از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید تفسیر ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
 » تفسیر المیزان - خلاصه
6) (کلا ان الانسان لیطغی ):(چنین نیست که انسان شکرگزار باشد، بلکه طغیان می کند) [ نظرات / امتیازها ]
7) (ان ر اه استغنی ):(به خاطر اینکه خود را بی نیاز می بیند)می خواهد بفرماید: در برابر این همه نعماتی که خدای تعالی به بشر اختصاص داده ،واجب است که انسان شکرگزار باشد، اما او به جای شکر، کفر و طغیان می کند،چون طبعا ظلوم و کفرانگر است ،(ان الانسان لظلوم کفار بدرستی که انسان ستمگر وکفران پیشه است). و علت این طغیان و کفرانگری این است که او خود را بی نیاز از پروردگار خودمی بیند و می پندارد، (پروردگاری که او را آفریده و سراپای او را غرق در نعمت نموده )و دلیل این پندار غلط، این است که انسان به خود و هواهای نفسانی خود می پردازد و دل به اسباب ظاهری دنیا می بندد، و در نتیجه از پروردگارش غافل می شود و خود را از اوبی نیاز می بیند و طغیان می کند. [ نظرات / امتیازها ]
8) (ان الی ربک الرجعی ):(بدرستی که بازگشت بسوی پروردگار توست )این آیه در مقام تهدید به مرگ و بعث است و خطاب به رسولخدا ص می فرماید:همانا رجوع و بازگشت همه موجودات بسوی پروردگار توست‌. [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیر حسینی همدانی
6) کَلّا إِن‌َّ الإِنسان‌َ لَیَطغی‌:

مبنی‌ ‌بر‌ ردع‌ و توبیخ‌ ‌است‌ ‌که‌ بشر ‌از‌ نظر غرور و خودخواهی‌ ‌در‌ مقام‌ طغیان‌ و تجاوز برمیآید و نعمتهای‌ مادی‌ و جسمانی‌ و هم‌چنین‌ معنوی‌ ‌یعنی‌ تعلیمات‌ الهی‌ ‌را‌ ‌که‌ بهترین‌ نعمت‌ ‌است‌ انکار می‌نماید و ‌خود‌ ‌را‌ بی‌نیاز ‌از‌ آموزش‌ و تعلم‌ تعلیمات‌ ربوبی‌ می‌پندارد و ‌به‌ نزول‌ آیات‌ کریمه‌ و ‌به‌ دعوت‌ ‌رسول‌ صادع‌ اسلام‌ گوش‌ فرا نمیدهند.
[ نظرات / امتیازها ]
7) أَن‌ رَآه‌ُ استَغنی‌:

چنین‌ پندارد ‌که‌ زندگی‌ ‌او‌ ‌در‌ دنیا غرض‌ اصلی‌ ‌از‌ جهان‌ ‌است‌ و نیاز بآموزش‌ معارف‌ و اصول‌ توحید ندارد و ‌خود‌ ‌را‌ مسئول‌ افعال‌ ‌خود‌ نمیداند و بالاخره‌ جز زندگی‌ دنیوی‌ ‌برای‌ ‌خود‌ زندگی‌ نمی‌پندارد.

غافل‌ ‌از‌ اینکه‌ غرض‌ ‌از‌ خلقت‌ بشر و نظام‌ زندگی‌ ‌او‌ مقدمه‌ ‌برای‌ بناگذاری‌ مکتب‌ توحید و دعوت‌ جامعه‌ بشر ‌به‌ پیروی‌ ‌از‌ مکتب‌ قرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ معارف‌ الهی‌ و اعتقادات‌ حقه‌ بهرمند گردد و ‌از‌ ‌اینکه‌ طریق‌ بسیر و سلوک‌ ‌خود‌ ادامه‌ دهد و نعمت‌ و صلاحیت‌ ‌که‌ پروردگار ‌در‌ کمون‌ ‌او‌ نهاده‌ بظهور برساند و بفضائل‌ اخلاقی‌ و مقام‌ انسانی‌ نائل‌ گردد و ‌برای‌ حیات‌ حقیقی‌ و همیشگی‌ ‌در‌ عالم‌ قیامت‌ ‌خود‌ ‌را‌ آماده‌ سازد. [ نظرات / امتیازها ]
8) إِن‌َّ إِلی‌ رَبِّک‌َ الرُّجعی‌:

‌از‌ نظر تشریف‌ مبنی‌ ‌بر‌ اعلام‌ برسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و تهدید جوامع‌ بشری‌ ‌است‌ ‌که‌ بسوی‌ آفریدگار همه‌ افراد بشر رجوع‌ خواهند نمود و منتها سیر بشر ‌از‌ رهگذر دنیا بعالم‌ قیامت‌ ‌به‌ پیشگاه‌ کبریائی‌ خواهد ‌بود‌.

گفته‌ ‌شده‌ ‌آیه‌ ‌در‌ باره‌ بعض‌ کفار قریش‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌است‌.

روایت‌ ‌شده‌ ابو جهل‌ ‌بن‌ هشام‌ ‌گفت‌ برسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ آیا گمان‌ کنی‌ ‌هر‌ ‌که‌ بی‌نیاز ‌باشد‌ طغیان‌ نماید ‌برای‌ ‌ما قرار بده‌ کوههای‌ مکه‌ ‌را‌ ‌از‌ طلا و زر و سیم‌ ‌ما ‌از‌ ‌آن‌ گرفته‌ دین‌ دیرین‌ ‌خود‌ ‌را‌ ترک‌ خواهیم‌ ‌گفت‌ و ‌از‌ دین‌ و آئین‌ تو پیروی‌ خواهیم‌ نمود.

و آغاز سوره‌ بیان‌ و مدح‌ علم‌ ‌است‌ و پایان‌ سوره‌ ‌بر‌ مذمت‌ مال‌ و علاقه‌ بآن‌ ‌است‌.

‌از‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ روایت‌ ‌شده‌ میفرمود بار الها پناه‌ می‌برم‌ بفضل‌ ساحت‌ تو ‌از‌ ثروت‌ و بی‌نیازی‌ ‌که‌ سبب‌ طغیان‌ و کفر گردد و هم‌چنین‌ ‌از‌ فقر و تنگدستی‌ ‌که‌ سبب‌ فراموشی‌ ‌برای‌ انسان‌ گردد و نعمت‌ پروردگار ‌را‌ فراموش‌ نماید. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر خسروی
6) حقّا ‌که‌ انسان‌ ‌از‌ حد ‌خود‌ تجاوز می‌کند و نسبت‌ بپروردگار ‌خود‌ استکبار می‌نماید و ‌از‌ طور ‌خود‌ تعدّی‌ و سرکشی‌ می‌نماید. [ نظرات / امتیازها ]
7) زیرا ‌خود‌ ‌را‌ مستغنی‌ و بی‌نیاز ‌از‌ پروردگار خویش‌ می‌بیند (و قوم‌ و قبیله‌ و اموال‌ ‌خود‌ ‌را‌ کافی‌ میداند و چون‌ بمالی‌ رسید ‌بر‌ لباس‌ و مرکب‌ و خوراک‌ و لوازم‌ ‌خود‌ می‌افزاید و ‌اینکه‌ ‌خود‌ تجاوزی‌ بشمار می‌آید‌-‌ و گفته‌اند ‌اینکه‌ آیات‌ ‌تا‌ آخر سوره‌ ‌در‌ باره‌ أبی‌ جهل‌ ‌بن‌ هشام‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌است‌). [ نظرات / امتیازها ]
8) همانا مرجع‌ و برگشت‌ ‌هر‌ کسی‌ بسوی‌ پروردگار تست‌ (‌پس‌ ‌اینکه‌ طاغی‌ سرکش‌ چگونه‌ بوسیله‌ دارائیش‌ طغیان‌ میکند و نافرمانی‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ مینماید و حال‌ آنکه‌ رجوعش‌ بسوی‌ خداست‌ و ‌او‌ قادر ‌بر‌ اهلاک‌ اوست‌ و ‌پس‌ ‌از‌ اهلاک‌ و ‌بر‌ گشت‌ بسوی‌ ‌او‌ قادر ‌بر‌ مجازات‌ اوست‌). [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر راهنما
6) 1- واکنش بیشتر انسان ها در برابر نعمت دانش و هنر نویسندگى، واکنشى نامناسب و به دور از انتظار است.

کلاّ

حرف «کلاّ»، براى باز داشتن از رویه اى است که یا در جملات پیش از آن، تشریح یا اشاره شده باشد و یا از سیاق آیات به دست آید و در آیه ـ به قرینه «لیطغى» ـ ناظر به حالتى است که نوع انسان ها در برابر نعمت علم و قلم به خود مى گیرند. تعبیر «الإنسان ـ که براى جنس به کار رفته ـ ناظر به غالب افراد آن است که از آن به عموم عرفى تعبیر مى شود.

2 - بیشتر انسان ها، گرفتار طغیان و تجاوز از حدود خویش اند.

انّ الإنسـن لیطغى

طغیان; یعنى، از حد گذشتن و هر چیزى را که در نافرمانى از حد و اندازه بیرون رود، «طاغى» گویند. (مصباح)

3 - خلقت ویژه انسان و برخوردارى او از دانش و هنر نویسندگى، دور ماندن او را از هر گونه انحراف تضمین نمى کند.

خلق الإنسـن ... علّم بالقلم ... کلاّ

حرف «کلاّ» مانع پیدایش پندارى است که ممکن است با شنیدن آیات پیشین که درباره آفرینش انسان و علم او بود، براى مخاطب به وجود آید و انسان را از خطر هر انحرافى دور بداند.

4 - افراط در گناه و طغیان گرى، در کنار بهره بردن از نعمت ها و کرم الهى، دور از انتظار و امرى ناشایسته است.

کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى

مى توان گفت: حرف «کلاّ» ناظر به جمله هاى بعد است; نه آیه هاى قبل، زیرا زمان نزول آنها با زمان نزول این آیه و آیات پس از آن، فاصله زیادى داشته است. در این صورت مفاد «کلاّ»، باز داشتن انسان از طغیان و سایر کارهایى است که تا «کلاّ لئن لم تنته ...» آمده است. در نتیجه حرف «کلاّ» در آن آیه نیز، تأکید این کلمه خواهد بود.

5 - دانستن و توانایى بر خواندن و نوشتن، براى باز داشتن انسان از طغیان گرى کافى نیست.

علّم بالقلم . علّم الإنسـن ما لم یعلم . کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى

6 - توجه به آفرینش انسان از خون لخته و وابستگى تمام دانش هاى او به خداوند، مایه ترک طغیان است.

خلق الإنسـن من علق ... علّم الإنسـن ما لم یعلم . کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى [ نظرات / امتیازها ]
7)
1 - دل خوشى به ثروت زیاد، مایه روى آوردن انسان به طغیان و شکستن حریم دیگران

أن رءاه استغنى

«أن رءاه...» ـ به تقدیر لام تعلیل ـ مفعول له و بیانگر سبب طغیان است.

2 - احساس بى نیازى ـ حتى در صورت کاذب بودن آن ـ زمینه گستاخى و تجاوزگرى انسان

أن رءاه استغنى

فعل «رآه» دلالت دارد که عامل طغیان، این است که شخص خود را بى نیاز ببیند. بنابراین، درک یا توهّم بى نیازى، عامل طغیان است; نه وجود حقیقى آن.

3 - احساس بى نیازى از خداوند، زمینه ساز سرکشى از خواسته هاى او است.

ربّک الأکرم . الذى علّم ... إنّ الإنسـن لیطغى . أن رءاه استغنى

آیات آغازین سوره، قرینه بر متعلق «یطغى» و «استغنى» است و نشان مى دهد که طغیان در برابر خداوند و استغنا از او، از مصادیق مورد نظر آن است.

4 - فراهم بودن زمینه هاى افراط در گناه براى ثروتمندان

أن رءاه استغنى

5 - بینش انسان، رفتارساز و شکل دهنده کردار او است.

لیطغى . أن رءاه استغنى

6 - گرفتارى به طغیان، براى کسانى که در سایه کرم خداوند و به کمک علوم خدادادى، به ثروت رسیده و خود را بى نیاز مى بینند، خلاف انتظار و واکنشى ناشایست در برابر نعمت هاى الهى است.

الأکرم . الذى علّم ... کلاّ إنّ الإنسـن لیطغى . أن رءاه استغنى [ نظرات / امتیازها ]
8)
1 - بازگشت هر موجودى به خداوند است.

إنّ إلى ربّک الرجعى

2 - خداوند، مرجع و مقصد نهایى همه انسان ها است.

إنّ إلى ربّک الرجعى

آیات پیشین، نشان مى دهد که مصداق بارز «رجعى» بازگشت انسان ها است.

3 - خداوند، کیفر دهنده طغیان گران و تهدید کننده آنان به کیفرهاى اخروى است.

لیطغى ... إنّ إلى ربّک الرجعى

مراد از بیان بازگشت انسان ها به خداوند، توجّه دادن طغیان گران ـ که در آیات پیشین مطرح بودند ـ به کیفرهاى الهى است.

4 - توجّه به بازگشت انسان ها به خداوند، زمینه ترک طغیان

إنّ الإنسـن لیطغى ... إنّ إلى ربّک الرجعى

5 - بازگشت انسان ها به خداوند و به کیفر رسیدن طغیان گران، جلوه هاى ربوبیت خداوند و در راستاى تدبیر امور انسان ها است.

ربّک

ضمیر خطاب در «ربک»، ممکن است خطاب به هر کس باشد که سخن را مى شنود.

6 - بازگشت انسان ها به خداوند، دلیل نیازمندى آنان به او است.

أن رءاه استغنى . إنّ إلى ربّک الرجعى

7 - خداوند، پیامبر(ص) را به تدبیر امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغیان گر او، وعده داد.

لیطغى ... ربّک

خطاب در «ربّک»; چه ویژه پیامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد ـ که در نتیجه پیامبر(ص) بارزترین مصداق مورد نظر خواهد بود ـ برداشت یاد شده استفاده مى شود. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر مجمع البیان
6) راز ناسپاسى ها و طغیانگرى ها

پس از اشاره به آفرینش تفکرانگیز انسان از نطفه اى بى مقدار، و پس از توجه دادن به نعمت هاى گران خدا به انسان، اینک در اشاره به ناسپاسى و طغیانگرى انسان و راز این تاریک اندیشى و بیداد او مى فرماید:

کَلاَّ

نه، انسان حق شناس و سپاسگزار نعمت هاى خدا نیست...

إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى

بلکه بى گمان سرکشى مى کند و با تجاوزکارى و گذشتن از مرز مقررات در برابر پروردگارش تکبر مى ورزد.

و این طغیانگرى آن گاه از او دیده مى شود که خود را در برابر خدا بى نیاز مى پندارد. [ نظرات / امتیازها ]
7) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى

با این بیان راز طغیانگرى و تجاوزکارى انسان، نه توانگرى و ارزانى شدن نعمت هابه او، بلکه احساس و پندار بى نیازى است.

آرى، او هنگامى که بر اثر مستى ثروت و فرزند و قدرت و خویشاوند خود را از خدا بى نیاز پنداشت، سر به طغیان در برابر خدا بر مى دارد و بیداد مى کند.

«قتاده» مى گوید: از نشانه هاى طغیانگرى این است که انسان وقتى به ثروت و امکاناتى رسید، لباس و مرکب و خوردنى ها و نوشیدنى ها و دیگر مظاهر زندگى خود را دگرگون مى سازد و در هزینه کردن به ولخرجى و اسراف و تبذیر روى مى آورد و حقوق بینوایان را نمى دهد.

از دیدگاه پاره اى این آیات و آیات پس از آن در نکوهش «ابوجهل» و بدمستى و طغیانگرى او آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
8) إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى

بى گمان بازگشت همگان به سوى پروردگار توست، و همه به سوى او باز خواهند گشت.

اوست که پاداش حق پذیران و حق شناسان و کیفر تجاوزکاران و طغیانگران را مى دهد؛ با این وصف چگونه طغیانگران مست ثروت و قدرت پوشالى خود مى گردند و در برابر سرچشمه نعمت ها به سرکشى و طغیان بر مى خیزند؟ [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر کشاف
6)
( کلا ) ردع لمن کفر بنعمة الله علیه بطغیانه ، وإن لم یذکر لدلالة الکلام علیه . [ نظرات / امتیازها ]
7) ( أن رآه ) أن رأی نفسه . یقال فی أفعال القلوب : رأیتنی وعلمتنی ، وذلک بعض خصائصها . ومعنی الرؤیة : العلم ، ولو کانت بمعنی الإبصار لامتنع فی فعلها الجمع بین الضمیرین . و ( استغنی ) هو المفعول الثانی . [ نظرات / امتیازها ]
8) ( إن إلی ربک الرجعی ) واقع علی طریقة الالتفات إلی الإنسان ، تهدیدا له وتحذیرا من عاقبة الطغیان . والرجعی : مصدر کالبشری بمعنی الرجوع . وقیل : نزلت فی أبی جهل ، وکذلک . [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرآسان
6) کَلّا إِن‌َّ الإِنسان‌َ لَیَطغی‌

کلمه (کَلّا) چنانکه‌ ‌در‌ مجمع‌ البیان‌ میگوید ‌در‌ اینجا ‌به‌ معنای‌ (حقا) میباشد. ‌یعنی‌ قطعا جنس‌ و طبع‌ انسان‌ ‌اینکه‌ ‌است‌ ‌که‌ طغیان‌ میکند. ‌از‌ سیاق‌ و اطلاق‌ کلمه (لَیَطغی‌) استفاده‌ میشود: ‌اینکه‌ انسان‌ مرتکب‌ ‌هر‌ نوع‌ طغیان‌ و سرکشی‌ میشود. خواه‌ نسبت‌ ‌به‌ حقوق‌ زیر دستان‌ ‌خود‌ و خواه‌ ‌به‌ حقوق‌ ‌ما فوق‌ ‌خود‌، ‌حتی‌ حقوق‌ پروردگار. و علت‌ ‌اینکه‌ طغیانگری‌ها همان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آیه ‌بعد‌ خواهد آمد‌ [ نظرات / امتیازها ]
7) 7‌-‌ أَن‌ رَآه‌ُ استَغنی‌ کلمه (رَآه‌ُ) ‌به‌ معنای‌ علم‌ و رؤیت‌ قلبی‌، و ضمیر ‌آن‌ ‌به‌ کلمه انسان‌ برمیگردد. ‌اینکه‌ ‌آیه‌ سبب‌ و علت‌ طغیانگری‌ انسانرا بیان‌ میکند و میفرماید: انسان‌ بدین‌ سبب‌ متجاوز و طغیانگر میشود ‌که‌ خویشتن‌ ‌را‌ بی‌نیاز میداند. و حال‌ آنکه‌ نیازمندترین‌ موجودات‌ ‌است‌.
‌حتی‌ ‌اگر‌ گفته‌ شود: انسان‌ ‌از‌ کلیه موجودات‌ ذی‌ روح‌ نیازمندتر ‌است‌ اغراق‌ نیست‌. لذا قرآن‌ ‌در‌ آیه‌-‌ 28‌-‌ سوره: نساء ‌در‌ ‌اینکه‌ باره‌ میفرماید: وَ خُلِق‌َ الإِنسان‌ُ ضَعِیفاً‌یعنی‌ انسان‌ ضعیف‌ و ناتوان‌ آفریده‌ ‌شده‌ ‌است‌‌ [ نظرات / امتیازها ]
8) إِن‌َّ إِلی‌ رَبِّک‌َ الرُّجعی‌

کلمه (رَبِّک‌َ) خطاب‌ ‌به‌ پیامبر اسلام‌ ‌است‌.

کلمه (الرُّجعی‌) ‌به‌ معنای‌ رجوع‌ ‌است‌‌-‌ ‌اینکه‌ آیه شریفه‌ افرادی‌ ‌را‌ تهدید میکند ‌که‌ ‌در‌ آیه قبل‌ گفته‌ شد. ‌یعنی‌ ای‌ افرادی‌ ‌که‌ ‌به‌ بی‌نیازی‌ خویشتن‌ مغرور و ‌به‌ ‌آن‌ میبالید ‌به‌ هوش‌ باشید ‌که‌ بسوی‌ ‌خدا‌ باز خواهید گشت‌‌-‌ و ‌اگر‌ بدون‌ توبه‌ بمیرید خدای‌ عادل‌ طبق‌ رفتار ‌شما‌ ‌به‌ ‌شما‌ کیفر میدهد‌(‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ وسیله موهای‌ پیشانیش‌ بدوزخ‌ می‌کشیم‌:) [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرهدایت
6) [6] مشکل‌ آدمی‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ گنجایش‌ نعمتهای‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ندارد، ‌پس‌ ‌به‌ سبب‌ ‌آنها‌ طغیان‌ می‌کند و ‌خود‌ ‌را‌ و دیگران‌ ‌را‌ ‌با‌ ‌خود‌ ‌به‌ هلاکت‌ می‌رساند. آیا نمی‌دانی‌ ‌که‌ ‌اگر‌ یک‌ بمب‌ اتمی‌ ‌به‌ کسی‌ داده‌ شود ‌که‌ ‌از‌ کار کردن‌ ‌با‌ ‌آن‌ آگاهی‌ لازم‌ ندارد، ‌به‌ سبب‌ ‌آن‌ ‌به‌ گردنکشی‌ می‌پردازد، آیا ‌اینکه‌ ‌بر‌ خیر ‌او‌ ‌است‌ ‌ یا ‌ شری‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌برای‌ وی‌ نهفته‌ ‌است‌!«کَلّا‌-‌ هرگز.»

انسان‌ بنا ‌بر‌ طبع‌ ‌خود‌ گنجایش‌ دریافت‌ ‌اینکه‌ حقیقت‌ ‌را‌ ندارد ‌که‌ علم‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌بر‌ ‌او‌ لازم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ داشتن‌ علم‌ سر ‌به‌ طغیان‌ بلند نکند، ‌ یا ‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ مال‌ ‌از‌ ‌آن‌ پروردگارت‌ و می‌بایستی‌ ‌در‌ ‌آن‌ چنان‌ تصرف‌ کند ‌که‌ صاحب‌ مال‌ دستور داده‌ ‌است‌.

«إِن‌َّ الإِنسان‌َ لَیَطغی‌‌-‌ ‌هر‌ آینه‌ آدمی‌ طغیان‌ می‌کند.» [ نظرات / امتیازها ]
7) [7] چه‌ وقت‌ طغیان‌ می‌کند! ‌آن‌ گاه‌ ‌که‌ احساس‌ ثروتمندی‌ ‌بر‌ ‌او‌ عارض‌ می‌شود.

«أَن‌ رَآه‌ُ استَغنی‌‌-‌ ‌از‌ ‌اینکه‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ بی‌نیاز می‌بیند.»

‌یعنی‌ می‌بیند ‌که‌ نفس‌ ‌او‌ مستغنی‌ ‌شده‌ ‌است‌، ‌در‌ زبان‌ عربی‌ دو ضمیر متصل‌ ‌به‌ یک‌ مرجع‌ باز نمی‌گردد، ‌پس‌ گفته‌ نمی‌شود: ضربه‌، نظرتنی‌، بلکه‌ می‌گویند: ضرب‌ نفسه‌ و نظرت‌ نفسی‌، مگر ‌در‌ افعال‌ قلوب‌ ‌که‌ متعدی‌ ‌به‌ دو مفعول‌ می‌شود مثل‌ حسب‌، ‌که‌ می‌گویند: (حسبتنی‌) و خدای‌ ‌تعالی‌ ‌گفت‌: «أ رأیتک‌» ‌که‌ رأی‌ ‌در‌ ‌اینکه‌ جا ‌به‌ معنی‌ نگاه‌ کردن‌ ‌به‌ چشم‌ نیست‌ ‌که‌ یک‌ عمل‌ اندامی‌ ‌است‌، بلکه‌ ‌به‌ معنی‌ نگاه‌ کردن‌ ‌با‌ قلب‌ ‌است‌.

سیاق‌ ‌آیه‌ ‌ما ‌را‌ ‌به‌ ‌آن‌ هدایت‌ می‌کند ‌که‌ یک‌ خطای‌ علمی‌ ‌از‌ انسان‌ سر می‌زند و چنان‌ گمان‌ می‌کند ‌که‌ بی‌نیاز ‌شده‌ ‌است‌، و ‌در‌ ‌اینکه‌ مورد دو احتمال‌ وجود دارد:

اول‌: ‌آن‌ ‌که‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌آن‌ اندازه‌ علمی‌ ‌که‌ ‌به‌ دست‌ آورده‌، بی‌نیاز شمارد و ‌در‌ گروه‌ علمای‌ بد قرار گیرد ‌که‌ ‌خدا‌ درباره ‌ایشان‌ گفته‌ ‌است‌: «لا تَحسَبَن‌َّ الَّذِین‌َ یَفرَحُون‌َ بِما أَتَوا وَ یُحِبُّون‌َ أَن‌ یُحمَدُوا بِما لَم‌ یَفعَلُوا، فَلا تَحسَبَنَّهُم‌ بِمَفازَةٍ مِن‌َ العَذاب‌ِ ...‌-‌

‌پس‌ گمان‌ مبر ‌در‌ حق‌ کسانی‌ ‌که‌ ‌به‌ آنچه‌ کرده‌اند شادی‌ می‌کنند و چنان‌ دوست‌ دارند ‌که‌ ‌برای‌ کار نکرده‌ مورد ستایش‌ قرار گیرند، ‌که‌ ‌از‌ عذاب‌ برهند».هماهنگ‌ ‌است‌ ‌با‌ ‌آن‌ گفته خداوند متعال‌ ‌که‌: أَ رَأَیت‌َ الَّذِی‌ یَنهی‌ عَبداً إِذا صَلّی‌ ‌که‌ ‌اینکه‌ ‌از‌ اوصاف‌ علمای‌ بد و نیمه‌ روشنفکرانی‌ ‌است‌ ‌که‌ متصدی‌ امور دینی‌ هستند و امر و نهیی‌ ‌که‌ می‌کنند برخاسته ‌از‌ هوای‌ نفسانی‌ ‌ایشان‌ ‌است‌، و حدیث‌ ‌به‌ جا مانده‌ ‌از‌ امام‌ ‌علی‌‌-‌ ‌علیه‌ ‌السلام‌‌-‌ اشاره‌ ‌به‌ همین‌ تأویل‌ ‌است‌ ‌که‌، روز عیدی‌ مردمانی‌ ‌را‌ مشغول‌ نماز دید و ‌گفت‌: «ای‌ مردم‌؟ ‌ما پیامبر ‌خدا‌ ‌در‌ چنین‌ روزی‌ دیدیم‌ ‌که‌ هیچ‌ کس‌ پیش‌ ‌از‌ عید نماز نمی‌خواند ‌ یا ‌ پیامبر ‌گفت‌»، ‌پس‌ مردی‌ ‌گفت‌: ای‌ امیر المؤمنین‌؟ آیا نهی‌ نمی‌کنی‌ ‌که‌ پیش‌ ‌از‌ بیرون‌ آمدن‌ امام‌ نماز بگزارند! ‌پس‌ ‌گفت‌:

«نمی‌خواهم‌ بنده‌ای‌ ‌را‌ ‌که‌ نماز می‌خواند نهی‌ کنم‌، ولی‌ ‌با‌ مردمان‌ ‌از‌ چیزی‌ سخن‌ می‌گویم‌ ‌که‌ ‌از‌ پیامبر گواه‌ ‌آن‌ ‌ یا ‌ گفته ‌او‌ بوده‌ام‌».«9»

بنا ‌بر‌ ‌اینکه‌ ‌بر‌ علمای‌ دین‌ شایسته‌ نیست‌ ‌که‌ ‌در‌ کار دین‌ افراط کنند، و ‌در‌ امری‌ ‌که‌ ارتباطی‌ ‌به‌ بدعتهای‌ آشکار ‌در‌ میان‌ امت‌ ندارد، کسی‌ ‌را‌، نادانسته‌، ‌از‌ عمل‌ صالح‌ بازدارند، و ‌اینکه‌ کاری‌ ‌است‌ ‌که‌ بعضی‌ ‌از‌ متصدیان‌ امور دینی‌ امروز مرتکب‌ ‌آن‌ می‌شوند، و ‌از‌ اعتمادی‌ ‌که‌ مردمان‌ ‌به‌ ‌ایشان‌ دارند بهره‌برداری‌ نادرست‌ می‌کنند، و مردمان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ باز می‌دارند ‌که‌ ‌در‌ مؤسسات‌ خیریه‌ای‌ ‌که‌ زیر نفوذ ‌ایشان‌ نیست‌ شرکت‌ کنند، ‌ یا ‌ ‌با‌ خط سیری‌ ‌که‌ صاحبان‌ ‌اینکه‌ گونه‌ مؤسسات‌ دارند ‌به‌ مخالفت‌ ‌بر‌ می‌خیزند.

دوم‌: ‌اینکه‌ ‌که‌ گمان‌ کند ‌که‌ ‌با‌ آنچه‌ ‌خدا‌ ‌به‌ ‌او‌ بخشیده‌ بی‌نیاز ‌شده‌ ‌است‌، و چنان‌ پندارد ‌که‌ مال‌ همه‌ چیز ‌در‌ زندگی‌ ‌او‌ ‌است‌، و بدین‌ جهت‌ هیچ‌ توجه‌ و اعتنایی‌ ‌به‌ کمبودها و نقاط ضعف‌ ‌خود‌ ‌در‌ ناحیه دینی‌ ‌ یا ‌ علمی‌ ‌ یا ‌ اخلاقی‌ ‌ یا ‌ اجتماعی‌ نداشته‌ ‌باشد‌، و چنان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ گوشه مال‌ جمع‌ کند ‌که‌ همه پیوندهای‌ خویش‌ ‌را‌ ‌ یا ‌ اهل‌ خانه‌ و خویشاوندان‌ ‌به‌ تباهی‌ بکشد، و ‌با‌ آنان‌ ‌با‌ روح‌ استکباری‌ برخورد کند.

چرا! بدان‌ جهت‌ ‌که‌ مالک‌ مقداری‌ مال‌ ‌است‌. هرگز چنین‌ چیزی‌ درست‌ نیست‌ ... مال‌ و ثروت‌ یکی‌ ‌از‌ فرصتهای‌ زندگی‌ ‌است‌، ‌پس‌ چرا باید ‌به‌ خاطر ‌آن‌ دیگر بعدهای‌ زندگی‌ ضایع‌ شود! آیا ‌اگر‌ ثروت‌ داشته‌ باشی‌، ‌از‌ خوردن‌ و خفتن‌ و سایر ضروریات‌ زندگی‌ خودداری‌ می‌کنی‌! نه‌ چنین‌ ‌است‌، بلکه‌ ‌به‌ همه ‌آنها‌ توجه‌ داری‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ انجام‌ می‌دهی‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ فرصتی‌ ‌از‌ فرصتهای‌ زندگی‌ تو ‌است‌. ‌پس‌ چرا خویشتن‌ ‌را‌ ‌در‌ زندان‌ طغیان‌ محبوس‌ می‌کنی‌، و ‌از‌ خانواده‌ات‌ و خویشانت‌ و دیگر افراد بشر دور می‌سازی‌، و ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ بهره‌مند شدن‌ ‌از‌ لذت‌ علم‌ و جمال‌ ادب‌ و شکوه‌ اخلاق‌، و ‌حتی‌ ‌از‌ کمالات‌ دین‌ محروم‌ نگاه‌ می‌داری‌!؟ ‌اینکه‌ ‌آیه‌ تأویل‌ درباره ابو جهل‌ ‌شده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ مال‌ ‌خود‌ طغیان‌ کرد، و ‌در‌ ‌آن‌ می‌کوشید ‌تا‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌را‌ ‌از‌ نمازش‌ باز دارد، و معروف‌ ‌است‌ ‌که‌ ابو جهل‌ یکی‌ ‌از‌ ‌آن‌ مترفان‌ و متنعمان‌ بوده‌ ‌است‌، و ‌هر‌ زمانی‌ ‌را‌ طاغیانی‌ ‌است‌، و چه‌ بسیار اتفاق‌ افتاده‌ ‌که‌ پلیس‌ نظامهای‌ فاسد ‌در‌ هنگام‌ نماز محل‌ نمازگزاری‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ حمله‌ قرار داده‌، و چه‌ بسیار مؤمنان‌ ‌را‌ ‌به‌ خاک‌ و خون‌ کشیده‌، و رواقهای‌ مساجد ‌را‌ ‌با‌ خون‌ صالحان‌ و پاکیزگان‌ رنگین‌ کرده‌ ‌است‌. [ نظرات / امتیازها ]
8) [8] ‌اگر‌ مالی‌ ‌ یا ‌ علمی‌ ‌ یا ‌ آبرویی‌ داری‌ بسیار خوب‌ ‌است‌، ولی‌ تو ‌برای‌ ‌آن‌ آفریده‌ شده‌ای‌ ‌که‌ زمین‌ ‌را‌ آباد کنی‌، و آنچه‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌برای‌ مصلحت‌ ‌خود‌ مسخر سازی‌، و سپس‌ ‌در‌ ضمن‌ ‌اینکه‌ گونه‌ کارها ‌از‌ لحاظ روحی‌ تکامل‌ پیدا کنی‌، ولی‌ ‌اگر‌ ‌به‌ آنچه‌ داری‌ بس‌ کنی‌ و ‌به‌ ‌آن‌ شادمان‌ شوی‌، و بهره ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ سرای‌ دیگر ‌از‌ یاد ببری‌، ‌اینکه‌ نقصی‌ ‌در‌ وجود تو ‌است‌، بدان‌ سبب‌ ‌که‌ تو ‌را‌ ‌از‌ خیراتی‌ ‌که‌ برایت‌ آماده‌ ‌شده‌ محروم‌ می‌سازد.

پرسشی‌ ‌که‌ پیش‌ می‌آید چنین‌ ‌است‌: چگونه‌ آدمی‌ ‌از‌ احساس‌ بی‌نیاز بودن‌ می‌تواند خلاص‌ شود! مگر قلب‌ آدمی‌ تنگ‌ و سینه ‌او‌ نیز چنین‌ نیست‌، و مگر چنان‌ نیست‌ ‌که‌ آدمی‌ بی‌صبر و ناشکیبا آفریده‌ ‌شده‌: چون‌ دیناری‌ ‌به‌ چنگ‌ آورد، ‌از‌ شادی‌ ‌به‌ پرواز ‌در‌ می‌آید، و چون‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ کف‌ بدهد خشم‌ و غضب‌ ‌او‌ ‌را‌ فرا می‌گیرد؟ هنگامی‌ انسان‌ توازن‌ ‌خود‌ ‌را‌ باز می‌یابد ‌که‌ آخرت‌ ‌را‌ ‌به‌ خاطر بیاورد و ‌به‌ نعمتهای‌ ‌آن‌ توجه‌ پیدا کند ‌که‌ قابل‌ مقایسه‌ ‌با‌ آنچه‌ ‌در‌ دنیا ‌است‌ نیست‌، و نیز ‌به‌ عذاب‌ بزرگی‌ ‌که‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌برای‌ گروهی‌ ‌از‌ مردمان‌ آماده‌ ‌است‌، ‌در‌ ‌اینکه‌ هنگام‌ ‌است‌ ‌که‌ دنیا و آنچه‌ ‌در‌ ‌آن‌ ‌است‌ ‌در‌ چشم‌ وی‌ کوچک‌ می‌شود، و ‌به‌ همین‌ سبب‌ اسلام‌ ‌به‌ ‌ما فرمان‌ داده‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ هنگام‌ هجوم‌ سختیها و دشواریها ‌به‌ دیدار گورستانها برویم‌، چه‌ ‌هر‌ کس‌ ‌که‌ مرگ‌ و ناراحتیهای‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ خاطر ‌خود‌ مجسم‌ کند، مشکلات‌ زندگی‌ ‌در‌ چشم‌ وی‌ آسان‌ می‌نماید.

‌به‌ همین‌ سبب‌ پروردگار ‌در‌ ‌اینکه‌ جا ‌ما ‌را‌ ‌به‌ بازگشت‌ ‌به‌ ‌خدا‌ فرمان‌ داده‌ ‌است‌، چه‌ آرمانی‌ترین‌ درمان‌ ‌برای‌ سرکشی‌ نفس‌ ‌است‌.

«إِن‌َّ إِلی‌ رَبِّک‌َ الرُّجعی‌‌-‌ ‌هر‌ آینه‌ بازگشت‌ ‌به‌ پروردگار تو ‌است‌.» [ نظرات / امتیازها ]
  احمد يوسفي - تفسیر تقریب القرآن إلى الأذهان آیة الله العظمى السید محمد الحسینی الشیرازی
6) وهل یشکر الإنسان هذا الفضل العظیم لله سبحانه، حیث أوجده من العدم إلى أن أبلغه إلى غایة الکمال الجسدی، وقد کان جاهلاً ضالاً فأبلغه رتبة العلم والهدى؟ ((کَلَّا)) لا یشکر الإنسان، فـ((إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى))، یتجاوز حدوده ویتکبر على ربه. [ نظرات / امتیازها ]
7) لـ((أَن رَّآهُ))، أی حین رأى نفسه، ((اسْتَغْنَى)) فی جسمه وماله ویظن أنه غنی بعد ذلک فلا یحتاج إلى ربه. [ نظرات / امتیازها ]
8) ((إِنَّ إِلَى رَبِّکَ)) یا رسول الله ((الرُّجْعَى))، مصدر "رجع"، أی رجوع الخلق، ویرجع إلیه تعالى - أی إلى جزائه وحسابه - فیمن یرجع هذه الطاغی الذی طغى على الله سبحانه. [ نظرات / امتیازها ]
  سيد مصطفي فاطمي کيا - برگزیده تفسیر نمونه
8) سـپـس ایـن طـاغیان مستکبر را مورد تهدید قرار داده , مى فرماید: ((وبه یقین بازگشت (همه ) به سوى پروردگار تو است )) (ان الى ربک الرجعى ).و اوست که طغیانگران را به کیفر اعمالشان مى رساند.

و هـمـان گونه که بازگشت همه چیز به سوى اوست , و همه مى میرند ((و میراث آسمان و زمین براى ذات پاک او مى ماند)) (آل عمران /180).در آغـاز نـیـز همه چیز از ناحیه او بوده , و جاى این نیست که انسان خود رابى نیاز بشمرد و مغرور گردد, و طغیان کند. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر طبری(عربی)
6) وَقَوْله : { کَلَّا } یَقُول تَعَالَى ذِکْره : مَا هَکَذَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُون الْإِنْسَان أَنْ یُنْعِم عَلَیْهِ رَبّه بِتَسْوِیَتِهِ خَلْقه , وَتَعْلِیمه مَا لَمْ یَکُنْ یَعْلَم , وَإِنْعَامه بِمَا لَا کُفُؤ لَهُ , ثُمَّ یَکْفُر بِرَبِّهِ الَّذِی فَعَلَ بِهِ ذَلِکَ , وَیَطْغَى عَلَیْهِ , أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنَى .
وَقَوْله : { إِنَّ الْإِنْسَان لَیَطْغَى } یَقُول : إِنَّ الْإِنْسَان لَیَتَجَاوَز حَدّه , وَیَسْتَکْبِر عَلَى رَبّه , فَیَکْفُر بِهِ , لِأَنْ رَأَى نَفْسه اِسْتَغْنَتْ . وَقِیلَ : أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنَى لِحَاجَةِ " رَأَى " إلَى اِسْم وَخَبَر , وَکَذَلِکَ تَفْعَل الْعَرَب فِی کُلّ فِعْل اِقْتَضَى الِاسْم وَالْفِعْل , إِذَا أَوْقَعَهُ الْمُخْبِر عَنْ نَفْسه عَلَى نَفْسه , مَکْنِیًّا عَنْهَا فَیَقُول : مَتَى تَرَاک خَارِجًا ؟ وَمَتَى تَحْسَبک سَائِرًا ؟ فَإِذَا کَانَ الْفِعْل لَا یَقْتَضِی إِلَّا مَنْصُوبًا وَاحِدًا , جَعَلُوا مَوْضِع الْمَکْنِیّ نَفْسه , فَقَالُوا : قَتَلْت نَفْسک , وَلَمْ یَقُولُوا : قَتَلَتْک وَلَا قَتَلَتْهُ. [ نظرات / امتیازها ]
7) وَقَوْله : { إِنَّ الْإِنْسَان لَیَطْغَى } یَقُول : إِنَّ الْإِنْسَان لَیَتَجَاوَز حَدّه , وَیَسْتَکْبِر عَلَى رَبّه , فَیَکْفُر بِهِ , لِأَنْ رَأَى نَفْسه اِسْتَغْنَتْ . وَقِیلَ : أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنَى لِحَاجَةِ " رَأَى " إلَى اِسْم وَخَبَر , وَکَذَلِکَ تَفْعَل الْعَرَب فِی کُلّ فِعْل اِقْتَضَى الِاسْم وَالْفِعْل , إِذَا أَوْقَعَهُ الْمُخْبِر عَنْ نَفْسه عَلَى نَفْسه , مَکْنِیًّا عَنْهَا فَیَقُول : مَتَى تَرَاک خَارِجًا ؟ وَمَتَى تَحْسَبک سَائِرًا ؟ فَإِذَا کَانَ الْفِعْل لَا یَقْتَضِی إِلَّا مَنْصُوبًا وَاحِدًا , جَعَلُوا مَوْضِع الْمَکْنِیّ نَفْسه , فَقَالُوا : قَتَلْت نَفْسک , وَلَمْ یَقُولُوا : قَتَلَتْک وَلَا قَتَلَتْهُ . [ نظرات / امتیازها ]
8) وَقَوْله : { إِنَّ إِلَى رَبّک الرُّجْعَى } : یَقُول : إِنَّ إِلَى رَبّک یَا مُحَمَّد مَرْجِعه , فَذَائِق مِنْ أَلِیم عِقَابه مَا لَا قِبَل لَهُ بِهِ . [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تدبرقران
6) کَلا إِنَّ الإنْسَانَ لَیَطْغَى (۶)أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى (٧)
هرگز! همانا انسان طغیان می‌کند، چرا که خود را بی‌نیاز می‌بیند.
«هرگز»، ناظر به آن چیزی است که باید باشد ولی نیست.
گویا الان به دنبال این دو «اقراء» با تمام وجود انسان پذیرای آن چیزی باشد که خدا دستور قرائتش را به پیامبر داده است.
یعنی خدایی که او را آفریده و پرورانده و به وسیله قلم چیزهایی را نوشته و به پیامبر فرموده که برای انسان بخوان. این انسان باید استقبال کند، این انسانی که «عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ » نه تنها استقبال نمی‌کند، ‌بلکه طغیان می‌کند، چون خود را غنی و بی‌نیاز از آموزگاری خدا و قرائت پیامبر می‌بیند و فراری می‌شود.
[ نظرات / امتیازها ]
8) إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى (٨)
بازگشت به سوی رب توست.
این آیه متضمن یک تثبیت و تقویتی برای پیامبر است به عنوان کسی که متنی را می‌خواند ولی مخاطبان او طغیان می‌کنند و فرار می‌کنند و نیز متضمن تهدیدی است برای مخاطبی که خود را بی‌نیاز می‌داند.
ولی به خاطر اضافه شدن «کاف» خطاب به «رب» حیثیت تثبیت این آیه بیشتر از حیثیت تهدید آن است.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
6)
در تعقیب آیات گذشته که در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود ، و لازمه یک چنین نعمت گسترده‏اى سپاسگزارى انسان و تسلیم او در برابر خداوند است ، در آیات مورد بحث مى‏فرماید : چنین نیست که نعمتهاى الهى روح شکرگزارى را همیشه در انسان زنده کند ، بلکه او مسلما طغیان مى‏کند ... ( کلا ان الانسان لیطغى).
[ نظرات / امتیازها ]
7) به خاطر اینکه خود را مستغنى و بى نیاز مى‏بیند ( ان رآه استغنى).
این طبیعت غالب انسانها است ، طبیعت کسانى است که در مکتب عقل
و وحى پرورش نیافته‏اند که وقتى خود را مستغنى مى‏پندارند ، شروع به سرکشى و طغیان مى‏کنند.
نه خدا را بنده‏اند ، نه احکام او را به رسمیت مى‏شناسند ، نه به نداى وجدان گوش فرا مى‏دهند ، و نه حق و عدالت را رعایت مى‏کنند.
انسان و هیچ مخلوق دیگر هرگز بى نیاز و مستغنى نخواهد شد ، بلکه موجودات ممکنه همیشه نیازمند به لطف و نعمتهاى خدا هستند ، و اگر لحظه‏اى فیض او قطع شود درست در همان لحظه همه نابود مى‏گردند ، منتها انسان گاهى به غلط خود را بى نیاز مى‏پندارد ، و تعبیر لطیف آیه نیز اشاره به همین معنى است که مى‏گوید : خود را بى نیاز مى‏بیند نمى‏گوید : بى نیاز مى‏شود .

بعضى معتقدند که منظور از انسان در آیه مورد بحث خصوص ابو جهل است که از آغاز دعوت پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) به مخالفت برخاست ، ولى مسلما انسان در اینجا مفهوم کلى دارد ، و امثال ابو جهل مصداقهائى از آن مى‏باشند.

به هر حال چنین به نظر مى‏رسد که هدف آیه این است که پیغمبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذیرا شوند ، بلکه باید خود را براى انکار و مخالفت مستکبران طغیانگر ، آماده سازد ، و بداند راهى پر فراز و نشیب در پیش روى او است .

[ نظرات / امتیازها ]
  فريده رجبي فرد - تفسیرنسیم حیات
6) "چنین نیست بی شک آدمی طغیان می کند."
آنچه طغیان میآوردثروت نیست زیراامکانات زندگی مشروع،
نعمتهای الهی محسوب می شوند.آنچه طغیان می آفریندخودرابی نیازدیدن ودرمقابل خداودین به مال متکی شدن است وانسان
موحدهرگزخودراغنی نمی بینداگربالاترین پروت ومقام را هم داشته باشدهمه راازخدامی بیند.امااگردیدتوحیدی راازانسان بگیرندطغیان خواهدکردواین قاعده کلی است وپیامبران آمده اندتاباتعالیم خودانسان راباخودش وخداآشناکنندوبه اوبفهمانندکه همه چیزش ازخداست"وإن لَناللاخرة والاولی"وقتی
چنین شدانسان دیگرنمی تواند خودراغنی ببیند. [ نظرات / امتیازها ]
  آسيه افشار - انوار درخشان، ج‏18، ص: 214
6) کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏:
مبنى بر ردع و توبیخ است که بشر از نظر غرور و خودخواهى در مقام طغیان و تجاوز برمیآید و نعمتهاى مادى و جسمانى و هم‏چنین معنوى یعنى تعلیمات الهى را که بهترین نعمت است انکار مى‏نماید و خود را بى‏نیاز از آموزش و تعلم تعلیمات ربوبى مى‏پندارد و به نزول آیات کریمه و به دعوت رسول صادع اسلام گوش فرا نمیدهند.
[ نظرات / امتیازها ]
 » انوار درخشان، ج‏18، ص: 214
7) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏:
چنین پندارد که زندگى او در دنیا غرض اصلى از جهان است و نیاز بآموزش معارف و اصول توحید ندارد و خود را مسئول افعال خود نمیداند و بالاخره جز زندگى دنیوى براى خود زندگى نمى‏پندارد.
غافل از اینکه غرض از خلقت بشر و نظام زندگى او مقدمه براى بناگذارى مکتب توحید و دعوت جامعه بشر به پیروى از مکتب قرآن است که از معارف الهى و اعتقادات حقه بهرمند گردد و از این طریق بسیر و سلوک خود ادامه دهد و نعمت و صلاحیت که پروردگار در کمون او نهاده بظهور برساند و بفضائل اخلاقى و مقام انسانى نائل گردد و براى حیات حقیقى و همیشگى در عالم قیامت خود را آماده سازد. [ نظرات / امتیازها ]
8) إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏:
از نظر تشریف مبنى بر اعلام برسول صلّى اللّه علیه و آله و تهدید جوامع بشرى است که بسوى آفریدگار همه افراد بشر رجوع خواهند نمود و منتها سیر بشر از رهگذر دنیا بعالم قیامت به پیشگاه کبریائى خواهد بود.
گفته شده آیه در باره بعض کفار قریش نازل شده است.
روایت شده ابو جهل بن هشام گفت برسول صلّى اللّه علیه و آله آیا گمان کنى هر که بى‏نیاز باشد طغیان نماید براى ما قرار بده کوههاى مکه را از طلا و زر و سیم ما از آن گرفته دین دیرین خود را ترک خواهیم گفت و از دین و آئین تو پیروى خواهیم نمود.
و آغاز سوره بیان و مدح علم است و پایان سوره بر مذمت مال و علاقه بآن است.
از رسول صلّى اللّه علیه و آله روایت شده میفرمود بار الها پناه مى‏برم بفضل ساحت تو از ثروت و بى‏نیازى که سبب طغیان و کفر گردد و هم‏چنین از فقر و تنگدستى که سبب فراموشى براى انسان گردد و نعمت پروردگار را فراموش نماید. [ نظرات / امتیازها ]
  محمد هادي مؤذن جامي - تدبر شخصی
6) آیا گمان می کنی که او شکر این نعمت را به جای می آورَد وحق شناس است؟ هرگز ! چنین نیست که شما می پندارید و حقا و به یقین انسان مرز خود را نمی شناسد و طغیان می کند ، [ نظرات / امتیازها ]