از آیه: تا آیه:
انتخاب سوره :
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، شما هم می توانید لغت ای در سايت ثبت کنید، تا با نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود.
  مرضيه اسدي - ابوالفضل بهرامپور
1) اَعُوذُ(عَوذ) : پناه می برم [ نظرات / امتیازها ]
1) فَلَق : شکافتن،جداکردن چیزی از چیزی [ نظرات / امتیازها ]
2) ما خَلَقَ : آن چه آفرید [ نظرات / امتیازها ]
3) غاسِق(غَسق) : بلایی که شب وارد می شود،حوادث شب،شب تاریک [ نظرات / امتیازها ]
3) وَقَبَ : داخل شد،هجوم آورد،رو آورد،فراگرفت [ نظرات / امتیازها ]
4) نَّفَّاثات(نَفث)جمع نفّاثَه : بسیار فوت کننده،بسیاردمنده
 توضيح : صیغه مبالغه است که برای مذکر ومؤنث یکسان است مثل علامة
مراد دمیدن ساحران در وسایل جادو است [ نظرات / امتیازها ]
4) عُقَد جمع عُقدَة : گره ها [ نظرات / امتیازها ]
5) حاسِد : حسدورز،تنگ نظر،حسود،بدخواه [ نظرات / امتیازها ]
5) إِذا حَسَدَ : آن لحظه که حسد ورزد،هنگامی که حسد را به کاراندازد [ نظرات / امتیازها ]
  حاجيه تقي زاده فانيد - تفسیرمجمع البیان
1) فلق : در اصل به معنى شکافتن بسیار گسترده آمده است.
 توضيح : هنگامى که گفته مى شود: «فلق رأسه بالسیف» منظور این است که: سر او را با شمشیر شکافت. و از آن جایى که به هنگام سپیده سحر و دمیدن صبح، پرده سیاه شب، به وسیله روشنایى روز شکافته مى شود، این واژه در مورد طلوع صبح و یا سپیده سحر به کار مى رود. [ نظرات / امتیازها ]
3) غاسق : این واژه در اصل به معنى «مهاجم» و یورشگرى است که در اندیشه زیان رساندن است.
 توضيح : در آیه منظور شدت ظلمت و سیاهى است؛ چرا که در دل تاریکى شب درندگان و گزندگان از لانه ها و سوراخ هاى خود بیرون مى آیند و زیان مى رسانند.

این واژه به معنى «چرکابه» نیز آمده است، چرا که وقتى گفته مى شود: «غسقت القرحة» منظور سرباز کردن زخم و بیرون آمدن چرک از آن است.

واژه «غسّاق» نیز از همین ماده است که به معنى چرک و خون دوزخیان آمده است، که به سبب سوختنِ در آتش جارى مى گردد.

و نیز به معنى ریزش اشک چشم آمده است. «غسقت عینه» یعنى اشکش سرازیر گردید. [ نظرات / امتیازها ]
3) وقب : دمیدن در بوق آمده است، چرا که هوا در آن وارد مى شود.
 توضيح : وقوب: به معنى وارد شدن و نفوذ کردن آمده است. واژه «وقب» از همین ماده است. و نیز به معنى دمیدن در بوق آمده است، چرا که هوا در آن وارد مى شود. [ نظرات / امتیازها ]
4) نفاثات : دمندگان
 توضيح : نفث: به معنى دمیدن و ریختن اندکى از آب دهان آمده است. واژه «نفاثات»، جمع مونث مى باشد، که مفرد آن «نفاثه» نیز از همین ماده، و به معنى «دمندگان» آمده، و داراى معنى مبالغه است. [ نظرات / امتیازها ]
5) حاسد : به معنى کسى است که زوال و نابودى نعمت را براى دیگرى آرزو مى کند،
 توضيح : حاسد: به معنى کسى است که زوال و نابودى نعمت را براى دیگرى آرزو مى کند، گرچه براى خودش نیز نباشد، به همین دلیل «حسد» به عنوان یک بیمارى اخلاقى و بلاى اجتماعى، سخت مورد نکوهش قرار گرفته است. در برابر آن، «غبطه» است که وصفى است پسندیده، چرا که فرد هم براى خود نعمت مى خواهد، و هم بسان آن را براى دیگرى، و هرگز زوال نعمت را نمى خواهد. [ نظرات / امتیازها ]
  حسن حميدي سولا - http://orafayeeslami.blogfa.com/post-86.aspx
1) فلق : نام چاهی است در جهنم [ نظرات / امتیازها ]
  صفدر فولادي
1) فلق : به معنى شکافتن چیزى و جدا کردن بعضى از بعضى دیگراست
 توضيح : از آنجا که به هـنگام دمیدن سپیده صبح پرده سیاه شب مى شکافد, این واژه به معنى طلوع صبح , به کار رفته , بـعـضـى آن را به معنى همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه مى دانند, چـرا کـه تـولـد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گیرد از عجیبترین مراحل وجود آنهاست .
و بـعـضـى نـیز مفهوم ((فلق )) را از این هم گسترده تر گرفته اند, و آن را به هرگونه آفرینش و خـلـقت اطلاق کرده اند, چرا که با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته مى شود و نور وجود آشکار مى گردد.
هـریـک از ایـن مـعانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرینش هرموجود) پدیده اى است عجیب که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است , و توصیف خداوند به این وصف داراى مفهوم و محتواى عمیقى است .
[ نظرات / امتیازها ]
3) غاسق : تاریک شونده
 توضيح : آغاز شب است که تاریکی را به همراه می آورد - هر موجود ظلمت آور که تاریکی را بهمراه دارد [ نظرات / امتیازها ]
4) نفاثات العقد : زنان ساحره
 توضيح : زنانی هستند که مردان را تحت تاثیر جمال و رفتار و گفتار تحریک آمیز خود قرار داده و آنها را از عزم و تصمیمی که دارند برمی گردانند و تسلیم هوای نفس خود می سازند [ نظرات / امتیازها ]
  سمانه عباس نژاد - قرآن در خانه
1) الفلق : شکافتن ، سپیده دم (سپیده دم را از این جهت فلق گویند که تاریکی شب را می شکافد) [ نظرات / امتیازها ]
3) إذا وقب : زمانی که فرا رسد ، داخل شود [ نظرات / امتیازها ]
4) النفاثات فی العقد : دمندگان در گرهها (زنان جادوگر) [ نظرات / امتیازها ]
  مسعود ورزيده - تفسیر المیزان
1) عوذ : حفظ کردن خویش
 توضيح : مصدر (عوذ) که کلمه (اعوذ) متکلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر از راه پناه بردن به کسى است که مى تواند آن شر را دفع کند، و کلمه (فلق ) - به فتحه اول و سکون دوم - به معناى شکافتن و جدا کردن است، و این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبهه اى به معناى مفعول خواهد بود، نظیر (قصص ) به دو فتحه (چون قصص به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است )، که به معناى مقصوص یعنى حکایت شده، و یا نقل شده است، و غالبا این کلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و فلق یعنى آن لحظه اى که نور گریبان ظلمت را مى شکافد و سر بر مى آورد. [ نظرات / امتیازها ]
 » تفسیرنور
1) فلق : شکافتن
 توضيح : کلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شکافتن است، شکافتن سیاهى شب یا سپیده صبح: «فالق الاصباح»(1)؛ شکافتن دانه درون خاک. «فالق الحبّ و النَّوى‏»(2 )
1) انعام، 96.
2 ) انعام، 95. [ نظرات / امتیازها ]
  فرامرز ميرشکار - ترجمه فرامرزمیرشکار،کارشناس علوم قرآن وحدیث
1) فلق : شکافنده،شکافنده سیاهی شب،سپیده دمان [ نظرات / امتیازها ]
2) شر : آسیب،بد رسانی،ناگواری، [ نظرات / امتیازها ]
5) حاسد : بداندیش وبددل
 توضيح : کسی که نمی تواندهرگونه خوبی را برای دیگران تحمل کند [ نظرات / امتیازها ]