسی‌ ‌به‌ رحمت‌ ‌خدا‌ نجات‌ می‌یافت‌ و می‌گذشت‌، می‌گفت‌: شکر خدای‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌به‌ نعمت‌ ‌او‌ صالحات‌ تمام‌ می‌شود، و حسنات‌ پاکیزگی‌ پیدا می‌کند، و شکر ‌خدا‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ نومیدیها مرا ‌از‌ تو ‌به‌ منت‌ و فضل‌ ‌خود‌ نجات‌ داد و پروردگار ‌ما آمرزنده‌ و پاداش‌ دهنده‌ ‌است‌».«6»

‌در‌ حدیثی‌ دیگر اضافه‌ای‌ هولناک‌ دارد و پیامبر‌-‌ ‌صلی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌‌-‌ می‌گوید: «جبرییل‌ آمد و آیه و جی‌ء یومئذ بجهنّم‌، ‌را‌ خواند، ‌پس‌ گفتم‌:

آیا ‌آن‌ ‌را‌ می‌آورند! ‌گفت‌: هفتاد هزار ‌آن‌ ‌را‌ ‌با‌ هفتاد هزار زمام‌ می‌کشند، و انحرافی‌ پیدا می‌کند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ حال‌ ‌خود‌ بگذارند همه‌ ‌را‌ خواهد سوزاند».«7»

«یَومَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنسان‌ُ وَ أَنّی‌ لَه‌ُ الذِّکری‌‌-‌ و ‌آن‌ روز آدمی‌ پند می‌گیرد و ‌به‌ یاد می‌آورد، و ‌از‌ پند گرفتن‌ ‌آن‌ روز چه‌ سود!؟»

[ نظرات / امتیازها ]
24) [24] چه‌ چیز ‌را‌ ‌به‌ یاد می‌آورد! ‌به‌ یاد چیزهای‌ پاکیزه ‌خود‌ می‌افتد ‌که‌ همه ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ گذشته‌ تباه‌ کرد، ‌به‌ یاد جوانی‌ خویش‌ می‌افتد ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سبکسری‌ سهو و دوری‌ ‌از‌ پروردگار تباه‌ کرد، ‌به‌ یاد اموالی‌ می‌افتد ‌که‌ جز ‌از‌ راه‌ حلال‌ ‌به‌ دست‌ آورد، و ‌در‌ جایی‌ جز ‌آن‌ جا ‌که‌ رضای‌ ‌خدا‌ ‌است‌ خرج‌ کرد، ‌به‌ یاد اوقاتی‌ ‌که‌ ‌به‌ لهو و غفلت‌ و پرداختن‌ ‌به‌ کارهای‌ بی‌معنی‌ گذراند و ‌با‌ ‌هر‌ ساعتی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ می‌توانست‌ ملک‌ بزرگی‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌به‌ چنگ‌ آورد.

«یَقُول‌ُ یا لَیتَنِی‌ قَدَّمت‌ُ لِحَیاتِی‌‌-‌ کاش‌ چیزی‌ ‌از‌ پیش‌ ‌برای‌ زندگی‌ ‌خود‌می‌فرستادم‌.»

حیاتی‌ ‌که‌ حیات‌ حقیقی‌ ‌است‌، و حیات‌ جاودانی‌ زوال‌ ناپذیر ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
25) [25] ‌در‌ ‌اینکه‌ جا عذاب‌ الاهی‌ ‌است‌ ‌که‌ پروردگار ‌به‌ ‌آن‌ تجلّی‌ پیدا می‌کند، و قید و بند الاهی‌ ‌که‌ تجلّی‌ غضب‌ ‌او‌ ‌است‌.

«فَیَومَئِذٍ لا یُعَذِّب‌ُ عَذابَه‌ُ أَحَدٌ‌-‌ ‌در‌ ‌آن‌ روز هیچ‌ کس‌ عذابی‌ چون‌ عذاب‌ ‌او‌ نمی‌دهد.»

بدان‌ سبب‌ ‌که‌ ‌خدا‌ اعظم‌ و اکبری‌ ‌است‌ ‌که‌ هیچ‌ چیز ‌از‌ ‌او‌ ‌با‌ هیچ‌ چیز ‌از‌ آفریدگانش‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست‌. و آدمی‌ ‌از‌ عذاب‌ دنیا می‌گریزد، و نمی‌داند ‌که‌ عذاب‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آخرت‌ قابل‌ قیاس‌ ‌با‌ آزار و عذاب‌ دنیا نیست‌.

‌در‌ دعای‌ امیر المؤمنین‌ ‌علی‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ آمده‌ ‌است‌: «و تو ضعف‌ مرا ‌در‌ برابر اندکی‌ ‌از‌ بلای‌ دنیا و عقوبتهای‌ ‌آن‌ و آنچه‌ ‌از‌ ناراحتیها ‌که‌ ‌به‌ اهل‌ ‌آن‌ می‌رسد، می‌دانی‌، ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ بلا و مکروه‌ اندکی‌ درنگ‌ می‌کند و مدت‌ ‌آن‌ کوتاه‌ ‌است‌، ‌پس‌ چگونه‌ می‌توانم‌ بلای‌ آخرت‌ و مکاره‌ و آزارهای‌ بزرگی‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ وقوع‌ پیدا می‌کند تحمل‌ کنم‌!؟ و ‌آن‌ بلایی‌ ‌است‌ ‌که‌ مدتش‌ دراز می‌شود، و ایستادنش‌ دوام‌ پیدا می‌کند، و ‌به‌ اهلش‌ ‌از‌ ‌آن‌ تخفیف‌ داده‌ نمی‌شود، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ جز ‌از‌ خشم‌ و انتقام‌ و غضب‌ تو نیست‌، و ‌اینکه‌ چیزی‌ ‌است‌ ‌که‌ آسمانها و زمین‌ تاب‌ ‌آن‌ ‌را‌ ندارند، ای‌ سرور و آقای‌ ‌من‌، ‌پس‌ ‌من‌ بنده ضعیف‌ و ذلیل‌ و حقیر و مسکین‌ و مستکین‌ تو چه‌ می‌توانم‌ بکنم‌!؟».«8»

[ نظرات / امتیازها ]
26) [26] ‌به‌ همان‌ گونه‌ ‌که‌ هیچ‌ چیز شبیه‌ زندان‌ و قید و بند ‌خدا‌ نیست‌.

«وَ لا یُوثِق‌ُ وَثاقَه‌ُ أَحَدٌ‌-‌ و هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند همچون‌ دربند کردن‌ ‌او‌ کسی‌ ‌را‌ دربند کند.» [ نظرات / امتیازها ]
27) [27] آیا ‌اینکه‌ بهتر ‌است‌ ‌ یا ‌ سرنوشت‌ مؤمنانی‌ ‌که‌ ‌برای‌ زندگی‌ دیگر خویش‌ ‌از‌ پیش‌ خرج‌ کردند و ‌به‌ آبادی‌ آخرت‌ ‌خود‌ پرداختند، و جانهای‌ آنان‌ ‌به‌ آرامش‌ایمان‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد، و ‌به‌ مؤثرات‌ برتر و بالاتر ‌از‌ ماده‌ صعود کردند، و چه‌ بسا مالک‌ ‌آن‌ شدند ولی‌ ‌آن‌ نتوانست‌ هرگز مالک‌ آنان‌ شود، ‌پس‌ آزاد زیستند، و خوشبخت‌ ‌از‌ دنیا رفتند، و چون‌ ملک‌ الموت‌ ‌با‌ آنان‌ رو ‌به‌ رو شد، ‌به‌ ‌ایشان‌ خوشامد ‌گفت‌، و ‌در‌ نخستین‌ ساعت‌ ‌از‌ زندگی‌ ابدی‌ ‌خود‌ ‌با‌ بشارت‌ طرف‌ خطاب‌ واقع‌ شدند ‌که‌:

«یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ‌-‌ ای‌ نفس‌ مطمئن‌ و آرام‌،» مؤمن‌ ‌در‌ میان‌ بیم‌ و امید زندگی‌ می‌کند، ‌پس‌ ‌اگر‌ احساس‌ ‌او‌ ‌به‌ تفریط ‌در‌ برابر ‌خدا‌ سبب‌ پیدایش‌ ترس‌ شود، یقین‌ ‌او‌ ‌به‌ بزرگ‌ بودن‌ چشم‌پوشی‌ و گسترده‌ بودن‌ رحمت‌ خدای‌ متعال‌، ‌او‌ ‌را‌ امیدوار می‌سازد. و همه ترس‌ ‌او‌ ‌از‌ عاقبت‌ بد و ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ حسنات‌ ‌او‌ ‌را‌ نپذیرد، و ‌از‌ سیئاتش‌ ‌در‌ نگذرد، و ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌در‌ ساعت‌ کوچ‌ کردن‌ ‌از‌ دنیا ‌بر‌ وی‌ معلوم‌ شود ‌که‌ حسابهای‌ ‌او‌ درست‌ نبود، و چنان‌ ‌که‌ امید داشته‌ ‌از‌ اصحاب‌ بهشت‌ نیست‌. آیا مناجات‌ امام‌ سجّاد ‌علی‌ ‌بن‌ الحسین‌‌-‌ علیهما ‌السلام‌‌-‌ ‌را‌ نشنیده‌ای‌ ‌که‌ ‌گفت‌: «کاش‌ می‌دانستم‌ ‌که‌ آیا مادرم‌ مرا ‌برای‌ تحمل‌ بدبختی‌ آفرید ‌ یا ‌ ‌برای‌ کشیدن‌ سختی‌ بزرگ‌ کرد، ‌پس‌ کاش‌ مرا نزاده‌ و بزرگ‌ نکرده‌ ‌بود‌، و کاش‌ می‌دانستم‌ ‌که‌ آیا مرا ‌از‌ اهل‌ سعادت‌ قرار داده‌ و ‌به‌ نزدیکی‌ و مجاورت‌ خودت‌ مخصوص‌ کرده‌ای‌، ‌تا‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ خبر چشمم‌ روشن‌ شود و قلبم‌ آرام‌ گیرد».«9» [ نظرات / امتیازها ]
28) [28] ‌پس‌ چون‌ ندای‌ الاهی‌ ‌در‌ هنگام‌ مرگش‌ بدین‌ گونه‌ رسید ‌که‌: یا أَیَّتُهَا النَّفس‌ُ المُطمَئِنَّةُ، آرام‌ گرفت‌، و بشارت‌ شامل‌ حال‌ ‌او‌ شد و ‌از‌ شادی‌ لبریز شد ... ‌در‌ چنین‌ صورتی‌ مرگ‌ پاکیزه‌ و دوست‌ داشتنی‌ می‌شود، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ بازگشت‌ بنده‌ای‌ بخشنده‌ ‌به‌ سوی‌ پروردگاری‌ مهربان‌ ‌است‌ ‌که‌ بدین‌ گونه‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ مهمانی‌ می‌خواند:

«ارجِعِی‌ إِلی‌ رَبِّک‌ِ راضِیَةً مَرضِیَّةً‌-‌ خرسند و پسندیده‌ و مورد رضای‌‌خدا‌ ‌به‌ پروردگارت‌ بازگرد.»

جانهاشان‌ ‌به‌ آفریننده ‌خود‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد، و ‌بر‌ ‌خدا‌ توکل‌ کردند، و ‌به‌ قضا و قدر ‌او‌ تسلیم‌ شدند، و ثروتمندی‌ آنان‌ ‌را‌ گمراه‌ نکرد، و ‌آن‌ ‌را‌ برات‌ آمرزش‌ نینگاشتند، و فقر مایه هزیمت‌ ‌ایشان‌ نشد، و ‌آن‌ ‌را‌ همچون‌ لعنت‌ الاهی‌ ‌در‌ نظر نگرفتند ... ‌به‌ همین‌ سبب‌ ‌خدا‌ آنان‌ ‌را‌ ‌به‌ نعیم‌ جاودانه‌ شادمان‌ کرد، و آگاهشان‌ ساخت‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ راضی‌ و خرسند ‌است‌، و چه‌ شیرین‌ ‌است‌ ساعت‌ ملاقات‌ ‌ایشان‌ ‌با‌ دوست‌ و انیس‌ ‌خود‌، و چه‌ مایه شگفتی‌ ‌است‌ کلمات‌ محبت‌آمیزی‌ ‌که‌ مبادله‌ می‌شود. و ‌در‌ حدیث‌ قدسی‌ ‌از‌ خدای‌ عز و جل‌ آمده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ حق‌ زاهدان‌ و اهل‌ خیر و اهل‌ آخرت‌ چنین‌ گفته‌ ‌است‌: «سوگند ‌به‌ عزت‌ و جلالم‌، ‌که‌ چون‌ روحهای‌ ‌ایشان‌ ‌از‌ بدنهاشان‌ خارج‌ شود، ‌با‌ یک‌ زندگی‌ پاکیزه‌ ‌ایشان‌ ‌را‌ زنده‌ می‌کنم‌، و ملک‌ الموت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌ایشان‌ مسلط نمی‌سازم‌، و ‌در‌ گرفتن‌ روح‌ آنان‌ کسی‌ جز خودم‌ دخالت‌ ندارد، و درهای‌ همه آسمانها ‌را‌ ‌به‌ روی‌ ارواح‌ ‌ایشان‌ می‌گشایم‌، و همه حجابها ‌را‌ ‌از‌ برابر چشمانشان‌ دور می‌کنم‌، ‌به‌ آراستن‌ باغهای‌ بهشت‌ و ‌به‌ زفاف‌ حوران‌ بهشتی‌ و ‌به‌ درود فرستادن‌ فرشتگان‌ و ‌به‌ میوه‌دار شدن‌ درختان‌ بهشتی‌ فرمان‌ می‌دهم‌، و ‌به‌ بادی‌ ‌از‌ بادهای‌ زیر عرش‌ دستور می‌دهم‌ ‌تا‌ کوه‌هایی‌ ‌از‌ کافور و مشک‌ اذفر ‌با‌ ‌خود‌ بردارند و ‌به‌ صورت‌ مواد سوختنی‌ بدون‌ آتش‌ درآیند و ‌بر‌ ‌او‌ داخل‌ شوند، و میان‌ ‌من‌ و روح‌ ‌او‌ پرده‌ای‌ نخواهد ‌بود‌، ‌پس‌ هنگام‌ گرفتن‌ روحش‌ می‌گویم‌: ‌بر‌ ‌من‌ خوش‌ آمدی‌، ‌با‌ کرامت‌ و شادمانی‌ ‌در‌ رحمت‌ و رضوان‌ صعود کن‌. و آنان‌ ‌را‌ نعمتی‌ دایمی‌ ‌است‌ ‌که‌ جاودانه‌ ‌در‌ ‌آن‌ می‌مانند، و ‌در‌ نزد ‌خدا‌ ‌برای‌ ‌ایشان‌ پاداشی‌ بزرگ‌ ‌است‌ ...».«10»

‌در‌ همین‌ حدیث‌ آمده‌ ‌است‌: «و هنگامی‌ ‌که‌ بنده‌ ‌در‌ حال‌ مرگ‌ ‌است‌، بالای‌ سر ‌او‌ فرشتگانی‌ می‌ایستند ‌که‌ ‌به‌ دست‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ جامی‌ ‌از‌ آب‌ کوثر و جامی‌ ‌از‌ شراب‌ ‌است‌، و ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ روح‌ ‌او‌ می‌نوشانند ‌تا‌ سختی‌ و تلخی‌ مرگ‌ ‌از‌ میان‌برود، و ‌به‌ بزرگترین‌ شادی‌ ‌او‌ ‌را‌ بشارت‌ می‌دهند، و ‌به‌ ‌او‌ می‌گویند: پاکیزه‌ شدی‌ و جایگاهت‌ پاکیزه‌ ‌است‌، تو ‌به‌ سوی‌ خداوند عزیز حکیم‌، و دوست‌ نزدیک‌، پیش‌ می‌روی‌. ‌پس‌ روح‌ ‌از‌ دست‌ فرشتگان‌ پرواز می‌کند و سریعتر ‌از‌ یک‌ چشم‌ ‌به‌ ‌هم‌ زدن‌ ‌به‌ جانب‌ ‌خدا‌ صعود می‌کند، و هیچ‌ حجاب‌ و پرده‌ای‌ میان‌ ‌او‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ جای‌ نمی‌ماند، و خدای‌ عز و جل‌ مشتاق‌ ‌او‌ ‌است‌، و ‌بر‌ سرچشمه‌ای‌ نزدیک‌ عرش‌ می‌نشیند، و سپس‌ ‌به‌ ‌او‌ گفته‌ می‌شود: دنیا ‌را‌ چگونه‌ ترک‌ کردی‌! و ‌او‌ می‌گوید:

خدایا، سوگند ‌به‌ عزت‌ و جلالت‌ ‌که‌ مرا علمی‌ نسبت‌ ‌به‌ دنیا نیست‌، ‌از‌ ‌آن‌ زمان‌ ‌که‌ مرا آفریدی‌، ‌من‌ ‌از‌ تو می‌ترسیدم‌، ‌پس‌ خدای‌ ‌تعالی‌ ‌به‌ ‌او‌ می‌گوید: ای‌ بنده ‌من‌، راست‌ گفتی‌، جسد تو ‌در‌ دنیا ‌بود‌، و روحت‌ ‌با‌ ‌من‌، تو ‌در‌ برابر منی‌، ‌از‌ پنهان‌ و آشکارت‌ آگاهم‌، بخواه‌ ‌تا‌ ‌به‌ تو ببخشم‌، ‌اینکه‌ بهشت‌ ‌من‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌در‌ ‌آن‌ پرواز کن‌، و ‌اینکه‌ همسایگی‌ ‌من‌ ‌است‌، ‌پس‌ ‌در‌ ‌آن‌ سکونت‌ گزین‌، و ‌آن‌ گاه‌ روح‌ می‌گوید:

خدایا، خودت‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌ شناساندی‌، ‌پس‌ ‌به‌ ‌آن‌ ‌از‌ همه آفریدگان‌ تو بی‌نیاز شدم‌، قسم‌ ‌به‌ عزت‌ و جلالت‌ ‌که‌ ‌اگر‌ خرسندی‌ تو ‌در‌ ‌آن‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بندبند ‌من‌ ‌از‌ یکدیگر جدا شود، و صد بار ‌با‌ سخت‌ترین‌ شکل‌ کشتن‌ کشته‌ شوم‌، خرسندی‌ تو ‌را‌ بیشتر دوست‌ می‌دارم‌، خدایا، چگونه‌ ‌به‌ ‌خود‌ غرّه‌ شوم‌، ‌که‌ ‌اگر‌ تو مرا اکرام‌ نکنی‌ خوارم‌، و ‌اگر‌ یاریم‌ نکنی‌ معذبم‌، و ‌اگر‌ ‌به‌ ‌من‌ نیرو ندهی‌ ضعیف‌ و ناتوانم‌، و ‌اگر‌ ‌به‌ یاد ‌خود‌ مرا زنده‌ نگاه‌ نداری‌ مرده‌ام‌، و ‌اگر‌ پوشندگی‌ تو نبود، ‌در‌ نخستین‌ بار ‌که‌ معصیت‌ تو کردم‌ رسوا می‌شدم‌، خدایا چگونه‌ تو ‌را‌ راضی‌ نکنم‌ ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ عقل‌ مرا چندان‌ کامل‌ کردی‌ ‌که‌ تو ‌را‌ شناختم‌، و حق‌ ‌را‌ ‌از‌ باطل‌ و امر ‌را‌ ‌از‌ نهی‌ و دانش‌ ‌را‌ ‌از‌ نادانی‌ و روشنایی‌ ‌را‌ ‌از‌ تاریکی‌ باز شناختم‌، ‌پس‌ خدای‌ عز و جل‌ می‌گوید: قسم‌ ‌به‌ عزت‌ و جلالم‌ ‌که‌ ‌در‌ هیچ‌ وقت‌ ‌از‌ اوقات‌ میان‌ خودم‌ و تو حجابی‌ فراهم‌ نمی‌آورم‌، بدین‌ گونه‌ ‌با‌ دوستانم‌ عمل‌ می‌کنم‌».«11»

[ نظرات / امتیازها ]
29) [29] سپس‌ ‌خدا‌ روح‌ مؤمن‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ گرفتن‌ ‌آن‌ ‌در‌ گروه‌ رستگاران‌ ‌از‌بندگان‌ صالح‌ ‌خود‌ داخل‌ می‌کند ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ انس‌ گرفتن‌ و صفای‌ دو طرفی‌ ‌است‌.

«فَادخُلِی‌ فِی‌ عِبادِی‌‌-‌ ‌پس‌ ‌در‌ میان‌ بندگان‌ ‌من‌ داخل‌ شو.»

‌یعنی‌ ‌به‌ صف‌ آنان‌ بپیوند و ‌با‌ ‌ایشان‌ قرین‌ شو. [ نظرات / امتیازها ]
30) [30] مهمانسرای‌ ‌خدا‌ و منزل‌ کرامت‌ ‌او‌، ‌یعنی‌ بهشت‌، پذیرای‌ ‌او‌ می‌شود ‌که‌ ‌هر‌ کس‌ ‌به‌ ‌آن‌ درآید، هرگز ‌از‌ ‌آن‌ خارج‌ نخواهد شد.

«وَ ادخُلِی‌ جَنَّتِی‌‌-‌ و ‌به‌ بهشت‌ ‌من‌ درآی‌.»

امید ‌آن‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌ما ‌را‌ ‌از‌ اهل‌ بهشت‌ ‌خود‌ قرار دهد ‌که‌ ‌او‌ شنونده دعاء ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - تفسیر المیزان
21)
کلمه (دک ) با تشدید کاف به معناى دق و کوبیدن سخت است ، و مراد از ظرف (اذا - زمانى که ) حضور روز قیامت است .
ترجمه المیزان : 20 ص : 475
در این جمله براى بار دوم کلمه (کلا) را مى آورد، و براى بار دوم پندار آدمیان در حال دارایى و ندارى را رد مى کند، و جمله (اذا دکت الارض ...) در مقام تعلیل رد مذکور است ، و حاصل معنا چنین است که آنطور که انسانها به حسب طبع مى پندارند نیست ، به علت اینکه به زودى در وقتى که قیامت بپا شود متوجه مى شوند که زندگى دنیا و آنچه در آن از فقر و غنا و امثال آن بود مقصود بالذات نبود، و او آن را مقصود بالذات و یا ساده تر بگویم هدف پنداشت ، و چون دنیا را هدف پنداشت چیزى براى آخرتش نفرستاد، آن وقت آرزو مى کند اى کاش (قدمت لحیاتى ) براى زندگى واقعیم چیزى از پیش فرستاده بودم ، با اینکه آرزو، نه خیرى به او مى رساند، و نه عذابى را از او رفع مى کند. [ نظرات / امتیازها ]
22) در این جمله نسبت آمدن به خداى تعالى داده ، و این تعبیر از متشابهات است که آیه (لیس کمثله شى ء)، و آیاتى که خواص قیامت را ذکر مى کند، و مثلا مى فرماید آن روز همه سبب ها از کار مى افتد، و همه حجابها کنار مى رود، و بر همه مکشوف مى شود که خدا حق مبین است ، این متشابه را تفسیر مى کند، و تشابه آن را بر طرف مى سازند.
روایاتى هم که مى گوید منظور از آمدن خدا آمدن امر خدا است و قرآن هم مى فرماید: (و الامر یومئذ لله ) همه در مقام رفع این تشابه است .
و به وجهى ، موید اینکه گفتیم منظور از آمدن خدا این است که در آن روز با از کار افتادن اسباب ، همه کاره خود خدا بدون هیچ واسطه است ، آیه زیر است که مى فرماید: (هل ینظرون الا ان یاتیهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملئکه و قضى الامر) چون اگر این آیه ضمیمه شود به آیه زیر که مى فرماید: (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملئکه او یاتى امر ربک )
چنین به دست مى آید که منظور از آمدن خدا در آیه سوره بقره آمدن امر خدا است ، که در آیه سوره نحل آمده . پس معلوم شد در آیه مورد بحث مضافى حذف شده ، و تقدیر آیه (جاء امر ربک ) است ، و یا نسبت آمدن به خدا دادن در آیه شریفه از باب مجاز عقلى است ، و اما بحث درباره آمدن ملائکه و اینکه آمدنشان صف به صف است ، نظیر بحثى است که در سابق گذشت . [ نظرات / امتیازها ]
23)
بعید نیست که مراد از (آوردن جهنم )، پرده بردارى از روى آن باشد، همچنان که در آیه زیر همین تعبیر آمده فرموده : (و برزت الجحیم لمن یرى ) و نیز آیه زیر که مى فرماید: (و برزت الجحیم للغاوین ) و آیه زیر که مى فرماید: (لقد کنت فى غفله من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید).(یومئذ یتذکر الانسان ) - یعنى در آن روز انسان به روشن ترین وجه متذکر مى شود، که آنچه در دنیا به او دادند چه خیرش و چه شرش همه از باب امتحان بوده و او در کار خود کوتاهى کرده این آن معنایى است که سیاق آیه مى دهد.
(و انى له الذکرى ) - یعنى از کجا مى تواند متذکر شود، و این کنایه است از اینکه تذکرش در آن روز هیچ سودى به حالش ندارد، چون وقتى تذکر سودمند است که بتواند به وسیله توبه با عمل صالح آنچه را فوت شده جبران کند، و روز جزا جاى توبه و عمل نیست . [ نظرات / امتیازها ]
24) یعنى اى کاش در دنیا براى این زندگیم که زندگى آخرت است توشه اى فرستاده بودم ، ممکن هم هست معنایش این باشد که اى کاش ‍ در دنیا براى این زندگیم که حقیقت زندگى است توشه اى فرستاده بودم ، چون قرآن کریم زندگى دنیا را لهو و بازى یعنى سرگرمى بیهوده خوانده و فرموده : (و ان الدار الاخره لهى الحیوان لو کانوا یعلمون ).
و مراد از تقدیم در جمله (قدمت ) از پیش فرستادن عمل صالح است براى زندگى آخرت ، و مضمون آیه آرزویى است که انسان در هنگام رسیدن به قیامت و متذکر شدن از دیدن حقایق آن از خود سر مى دهد، و به راى العین مى بیند که تلاشش در دنیا سودى به حالش نمى دهد. [ نظرات / امتیازها ]
25) فیومئذ لا یعذب عذابه احد و لا یوثق وثاقه احد



ضمیر در (عذابه ) و در (وثاقه ) به خداى تعالى بر مى گردد، و معناى آیه این است که در امروز عذاب خدا آنچنان سخت است که احدى از خلق کسى را آنطور عذاب نکرده ، و در بند کردنش آنچنان سخت است که احدى از خلق کسى را آنطور در بند نکرده ، و این تعبیر کنایه است از شدت در تهدید.
بعضى از قاریان دو کلمه (لا یعذب ) و (لا یوثق ) را به فتحه ذال و فتحه ثاء قرائت کرده اند و آن دو را صیغه مجهول دانسته اند که بنابر این قرائت دو ضمیر در (عذابه ) و (وثاقه ) به انسان بر مى گردد و معناى آیه چنین مى شود هیچ کس در امروز عذاب این انسان و گرفتارى او را ندارد. [ نظرات / امتیازها ]
27) آنچه از سیاق آیه یعنى مقابل قرار گرفتن این نفس با اوصافى که براى آن ذکر شده با انس انى که قبل از این آیه مورد سخن بود و اوصافش از جمله دلبستگى اش به دنیا و طغیان و فساد و کفرانش و سوء عاقبتش ذکر مى شد استفاده مى شود این است که نفس ‍ مطمئنه ، نفسى است که با علاقمندى و یاد پروردگارش سکونت یافته بدانچه او راضى است رضایت مى دهد و در نتیجه خود را بنده اى مى بیند که مالک هیچ خیر و شرى و نفع و ضررى براى خود نیست و نیز دنیا را یک زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى مى داند و در نتیجه اگر غرق در نعمت دنیایى شود، به طغیان و گسترش دادن به فساد و به علو و استکبار، وادار نمى شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد این تهى دستى و ناملایمات او را به کفر و ترک شکر وا نمى دارد، بلکه همچنان در عبودیت پاى برجا است و از صراط مستقیم منحرف نمى شود، نه به افراط و نه به تفریط. [ نظرات / امتیازها ]
27) و در کافى به سند خود از سدیر صیرفى روایت آورده که گفت : به امام صادق (علیه السلام ) عرضه داشتم : فدایت شوم ، یا بن رسول اللّه آیا مؤ من از مرگ و قبض روح خود کراهت مى دارد؟ فرمود: نه به خدا سوگند، وقتى فرشته مرگ نزدش مى آید تا روحش را قبض کند، مؤ من به جزع در مى آید، و ملک الموت به او مى گوید: جزع مکن ، اى ولى خدا، به آن خدایى که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) را به نبوت مبعوث کرده من نسبت به تو دلسوزتر و مهربانتر از پدرى مهربان هستم ، اگر پدرت اینجا بود بیش از من به تو مهر نمى ورزید، چشم خودت را باز کن و ببین .
آنگاه فرمود: در آن هنگام رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و امیر المؤ منین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از ذریه او در برابرش ممثل مى شوند، و به وى گفته مى شود: این رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله وسلم ) است ، و این امیر المؤ منین و این فاطمه ، و این حسن و این حسین و اینان امامان از ذریه اویند، که همه رفقاى تو هستند.
فرمود: پس مؤ من چشم خود باز نموده حضرات را تماشا مى کند، در این هنگام ندا کننده اى از طرف رب العزه روح او را ندا مى کند و مى گوید: (یا ایتها النفس المطمئنه ...)، اى نفسى که با دیدن محمد و اهل بیتش (علیهم السلام ) اطمینان یافتى ، به سوى پروردگارت بر گرد، در حالى که به ولایت راضى و به ثواب مرضى هستى ، پس داخل در بندگان من شو، یعنى در زمزه محمد و اهل بیتش در آى ، و داخل جنت شو، پس در آن هنگام هیچ چیزى در نظرش محبوب تر از مرگ و ملحق شدن به منادى نیست .
سوره بلد مکى است و بیست آیه دارد [ نظرات / امتیازها ]
29) فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
این آیه به دلیل اینکه حرف (فاء) در اولش در آمده نتیجه گیرى از جمله (ارجعى الى ربک ) است ، مى فرماید: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و این فرمان دلالت دارد بر اینکه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است ، و حائز مقام عبودیت است .
و باید هم همینطور باشد، چون وقتى کسى مطمئن به پروردگار خود شد، و از ادعاى استقلال منقطع گردید، و بدانچه از ناحیه پروردگارش مى رسد به دلیل اینکه حق است راضى شد، قهرا ذات و صفات و افعال خود را ملک طلق پروردگارش مى داند، پس در آنچه او مقدر مى کند و قضایى که او مى راند و امر و نهیى که او مى کند هیچ خواستى از خود نشان نمى دهد، مگر آنچه را که پروردگارش خواسته باشد، و این همان ظهور عبودیت تامه در بنده است ، پس اینکه فرمود: (فادخلى فى عبادى ) در حقیقت امضاى عبودیت وى است و جمله (و ادخلى جنتى ) منزلگاه او را معین مى کند، و منظور از اینکه کلمه (جنت ) را بر ضمیر تکلم اضافه کرد و فرمود: داخل جنت من شو این بوده است که او را به تشریف خاصى مشرف کند، و در کلام خداى تعالى هیچ جا غیر این آیه جنت را به خود نسبت نداده است . [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تدبرقران
21) انذار انسان
بعد از بیان ریشه می‌خواهد انذار کند:
کَلا إِذَا دُکَّتِ الأرْضُ دَکًّا دَکًّا (٢١)وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (٢٢)هنگامی که زمین
کوبیده شود، کوبیده شدنی!
«کلا»یی که در این آیه هست باز آن نگاه غلط انسان به دنیا را ردع می‌کند، ولی برای برطرف کردن این نگاه غلط، یک بار ریشه را بیان کرد که ریشه حب دنیا است و دوم آمد و انذاری کرد که انسان دست از حب دنیا بکشد و به او گفت که این زمین و دنیایی که تو به آن دل خوش کردی، در هم کوبیده خواهد شد. و آنچه که باقی می‌ماند تو هستی و آنچه که برای آخرتت از پیش فرستادی.
در آیه بعدی «جاءربک» که حرکت است، مراد خود رب نیست، بلکه مراد امر رب است که می آید چون ذات پروردگار حرکت ندارد.
وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى (٢٣)آن روز که زمین در هم کوبیده شود، و تمام فرشتگان صف در صف فرود آیند. و امر پروردگارت بیاید و جهنم آورده شود در آن روز انسان متذکر می‌شود.
کدام انسان؟ انسانی که در بالا گفته شد.
و متذکر چه می‌شود؟ متذکر همان چیزی که از آن غافل بود.
از چه غافل بود؟ از ابتلا .
چون یا اکرام می‌دید یا اهانت.
«فانی له الذکری» ولی الان چه وقت متذکر شدن است؟
زندگی واقعی در آن دنیاست.
یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی (٢۴)ای کاش چیزی برای زندگی خویش از پیش می‌فرستادم.
چون در دنیا نگاهش نگاه ابتلایی نبود، همواره بالا و پایین شد! یا مغرور شد و از خود راضی شد یا خدا شاکی شد، و همواره گرفتار این وضعیت بود، ولی در روز قیامت متوجه شد، که زندگی در اینجا بوده! و او دنیا را زندگی می‌پنداشته. و نمی‌گوید که «قدمت لحیاه الاخره» و می‌گوید «قدمت لحیاتی»! یعنی زندگی این جاست!
فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ (٢۵)وَلا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ (٢۶)پس در آن روز هیچ کس چون خدا عذاب نمی‌کند، و هیچ کس چون خدا به بند نمی‌کشد و عذاب خدا در آن روز به نهایت شکل خود ظهور پیدا می‌کند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تدبرقران
26) توضیح نفس آرام
در این فضا می‌فرماید که
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (٢٧)ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (٢٨)فَادْخُلِی فِی عِبَادِی (٢٩)وَادْخُلِی جَنَّتِی (٣٠)
کدام فضا؟ همان فضایی که شما را برده فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ (٢۵)وَلا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ (٢۶) می‌فرماید ای نفس آرام! ( این نفس را جدا می‌کند. یک خطاب مستقل
در اوج وانفسای انسان طاغی، آن انسانی که با انواع ابتلائات الهی بالا و پایین شد و همواره سرکشی کرد). ای نفس آرام! معنای آرام این است که همه چیز را ابتلا دیده.
مثالی برای نفس آرام و انسان طاغی
مثل حضرت سلیمان(ع) که می‌فرماید :«هذا من فضل ربی لیبونی أشکر أم أکفر». ثروت دارد، قدرت دارد، ولی می‌گوید که اینها همه مال من است و مغرور نمی‌شود می‌فرماید که این از فضل پروردگارم هست، و برای امتحان من.
ولی در مقابل، قارون تا ثروتی به او عطا شد، گفت که «إنما اوتیته علی علم عندی»: بالاخره من چیزی داشتم که به من این همه ثروت داده شده است! که چنین اشخاصی کارشان به طغیان می‌کشد.
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (٢٧)ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (٢٨)ای نفس آرام به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که تو از پروردگارت راضی هستی و خدا هم از تو راضی است.
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی (٢٩)پس در جرگۀ بندگان من داخل شو.
بندگان من کسانی هستند که دنیا را با تمام مظاهرش ابتلا می‌بینند.
وَادْخُلِی جَنَّتِی (٣٠)و در بهشت من داخل شو [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
27)
اى صاحب نفس مطمئنه!
بعد از ذکر عذاب وحشتناکى که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت مى‏گیرد ، در آیات مورد بحث به نقطه مقابل آن پرداخته ، و از نفوس مطمئنه و مؤمنانى که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته ، و آنها را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته مى‏گوید : اى نفس مطمئنه ! ( یا ایتها النفس المطمئنة).
[ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
21) پس از ترسیم اساسى‏ترین عوامل فروترى و حقارت در بارگاه خدا اینک در هشدار به همگان از روز رستاخیر مى‏فرماید:
کَلاَّ
نه، این‏گونه نیست که دنیاپرستان و جاه طلبان مى‏پندارند، و نباید جامعه و دنیاى شما، دنیایى باشد که کودک یتیم تحقیر گردد، و به محرومان رسیدگى نشود، و حقوق قشرهاى آسیب‏پذیر و بى دفاع را یکجا بخورند و در مال‏دوستى و قدرت‏پرستى مسابقه دهند، نه، هرگز.
به باور «مقاتل» منظور این است که: نه، آنان به آنچه در مورد یتیمان و بینوایان و رعایت مقررات فرمان یافته بودند، عمل نکردند.
اما به باور پاره‏اى تقدیر آیه این است که: نه، این‏گونه رفتار نکنید...
آن‏گاه پس از توجه دادن به کارهاى نکوهیده‏اى که سخت مورد سرزنش قرار گرفت، در هشدارى سخت مى‏فرماید:
إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا
نه، این‏گونه نیست؛ آن‏گاه که زمین با زلزله سخت و پیاپى رستاخیز به گونه‏اى در هم کوبیده شود که هر آنچه بر پشت آن است، از درخت تا ساختمان‏هاى بلند نابود گردد و چیزى باقى نماند.
از دیدگاه «ابن عباس» منظور کشیده‏شدن زمین است که در روز رستاخیر به گونه‏اى کشیده مى‏شود که گویى پوست دباغى شده است.
امّا از دیدگاه پاره‏اى دیگر، منظور صاف و هموار شدن زمین در آستانه رستاخیز بر اثر کوبیده‏شدن آن است. آرى، در آستانه رستاخیر تمام کاخ‏ها و کوخ‏ها، آسمانخراش‏ها و برج‏ها درهم‏نوردیده مى‏شود و زمین بسان دشتى گسترده و صاف و بدون فراز و نشیب مى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
22) وَ جاءَ رَبُّکَ
و فرمان پروردگارت در رسد.
از دیدگاه «حسن» و «جبایى» منظور این است که: و فرمان پروردگارت در مورد بازخواست و حسابرسى از بندگان در رسد.
اما از دیدگاه «ابومسلم» و فرمان پروردگارت - که دیگر بسان دنیا فرمانى به همراه آن نیست - در رسد.
به باور پاره‏اى، و ظهور آیات و نشانه‏هاى پروردگارت در رسد.
اما به باور برخى از پژوهشگران، و ظهور معرفت پروردگارت در رسد و دیگر جایى براى تردید نماند؛ به گونه‏اى که گویى ذات‏بى همتاى او در رسیده است؛ چرا که ظهور معرفت روشن و آشکار چیزى با اندکى تفاوت، بسان ظهور آن است و بدان دلیل که در روز رستاخیر شناخت خدا و معرفت به او به گونه‏اى جلوه مى‏کند که تردیدى در وجود و یکتایى و قدرت او باقى نماند، چنان است که گویى ذات بى مثال او جلوه فرموده است! و گرنه او، از آمد و رفت، مکان و دیده‏شدن با چشم ظاهر منّزه است و انبوهى از دلیل‏هاى روشنگر، نشان مى‏دهد که ذات پاک او جسم نیست تا بیاید و یا دیده شود.(159)
وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا
و فرشتگان صف به صف بیایند.
به باور پاره‏اى منظور این است که: و فرشتگان هر آسمانى در صفى جداگانه بیایند. اما از دیدگاه «ضحاک» پس از زلزله رستاخیز اهل هر آسمانى در صفى جداگانه مى‏رسند، و ساکنان زمین گرد آن را مى‏گیرند. آن روز صف‏هاى فرشتگان به صورت هفت صف خواهد بود. در اشاره به این صف‏هاى هفتگانه است که مى‏فرماید: و فرمان پروردگارت در رسد و فرشتگان صف به صف بیایند.
برخى برآنند که: و فرشتگان به صورت صف‏هاى مرتب نماز، هر صفى پس از صف دیگر مى‏آید. [ نظرات / امتیازها ]
23) و در آن روز، دوزخ به حضور آورده شود، تا همگان منظره هراس‏انگیز آن را ببینند، و کسانى که در خور آن هستند به عذاب و آتش آن افکنده شوند.
در روایتى از پیامبر پیامبر گرامى آورده‏اند که: با فرود این آیه بر قلب نازنین آن حضرت، رنگ چهره دگرگون گردید. این حالت پیامبر بر یاران گران آمد، به همین جهت به حضور امیرمؤمنان شتافتند و جریان را به او گزارش کردند. او بى درنگ آمد، و از پشت سر پیامبر را در آغوش گرفت و میان دو کتف او را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدایت باد اى پیامبر خدا، چه رویدادى رخ گشوده است؟
فرمود: فرشته وحى آمد واین آیه را آورد.
على (ع) مى‏گوید: گفتم: چگونه آن روز دوزخ را مى‏آورند؟
فرمود: هفتاد هزار فرشته به وسیله هفتاد هزار مهار، آن را مى‏کشند و مى‏آورند! و در آن حال، دوزخ در حال خروش و هیجانى است که اگر رها گردد همه را به کام آتش مى‏کشد! و در آن شرایط من پیش مى‏روم و در برابر آتش قرار مى‏گیرم، اما دوزخ مى‏گوید: هان اى محمد! مرا با تو کارى نیست، چرا که خدا گوشت تو را بر من حرام فرموده است. آن روز دشوار هر کسى در اندیشه خویش است، اما محمد (ص) مى‏گوید: رب امتى، امتى! پروردگارا، امت مرا نجات ده، امت مرا.

در ادامه آیه مى‏فرماید:
یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ‏
در آن روز انسان کفرگرا و گناهکار با دیدن دوزخ و آن منظره‏هاى هراس‏انگیز به خود مى‏آید و عملکرد خویش را به یاد مى‏آورد و اندرز مى‏گیرد.
وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى‏
اما این اندرزپذیرى و یاد آوردن گناه چه سودى به او مى بخشد؟
به باور «زجاج» اما دیگر توبه چه سودى به حال او دارد؟
و به باور پاره‏اى دیگر در آن روز انسان هر تقصیر و قصورى داشته است، به یاد مى‏آورد؛ چراکه به آنچه وعده داده شده است یقین پیدا مى‏کند، اما این یادآورى و احساس ندامت براى او سودبخش نخواهد بود.
در آیه شریفه نخست از یادآورى و بیدارى انسان سخن آمده، آن‏گاه از دیرهنگام بودن و سودبخش و کارساز نبودن آن، چرا؟ این نکته براى آن است که انسان در زندگى دریابد که توبه و بیدارى دیرهنگام بسان بیدار نشدن و اندرز نپذیرفتن است، و به هوش باشد که به موقع اندرز پذیرد و بهنگام توبه کند و خود را اصلاح نماید؛ جامعه و نظام و رهبران و مدیران هم همین گونه. [ نظرات / امتیازها ]
26) پاره‏اى دو واژه «یعذب» و «یوثق» را به روایت از پیامبر گرامى با فتح «ع» خوانده‏اند، که در آن صورت منظور این است که: در آن روز هیچ کس بسان این انسان کفرگرا و بیدادپیشه کیفر و عذاب نمى‏شود.
در آیه مورد بحث، انسان کفرگرا و ستمکارى که به بدترین عذاب کیفر مى‏گردد، کیست؟
آیا فردى مشخصى از کفرگرایان و ظالمان است، یا گروه و صنف آنان، که به خاطر گرامى نداشتن یتیمان، عدم تشویق به غذادادن به محرومان، خوردن و پایمال ساختن حقوق مردم و دنیاخوارى و دنیاپرستى مورد نکوهش قرار گرفتند؟ کدام یک؟
پاسخ این است که اگر چه آیه شریفه اطلاق دارد، اما به نظر مى‏رسد اگر آن را مقید بنگریم بهتر است؛ چرا که از دلایل دیگر مى‏دانیم که عذاب ابلیس از همه سخت‏تر و زندان و کند و زنجیرش دشوارتر از کفرگرایان است.
پاره‏اى نیز در تفسیر آیه مى‏گویند: منظور این است که: کسى جز انسان کفرگرا و ستمکار به گناه و بیداد او بازخواست نمى‏گردد. [ نظرات / امتیازها ]
27) به باور «حسن» و «مجاهد» منظور از آرامش در آیه، به آرامش رسیدن روح، به خاطر ایمان راستین به خدا، یقین به پاداش پرشکوه او در سراى آخرت براى شایستگان، و اطمینان به معاد و جهان پس از مرگ مى‏باشد.
اما به باور «ابن زید» منظور این است که: هان اى روح آرامش یافته به نوید به بهشت پر نعمت و زیبا، به هنگام جان دادن!
برخى از جمله «کلبى» بر آنند که: روح آرامش یافته در این آیه، آن روحى است که در روز رستاخیز با چهره‏اى سپید و شاداب وارد محشر مى‏گردد و کارنامه‏اش را به دست راست او مى‏دهند؛ آن‏گاه است که به این آرامش و اطمینان مى‏رسد. [ نظرات / امتیازها ]
28) در تفسیر این آیه دیدگاه‏ها متفاوت است:
به باور «ابو صالح» این پیام به هنگام مرگ به خوبان و نیکان مى‏رسد. اما به باور «عکرمه» و «ضحاک» به هنگام انگیزش آنان در روز رستاخیز.
«حسن» مى‏گوید: منظور این است که: به سوى پاداش پروردگار و نعمت‏هایى که براى تو آماده ساخته است باز گرد.
اما به باور پاره‏اى، به سرایى که فرمانروایى تنها از آنِ اوست باز گرد.
و از دیدگاه «ابن عباس» منظور این است که: به روح فرمان مى‏رسد که به کالبد خویش باز گرد.
تعبیر به «راضیة» از دیدگاه برخى به خاطر ان است که او از پاداش پرشکوه خدا خشنود است، و ذات بى همتاى او نیز از بندگى و شایسته‏کردارى او.
اما به باور برخى دیگر منظور این است که: او در دنیا از خواست خدا و داورى او خشنود بود، و از قضا و قدر او راضى؛ خدا هم در سراى آخرت از او و عقیده و عملکردش خشنود مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]
  صديقه حيدري - تفسیر نمونه
21) نخست می ‏فرماید : چنان نیست که آنها خیال می کنند ( که حساب و کتابى در کار نیست ، و اگر خدا مال و ثروتى به آنها داده به خاطر احترام آنها بوده نه براى آزمایش و امتحان ) ( کلا).

در آن هنگام که زمین سخت درهم کوبیده شود ( اذا دکت الارض دکا دکا).

دک در اصل به معنى زمین نرم و صاف است ، و سپس به درهم کوبیدن در ارتفاعات و ساختمانها و صاف کردن آن اطلاق شده ، دکان به محلى گفته می ‏شود که صاف و بدون پستى و بلندى است ، و دکه به سکوئى می ‏گویند که آن را صاف و آماده نشستن کرده‏اند .

تکرار دک در آیه فوق براى تاکید است.

روی هم رفته این تعبیر اشاره به زلزله‏ ها و حوادث تکاندهنده پایان دنیا و آغاز رستاخیز است ، چنان تزلزلى در ارکان موجودات رخ می ‏دهد که کوهها همه از هم متلاشى شده ، و زمینها صاف و مستوى می ‏شوند ، چنانکه در آیه 106 - 108 سوره طه آمده است : و یسئلونک عن الجبال فقل ینسفها ربى نسفا فیذرها قاعا صفصفا لا ترى فیها عوجا و لا امتا : از تو در باره کوهها سؤال می ‏کنند ، بگو : پروردگارم آنها را بر باد می ‏دهد ، سپس زمین را صاف و هموار و بی آب و گیاه می سازد ، به گونه‏ اى که هیچ پستى و بلندى در آن نمی بینى !
[ نظرات / امتیازها ]
22) بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنى ویرانى جهان ، مرحله دوم آغاز می ‏شود و انسانها همگى به زندگى باز می گردند ، و در دادگاه عدل الهى حاضر می ‏شوند و در آن هنگام فرمان پروردگارت فرا رسد ، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند ( و جاء ربک و الملک صفا صفا).

و گرداگرد حاضران در محشر را می گیرند و آماده اجراى فرمان حقند .

این ترسیمى است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائى انسان بر فراز چنگال عدالت.

تعبیر به جاء ربک ( پروردگار تو می آید ) کنایه از فرا رسیدن فرمان خدا براى رسیدگى به حساب خلایق است.

یا اینکه منظور ظهور آیات عظمت و نشانه ‏هاى خداوند است.

و یا منظور از ظهور پروردگار ظهور معرفت او در آن روز است به گونه‏ اى که جاى انکار براى هیچکس باقى نمی ‏ماند ، گوئى همه با چشم ، ذات بی مثالش را مشاهده می ‏کنند ، و به هر حال مسلم است که آمدن خداوند به معنى حقیقى کلمه که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است ، معنى ندارد چرا که او از جسم و خواص جسم مبرا است .

همین معنى با صراحت در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام‏) نقل شده است.
شاهد این تفسیر آیه 33 سوره نحل است که می ‏فرماید : هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة او یاتى امر ربک : آیا آنها جز این انتظارى دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد ؟ ! تعبیر به صفا صفا اشاره به این است که ملائکه در صفوف مختلفى وارد محشر می شوند و احتمالا فرشتگان هر آسمان در یک صف حضور می یابند و گرداگرد اهل محشر را می ‏گیرند . [ نظرات / امتیازها ]
23) سپس می ‏افزاید : و در آن روز جهنم را حاضر کنند و در آن روز انسان متذکر می ‏شود ، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد ( و جى‏ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکرى).

از این تعبیر استفاده می شود که جهنم قابل حرکت دادن است ، و آن را به مجرمان نزدیک می ‏کنند ! ، همانگونه که در مورد بهشت نیز در آیه 90 سوره شعرا می خوانیم : و ازلفت الجنة للمتقین : بهشت را به پرهیزکاران نزدیک می سازند ! گرچه بعضى میل دارند اینها را بر معنى مجازى حمل کنند و کنایه از ظهور بهشت و جهنم در برابر دیدگان نیکوکاران و بدکاران بگیرند ، ولى دلیلى بر این خلاف ظاهر در دست نیست ، بلکه بهتر است آن را به ظاهر خود رها سازیم ، چرا که حقایق عالم قیامت دقیقا بر ما روشن نیست و شرایط حاکم بر آنجا با اینجا تفاوت بسیار دارد ، و هیچ مانعى ندارد که در آن روز بهشت و دوزخ تغییر مکان دهند .

در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله ‏و سلّم‏) می خوانیم که وقتى آیه فوق ( و جى‏ء یومئذ بجهنم ) نازل شده رنگ چهره مبارکش دگرگون گشت ، این حالت بر اصحاب گران آمد ، بعضى به سراغ على (علیه‏السلام‏) رفتند و ماجرا را بیان کردند ، على (علیه‏السلام‏) آمد میان دو شانه پیامبر (صلی الله ‏علیه ‏و آله ‏و سلّم‏) را بوسید و گفت : اى رسول خدا ! پدرم و مادرم به فدایت باد ، چه حادثه ‏اى روى داده ؟ فرمود : جبرئیل آمد و این آیه را بر من تلاوت کرد .
على (علیه‏السلام‏) مى‏گوید : عرض کردم : چگونه جهنم را می ‏آورند.
فرمود : هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار می کشند و می آورند ! و آن در حال سرکشى است که اگر او را رها کنند همه را آتش می ‏زند ، سپس من در برابر جهنم قرار می ‏گیرم و او می گوید اى محمد ! مرا با تو کارى نیست ، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده ، در آن روز هر کس در فکر خویش است ولى محمد می گوید : رب امتى ! امتى ! پروردگارا ! امتم امتم ! .

آرى هنگامى که انسان مجرم این صحنه‏ ها را می ‏بیند تکان می ‏خورد و بیدار می ‏شود ، هاله ‏اى از غم و اندوه وجودش را می پوشاند ، نگاهى به گذشته خویش می کند ، و از اعمال خود سخت پشیمان می شود اما این پشیمانى هیچ سودى ندارد.

انسان آرزو می کند بازگردد و گذشته تاریک را جبران کند ، اما درهاى بازگشت به کلى بسته است.

می خواهد توبه کند اما زمان توبه سپرى شده است.

می خواهد اعمال صالحى بجا آورد تا اعمال سوئش را تلافى کند اما پرونده اعمال درهم پیچیده شده .
اینجا است که فریادش بلند می شود می ‏گوید : ای کاش اعمال صالحى براى زندگى فرستاده بودم ! ( یقول یا لیتنى قدمت لحیاتى).
[ نظرات / امتیازها ]
  داريوش بيضايي - تفسیر هفت جلدی جامع قرآن بقلم و جمع آوری مرحوم علامه حاج سید ابراهیم بروجردی
21) قوله تعـــالی: {کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ جی‏ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری‏}
"چنین نیست که دنیا طلبان گمان کرده اند چون زمین از اثر زلزله پی در پی بکلی متلاشی شود, در آنهنگام پـــــروردگار امر کند که فرشتگان صف در صف بعرصه محشر آیند و آن دوزخ را بیاورند و همانروز انسان متذکر کار خود گردد و از خواب غفلت بیدار شود و آن تذکر چه سود بحال او بخشد چه وقت تذکر و تفکر نیست زیرا در آخرت تکلیف نمیاشد."
طبرسی از ابوسعید خدری روایت کرده گفت چون آیات فوق نازل شد رنگ صورت مبارک پیغمبر اکرم ﷺ تغییر نمود و کسی جرئت نداشت از سبب آن سؤال کند, اصحاب نزد امیرالمؤمنین ع رفتند عرض کردند یا ابوالحسن شما حضور پیغمبر اکرم ﷺ بروید و جویا شوید, امیرالمؤمنین ع رفت و 0عرض کرد ای رسول خـــــدا جانم بفدایت چرا متغیر شده ای چه اتفاقی رخ داده که از آن دلتنگ و ملول هستید؟ فرمود جبرئیل آیاتی آورد که بر من سخت آمد و آیات را قرائت نمود, امیرالمؤمنین ع پرسید ای رسول خــــدا چگونه دوزخ را بیاورند فرمود هفتاد هزار فرشته با هفتاد هزار زمام آن را بعرصه قیامت آورند آنگاه یک شراره از آن پدید آید که اگر فرشتگان آن را دفع نکنند تمام اهل محشر را بسوزاند, آنگاه فرشتگان بمن گویند ای رسول خــــدا بشارت باد تو را که خــــــدایتعالی گوشت و پوست تو را به آتش حرام کرده است, در آن حال هیچ بنده ای از بندگان خــــدا نیست و نه فرشته و پیغمبری مگر فریاد میکند و میگوید پـــــروردگارا نفس مرا نجات بده, جز من که میگویم پـــــروردگارا امت مرا نجات بده, پس از آن پل صراط که برنده تر از شمشیر است بروی دوزخ کشیده شود سه موقف مردم را نگاهدارند موقف اول از امانت و رحم پرسش کنند دوم از نماز و سوم از عدل پــــروردگار, اگر از موقف اول خلاص شد در موقف دوم او را نگاه میدارند و اگراز آنجا نجات یافت موقف سوم نگاهدارند و اینست معنای آیه ان ربک لبالمرصاد و بعضی از مردم قدمهایشان بر صراط بلرزد و با دست بروند بعضی دیگر یکقدم بردارند و قدم دیگر نتوانند بگذارند و فرشتگان در اطراف صراط ایستاده اند فریاد میزنند پـــــروردگارا عفو کن و در گذر از بندگانت و با فضل خود با ما رفتار بنما, طایفه ای از مردم به آـش انداخته شوند و اگر بنده ای از صراط عبور کند به سبب رحمت پـــــروردگار عبور کرده و نجات یافته است در آنحال ان بنده گوید ستایش خدای را که به نعمت او تمام کردیم کارهای نیکو را و پاکیزه شدیم به اعمال حسنات و سپاس خدای را که بلطف خود مرا نجات داد همانا پـــــروردگار من آمرزنده و مهربانست. [ نظرات / امتیازها ]
27) قولی تعـــالی: {یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی‏ إِلی‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏}
ابن بابویه از سدیر صیرفی روایت کرده که از حضرت صادق ع سؤال نمودم: آیا مؤمن از قبض روح کراهت دارد؟ فرمود: خیر ولی وقتی فرشته موکل قبض ارواح بر او وارد شد, او جزع و فریاد میکند در آنحال آنفرشته باو میگوید بی تابی مکن ای دوست خـــدا, بحق کیسکه محّمد ﷺ را بحق فرستاده من در حق تو نیکوئی مینمایم و مهربان تر از پدر و مادر هستم, باز کن دیده های خود را و مشاهده کن جمال و نور پیغمبر اکرم ﷺ و امیرالمؤمنین ع و امام حسن و امام حسین ع و ائمه ﷺ را اینها رفقای تو میباشند. ای کسیکه نفس خود را مطمئن کرده ای به محّمد و علی و اهل بیت ﷺ, برگرد بسوی پـــــروردگار با ولایت و ثواب الهی و داخل بهشت شو و در زمره بندگان خاص محّمد ﷺ و عـــلی و اهل بیت آن بزرگواران قرار گیر, در آنوقت چیزی بهتر از قبض روح برای او نیست تا به ائمه خود ملحق گردد.

شرف الدین از حضرت باقر ع روایت کرده که به اصحاب خود فرمود: قرائت کنید سوره فجر را در نمازهای خود چه این سوره به حضرت امام حسین ع اختصاص دارد, ابو اسامه عرض کرد چگونه این سوره بآنحضرت اختصاص دارد؟ فرمود: مقصود از نفس مطمئنه آنحضرت و شیعیان او است. [ نظرات / امتیازها ]
27) یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
در آن روز خطاب رسد به کسی که نفس او ساکن و دلش آرام است به وعده پروردگار و تصدیق نموده او را بازگردد بسوی خدای خود که راضی و خوشنودی از پروردگار و پروردگار نیز از تو راضی و خوشنود میباشد و در صف بندگان خاص من در آی و در بهشت من داخل شو.
حضرت باقر(ع) فرمود هر نفسی که مطمئن به ولایت امیرالمومنین(ع) بشود خوشنود گردد به پاداش و ثواب پروردگار و فرمود در حال احتضار فرشتگان او را صدا میکنند ای کسیکه مطمئن شدی یه ولایت علی امیرالمومنین(ع) باز گردد بسوی پروردگار خود و خوشنود شود و برای او هم و غمی نباشد مگر آنکه به آن حضرت ملحق شود. [ نظرات / امتیازها ]
  محمدرضا زارع
25) پس در آن روز هیچکس عامل و متصدی عذاب او نیست، و عذاب او اثر و نتیجه و تجلّی اعمال و رفتار گذشته ی اوست که طبق سنتهای تبدیل ناپذیر و تغییرناپذیر الهی سرانجام گریبانش را گرفته است. پس در واقع عذاب کننده ی او در درجه اول خود اوست بعنوان عامل به اعمال مستحق عذابی که در دنیا مرتکب شده و در درجه دوم عامل عذاب او همان اعمالی است که او در دنیا عاملشان بوده. مثل کسی که دست به سیم برق می زند و دچار برق گرفتگی می شود و از حیث این عمل دچار رنج و درد و عوارضی می شود که نتیجه ی طبیعی عمل اوست و کسی متصدی و عامل اجرای درد و رنج حاصل از عمل ناصواب او به او نیست. این آیه اوج عدالت الهی را می رساند و نشان می دهد که عذابهای اخروی به اندازه سر سوزنی خارج از عدالت نیست.
در این آیه ضمیر(ه) در (عذابه) و همچنین در آیه ی بعد در (وثاقه) به انسان برمیگردد که در دو آیه ی قبل از آن در موردش سخن گفته شده است. ظاهر و اسلوب این آیات ارجاع ضمیر (ه) به خدا را نشان نمی دهد، همانطور که اضافه کردن کلماتی مانند (مانند) و (مثل) در ترجمه و تفسیر این آیه از نص کلام برداشت نمی شود. [ نظرات / امتیازها ]