از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  حسن حميدي سولا - نسیم حیات استاد بهرام پور
21) دُکَّت : کوبیده شد [ نظرات / امتیازها ]
26) یُوثِقُ (وثق) : به بند می کشد، می بندد [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
21) «دُکَّتْ» : درهم کوبیده شد و صاف و مسطّح گردید [ نظرات / امتیازها ]
21) «دَکّاً» : واژه نخستین مفعول مطلق و واژه دوم تأکید است،
 توضيح : «دَکّاً»: واژه نخستین مفعول مطلق و واژه دوم تأکید است، یا این که روی هم رفته حالند (نگا: اعراب القرآن درویش). با توجّه به حال بودن، معنی آیه چنین است: زمانی که زمین پیاپی در هم کوبیده شد و سراسر آن بهم ریخته شد [ نظرات / امتیازها ]
22) «جَآءَ رَبُّکَ» : چگونگی آمدن خدا، بر ما مجهول است
 توضيح : «جَآءَ رَبُّکَ»: چگونگی آمدن خدا، بر ما مجهول است، و به گونه‌ای است که تنها خود می‌داند و بس (نگا: المنتخب). یا این که مراد تجلّی ذات اقدس و ظهور نشانه‌های قدرت و عظمت او است، به گونه‌ای که جای انکار شناخت خدا برای کسی باقی نمی‌ماند، گوئی همگان با چشم خود ذات بی‌مثال کبریائی را می‌بینند. [ نظرات / امتیازها ]
22) «الْمَلَکُ» : فرشتگان.
 توضيح : «الْمَلَکُ»: فرشتگان. اسم جنس است [ نظرات / امتیازها ]
22) «صَفّاًصَفّاً» : صف در صف.
 توضيح : «صَفّاًصَفّاً»: صف در صف. صف صف. حال است. [ نظرات / امتیازها ]
23) «جِی‌ءَ : آورده شد
 توضيح : «جِی‌ءَ»: آورده شد. مراد از حاضر آوردن دوزخ، پدیدار کردن و نشان دادن آن است (نگا: شعراء / 91، نازعات / 36). [ نظرات / امتیازها ]
23) «یَتَذَکَّرُ» : به خود می‌آید
 توضيح : «یَتَذَکَّرُ»: به خود می‌آید. بیدار و هوشیار می‌شود. متوجّه می‌گردد و پند می‌گیرد. «أَنّی»: کی؟ این واژه اسم استفهام است و معنی نفی دارد. [ نظرات / امتیازها ]
23) «الذِّکْری» : به خود آمدن. بیداری و هوشیاری. پند گرفتن [ نظرات / امتیازها ]
24) «قَدَّمْتُ»: : پیشاپیش می‌فرستادم. تقدیم می‌داشتم. [ نظرات / امتیازها ]
24) «حَیَاتِی» : زندگی خود.
 توضيح : «حَیَاتِی»: زندگی خود. اشاره به این است که آخرت زندگی اصلی است و دنیا در حقیقت زندگی نبوده است [ نظرات / امتیازها ]
25) «عَذَابَهُ» : عذابی که خدا می‌دهد.
 توضيح : «عَذَابَهُ»: عذابی که خدا می‌دهد. عذاب مفعولٌ‌به یا مفعول مطلق است و ضمیر (هُ) به خدا برمی‌گردد، و در حقیقت اضافه مصدر به فاعل خود است. [ نظرات / امتیازها ]
26) «وَثَاق» : به بند کشیدن
 توضيح : «وَثَاق»: به بند کشیدن. به غل و زنجیر بستن. وَثاق به معنی إیثاق است، همچون عَطاء به معنی إعطاء. [ نظرات / امتیازها ]
26) «لا یُوثِقُ» : به بند نمی‌کشد. به غل و زنجیر نمی‌بندد. [ نظرات / امتیازها ]
27) «النَّفْسُ» : خود شخص. ذات انسان [ نظرات / امتیازها ]
27) «الْمُطْمَئِنَّةُ» : آسوده خاطر. آرمیده. دارای آرامش. [ نظرات / امتیازها ]
28) «رَاضِیَةً» : راضی و خوشنود. [ نظرات / امتیازها ]
28) «مَرْضِیَّةً» : مورد رضایت. کسی که از او خوشنودند. [ نظرات / امتیازها ]
29) «عِبَادِی» : بندگان خاصّ و آفریدگان صالح خدا [ نظرات / امتیازها ]
30) «جَنَّتِی» : بیانگر عظمت بهشت و فراوانی نعمت آنجا است
 توضيح : «جَنَّتِی»: اضافه جنّت به خدا، بیانگر عظمت بهشت و فراوانی نعمت آنجا است. از تعبیرات روح‌پرور (عِبَادِی) و (جَنَّتِی) لطف و صفا می‌بارد. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - قرآن در خانه
21) دکت : ویران شد ، درهم کوبیده شد [ نظرات / امتیازها ]
21) دکّا : کوبیده شدنی سهمگین (ویران شدن و با خاک یکسان شدن) [ نظرات / امتیازها ]
22) جاء ربک : آمد (دستور و امر ) پروردگارت [ نظرات / امتیازها ]
22) الملک : فرشتگان [ نظرات / امتیازها ]
22) صفاً صفاً : صف در صف [ نظرات / امتیازها ]
23) جی ء : آورده شد (ظاهر شد) [ نظرات / امتیازها ]
23) یتذکر : به یاد می آورد ، متذکر می شود [ نظرات / امتیازها ]
23) انّی : کجا [ نظرات / امتیازها ]
23) الذکری : تذکر (به خود آمدن) [ نظرات / امتیازها ]
24) یا لیتنی : ای کاش [ نظرات / امتیازها ]
24) قدّمت : پیش فرستاده بودم [ نظرات / امتیازها ]
24) لحیاتی : برای زندگی خودم (زندگی ابدی) [ نظرات / امتیازها ]
25) لا یعذب : عذاب نمی کند [ نظرات / امتیازها ]
25) عذابه احد : احدی مانند عذاب کردن خداوند [ نظرات / امتیازها ]
26) لا یوثق : به بند نمی کشد [ نظرات / امتیازها ]
26) وثاقه احد : احدی مانند به بند کشیدن خداوند [ نظرات / امتیازها ]
27) النفس المطمئنه : روح آرامش یافته [ نظرات / امتیازها ]
28) ارجعی : بازگرد ، برگرد [ نظرات / امتیازها ]
28) راضیه : راضی (ازخدا) [ نظرات / امتیازها ]
28) مرضیه : مورد رضای خداوند [ نظرات / امتیازها ]
29) فادخلی : پس داخل شو [ نظرات / امتیازها ]
29) فی عبادی : در بین بندگان مخصوص من [ نظرات / امتیازها ]
30) جنتی : بهشت (مخصوص) من [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 478
21) دک : کوبیدن و هموار کردن است
 توضيح : «دک» به معناى کوبیدن و هموار کردن است و دکّه و دکّان جایى است که براى عرضه اجناس، زمین آن هموار و مهیا مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرالمیزان
21) دک : دق و کوبیدن سخت
 توضيح : کلمه دک با تشدید کاف به معنای دق و کوبیدن سخت است ، و مراد از ظرف
اذا - زمانی که حضور روز قیامت است [ نظرات / امتیازها ]