از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  حسن حميدي سولا - تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
1) «کُوِّرَتْ» (کور) : درهم پیچیده شد [ نظرات / امتیازها ]
2) «انکَدَرَتْ» (کدر) : تیره و تار شد ، زیر و رو شد و ریخت [ نظرات / امتیازها ]
3) «سُیِّرَتْ» : حرکت داده شد ، جا به جا شد [ نظرات / امتیازها ]
4) عشار جمع عشراء : شتران آبستن ده ماهه
 توضيح : (برای شترداران بسیار با ارزش است ) [ نظرات / امتیازها ]
4) «عُطِّلَتْ» : به حال خود رها شد [ نظرات / امتیازها ]
5) «حُشِرَتْ» : یکجا ، جمع گردانده شد [ نظرات / امتیازها ]
6) «سُجِّرَتْ» : افروخته شد [ نظرات / امتیازها ]
7) «زُوِّجَتْ» : قرین شد ، جفت گردید (روح ها به جسم ها برگشت) [ نظرات / امتیازها ]
8) موْؤُدَةُ(واد) : دختر زنده به گور شده [ نظرات / امتیازها ]
8) سُئِلَتْ : پرسیده شد ، بازخواست گردید [ نظرات / امتیازها ]
10) صحف جمع صحیفه : نامه های اعمال [ نظرات / امتیازها ]
10) «نُشِرَتْ» : پخش گردید [ نظرات / امتیازها ]
11) «کُشِطَتْ» : برداشته شد ، پرده کنار رفت
 توضيح : (رابطه میان زمینیان و ملکوتیان برقرار می شود ،آسمان متلاشی می گردد، سقف برداشته می شود) [ نظرات / امتیازها ]
12) «سُعِّرَتْ» : زبانه کشید ، مشتعل شد [ نظرات / امتیازها ]
13) « أُزْلِفَتْ » : نزدیک آورده شد [ نظرات / امتیازها ]
14) أَحْضَرَتْ : آنچه حاضر آورد ، آنچه همراه آورد [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استاد خرمدل
1) «کُوِّرَتْ» : درهم پیچیده شد. در هم نوردیده گردید [ نظرات / امتیازها ]
2) انکَدَرَتْ» : فرو افتادند [ نظرات / امتیازها ]
3) «سُیِّرَتْ» : به حرکت انداخته شد. رانده گردید [ نظرات / امتیازها ]
4) «الْعِشَارُ» : جمع عُشَراء، شترانی که ده ماه از آبستنی آنها گذشته است و نفیس‌ترین چیز در پیش عربها بودند. شتران آبستنی که دو ماه برای وضع حمل آنها مانده باشد [ نظرات / امتیازها ]
4) «عُطِّلَتْ» : به حال خود رها شدند. [ نظرات / امتیازها ]
5) «حُشِرَتْ» : گردآورده شدند. هلاک گشتند [ نظرات / امتیازها ]
6) «سُجِّرَتْ» : سراسر آتش گردید. فروزان و برافروخته شد. [ نظرات / امتیازها ]
7) «النُّفُوسُ» : جمع نَفْس، جانها و روانها. [ نظرات / امتیازها ]
7) «زُوِّجَتْ» : جفت اصل خود گردانده شد، و به منشأ خویش، یعنی بدن درآورده شد. [ نظرات / امتیازها ]
8) «الْمَوْءُودَةُ» : دختر زنده بگور. [ نظرات / امتیازها ]
10) الصُحُفُ» : نامه‌های اعمال. [ نظرات / امتیازها ]
10) «نُشِرَتْ» : پخش شد در میان مردمان. گشوده و باز گردید و بدانها نگریسته شد [ نظرات / امتیازها ]
11) «کُشِطَتْ» : پوست کنده شد [ نظرات / امتیازها ]
12) «سُعِّرَتْ» : برافروخته گردید. مشتعل شد. آتش در گرفت [ نظرات / امتیازها ]
13) «أُزْلِفَتْ» : نزدیک گردانده شد [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر روشن
1) کُوِّرَتْ : جمع کردن-پیچیدن [ نظرات / امتیازها ]
2) انْکَدَرَتْ : گرفته شدن -وزوال نور [ نظرات / امتیازها ]
4) الْعِشارُ : معاشرت [ نظرات / امتیازها ]
6) سُجِّرَتْ : اتش گرفتن وسوختن [ نظرات / امتیازها ]
8) الْمَوْؤُدَةُ : ابدان دفن شدن قبل از موت [ نظرات / امتیازها ]
11) کُشِطَتْ : قلع شدن -زائل شدن [ نظرات / امتیازها ]
12) سُعِّرَتْ : اتش زدن-وروشن کردن [ نظرات / امتیازها ]
  زينب افراونده - شخصی
9) قتلت : کشته شد
 توضيح : در (قتلت) " ت" علامت تأنیث است (کشته شد آن مؤنث)
ضمیر " هی " در تقدیرست و نائب فاعل قتلت می باشد.
[ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - .تفسیر المیزان
13) ازلفت : نزدیک آوردن
 توضيح : ازلفت مصدر ازلاف که فعل مجهول ازلفت از آن گرفته شده ، به معنای نزدیک آوردن است ، منظور این است که در قیامت بهشت را به اهل آن نزدیک می‏کنند تا داخلش شوند [ نظرات / امتیازها ]
 » .تفسیرنمونه
13) ازلفت : قرب و نزدیکى
 توضيح : از ماده زلف ( بر وزن حرف ) و زلفى ( بر وزن کبرى ) به معنى قرب و نزدیکى است ، ممکن است منظور نزدیکى مکانى باشد ، و یا زمانى،و یا از نظر اسباب و مقدمات ، و یا همه اینها ، یعنى بهشت هم از نظر مکان به مؤمنان نزدیک مى‏شود و هم از نظر زمان ورود و هم اسباب و وسائلش در آنجا سهل و آسان است [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر المیزان
2) انکدرت : سقوط
 توضيح : انکدرت مصدر انکدار به معنای سقوط است ، و انکدار مرغ از هوا ، به معنای آمدنش به طرف زمین است. [ نظرات / امتیازها ]
4) عشار : ماده شتر
 توضيح : عشار جمع عشراء است همچنان که نفاس جمع نفساء - زن زائو - است ، و عشراء به معنای ماده شتر حامله‏ای است که ده ماه از حملش گذشته باشد ، و همچنان عشرائش می‏نامند تا وقتی که بچه‏اش را بزاید ، و چه بسا که بعد از زائیدن هم آن را عشراء بخوانند ، چون چنین شتری از نفیس‏ترین اموال عرب به شمار می‏رود ، و معنای تعطیل شدن عشراء این است که در آن روز عرب چنین مال نفیسی را رها می‏کند ، و هیچ چوپان و دشتبانی که آن را حفظ کند بر آن نمی‏گمارد. [ نظرات / امتیازها ]
5) وحوش : حیوانی است که هرگز با انسانها انس نمی‏گیرد
 توضيح : و اذا الوحوش حشرت کلمه وحوش جمع وحش است ، و این کلمه به معنای حیوانی است که هرگز با انسانها انس نمی‏گیرد ، مانند درندگان و امثال آن . [ نظرات / امتیازها ]
8) موؤدة : دختری است که زنده زنده در گور شده
 توضيح : کلمه موؤدة به معنای آن دختری است که زنده زنده در گور شده ، و این مربوط به رسم عرب است که دختران را از ترس اینکه ننگ به بار آورند زنده زنده در گور می‏کردند. [ نظرات / امتیازها ]
11) کشط : قلع و کندن چیزی
 توضيح : در مجمع البیان گفته : کلمه کشط به معنای قلع و کندن چیزی است که سخت به چیز دیگر چسبیده ، و قهرا کندنش نیز به شدت انجام می‏شود . [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 396
1) تکویر : درهم پیچیدن
 توضيح :
«تکویر»، به معناى درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعله‏هاى آن و خاموش شدن آن منجر مى‏گردد.
حرکت کوهها در آستانه قیامت، ناشى از زلزله بزرگى است که باعث فروپاشى و متلاشى شدن کوهها مى‏گردد و چنانکه در آیات دیگر نیز آمده است، همچون ریگ بیابان روان مى‏شوند. [ نظرات / امتیازها ]
4) عشار : شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزش‏ترین اموال محسوب مى‏شده است
 توضيح :
«عشار» جمع «عشراء» به معناى شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزش‏ترین اموال محسوب مى‏شده است. امّا به هنگام بروز علائم قیامت، بى‏صاحب مى‏ماند و کسى به فکر آن نیست.

[ نظرات / امتیازها ]
5) وحوش : حیوانى است که هرگز با انسان‏ها انس نمى‏گیرد. ماننددرّندگان
 توضيح :
«وحوش» جمع «وحش» به معناى حیوانى است که هرگز با انسان‏ها انس نمى‏گیرد. ماننددرّندگان. برخى با استناد به آیه‏ «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» «1» گفته‏اند مراد این آیه نیز، محشور شدن حیوانات در قیامت است. امّا برخى دیگر از مفسران، با توجّه به اینکه سیاقِ آیات مربوط به نشانه‏هاى قبل از قیامت است، گفته‏اند: منظور آن است که قبل از قیامت، در اثر زلزله‏هاى پى در پى همه حیوانات از لانه‏ها و بیشه‏هاى خود خارج و در کنار یکدیگر جمع مى‏شوند.

[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 398
8) موؤدة : دختر زنده به گور شده است. یکى از عادات بسیار بد جاهلیّت
 توضيح :
«موؤدة» به معناى دختر زنده به گور شده است. یکى از عادات بسیار بد جاهلیّت این بود که به خاطر فقر یا احساس ننگ، گاهى دختران خود را زنده به گور مى‏کردند.
ولایت والدین بر فرزند محدود است و آنان حق گرفتن حقوق طبیعى فرزند همچون حقّ حیات را ندارند. پدر نمى‏تواند بگوید فرزند خودم است و حق دارم هر تصمیمى راجع به او بگیرم، چنانکه مادر نمى‏تواند بگوید من نمى‏خواستم بچه‏دار شوم و حق دارم فرزند در شکم را سقط کنم.
[ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنمونه
4) عطلت : رها کردن بدون سرپرست وچوپان
 توضيح : عطلت از ماده تعطیل به معنى رها کردن بدون سرپرست وچوپان است منظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیسترین اموال خویش را فراموش مى‏کند. [ نظرات / امتیازها ]
8) موءودة : دخترى است که زنده در زیر خاک دفن شده
 توضيح : موءودة از ماده وأد ( بر وزن وعد ) به معنى دخترى است که زنده در زیر خاک دفن شده ، بعضى گفته‏اند ریشه آن به معنى ثقل و سنگینى است ، و چون این دختران را در گور دفن مى‏کنند و خاک به روى آنها مى‏ریزند ، این تعبیر درباره آنها به کار رفته است. [ نظرات / امتیازها ]
10) صحف : چیز گسترده
 توضيح : صحف جمع صحیفه در اصل به معنى چیز گسترده است ، مانند صفحه صورت ، و سپس به الواح و کاغذهائى که روى آن مطالبى را مى‏نویسند اطلاق شده است. [ نظرات / امتیازها ]
11) کشطت : کندن پوست حیوان
 توضيح : کشطت از ماده کشط ( بر وزن کشف ) در اصل چنانکه راغب در مفردات مى‏گوید : به معنى کندن پوست حیوان است ، و بنا به گفته ابن منظور در لسان العرب به معنى بر داشتن پرده از روى چیزى نیز آمده است ، و لذا هنگامى که ابرها پاره شوند و متفرق گردند این تعبیر به کار مى‏رود. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنور
6) سُجّرت : به جوش آمدن
 توضيح : «سُجّرت» چند معنا شده است: 1. به جوش آمدن 2. به هم پیوستن 3. پُر و لبریز شدن دریاها که همه آنها طبیعى است، زیرا از یک سو کوه‏ها از جا کنده شده و دریاها به یکدیگر متصل مى‏شوند و از سوى دیگر زمین لرزه شدید، گداختگى درون زمین را بیرون ریخته، آبها به جوش آیند و بخار شوند. [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
1) تکویر : این واژه مصدر «کورّت»، به معنى پیچیدن و گردآوردن چیزى به صورت دایره‏وار، همانند پیچیدن عمامه آمده است، و در آیه منظور درهم پیچیده‏شدن خورشید و تیره و تار شدن آن است. [ نظرات / امتیازها ]
2) انکدار : واژگونه شدن و بالا و پایین گردیدن چیزى
 توضيح : این واژه مصدر «انکدرت» و از ماده «انکدار» و از ریشه «کدورت»، به معنى تیرگى و تاریکى است. [ نظرات / امتیازها ]
4) عشار : این واژه جمع «عشراء» به معنى ماده شترى است که ده ماه از دوران باردارى آن مى‏گذرد، و دو ماه دیگر هنگامه بچه‏آوردن آن است، چرا که شتر دوازده ماهه مى‏ زاید. [ نظرات / امتیازها ]
  مرتضي حاجي احمدي - کانال تلگرامی آیه روز
11) کُشِطَت : برداشتن پوشش از چیزى؛قلع و کندن چیزی که سخت به چیز دیگر چسبیده؛ در اصطلاح به معانی برداشته شد، پرده کنار رفت
 توضيح : ● کُشطت؛ پرده برداری از اسرار آسمان
1-کشطت از ماده کشط ( بر وزن کشف)، در اصل چنانکه راغب در مفردات مى‏گوید : به معنى کندن پوست حیوان است ،
«کَشْط» (مصدر «کشطت») در لغت به معناى برداشتن پوشش از چیزى است؛ همان گونه که پوست حیوان هنگام سلاّخى از آن برچیده گردد و همان گونه که سقف از جاى کنده مى شود (لسان العرب).
2- در مجمع البیان،کلمه "کشط" به معنای قلع و کندن چیزی است که سخت به چیز دیگر چسبیده ، و قهراً کندنش نیز به شدت انجام می‏ شود .
3- کشطت در اصطلاح به معانی برداشته شد، پرده کنار رفت؛ قلع شد و زایل شد، بکار رفته است.
4-گفته شده است "کشط" به معنای کندن‌ و جدا کردن‌ ‌از‌ شدت‌ چسبندگی‌ است. کشط شتر ‌یعنی‌ کندن‌ پوست‌ ‌آن‌.
5- به نظر اغلب مفسران، منظور از کشط آسمان درآیه شریفه 11 سوره مبارکه تکویر؛ پرده برداری از اسرار آن است.🌷 [ نظرات / امتیازها ]