از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  احمد يوسفي - مهدی محمودیان
1) لا أُقْسِمُ : قسم نمی خورم [ نظرات / امتیازها ]
2) حِلٌّ : حلال [ نظرات / امتیازها ]
3) والِدٍ : پدر [ نظرات / امتیازها ]
3) وَلَدَ : فرزند آورد [ نظرات / امتیازها ]
4) کَبَدٍ : رنج و سختی [ نظرات / امتیازها ]
5) أَنْ لَنْ یَقْدِرَ : که هر گز قدرت ندارد [ نظرات / امتیازها ]
6) أَهْلَکْتُ : تباه کردم، هلاک کردم [ نظرات / امتیازها ]
6) لُبَداً : فراوان ، انبوه ، روی هم انباشته [ نظرات / امتیازها ]
7) أَنْ لَمْ یَرَهُ : که ندید او را . [ نظرات / امتیازها ]
  حسن حميدي سولا - ترنم وحی
1) بِهذَا الْبَلَدِ : به این شهر [ نظرات / امتیازها ]
2) وَ أَنْتَ حِلٌّ : و تویی جایگزین [ نظرات / امتیازها ]
3) وَ ما وَلَدَ : و آنچه فرزند نهاد [ نظرات / امتیازها ]
4) فی‏ کَبَدٍ : در رنج [ نظرات / امتیازها ]
5) أَ یَحْسَبُ : آیا پندارد [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیر مبین استاد ابوالفضل بهرام پور
1) لا أُقْسِمُ : سوگند نمی خورم ، نه .سوگند می خورم [ نظرات / امتیازها ]
2) وَ أَنْتَ : درحالی که تو [ نظرات / امتیازها ]
2) حل : درحالی که مقیم و ساکن [ نظرات / امتیازها ]
3) و والد : سوگند به پدر [ نظرات / امتیازها ]
3) ماولد : آنچه را به وجود آورد [ نظرات / امتیازها ]
4) حلقنا : آفریدیم [ نظرات / امتیازها ]
4) کبد : مشقت و رنج [ نظرات / امتیازها ]
5) لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ : هرگز قادر نمی شوذ بر او ، هرگز بر او دست نخواهد یافت [ نظرات / امتیازها ]
6) أَهْلَکْتُ مالاً : تلف کردم مالی را ، تباه کردم مالی را [ نظرات / امتیازها ]
6) لبد : انبوه ، فراوان [ نظرات / امتیازها ]
7) أَنْ لَمْ یَرَ : که ندیده است [ نظرات / امتیازها ]
  نيره تقي زاده فايند - استادخرمدل
1) لآ أُقْسِمُ : سوگند می‌خورم [ نظرات / امتیازها ]
1) هذَا الْبَلَدِ : این شهر.
 توضيح : مراد مکّه است که بیت‌الحرام در آن است [ نظرات / امتیازها ]
2) وَ أَنتَ : در حالی که تو. [ نظرات / امتیازها ]
2) أَنتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ : تو ساکن این شهری. خون تو در این شهر حلال می‌گردد. جنگیدن در این شهر برای تو حلال و مباح می‌شود. [ نظرات / امتیازها ]
3) وَالِدٍ : پدر [ نظرات / امتیازها ]
3) وَلَدَ : به وجود آورد. [ نظرات / امتیازها ]
3) وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ : اشاره به هر پدر و فرزندی است، اعم از انسان و حیوان. چرا که مسأله توالد و تناسل انسان دیگر جانداران در طول ادوار مختلف، به گونه تساوی تقریبی نر و ماده، از شگفت‌انگیزترین مسائل خلقت است. [ نظرات / امتیازها ]
4) فِی : مصاحبت و مرادفت
 توضيح : یعنی انسان همراه و همزاد با رنج و زحمت است و زندگی این جهان او برای استراحت و خوشی نیست. سرتاسر حیات او میدان مبارزه با مشکلات است و زندگی وی غرق در درد و رنج، حرف (فی) علاوه از معنی ظرفیّت، مقارن حرف لام نیز می‌باشد. گویند: إِنَّما أَنْتَ لِلْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ. یا این که: إَنَّمَا أَنْتَ فِی الْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ (نگا: روح‌البیان، کبیر). «کَبَدٍ»: درد و رنج. مشقّت و محنت. «فِی کَبَدٍ»: حال انسان است (نگا: روح‌البیان) [ نظرات / امتیازها ]
5) أَنْ : مخفّف از مثقّله است
 توضيح : تقدیر جمله چنین است: أَنَّهُ لَن یَقْدِرَ عَلیْهِ أَحَدٌ ... مفهوم آیه این است: کافر گمان می‌برد هرگونه فسق و فجوری را مرتکب شود، بازخواستی در میان نیست، و از قلمرو مجازات الهی برکنار است، و کسی نمی‌تواند قدرت و یا ثروت وی را پس بگیرد. در صورتی که زندگیِ آمیخته با درد و رنجِ انسان، دلیل بر ضعف و ناتوانی او در برابر خدا است [ نظرات / امتیازها ]
6) أَهْلَکْتُ : نابود و تباه کردم.
 توضيح : مراد خرج کردن و مصرف نمودن است. [ نظرات / امتیازها ]
6) لُبَداً : انباشته و فراوان. [ نظرات / امتیازها ]
6) أَهْلَکْتُ مالاً لُّبَداً : مرادِ چنین کافری و کافرانی، اظهار تفاخر به کثرت دارائی، و بذل و بخشش بی‌رویه به مردمان، و گشاده‌دستیها و ولخرجیهای فراوان است. [ نظرات / امتیازها ]
7) أَیَحْسَبُ : انسان مغرور و خودستا بی‌خبر است که خدا از پندار و گفتار و کردار او مطّلع است. اگر مالی دارد به شبی است، و اگر جانی دارد به تبی است. اصلاً ثروت و قدرت و سراپای وجودش داده خدا و از آن الله است. [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - قرآن در خانه
1) لا اقسم : قسم می خورم (لا ، برای تاکید بر قسم است) [ نظرات / امتیازها ]
2) حل : فرو آینده (ساکن ، مقیم) [ نظرات / امتیازها ]
2) بهذا البلد : به این سرزمین (مکه) [ نظرات / امتیازها ]
3) والد و ما ولد : پدر و فرزندش [ نظرات / امتیازها ]
4) لقد خلقنا : قطعاً آفریدیم [ نظرات / امتیازها ]
4) فی کبد : در رنج ، سختی ، مشقت [ نظرات / امتیازها ]
5) ایحسب : آیا گمان می کند ، آیا می پندارد [ نظرات / امتیازها ]
5) لن یقدر : هرگز قدرت ندارد ، مسلط نمی شود [ نظرات / امتیازها ]
6) اهلکت : تباه کردم ، نابود کردم (خرج کردم ، مال خود را با خرج کردن نابود کردم) [ نظرات / امتیازها ]
6) مالاً لبداً : مال فراوان [ نظرات / امتیازها ]
6) لبد : فراوان [ نظرات / امتیازها ]
7) ایحسب : آیا گمان می کند [ نظرات / امتیازها ]
7) لم یره : ندیده است او را [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 15
6) لبد : شى ء متراکم و انبوه است و در اینجا به معنى مال فراوان [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرالمیزان
2) حل : اقامت و استقرار در مکان است
 توضيح : حل مانند کلمه حلول به معنای اقامت و استقرار در مکان است ، و مصدر در اینجا به معنای اسم فاعل ( حلول کننده ) است . [ نظرات / امتیازها ]
  عبد بائس - تفسیر مجمع البیان
2) حِلّ : این واژه به معنى مقیم و ساکن و جاگرفته در مکان مى‏باشد. [ نظرات / امتیازها ]
4) کبد : شدت و سختی
 توضيح : این واژه در اصل به معنى «شدت» و سختى آمده است؛ به همین دلیل به شیر، آن‏گاه که غلیظ گردد، «تکبد اللبن» گفته مى‏شود. واژه «کبد» یا «جگر سیاه» نیز به خاطر آن‏که گویى خون غلیط است، به این نام آمده است.
[ نظرات / امتیازها ]
6) لُبد : به معنى انبوه و متراکم آمده و در آیه منظور ثروت بسیار است. [ نظرات / امتیازها ]