1) الناس : مردمان - انسانها
توضيح : ناس کلمه ای است با بارمعنایی گسترده ای دارد.مردمان معادل خوبی است اما من برای وضوح بیشتر "انسانها" را معادل میگذارم که رساتر است . اگر مراد از مردمان همان انسانها(جمع انسان = مردم) باشد مشکلی نیست.اما در اغلب ترجمه ها فقط "مردم" ذکر شده است که به دلایلی که ذیلا عرض میکنم نادرست است.
میدانیم که « ناس »، اسم جمع است و به معنای مردم یا جماعت مردم میآید.برخی آن را جمع و مفردش را انسان میدانند. چرا که اصل «النّاس»، «أناس» از « انس » است، در اثر دخول الف و لام تعریف، همزه آن ساقط شده و لام تعریف در نون ادغام شده است.
در ادبیات آشفته ی امروزی ایران بسیاری از واژه ها کاربرد و معنی درستین خویش را از دست داده و به گونه ای دیگر به کار میروند. واژه ی "مردم" وارونه ی آنچه که امروز ما به کار میبریم به معنی یک شخص یعنی یک انسان است نه جمعی از انسانها !
واژة فارسی مردم برگرفته از tōhm *mart-به معنی « تخمه و نژاد مرد» است. تخم برگرفته از ایرانی باستان *tuxman- مشتق از tauk- که از صورت هند و اروپایی *teuk « نطفه؛ دانه، تخم» است. در اوستا صورت taoxman « تخمه، نطفه» آمده، فارسی باستان taumā « نژاد، تبار»، سنسکریت tókman« جوانه، خوشه»، tokám « فرزند»، فارسی میانه tōhm « تخمه، بذر»، tōhmag « تخمه، بذر؛ تخمه، خاندان » فارسی میانه martōm. از واژة مردم فقط در دورة میانه شاهد در دست است. مردم ششمین آفرینش از آفرینش مادی است در گزیدههای زادسپرم 25/1 در این باره آمده:
Ohrmazd dām tanōmandīhā be ō gētīg dād fradom āsmān … šašom mardōm ud ātaxš andar wisp būd pargandag…
«اورمزد آفرینش را تندار (دارای تن، مادی) در گیتی آفرید. نخست آسمان، ... ششم مردم و آتش در همه پراکنده بود.»
به نقل از : http://anthropology.ir/node/13114
در واژه نامه ی دهخدا معنی واژه ی مردم بدینگونه امده است :
مردم . [ م َ دُ ] (اِ)آدمی . انس . انسان . آدمیزاده . شخص . بشر
و در فرهنگ لغت معین نیز بدین گونه :
(مَ دُ) [ په . ] (اِ.) 1 - انسان ، آدمی
به معنی واژه ی مردم در ادب پارسی بنگرید :
سعدی
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
فردوسی
بد و نیک بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
فردوسی
تو مر دیو را مردم بد شناس
کسی کاو ندارد ز یزدان سپاس
خسروی
فرزانه تر از تو نبود هرگز مردم
آزاده تر از تو نبرد خلق گمانه
در اشعارمی بینیم که واژه ی مردم به معنی یک تن یعنی یک آدم یا یک انسان به کار می رود و جمع آن "مردمان" ( مردم + ان) است. چنانکه عنصری در بیتی چنین می سراید :
گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند
به نقل از : http://www.mehremihan.ir/language-and-dialect/1980-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87-%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%A8-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
[ نظرات / امتیازها ]
6) الجنة : پریان
توضيح : واژۀ پری در اوستا به صورت پئیریکا، به معنای زن بیگانه و غریبه آمده، و ماده دیوی پلید، پتیاره، جادوگر، فریبکار، دشمن زمین و گیاه و آب و ستوران و تیشتر (فرشته باران ) و... انگاشته شده است. در اوستا به فریبکاری پری در به دام انداختن پهلوانانی چون گرشاسب و جم اشاره شده، و آمده است که برای چیرگی بر پریان و دورکردن گزندشان به درگاه فروهر و ایزدان و پارسایان نیایش میکردند.
پری در فارسی میانه
پری در فارسی میانه به صورت پَریک یا پَریگ (ساحره و جادوگر) و در سغدی (پری، دیو مؤنث) آمده است.
اختلاف نظر دربارۀ ریشه پری
دربارۀ ریشه و اشتقاق و معنی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. مثلاً بارتولمه پئیریکا را صورت مؤنث پرکه میداند و با قیاس با واژۀ هندی باستان پرکیه (دشمن) آن را زن بیگانه معنا کرده است. برخی واژۀ پئیریکا را از ریشه هند و اروپایی پله و به معنای پرکردن و انباشتن و آن را دیوْزنِ خواهش و شهوت میپندارند. گری پئیریکای اوستایی را به معنای احاطه کننده گرفته، که بعدها در تحول معنایی به «افسونگر و جادوگر» تبدیل شده است.
در زبان انگلیسی هم fairy دقیقا یعنی پری یا همان پئیریکا
[ نظرات / امتیازها ]