از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  اعظم زارع بيدکي - تفسیر نور:
5) ذِی حِجْرٍ : عاقل . صاحب عقل و خرد . [ نظرات / امتیازها ]
6) لَمْ تَرَ ؟ : آیا ندیده‌ای‌ ؟
 توضيح : دیدن در اینجا به معنی دانستن و آگاه شدن است [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنور
7) إِرَمَ : نام دیگر قوم عاد است
 توضيح : . بدل عادٍ و مجرور است [ نظرات / امتیازها ]
7) ذَاتِ الْعِمَادِ : دارای قد و قامت بلند ستون مانند
 توضيح : تنومند و بلند بالا . دارای کاخها و خیمه‌های پرستون . مراد بیان قدرت مادی و قوّت بدنی قوم عاد است .‏ [ نظرات / امتیازها ]
8) « الْبِلادِ » : جمع بَلَد ، شهرها . کشورها . [ نظرات / امتیازها ]
9) جَابُوا : بریدند . نقب زدند [ نظرات / امتیازها ]
9) الصَّخْرَ : سنگهای بزرگ سخت
 توضيح : مفرد آن صَخْرَة ، [ نظرات / امتیازها ]
9) ثَمُودَ : قوم صالح است [ نظرات / امتیازها ]
  حسن حميدي سولا - تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
4) اذا : زمانی که [ نظرات / امتیازها ]
4) والیل : سوگند به شب [ نظرات / امتیازها ]
5) «ذِی حِجْرٍ» : صاحب خرد [ نظرات / امتیازها ]
5) «فی ذلک» : در آن [ نظرات / امتیازها ]
6) الم تر : آیا ندیدی [ نظرات / امتیازها ]
6) کیف فعل : چه کرد ، چگونه رفتار کرد [ نظرات / امتیازها ]
7) ارم : نام شهرپرشکوه قوم عاد است که کاخهای عظیمی داشت [ نظرات / امتیازها ]
8) لم یخلق : ساخته نشد [ نظرات / امتیازها ]
8) بلاد جمع بلد : شهرها [ نظرات / امتیازها ]
13) سوط : تازیانه [ نظرات / امتیازها ]
 » نسیم حیات استاد بهرام پور
1) فَجْرِ : همان وقتی است که پرده ی ظلمت شب شکافته می شود. فجر اعلان پایان شب است و حرکت از ظلمت به نور که عنصر اصلی حرکت تکاملی انسان است . [ نظرات / امتیازها ]
2) وَ لَیالٍ عَشْرٍ : و به شب های دهگانه
 توضيح : گفته اند مراد از آن ، شبهای دهگانه ذی حجه و یا ده شب آخر ماه رمضان است که شب های قدر را در بر دارد و اهمیت این شب ها بخاطر عبادات مخصوص درآن و پالایش نفس از ظلمات است که نتیجه اش فجر نور در وجود انسان خواهد بود. [ نظرات / امتیازها ]
3) شَّفْعِ : زوج ، جفت [ نظرات / امتیازها ]
3) وَتْرِ : فرد
 توضيح : گفته اند مراد از وتر روز عرفه است . [ نظرات / امتیازها ]
4) یَسْرِی : می رود
 توضيح : منظور راه رفتن در شب است [ نظرات / امتیازها ]
5) حِجْرٍ : خرد ، عقل [ نظرات / امتیازها ]
7) عِمادِ : جمع عمد ستونها، پایه ها [ نظرات / امتیازها ]
9) صَّخْرَ : سنگ بزرگ [ نظرات / امتیازها ]
9) جابُوا (جوب) : قطع کردند
 توضيح : کلمه جواب از این ریشه است . زیرا سوال را قطع می کند. [ نظرات / امتیازها ]
10) أَوْتادِ جمع وتد : مسمار ، میخ
 توضيح : فرعون صاحب اوتاد بود ، یعنی اینکه وی مخالفان را به چهار میخ می کشید و دست و پای آنها را به زمین و یا چوب میخ می کرد و بعضی گفته اند مراد از آن بناهای عظیمی مانند اهرام مصر است . [ نظرات / امتیازها ]
11) طَغَوْا : طغیان کردند [ نظرات / امتیازها ]
12) أَکْثَرُوا (کثر) : به حد زیادی رساندند ، زیاد کردند ، به اوج رساندند. [ نظرات / امتیازها ]
13) صَبَّ : ریخت
 توضيح : به معنی فرو ریختن آب است و اینجا به معنی هجوم عذاب می باشد. یعنی خدا عاد را با طوفان و ثمود را با صیحه های آسمانی و فرعونیان را با امواج خروشان آب هلاک نمود. [ نظرات / امتیازها ]
14) مِرْصادِ (رصد) : محل رصد ، کمینگاه
 توضيح : خدا مراقب و در کمین است .این اخطاری است به مخالفان پیامبر اسلام (ص) و به هر کسی که در مقابل دین و خدا بایستد. [ نظرات / امتیازها ]
  حسنا پوررحيمي - مفردات، ص 74
7) إِرَمَ : نام قوم یا سرزمین باستانی
 توضيح : واژه «ارم» فقط یک بار در آیه 7 سوره فجر در گزارشی از قوم عاد ذکر شده است. این واژه در لغت به معنای نشانه ای از سنگ است که در گذشته برای راهنمایی رهگذران در بیابانها نصب می شده است. [ نظرات / امتیازها ]
  عصمت زارع بيدکي - تفسیر نمونه
1) فجر : سپیده دم
 توضيح : فجر در اصل به معنى شکافتن وسیع است ، و از آنجا که نور صبح تاریکى شب را مى‏شکافد از آن تعبیر به فجر شده است ، و مى‏دانیم فجر بر دو گونه است کاذب و صادق .


[ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
1) الْفَجْرِ» : سپیده دم. صبحدم
 توضيح : الْفَجْرِ»: سپیده دم. صبحدم (نگا: تکویر / 18). سپیده‌دم صبح، پرده ظلمت شب را می‌شکافد، و سرچشمه نور را از میان افق منفجر می‌سازد، و بندهائی را باز می‌کند که بر حرکت و حیات زندگان زده شده است و هستی را نورباران و زندگی را دگرگون می‌گرداند. [ نظرات / امتیازها ]
2) «لَیَالٍ عَشْرٍ» : شبهای دهگانه.
 توضيح : «لَیَالٍ عَشْرٍ»: شبهای دهگانه. برخی گفته‌اند که مراد ده شب و روز ماه ذی‌الحجّه است که شاهد بزرگترین و تکان دهنده‌ترین اجتماعات مسلمین جهان در سرزمین وحی است و عید قربان در آن انجام می‌پذیرد. بعضی هم آن را شبهای دهگانه آخر رمضان می‌دانند که لیلةالقدر در آن است. گروهی هم آن را ده شبانه‌روز اوّل ماه محرم می‌شمارند که عاشوراء در آن است. ولی نکره بودن آن، علاوه از بیان عظمت، بیانگر نامعیّن و نامحدود بودن چنین شبهائی است. [ نظرات / امتیازها ]
3) «الشَّفْعِ» : زوج. جفت. [ نظرات / امتیازها ]
3) «الْوَتْرِ»: : فرد. تک. طاق.
 توضيح : «الْوَتْرِ»: فرد. تک. طاق. شفع و وتر، شامل همه کائنات می‌گردد. برخی شفْع را مخلوقات خدا، و وتْر را ذات خدا دانسته‌اند (نگا: قاسمی) [ نظرات / امتیازها ]
4) «یَسْری» : رهسپار می‌شود
 توضيح : «یَسْری»: رهسپار می‌شود. می‌رود و پایان می‌پذیرد (نگا: مدّثّر / 33). در رسم‌الخطّ قرآنی، یاء آن حذف شده است. [ نظرات / امتیازها ]
5) «ذِی حِجْرٍ»: : عاقل. صاحب عقل و خرد.
 توضيح : «ذِی حِجْرٍ»: عاقل. صاحب عقل و خرد. یادآوری: جواب قسم، آیه 14 است، یعنی: اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد. یا این که جواب قسم محذوف است و آیات آینده که سخن از مجازات طغیانگران می‌گوید، گواه بر آن است، و در معنی چنین است: قسم بدانچه گفته شد که ما کفّار و طغیانگران را عذاب می‌کنیم! [ نظرات / امتیازها ]
9) الْوَادِی»: : وادی‌القری، مکانی است به نام حجر،
 توضيح : الْوَادِی»: وادی‌القری، مکانی است به نام حجر، میان مدینه منوّره و شام. یاء آن برای تخفیف و سجع آخر آیات حذف شده است [ نظرات / امتیازها ]
10) «فِرْعَوْنَ» : مراد فرعون زمان موسی (ع) بالاخصّ، و فرعونها و فرعونیان بالعموم است. [ نظرات / امتیازها ]
10) «ذِی‌الأوْتَادِ» : دارای میخها
 توضيح : «ذِی‌الأوْتَادِ»: دارای میخها (نگا: ص / 12). مراد ابنیه و عمارات عظیمی همچون کوه است که نمای آنها به شکل میخهای وارونه جلوه‌گر بود. اهرام ثلاثه مصر نمونه‌ای از آنها است (نگا: جزء عمّ شیخ محمّد عبده، فی ظلال القرآن، التفسیر القرآنی للقرآن). [ نظرات / امتیازها ]
11) «الَّذِینَ»: : اقوام سه‌گانه مذکور، یعنی عاد، و ثمود، و فرعون و فرعونیان. [ نظرات / امتیازها ]
12) «الْفَسَادَ»: : مراد فساد و تباهی همه جانبه،
 توضيح : «الْفَسَادَ»: مراد فساد و تباهی همه جانبه، یعنی انواع کفر و شرک و ظلم و زور و فسق و فجور است. [ نظرات / امتیازها ]
13) «صَبَّ» : فرو ریخت.
 توضيح : «صَبَّ»: فرو ریخت. در اینجا فرو ریختن به جای فرو آوردن استعمال شده است و اشاره به عذابهای شدید و پیاپی دارد. [ نظرات / امتیازها ]
13) «سَوْطَ» : تازیانه. شلاّق [ نظرات / امتیازها ]
14) «الْمِرْصَادِ» : کمینگاه
 توضيح : «الْمِرْصَادِ»: کمینگاه (نگا: توبه / 5، نبأ / 21). در کمین بودن خداوند، کنایه از احاطه شامل و مراقبت کامل خدا است، به گونه‌ای که همگان را می‌پاید و بر اعمالشان نظارت می‌نماید و کسی و چیزی از حیطه قدرت و دسترس سلطه او خارج نمی‌باشد [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - قرآن در خانه
1) والفجر : قسم به سپیده دم (بامداد) [ نظرات / امتیازها ]
2) لیال عشر : شب های دهگانه (ده شب اول ذیحجه ،یا ده شب آخر ماه مبارک رمضان ) [ نظرات / امتیازها ]
3) الشفع : جفت ، زوج [ نظرات / امتیازها ]
3) الوتر : فرد [ نظرات / امتیازها ]
4) یسر : حرکت می کند (حرکت شبانه) [ نظرات / امتیازها ]
5) قسم : سوگندی [ نظرات / امتیازها ]
5) لذی حجر : برای صاحبان عقل و خرد [ نظرات / امتیازها ]
6) الم تر : آیا ندانستی ؟ آیا ندیدی ؟ [ نظرات / امتیازها ]
6) کیف فعل : چه کرد ؟ چگونه برخورد کرد ؟ [ نظرات / امتیازها ]
6) بعاد : با (قوم ستمگر) عاد [ نظرات / امتیازها ]
7) ذات العماد : دارای ساختمانهای بلند [ نظرات / امتیازها ]
7) ارم : شهر ارم ،نام دیگر قوم عاد [ نظرات / امتیازها ]
8) التی : آن (ساختمانهایی) که [ نظرات / امتیازها ]
8) لم یخلق : آفریده نشده بود ، ساخته نشده بود [ نظرات / امتیازها ]
8) مثلها : مانند آن [ نظرات / امتیازها ]
8) فی البلاد : در آن سرزمین ها ، در (بین) شهرها [ نظرات / امتیازها ]
9) جابوا : بریدند [ نظرات / امتیازها ]
9) الصخر : صخره ها ، سنگ های بزرگ [ نظرات / امتیازها ]
9) الواد : دره (فاصله میان دو کوه) [ نظرات / امتیازها ]
10) ذی الاوتاد : دارای میخها ( چهار میخ های شکنجه) [ نظرات / امتیازها ]
11) طغوا : طغیان کردند [ نظرات / امتیازها ]
11) البلاد : شهرها [ نظرات / امتیازها ]
12) فاکثروا : و بسیار مرتکب شدند ، و به حد زیادی رساندند [ نظرات / امتیازها ]
13) فصب : پس فرو ریخت [ نظرات / امتیازها ]
13) سوط : تازیانه ، شلاق [ نظرات / امتیازها ]
14) لبا المرصاد : هر آینه در کمینگاه است [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 472
1) فجر : معناى شکافتن است و مراد از آن، شکافتن تاریکى با سپیده دم است
 توضيح : «فجر» به معناى شکافتن است و مراد از آن، شکافتن تاریکى با سپیده دم است که زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبنده‏ها به تکاپو مى‏افتند و صبح و روز تازه‏اى را آغاز مى‏کنند.

[ نظرات / امتیازها ]
3) شفع و وتر : زوج وفرد، مصادیق زیادى گفته شده است،
 توضيح : در روایات، براى «شفع» به معناى زوج و «وتر» به معناى فرد، مصادیق زیادى گفته شده است، [ نظرات / امتیازها ]
5) حِجْرٍ : منع و مراد از آن عقل است
 توضيح : «حِجْرٍ» به معناى منع و مراد از آن عقل است که انسان را از کار خلاف منع مى‏کند. چنانکه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 474
7) إِرَمَ : نام دیگر قبیله عاد است یا نام شاخه‏اى از قوم عاد
 توضيح : «إِرَمَ» یا نام دیگر قبیله عاد است یا نام شاخه‏اى از قوم عاد و یا نام منطقه‏اى که قوم عاد در آن زندگى مى‏کردند که ساختمان‏هایشان داراى ستون‏هایى بزرگ و بلند بوده است.
بعضى ارم را ساختمان شدّاد و بعضى ساخته اسکندر در اسکندریه دانسته‏اند. [ نظرات / امتیازها ]
7) عماد : ستون یا ساختمان بلند است [ نظرات / امتیازها ]
9) ثَمُودَ : اعراب ما قبل تاریخ گویند
 توضيح : «ثَمُودَ» به اعراب ما قبل تاریخ گویند که در شمال عربستان ساکن بودند قومى که پیامبر آنها حضرت صالح بود. [ نظرات / امتیازها ]
9) جابُوا : بریدن سنگ است
 توضيح : «جابُوا»، به معناى بریدن سنگ است و کلمه «جواب» که از این ریشه است، به معناى قطع سؤال با پاسخ صحیح است. [ نظرات / امتیازها ]
9) صخر : سنگهاى بزرگ و سخت است
 توضيح : «صخر» جمع صخره به معناى سنگهاى بزرگ و سخت است [ نظرات / امتیازها ]
9) واد : فاصله میان کوه و تپه گفته مى‏شود. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر نور(10جلدى)، ج‏10، ص: 475
13) صب : معناى ریختن است
 توضيح : کلمه «صب» به معناى ریختن است، تعبیر بارش عذاب، شاید کنایه از عذاب پى‏درپى و مداوم باشد. «1»
چگونه خداوند در کمین نباشد در حالى که او از رگ گردن به ما نزدیک‏تر است؟ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرالمیزان  » تفسیرنمونه
4) و اللیل اذا یسر : راه رفتن در شب [ نظرات / امتیازها ]
5) حجر : عقل
 توضيح : حجر در اینجا به معنى عقل است و در اصل به معنى منع مى‏باشد مثلا گفته مى‏شود قاضى فلانکس را حجر ( بر وزن زجر ) کرد ، یعنى او را از تصرف در اموالش ممنوع ساخت ، و یا اینکه به اطاق حجره گفته مى‏شود چون محلى است محفوظ و ممنوع از اینکه دیگران وارد آن شوند ، و به دامان نیز حجر ( بر وزن فکر ) گفته مى‏شود ، به خاطر حفظ و منع دیگران ، و از آنجا که عقل نیز انسان را از کارهاى نادرست منع مى‏کند از آن تعبیر به حجر شده ، همانگونه که خود واژه عقل نیز به معنى منع است ، لذا به طنابى که بر زانوى شتر مى‏بندند تا مانع حرکت او شود عقال مى‏گویند . [ نظرات / امتیازها ]
7) عماد : ستون [ نظرات / امتیازها ]
9) جابوا : زمین پست گرفته شده، سپس به معنى قطع و بریدن هر قطعه زمینى آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
9) واد : بستر رودخانه
 توضيح : واد که در اصل وادى بوده ، و به معنى بستر رودخانه ، یا محل عبور سیلابها ، و گاه به معنى دره نیز آمده چرا که سیلابها از دره‏هائى که در کنار کوهها است مى‏گذرد.
[ نظرات / امتیازها ]
10) اوتاد : میخ [ نظرات / امتیازها ]
14) مرصاد : کمینگاه
 توضيح : مرصاد از ماده رصد به معنى آمادگى براى مراقبت از چیزى است ، و معادل آن در فارسى کمینگاه است ، این واژه معمولا در جائى به کار مى‏رود که افراد ناچارند از گذرگاهى بگذرند ، و شخصى در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است ، و در مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسى مى‏تواند از چنگال عذاب الهى بگریزد ، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات مى‏نماید . [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
1) فجر : این واژه در اصل به معنى شکافتن آمده است؛ و بدان دلیل که روشنایى سپیده‏دم تاریکى شب را مى‏شکافد، از سپیده دم به «فجر» تعبیر مى‏گردد.
 توضيح : زمانى که گفته شود: «فجره‏اللَّه لعباده فجراً» منظور این است که: خدا آن را براى بندگانش آن گونه که باید شکافت؛ چرا که روز روشن با پشت‏کردن شب تاریک در افق، مشرق رخ گشود. «فجر» بر دو گونه است: «صادق» و «کاذب». «فجر کاذب» یا مستطیل عبارت از سپیدى طولانى است که در آسمان پدیدار مى‏گردد، و بدان جهت که از جهت طول بالا مى‏رود، آن را به دم گرگ و یا روباه تشبیه مى‏کنند و از نظر شرعى حکمى ندارد، چرا که فجر کاذب است.
اما «فجر صادق» آن روشنى و سپیدى شفافى است که از آغاز در افق گسترش مى‏یابد و آن هنگا م نخستین لحظه‏هایى است که در ماه رمضان باید از خوردن و آشامیدن خوددادرى کرد.
[ نظرات / امتیازها ]
5) حِجر : این واژه در اصل به معنى «منع» آمده، و از آن جایى که «عقل» انسان را از کارهاى ناروا باز مى‏دارد، این واژه در آیه به معنى «عقل» آمده است. [ نظرات / امتیازها ]
7) عماد : ستون و پایه
 توضيح : جمع آن «عَمُد» مى‏باشد. این واژه در قدرت و قوت و یا قامت‏هاى بلند و برافراشته نیز آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]